کابل ناتهـ، Kabulnath


 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

Deutsch
هـــنـــدو  گذر
آرشيف صفحات اول
همدلان کابل ناتهـ

دريچهء تماس
دروازهء کابل

 

 

 

 
 

 

ترجمه و تحشیه: نصرالدین سلجوقی
سال ۱۳۸۶ آیرلند دابلین

 
 

موسیقی افغانستان و هنرمندان حرفوی شهر هرات مولف : پروفیسور جان بیلی

 

فهرست مطالب

 

مقدمه .....

۱ – ولایت هرات افغانستان ........

۲ – وضعیت اجتماعی و اقتصادی هرات در دهه ۱۹۷۰ ........

۳ – وابستگی های نزادی ومذهبی .....

۴ – هنر وادبیات ....

۵ – نگاهی بر تاریخ موسیقی در عصر تیموریان

۶ – موسیقی در دربار تیموری ...........

۶ – تحول موسیقی پس از تیموریان .........

۷ – موسیقی در قرن نوزدهم ..

۸ – پیروی از موسیقی پارسی در هرات ........

۹ – نوازندگان و آوازخوانان هراتی دراوایل قرن بیستم ..

۱۰ – اهمیت موسیقی در مسائیل سیاسی واجتماعی در قرن بیستم ...........

فصل سوم

۱۲ – سیر موسیقی شهری در افغانستان در قرن بیستم

۱۳ – موسیقی کابلی ......

۱۴ – ورود موسیقی دانان دربار هند در کابل .

۱۵ – نقش استادان موسیقی

۱۶ – ورود هنر موسیقی کابل به هرات ...

۱۸– پخش برنامه های رادیوئی وپیدایش موسیقی مردمی .....

۱۹ – تغیر و تحول در دوتار

۲۰ – نوازنده های زن در هرات

۲۱ – تنوع پدیده های موسیقی در هرات غزل های مذهبی و عرفانی

 فصل چهارم علم موسیقی: . ..

۲۱ – پرده هندی (فاصله بندی هندی

۲۲ – مقام آهنگ های لذت بخش مبنی بر پرده هندی

۲۳ آسا در افغانستان متناظر ( ) ماند در هند

۲۴ – شباهت ها در بین مقام های ایرانی و کابلی

۲۵ – لی ریتم

۲۶ – موسیقی عامیانه ومحلی هرات

۲۷ – دائره

۲۸ – مغولی

۲۹ – ضرب

۳۰ – اهمیت علم موسیقی

۳۱ – دانش زنان نوازنده هرات در علم موسیقی

۳۲ – فصل پنجم

۳۴ – هنر موسیقی کابل

۳۵ – غزل سرائی

۳۶ – زمینه موسیقی

۳۷ – نغمه کشال

۳۸ – مورفولوزی (شکل شناسی ) نغمه کشال

۳۹ شکل

۴۰ – استائی

۴۱ – انتره

۴۲ – نغمه کشال به عنوان یک ساز گروهی

۴۳ – کلاسیک (خیال)

۴۴ – نغمه کلاسیک

۴۵ – خاستگاه اشکال هنر موسیقی

۳۲ – فصل ششم

۳۳ – نقش رادیو افغانستان در تولید وترویج موسیقی

۳۴ اساس موسیقی محلی پشتو

۳۵ – انواع موسیقی متداول در هرات

۳۶ – کابلی

۳۷ – شمالی

۳۸ – فیلمی

۳۹ – ایرانی

۴۰ – مزاری

۴۱ – نغمه لوگری

۴۲ – موسیقی هراتی

۴۳ – آهنگ های عروسی

۴۴ – دیگر ترانه های هراتی

۴۵ – فصل هفتم

 تشکیلات اجتماعی نوازندگان

۴۶ – نوازندگان وهمکاران آن در هرات

۴۷ – دسته امیر جان

۴۸ – دسته آرکستر گلپسند

۴۹ – همکاری محمد کریم با سایر دسته ها

۵۰ – دسته امیر محمد

۵۱ – مکتب موسیقی سازنده

۵۲ – تعلیم موسیقی در میان سازنده ها

۵۳ – رده بندی اجتماعی در میان نوازندگان حرفه ای

۵۴ – رده بندی میان خوشنواز ها و گل پسند ها

۵۵ – رده امیر محمد

۵۶ – نقش و جایگاه آماتور های حرفوی شده

۵۷ – روش رده بندی

۵۸ – مراسن نخ بندان

۵۹ – ترکیبات نوازندگان در مراسم نخ بندان

فصل هشتم

۶۰ – بافت های اجتماعی در اجرای موسیقی

۶۱ – جشن عروسی

۶۲ – جشن ازدواج عروسی

۶۳ – پذیرائی از مردان در جشن عروسی

۶۴ – پذیرائی اززنان در جشن عروسی

۶۵ – کنسرت های رمضان

۶۶ – تئاتر

۶۷ – میله های عنعنوی خارج از شهر

۷۰ – نوازندگان در میله ها

۷۱ – جشن ها

۷۲ – جشن های خصوص

۷۳ – مهمانی و شب نشینی

 

 

فصل نهم

۷۴ – سیستم ارزیابی از موسیقی در هرات

۷۵ – محکومیت موسیقی

۷۶ – اثرات ناگوار و ثمرات شوم موسیقی ازدیدگاه صحت وروانشناسی

۷۷ – محکومین خوانندگان و نوازندگان

۷۸ – دلایل نگرش مثبت نسبت به موسیقی

۷۹ – محمد کریم دوتارنواز

۸۰ – ارزشهای مثبت موسیقی

۸۱ – موسیقی وتصوف

فصل دهم

۸۲ – تفسیر تغیر وتحول موسیقی در هرات

۸۳ – نوگرائی ونوسازی

۸۴ – ملی گرائی افغان و هویت ملی

۸۵ – قدرت تشکیلات مذهبی

۸۶ – موسیقی به عنوان بعد ی از تکنالوزی

۸۷ – تضادها با مشهد

۸۸ – نویسندگان اباواجدادی رده بال

۸۹ – پیروی از استاد در نوازندگی

 ۹۰– مثال آهنگ های شامل این اثر

 ۹۱

 

مقدمه

 

کتاب حاضر که توسط پروفیسور جان بیلی ( ) استاد دانشگاه گلدسمت لندن در اوایل سال ۱۳۵۰ شمسی به همکاری دانشگاه سسیکس ( ) و کامبریج انگلستان تالیف ونشر شده است مجموعه کار تحقیقی مولف بوده که حین اقامتش در هرات و کابل تدوین نموده است

جان بیلی در مرحله برای شش هفته از هرات بازدید نمود وسپس در مرحلهء دوم تحقیق خود را در مورد دوتار هراتی که با ابتکار هنرمندان حرفوی دوتار نواز هرات به دوتار چهارده سیمه تبدیل شده بود. در خلال این دوره او تحقیق خودرا در زمینه رباب با امیر جان خوشنواز آغاز کرد. در مرحله سوم وضعیت اجتماعی فرهنگی مردم شهر هرات را پیرامون میله های عنعنوی – عروسی ه فستیوال های مختلف اجتماعی ومذهبی – ازبرخوانی قرائت قرانکریم – نعت خوانی در سلسله ذکر قادریه روضه خوانی را مورد بررسی قرار داد.

کتاب مذکور با طرح کلی تصویری را از تاریخ موسیقی هرات دردورهء تیموریان که از قرن پانزده آغاز شده و به قرن نوزده ختم میگردد ارائه نموده است. مولف درین اثر تصویربسیار باارزش و دقیق از موسیقی هراتی را پیش از کودتای مارکسستی ارائه می دهد. هنوز مدت زیادی از تکمیل شدن تحقیق وی نگذشته بود که شهر هرات به علت وقوع جنگ به ویرانه ای تبدیل شد چنانچه خودش درزمینه چنین ابراز میدارد که:

(( با کودتای تره کی من وهمسرم در اوکتوبر سال ۱۹۷۷ هرات را ترک کردیم چه با قیام مردم علیه رزیم مارکسیستی شهر بمباردمان شد بی ثباتی فراینده همه جای افغانستان منجر به حمله شوروی دردسامبر ۱۹۷۹ گردید جنگ مصیبت بار باعث ویرانی کشور شد. درین برهه یک ملیون نفر کشته وملیون های دیگر آواره شدند. این بی ثباتی موجب هجرت مردم به پاکستان –ایران وسایر کشور های جهان گردید. خیلی علاقه مند بودم تا بادوستان در هرات و کابل درارتباط باشم ولی به نسبت اینکه مقامات دولتی در آن زمان نمیخواستند که کسی از خارج بااقارب یادوستان تماس حاصل نماید لذا صلاح نبود تا من هم دراین امر مبادرت ورزم. در زمان نوشتن این اثر (۱۹۸۷)قسمت اعظم شهر قدیم هرات با بمباران و گلوله باران منهدم شده بود . تانک ها روی ساختمان ها که عمدتائ از گل خشت وچوب ساخته شده بود عبور ومرور میکردند. خرابه های شهر حکم میدان جنگ میان نیروهای دولتی و مجاهدین حزب جمعیت اسلامی شده بود. دهات هرات توسط موشک های توپخانه ای که از میرداود فیر می شد به خاک یکسان گردید. با توجه به تاریخ این سرزمین غله ساز مانند حمله ء چنگیز خان بار ثانی توسط نامردان به ویرانه تیدیل گشت))

شهر تاریخی هرات قبل از جنگ محل بازدید هزاران سیاح خارجی از سراسر جهان بود. من خوب به یاد دارم که در آن آوان سیاحان خارجی به عنوان جاسوس تلقی می شدند اکنون وقتی به کتابخانه های اروپائی غرض دریافت بعضی ماخذ مراجعه می نمایم به کتبی آشنا میگردم که توسط همان سیاحان تالیف شده که غنای فرهنگی خوب کشور مارابازگو می نماید لذا این سیاحان جاسوس دانش بوده اند . همانطوریکه آنها در مورد فرهنگ سایر بلاد علاقه مند میباشند سعی می نمایند با دریافت معلومات با سایر کشور ها هم تبادله فرهنگی کنند وادارات دولتی شان همچو فعالیت هارا تقویه می نمایند. من سالانه شاهد ده ها فستیوال فرهنگی بین المللی در کشور آیرلند میباشم. درین فستیوال ها تمام ملیت ها از سراسر جهان سهم میگیرند حتی ارائه لکچر های اسلامی هم بخشی ازین فستیوال را تشکیل میدهد.

دراروپا سعی می گردد تا بعضی آثار تحقیقی در بعضی مواقع نشرات طور رایگان برای کسانی که در موضوع علاقه ودلچسپی دارند اهدا گردد. دراوایل اقامتم در آیرلند برای تاسیس یک مرکز فرهنگی برای افغانان در تکاپو بودم پس از جستجو زمانی توسط یکی از مسئولین امور مشورتی به یکی از ادارات فرهنگی هنری که در بخش بین المللی فعالیت می نمود معرفی شدم. مسئول دفتر مذکور خانم کاترین ( ) پس از ملاقات طولانی یک تعداد کتب و مجلات را بدسترس من قرار داد تا بملاحظهء آن بتوانم به تحقق اهداف دست داشته ام بپردازم. من چند جلدی را برداشتم ولی او اسرار می نمود که باید همه را بردارم ولی من گفتم بسیار سنگینی می نماید ولی او آنها را پس از چندی به آدرس من فرستاده بود که این کتب و مجلات به عنوان یک کورس آموزشی برای انکشاف فکری و تقویه مرکز فرهنگی ما نهایت ارزنده بود.

بیلی حین کار تحقیقی خود نه تنها با هنرمندان شوقی وحرفوی سروکارداشته بلکه با علما دانشمندان متصوفین – شعرا – خطاطان ونقاشان هرات روابط نیک وحسنه داشته ودر قسمتی از کار تحقیقی خود از همه اظهار وسپاس نموده که سخاوتمندانه اورا همکاری ویاری رسانیده اند. ودر قسمتی از آقای عبدالغنی نیک سیر مدیر اسبق مجله هرات – استاد محمد علی عطار – مرحوم استاد محمد سعید مشعل میناتووریست و همچنان از آقای عبدالواحد سلجوقی معلم انگلیسی فخرالمدارس که فعلاء در امریکا زندگی می نماید و از اقای انجنیر صفر باشنده فعلی آسترالیا که در قسمت ترجمانی مصاحبه ها کننده ها وفراگیری زبان فارسی که اورا داوطلبانه بدون دریافت مزد همکاری نموده اند اظهار سپاس وامتنان نموده است.

بملاحظه سوابق از سال ۱۳۵۰ تا سال ۱۳۷۶ در مورد موسیقی افغانستان اثری به دست نشر سپرده نشده صرف در سال ۰ ) سیر موسیقی معاصر افغانستان توسط استاد عبدالوهاب مددی در ایران و همچنان اثر دیگری توسط آقای محمد صدیق فرهنگ در مورد موسیقی تالیف شد ه واثر بعدی هم تحت نام موسیقی وتئاتر در هرات توسط مترجم در سال(۲۰۰۴) به همکاری مرکزبین المللی گفتگوی تمدن ها در ایران منتشر شد.

زمانی که برای نوشتن کتاب موسیقی و تئاتر آغاز نموده بودم حین مصاحبه با هنرمندان مهاجر هراتی درایران اثر جان بیلی را تحت عنوان تکنولوزی موسیقی افغانستان و هنرمندان حرفوی هرات را که به لسان انگلیسی در دانشگاه کامبریج انگلستان نشر شده بود از منزل یکی نوازندگان که جان بیلی با او روابط نزدیکی داشته دریافت نمودم. بعضی مطالب آنرا پس از ترجمه به عنوان ماخذ در آن اثر استفاده نمودم به آن اندیشه بودم تا روزی فرارسد تا بتوانم این کتاب ارزنده را پس از ترجمه به پیشگاه هنردوستان تقدیم بدارم چه برای صحت و نگارش این کتاب من باور کامل داشته چه در اکثر این محافل اشتراک نموده و در سایر موارد هم آشنائی کامل دارم.

گرچه موسیقی افغانستان طی دوران جنگ سی ساله به رکود مواجه شده بود و اکثراء موسیقی محلی به فراموشی سپرده می شد. ولی هنرمندان در همان آوان سعی نمودند تا این میراث فرهنگی را تا اندازهء نگهدارند. و هم باید علاوه نمود که خوشبختانه پس از جنگ ویرانگر همین اکنون هنرمندان موسیقی افغانستان با تاسیس اتحادیه های موسیقی برای تجمع بیشتر هنرمندان برای تاسیس کورسهای آموزشی و کنسرت ها فعالیت می نمایند که همین اکنون ما شاهد ده ها کورس و ده ها ها گروه وانسامبل های هنری پاپ غربی در سطح شهر هرات میباشیم که انکشاف و تحولات متذکره هم بائیست در حاشیهء این اثر اضافه گردد.

 

خورسندم ازینکه جان بیلی بدون درخواست من همواره کتب رساله های تحقیقی – کست ها فیلم ها و سی دی های تحقیقی خود را بمن میفرستد که در جمله آن یک کست حاوی هفده آهنگ محلی هرات بوده که شامل این اثر میباشد و من ازین مجموعه یازده آهنگ را در یک ( ) سی دی با یک آهنگ از انسامبل باختر که نوازندگان آن بشمول جان بیلی وهمسرش ویرونیکا و استاد عبدالوهاب مددی و متایو پروفیسور یونانی میباشد ثبت نمود و به پیشگاه شنوندگان . مطالعه کنندگان این اثر تقدیم میدارم جای آن داشت که همه ء این آهنگ ها ثبت می شد ولی به نسبت کمبودی حجم سی دی به همین آهنگ ها اکتفا گردید ا میدارم تا از شنیدن آن آهنگ ها هم لذت ببرند. از آنجائیکه او اخیراء یک انسامبل جدیدی را به نوازندگی خود وهمسرش ورونیکا ترتیب نموده که درین انسامبل شخصی از کشور یونان لیره می نوازد و دیگری از ایران زیربغلی و پسر استاد آصف با نواختن طبله آهنگ های محلی افغانستان را می نوازند. واز آنها همواره به دانشگاه های مختلف جهان غرض اجرای کنسرت دعوت میگردد لذا من یکی ازان آهنگ هارا در این سی دی طور نمونه علاوه نمودم.او در پهلوی این اثر تحقیقات دیگری هم در مورد هنرمندان موسیقی افغانستان که در خارج مرز ها چون انگلستان – امریکا و اروپا طی نسخه های جداگانه طور پراکنده و جزوه های جداگانه توسط خودش تالیف تکثیر نموده که نقش آنهارا برازنده تر جلوه داده است که ترجمه این آثار هم در مرحلهء بعدی تحت نام موسیقی دردیار هجرت در پلان کار مترجم خواهد بود.

پس از ترجمه کامل این کتاب من ملاقات و مصاحبهء طولانی را در لندن با مولف انجام دادم درین ملاقات توافق بعمل آمد تا آن تغیراتی را که در بخش موسیقی از آن زمان تا اکنون رونما گردیده در هاشیه توسط مترجم تذکر داده شود واز ترجمه بعضی از مطالب صرفنظر گردید.

با ذکر مطالب فوق ترجمه وارائه این اثر به عنوان یک اثر آموزشی و پزوهشی برای هنرمندان و هنردوستانی که دردنیای موسیقی گام برمیدارندمفید و ارزنده خواهد بودچه بااستفاده از آن نه تنها در مورد تاریخ موسیقی افغانستان وهرات آگاهی حاصل می نمایند بلکه میتوان در مورد فراگیری بعضی از فنون موسیقی هم مورد استفاده قرار گیرد. ما نمیتوانیم که نقش واهمیت موسیقی را درهرات و یا چند ولایت کشور خلاصه نمائیم بلکه کشور ما در عرصهء موسیقی از غنای خاص برخوردار بوده که اگر محققین به هرگوشه از اطراف واکناف این کشور مراجعه نمایند به تحقیق جدیدتر ی در بخش موسیقی متوسل شده میتوانند.

 

 و من الله التوفیق

نصرالدین سلجوقی

 

 

 

پروفیسور جان بیلی و همسرش ویرونیکا دابلدی حین اجرای رباب ودایره

 

 

ولایت هرات افغانستان :

هرات یک منطقه رودخانه ای است که طول آن در برخی نقاط به هشتاد وپنج مایل (از غوریان تا مرو) وپهنای آن به چهارده مایل مییرسد و در خراسان – در آسیای میانه واقع گردیده است . در حال حاضر از نظر سیاسی این سرزمین با ایران و جمهوری سوسیالیستی ترکمنستان مرز مشترک دارد.

خراسان با داشتن چهار شهر بزرگ خود یعنی هرات –بلخ نیشاپور ومروزمانی مرکز مهم تمدن شهری بشمار میرفت و این سرزمین با پیوند های تاریخی اش بخشی از از امپراطوری ساسانیان قبل از اسلام محسوب می شد که با ایران روابط تاریخی فراوانی داشت.

زبان مردم زبان پارسی بود و شهر ها از هر حیث با شهر های ایران مشابهت داشت . خراسان دردوران عباسی و قبل از استیلای مغول در قرن سیزدهم از حد اکثر تمدن شهری بهره برداری نمود و یکی از مهمترین نواحی در دنیای عرب – ایران و یک مرکز آموزشی به شمار میرفت که برخی از مشهور ترین محققان اسلامی را در خود پرورش داد که بسیاری ازین محققان در حال حاضر دارای تالیفاتی به زبان عربی میباشند. خراسان همچنان یک مرکز مهم تصوف بود و بسیاری از نویسندگان برجسته صوفی مشرب در آن زندگی میکردند.

این سرزمین به عنوان یکی از شهر های عمده تجارتی در جاده ابریشم قرارداشت که چین وخاور میانه را به هم متصل می ساخت و طی قرون متمادی یک مرکز محلی قدرت سیاسی – تجارت – مذهب و هنر های مختلف بوده که برخی از امپراطوری های غزنویان وغوریان شمرده می شد که گستره ء آن از خراسان تا دهلی را احتوا می نمود که ما شاهد ظهور وسقوط بسیاری از سلسله ها شد در .مناطق خاور میانه – آسیای میانه و شبه قاره هند بوده ایم.این شهر طی قرن قرن چهاردهم تحت فرمانروائی شاهرخ (۱۴۴۵ ۱۴۴۷ ) و سلطان حسین بایقرا (۱۴۶۸ ۱۵۰۶) که از جملهء حکمرانان تیموری بودند از حد اکثر شکوه وجلال خود برخوردار بود وبرای اولین مرتبه به پایتخت یک امپراطوری بزرگ تبدیل شد.هرات در عصر تیموری یک مرکز فرهنگی جهان پارسی نامیده می شد و مواردی از جمله تالیف کتب – اعمار بنا های مذهبی با طرح دیزاین های مجلل وایجاد زبان ترکی به عنوان یک زبان ادبی از جمله دست آورد های آن عصر بشمار میرفت.

درین میان هنر موسیقی با توجه حکومت تیموری بمرور زمان شکل می گرفت که برای اطلاع بیشتر در مورد بنا های یادگاری میتوان به (وولف ۱۹۶۶ وبایرون ۱۹۳۷) مراجعه نمود. هرچند سلسله ءحکمروائی تیموری با قدرتی تازه در هند مغول تحت فرمانروائی بابر وفرزندان وی ادامه داشت استیلای این عصر طلائی در سال ۱۵۰۷ به پایان رسید.

از اوایل قرن شانزدهم تااواسط قرن هجدهم – بخش قابل توجه قلمرو امروزه ء افغانستان بین امپراطوری صفویه تا غرب و مغول تا شرق تقسیم گردید . درین میان صفویان هرات را ومغول ها کابل وغزنی را تحت تصرف خود درآوردند و دراین وسط شهر باستانی قندهار به عنوان شهر مرزی بین این دو امپراطوری قرارگرفت هرچند که این مرز ها همواره دستخوش تغیرات قرارگرفته بود.

دوران شگوفائی هرات در زمان فرمانروائی صفویه روبه افول گذارد و این افول و نزول را میتوان به تصمیم شاه عباس در همایت و پشتیبانی از شهر مشهد نسبت داد چه شهر مشهد به عنوان یک مرکز مذهبی در ۲۲۵ مایلی شمال غرب هرات قرارداشت همانند (اصفهان) که پایتخت صفویان اززیبائی و شکوه خاصی برخوردار بود و این شهر به بهای از دست دادن هرات – بمرور زمان به یک مرکز تجارت دادو ستد تبدیل شده بود.

اقوام پشتون همواره که در صدد تثبیت افغانستان به عنوان کشور واحد بودند درین زمان بین امپراطوری های صفویه ومغول تقسیم شده بود که این تقسیم برای هر دو امپراطوری مشکلاتی را رقم زد. اقوام پشتون که ابتدا درصدد بدست آوردن ملیت خود بودند ومفهوم پشتون برای اولین مرتبه با نهضت های روشنایی ( ) در قرن شانزدهم و هفدهم فعال گردید.

خوشحال خان ختک شاعر و رئیس قبیله ء پشتون ها (۱۶۱۳ ۱۶۸۱) مطابق (۹۹۲ شمسی۱۰۶۰ شخصیت برجسته ومهمی بود که در شکل گیری و پیدایش حس هویت ملی به طرفداری از وحدت سیاسی پشتون ها نقش بسزائی را ایفا نمود. سر انجام با تلاش های متعدد برای تاسیس و ایجاد یک دولت مستقل پشتون در قرن هجدهم با قتل نادر افشار که از جمله ء فرمانروایان ایران بود نتیجه داد.

گروهی از روسای درانی ( ) پشتون تحت رهبری احمد خان ابدالی باازبین بردن خزانه شاهی با لشکر سی هزار نفری به قندهار مراجعت نمود و در زمان احمد خان در سن بیست وپنج سا لگی به عنوان رئیس اتحادیهء قبایل پشتون انتخاب گردید (ال . دوپری ۳۲۲ ۱۹۷۳ ) و او درین برههء زمانی به عنوان بنیانگذار افغانستان یادمیشود احمد خان در سال ۱۷۴۸ لقب در دران را برای خود بر گزید و از آن تاریخ به بعد به عنوان احمد شاه درانی شناخته می شد و قبیلهء وی به عنوان قبیلهء درانی نامیده شدند.امپراطوری احمد خان پنجاه سال ادامه داشت وباروی کار آمدن رنجیت سنگ در طی سالهای (۸۳۲ ۱۸۱۹ ۱۸۰۱) بخش قابل توجه از پنجاب – کشمیر و پشاوررا از دست داد.

هرات در سال ۱۲۲۸شمسی مطابق میلادی۱۷۴۹ از تصرف اقوام پارس رهائی یافت و به تسخیر احمد شاه درانی در آمد و باادغام قندهار – کابل به عنوان افغانستان جدید (سرزمین افغان ها) شکل گرفت در سال ۱۸۰۰ با شکل گیری یک نظام ملک الطوائفی بین دو طایفه حاکم درانی در سال ۱۱۹۸ شمسی مطابق ۱۸۱۹ به یک امیر نشین مستقل تبدیل شد که توسط یکی ازین دو حزب اداره می شد و این وضعیت در حدود شصت سال ادامه یافت ودرین میان وقفه های نیز وجود داشت.

قرن نوزدهم حکایت از دوره غم افزا در تاریخ هرات دارد که از ادعاهای ارضی از سوی ایران نشاءت می گیرد. در سال ۱۲۱۲ شمسی مطابق ۱۸۳۳ نیروی نظامی ایران طی اقدامی همه جانبه هرات را به محاصره خود درآورد و طی سالهای (۱۸۳۷ – ۱۸۳۸) هرات برای مدت ده ماه در محاصره قرار داشت . هرچند ایرانیان در تلاش های خود نا موفق عمل میکردند – اما سرانجام توانستند تا این شهررا یک بار در سال ۱۲۳۱ شمسی مطابق ۱۸۵۲ و جدداء در سال۱۲۳۵ شمسی مطابق ۱۸۵۶ به تصرف خویش درآورده و آنرا اشغال نمایند. جنگ های که میان ایرانیان و هرات در گرفت موجب گردید تا بخش های وسیعی از شهر به نابودی کشانده شود ( تقریباء چهل وپنج هزار نفر در سال ۱۲۱۲ شمسی مطلبق ۱۸۳۳ و جمعیت این شهر به نصف تعدادی که در برآورد فریر در سال ۱۸۴۵ آمده بود کاهش یافت. (فریر ۱۷۲:۱۸۵۷ ).

وضعیت اقتصادی و اجتماعی هرات در این برهه از میان مدعوین وبازدیدکنندگان اروپائی بود (کونولی ۱۸۳۸ – فریر ۱۸۵۷ و امبری ۱۸۶۴ ) که گزارشات شیرین وچذاب آنها بر همگان آشکار وروشن است > به عنوان مثال میتوان به ( کایه ۱۸۷۴ – مالسون ۱۸۸۰ – بایرون ۱۸۳۷)مراجعه نمود. آنها وضعیت مردم هرات را که تحت استیلای پشتون ها قرار داشتند به تصویر کشانده و آنرا افشا نمودند. این برداشت بدست آمده هر چند که تعصب و تنفر بی جهت ناظران اروپائی را بدنبال داشت اما برداشتی از یک حکومت ترس ووحشت بود و این در شرایطی بود که جمعیت ایرانی شده شهر باداشتن شمار بسیار زیاد تاجران و صاحبان فروشگاه ها به شدت از سوی اقلیت های حاکم پشتون تحت فشار قرار گرفتند و بسیار از آنها به عنوان برده به ترکمن ها فروخته شده اند.

 از آنجائیکه وضعیت شهر هر ت به ویرانی کشانده شده بود سطح زندگی شهری در سراسر افغانستان در نیمه اول قرن نوزدهم به شدت کاهش یافت و هرات دقیقاء به مکانی برای کسب تجربه تبدیل شده بود و این وضعیت بواسطه انزوای شهر و نبرد های طولانی باایرانیان تشدید شده بود . عوامل بیشماری دراین نزول و کاهش دخیل بوده اند: یکی ازین دلایل عمده – فروپاشی و اضمحلال کنترول موثر از جانب کابل و در نتیجه یک تجربه سیاسی بوده است که این وضعیت در کاهش شدید در میزان تبادلات تجاری از راه زمین و علی الخصوص از طریق راه هند – ایران که از کابل – قندهار و هرات می گذشت نقش بسزائی داشته است . جمعیت قندهار که در سال ۱۲۸۸ شمسی مطابق ۱۹۰۹ بالغ بر یکصد هزار نفر بود در دهه ء بین ۱۸۲۵ ۱۲۱۴ ۱۲۰۵ شمسی – ۱۸۳۶ در حدود بیست وپنجهزار تا سی هزار نفر کاهش نمود (گریگورین ۶۰: ۱۹۶۹). درین میان و سعت شهر های مانند غزنی و جلال آباد نیز بطور قابل توجهی کاهش یافت . درین وسط تنها شهر کابل بود که توانست وضعیت سالم اقتصادی سالم خود را حفظ نماید. آنزمان که تیمور شاه در سال ۱۱۵۵مطابق ۱۷۷۶ کابل را به عنوان پایتخت افغانستان انتخاب نمود – جمعیت آن در حدود ده هزار نفربود . جالب است که بدانید جمعیت این شهر در اوایل قرن نوزدهم به شصت هزار نفر رسید.

 که آیرون امی در اقدامی که لوئیس دوپری این دوران پر مشقت با روی کار آمدن عبدالرحمن خان دربین سالهای (۱۲۵۸ – ۱۲۸۰شمسی) (۱۸۸۰ ۱۹۰۱ ) در حالی به پایان رسید که آیرون امیر در اقدامی که لوئیس دوپری (۱۹۷۳:۴۱۷ ) از آن به عنوان امپریالیسم داخلی نام می برد موفق گردید تااتحاد مجدد را در کشورش به ارمغان آورد . باروی کار آمدن عبدالرحمن دوره جدید ی در تاریخ افغانستان رقم خورد و در پی مبارزاتی که درین دوران شکل گرفت – دوره یک ثبات سیاسی نسبی و آزادی بوجود آمد. این دوره تقریباء به مدت یکصد سال ادامه یافت تا اینکه با قیام مطابق ۱۲۰۸ شمسی مطابق ۱۹۲۹ حبیب الله بجهء سقا این ثبات بر هم خورد.

وضعیت اجتماعی واقتصادی هرات در دهه ۱۹۷۰ :مطابق ۱۳۵۸ شمسی

بادرنظرداشت برآوردهای انجام شده جمعیت ولایت هرات در دهه ۱۹۷۰ و ۱۳۵۸شمسی در حدود یک ملیون نفر میرسید . این جمعیت شامل ولسوالی وقریه جات هم میشد که جمعیت یکصد هزار نفری را تشکیل میداد.

زمین های زراعتی این سرزمین از طریق جوی ها و کانال ها آبیاری می شد پیداوار زراعتی عبارت بود از برنج –گندم – کدو میوجات علوفه برای تعلیف پنج ملیون راس گوسفند. استفاده از کود های مصنوعی و ماشین آلات زراعتی در سطح بسیار پائین قرارداشت. نتایج مطالعات در قسمت آب شناسی طی سال ۱۹۷۳ ۱۳۵۷ش حکایت از آن داشت که بر سر ۶۴ در صد از مجموع مساحت ۶۶۸۶۵ هکتار زمین که دراداره ثبت املاک در هرات به تبت رسیده بود اختلاف ونزاع وجود داشت چه بخش قابل ملاحظه ء این املاک تحت تملک مالکانی قرار داشتند که خود بر سر املاک خو حاضر نبودند و مالکین معمولائ در کابل و یادرهرات زندگی میکردند واین املاک طور اجاره و یا کشتمندی توسط سایر رعایا کشت میشد . زمین ا متعه ای بود که شهر نشینان متمول و ثروتمند در آن سرمایه گذاری میکردند.

از آنجائیکه جامعه شهری از نظر سرمایه داری همواره در تغیر وتحول بود زمین ها به دفعات بین ملاکان خرید وفروش می شد و قرارداد شان جدید بااجاره داری جدید برای کشت وکار عقد می شد. ریدر گرونهاگ ( )محقق انسان شناسی طی سالهای (۱۹۷۲ ۱۹۰) ۱۳۵۰ شمسی آن زمانیکه خشکسالی شدید همه محلات هرات را فراگرفته بود تحقیقاتی رااز وضعیت دهات یا قریه جات نزدیک شهر انجام داده بود او درین تحقیق تصویر غم افزائی را پیرامون وضعیت بد زندگی رعایا بادرنظرداشت مسائیل اجاره داری ترسیم نموده که بیانگر نشانه های از فقر – گرسنگی و بیماری های ساری می باشد.(گرنهاگ ۸۳:۱۹۷۸).. ۱۳۵۸ شمسی .

تحقیقات گرنهاگ از دهات هرات نشاندهنده آنست که یک سوم از ساکنین طی دو نسل یا بیشتر ازان در دهات مورد بحث زندگی کرده بودند – مدت سکونت یک سوم دیگر تنها یک دهه یا دودهه بوده است و این در حالی است که مدت سکونت یک سوم دیگر درین محلات تنها چندین سال یا کمتر ازآن بوده است. طبق تحقیقات موصوف درین محلات نزاد های تاجیک – پشتون – تیموری – تایمنی – مغول – ترکمن ودیگر نزاد ها زندگی میکردند واین جامعه با توجه به روابط دیرینه مالک ومشتری تحت هیچ عنوان نمیتوان به نام جامعه فئودال نامید.

گرونهاگ براساس تجربه وتحلیل دقیقی که در خصوص فرآیند های اقتصادی انجام داده است اینگونه استدلال می نماید که روابط تولید وتوزیع دربردارنده مولفه بسیار مهم و حیاتی کاپیتالیست (سرمایه داری ) استکه به هر حال نباید آنرا با سرمایه داری توسعه یافته نسبت داد. یکی دیگر از فاکتور ها دردهه ۱۹۷۰ که بالای جمعیت کاری دهات هرات اثر گذاشت همانا هجرت کارگران زراعتی بود که برای دریافت شغل طور غیر قانونی وارد ایران شدند و در عوض آنعده ایرانیانی که در شهر های دیگر هجرت کرده بودند به کار مشغول شدند و همه ساله چندین ماه را در ایران سپری می نمودند

شهر هرات طی دهه – ۱۳۵۰ شمسی۱۹۷۰ به دوقسمت شهر کهنه و شهر نو یا جدید تقسیم شد در شهر کهنه معمولاء حصار ها وباره های قدیمی به مشاهده میرسید و شهر جدید که در شمال شرق شهر کهنه قرارداشت. شهر کهنه مبین و نشاندهنده شکلی است که این شهر در قرن نوزدهم داشته که علاوه بر بازار های بزرگ محل های مسکونی دارای مسجد جامع – ارگ و آثار بجا مانده از انبار غله و قصر حاکمان بود.

بخش قابل توجه از شهر کهنه پس از آن که از سوی ایرانیان در فاصله سال های (۱۲۱۷ - ۱۲۱۸ ش) (۱۸۳۷ - ۱۸۳۸) به محاصره در آمد بازسازی گردید. استحکامات شهر هرات تا دهه ۱۳۱۰ ش ۱۹۳۰ به همان شکل باقی ماند و دراین زمان بود که گام های جدید برای گسترش و مدرنیزه کردن لی اوت ( ) و نقشه فزیکی شهر برداشته شد . بازار های اصلی تعویض وسرک های بزرگی در امتداد مسیر های سه گانه منتهی به مسجد جامع ایجاد شد. بازار های جدیدی در امتداد ضلع شمالی شهر افتتاح ومناطق مسکونی وسیعی به سمت شرق گسترش یافت. تاسیسات و امکانات مورد نیاز برای زندگی مدرن درین نواحی جدیدالاحداث ایجاد گردید که از جمله می توان بانک ها ساختمان های شاروالی – اداره های دولتی – مراکز قوماندنی های پولیس شفاخانه ها مکاتب – سالون های تئاتر وسینما اشاره نمود.

بخش قابل توجه مناطق مسکونی عموماء از روی طرح های نوین خانه سازی مدرن نقشه برداری شده بود. درین مناطق مسکونی منازل رهایشی بزرگی به مشاهده میرسید که در خود باغ های وسیع را نیز دارا بود که درین منازل معمولاء شهریان ثروتمند هرات زندگی می کردند.

انگلیش (۱۹۷۳ ) مطابق ۱۳۵۳ شمسی با توجه به وضع اجتماعی فضای شهر هرات گزارشی در مورد سنتی بودن شهر ارائه نموده و چنین نتیجه گیری می نماید که: امروزه هرات یکی از جمله شهر های بزرگ بسیار سنتی و قدیمی در آسیا بشمار میرود و بیش از هر شهر ودیار دیگر روح و معنای زندگی شهری ( شهری که هنوز وارد مرحله صنعتی شدن نشده است ) را به صورت بسیار دقیق به نمایش در آورده است – چراکه در مقایسه با دیگر شهر ها – میزان دسترسی آن به نیرو های مدرنیزاسیون به مراتب کمتر بوده است.

انگلیش درادامه به بررسی ها ومطالعات خود دریافت که هرات از بسیاری از جهات با شکل متداول و جاری در شهر های مسلمان نشین که هنوز صنعتی نشده اند موافق و همسو میباشد. یقیناء یک فاکتور تاثیر گذار بر ساختار اجتماعی قطبیت بین فضای دولتی وخصوصی – بازار ها – مساجد – پارک ها وباغ ها از یکطرف و محل های مسکونی از طرف دیگر بود . این وضعیت با تقسیم بندی بین قلمرو و حیطه مردان وزنان شباهت داشت. استفاده از پوشش حجاب به شدت ادامه داشت و تعداد زنانی که بدون پوشش در جامعه دیده می شدند بسیار محدود بود . درین میان دختران مکاتب از قاعدهء حجاب وپوشش مستثنی بودند و لیکن ملبس به یونیفورم هایی بودند که از طرف ادارهء تعلیم وتربیه برای ایشان تعین شده بود . هرات دراین خصوص با کابل شدیداء در تضاد قرار داشت چراکه تعدادی از زنان در بانک ها یا سایر ادارات کار می کردند و گروه بسیار بزرگی از زنان به عنوان معلم در مدارس ایفای و ظیفه می نمودند

هرات یکی از مراکز عمده کسب وکار و دادوستد بشمار میرفت که در امتداد جاده های اصلی آن بازار های بزرگی وجود داشت . انگلیش در زمانی که به تحقیقات خود ادامه می داد دریافت که در شهر هرات پنجهزاروپنجصدوچهل ودو مغازه وکارگاه وجود دارد به عبارت دیگر یک فروشگاه برای هر پانزده نفر بسیاری از پیشه ها و حرفه هایی که وولف (۱۹۶۶ ) به آنها اشاره نموده بود – تادهه ۱۹۷۰ ۱۳۵۰ شمسی همچنان در هرات به مشاهده میرسید اما در حدود بیست درصد از ساختمانها به آن چیز های اختصاص یافته که انگلیش از آنها به عنوان دادوستد یا کالای مدرن نام می برد که از آن جمله میتوان به مواردی مانند ترمیم موتر ووسایط نقلیه – فروش نفت چراغ – عکاسی یادندانسازی اشاره نمود. انگلیش درادامه تحقیقات خود فهرستی را تهیه نموده است که درآن از تعداد سی وهفت فروشگاه و چهارده فروشگا ه حرفوی محلی و حرفه نوین یادآور شده است.

ساختمانها و عمارتهای مربوط به بسیاری از دادوستد در مناطق خاصی از بازار متمرکز گردیده بودند ومواردی مانند نانوائی ها به صورت یکنواخت در سراسر شهر پراکنده بودند . آندسته از مکان های که در شهر کهنه به عنوان مکان های مرکزی شناخته می شدند از احترام وارزش بسیار بالایی برخوردار بودند اما این آثار قدیمه با ساخت وبنای بازار ها در شهر نو که به محل کالاها ودادوستد های مدرن تبدیل شده بود از میان رفت. انگلیش درادامه تحقیقات خود به موضوع پویایی جامعه سرگرم دادوستد هستند اشاره می نماید که بواسطه تغیر مالکیت درغالب اوقات در حال تغیر هستند . دکان داران وپیشه وران با توجه به نوساناتی که دردارائی شان بوجود می آید – مراکز کسب وکار خود را تغیر می دهند . آنچه که تا اینجا گفته شد حکایت از یافته های گرونهاک در محلات دارد.

مردم شهر هرات با تشکل متمایز صنف بندی شده از یک تحرک اجتماعی بالائی برخورداراند چه اعضای گروه های شغل های مختلف به اتحادیه ها ی صنفی تعلق دارند و هر یک ازین اصناف دارای وکیل صنفی خاص خود می باشند که به عنوان یک پل ارتباطی بین مقامات دولتی و اعضای اتحادیه ایفای وظیفه می نمایند. انگلیش درادامه تحقیقات خود (۸۶:۱۹۷۳ )موضوع ضعف ساختار اتحادیه و اصناف را مورد تاکید قرارداده و به این نکته اشاره می نماید که وکیل دراداره امور اتحادیه و اصناف از اختیارات کافی برخوردار نمی باشد . بسیاری از پیشه ها و حرفه ها وراثتی می باشند. انگلیش به موضوع جواهر فروشان اشاره می کند ( باداشتن هشتادوهشت فروشگاه از مجموع ۵۵۴۲ فروشگاه) ۱ هفتاددرصد ازین جواهر فروشان و جواهر سازان شغل پدری خویش را دنبال نموده بودند و از همان دوران کودکی دردکان های پدران خود کار میکردند . سی در صد باقیمانده نزد ماما و یا کاکا ویا سایر اقوام و بستگان خود شاگردی می کردند. دراین ارتباط باید گفت که شاید جواهر سازی یک حرفه بخصوص بوده که سرمایه زیادی نیاز داشت. دیدگاه کلی من حکایت از آن داشت که توارث حرفه پدران بمرور زمان اهمیت خودرااز دست داده بود به خصوص با توجه به حرفه های بسیار جدید ی که در قرن بیستم در هرات شاهد هستیم.

هر چند که انگلیش نقش هرات را به عنوان یک شهر سنتی مورد تاکید قرارمی دهد – اما یافته های وی این دسته بندی را به چالش می طلبد . هرات در دهه مطابق ۱۳۵۰ شمسی۱۹۷۰ از بسیاری امکانات و تسهیلاتی که در یک شهر مدرن امروزی به چشم می خوردبرخوردار بود که ازآن جمله میتوان به موارد ذیل اشار[۱]ه نمود که

یک سیستم توزیع برق ابتدائی – سیستم جدید لوله کشی عمودی دربازار ها و مناطق مسکونی (بدون سیستم جمع آوری فاضلاب) – اداره شاروالی – سیستم پست و تلفن – روزنامه ویک مجله ادبی – میدان هوائی و مشکل ترافیک در شهر کهنه. هرچند که هرات از یک چهره به ظاهر سنتی برخوردار است – اما در یک نگاه سطحی بوی فقر از آن بمشام می رسد . درزیر این لایه ها – تغیرات فرهنگی بسیار مشخص وجود داشتند به این ترتیب هراتی ها این گونه احساس میکردند که دردنیای کاملاءمتفاوت از آنچه پیشنیان شان در آن زندگی کرده بودند زندگی می کنند. آنها بخشی از دنیای مدرن شده بودند. ۲[۲]

 

وابستگی های نزادی ومذهبی :

در شهر هرات اقوام مختلف –پشتون –تاجیک تایمنی – ترکمن – بلوچ – غریب زاده و همچنان گروه های کوچک دیگر با تثبیت هویت شان در این خظه زیست می نمودندپشتون ها با تقسیم بندی جمعیت اصلی قدیمی شهر در اواخر قرن هجدهم درین شهر مسلط بودند ها به آن دشته از قبایلی اشاره می شد که خود را افغان –پشنون یا پختون می نامیدند و درقرن . پشتون ها که جمعیت ده در صد شهر را تشکیل میداد در برخی از ولسوالی ها زندگی نموده و برخی را کوچی ها تشکیل میدادند. پشتون های شهری با فراگیری زبان دری در عوض پشتو فارسی تکلم میکردند. مطابق قانون اساسی کشور صرفنظر از وابستگی های قومی برای هر یک از شهروندان یا تبعه اصطلاح افغان اطلاق می شود.

اصطلاح افغان درین کتاب در معنای دوم خود مورد استفاده قرار گرفته است . من برای هر یک از بومی های هرات الزاماء باید از اصطلاح هراتی استفاده کنم. اصطلاح دیگری که درین متن نیاز به شفاف سازی دارد – اصطلاح (قوم) است که دلالت بر گروه های اجتماعی هم خون بکار برده میشود. بطور مثال قوم افغان به افراد افغانستان اطلاق میشود و قبلاء یکی از شعار های تبلیغاتی دولت محسوب میشد. قوم میتواند به یک گروه نزادی مانند پشتو تاجیک یا هزاره یا به یک قبیله – سلسله خاندانی اشاره ودلالت داشته باشد. قوم همچنان به خانواده ها اشاره و دلالت داشت که ازدواج بین آنها از نظر منطقی امکان پذیر بود.

بعداز پیوستن هرات به افغانستان در سال ۱۷۴۹ – مطابق ۱۱۲۹ شمسی مناقشه و تضاد قابل توجهی بین پیروان اهل تشیع و تسنن در گرفت واین در حالی بود که اکثریت قریب به اتفاق جمعیت شهری را شیعیان تشکیل میدادند. ظلم وستم تاجران هراتی که از سوی حاکمان پشتون ایشان در قرن نوزدهم مورد حمایت قرار گرفت – به عنوان یک اقدام موجه علیه رافضیون تعبییر وتاویل گردید. این در حالی بود که شیعیان تا حدود دهه ۱۹۵۰ – مطابق ۱۳۵۰ شمسی بسیاری از فعالیت های مذهبی خود را از روی احتیاط در نهان ودور از چشم عموم انجام میدادند . مراسمی که در جریان ماه های عزاداری (محرم وصفر)برگذار می شد – در تکیه ها بصورت مخفی و محرمانه انجام میشدند (۱)[۳] . در دهه ۱۹۷۰مطابق ۱۳۵۰ شمسی شاهد آزادی بیشتر در ابراز اعتقادات مذهبی بودیم . هر چند که شمار نزاع های فرقه ای آشکار به مدت چند سال به حد اقل کاهش یافته بود – کاملاء مشخص وروشن بود که وابستگی مذهبی همچنان جایگاه خودرا به عنوان یک جایگاه مهم حفظ نموده است که بر مبنای آن بسیاری از تبادلات اجتماعی بر پایه ء آن صورت می پذیرفته است . گروه تجار نسبتاء ثروتمند و متمول و دکانداران را عمدتاء شیعیان تشکیل میدادند.

یکی دیگر از شاخه های مهم در زندگی مذهبی هرات – صوفی گرائی بوده است. تصوف که شکلی از اسلام عرفانی میباشد زمانی در خراسان به شدت رواج داشت.وجود آرامگاه ها زیارت های متعددمربوط به اولیاءدروادی هرات که برخی از آنها بر شهرت هرات افزوده است – مردم هرات به همین دلیل از هرات بنام خاک اولیا نامیده و پیرامون آن همواره صحبت نموده اند. در دهه ۱۹۷۰ ۱۳۵۰ شمسی بسیاری از پیروان تصوف درین ولایت فعال بودند مراجعه به : (اوتاس ۱۹۸۰) که از جمله میتوان به سلسله های قادریه و نقشبندیه [۴]۱ اشاره نموده. ذکر تصوفی در خانقاه های هرات بطور معمول انجام می شد . پیروان سلسله قادریه همواره بعد از نماز جمعه در مسجد جامع بزرگ شهر هرات بعد از ادای نماز جمعه به ذکر مشغول می شدند. همچنان تصوف بادرنظرداشت مسائیل قومی ومذهبی طور پراکنده بین هراتی های که بر نقش افراد مقدس و بر قدرت زیارتگاه ها تاکید داشتند پیروی می شد.

 

 

هنر وادبیات:

هرات علاوه بر اینکه به یکی از مراکز مهم دادوستد تبدیل شده بود بلکه در مجموع مرکز انکشاف هنر های مختلف در افغانستان بشمار میرفت.هراتی ها بادرنظرداشت پیشینه تاریخی از شکوه وجلال شهر شان کاملاء آگاهی داشتن چنانچه وجود بناهای یادگاری متعدد در این شهر گواه بر این مدعا است.

هرات با موجودیت دو نویسنده بزرک یعنی خواجه عبدالله انصار ومولانا عبدالرحمن جامی در قرن پانزدهم ادبیات پارسی از شهرت خاصی برخوردار بود وهمچنان در این میان میتوان از استادکمال الدین بهزاد میناتوریست عصر تیموری نیز یاد کرد. درین مکان شعرا وادبای زیادی برای ترویج و آموزش ادبیات فارسی فعالیت داشتند. این شهر در چهل ساله قرن اخیر یک مجله ادبی را نیز بدست نشر سپردمردم تحصیلکرده هرات مورد احترام قرارداشتند وتحصیلات خودرا بادرنظرداشت قوانین نافذه افغانستان انجام میدادند. این شهر داری مکاتب ابتدائی وثانوی – لیسه زراعتی و دارالمعلمین عالی یا مرکز تربیه معلم بود(۴)[۵] که در این مرکز مکتبی برای کودکان بااستعداد تحت نام مکتب تجربوی ایجاد شده بود.

در قسمت تاریخ بنا های باستانی میتوان به آثار مرحوم استاد عبدالروف فکری سلجوقی تحت نام رساله مزارات – خیابان وغیره اشاره نمود. هنر کاشی کاری (۳) در هرات احیا گردیده که ازین هنر در دهه ۱۹۴۱ مطابق ۱۳۲۰ شمسی در تزئینات[۶][۷] ایوان ها ومنارهای مسجد جامع استفاده شده است وبسیاری از طراحی ها – خطاطی ها و نقاشی ها توسط استاد محمد علی عطار – محمد علی عطار واستاد فکری سلجوقی به اجرا درآمده و همچنان فرهنگ موسیقی هم رو به رشد بوده جای آن دارد تا تاریخچه آنرا نیز مورد مطالعه وبررسی قراردهیم.

نگاهی بر تاریخ موسیقی در عصر تیموری:

 بملاحظه ء سوابق تاریخی درقرن پانزدهم گزارش وبحث مفصلی را پیرامون موسیقی دردربار تیموری میتوان مطالعه نمود اما باید توجه داشت که دوره های تاریخی پیشین دوره های چندان مشخص وواضحی نبوده آنچه که درین میان منطقی بنظر میرسد آنست که هرات بخشی از دنیای عرب – پارسی خاور میانه بوده و زبان فارسی به عنوان یک زبان توسط مردم تکلم می شده وموسیقی هم در آن فرهنگ نقش بسزائی داشته است.

باید اشاره نمود که تا قرن سیزدهم – سیستم موسیقی مشترک عرب – پارسی در بخش های وسیعی از خاور میانه و آسیای مرکزی مورد استفاده قرارگرفته است. نظریه پردازان اصلی این سیستم شخصی بنام صفی الدین عبدالمومن العرموی از بغداد بود که مکتب به اصطلاح قاعده سازی ( ) را تاسیس نمود ۱ ۱۹ : ۱۳۵۸ شمسی.۱۹۷۸

 

موسیقی در دربار تیموری:

بابر بنیانگذار امپراطوری مغول در خاطرات معروف خود به نام بابر نامه – تصویر مشخصی از موسیقی دربار سلطان حسین بایقرادر اواخر قرن پانزدهم ترسیم نموده است. آنزمانی که هرات پایتخت فرهنگی بخش وسیعی بشمار میرفت بدون شک برخی از برترین استعداد های موسیقی در آنجا متمرکز شده بودند. بابر درپایان یکی از گزارشات طولانی ضمن برشمردن اشخاص نجیب و متنفذ – به معرفی تفصیلی از هنرمندان وموسیقی دانان می پردازد. این توضیحات ارائه شده در پرانتز ها از پی نوشته های مندرج در نسخ]( ۱۹۲۱لیدن وارسکین ) که توسط موسسه کینگ منتشر شده اقتباس گردیده است.

یکی دیگر از موسیقی دانان – گل محمد عودی (عود نواز) میباشد . او همچنان گیتار (قیچک) را به خوبی می نواخت . او سه سیم به آن اضافه کرده است. تاآن زمان هیچ یک از نوازندگان آلات موسیقی و خوانندگان آهنگسازی کرده نتوانسته و همچنان به اجرای پیش درآمد های (پیشرو) را نمیتوانستند عالی اجرا نمایند.

شیخ نایی (نوازنده نی) کسی دیگری بود که بابر در خاطرات خود از او نام برده است. او همچنین در نواختن عود و گیتار (قیچک) از تبحر خاصی برخوردار بود واز سن دوازده یا سیزده سالگی (نی) را به خوبی مینواخت. اودر یکی از مناسبت ها ی قبل از بدیع الزمان میرزا موفق شد تادر یک اجرای بینظیر (نی) را به زیبائی بنوازد. گل محمد با تلاش زیاد نتوانست در اجرای آن با گیتار همراهی کند. او معتقد بود که گیتار آله موسیقی ناقصی است . شیخی بلافاصله گیتاررا از گل محمد گرفت و همان ملودی زیبا ودلنشین را اجرا نمود. کسانی که در آن جمع حضور داشتند به یکدیگر میگفتندکه شیخی میتواند با شنیدن هر ملودی آنرا به خوبی اجرا وبنوازد.شیخی آهنگسازی را چندان زیاد انجام نداده است ولی توانست در اجرای دو یا سه ملودی (نقش ) خودرا حفظ نماید.

شاه قلی قیچکی (نوازنده قیچک )یکی دیگر از کسانی بود که بابر از وی یاد نموده است. او از جمله عراقی های بود که به خراسان آمده وبواسطه تسلط وچیرگی در آهنگسازی در آنجا شهرت یافته بود. وی در تهیه وساخت آهنگ ها – پیشدرامد ها و ملودی های بسیارزیاد چون نقش پیشرا و کار ها مسلط بود.

در خاطرات بابر از حسین عودی یکی دیگر از کسانی که در نواختن عود با ذوق وقریحه خوب وظرافت طبع در آهنگسازی ید طولائی داشت تذکر داده شده است وی در آن زمان نواختن عود را با یک سیم انجام میداد. او از عیئب نوازندگی اش خود اعتراف می نمود که حین نواختن – در انتخاب ملودی ها اشتباه می کرده است

غلام شادی فرزند شادی هم یک آهنگساز وخواننده معروف بود . هرچند که او نوازنده بود – اما دراین کار نتوانست کار نوازندگی را بگونه ای انجام دهد که وی را میتوان درردیف سایر نوازندگانی که بابر از آنها نام برده است قرارداد. او ملودی های عاشقانه و قطعات کاملی را ساخته که آهنگ ملودی های ساخته شده اورا میتوان با با آهنگ های ساخته شده همان زمان مقایسه نمود.

میرآزو کسی بود که به آهنگسازی مبادرت می ورزید و نوازنده نبود هرچند که کار های ساخته شدهء وی اندک شمار اند اما آهنگ هایش در نوع خود بسیار عالی بوده و کاملاء استادانه ساخته شده است(لیدن :۳ ۳۲۳ ).

بادرنظرداشت مطالب فوق از گزارش بابر چنان استنباط میگردد که موسیقی دانان نامبرده شده در خدمت دربار بوده اند واز بدو تولد افرادی آزاده و اصیل نبوده اند. استاد کولی محمود – شیخی معروف وحسین عودی که به خاطر مهارت و چیرگی شان در فن موسیقی سازی از دیگران متمایز شده بودند از طریق تشویق و حمایت بی شائبه علی شیر نوائی به بزرگی وشهرت نایل آمده بودند.

علی شیر نوائی که به مدت چندین سال به صفت صدراعظم سلطان حسین بایقراء بود وی مشوق وحامی افراد زیرک و متعد بوده است (ایبید:۳۰۱) . او خود یک نویسنده وآهنگساز بود که قطعات موسیقی عالی را از خود بر جای گذاشته وشهرت قطعات ساخته شدهء موصوف از ملودی و شیشدرامد های (ایبید) ناشی می شود

باید علاوه نمود که درمیان افراد نجیب زاده وشریف افراد معروف ومشهور دیگری به عنوان آهنگساز و موسیقی دان وجود داشته چون خواجه عبدالله مروارید – یکی از نجیب زادگان سلطان به عنوان نوازنده قانون از شهرت بسیاری برخورداربوده و کسی در نواختن قانون(سنتور) با وی قابل مقایسه نبود.نحوهء تکان دادن این ساز از ابداعات خاص او بود(ایبید:۳۰۸). او فردی هنرمند خطاط قابل وشاعری چیره دست بوده که در نوشتن نت برای آهنگ ها از تبحر خاصی برخوردار بود.

بنائی که یکی دیگر از شعرای معروف دربار سلطان حسین بایقرا بوده در ابتدا هیچ گونه آشنائی به علم موسیقی نداشت . سلطان اورا بواسطه عدم دانائی در علم موسیقی همواره مورد سرزنش قرار میداد اما سالی که میرزا فصل زمستان را در مرو سپری می نمود با علی شیر همسفر شد. بنائی که در هری مانده بود خود را سرگرم مطالعات موسیقی نموده ومراحل پیشرفت خودرا یکی پس از دیگری پشت سر میگذراند تا جائیکه قبل از فرارسیدن فصل تابستان وی به مرحلهء از پیشرفت رسیده بود که میتوانست برخی از قطعات را بسازد. درزفصل تابستان که میرزا به هری بازگشت – در حضور وی آهنگی را که از ساخته های خود اوبود اجرا نمودکه موجب شگفتی علی شیر گردید و سبب شد تاازوی برای حضور در یک مراسم دعوت نماید. او قطعات موسیقی مختلفی را ساخت که یکی از آنهانه رنگ نام داشت. بخش های ازین نه رنگ و نقش یلدایی یا( ملودی شب یلدا ) ۱ از تحریر خاص خود برخوردار بوده وهمچنان او تم ها وملودی های دیگری نیز از خود بر جای گذاشته است.

توضیحات فوق نشاندهنده اهمیت موسیقی دردربار تیموری که چگونه به موسیقی ارج گذاشته می شده است .بابر در مورد فنون موسیقی هم مطالبی را تذکر داده چنانچه او به انواع قطعات اشاره نموده که از جمله میتوان پیشر نقش – کاروصوت را نام برد . کینگ که ترجمه ارسکین و لیدن را مورد تجدید نظر قرارداده است خاطر نشان می سازد که: من قادر به برگردان اصطلاحات موسیقی بکاربرده شده در صفحات پیشین نبوده ام. (ایبید :۳۲۳ ). احتمال میرود که پیشرا همان کلمهء پیشرو است که در مجموعه از اصطلاحات موسیقی ترک بکار برده می شود و نوعی پیشدرآمد موسیقیایی است در فاصله های کلاسیک ( رشته های مقامی ( ) و اجرای آن. (سیگنل ۱۷:۱۹۷۷ ) .

کار یکی از اشکال صوتی اصلی در موسیقی ترکی دردوره عثمانی است. این شکل صوتی یکی از سخت ترین اشکال صوتی کلاسیک میباشد که امروزه به ندرت اجرا می شود وبرای سلیقه معاصر بسیار سنگین است صوت ( ) که احتمالاء از صوت عربی (صدا)گرفته شده است به عنوان یک نشان یا علامت برای یک آهنگ به اشکال مختلف مورد استفاده قرارمی گیرد و بعد ها به عنوان بخش میانی در یک شکل صوتی سه قطعه ای در موسیقی عرب – پارسی مورد استفاده قرارگرفت. نقش یکی از شکل های موسیقیایی تقریباء آزاد بوده که از یک رشته بخش های اول از تعداد زیادی قطعات جداگانه تشکیل می شد وازآن در موسیقی عثمانی به عنوان آهنگی که دارای شعر های کوتاه است نام برده می شود.

ساز های چهارگانه نام برده شده توسط بابر چون _عود – قیچک –نی وقانون ) نیز در نوع خود جالب بوده وماهیت و چیستی این ساز ها تقریباء آشکار ومشخص هستند. به جرات میتوان گفت که که عود نوع سازی است که ماامروزه آنرا به عنوان عود عربی یا العود می شناسیم. ازین ساز یعنی العود دررساله های موسیقی عربی مربوط به اواسط دوره اسلامی به عنوان برجسته ترین و برترین ساز یادآوری شده است. همچنین نی با داشتن لبه ای اریب وقانون که شباهت زیادی با سنتور تخته ای کشیده شده دارد از جمله ساز های عرب – پارسی مرسوم ورایج در خاور میانه به شمار می آیند.این سه ساز در نقاشی های میناتور پارسی که در جریان دوره تیموری ترسیم شده اند دیده می شوند. ماهیت قیچک در مقایسه با سایر ساز ها – چندان مشخص نمی باشد . دراین خصوص حد اقل دو نوع عود خمیده شناسائی شده است که یکی کمانچه ء اسپایک دار ( )از نوع رباب شبیه کمانچه در ایران معاصر و دیگری ساز های از نوع عود خمیده محفظه دار می باشد . قیچک را در قرن بیستم در شمال افغانستان به عنوان یک کمانچه میتوان مشاهده نمود. که معمولاء آنرا از یک گلن بنزین خالی که نقش رزوناتور (تشدید کننده) را ایفا می نمو. (اسلوبین ۱۹۷۶ :۳۴۳ ۸ ) آنچه که در نقاشی های میناتور به تصویر کشیده شده است – رباب است و ما میتوانیم قیچکی را که بابر در خاطرات خود از آن نام برده آنر یک کمانچه اسایک دار بدانیم.

 بابر درقسمتی از خاطرات خود به وضعیت ظاهراء پویایی خلاقیت موسیقی آن زمان مطلبی را ارائه می نماید که در آن زمان بین فعالیت های اجراکننده وآهنگساز یک تفاوت آشکارا وبارز وجود داشت و از کسانی که در زمینه اجرا و اهنگ سازی سرآمد بودند یاد می شد. آهنگسازی دردوره تیموری به عنوان یک فعالیت کاملاء ممتاز از یک مفهوم کاملاءمشخص برخوردار بودو کار های جدید مانند یک شعر نو یا یک نقاش جدید به عنوان آنچه که از یک هوش فوق العاده یا استعداد خدادادی نشات گرفته اند در نظر گرفته می شدند. مادر حال حاضر و بوضوح به موسیقی به عنوان هنری نگاه می کنیم که به عقیده مریم از تمام ویزه گی های زیبایی برخورداراست فارمر در این خصوص اینگونه اظهار می دارد:

این دوره در مجموع از شروع حکمرانی مغول گرفته تا سقوط تیموریان بطور کلی یک دوره درخشان برای هنر پارسی می باشد. دراین دوره هنر موسیقی –نقاشی و هنر های صنعتی و همچنین شاعری پیشرفت قابل ملاحظهء داشته است (۸۰۰ ۲۷۹۹).

سئوالی که در اینجا مطرح می شود این است که موسیقی شبیه چخ بوده است؟ همانطور که دیده ایم – ساز های که بابر در بابرنامه از آنها نام برده است – موسیقی دربار تیموری را به موسیقی پارسی و خاور میانه مرتبط می سازد.فارمر بطور ضمنی اشاره می نماید هنگامی که مرکز سیاسی و فرهنگی دنیای پارسی بیش از صد سال از شمال شرق به سمرقند وهرات انتقال یافت و از آن به بعد و دردوران صفویه به ایران منتقل شد موسیقی دربار تیموری به دوره ای در تاریخ موسیقی پارسی تعلق داشت . برای اثبات این مدعا میتوان به مقاله کوتاهی که دراین دوره در خصوص موسیقی به زبان پارسی توسط جامی به رشته تحریر در آمده است استناد نمود:

جامی شخصیتی بود که آثار زیادی را در نظم ونثر به رشته تحریر درآورده است . (به براون ۵۰۷ ۴۸:۱۹۲۸ ) مراجعه نمود و همچنان دراین خصوص ترجمه ای به زبان روسی منتشر شده است (بیلیف ۱۹۶۰) . جامی در مقدمه ای توضیح می دهد که وی زمانی که جوان بوده علم موسیقی را مورد مطالعه قرار داده است اما چندین سال از آن صحبتی بمیان نیاورده بودند تا مطالبی را دراین خصوص به رشته تحریر در آورد. جامی در این مقدمه از خواننده خواسته است تا پیرامون نگارش وی در موسیقی دیدگاه تعصب گونه ای را نسبت به نویسنده پیدا ننماید وبه موسیقی به عنوان فنی که اسلام به آن سازگاری ندارد توجه نکند. مقاله ای که او نگاشته اساساء خلاصه ای از آثار کسانی است که پیش از او می زیسته اند و عمدتاء در محور روش صفی الدین بغدادی بودی و اندکی به تفسیر اثر عبدالقدیر پرداخته است.

او دراین مقدمه طور فطری به معرفی مقام های دوازده گانه این مکتب می پردازد ومقام ها عبارت اند از: عشاق – نوا – بوسلیق –راست – حسینی – حجاز – رهاوی –زنگوله – عراق – اصفهان زیرافند وبزرگ پرداخته است . او ضمن اشاره به این دوازده مقام – گام آنهارا با توجه به موقعیت آنها برروی دسته عود توضیح می دهد. او علاوه براین مقام های اصلی به بررسی پنج آوازه و بیست وچهار شعبه یا بعبارتی مقام های دوم وسوم پرداخته است . بیلیف در یادداشت خود – فواصل این گام ها را با توجه به گام صدای هفده گانه که از لیماس و کوماس فواصل نود وبیست و چهارصدمی در سیستم الیس ساخته شده است مورد تفسیر قرارمی دهد. به (کانست(۱۹۵۹ – ۲ ۹ )مراجعه نمائید. جامی علاوه برفصول کوتاه موارد زیادی در خصوص ماهیت این فواصل چون گام ها – حالت ها – ووزن های موسیقیایی به رشته تحریر در آورده است . وهمچنان او در تعریف موسیقی مفاهیم احساس مقام های مختلف و ریشه های موسیقی را مورد ملاحظه قرارداده است.

مقاله جامی از اهمیت بسیار بالایی برخوردار است زیراکه این مقاله در هرات به رشته تحریر درآمده است اما سئو.الی که در اینجا مطرح می شود این است که آیا این مقاله در باره نحوه وروش اجرا در دربار تیموری چه چیزی به ما ارائه می کند ؟ تفسیر وتعبیر این گونه مقالات تا حد بسیار زیادی به نحوه نگرش یک فرد از رابطه بین تئوری و عملی بستگی دارد. ظاهراء فارمر (۱۹۳۹) مطابق ۱۳۱۹ شمسی بطور کلی معتقد است که تئوری عرب پارسی عمل را توصیف می نماید وخاطر نشان میسازد که برخی از نظریه پردازان بزرگ موسیقی دانان قابل وبا صلاحیتی بوده اند. یکی دیگر از نظریات موجود در باره روش نظریه پردازی در خاور میانه در مورد موسیقی این است که گاهی به موضوع عمل در بخش موسیقی کمتر پرداخته شده است.باید علاوه نمود که گام های تئوری بر اساس نسبت های ریاضی و هندسی ساخته شده است و مقام ها به گونه ء دسته بندی شده که به عدد دوازده اهمیت وبرتری داده می شود تا به این ترتیب با علائم زودیاک ( منطقه بروج دوازده گانه و ماه های سال مطابقت داشته باشد. این علم نظری به موسیقی و کیهان شناسی و به نظریاتی درباره ماهیت معنوی موسیقی و تاثیر آن بر روح انسان ارتباط دارد. جامی دراین مقاله در مورد روش علمی عرب وپارسی مطالبی را به رشته تحریر درآورده است و سیستمی را که وی توضیح داده باآنچه که در عمل از سوی موسیقی دانان دردربار تیموری مورد استفاده قرار می گرفته تفائت بنیادی دارد.

اسلوبین باارزیابی نسبتاء متفاوت از موسیقی دربار تیموری معتقد است که این موسیقی از یک فرهنگ موسیقی مشترک ترکی وایرانی نشا ت ـ گرفته (اسلوبین ۱۹۷۶ : ۷۳ ) و خاطر نشان می سازد که از آنجائیکه تیموریان ترک تبار بودند زبان مادری شان ترکی بوده است. هرچند که که حاکمان امپراطوری تیموری بسیاری از جنبه های فرهنگ پارسی را منجمله زبان پارسی را پذیرفته بودند – اما در همان زمان نیز در جهت اعتلای زبان مادری خود از هیچ تلاشی دریغ نمی کردند و در همین زمان بود که نوایی خود نیز یک آهنگساز بود و اسلوبین معتقد است که ساخته های وی نشاندهنده یک فرهنگ موسیقی کلاسیک مشترک ترکی – پارسی از دربار های تیموریان بوده است .

اسلوبین خاطر نشان می سازد که همجوشی وادغام مولفه های موسیقی ترکی وپارسی در قرن شانزدهم وهفدهم در بخاراوسمرقند متبلور گردیده وبه ایجاد آن شکل از هنر موسیقی آسیای مرکزی که از آن به عنوان شش مقام نامیده میشود ختم شده است. این رویداد پس از روی کار آمدن سلسله صفویان اهل تشیع در ایران در قرن شانزدهم اتفاق افتاد و وموجب گردید تا مردم اهل تسنن آسیای میانه از دیگر بخش های سنی نشین خاور میانه مجزا گردند. فرضیه ای که توسط اسلوبین ارائه شده – فرضیه ء منطقی به نظر میرسد به خصوص هنگامیکه درارتباط با الگوی تعامل فرهنگی پارسی – ترکی مورد بررسی قرار داده شود. این الگوطی چندین قرن در آسیای مرکزی جاری و ساری میباشد. بر اساس این نظریه – هنر موسیقی تیموریان در یک کلام – مقدم بر موسیقی معاصر دربار ازبک و تاجیک بوده است و شش مقام بیانگر یک رابطه نزدیک و تنگاتنگ را با موسیقی تیموریان دارد.

پس از سقوط تیموریان در هرات – موسیقی دانانی که از خراسان آمده بودند – دردربار مغول مورد حمایت قرارگرفتند و موسیقی دانانی که در ذیل از آنها نام برده می شوددردرباز اکبر در دهلی بودند.

اوستا دوست از مشهد (نوازنده نی یا فلوت ).

میر سید علی از مشهد (نوازنده قیچک )

اوستا یوسف از هرات (نوازنده تنبور )

بهرام قلی از هرات ( نوازنده قیچک )

سلطان هاشم از مشهد (نوازنده تنبور )

حافظ خواجه علی از مشهد به سرایندگی شهرت داشت و پیرزاد – نواسه میردوام از خراسان به خوانندگی وسرایندگی مشهور بود (ابو فاضل ۱۹۲۷ – ۶۸۱ ۲ ) دوتن از نوازندگان خاور میانه دردربار اکبر که در آئین اکبری از آنها نام برده شده است عبارتند از میر عبدالله – نوازنده قانون و اوستا محمد حسین – نوازنده تنبور و لیکن از اصل نزاد آنها چیزی بیان نشده است . تنبور نوعی عود دسته بلند است که بعد ها در قرن هجدهم به سه تار تبدیل شد.

بادرنظر داشت تحقیق زوئیس (۱۹۷۳ : ۳۷ ۸ ) گاهی اوقات به جرات میتوان اظهار داشت که این موسیقی دانان موسیقی پارس را دردربار های مغول اجرا کرده اند – اما دراین رابطه قطعیتی نمی تواند وجود داشته باشد – چراکه به نظر میرسد آنها موسیقی را صرفنظر از هرآنچه که بوده به سبک دربار تیموریان اجرا می کردند. در هر حالت اینگونه بنظر میرسد که موسیقی در آن دوره زمانی رو به انحطاط بوده است . دردربار شاه جهان – نواسه اکبر تنها دو موسیقی دان حضور داشتند که معرف مکتب پارسی بودند:

یکی محمد باقی موقال آهنگساز ودیگری میر عماد که خود یک موسیقی دان و در عین حال یک آهنگساز بود. میر عماد یکی از بزرگان هرات بود که پدرش از آسیای میانه مهاجرت نموده بود .

 


 

[۱][۱] هرات پس از سقوط طالبان و حکومت جدید اسلامی کاملاء تغیر کرده است . ما فعلا در هرات همین اکنون شاهد صدها مارکیت میباشیم که درمارکیت های مذکور تجار ملی به تاسیس تجارتخانه ها به خرید وفروش امتعه های تجارتی خود می پردازند. وهمچنان در هرات فعلائ سه بازار چه طلا به مشاهده میرسد که در هر بازار چه بیش از پنجاه دکان طلافروشی وزرگری موجود است. مترجم 

[۲] سیستم مخابراتی و آبیاری شهر هرات مدرنیزه شده است علاوه براینکه مردم از تیلفون های موبایل استفاده می نمایند .چینل سیستم یک هزار مپنجصد لینه قدیمی برداشته شده فعلاء از سیستم بی سیم تیلی کم استفاده میگردد. منازل شهر به بسیار آسانی میتوانند از آب نل بهره مند شوند چه چاه های عمیق زیادی توسط سازمان های دولتی وغیر دولتی غرض توزیع آب آشامیدنی حفر وبه بهره برداری سپرده شده است. مردم از برق بیست وچهر ساعته مستفید گردیدن واین برق از ترکمنستان وایران الی تکمیل پروزه بند سلما بدسترس هرات قرارداده شده است .

[۳] همین اکنون برادران تشیع و تسنن خوشبختانه بدون تعصب با هم زیست مینمایند ما فعلاء شاهد ده ها تکیه و حسینیه در هرات میباشیم مترجم از تعداد تکایا و روضه خوان ها در کتاب موسیقی وتئاتر در هرات به تفصیل شرح داده است.

[۴] علاوه بر سلسلسله قادریه و نقشبندیه سلسله چشتیه هم هم پیروانی در هرات دارد که آنها هم تحت رهبری حاجی سید عثمان چشتی در یک خانقاه بنام خانقاه چشتیه در محل پل ریگینه جمعه شب ها از ساعت هشت الی دوازده شب به اجرای موسیقی عرفانی مشغول اند که مترجم هم ازین خانقاه هم بازدید نمود

[۵] علاوه بر مراکز تعلیمی متذکره در هرات فعلاء دانشگاه بزرگی تاسیس شده که شامل دانشکده های ادبیات – طب – حقوق – زراع وغیره میباشد که سالانه صد ها متخصص از دانشگاه مذکور به جامعه تقدیم میشود. مترجم

[۷]درقسمت معماری و کاشی کاری مسجد جامع شهر هرات اشخاص دیگری چون حاجی محمد اسماعیل بنائی – مهندس غلام حیدر – میر آقای حسینی – استاد گل محمد هنر جو حاجی عبدالاحد معمار زحمات زیادی را متقبل شده اند و همچنان شاگردان کاشی کاران چون مهندس ابوبکر – سید محمد کریمی – غلام رسول فقیری – احمد جان – نوراحمد کریمی – عزیزالله – بشیراحمد فقیری – جلیل احمد – احمدی و حبیبالله فیضی فعلاء مصروف کار اند. مترجم

 

ادامه دارد

 

بالا

دروازهً کابل

الا

شمارهء مسلسل ۲۱۰                سال  نهم                   دلو/حوت  ۱۳۹۲ خورشیدی                شانزدهم فبوری ۲۰۱۴