حمیرا نگهت دستگیر زاده
همدلان کابل ناتهـ
|
سر گردان
در دهلیز کلمات سر گردانم هیاهوی غریب واژه ها طنین مطنظنی دارد که بیزارم میکند واژه ای را دیدم که بدنبال مفهوم اش میگشت و مفهومی را دیدم که از واژه عریان شده بود شرمناک وقاحت نام سترگیست ستره گی را و سترگی وقاحت بلندی
مخمل واژگان گرفتار بی خوابی است تناب لحظه ها در تداوم روز ها ی شبگون پر از رخت های فرسوده ی واژه هاست حنجره زخمی پرنده تنها ترین آه اش را به گذر نسیم میسپارد من خاموش ترین فریادم را در چار سوی یاد هایم می آویزم تا صدایم را که فراموش کرده ام به خاطر آورم.
16.05.2002
|
---|
سال اول دَورِ چهارم نیمهً اول ماه می 2005