کابل ناتهـ، Kabulnath



 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

Deutsch
هـــنـــدو  گذر
آرشيف صفحات اول
همدلان کابل ناتهـ

دريچهء تماس
دروازهء کابل

 

 

 

نگاهی به زندگینامه و  خاطرات سیاسی دکتر محمد حسن شرق

نویسنده نصرالدین سلجوقی

 

 

 

 

۱

 

 

۲

 

 

۳

 

 

 

  ۴

 

 

۵

 

 

۶

 

 

۷

 

 

۸

 

 

۹

 

 

 

۱۰

 

 

 

۱۱

 

 

۱۲

 

۱۳

 
 

   

نویسنده داکتر محمد حسن شرق

    

 
کودتای پنجم
"در سقوط دولت جمهوری"
سرخ يا سياه ؟؟؟؟

 

 

 

۳- تعريف طرح نمايندۀ سرمنشی ملل متحد از انتقال قدرت در تقسيم قدرت

مفسرين کارنامه های مرحوم دوکتور نجيب الله رئيس جمهور، با گذشت چندين سال از زمامداری شان هنوزهم به جملۀ انتقال قدرت به غير از خود شان به نا باوری می نگرند و آنرا نوعی اهانت به ح.د.خ. و رياست جمهوری می پندارند و می نويسند که:

ادعای دوکتور شرق مبنی بر اينکه گويا رئيس جمهور (دوکتور نجيب الله) حين توظيف اش به تشکيل حکومت به او گفته بود "اين حکومت، حکومتی است انتقالی که در مرحلۀ اول تقسيم قدرت و در قدم دوم انتقال قدرت از ح.د.خ. به اشخاص غير حزبی را در بر دارد" ادعايی است کاملاً دروغ.

حال آنکه اگر مقدر می بود که افتخاری به آن دوره نسبت داده می شد همانا پايبندی به تعهد بود نه انکار از آن، و توافق در انتقال قدرت مطابق پيشنهاد کوردوويز، نمايندۀ ملل متحد، از ح.د.خ. به اشخاص غيروابسته بود، نه تلاش بيهوده برای مشارکت مجاهدين در قدرت با ح.د.خ.

گويا خدا نخواسته بود که آن يک نشد ميسر و سودای خام شد.

کوردوويز معاون سرمنشی ملل متحد در دورۀ ماموريتش در افغانستان، نه تنها با جناح های درگير در جنگ افغانستان و کشورهای ذيدخل گفتگوهايی داشت، بلکه با بسياری از اشخاص با تجربه و صاحب نفوذ کشور هم ديد و واديدهايی می کرد.

در نهايت او به اين نتيجه رسيده بود که توأم با برآمدن عساکر شوروی، حکومت به اشخاصی انتقال داده شود که به جناح های درگير در جنگ وابسته نبوده باشند تا به همکاری سازمان ملل انتخابات را جهت انتخاب حکومت مورد قبول مردم داير نمايند.

بناءً وی سی نفر از اشخاص تعليم يافته و با دانش را که واقعاً در جنگ افغانستان ميان جناح های درگير در جنگ بی طرف مانده بودند، در نظر می گيرد و در تلاش می شود تا رضايت جناح های متخاصم را در انتقال قدرت از ح.د.خ. به آنها جلب نمايد.

از آنجايی که تطبيق چنين پيشنهادی سقوط زعامت ح.د.خ. را در بر داشت، غربی ها خاموشی اختيار می کنند.  اما شوروی ها و حکومت کابل در عين زمانی که بالای تعويض بعضی از اشخاص مورد نظر کوردوويز با اشخاص مورد توجه خويش چنه می زدند جهت گمراهی مردم روش کمونيستی ح.د.خ. را هم چپ و رو می کردند و با خط و خال اضافی چهرۀ اسلامی می دادند و در ضمن رئيس جمهور را حکومت شوروی وادار می کند تا 9 ولايت شمال هندوکش را به حيث حکومت خودمختار شمال افغانستان از پيکر حکومت مرکزی جدا و ادارۀ آن را به رهبری جمعيت اسلامی واگذار شود.

با تأسف جناب شان هم پذيرفتند و هم در عمل پياده کردند.  پيرامون روزهايی که طرح تجزيه خاموشانه و بدون سر و صدا مراحل خود را می پيمود، سر و صداهای انتقال قدرت از ح.د.خ. به اشخاص بی طرف و با نفوذ جهت تحت الشعاع قرار دادن طرح کوردوويز سر به فلک می کشد و دوکتور نجيب الله با تعدادی از اشخاص شناخته شده و سابقه دار در داخل و خارج از کشور آرزوی مذاکره و تفاهم می کند.  چنانکه يکی دو بار در اوايل سال 1367ش در بيانيه هايش گفت که حاضر است برای ختم جنگ و آشتی ملی در صورت توافق از قدرت کناره گيری نمايد.

اما هيچ کس به شمول مرحوم داکتر محمد يوسف و داکتر عبدالصمد حامد و بسا از شخصيت های ناشناختۀ ديگر به همکاری چه که حتی به گفتگو هم حاضر نشدند.

در چنين روز و روزگاری که نمايندگان عاليقدر رياست جمهوری در خارج و جارچی های داخلی در داخل افغانستان از پيدا کردن صدراعظم درمانده و ناتوان شده بودند، روزگار قرعۀ فال را به حيث صدراعظم به نام من بيچاره زدند.  و هنوز ماهی از وظيفه ام در صدارت نگذشته بود که کوردوويز جهت جا به جا کردن پيشنهادش به کابل آمد و مرا هم ملاقات کرد.

او گفت: "پيشنهادی را برای انتقال قدرت از حکومت کابل به اشخاص بيطرف، به تنظيم های مقيم پشاور و رياست جمهوری ارائه کردم تا حکومت جديد به همکاری سازمان ملل جهت انتخاب حکومت مورد قبول مردم افغانستان، رأی گيری عمومی به راه اندارد.

متأسفانه تنظيم های مقيم پشاور و ايران، به سقوط حکومت دوکتور نجيب الله و حزب وی کمر بسته اند تا به صلح و ختم جنگ، و حکومت کابل هم بر سر تقسيم قدرت با آنان و آشتی ملی می انديشد تا ترک قدرت."

به او گفتم: "دوام جنگ برای سقوط حکومت دوکتور نجيب الله و حزب وی راه حل قضيه نمی باشد و اشتراک مجاهدين در قدرت با رهبران ح.د.خ. خواب و خيالی بيش نيست."

او نام نويس سی نفر از اشخاص مورد نظرش را به من داد تا موافقه يا عدم موافقۀ مرا درک نمايد.  علاوه بر اينکه اشخاص مورد نظر شان تأئيد گرديد تعدادی از اشخاص معروف و نيکنام کشور، مانند دوکتور محمد يوسف، دوکتور عبدالصمد حامد، عبدالله ملک يار، محمد عزيز نعيم، دوکتور علی احمد پوپل، دوکتور محمد اکرام، سيد شمس الدين مجروح و چند شخصيت ديگر هم به اوشان معرفی گرديد.

کوردوويز گفت: اشخاص گفته شده را تنظيمی های مقيم پشاور و ايران نمی پذيرند و خود آنان با زعامت موجود افغانستان حاضر به همکاری نيستند.

بناءً خدمت شان گفته شد: با اينکه اشخاص مورد نظر شما دارای تحصيلات عالی و مردم نيکوکاری هستند، طوريکه خود مشاهده نموديد، قبولاندن آنان به داوطبان قدرت کار سهل و ساده نيست.  اگر واقعاً سازمان ملل متحد خواهان ختم جنگ در افغانستان است، بايد حکومتی را از اشخاص دانشمند و بيطرف تشکيل دهند تا همزمان با خروج عساکر شوروی تحت نظر نمايندگان سازمان ملل انتخابات سرتاسری را در افغانستان برای انتخاب حکومت مورد قبول مردم دائر نمايند.  به شرطی که نه به رهبران تنظيم های مقيم پشاور و ايران، و نه به رهبری ح.د.خ. اجازه داده شود در انتخابات، به شمول حکومت من، اشتراک نمايند.

کوردوويز گفت: "نظريات شما خيلی شفاف و سازنده است و بايد جداً روی آن کار شود."

متأسفانه تعويض غير مترقبۀ کوردوويز با شخص ضعيف النفسی مانند بينين سيوان تلاش های وی را به تعويق انداخت و فعاليت های رياست جمهوری جهت اغوای مردم زير نام حکومت ائتلافی يا تفاهم بين الافغانی با بعضی از شخصيت ها در داخل و خارج از سر گرفته شد.  اما بازهم هيچ شخصی از اشخاص معروف کشور حاضر به همکاری نمی شدند و بدينسان طرح تفاهم بين الافغانی يا آشتی ملی يک لنگه می شود.

ولی با وجود لنگِش آشتی ملی، رياست جمهوری جهت گمراهی مردم پا در ميانی اعليحضرت محمد ظاهرشاه، پادشاه سابق افغانستان، را ميان مردم تبليغ و ترويج می کردند.  زيرا در آن سال ها فجايع عساکر شوروی جهت تحميل و تثبيت زعامت ح.د.خ. در افغانستان و وابستگی و سوء استفادۀ تنظمی های مقيم پشاور و ايران، مقام معنوی و محبوبيت شاه سابق را نزد مردم بيش از حد تصور بالا برده بود.

بناءً جهت بهره برداری از محبوبيت شاه، دوکتور نجيب الله از حضور شان تکرار و تکرار در خواست می کردند تا به کابل باز گردند و اولاد هايش (رهبری ح.د.خ. و مجاهدين) را به هم آشتی دهند.

با وجودی که چنين آشتی و تفاهمی از تصور مردم افغانستان، به استثنای چند مشاور و دو سه نفر از نزديکان رئيس جمهور، به دور بود، با آنهم اعليحضرت ابلاغ کردند: حاضرم به افغانستان بازگردم، به شرطی که لويه جرگه در بارۀ آمدنم تصميم بگيرد.

ولی از دائر شدن لويه جرگه از اينکه مبادا مردم افغانستان شاه را به حيث رئيس دولت انتخاب کنند طفره می رفتند.  در حاليکه می شد تحت زعامت شاه سابق به حيث رئيس دولت با تشکيل حکومت ائتلافی (بدون اشتراک رهبران ح.د.خ و سران تنظيم ها) انتخابات عمومی را زير نظر ناظرين ملل متحد جهت انتخاب حکومت مورد قبول مردم افغانستان دائر نمود.

واقعاً اگر صداقت و دلسوزی و ترحمی به حال مردم افغانستان موجود می بود تطبيق پيشنهاد کوردوويز و خصوصاً پذيرش خواسته های شاه امکان آنرا داشت تا در پياده کردن طرح ملل متحد برای ختم جنگ و تشکيل حکومت مورد قبول مردم قدم مؤثری برداشته شود.  آنهم در روزهايی که اردوی افغانستان و قطعات مسلح وزارت داخله و امنيت دولتی تقريباً از هم پاشيده نشده بود و از نظام دولتی روی هم رفته با کمی تعديلات می شد به خوبی استفاده کرد و در شهرهای بزرگ آرامش و زندگی نسبی برقرار بود و با حضور نيمی از قطعات شوروی خطری ح.د.خ را تهديد نمی کرد.

ولی بدبختانه پافشاری دوکتور نجيب الله بالای خيال پلو اشتراک مجاهدين در قدرت با رهبران ح.د.خ و تشکيل واهی حکومت با پايه های وسيع همراه با رهبران ح.د.خ. و سرای تنظيمی که منافع و بقای حکومت رفقا را در بر داشت مانع از آن گرديد تا نظريات شاه سابق عملی گردد و يا پيشنهاد سازندۀ کوردوويز در عمل پياده شود.

متأسفانه حضور شاهانه هم به هر دليلی که نزد شان بود از محبوبيت خداداد و اعتماد و علاقۀ دو بارۀ مردم و زمينۀ مساعد شده به بازگشت وی نتوانستند برای رفع بدبختی های مردم وطنش در آن روزها عملاً استفاده نمايند.

اما از طرف ديگر با وجود نارضايتی رياست جمهوری از توافق نويسنده با کوردوويز بازهم زمانی که به حيث رئيس هيئت افغانی در اجلاس سالانۀ (1367ش) اسامبلۀ عمومی ملل متحد در نيويارک اشتراک نمودم در کنفرانس مطبوعاتی در مقر سازمان ملل به جواب خبرنگاران بدون کم و کاست، آنچه به کوردوويز در کابل گفته بودم، تکرار کردم که:

مردم افغانستان به زعامت رهبران ح.د.خ و سران تنظيم های مقيم پشاور و ايران علاقه و اعتماد ندارند.  بناءً صلح و ختم جنگ در افغانستان ايجاب حکومت منتخب مردمی را تحت نظر نمايندگان سازمان ملل متحد با حذف رهبران ح.د.خ. و سران تنظيم های مقيم پشاور و ايران و حکومت انتقالی را می کند.

با اينکه موضع فوق در مصاحبه از نشرات افغانستان حذف گرديد، کودوويز، معاون سرمنشی ملل متحد، در کتاب خويش تحت عنوان "واقعات پشت پردۀ افغانستان" در صفحۀ 380 می نويسد:

اطلاعات پی در پی به دست بود که عنقريب دوکتور نجيب الله عوض می شود.  هنگامی که نخست وزير افغانستان "شرق" در جلسۀ سالانۀ اسامبلۀ عمومی تعيين گرديد، افواهات گسترده حاکی بود که شوروی در نظر دارد موصوف را به حيث ميانجی تعيين و پشتيبانی کند.  ولی گفتار پوست کندۀ وی (حسن شرق) که مردم افغانستان نه به حزب بر سر اقتدار دموکراتيک خلق و نه به رهبران مجاهدين قائل به کدام اعتماد هستند باعث شگفت عميق همگان گرديد. (ختم)

نشر و پخش مصاحبه در مطبوعات گستردۀ جهانی باعث نا آرامی رياست جمهوری در کابل و سران تنظيم ها در پشاور گرديد.  بناءً يکی مرا شاخ می زند و ديگر لگد کوب می کند.

لگد کوبی مصادف به روزهايی بود که دشمنان مردم افغانستان جهت بهره برداری از سران تنظيم ها مقام معنوی و روحانيت دروغين آنان را در لفافۀ الفاظ، با تبليغات پی گير و ناگسسته در رسانه های جهانی بين مردم تا جايی بالا برده بودند که اگر خدای نخواسته کسی می گفت که ريش حضرت استاد به نافش نمی رسد و يا نعوذوبالله لنگوتۀ جناب شان از دستار فلان خليفۀ اسلام يک انچ کوتاه تر است وی را تکفير و سر به نيست می کردند.

چون در تيررس تنظيمی ها نبودم توسط پيروان تخدير کردۀ خويش، که هر کلمۀ آنان را تفسيری از الهامات آسمانی می پنداشتند، مرا به نام بی خدا و نوکر روس سر زبان ها می اندازند، و به هر کنج و کناری که رسيدند داد می زدند که حسن شرق به بندگان برگزيدۀ خدا و نماينده های خاص انبياء اهانت کرده است.

عکس العمل رياست جمهوری را مفسرين افکار و کارنامه های مرحوم دوکتور نجيب الله چنان نشر و پخس کرده اند که: گفته های صدراعظم در سازمان ملل باعث آن شد تا برطرف و در خانه اش تحت نظارت گرفته شود (برای سه سال).

 

بالا

دروازهً کابل

الا

شمارهء مسلسل      ۲۸۶   سال  سیـــــــــزدهم              حمل     ۱۳۹۶         هجری  خورشیدی              شانزدهم اپریل  ۲۰۱۷