گلگشت انديشه
سرود کهسار
شب اندر دامن کوه درختان سبز و انبوه ستاره روشن و مهتاب در پرتو فشانی شب عشق و جوانی...
پاسبان منا، آنک آنک فجر، فجر شکوه شگفتن آن نخستين هجاي جهان شهر بانوي آفاق با گلوبندي از لحظه هاي بلورين اشراق ـ هودج از عاج و گيسو ز ديباچ ـ باز از ذهن چوبين جنگل گذر کرد پاسبان منا، هاي!....
زنجیرپاره ها ز پشت ميله ها کردم نظاره به لوح آسمان پر ستاره به جاي آفتاب خفته در خاک همي رخشيد چند الماسپاره ...
چه مغرور چه سر بلند از وعده گاه نور و آيينه می آيي و صدای گامهايت در اقصای کهکشانی می پيچد که هزار سال نوری از من فاصله دارد ......
چند شعر از
رابندر ناتهـ تایگور
روشنایی که میان برگهای سبز می رقصد، همچون طفل نوزادی نمی داند، که: "بشر دروغ هم گفته می تواند.".....
آتش در نارنجزار
هرروز آب می دهد آن دیو دار را اما شکسته قامت سبز چنار را با زیرپای کردن گلهای باغچه هر بامداد نرم کند خاک خار را.....
آن موی ســـیاه
حلقه حلقه خم خم در پیچ و تاب مو بمو، موی سیاهش می کند تار تار کاکل مرغوله را لابلا پیش نگاهش می کند......
سرگردان
در دهلیز کلمات سر گردانم هیاهوی غریب واژه ها ظنین مطنظنی دارد که بیزارم میکند واژه ای را دیدم که بدنبال مفهوم اش میگشت و مفهومی را دیدم که از واژه عریان شده بود....
|
هزارویکشب
باکره
!!
مدتها بود که غیاث را اعضای بدنش نیمه طلاق داده بودند. دستهایش بی گفتی میکردند خاصه دست راستش به شدت لج کرده بود و بعضأ به بهانهً درد، از گرفتن قلم، دم کردن چای، بستن بند های بوت و دکمه های لباسش پرهیز میکرد. شب که به بستر میرفت بیلک شانه چپش چنان به درد می آمد که گفتی گلوله ای سوراخش کرده، نرمک نرمک آن درد بسوی پائین راه می کشید و تا پنجه های پایش می لغزید...
مریم محبوب
قطار از جمعیت پر بود. مردمانی از کار برگشته بودند و مردمانی به کار شبانه میرفتند. زنان خسته بودند. مردان خسته بودند. قطار از مردمان خسته و ساکت پر بود. تنها صدای دلخراش سایش آهن بر آهن بود که از حرکت کوبنده قطار بر می خاست و چون نیشتر داغ، به گوش ها فرو می رفت و در کاسه های سر می شکست......
”زلف پريشان“
ماستر رتن چند کپور قندهاری
درسال
1934
هجری خورشیدی در
ناحیه بازار شکار پور قندهار چشم به دنیا گشود. پیش از شمولیت به دبستان، در
خانواده زبان هندی و پنجابی را آموخت. چهارده سال در دبستان رسمی هندوان
قندهار به نام «لیسهء عالی نرشنگ قندهار»
که در دورهً امانی تأسیس شده
بود، درس خواند،
که افزوان بر سایر مضامین آن وقت؛ زبان هندی، پنجابی و علوم
دینی هندوان نیز در آن تدریس می شد.
جناب رتن چند، جهت کسب آموزش موسیقی نزد شادروان استاد
شیدا گور ماند و هم از تجارب و اندوخته های شادروان امیرچند سونی که از
هنرمندان قندهار بود، بهره مند گردید. آنگاه که کابل نازنین را مسکن پذیرفت،
در مکتب آسمایی به صفت آموزگار زبان هندی، پنجابی و دانایی مذهبی شامل کار
شد.
انسان است متواضع و فروتن، پر از نزاکت های
هنر
موسیقی و
نوای شاعرانه. در کنار زبان های ملی فارسی و پشتو،
به زبان های هندی و پنجابی، زیبا و دل انگیز می نویسد و می سراید. به گونه ای میلونها افغانِ مسلمان، هندو و سکهـ او نیز غریبهء در غربت بوده و در شهر هامبورگ المان، نغمه سرای مهجور باغ های کابل و قندهار است. چهار آهنگ، ازین بزرگوار وارسته، برای شما فرزانه گان صاحبدل اینجا مانده ام تا نیکو باشد و نظر آید. |
سخن کابل ناتهـ
دافغانستان وركې خزانې غفورلېوال
مرگ حق است! نبشتهء گوکُل چند کَکُر
کـاکـه های کابل
قست دوم كاكههاي كابل در پي شهرت نبوده و در برخورد با مردم از فروتني و عجز كار گرفته هيچوقت از كارهايي كه ميكردند، لاف و پتاق نميزدند هرگاه داستاني از آنها امروز ورد زبان شهريان كابل است، ازطرف كساني پخش گرديده كه آنرا به چشم سر مشاهده كردهاند. ...
در حایشهء "بازگشت از شوروی" قسمت دوم نصیــر مهــرین
کدامین گروه قابل محاکمه است، دگر اندیشان یا جنگسالاران؟ کاندید ای اکادمیسن سیستانی
«کابل ناتهـ» عزیز السلام علیکم، فکر می کنم آن روز ها به یاد است که وقتی از خیابان های بیرو بار و خاک آلود کابل می گذشتیم، مردمان درمانده و ترحم انگیزی را می دیدیم که کنار پیاده روها، فرشی گسترده می بودند. چند تا کتاب کهنه و فرسوده را پیش روی خودشان نهاده می بودند ...
محقق سابق کميسيون حقوق بشر: تحت فشار آمريکا اخراج شدم از سایت بی بی سی
|
کابل ناتهـ
زدست عنايت و چشم محبت اين ابر مردان قلم و فرهنگ برخوردار خواهد بود:
دوکتور محمد اکرم عثمان
محمد آصف آهنگ
رهنورد زریاب
نصیر مهرین
پــــرتو نادری
دوکتور صبور الله سیاه سنگ
زلمی بابا کوهی
مريم محبوب
محمد کاظم کاظمی
میرحسین مهدوی
احسان الله پاکزاد و افسر رهبین ======== ===
همدلان کابل ناتهـ
آرشیف صفحات اول
===
=
|
[همدلان کابل ناتهـ] [دریچهء تماس] [Deutsch] [آرشیف صفحات اول]