يک دسـت بيصــداسـت!
اين
فشـرده که هـرگـز نمـيتواند به درسـت يا نادرسـت بودن کـارنامــه سـياسـي
محـمــد داوود (نخسـتين رييس جمهــور افـغـانسـتان) و بيگناه يا گنهکـار
بودنش بپردازد، مـيخـواهـد دسـتچيني از آگـاهيهـاي دسـترس در پيرامـون
چگـونگـي کشـته شـدن او و خـانواده اش باشـد.
کـوشـيده خـواهـد شـد براي روشـن شـدن برخـي آوازه هـاي فزاينده که اينجـا
و آنجــا شـنيده يا خـوانده مـيشـوند، دسـتکم با چهـار تن از بلندپايگـان
پيشـين حـزب دمـوکـراتيک خـلـق افـغـانسـتان (کـريم مـيثاق، دسـتگـير
پنجشـيري، سـليمـان لايق و خيال محـمــد کتوازي) و نيز با جنرال امـام
الـدين گفت و شـنودهـاي دامـنه دار تلفـــوني راه اندازي شـود.
هـمچنان
نياز اسـت به کمک هر آنکه بخـواهـد در بهــبود اين نوشـته ياري رسـاند.
سـياه
ســنگ
بيسـت و
هشـتم اپـريل
2008
شـمـاره
هـاي تلفــون: 1
(306) 5438950
و
1
(306) 5020882
نشـاني:
Siasang, 679 Rink Ave., Regina, SK., S4X2P3, CANADA
[][]
دنباله ســـخنان فـرهـاد لبیب
روز چهـارم جـنوری
2009،
فـرهـاد لبیب نویسـنده کــتاب "چـند ســطـر شــکـسـته در باره تجـاوز
روس در افـغـانسـتان" (چـاپ لـیتو، دهـلی نو/ هـند،
1981)
یادداشـتی با سـرنامـه "عــمـق فـاجـعـه" را به
www.kabulpress.org
فـرســتاد.
فـردای آن، مـتن گســترده تر هـمان نوشـــته با دیباچــه بلـندتر در چـنـد
رســانه دیگــر بازتاب یافـت.
نامبرده در آغـاز، هـمـه جــا، از نقـش "نویســنده" و آن گلـوله باران
بامــــداد بهــــار یاد کـرده اسـت، بدون آنکـه گـفـته باشـــد
صبورالله سـیاه سـنگ در این پژوهــش فـشـــرده جـایگـاه برتر از "تایپ
کـننده" ندارد.
اینک بدون اجـازه فـرهـاد لبیب، سخـنانش از پاراگـراف شـشـم پیگـری
مـیشـوند. برای خـواندن مـتن نخـسـت مـیتوان روآورد به:
http://kabulpress.org/my/spip.php?article2799
www.farda.org/articles/08_updates/081200/article_f_labib.htm
"عــمــق فـاجـعـه"
در قـضـیه به شـهـادت رسـانیدن اولـین رییس جمـهـور افغانســـتان با
اعـضــای خـانواده و یارانش، با وصف مـوجـودیت اســناد و مـدارک کافــی، در
حـالـیکـه زخــمـهـای ناشـی از شلـیک گلـوله رییس جمـهـور به شـانه و بازوی
شـخـصی به نام امـام الـدین به مثابه قـاتل یا شـریک در قـتل و رهـنمـای
قـاتلـین، قـابل درک و رویت اسـت، باز هـم پس از گـذشـت سـه دهــه، گویا
هـویت قـاتلان ناشـناخته مـانده اسـت.
به هـمـین سـلســله، امــام الــدین نیز جـنایت خــونین کـودتای ثور را
تازه "دفـاع مشـروع"(!)
مـیخـواند. آیا مـیشـود در چنین اوضاع و شـرایط مسـخـره آمـیز، به رسـیدن
روزی امـید بسـت کـه قـاتلان هـــزاران هــزار شهـید راه آزادی مـیهن مـان
به پای مـیز محـاکـمـه کشـانیده شـده و به جـزای اعـمـال شـان رسـانیده
شـوند؟
هـزاران هـزار شهـیدی کـه هـسـتی و زندگـی شـان توسط مـنسـوبین "حزب
دمـوکـراتیک خـلـق افغانسـتان" سـاقـط گـردید و لااقل لـیسـت دوازده هـزار
آنهـا از طـرف رژیم کـودتای ثور در سـال سـیزده پنجـاه و هشـت خـورشـیدی [1979]
عـلناً به دیوارهـای وزارت داخـله آویخته شـد تا بازمـاندگـان شـان درب هـر
دفـتر را نزنند و بیشـتر از آن "مــزاحــم" مـیرغضبان حـاکـم نشـوند. امـا
آنچه را گذشـت زمـان به اثبات رسـانیده، اینسـت کـه جـزای عـمـل حق اسـت و
تاریخ هـم قـاضی راسـتکار، بدون گذشـت و بیرحـم.
بیسـت و هـفـت سـال قبل [1982]،
مـوقـعی کـه یادداشـتهـایم در رابطه با کـودتای ثور را مـینوشـتم، در بخـش
اظهـارات امـام الـدین به این نتیجه رسـیدم کـه وی دو مـوضـوع را راسـت
نمـیگوید:
1)
اینکـه گفته بود خـود با یک "آتش جناحی" داوود خـان و هـمـراهـانش را به
قتل رسـانید
2)
افـشـا نکـردن هـویت اصلـی قـاتلـین در این عمـلـیات خـونین
نظرم را هـمـان وقت پیرامـون اظهـارات امـام الـدین نوشـتم و بعضی از
مـورخـین کشـور، آن را جـدی گـرفتند و در آثار شـان انعکاس دادند. چـون
مـوضـوع فـوق، پس از سـالهـا ی دراز بار دیگـر توسط صبورالله سـیاه ســنگ
به بحث و بررسـی گـرفـته شـده، اینک، مـنحیث یکــی از مـنسـوبین اردوی
سـابق افغانسـتان مجـبوراً بار دیگـر دلایل خـود را تقـدیم مـینمـایم:
تنهـا امـام الـدین؟
مـنطقـاً برای ایفـای چنین عمـلـیاتهـا، به خصوص دسـتگـیری یا کشـتن رییس
جمـهـور، افـراد عـادی و غیرورزیده فـرسـتاده نمـیشـوند. سـاده لـوحـانه
خـواهـد بود اگـر بپذیریم کـه رهــبری کـودتا هـر قـدر احمق هـم بوده
باشـند، برای دسـتگـیری داوود خـان، افـراد ناآگـاه و آمـوزش نادیده را به
داخـل ارگ ریاسـت جمـهـوری بفـرسـتند. زیرا کـودتاچیان دقـیقـا مـیدانسـتند
کـه این عمـلـیات خـاص و مـهـم، در حقـیقت ســرنوشـت کـودتا را تعیین
مـیکند. به این ترتیب، هـر انسـان دقـیق و عــاقـل باید بپذیرد کـه افـراد
فـرسـتاده شـده برای دسـتگـیری رییس جمـهـور وقـت، باید از جمـله ورزیده
ترین، قـابل اعتمـادترین و هـمچنان آشـنا به رمــز و راز عمـلـیات نظامـــی
بوده باشـند.
چند پرسش اسـاسـی:
چـرا در جـریان چنین حـرکت فـوق العـاده و خـونین تنهـا و تنهـا امـام
الـدین مطـرح باشـد؟ اگـر فـرض کنیم هـمـراهـان وی هـمـان چهـار نفـر
افـســر یا چهـار نفـر عســکـر مـربوط به اردوی افغانسـتان بوده باشـند،
مـیتوان گفت کـه در واقـع هـمـه آنهـا قـاتلان رییس جمـهـور اند، نه صرفـاً
امـام الـدین. در اینصورت، چـــرا تنهـا امـام الـدین پس از شهـادت رییس
جمـهـور به نام و نشـان و مقـام مـیرسد و هـمـراهـانش هـمـه گمـنام
مـیمـانند؟ اگـر هـمـراهـان او از مـنسـوبین اردوی افغانسـتان بوده و مصـدر
چنین "خــدمـت" و ســرسـپردگـی برای حــزب و رژیم کــودتا شــده بودند، آیا
مســتحـق مقـام و امـتیاز رسـمــی از نوع امـتیازات امـــام الـدین نبودند؟
اگـر هـمـراهـان مسـلح او واقـعـاً افغان و در اردوی افغانسـتان مـیبودند،
آیا طی اینهـمـه سـالهـا، تذکـری یا شــکایتی لااقل نزد دوسـتان و
هـمقـطاران خـویش به مـیان نمـی آوردند؟ چـرا تنهـا امـام الـدین زخمـی
شـده و بعـداً "قهـرمـان" داسـتان معــرفی مـیشـود؟
وقـتی در صـفـحـه
867 کـتاب
"افـغـانســتان در پنج قــرن اخـیر" (اثر مـحـترم مـیر مـحـمــد
صــدیق فـرهـنگ) در مــورد فـرســتادن قــادر و وطنجــار برای
مــذاکـره نزد رییس جـمـهــور" میخـوانیم: "این پیشـنهـاد در کــمیته
مــرکـزی حـزب دمـوکـراتیک خـلـق افـغـانســـتان " مـطـــرح شــد" و به
ادامــه آن در صـفـحــه
868
هـمــان کـتاب از زبان شــخـص قــادر نقـل قــول میشــود کـه "مــن و
وطنجــار به ســوی کـاخ (ارگ جـمـهـوری ) حــرکـت کــردیم، ولــی
رفـقـــاء جـلـو مـا را گــرفتند و به دو نـفـر دیگــر مــامــوریت
دادند کــه نـزد داوود خـان بروند"، ســوالهـای مـهــم دیگــری به میان مـی
آیند:
این "رفـقــاء" کـه صـلاحـیت بالاتر از صـلاحــیت کـمـیته مــرکـزی
حــزب داشــتند، چــه کســانی بودند؟ چـرا قــادر از افـشـای هــویت
مــرمـوز و مجـهـول این "رفـقـــاء" که حـتا حـرف مفـت شـان
مــافـوق حـکـم رهـبری حـزب دموکراتیک خـلـق اســت، رنـدانـه اباء مـیورزد؟
چــرا این راز هـمچـنان پنهـان مـیمـاند؟
ضــرورت آمـادگـی برای انـجـام چـنین عــمـلـیات مـهـم:
خـوشـبختانه، هـم در داخـل و هـم در خـارج از افغانسـتان، تعـداد زیادی از
ســربازان و صاحـبمـنصبانی کـه در زمـان کـودتای ثور در قـطعـات اردوی
مـلـی افغانسـتان وظیفه داشـتند، زنده اند. کسـانی کـه در این رابطه مطالعه
دارند، مخصوصاً صاحـبمـنصبان تحصیل کـرده به خـوبی مـیدانند کـه مـنسـوبین
اردوی افغانسـتان هـیچگـاه به خـاطـر هـمچـو عمـلـیاتهـا (هجـوم به قـصـر
ریاسـت جـمـهـوری، دسـتگـیری یا کـشـتن رییس جـمهـور) آمـوزش ندیده و هـرگز
تدریس نشـده بودند. یعنی دسـتگـیری یا قتل فـرد یا افـراد به صورت برق
آسـا، آنهـم در مـیان یک چهـار دیواری و به گونه رویارو...
با آنهـم به وضـاحـت دیده مـیشـود کـه در این عمـلـیات، پنج نـفـر در برابر
یازده (یا هـفــده) نـفـر مســـلح از جـان گـذشــته، در محـوطه کـوچک
سربسـته، در حـالـیکـه تعـداد مـدافـعین بیشـتر از تعـداد مـهـاجـمـین بوده
و مـدافـعین نسبت به مـهـاجمـین آشـنایی بیشـتر به محیط داشـته اند، هـمـه
را از پا در مـی آورند، بدون آنکـه خـود کشـته شـوند. البته ظاهـراً تنهـا
شخص امـام الـدین افـسر کـمـاندو ی قـطعه بالاحصار اندک صـدمـه مـیبیند و
بس.
تشـابه عـمـلـیات:
عمـلـیاتی کـه در اولـین سـاعـات روز هشـتم ثور سـیزده پنجـاه و هـفـت [28
اپریل
1978]
در ارگ رخ مـیدهـد و در نتیجه آن رییس جمـهـور و شـمـار زیادی از اعضای
خـانواده اش به شهـادت مـیرسند، (اینکـه درآن روز چه تعـداد از مـدافـعین
قلعه ارگ شهـید شـده اند، معـلـوم نیسـت)، طـرز و شـیوه این عمـلـیات، در
تاریخ افغانسـتان هـرگز سـابقه نداشـته اسـت، به خصوص در قسـمـت گشـایش آتش
به روی زنان و کـودکان کـه خـارج از محل اقـامـت رییس جمـهـور قـرار
داشـتند. مگـر اینکـه مـنطقـاً دسـت کـمـاندوهـای روسـی مـلبس با لباس
اردوی افغانسـتان را در این عمـل ننگـین دخـیل بدانیم.
باید گفت کـه این عمـلـیات، از چندین نگـاه، شـباهت زیادی با عمـلـیات در
تپه تاج بیگ عـلـیه حفیظ الله امـین و نزدیکانش در شـام شـشـم جـدی سـیزده
پنجـاه و هشـت [27
دسـمبر
1979]
دارد.
چـرا امـام الـدین از افشـای نام هـمـراهـانش درعمـلـیات طفـره مـیرود؟
امـام الـدین یک هـفـته بعـد از کـودتای ثور، جـریان را به مـن (فـرهـاد
لبیب) چنین بیان کـرد: "وقتی برایم امـر شـد کـه داوود خـان را دسـتگـیر
کنم، کسـی حـاضر نشـد با مـن به درون ارگ برود. دریوری را کـه مـی شـناختم،
زرهپوش را به داخـل ارگ حـرکت داد و چهـار نفـر عسکـری را کـه نمـیشـناختم،
با مـن هـمـراه شـدند."
بگذریم از اینکـه حـالا امـام الـدین هـمـه صحـبتهـا و گفتارهـای خـود را
انکار مـیکند و مـی افزاید کـه هـمـراهـانش را بیاد ندارد! نکته جـالب و
چشـمگـیر این اسـت: فتح محمـد نام را خـوب به یاد دارد کـه وی را به
شفـاخـانه انتقـال داده اسـت. نامـهـا و حتا صحـبتهـای کسـانی را هنوز به
یاد دارد کـه آنهـا را در عمـارت رادیو افغانسـتان دیده بود، آنهـم در
حـالتی کـه "از دسـت و شـانه اش خـون مـیچکید"، ولـی تفنگداران مـهـمـی را
کـه با او یکجـا به آن عمـلـیات "برگشـت ناپذیر" رفتند، به یاد ندارد!
امـام الـدین بعـد از آن حـادثه گلـوله باران و آن زخم کاری کـه به قـول
خـودش، اسـتخـوانش را "شـانزده پله" کـرده بود و به اثر "شـوک" و خـونریزی
"هـر لحظه به سـوی بیهـوشـی" مـیرفت، نامـهـای افـرادی در داخـل ارگ
جمـهـوری، در راه شفـاخـانه، در داخـل عمـارت رادیو افغانسـتان و ... را به
یاد دارد، ولـی تنهـا نام و نشـان "چهـار" تن از هـمـراهـان مـهـم و
ســـرنوشـت سـازش را فـرامـوش کـرده اسـت!
جـالبتر اینکـه امـام الـدین در آن حـالت "وخـیم بین مـرگ و زندگـی" حتا
مـیتواند راپور عمـلـیات مـوفقـیت آمـیز خـود را "به صورت دقـیق" به رهـبری
کـودتا در عـمـارت رادیو افغانسـتان تقـدیم کـنـد.
نکته معـترضه اینکـه اگـر امـام الـدین امـر رهبری کـودتا مبنی بر عمـلـیات
ارگ را از سـوی شهنواز تنی حـاصل کـرده بود، چـرا "راپور" نتیجه
عمـلـیات مذکـور را به اسـاس رعـایت سـلسـله مـراتب نظامـی به خـود شهنوار
تنی کـه طبعـاً در هـمـان نواحی حـاضر بوده اسـت، تقـدیم نکـرد و به جـای
آن، خـود را با چنان وضع و حـال وخـیم به عمـارت رادیو رسـانیده و "راپور"
را بدون رعـایت سـلسـله مـراتب عسکـری، راسـاً به مقـر رهبری کـودتا
رسـانید؟
نتیـجـــه:
اسـتنباط مـن از مجمـوع این بحثهـا و طـرح این سـوالهـا اینسـت کـه قـاتلان
اصلـی رییس جمـهـور محمـد داوود، نه افـراد مـربوط به اردوی افغانسـتان و
نه هـم از مـنسـوبین مـوسسـات تعـلـیمـی اردوی کشـور، بلکـه "چهـار" تن،
افـراد ورزیده و تربیه شـده سـازمـان اطلاعـات شـوروی سـابق (کی جـی بی)
و تشکیلات اسـتخبارات نظامـی آن کشـور (جـی آر یو) بوده اند کـه به
گونه حسـاب شـده و طبق برنامـه خـاص، با امـام الـدین یکجـا شـده و پس از
انجـام عمـلـیات، واپس به محل اختفـای شـان برگشـته اند.
امـام الـدین غالباً در این عمـلـیات، وظیفه رهنمـا و ترجمـان کـمـاندوهـای
روسـی را به عهـده داشـته اسـت و بس. هـرگـاه، واپسـین ســخـنان شهـید
محمـد داوود را کـه گفته بود: "مـن به روسـهـا و کـمـونیسـتان تسـلـیم
نمـیشـوم"، مـد نظــر بگـیریم، تا حــدود زیادی به اســرار پنهـان سـاخـته
شـــده پی خـواهـیم برد.
به هـر حـال، مـنظورم از توضیح، تذکـر و اسـتدلال فـوق، نه دشـمـنی با فـرد
یا افـراد معین اسـت و نه هـم آرزوی تحـریف حقـایق تاریخـی کشـور عزیزم را
دارم. آرزوی مـن اینسـت کـه حق به جـای خـودش قـرار گـیرد و نسـلهـای آینده
مـا به گمـراهه هـا سـوق داده نشـوند.
کـودتای ثور، قتل بیباکانه اولـین رییس جمـهـور افغانسـتان و اعضای
خـانواده اش و نیز پیامـدهـای ویرانگـرانه آن، یک رویداد سـاده و انصراف
پذیر نبوده، بلکـه تحقـیق عمـیق، محتاطانه، هـمـه جـانبه و عـادلانه را
ایجـاب مـینمـاید. یقـین کامـل دارم کـه فضای کشـور غـمزده مـا عـاقبت،
برای تامـین عـدالت و بازخـواسـت عـادلانه مسـاعـد خـواهـد شـد."
[][]
دنباله
دارد.
|