دلایل تغییر نگرش مثبت نسبت به موسیقی
زمانی که من در هرات مشغول به کار بودم، نوازندگان و دیگران براین مسئله که
نگرش منفی نسبت به موسیقی در مقایسه با ۲۰-۱۰ سال پیش از آن ضعیف تر و
کمرنگ تر شده بود، اتفاق نظر داشتند. استدلال بعضی ها این بود که مسئله
قانونی بودن موسیقی دیگر اهمیت خود را از دست داده است.
این روزها چه کسی دیگر به این مسائل فکر می کند و اهمیت می دهد؟ آنها چنین
کاری را در گذشته انجام می دادند ولی امروزه کسی فکر نمی کند موسیقی گناه
است. (ماماغنی)
دلایل بسیاری برای این تغییر نگرش ارائه شده بود. اولاً محبوبیت موسیقی
افزایش یافته بود و سخنانی از این دست گفته می شد: در سالهای اخیر موسیقی و
نواختن آن محبوبیت خاصی پیدا کرده است. قبلاً مردم چیز زیادی درباره موسیقی
نمی دانستند ولی اکنون شوقی برای موسیقی پیدا کرده اند. ((گدا)، گدا محمد )
موسیقی جزئی از برنامه روزانه مردم شده بود و این امر بخصوص در اخبار
رادیو، تئاترهای هرات، و سینما با فیلمهای هندی اش مشهود بود. کنسرتهای
رمضان و مهمانی های خصوصی دیگر، نسبت به گذشته بیشتر شده بود.
ثانیاً، ارتباط با دنیای خارج بیشتر شده بود. در سفرهایی که افغانیها به
خارج از کشور می کردند، متوجه شده بودند که در بیشتر کشورها موسیقی بخشی از
زندگی و روزمره مردم را تشکیل می دهد. این نشان می داد که زمانه عوض شده
بود و افغانستان داشت مدرن تر می شد.
ثالثاً، نوازندگان آماتور به طور منظم در رادیو برنامه اجرا می کردند.
مردم شنیده بودند که احمد ظاهر، پسر دکتر ظاهر صدراعظم اسبق افغانستان، در
رادیو آوازی خواند و ساز میزد. به این ترتیب بسیاری از مردم در کابل و
شهرستانها شروع به خواندن و نواختن موسیقی کردند. آنها می گفتند، «اگر او
این کار را می کند، پس حتماً کار بدی نیست.»
(محمد کریم دوتارنواز) (۱)
بر اساس این گزارشات، می توان گفت که پخش برنامه از رادیو کابل بسیار مهم
بود و در واقع تنها عاملی بود که مستقیماً در تغییر نگرش عمومی نسبت به
موسیقی دخالت داشت. این برنامه ها مردم را با تجربه روزانه موسیقی آشنا می
کردند و موقعیت قابل احترام نوازنده را به نمایش می گذاشتند. رادیو یک
رسانه عمومی معتبر بود که تکنولوژی و سبک ارائه آن، به موسیقی مقبولیت
جدیدی می داد. کریم دوتاری به هنگام صحبت درباره ابعاد حرفه اش در ایستگاه
رادیو گفته بود که بعضی از اقوام او بسیار مذهبی بودند. هنگامی که در
نوجوانی دوتار میزد، می گفتند«این شوق اوست» و او را از این کار باز نمی
داشتند. وی در رادیو افغانستان کارش را با نام مستعار عبدالکریم (نه با نام
واقعی اش محمد کریم) آغاز کرد. وقتی خویشاوندانش فهمیدند که اوست که در
رادیو برنامه اجرا می کند، گفتند: «خوب، رادیو جای خوبی است می توانی آنجا
کار کنی.»
توضیحاتی که هراتیها برای کاهش تعصب و مخالفت با موسیقی می دادند بیانگر
تغییراتی در نگرش کلی جامعه بود که بنا به توصیه و درخواست مقامات غیر
مذهبی شکل گرفته بود. این نگرشها ربطی به روحانیون نداشت و توسط تشکیلات
مذهبی تعیین نشده بود.
در جامعه ای که رفته رفته غیر مذهبی می شد روحانیون می توانستند همچنان در
سنگر مخالفت با موسیقی باقی بمانند و جامعه به سادگی آنها را نادیده بگیرد.
مردم کاملاً آمادگی داشتند که آنچه را مدتها به عنوان تعصب نسبت به موسیقی
به خودشان داده بودند بی اهمیت تلقی کنند. ولی در حقیقت بعضی از روحانیون
نیز تغییر موضع داده بودند.
عبدالواحد سلجوقی، پسرمولوی عبدالوهاب سلجوقی نمونه هایی از اینکه چگونه
روحانیون به شرایط موجود عادت کرده بودند، فراهم کرده بود. او می گفت که
چگونه بعضی اوقات دیده بود پدربزرگش که یکی از مخالفان سرسخت موسیقی بود،
بهنگام پخش موسیقی از رادیو منتظر شنیدن اخبار بود او به شوخی از پدربزرگش
می پرسید که چرا به موسیقی گوش می دهد؟ و او جواب می داد که اگر چه موسیقی
را می شنیده، ولی به مقصد لذت به آن گوش نمی داده است. عبدالواحد تعریف می
کرد که هر وقت مهمانان خارجی داشت از تنبور نوازی که همان نزدیکیها زندگی
می کرد دعوت بعمل می آورد. پدرش می دانست که در خانه اش ساز می زنند ولی
هرگز شکایتی نمی کرد . او عقیده اش را در مورد موسیقی و چیزهای دیگر عوض
کرده بود.
استاد صلاح الدین سلجوقی (۱)
با تاسیس اولین مکتبی که در هرات افتتاح می شد از چند نجار خواسته بود تا
برای اولین شاگردان این مکتب، میز وچوکی بسازند. پدر من، و مرحوم مولوی
نعمت اله سلجوقی وسایر علمای دیگر به مجلس افتتاحیه رفتند. آنها روی چوکی
یا صندلی نشستند .... عبدالواحد سلجوقی
هنگامی که از کنار روحانیون عبور می کردم، آنها با دیدن من رویشان را بر می
گرداندند. حالا حتی به من سلام هم می کنند. (امیرجان)
ارزشهای مثبت موسیقی
علیرغم نظرات متفاوت درباره جنبه های منفی موسیقی، عقاید دیگری در مورد
ارزشهای مثبت موسیقی وجود داشت. یکی از متداولترین استعاره های موسیقی
عبارت است از «غذای روح» بود. گفته می شد همانطور که در انسانها اشتهای
جسمانی برای غذا وجود دارد، برای موسیقی هم اشتهای روحی و معنوی هست.
فرم دیگر، استعاره این بود که موسیقی به روح سرزندگی و نشاط می بخشد.
هنگامی که اسلوبین (۲۵-۲۴ : ۱۹۷۶) در بحث شوق برای موسیقی می گوید که
موسیقی از نظر افغانیها به روح زندگی آنها جان می بخشد، در واقع بر این
اعتقاد صحه می گذارد. در هرات غالباً می گفتند که «موسیقی دل آرام را زنده
می کند». «دل» به معنای قلب بود اگرچه قلب فیزیکی را معمولاً «قلب» می
خواندند.
«دل» جایگاه احساسات و محل آگاهی بود. «موسیقی قلب را زنده می کند، کسالت و
افسردگی را از بین می برد و به انسان زنده دلی و نشاط می بخشد . یکبار
امیرجان به من گفت کسی که ساز میزند هرگز پیر نمی شود و سرزندگی او دست
نخورده می ماند. یکبار دیگر گفت که دوست دارد سفری به هندوستان کند و «رام
نارایان» نوازنده سارنگی و یکی از نوازندگان مورد علاقه اش را ببیند. نشستن
کنار رام نارایان و گوش دادن به موسیقی او جوان ماندن روح را تضمین می کند.
تعجبی نداشت که امیر جان فکر می کرد اگر وی را از ساز زدن باز دارند بیمار
می شود، به این دلیل که به اعتقاد او موسیقی به او شور ونشاط می بخشید. در
صوفی گری نیز به این مسئله اعتقاد دارند.
-
موسیقی غذای روح است ۲.
وقتی روح غذایش را بدست می آورد، وضعیت متعادلش را حفظ می کند و از دلبستگی
جسم رها می شود؛ سپس در شنونده شور و تحرکی ایجاد می شود. (ابوالقاسم
الباقی، در روی چو دوری، ۹۹: ۱۹۵۷)
-
موسیقی غذای روح است و وقتی روح غذایش را دریافت می کند از کنترل بدن خارج
می شود (ال کالابادی، در رابسون ۸: ۱۹۳۸)
صوفیها موسیقی را غذای روح می نامند و از آن به عنوان منبع تکامل روحانی
استفاده می کنند. موسیقی شعله قلب را همواره فروزان نگاه می دارد و این
شعله روح را روشن می سازد. (خان ۵۹: ۱۹۶۲)
در هرات می گفتند که موسیقی انسان را شاد (خوش) می کند، لذت می بخشد
(تحیر)، ذائقه خوبی به انسان می دهد (خوب مزه) و جذاب است (دلچسب، به دل می
چسبد).انسان از شنیدن موسیقی لذت می برد (لذت بردن). موسیقی می توانست ملال
آور باشد (غمگین)، به این نوع موسیقی گاهی ، تراجید یا حزن انگیز می گفتند
. یکی از جالب ترین سخنانی که درباره موسیقی شنیدم از اسماعیل نوازنده
آماتور دوتار بود.
موسیقی نوعی زبان است که به طور غیر مستقیم چیزی می گوید. انسانها از طریق
احساسات می توانند، خوشحالی، اندوه، مشکلات و دیگر چیزهای درونی شان را
ابراز کنند. موسیقی قادر به انعکاس این احساسات است.
استعاره دیگر در مورد موسیقی مربوط به آب بود. موسیقی ای که خوب نواخته می
شد و فرح انگیز بود. تر (مرطوب) نامیده می شد و بر عکس آن موسیقی «خشک»
بود. تعریف رایجی که پس از شنیدن موسیقی زیبایی می کردند. کلمه«اودار» به
معنی آبدار بود. صدای شرشر آب، از آن صداهایی است که برای هراتیها بسیار
لذت بخش است هنگامی که چنین صدایی را از ضبط صوت می شنیدید، بیاد روزهایی
می افتادند که خارج شهر، در باغ یا یک منطقه زیبا،در فصل بهار گذرانده
بودند. عشق مردم در بودن در یک فضای باز و روح افزا در افغانستان هم مانند
ایران معمول شده بود. ادبیات فارسی و نقاشی مینیاتوری، باغ را به عنوان
نمونه ای از بهشت در خود جای می دادند. یک باغ سایه دار عالیترین محیط را
برای اجرای موسیقی فراهم می کرد. موسیقی بخشی از طبیعت و بعنوان عنصری در
تفاوت میان باغ و بیابان، باروری و ناباروری محسوب می شد. موسیقی سمبل رشد
و تمام شرایط لازم برای زندگی بود.
از نظر هراتیها موسیقی برای حیوانات هم به اندازة انسانها جذاب بود و
روحشان را تغذیه می کرد. در موسیقی محلی هراتی، نوازنده، اغلب دوتارنواز،
در یک باغ یا فضایی زیبا می نشست و بقدری زیبا می نواخت که بلبل ها می
آمدند و روی پیچ سور ساز (گوشک) می نشستند.این داستان را دربارة نوازنده
چهارتار و سرنا هم شنیدم (پرندگانی که روی زنگ ساز او نشسته بودند).وقتی
این داستانها را تعریف می کردند دیگران هم می گفتند که آنها نیز چنین چیزی
دیده اند، اگرچه خود من هرگز چنین چیزی ندیده بودم هم چنین شنیده بودم که
مارها هم جذب نوای دوتار می شدند و این می توانست با افسونگر مار در
هندوستان مرتبط باشد؛ فرمی از زندگی هندی که قطعاً در افغانستان شناخته شده
بود. اینطور استدلال می شد که از آن جایی که پرندگان و جانوران به طور
آشکار موسیقی را دوست داشتند، حتماً باید در «دلشان جایی برای موسیقی» می
داشتند، و درست بهمین دلیل داشتن چنین حسی برای انسانها کاملاً طبیعی می
نمود. هراتیها عشق و علاقه خاصی به آواز پرندگان مختلف داشتند. حتی از جیغ
کمکی (کبک) در قفس، یا (می می ) یکنواخت بلدرچین (کرک) نیز مانند آواز
پرندگان لذت می بردند. در میان تمام پرندگان شناخته شده، هراتیها از همه
بیشتر بلبل را ستایش می کردند. بلبل پرنده هزارداستان«هزار قصه» بود. بلبل
به صورت رد به رد «نوبت به نوبت» می خواند و آوازش یکنواخت نبود. (نتل
۲۰۸: ۱۹۸۳) هراتیها فهمیده بودند که آواز پرندگان با شنیدن موسیقی بیشتر
تحریک می شد، و بعضی اوقات پرندگان ؟؟؟؟ را به محل اجرای موسیقی می آوردند.
آهنگ و سمفونی حاصل از ادغام موسیقی و آواز پرندگان، اوج لذت زیبایی شناختی
موسیقی هراتی را بوجود می آورد. آن در واقع«گل و بلبل » «گلهای رز و
بلبلان» بود؛ گلهای باغ موسیقی، نوای پرندگان را بر می انگیختند.
ادامه دارد
در شماره های بعدی کابل ناتهـ خواهی خواند:
فصل نهم
۸۱ – موسیقی وتصوف
فصل دهم
۸۲ – تفسیر تغیر وتحول موسیقی در هرات
۸۳ – نوگرائی ونوسازی
۸۴ – ملی گرائی افغان و هویت ملی
۸۵ – قدرت تشکیلات مذهبی
۸۶ – موسیقی به عنوان بعد ی از تکنالوزی
۸۷ – تضادها با مشهد
۸۸ – نویسندگان اباواجدادی رده بال
۸۹ – پیروی از استاد در نوازندگی
۹۰– مثال آهنگ های شامل این اثر
|