داکتر اسدالله حبیب
همدلان کابل ناتهـ
|
آتش در نازنجزار
هرروز آب می دهد آن دیو دار را اما شکسته قامت سبز چنار را
با زیرپای کردن گلهای باغچه هر بامداد نرم کند خاک خار را
نارنجک است آنچه در آن باغ کاشست آتش زدست یکسر نارنجزار را
مامور سنگپاره ستاییست سالها بردار می کشد گهرِ آبدار را
خون صد آفتاب بگردن مگر بشوق سرگرم شانه گیسوی شبهای تار را
خواهد درخت ها و تبر آشتی کنند بس ابلهانه می کشد این انتظار را!
از دفتر شعر « آتش در نارنجزار» که سال 2001 در شهر کلن آلمان اقبال چاپ و نشر نصیب گردیده. |
---|
سال اول شماره چهارم نیمه اول ماه ثور نیمهً اول ماه می 2005