نوازندگان در میلهها:
نوازندگان میلهها را عمدتاً متشکل از آماتور های شوقی حرفهای شده ای
چون گروههای دو تار نواز بودند. چنین گروه دیگر تقریباً بطور انحصاری
موسیقی محبوب و معروف را با سبک مزاری مینواختند. افراد ردههای پایینتر
گروه نوازندگان حرفهای مانند احمد، گل محمد و امیر که اغلب در گروهها
دو تار مینواختند در میلهها کاملاً مشهود بودند. گروههای آنان از نظر
کارکنان موقعیتی ثابتی نداشتند (بر عکس گروههای سازنده) و از میلهای به
میله دیگر فرق میکردند.
میله یک جایگاه درجه دو برای نوازنده ها بود ،؛ زمان طولانی را دربر می
گرفت باسود کم. گروه امیر محمد هرگز در میلههای هرات برنامه اجرا
نمیکردند. در میلههای سال ۱۳۵۴ ش ۱۹۷۴، امیر محمد آنها را از این کار
منبع کرده بود و دلیلش هم این بود ه این مسئله به شهرت آنها لطمه میزد. من
هرگز ندیدم که امیر جان و علی احمد در میله بنوازند. فقط نوازندگان سازنده
جوان تری مانند محمدحکیم و محمد عظیم در چنین مکانهایی کار میکردند،
تجربه خوبی بود، پولی در میآورند و لطمهای به موقعیت آنها نمیزد. در
سال ۱۳۵۷ ش مطابق ۱۹۷۷ وقتی تحقیقات دقیقتری در مورد میلهها انجام شد،
تنها نوازنده درجه یک سازنده در میله وجود داشت همانا کریم خوشنواز بود
که با شریکش غلام سرور در سه تا از بزرگترین نمایشگاهها (در شاهزاده
یعقوب) موسیقی اجراء میکرد. همچنین محمد علی، برادر زن امیر جان که
نوازنده دلربا و از اهالی کابل بود به طور منظم در میلههای آن فصل دیده
میشد. دو تن از شاگردانش هم، دو پسر بچه که میخواندند و هارمونیوم و طبله
میزدند، وی را همراهی میکردند. نوازندگان سازنده در ملهها همان ترانهها
و آهنگهای جشن عروسی یا کنسرت رمضان را نمینواختند، بلکه موسیقی محبوب
مشابه گروه دو تار را میزدند. معمولاً از ساعت ۵/۹ صبح تا ۵/۵ بعد از ظهر
با استراحتهای متناوب مینواختند. آنها روی جایگاه کوچکی داخل چادر یا در
یک محیط بسته نمینشستند. اجرای آنها به صورت چاشنی، یک سری ترانه در مقام
مشابه که بیوقفه نواخته میشد، اجرا میکردند که معمولاً ۴۵ دقیقه تا یک
ساعت طول میکشید. مقاومهای رایج بایرامی، توگ، پری، و کستوری و متر تلنگ
(زائول)و گاهی آسا بودند. چاشنی معمولاً با قطعهای کوتاه آغاز میشد ولی
گروههای دو تار نغمه کاشال نمینواختند بلکه به جای آن یک قطعه محبوب
مانند نغمه رادیو میزدند. مقوله هر ترانه جدید یک فرد بود. از آن جا که
باید مدت طولانی مینواختند، چندین خواننده در گروه به نوبت یک چاشنی
میخواندند و خوانندههای شوقی یا دیگر نوازندگان در میله غالباً با
گروهها مینشستند.
جشن ها:
جشن استقلال همه ساله طی یک هفته با سرور و شادمانی در هرات برگذار می شد
که تا حدودی ویژگیهای میله را داشت. هر صنفی از مغازه داران و صنعتگران
کمپی را در منطقه جشن برپامی کرد ند که محل آن در کنار استدیوم ورزشی و
ساختمان اداره ولایت هرات در شهر جدید بود. نمونه های سرباز از چارچوبهای
پوشیده از طاقه های رنگارنگ پارچه و تخته های نقاشی شده ساخته شده بودند.
فضای داخل آن فرش شده بود و صندلیها و میزهای کوتاه داشت. در بخش کناری
ردیف اصلی کمپ ها، چای خانه ها، رستوران های کبابی و دکان های فروش میوه و
خوراکی به چشم می خورد. جشن ها را به صورت گوناگونی تجلیل می نمودند؛ با
نمایشهای نظامی، رویدادهای ورزشی در استادیوم، اجراهای ویژه برای مدعوین
اداری، دولتی و بزرگان محلی (در یونیفورم یک دفتر پیشاهنگ)، تکه های
نمایشی، و حتی شوهای مد. عصرها اعضای صنف،به همراه همسران، فرزندان و دیگر
خویشاوندان به کمپ هایشان میرفتند تا کمپهای دیگر را ببینند، صحبت کنند و
چای بنوشند.
جشن ها در هرات محل نواختن و ساختن انواع و اقسام موسیقی بود ولی این
رویداد در تاریخ موسیقی آنقدر حائز اهمیت نبود که به نظر برسد در بخش هایی
از افغانستان وجود داشته است. (ساکاتا ۷-۲۴:۱۹۸۳). برخلاف میله ها، چای
خانه ها گروه موسیقی کرایه نمی کردند، گروههای نوازنده چلو، روز و شب با
سارنگ، تال، و دایره آوازمی خواندند: هم چنین نوازندگان سرنا و دهل، دسته
موسیقی سازهای برنجی شهر و گروهی نظامی سربازخانه ها بیشتر اوقات مشغول
نواختن موسیقی بودند و عصرها، اصناف گروههای سازنده و دوتار را برای سرگرم
کردن اعضا و مهمانهایشان استخدام می کردند. در خصوص این مناسبت، هیچ مطالعه
دقیقی از موسیقی صورت نگرفته است ولی ترانه هایی که خوانده می شد بیشتر
میهن پرستانه و ملی و به ویژه در مدح حکومت جمهوری محمد داوود بودند. جشن
ها در سال ۱۳۵۳ ش مطابق ۱۹۷۳، سال به قدرت رسیدن داوود منسوخ شد که این
احتمالاً برای اجتناب از اجتماع و گردهمائی مخالفان و دشمنان بود. ولی
دوباره در سال ۱۳۵۴ ش مطابق ۱۹۷۴ احیاشد که البته تاریخ برگزاری آن چند
هفته ای تغییر کرد و بطور رسمی به افتخار مؤسس دولت جمهوری نامگذاری شد.
جشنهای خصوصی
مناسبت هایی که تا اینجا توضیح داده شد همه مناسبت های عمومی بودند. مثلاً
جشن عروسی گرچه برای بیگانگان جائی نداشت ولی از جهتی یک واقعه موسیقیایی
عمومی بود زیرا سیستم سخنرانی عمومی را تضمین می کرد که موسیقی در سراسر
محله پخش شود. اما جشنهای خصوصی تری نیز وجود داشت که بسیار محتاطانه و حتی
مخفیانه و پنهانی برگزار می شد.
رقص تک نفره پسران:
پسران رقصنده و اجرای آنها در هرات موضوعاتی بودند که باید بادقت و ظرافت
خاصی مورد بحث قرار می گرفتند. آنها در مهمانیهای خصوصی کوچک با نوای دوتار
یا رباب به همراه زیر بغلی یا طبله و یا با موسیقی گروه دوتار میرقصیدند.
این پسرها لباس زنانه می پوشیدند، صورتشان را آرایش می کردند، خلخال به پا
می بستند و کلاً نمایش و رقص آنها بیشتر از آنکه شهوت انگیز باشد عشوه
گرانه بود. . هنگامی که مردم هرات موسیقی شهوت انگیز را محکوم کردند
منظورشان چنین برنامه هایی بود. اصطلاحات مربوط به این نوع سرگرمی جالب
توجه است. واژة «بچه» در فرم معمول آن به معنای «پسر» بود. اما در یک حالت
موشکافانه تر وقتی که متن معنا را روشن تر می کند، بچه به پسر نوجوان خوش
قیافه یعنی بچه مقبول «بچه خوشگل» یا بچه بی ریش اطلاق می شد و از میان
تمام این معانی بچه بیشتر به معنای پسر رقصنده بود یا همان«بچه بازیگر»
پسران مشهور رقصنده اسمهایی مانند رمضان بچه یا احمد بچگک داشتند.
واژه«بازی» به معنای نمایش بود که بعضی وقتها معنای ضمنی بچه تحنس میداد.
رقصی که با چوب می کردند، چوب بازی نامیده می شد، جنگ بلور چین کرک بازی،
و بادبادک هوا کردن کاغذ بازی بود. واژه بازی به معنای«رقص» هم بود که به
صورت فعل «بازی کردن» بود. عبارت «بچه بازی» به رقص و برنامه پسر رقصنده
اطلاق می شد؛ و هم به رویداد اجتماعی یعنی گروهی از مردان که قصد لذت بردن
از رقص داشتند اشاره می کرد و هم به خود رقص. کسی که از رقص پسران و تماشای
آن لذت می برد«بچه باز» نام داشت.
این تکثر و تعدد معانی به ارتباط موضوعی میان این نوع رقص و سکس اشاره
دارد. واژه خنثی تر واژه «رقص» بود برای اشاره به رقص تک نفره پسران عبارات
دقیق رقص خانگی (رقص اتاق) به کار می رفت که در تناقض با رقص میدانی «رقص
در فضای باز» مثل آنان بود.
اسلوبین (۱۲-۱۱۶: ۱۹۷۶) اظهار نظرات جالبی در مورد پسران رقصنده در
افغانستان بعنوان کشوری که بسیار پایبند سنت هاست ارائه می کند . مشاهدات
من نیز کم وبیش با آن در توافق هستند. احتمالاً این نکته حائز اهمیت است
که آهنگ محبوب رقص برای چنین رقصهایی در هرات قطعات ازبکی و لوگاری بودند
که اولی در ارتباط با افغان ترکستان است و دومی به دهکده لوگر، منطقه مهم
دیگری برای این نوع رقص اشاره دارد.بچه بازی در هرات توسط مقامات ممنوع
اعلام شده بود و همچنین جشنها و مهمانی ها گاهی مورد حمله پلیس قرار می
گرفت، نوازندگان و رقصندگان را دستگیر و جریمه می کردند و یا به زندان می
فرستادند. به همین دلیل بچه بازی معمولاً مخفیانه انجام می گرفت. ولی دخالت
پلیس دائمی نبود؛ مثلاً حضور یک پسر رقصنده در جشن عروسی باعث دردسر نمی شد
و در تئاتر فقط این برنامه بود که توسط زنان رقصنده به نمایش گذاشته می شد.
در عین اینکه به عقیده بعضی از مردم «دختر بازی» از بچه بازی هم نکوهیده تر
بود. یک علت مخالفت مقامات با این نمایش این بود که گهگاه بجث و دعواهایی
در مهمانی های بچه بازی رخ می داد، رقبا برای جلب توجه پسر رقصنده با
یکدیگر رقابت می کردند. هنگام رقص به او پول می دادند و احتمالاً او را
مجبور می کردند که یا پول را از کف اتاق بردارد و یا با دندان از دست آنها
بگیرد. گاهی اوقات هم مردی را تا سر حد مرگ چاقو می زدند. در جایی که باور
عامه بر این بود که تمام پسران رقصنده فاحشه های هم جنس باز بودند، من
شخصاً نمی توانم این موضوع را تأیید یا تکذیب کنم. البته مطمئناً این طور
نبود که مجلس رقص بعنوان یک برنامه سکسی افراطی خاتمه یابد و نباید هم
اینطور تصور می شد که پسران رقصنده تمایل به همجنس بازی داشتند؛ بعضی از
آنها رقص باز بودند درست مثل اینکه بعضیها کبوتر باز یا سگ باز هستند.
بازی، یک شوق، چیزی جالب، قابل بحث و دنبال کردنی برای مجریان و نمایشها
بود.
استخدام پسران رقصنده به ۲ صورت انجام می شد. عده کمی از خانواده غریب زاده
بودند که پسران رقصنده داشتند و این اصلاً حرفه ء شان بود و بعضی پسران به
علت شرایط خاص خانوادگی استخدام می شدند؛ مثلاً پدر پسر مرده بود یا
خانواده اش را ترک کرده بود و اگر خویشاوند مردی نبود که از بیوه زن و بچه
هایش نگهداری کند، یعنی از سن ۱۲ تا ۱۷-۱۸ سالگی، موقعیکه دیگر نمی شد به
او بچه بی ریش گفت.
مجلس پسر رقصنده معمولاً شبها در اتاق کوچکی از یک خانه شخصی برپا می شد.
این مجلس را می شد مهمانی یا شب نشینی (شو نسینی) نامید. یک برنامه عصر
معمولاً یک سری چاشنی داشت که هر کدام ۳۰ – ۲۰ دقیقه طول می کشید و تمام
بخشهای چاشنی در یک مقام نواخته می شدند. رقص قسمت قسمت بود و بخشهای
معمولی قسمت اصلی نمایش را تشکیل می دادند، هر یک از این بخشها چند دقیقه
طول می کشید. در میان بخشهای نمایش، رقصنده به گوشه ای از اتاق می رفت و
سپس دوباره به وسط سن می پرید تا بخش بعدی را اجرا کند. برخی از قسمتهای
معمولی حرکاتی بودند که دائم تکرار می شدند. در این حرکات رقصنده پایش را
به زمین می کوبید و صدای خلخالش را در می آورد. بقیه حرکات، پانتومیم یا
لال بازی بودند که یا احساسی را منتقل می کردند و یا قصه ای می گفتند.
بعضی از بخشهای معمول عبارت بودند از:
- زانو زدن در مقابل مهمان خیره شدن به چشمهای او
- استفاده از حرکات دست در رقص هندی
- حرکات چشم همراه با حرکات بدن
- حرکت دادن شانه برای تکان خوردن سینه
- سر یک دستمال ابریشمی را بدست گرفتن و چرخاندن
- کم کم به پشت خم شدن با زانوان خم شده در یک وضعیت مطیع
- رقصیدن با یک بازوی بالا و یک بازوی پائین و حرکت دادن دستها به طوریکه
شکل یک دهان بزرگ را در حال باز وبسته شدن تداعی کند.
بعضی از این بخشها از رقص هندی که به طور منظم در سینماهای هرات روی پرده
میروند الهام گرفته شده اند
موسیقی ای را که برای رقص اجرا می شد شامل انواع و اقسام ترانه ها و آهنگها
بود. بعضی از آنها آهنگهای مشهور بودند مثل «نغمه های بازی» ازبکی و
لوگاری، بعضی ترانه های محبوب مردم بودند، برخی سنتی هراتی مثل اوشاری و
بعضی نغمه هایی از ترانه های محبوب قدیمی بودند. به نظر غیرسید که ارتباط
ثابتی بین بخشهای معمول رقص ویژه و آهنگهای مخصوص وجود داشته باشد.
نوازندگان دوتار و رباب آنچه را که به نظرشان مناسب می آمد، می نواختند،
ولی از شنیدن موسیقی کسی نمی توانست بفهمد که بخش معمول رقص چه بوده است.
مهمانی، شب نشینی، میله باغ :
هراتی ها اشتیاق زیادی برای پذیرائی کردن از دوستانشان به صرف شام، عصرانه
و دیگر مهمانی های کوچک در خانه داشتند.ابتدا چند نوع از این اجتماعات شرح
داده می شوند:
مهمانی: وقتی که تعدادی مهمان به صرف غذا و معمولاً عصر دعوت می شوند که
ممکن است بعد از آن موسیقی هم داشته باشند.
شونشینی: به معنای تحت الفظی «شب نشینی»: تعدادی مهمان برای نوشیدن چای
عصر،
صحبت نمودن
به خانه دعوت می شوند اختمالاً موسیقی هم هست که غالباً خود مهمانان آنرا
می نوازند.
مله باغ: به معنای تحت الفظی «مهمانی باغ» وکلمه میله به پیک نیک اشاره
داشت؛ یک خانواده و یا گروهی از دوستان به باغ خصوصی در خارج از شهر، یا
مکانی سرسبز و زیبا می رفتند، غذا می پختند و موسیقی هم می نواختند.
شوق: اساساً به گروهی از شوقیها که با هم می نواختند و برای عده کمی
تماشاچی برنامه اجرا می کردند اطلاق می شد. معنی ضمنی آن، این بود که به
همه خوش گذشته است. وقتی که نوازندگان در یک مهمانی، شونشینی یا میله باغ
با هم می نواختند و همه چیز خوب پیش می رفت می شد گفت که شوق داشت خوب جلو
می رفت. هنگامی که بافنده ها دست از کار می کشیدند و در کارگاههایشان دوتار
می نواختند، می شد گفت که آنها هم شوق برپا کرده بودند. اگرچه باور قویتر
این بود که شوق کار نوازندگان شوقی بود، ولی می شد از این کلمه برای سازنده
ها نیز، وقتی که در مجالس خصوصی خودشان می نواختند، استفاده کرد.
برگزاری مهمانی و شونشینی بستگی به تدارک جای مناسب داشت. بیشتر خانه ها
اتاقی نزدیک در اصلی خانه واقع شده بود به طوریکه مهمانان بتوانند بدون
رفتن به قسمتهای دیگر خانه و حیاط که معمولاً زنها در آنجا بودند، وارد
خانه شوند. مهمانخانه معمولاً بهترین بخش خانه بود. زمانی که کسی می خواست
یک مهمانی مفصل ترتیب دهد یا برای مدعوین کارت دعوت می فرستاد یا اینکه یکی
از پسران را به عنوان قاصد می فرستاد. وقتی مهمانان می رسیدند میزبان به
آنها خوشامد می گفت و آنها را به مهمانخانه راهنمایی می کرد. مهمانان باید
به ترتیب بزرگی و اهمیت شان در اتاق می نشستند ولی خودشان دوست نداشتند که
به این ترتیب طبقه بندی شوند. و در حینی که هر کس را ابتدا به بهترین قسمت
اتاق (بالا) هدایت می کردند، آنها بزودی جایشان را عوض می کردند و جای بالا
را برای مهمان بعدی می گذاشتند. برای مهمانها چای می آوردند و آنها با
یکدیگر صحبت می کردند. میزبان و خویشاوند مردش مشغول پذیرایی از آنها می
شوند. سپس غذای گوشت و برنج را می آوردند و همگی در یک سفره پارچه ای یا
پلاستیکی وسط اتاق می نشستند و مشغول خوردن می شدند. پس از صرف غذا، فضا
کمی آرامتر می شد، مردان گوشه و کنار اتاق می نشستند، سیگاری می کشیدند،
صحبت می کردند و چای می نوشیدند.
احتمالاً موسیقی را شوقیهای حاضر در مجلس تامین می کردند، ولی بعضی وقتها
هم از یک یا دو نوازنده سازنده دعوت می کردند تا در ازای دریافت پول با
شوقیها بنوازند. نوازنده طبله هم بیشتر اوقات به اینصورت دعوت می شد، زیرا
طبله، سازی بود که عده کمی از شوقیها می نواختند. یا امکان داشت میزبان، یک
گروه کامل سازنده استخدام کند که بسته به قرابت دوستی شان غذا بخورد، یا
نخورد. در طبقات پایین تر جامعه از نوازندگان دوتار و زیربغلی و یا گروه
دوتار هم دعوت می شد. شونشینی از بسیاری جهات شبیه مهمانی بود، البته کمی
غیررسمی تر و بدون صرف غذا. مهمانان موقع عصرهنگام می آمدند، دورهم می
نشستند، گپ می زدند، چای می نوشیدند و احتمالاً تا آخر شب به موسیقی گوش می
دادند.
بعض اوقات امیر جان برای پذیرایی از حامیان، دوستان و شاگردان تازه کارش
مهمانیهایی در خانه می داد. از آنها برای صرف شام و گوش دادن به موسیقی ای
که خودش و پسرانش می نواختند دعوت می کرد. (مثال ۱ شامل سی دی صوتی ای از
چنین مجالسی است) اتاق مهمانخانه امیرجان در طبقه بالا بود و کلکینی ای
مشرف به شهر قدیم داشت و مکانی بس دلپذیر و خنک در ماههای داغ تابستان بود.
روی دیوارهای این اتاق عکسهای قاب شده ای وجود داشت که مهمانان دوست داشتند
بردارند و ببینند. عکسها حکایت از حرفه پرآوازه او و قراردادهایش با
نوازندگان مشهور کابل داشت.
عکسی از امیرجان در حال نواختن هارمونیوم
در یک جشن عروسی وجود داشت که در سال (۱۹۳۳) ۱۳۱۳ زمانیکه او ۱۸ ساله بود
گرفته شده بود. هم چنین عکسهایی بودند که وی را در حال نواختن با گروههای
مختلف نشان می دادند. یکی با رحیم خوش خوان، مانند پیرمردی که با گروهش
نشسته بود، دیگری با کریم دوتاری که در حال نواختن یک دوتار ۱۴ سیمی بود.
دو عکس هم از استاد سراهنگ بود: در یکی یک ردیف مدال که به خاطر نبوغش در
موسیقی دریافت کرده بود به سینه داشت و دیگری او را در یک مهمانی باغ در
هرات نشان می داد.
هنگامی که مهمانان برای صرف شام می آمدند تمام صحبت ها راجع به موسیقی بود.
به عکسها نگاه می کردند و در موردشان سؤال می کردند. امیرجان از خاطراتش می
گفت و حکایاتی درباره موسیقی و نوازندگان در کابل و هندوستان تعریف می کرد.
از سفرهایش به کابل و دیدار با استادان سخن می گفت و همواره سعی داشت این
تصور را در همگان بوجود آورد که وی بخشی از گروه استاد کابلی بوده است.
دیگر ضرورتی ندارد که بیشتر درباره میله ها و مهمانیهای باغ صحبت کنیم،
بسیاری از هراتیها به این مکانها که یا مال خودشان است یا متعلق به
خویشاوندانشان می باشد دسترسی دارند.
در ولایت هرات نیز مناطق زیبائی مانند تخت سفر، پشتون پل، شیدایی و
میرداود به چشم می خورد. در هر یک از اینها یک عمارت دولتی وجود داشت که
متعلق به شهرداری بود و می شد برای اقامت یا خواب آن را اجاره کرد.
یکی از معروفترین مناطق زیبا در هرات چشمه اوبه بود که در حدود ۶ مایل از
رودخانه فاصله داشت. این چشمه در جنگلی پای کوه واقع شده بود و چشمه های
آبگرم معدنی، حمام خانه، ساختمانهایی برای اقامت مردم، و اتاقهای خصوصی
کوچکتری برای خانواده ها داشت. در فصل تابستان بعضی از اصناف بزرگ هرات
دیدارهائی از این چشمه ترتیب می دادند. بس های پر از اعضاء خانواده و فامیل
برای استراحت و تفریح به آنجا می رفتند و سرگرمی اصلیشان نواختن و شنیدن
موسیقی بود. در اینگونه سفرها حدوداً ۲۰۰ مرد وجود داشتند. اصناف گروهی
سازنده یا گروه دوتار کرایه می کردند و با خود می بردند، احتمالاً چندشوقی
هم میان اعضای صنف حضور داشتند. در سفری که در سال ۱۳۷۵ ش مطابق ۱۹۷۵ به
چشمه اوبه داشتم مجلسی مشتمل بر ۶۰ کارمند کارخانه پشم، گروه ۶ نفره ای از
مکانیک ها و چندین گروه خانواده را در آنجا دیدم. بعدازظهرها گروه مکانیک
ها نمایشهای آماتوری و نمایش کمدی یک عروسی را اجرا می کردند. دوتا از آنها
رباب و زیربغلی می زدند و آهنگ عروسی را می نواختند، بعد آنان را برای رقص
نواختند. عصرها نمایش دیگری، یک قطعه بلند کمدی، اجرا می کردند که ظاهراً
بسیار آن را تمرین کرده بودند و کلاه فرنگی برای مردان جوانی که اطراف
دیوارها نشسته بودند، می نواختند.
ادامه دارد
در شماره های بعدی کابل ناتهـ خواهی خواند:
فصل نهم
۷۴ – سیستم ارزیابی از موسیقی در هرات
۷۵ – محکومیت موسیقی
۷۶ – اثرات ناگوار و ثمرات شوم موسیقی ازدیدگاه صحت وروانشناسی
۷۷ – محکومین خوانندگان و نوازندگان
۷۸ – دلایل نگرش مثبت نسبت به موسیقی
۷۹ – محمد کریم دوتارنواز
۸۰ – ارزشهای مثبت موسیقی
۸۱ – موسیقی وتصوف
فصل دهم
۸۲ – تفسیر تغیر وتحول موسیقی در هرات
۸۳ – نوگرائی ونوسازی
۸۴ – ملی گرائی افغان و هویت ملی
۸۵ – قدرت تشکیلات مذهبی
۸۶ – موسیقی به عنوان بعد ی از تکنالوزی
۸۷ – تضادها با مشهد
۸۸ – نویسندگان اباواجدادی رده بال
۸۹ – پیروی از استاد در نوازندگی
۹۰– مثال آهنگ های شامل این اثر
|