کابل ناتهـ، Kabulnath



 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

Deutsch
هـــنـــدو  گذر
آرشيف صفحات اول
همدلان کابل ناتهـ

دريچهء تماس
دروازهء کابل

 

 

۱

 

۲

 

۳

 

۴

 

۵

 

۶

 

۷

 

۸

 

۹

 

 

۱۰

 

 

۱۱

 

۱۲

 

۱۳

 

۱۴

 

 

 
 

   

ترجمه و تحشیه: نصرالدین سلجوقی
سال ۱۳۸۶ آیرلند دابلین

    

 
موسیقی افغانستان و هنرمندان حرفوی شهر هرات مولف : پروفیسور جان بیلی

 

 فصل هفتم

تشكيلات اجتماعي نوازندگان

نوازندگان در هرات هويت اجتماعي كاملاً متفاوتي داشتند؛ ساكاتا (۹۲ : ۱۹۸۳) عقيده دارد كه و ضوح و شفافيت واژه و مفهوم نوازنده «با اذهان مردم هرات آغشته بود زيرا نوازنده حرفهاي از ابا واجدادطی قرنها در صحنه هرات موجود بوده است» اصطلاح كلي براي نوازنده حرفهاي موروثي، واژه سازنده بود و اين شامل نوازندگان مرد و زن، دهاتی و شهري ميشد. مجموعه يا تركيب خصوصيات و ويژگيهاي مشاهده شده و نگرشهاي مرتبط كه اساس مفهوم و ايده نوازنده را در هرات تشكيل ميدهند رابطه بسيار نزديكي بامفهوم هراتي موسيقي بعنوان محصول آلات و ابزار (سازهاي) موسيقي داشت. (همان مأخذ ۵۳-۴۱) کلمه انگليسي نوازنده در مقايسه با نام یا کلمه خواننده ظاهراً معناي ضمني يكساني دارند.

ظاهراً موسيقي دان، «كسي كه موسيقي ميداند» (از مصدر دانستن) تنها كلمهاي بود كه در هرات براي اشاره به نوازنده بعنوان يك مقوله عام و كلي استفاده مي شد و به گويندگان شهري تحصيل كرده محدود ميشد. كسي كه موسيقي ميدانست كسي بود كه توانايي لازم را برای نواختن یکی از وسایل موسیقی را داشته و به آن مسلط بود. هراتیها عقيده داشتند كه برخي از مردم استعداد و توانايي ذاتي در نواختن موسيقي داشتند وبه این مفهوم که نوازنده بطور مجموع از قابلیت وتوانائی خوبی برخوردار می باشد.

تحقيقات زيادي درباره تفاوت ميان مقام آماتور (شوقي) و حرفهاي (كسبي) در بين نوازندگان افغانستان بعمل آمده است. (اسلوبين ۱۹۷۶ و ۱۹۷۴، ساكاتا ۱۹۸۳ ، بيلي ۱۹۷۹). اسلوبين (۳۳ : ۱۹۷۶) به روشني تفاوت و تمايز اين دو را وابسته به دو معيار ميداند :

 حمايت اقتصادي : شوقي به همآن نوازنده یا خواننده ای اطلاق می شد که آنر با علاقه و دلچسپی مفرطی که به موسیقی داشت آنر فراگرفته بود ومی نواخت واو همچنان یک فرد علاقه مند و خود آموز بود. ولي كسبی از راه نوازندگي امرار معاش مي كرد ، ولي كسي نوازندهاي حرفهاي بود كه از كودكي براي اين كار تعليم ديده بود. از نظر اسلوبين، اين دوگانگي و تضاد مفهومي به ظاهر بينقص،منطبق بر واقعيات نبود. زيرا بسياري از نوازندگان افغانستان از نظر آموزشي و پيوستن به اين حرفه، شوقي به حساب ميآمدند ولي بعدها به علت وابستگي اقتصادي به نوازنده کسبی تبدیل شدند. ساكاتا (۸۱ و ۷۶ : ۱۹۸۳) نيز علت اين تفاوت را بيشتر در مسائل اقتصادي يافت ولي به ويژگي حق مسلم يا حق طبيعي انسان نيز اشاره ميكند و به عدم وجود يك واژه خاص براي نوازنده آماتوري كه حرفهاي ميشود نيز توجه دارد. علاوه بر اين، من متوجه شدم كه تفاوت هراتي ميان شوقي و كسبي يك ساده سازي پذيرفته شده بود كه براساس آن، كساني كه بين دو قطب زنجيرهاي، كه از آماتور واقعي شروع ميشد و به نوازنده حرفهاي موروثي ميرسيد، قرار ميگرفتند ؛ ناديده گرفته ميشوند. مسئله مورد بحث مقام و موقعيت كساني بود كه در ميان اين زنجيره قرار ميگرفتند عدهاي هم شغل ديگري داشتند ولي براي پول در آوردن نوازندگي هم مي كردند. (موقعيت «نيمه حرفهاي») بعضي ديگر نيز كارشناس اقتصادي تمام وقت شده بودند و براي امرار معاش به كلي به موسيقي وابسته بودند. بعضي از آماتورها كه بعداً حرفهاي شده بودند ادعا ميكردند كه شوقي هستند. آنها ميگفتند كه پدرانشان نوازنده نبودهاند پس بنابراين از خانواده نوازندگان موروثي نيستند. ديگران خود را كسي ميدانستند زيرا پول ميگرفتند و اين ظاهراً قضاوتي بود كه به طور معمول درباره غير نوازندگان اعمال ميشد. به قول يك نفر «پیسه كه گرفتند، كسي شدند» يعني «پول كه گرفت،كسي شد» يك شوقي اينطور استدلال ميكرد كه قوانين مربوط به شوقيها و پول اخيرا عوض شده و اين روزها شوقيها ميتوانستند به طور قانوني پول بگيرند، اگرچه قبلاً دربارة دستمزد صحبتي نميكردند. در پاسخ به اين، بعضيها ممكن بود بگويند آماتورهايي كه پول ميگرفتند خودشان را با گفتن اينكه «شوقي» هستند فريب ميدادند؛ در حقيقت آنها كسي بودند ولي از پذيرش واقعيت شرم داشتند.

اصطلاحات مبهم هستند. معناها براساس فرضيههاي زيربنائي ديدگاه پذيرفته شده تغيير ميكنند. از جهت آموزش و پيوستن به اين حرفه دو نوع نوازنده حرفهاي وجود داشت : حرفهاي هايي موروثي (آباو اجدادي) و آماتورهايي كه بعداً حرفهاي شده بودند همانطور كه ديديم. واژه روشن و واضعي براي توضيح گروه آخر موجود نبود. در بيلي (۱۹۷۹)، من به خاطر روشني و شفافيت موضوع، واژه كسي را به نوازندگان حرفهاي موروثي محدود كردم. ساكاتا (۸۵ : ۱۹۸۳) خاطر نشان ميكند در حاليكه «اگر بخواهيم صريح صحبت كنيم، اين تعريف صحيح است ... ولي [واژه كسبي] معمولاً به نوازنده شوقي كه و حرفهاي شده بود، اطلاق ميشد » به اين نكته بايد اهميت داد.

همانطور  كه یک شوقی حرفوی  براي من توضيح داد که كسبي هستم، سازنده نيستم، يعني «من نوازنده كسبي هستم و سازنده نيستم» كسبي به هر نوع نوازنده حرفهاي اطلاق ميشود؛ در حاليكه سازنده به نوازنده حرفهاي موروثي اشاره ميكند (و به طور احض، در اين بررسي به نوازنده مرد حرفهاي موروثي شهري اشاره دارد).

اهميت موقعيتهاي كسي و شوقي ميان نوازندگان علامت و نشانه شراكت و فعاليت وسيع شوقی ها در زمينه ساخت موسيقي متداول بود آماتورهايي كه ميخواستند خودشان را از نوازندگان موروثي مرد، نوازندگان سنتي سرنا و دهل متمايز كنند. (قره ني و دو طبل در موسيقي مسلمانان بسيار معمول بودند). نوازندگان سرنا و دهل گروهي كليشهاي از نوازندگان را با معاني ضمني منفي در برميگرفتند و در رده بندي اجتماعي رده بسيار پاييني را به خود اختصاص ميدادند. اين كليشه در واقع براي هراتيها در حكم نقطه استانداردي بود كه با آن بقيه نوازندگان را مقايسه ميكردند.

در هرات، سرناو دهل را فقط اقليت های کوچک بومي كه خود را غریب زاده ميناميدند،مينواختند. آنها دنباله رو مشاغل  حرفه رده پائيني مانند حرفه سلماني بودند. بعضي از آنها در شهر هرات مغازه سلماني داشتند، در حاليكه در دهكدهها و بعضي نواحي شهر اين خدمات در فضاي باز ارائه ميشد. آنها مو كوتاه ميكردند، ريش و سبيل و ابرو را ميآراستند، و سر و صورت اصلاح ميكردند. هراتيها دو واژه براي سلماني داشتند : سلمان و دلاک . سلمان كلمه رده بالاتري بود و به سلماني مغازه دار اشاره ميكرد دلاک  بيشتر به سلماني های خياباني اطلاق ميشد. بعضي سلمانيها در عمل ختنه كردن نيز مهارت داشتند (ختنه سوري). تعدادي از سلمانيها نوازنده سرنا و دهل هم بودند و عده كمي هم در نمايشنامههاي محلي هراتي نقش های را تمثیل می نمودند. اين نوازندگان که هم موسیقی و هم نمایش یا سیل های میدانی را اجرا می نمودند اوستا ميناميدند (برگرفته از لغت استاد).

حفیظ اله باغبان، يك بومي هراتي، بررسي دقيقي از نمايش محلي كه غريب زادهها اجرا ميكردند، بعمل آورد. باغبان (فصل ۲ : ۱۹۷۷) حاوي اطلاعات قوم نگاري مهمي است اگرچه بيشتر آن راجع به هر پيشههاست تا نوازندگان. واژه «غريب زاده» به معناي «غريبه» يا «بيگانه» اطلاق می شد. غريب زادهها افسانههاي خاستگاه بسياري براي توضيح جايگاه شان بعنوان «بيگانه» داشتند. (همان مأخذ ۴-۸۳)

غريب زادهها را بقيه اهالي هرات به نحو تحقير آميزي جت ميناميدند. جت لغت شناخته شده اي دربین افغانهاست و معاني منفي زيادي دارد. رائو (۱۹۸۱) خصوصيات و معاني منفي لغت جت را در ميان كابليها اينگونه برميشمارد : اخلاقيات ضعيف، كثيفي، وحشيگري؛ كساني كه مسلمان بد، بچه دزد، فاحشه - مرده خور و جت ناميده ميشوند.

ساكاتا (۸۱-۷۸ : ۱۹۸۳) و اسلوبين (۲-۳۱ : ۱۹۷۶) به تفصيل درباره رده اجتماعي پايين سلمانيها در افغانستان (و جوامع ديگر) صحبت كردهاند با توجه به نوشتههاي بارت، كلبرت، و كنت ليورس آنها به اين نتيجه رسيدهاند كه اين رده پايين اجتماعي به رفتار آنان با محصولات انساني مانند ناخن و مو مربوط ميشود. زيرا ناخن و مو از نظر آنها جادوئي و قدرتمند هستند و براي خودشان زندگي مستقل دارند. (زيرا تا مدتي پس از مرگ انسان، به رشد خود ادامه ميدهند). نكته ديگر اينكه سلماني در رابطه با رخنه كردن به حريم شخصي مشتري بود. نوازنده ـ سلماني، نوازنده سرنا و دهل، رده پايينتري داشت. كار سلماني حداقل صوابي داشت،زيرا به دستورات و سفارشات اسلام عمل ميكرد.همچنان قابل یادآوریست که نوازندگان دهل و سرنا بيشتر در روستاها كار ميكردند و در جشنهاي عروسي رقص و آواز راه ميانداختند ولي در شهر نيز شناخته شده بودند در ايام عيد و نوروز از خانهاي به خانه ديگر، و از مغازهاي به مغازه ديگر ميرفتند، ساز ميزدند و پول ميگرفتند.

نوازندگان سرنا و دهل در تطابق نزديك با تعريف كلاسيكي كه ميريام (۱۹۶۴) از نوازنده ارائه داده است، . آنها از رده اجتماعي پائين محسوب می شدند ودرمجموع در قسمت ارائه نوازندگی  اهميت به سزائي داشتند . آنها به مناسبت های مختلف تشریفاتی چون (ختنه سوری – شیرینی خوری تولد وعروسی ها)برای اجرای موسیقی فعال بودند. . آخرين چيزي كه شوقی هاي حرفهاي شده ميخواستند اين بود كه در جامعه شناخته شده باشند پيوستن آنها به جايگاه شوقي عشق شان را به موسيقي، شايستگي شان را بعنوان نوازندگان خود آموخته، و خوار شمردن پاداش مادي را تأكيد ميكردند آنها در نهایت علاقه مند بودند تا خودرا از کلیشه جت جدا نموده و خود را به مقام رفیع نوازندگی مانند استادان کابلی برسانند.

نوازندگان و همکاران آن در هرات:

تعداد نوازندگان مرد شوقي و كسي كه در شهر هرات زندگي ميكردند احتمالاً چند صدنفر میرسید. اين عده شوقی هاي واقعي بودند كه به دریافت وجه در بدل نوازندگی اهمیت نمی دادند و آنهای كه نوازنده اقتصادي تمام وقت بودندبه مسائیل مادی اهمیت داده واز جمله نوازنده های ماهر کسبی بودند. آنها با سازهاي مختلف  سبكهاي متفاوتي را می نواختند . در ميان اين شبكه نوازندگان ميتوان گروه ۳۵ نقری را یاد نمود كه «گروه اجتماعي نوازندگان حرفهاي» را تشكيل ميدادند. آنها شامل سازنده مرد شهري و آماتورهاي حرفهاي شدهاي بودند كه در گروههاي خودشان مينواختند. از جهتي اين گروه نقش خود را بعنوان اجراي هنر موسيقي کابلی ايفا ميكردند. مرزها و محدوديتهاي اين گروه دقيقاً تعريف نشده بود، و اين اساساً به اين دليل بود كه هم قطاران و شركاي آماتور حرفهاي شده سازندهها بعضي اوقات با ديگر نوازندگان خارج از گروه خود مينواختند. يكي از امتحانات عضويت اين بود كه مثلاً وقتي سازندهها در مراسم یک عروسي دور هم جمع ميشدند يا وقتي اگر یک كسي شاگرد جديدي را در مراسم بستن نخ (رشته) ميگرفت، از او هم دعوت ميشد.

سازندهها دستههايي بودند متشكل از خواننده / نوازندههارمونيوم ـرباب ـ دوتار  (كه هميشه توسط شوقی های حرفهاي شده می نواختند)درین دسته ها به غیر از طبله- گهگاهي دلربا، تن پورا و سرماندل هم به اين مجموعه اضافه ميشدند.

در سالهاي  (۱۳۵۶ – ۱۳۵۷ شمسی ) مطابق ۷۷-۱۹۷۶ چهار دسته سازنده به طور منظم در هرات برنامه اجرا ميكردند.

درپرسنل آنها چندين نوازنده از كابل استخدام شده بود.

دسته اميرجان:

اميرجان (۱)[۱] در حدود ۵۰ سال، يعني بسيار بيشتر از هركس ديگري، در هرات بعنوان نوازنده حرفهاي فعاليت داشت. در آن دوران اميرجان نوازندگي و هم چنين رهبري دستههاي بسياري را عهده دار بود، و بيشتر اعضاي گروه اجتماعي نوازندگان حرفهاي در مقطعي از زمان باوي همراهي كرده بودند. او، برادرش كريم و پسران خود را ، «خوشنوازها » يعني نوازندگان خوب ميناميدند.

در سال ۱۳۴۰ شمسی مطابق  دهه ۱۹۶۰، اميرجان همراه دو پسر بزرگتر خود رحيم و نعيم دسته اركستر خانوادگي را تشكيل دادند. رحيم نوازنده رباب بود و نعيم طبله ميزد. اين گروه نوازندگان دوتار چهارده سیمه را هم غرض تکمیل بیشتر دسته خوداستخدام کردند.

پسر سوم اميرجان، سليم، در تعميرگاه وسايل نقليه موتوري بعنوان رنگ كار بدنه مشغول كار بود ولي در ضمن طبله راهم به صورت نيمه حرفهاي مينواخت. اگر لازم ميشد ميتوانست به جاي نعيم در دسته خانوادگي بنوازد. گهگاهي هم نوازندگان آماتور از او ميخواستند كه در شب نشينيهايشان بنوازد. جوانترين پسر اميرجان، محمود، در قسمت نواختن آواز خوانی و هارمونیه نوازی  تعليم دیده بود. چند سالي بود كه با دسته اركستر به مجالس ميرفت، به همراه پدرش آواز ميخواند و در بخشی از برنامه ها بعنوان خواننده يا نوازندههارمونيوم ايفاي وظیفه ميكرد. اميرجان و پسران با استعدادش از جذابيت خاصي برخوردار بودند. يكي ديگر از اعضاي خانواده اميرجان، غلام سخي، پسر برادر بزرگتر اميرجان يعني چاچا غلام بود كه طبله مينواخت و در جواني مرده بود. غلام سخي با دومين دختر اميرجان ازدواج كرد که با فتتاح یک دکان کپی کشی وترمیم موتر در خانواده بيشترين درآمد را داشت.  

Textfeld: سال ۱۳۱۸ از چپ به راست امير جان خوشنواز، چاچه غلام و آقا حسن

 

 

 

در سال ۱۳۵۶ شمسی مطابق  ۱۹۷۶ اميرجان آواز خوانی را در جمع ترک گفت  و محمود (كه آن زمان ۱۷ ساله بود) خوانندهها و هارمونيه نواز دسته شد رحيم كه روز به روز بيشتر به گروه اميرمحمد متعهد ميشد با اميرجان كه رباب نواز دسته فاميلي شده بود، درگير شد. غلام نبي كه صاحب يك چاي خانه هم بود، در آن زمان براي اميرجان دوتار مينواخت. عضو ديگري كه گهگاه فعاليت داشت، داماد اميرجان، محمدعلي بود كه دلربا مينواخت و يكي از ۵ پسر نوازنده استاد نبي گل بود كه گاهي در هرا ت زندگي ميكرد.

امیر جان وپسرانش روابط خوبی با محمد علی نداشتند چه محمدعلي در همان وقت دو پسر نوازنده و یک زن آواز خوان در صحنه تئاتر هرات تحت تربیه قرارداده بود و در آنوقتی که آواز خوانی زن در تئاتر بد گفته می شد. اميرجان بعنوان يك نوازنده حرفهاي بيشتر  در مراسم عروسی: شيريني خوری و عروسيها (فصل ۸) در جشنهاي سالانه استقلال که اغلب يكي از اصناف او را استخدام ميكرد می نواخت. در گذشته او در کنسرتهاي شبانه ماه رمضان مينواخت ولي در زمان كار عملي من اين كار را نكرد. او هم چنين در مهمانيهاي شام و جشنهاي باغ برنامه اجرا ميكرد. زماني كه جوانتر بود . تا قبل از آمدن اميرمحمد در اوايل ۱۳۵۰ ش مطابق  دهه ۱۹۷۰، اميرجان و گروهش بالاترين دستمزد را ميگرفتند و معتبرترين نوازندگان هرات بودند در اواسط سال ۱۳۵۰ ش مطابق  دهه ۱۹۷۰، وقتي رحیم رفته بود و محمود جوان خوانندگي ميكرد، بين ۱۵۰۰ تا ۲۵۰۰ افغاني از كار در يك مجلس عروسي در ميآوردند و اين در حالي بود كه در آمد اميرمحمد بين ۲۵۰۰ تا ۴۰۰۰ افغاني بود. اميرجان هنوز خانه بزرگي در يكي از مناطق خوب شهر داشت و توانسته بود درآمد گروهش را در خانواده خودش متمركز كند؛ فقط نوازنده دوتار و بعضي وقتها دامادش محمدعلي پول چندانی در نمی آوردند.

نوازندگان و خوانندگان دردسته امیر جان و دسته گلپسند حسب آتی بودند:

الف: دردسته گلپسند ها

آواز خوانان و هارمونیه نوازان هرکدام علی احمد شباهنگ – غلام سرور – امیر محمد – غلام محمد و احمد.

رباب نوازان: محمد کریم – غنی لندی – سلطان وردک – غلام دستگیر کابلی

گروه دوتار نوازان: غلام نبی – غلام حیدر – میرزا گل – گل احمد – احمد – سید گل و گدامحمد

طبله نوازان : محمد کریم حسن پور – آذین – جلیل احمد دل آهنگ – فضل احمد – غلام قادر و بسم اله دلربا نواز ک محمد علی از کابل

 

 ب : در دسته خوشنواز ها:

آواز خوان وهارمونیه نواز ها هرکدام امیر جان خوشنواز – محمود خوشنواز – حکیم حسن پور

رباب نواز : محمدرحیم خونواز وامیر جان خوشنواز

طبله نواز : محمد نعیم خوشنواز و محمد سلیم خوشنواز

دوتار نواز : گدامحمد و محمد اکرم


 

[۱] - امیر جان در محله مهمند های ولایت هرات دیده به جهان گشودپدرش آغا حسن کلالی بود که دررباب نوازی شهرت داشت شغل اصلی امیر جان قفل سازی بود و بعداء بطور شوقی به موسیقی روی آوردموسیقی را نزد استاد نبی گل فراگرفت . امیر جان همواره دردسته موسیقی استاد سراهنگ – یعقوب قاسمی – استاد شیدا – استاد نبی گل – استاد رحیم بخش رباب می نواخت و در نواختن آلات دیگر موسیقی چون هارمونیه – طبله – تنبور چهارتار ایرانی – دلربا – دوتار دسترسی داشت از او چهار پسر هنرمند هرکدام محمد رحیم خوشنواز – محمد نعیم خوشنواز – محمود خوشنواز محمد سلیم خوشنواز باقیمانده که در یک دسته در هرات می نوازند. امیر جان در سال ۱۳۶۱ وفات نمود و در جوار زیارت شهزاده قاسم به خاک سپرده شد. جان بیلی از جمله شاگردانش میباشد.

مترجم

 

اداهه دارد

در شماره های بعدی کابل ناتهـ خواهی خواند:

 

 

۴۸ – دسته آرکستر گلپسند

۴۹ – همکاری محمد کریم با سایر دسته ها

۵۰ – دسته امیر محمد

۵۱ – مکتب موسیقی سازنده

۵۲ – تعلیم موسیقی در میان سازنده ها

۵۳ – رده بندی اجتماعی در میان نوازندگان حرفه ای

۵۴ – رده بندی میان خوشنواز ها و گل پسند ها

۵۵ – رده امیر محمد

۵۶ – نقش و جایگاه آماتور های حرفوی شده

۵۷ – روش رده بندی

۵۸ – مراسن نخ بندان

۵۹ – ترکیبات نوازندگان در مراسم نخ بندان

فصل هشتم

۶۰ – بافت های اجتماعی در اجرای موسیقی

۶۱ – جشن عروسی

۶۲ – جشن ازدواج عروسی

۶۳ – پذیرائی از مردان در جشن عروسی

۶۴ – پذیرائی اززنان در جشن عروسی

۶۵ – کنسرت های رمضان

۶۶ – تئاتر

۶۷ – میله های عنعنوی خارج از شهر

۷۰ – نوازندگان در میله ها

۷۱ – جشن ها

۷۲ – جشن های خصوص

۷۳ – مهمانی و شب نشینی

 

 

فصل نهم

۷۴ – سیستم ارزیابی از موسیقی در هرات

۷۵ – محکومیت موسیقی

۷۶ – اثرات ناگوار و ثمرات شوم موسیقی ازدیدگاه صحت وروانشناسی

۷۷ – محکومین خوانندگان و نوازندگان

۷۸ – دلایل نگرش مثبت نسبت به موسیقی

۷۹ – محمد کریم دوتارنواز

۸۰ – ارزشهای مثبت موسیقی

۸۱ – موسیقی وتصوف

فصل دهم

۸۲ – تفسیر تغیر وتحول موسیقی در هرات

۸۳ – نوگرائی ونوسازی

۸۴ – ملی گرائی افغان و هویت ملی

۸۵ – قدرت تشکیلات مذهبی

۸۶ – موسیقی به عنوان بعد ی از تکنالوزی

۸۷ – تضادها با مشهد

۸۸ – نویسندگان اباواجدادی رده بال

۸۹ – پیروی از استاد در نوازندگی

 ۹۰– مثال آهنگ های شامل این اثر

 

 

 

بالا

دروازهً کابل

الا

شمارهء مسلسل    ۲۲۵                           سال دهم                          میزان           ۱۳۹۳ هجری  خورشیدی            اول اکتوبر ۲۰۱۴