هنگامی که بازتاب موضوعات دورۀ هفتم شورای ملی را با وجود کوتاه مدت بودن
آن درحیات سیاسی، ذهنی و فرهنگی می نگریم ودر این دوره با پیامها و چهره
های متفاوت مواجه می شویم، جای دارد که تصویری از شش دورۀ پیشین نیز داشته
باشیم. در آن صورت به وجه تمایز و تفاوت آن با دوره های پیشتر پی می بریم.
درشش دورۀ پیشین بربنیاد وعدۀ محمد نادرشاه، افغانستان دارای "شورای ملی"
شد. نادرشاه طی ابلاغ خط مشی حکومت خود، تأسیس شورای ملی و نقش آنرا چنین
وعده داد: "وکلای ملت از تمام اهالی به مرکزمیرسند. صورت انتخاب بطور سابق
بوده، وکلا را اهالی از دانشمندان و علما و صادقان و بهی خواهان که ملت بر
آنها اعتماد کلی داشته باشد، انتخاب خواهند کرد. وزرای دولت حکام، مسؤول
ملت خواهند بود. ریاست شوری، حق تفتیش خواهد داشت و رئیس شوری از طرف وکلای
ملت انتخاب میشود." (۱)
یکسال بعد (سنبلۀ ۱۳۰۹) که شاه لویه جرکه (مجلس بزرگ) را دایر کرد، لویه
جرگه ضمن تائید پادشاهی او تعدادی از اعضأ شرکت کننده را برای شورای ملی
معرفی نمود.
مرحوم میرمحمد صدیق فرهنگ در این زمینه چنین نوشته است:
"فقرۀ نهم خط مشی محمد نادرشاه با تشکیل شورای ملی ارتباط داشت. دراین قسمت
وی به زودی داخل اقدامات شد. نخست درمیزان سال ۱۳۰۹ هـ. شمسی، مرادف با
سپتمبر ۱۹۳۰ لویه جرگه را مرکب از اشخاص دست چین از سران قبایل و اقوام و
ریش سفیدان مناطق شهری در کابل دایر نمود. این مجلس علاوه بر تائید پادشاهی
محمد نادرخان، هیأتی را مرکب از یکصد وپنج نفر از بین اعضای خود جهت تصویب
قانون اساسی تعیین نمود. هیأت مذکور که شورای ملی نامیده شد درماه اکتبر
سال۱۹۳۱.میلادی(میزان ۱۳۱۰ هـ.ش.)قانون اساسی جدیدی را باعنوان "اصول اساسی
دولت علیه افغانستان" مرکب از یکصد وده ماده به تصویب رسانید." (۲)
با چنان وعدۀ نادرشاه و آوردن نکاتی که ظاهراً از موجودیت شورای ملی خبر
میداد، در عمل گزینش افراد از طرف حکومت از میان اعضای "لویه جرگه"، نخستین
دور(۱۳۱۰- ۱۳۱۲) یک تجمع زیر نظر ولزوم دیدهای حکومت شاهی، نام شورا ی ملی
را گرفت.
نبود نقش واقعی شورا و حضور حکومت استبدادی، پنج دورۀ دیگر نیز با همین
ویژه گی به درازا کشید.
وکلای دور دوم (۱۳۱۳- ۱۳۱۵) زمانی به کابل رسیده و جلسۀ شان افتتاح گردید
(که نادرشاه کشته شده بود و سردارمحمد هاشم خان در کمال قساوت و بی اعتنایی
به حقوق مردم حکومت میکرد. البته لوایحی را که حکومت ترتیب میداد و یا
معاهداتی را که با سایر کشورها می بست، برای وکلا فرستاده می شد که بر آن
صحه می نهادند. وضع چهاردوره بعدتر هم بدون هیچ نوع تفاوتی به همین منوال
سپری شد.
دورۀ سوم ۱۳۱۸-۱۳۱۶
دورۀ چهارم ۱۳۲۱-۱۳۱۹
دورۀ پنجم ۱۳۲۴-۱۳۲۲جنگ جهانی دوم جریان داشت
دورۀ ششم ۱۳۲۷-۱۳۲۵.خورشیدی.
با تقلید از کشورهای دارندۀ پارلمان و دومجلس، مجلس اعیان نیز وجود داشت.
اما اعضای آن از طرف شاه انتصاب می شدند. نگاهی به ترکیب اعضای مجلس و
رئسای آن نشان میدهد که حکومت خاندان سلطنتی، سرداران، اشخاص دارندۀ نفوذ
دینی، قومی و موی سفیدان دارندۀ پیشینۀ خدمات اداری و یا تدریسی را که با
حکومت رفتار اطاعت آمیز داشتند به مجلس اعیان میفرستاد. و یا کسانی مانند
محمد انورخان بسمل که آزارها و شکنجه های زندان را دیده بود، در دورهفتم به
عنوان سناتور انتصابی به مجلس اعیان رفت. (شایان یادآوری است که مجلس اعیان
پسانتر نام "مشرانو جرگه" را گرفت.)
یکنواختی و بیرنگی دوره های شش گانه در سطحی است که حتا در بیشترین سالها،
چند تن همیشه به عنوان رئیس و نایب رئیس از طرف حکومت انتخاب می شدند.
عبدالاحد خان پانزده سال به عنوان رئیس شورا وظیفه دار بود و سالها حاجی
محمداکبرخان معاون اول و عبدالرحیم خان معاون دوم بودند. فضل احمد مجددی
چندین دوره رئیس اعیان بود وسردار گل محمد خان همواره عضو مجلس.
ادامه دارد
منابع
۱-سالنانۀ سال ۱۳۱۱ ص ۴ .به منظور رعایت یگانگی در نوشته، مواردی را
نگارنده، ویرایش کرده ام.
۲-م.م.ص. فرهنگ. افغانستان د ر پنج قرن اخیر. چاپ نخست. ص ۴۰۷. چاپ بیست
وششم ص ۴۱۶
|