کابل ناتهـ، Kabulnath


























بخش اول



بخش دوم



بخش سوم




بخش چهارم




بخش پنجم








بخش ششم












Deutsch
هـــنـــدو  گذر
آرشيف صفحات اول
همدلان کابل ناتهـ

دريچهء تماس
دروازهء کابل

 
 
 
 

(بخـش هفتــــــــم)
صبورالله ســــــياه سـنگ
hajarulaswad@yahoo.com

 

 

يک دســت بيصــداســت!

 

اين فشـــرده که هـرگـز نمـيتواند به درسـت يا نادرسـت بودن کارنامــه ســياســــي محمــــد داود (نخســتين رييس جمهــور افغانســتان) و بيگناه يا گنهکار بودنش بپردازد، ميخواهــد دســتچيني از آگاهيهاي دســترس در پيرامـــون چگـونگـي کشــته شــدن او و خــانواده اش باشــد.

 

کوشــيده خواهــد شــد براي روشــن شــدن برخـي آوازه هــاي فزاينده که اينجـا و آنجــا شــنيده يا خــوانده ميشــوند، دســتکم با چهــار تن از بلندپايگان پيشــين حـزب دموکراتيک خلق افغانســتان (کـريم ميثاق، دسـتگـير پنجشــيري، ســليمان لايق و خيال محمـد کتوازي) و نيز با جنرال امام الدين گفت و شــنودهاي دامنه دار تلفـــوني راه اندازي شــود.

 

همچنان نياز اســت به کمک هر آنکه بخواهــد در بهــبود اين نوشــته ياري رســاند.

 

سـياه سـنگ

بيسـت و هشـتم اپـريل 2008

 

شــماره هــاي تلفــون: 1 (306) 5438950 و 1 (306) 5020882

نشــاني: Siasang, 679 Rink Ave., Regina, SK., S4X2P3, CANADA

 

[][]

 

12) امـــام الــدين و هـمــــرزمـانـش

 

الف. هــارون در کتاب "داوود خان د کي جي بي په لومو کي"، (داوود خان در چنگال کي.جي. بي)،  ترجــمه، تصحــيح و تذکــر از حـــامد، برگهـاي 152، 153 و 154، ‏چاپ مــرکــز نشــراتي ميوند، پشــاور/ پاکســتان، دســـمبر 1997، مينويســـد:

 

روز پنجشــنبه هـفتم ثور [ســيزده پنجاه و هفت] داوود در جلســه وزرا بر سـر مـوضوع مظاهــره مصـروف مباحثه بود. اين جلسـه با هــدف غـير از ضـياع وقت داير نگــرديده بود. در حـالـي کـه بايد آمــادگـي نظـامــي گــرفـته شــده يا حکــومت نظــامـــي اعـــلام ميگـــرديد.

 

حـــوالي ظهر به تحـــريک و قـــومانده اجانب تانک وطنجــار در راس تانکهــاي کندک تحــت قــومــانده وي در قـــواي چهــار زرهـــدار در برابر درب شــرقي ارگ مـوضــع گـرفت. در وهـله اول وزارتخــانه دفــاع مـلـي را مــورد حـمله قـــرار داد. ســاخـتمان وزارت لـرزيد. وزير و لـوي درســتيزش قـبلاً از ســاخـتمان بيرون رفـته بـودند. آنگـاه برج ســاعت ارگ را هــدف قـــرار داد. بعداً لوله توپ تانک خــود را به طــرف ارگ چــرخ داده و ارگ را زير آتش قــرار داد.

 

بـعــدهــا هــمين تانک به عـنوان نشــانه پيروزي انقـلاب ثور بر بالاي صفـه يي در برابر ارگ قــرار داده شـد.

 

داوود خـان خــواسـت منحـيث قـومــاندان اعــلاي اردو، اداره و رهـبري را به دســت گـيرد. لـذا به جــانب دســتگاه مخــابره يي رفت که براي چـنين مــواردي هـمــواره بالاي مـيزش قـــرار داشــته و به وســيله آن مســتقيماً با قـطــعات تـمـاس ميگــرفت، امـا دريافـت کـه کـاتل (دســتگاه) مخــابره از کـار افـتاده و کـود و چـينلش تغــيير يافته است. در هــمان لحـظـه بود کـه گـفت: "روسـهــا کار خـــوده کــدن (روسـهـا کـار خــود را کـرده اند) به وزرا اجــازه داد به مـنزل بروند.

 

وزاري دفـاع مـلـي و داخـله قبلاً از ارگ بيرون رفـته بودند. اعـضــاي خــانواده اش را دور خـود جـمـع کــرد. داوود تســليم نميشــد. و نه در جســتجــوي راه فــرار برآمــد. مـيتوانسـت از طــريق ســفارتخـانه فـرانســه کـه مـتصل به ارگ بود از صحـنه کنار رود امـا مـرگ در خـاک خــود را مــرگ با عــزت ميدانسـت. لــذا تا لحـظه مــرگ مـقـاومت کــرد. گـفت نميخــواهــد به دســت روسـهـا در باغ وحــش محـبوس گـردانيده شـــود.

 

کــودتاچـيان ديوارهــاي گلين و خـاکين توقيف خـانه را توســط يک تانک لـمبانده [رمـبانده] و درون رفـتند. رهـبران شــان را با ســرور و غــرور زايدالـوصـفي از محـبس داوودي رهـــانيدند. آنان را ســوار تانک گــردانيده و به مــرکـز کـودتا در تالار راديو بردند. رهـبران جــديد دســتهاي شــان را از تانک بيرون آورده و براي تمـاشــاچـيان کـنجکاو کـابل تکان مـيدادند. روحـيه نظــاميان ارگ ضـعيف بود. مــانده و مـايوس به نظــر ميرســيدند. ســاير قـطـعات به کـمک شــان نرســيدند. لــذا مقـاومت شــان نيز ضعيف گــرديد. پس از آنکه عـمليات قــواي هــوايي شــدت کســب کرد، و ارگ تحـت حـمـلات هــوايي و زمـيني قـــرار گــرفت، از مـقـاومت گـارد هـــم تدريجــاً کـاســته شــــد.

 

اعـضـاي خـانواده داوود بالنوبه جــراحـت برداشــتند، مجــروح شــدند و مــرگ هـــر دو پســرش عــمـر و خــالـد را با چـشــمان خــود ديد. مشـکلترين لحظــات عـمــر بود و وي تنهــا مــانده بود. کـمـونيســتان به ارگ نـفـوذ کـرده داخـل شــدند. خـواســتار مـلاقات و مــذاکـره با داوود گــرديدند کـه از طــرف وي پذيرفـته شـــد.

 

ســه تن از کــودتاچــيان پايين رتبه به رهــبري تورن امــام الـدين به حـضــور رييس جـمهــور داوود خـان رفته ازش خـواســتند تســليم شــود. ســـردار محـمــد داوود خـان بدون اينکـه خـواســتار نجـات خـود يا اعـضاي خـانواده اش گـردد، آخـرين گـلوله تفنگچـه خــود را بر امـام الـــدين شــليک کرد. امــام الــدين مجـــروح گــرديد ولـي به قـتل نرســيد. ســاير رفـقـاي امـام الـدين رييس جمهــور داوود خــان را زير ضــربه آتش قـــرار دادند. وي که زير بيرق مــلي افـغـانســـتان ايســـتاده بود، به شهــادت رسيد.

 

ســپس نعــيم خــان و ســاير اعــضـاي مـــرد خــانواده اش را يکـي بـعـد ديگــري به قـتل رسـانيدند. اعـضاي مــونث خـانواده اش در محـبس پلچـــرخــي محـبوس شــدند. محــبس پلچرخـــي محـبســـي بود که داوود آن رابه پيشــنهاد قـــدير نورســتاني براي مخالفين رژيم خود اعـمار کــرده بود. به اين ترتيب ســلطنت درانيان به پايان رســـيد.

 

اجســاد داوود خــان و اعـضـاي خـانواده اش را کســي نديد. صــرفاً اچکـــزاييان چـمــن و کــويته در مســـاجد شــان مجـالس فـاتحــه آنان را برگــزار کــرد ه و به منظـور خشــنودي ارواح شـــان دعـــا کــردند. گـفته ميشــود کـه اجســاد آنان در دامنه تپه مــرنجان به خـاک ســپرده شــده است.

 

[حـفيظ الله] امين از طـريق امـواج راديو افـغانســتان، جگـرن اســلم وطنجـار مشهـور به "تورپيکي" و دگــروال قــادر مشـهــور به "قــادر ســگ" را مـنحيث نطـاق معــرفي کــرد. و طنجـار به لســان پشــتو و قــادر به لسـان دري اســـتقرار حکـومت نظـامي رژيم جــديد را اعــلام کــردند.

 

در حـالـي که مــردم هـنوز درسـت نميدانســتند کـه چـه واقــع گـرديده و چـه واقـع خــواهـد گـرديد، از وراي امــواج راديو به آواز و کـمپوز دکـتور صــادق فـطــرت ناشــناس شعــــر ذيل سـليمان لايق پخـش شــد:

 

ســـتره تياره تيره شـــوه ســتا په ســردرو باندي

شـه شـوله چه تيره شـوه سـتا خـوارو بچـو باندي

هــــره تياره پاي لـــري خـلکـــو، ولســــو باندي

لمـر د عـد الت وخوت سـتا په جگـو غـرو باندي

 

(تاريکـــي سـهمـگـيني بر واديهــايت گــذشــت

خــوب شـــد که بر بيچاره فــرزندهايت گذشت

هــر تاريکــي بر مـردمهـا و جمهـورهـا پايان مییابد

آفـتاب دادگســتري بر کـوههـای بلندت فــراز آمـــد)

 

امــا از هـمـان روز ريخـتن خــون و جـاري شــدن اشـک در کشــور آغــاز گــرديد. /.../ مشـخص بود کــه آينده مـصيبتـبار و دردناک در انتـظار مـلت افـغـان اسـت. در پاســخ به شـعـر مـذکـــور [ســليمان] لايق، يک شــاعــر مـلي چـنين ســرود:

 

لـمــر د آزادي پريوت ســـتا په ســردرو باندي

توره تياره راغــلله ســــتا خــوارو بچــو باندي

 

(آفـتاب آزادي در دامنه واديهــايت  فــــــرو نشـسـت

تاريکي سهـمگيني بر فـرزندان بيچاره ات فـرارسـيد)

 

"يادداشـــــتهاي مترجم"

 

روز پنجشــنبه بيســتم نوامـبر 1997، حـامـد گــزارنده کـتاب "داوود خان د کي جي بي په لومو کي" (داوود خــان در دامهـاي کـي جــي بـي) در بـرگ ســوم ديباچــه فـارســي خـويش نوشــت: "اين کـتاب کـه به لسـان شــيرين پشــتو نوشــته شــده، تاليف نويســنده بااحسـاس وطـندوسـت مســلمانــي به اســم احـتمـالاً مســتعار "الف هــارون" اسـت کـه در ســال ســيزده هـفـتاد و ســه (1994) آن را در آســتراليا به چــاپ رســانيده اند."

 

نـامـبرده در برگ ســيزدهــم مــي افــزايد: "خــواننده عـــزيزي کـه مـترجــم را مــرهـون لطـف و احســان خـويش قــرار داده اشــتباهـات وي را اصــلاح کـند و يا نظــر، پيشــنهاد و انتقاد مشـخصي در مــورد ترجـمـه تصحـيح يا تذکــرهـا [از ســوي حـامــد] داشــته باشــد، در صــورت تمـايل لطـفاً آن/آنهــا را به آدرس ذيل براي مـتـرجـــم بفـرســتد: حــامــد، صـندوق پســتي 1164، پســته خـانه مــرکــزي، صـــدر، پشـــاور، پاکســتان

 

حــامــد در پينوشــت برگهــاي 153 و 154، "داوود خــان در دامهــاي کـي جـي بـي" (يا به گـفته خـودش: داوود خــان در چـنگال ک.ج.ب) چـنين مــي آورد:

 

"وطنجــار را به اين جهــت تورپيکي ميگــفـتند کـه رفـيق و وزير هــر کـس مـيبود. وطـنجــار از جـانب روسهــا براي انجـام کـودتاي ديگــر مـد نظــر گــرفته شـده بود. (اســناد لانه جــاسـوســي، جـلـد اول، صـفحــه 109)، قــادر نه خـلقــي بـود و نه پرچـمــي و در برابر پول دسـت به هــر کاري ميزد. از زمــان مکتب به نام "ســگ" شـهــرت داشـت. حـتا در دوران ســفارت کـبري  در پولند با کـانالـهـاي اســتخباراتي بعضــي از کشــورهــاي غـــربي نيز تمــاس برقــرار سـاخته بود. ص 93)

 

با ارج فـراوان به الف هـارون، حـامــد و نويســنده "اســناد لانه جـاســوســي" بايد گـفت: آنچــه در پيرامـون زندگـي محـمــد اســـلم وطـنجـار و عـبدالقــادر نوشــته شــده، درســت نيســت. ايکاش آنهـا ميدانســتند که روزگـار ســگ، گـاو، الاغ، روباه، شغـــال، کـفتار، شـــير و پلنگ نامــيدن آدمهـــا، يا کســاني را با برچســـپ نام دخــترانه/ زنانه خــوار شـمــردن ســپري شـــده اســت.

 

گـذشــته از آن، چـنان مينمـايد که شـــنيدگـيهاي حـامـد از ســرچـشــمه گل آلــود باشــد، زيرا ...:

 

در شــماره [هـاي] آينده خــواهـيد خـواند:

 

1) محـمـد اســلم وطنجــار و عـبدالقـادر

2) گفت و شـنود ويـژه با جنرال امـام الــدين

3) پيـش از روز هـفـتم ثور ســيزده پنجـاه و هـفت نيز نقشـه هـايي بـراي کشــتن محــمــد داوود کشـيده شــده بود. نشـان انگشـت چـه کسـاني در خـاکـه آن نقشـه پيداسـت؟

 

 [][]

 

(دنبالـه دارد)

 

بالا

دروازهً کابل

شمارهء مسلسل ۷٩             سال چهـــــــــارم                   اسد    ١٣٨۷                 اگست 2008