این دموکراسی ره به
کجا می برد*
سخن پایانی از پدرو کالدرون شاعر اسپانیایی، میتواند وصف الحال انگیــزه
های مختلف در زمینۀ بهــره گیری از پارۀ آزادی ها باشــد. کالدورن سروده
است که :
" از زیباتــریــن گــل صــد برگ که مایــۀ نــازبوسـتان است، مار زهر
مهلک می گیرد و زنبور، انگبین نوش ".
تفاوت روی آورد باورمندان دموکراسی به سوی آن، با رویکرد قدرت طلبان و
دارنده گان اندیشه های استبداد زا ویا آشکارا مخالف دموکراسی، درست تفاوت
مراجعۀ زنبورعسل ومار به سوی گل صد برگ است.
هنگامی که زمینه های کم و یا زیاد برای تبارز افکار وعقاید مساعد شده است،
انسانها ویا نهادهای باورمند به سمت وسو دادن جامعه درمسیر رشد وتعالی،
دموکراسی را راه ارزشمندی یافته و به استقبال آن رفته اند. اما نمونه هایی
را هم جوامع بشری دیده اند که شخصیت ها ویا نهادهایی به منظور استفاده از
دموکراسی برای به کرسی نشاندن آرزوها و افکار ضد دموکراسی، از آن بهره
سؤگرفته اند.
ازمیان نمونه های بیشمار، میتوان از آدُلف هتلرفاشسیت وحزب ناسیونال
سوسیالیست آن نام برد. او درخلال چندین سال، در حالیکه توسل به کودتای
نافرجام را نیز پشت سرنهاده بود، با استفاده ازفعالیت های پارلمانی نفوذ
قابل ملاحظه یی را در حیات سیاسی آلمان تمثیل کرد. اماپس ازتصرف حکومت از
راه انتخابات پارلمانی، با تکیه بر ابزارهراس انگیز حزبی، وسایل وامکانات
دولتی، دموکراسی را با مـدافعان آن در کنارهمه دگراندیشان در راه تحقق
آرزوهای فاشیستی، قربانی کرد.
آن تجربۀ آلمان وتجارب بقیه کشورها میتواند مؤید این برداشت باشد که شرکت
در انتخابات وپارلمان وانتشار نشریات علنی وادعای تایید دموکراسی، برای صحه
گزاری یک شخصیت ویا نهاد حزبی به عنوان دموکرات بسنده نیست. به دیگر سخن،
مارهای سیاسی نیز میتوانند در آستین دموکراسی جای بگیرند واز آن برای ریختن
زهر استفاده کنند.
در کشور خودما نیز نمونه هایی ازاین دست را داریم. چه درحوزۀ لزوم دیدهای
حاکمیت استبدادی وچه درحوزۀ نظروکارکردهای مخالفین نظام حاکم .
زمان شاه محمود خان، کوشش شد چهرۀ حکومت استبدادی آرایش دموکراتیک شود.
تعدادی را به نفع حکومت فرستادند که آن نیاز را برآورده سازند. در واقع
حکومتی که به ارزش های دموکراسی باورمند نبود. در دهۀ چهل خورشیدی، نمونه
دیگری از شرکت در شورای ملی را از طرف "ح.د.خ" از میان رفته می یابیم که
بدون باورمندی به دموکراسی، استفادۀ تاکتیکی از آنرا در عمل به کار بست.
چنین است که در جامعۀ ما تا حال تصویر روشن وارزیابی دقیق از استبداد و
دموکراسی در دست نبود. این عارضۀ تاریخی میتوانست یکی از عواملی باشد که
این "دموکراسی" از طرف تعداد زیادی به موقع شناخته نشود.
اما حالا عمق فاجعه دراین است که پارلمان این "دموکراسی" از طرف افراد
ونهادهای تا استخوان سیاه و دشمنان دموکراسی، طرف توجه جدی است.
اگر از یکسو طرح و برداشت انسانهایی را می نگریم ومیخوانیم که جوانتر هم
استند و درک وسطح وفهم خویش را از دموکراسی و پارلمان در میان میگذارند، از
سوی دیگر، همه ساختارهای آسیب زا مانند شبکه های مافیایی قدرت، فساد افسار
گسیخته، رشوت ستانی، بی عدالتی های بیشمار، تروریسم تروریست پروان را نیز
نشان میدهند که اینده را رقم می زنند.
ادامه دارد
***
• این نوشته در سال 2004 انتشار یافت که در آغاز از آن یاد شد. با افزایش
اندک در اینجا(کتاب افغانستان و دموکراسی) به نشر رسید.
|