کابل ناتهـ، Kabulnath




















Deutsch
هـــنـــدو  گذر
آرشيف صفحات اول
همدلان کابل ناتهـ

دريچهء تماس
دروازهء کابل

 

 

 

 

 

۱

 

 

۲

 

 

۳

 

 

۴

 

 

۵

 

 

۶

 

 

۷

 

 

۸

 

 

۹

 

۱۰

 

 

۱۱

 

 

 

 

 
 

پوهاند پروفیسر داکتر عنایت الله شهرانی

 
 

                تاریخچهء
                                     اقوام در افغانستان
                
                             

 

 

فصل پنجم
مغولان تورک شده و فرملی

 

   تحت عنوان بالا، مغول های تورک شده مطالعه میگردد، زیرا که در آغاز از فرزند نوح نبی بنام یافث تورک تولد میشود و از تورک دو فرزند در یک بطن بنامهای تاتار و مغول به دنیا میآیند که به این محاسبه از تورک، مغول زاده شده است این ها البته افسانه بیش نیستند پیشتر گفتیم که تورکان و مغولان از نژاد آلتای هستند در نژاد آلتای چهار قوم عمده شامل می شود تورک و تونکوز و منگول (مغول) و منچورنه تورک شاخه ها از مغول است و نه هم مغول ها شاخه تورک، تورک و مغول با همدیگر بنی اعمام هستند هر دو ریشه آالتاییک دارند.

   اما درین بحث میخواهیم توضیح نمائیم که در افغانستان عموماً مغولها تحلیل گردیده اند، یکی از مشکلات عمده در خصوص مغولها اینست که در افغانستان در باره شان تحقیقات علمی صورت نگرفته است.

   اینکه مغولها در دنیا و بداخل مغولستان اصلیت خود را چطور حفظ کرده اند و یا نکرده اند، ولادیمیر تسف در کتاب "نظام اجتماعی مغول"چنین میآورد" با این مطالعه متوجه میشویم که خلخ ها قبیله بزرگ مغولی که اکثریت جمعیت مغولستان را تشکیل میدهند و همچنین مغول هایی که در مغولستان جنوبی ساکن اند، تمام خصوصیات رژیم عشیره خود را از دست داده اند، و تنها پاره یی از خاطرات زنده گی خانواده گی و روابط طائفه یی را حفظ کرده اند ولی ملاحظه میشود که از طریق ازدواج با قبایل دیگر و توسط خویشاوندی به هم پیوسته اند، بدنبال انقلاب مغولها و حوادثی که در سالهای قبل از ۱۹۳۴ میلادی در مغولستان شمالی بوجود آمد، اشرافیت موروثی در جمهوریت مغولستان بسرعت از بین رفت»( صفحه نهم نظام اجتماعی مغول).

   همچنان دانشمند مذکور علاوه میدارد که" ابتدا از نقطه نظر نژاد، مغولها در اغلب حکومت های جدیدی که بعداًز منهدم شدن امپراطوری مغول تشکیل شده بود از بین رفتند ولی بعد ها در بین ملل ترکی که بر سر کار آمده بودند مانند قزاقها و اوزبیکها داخل شدند ولی در مشرق در کوه ها و استپهای مغولستان و جو نگاری با دنبال کردن "تاریخ شورانگیز" خود بزندگی ادامه میدهند»    ( صفحه نهم همان کتاب).

پس بگفته بالا باید مغولهاییکه در ممالک خارج از مغولستان حیات بسر میبرند همه هضم شده باشند، مثلیکه تیموریان تورک نژاد  هند یا اولاده های بابر شاه در هند منحل گردیدند.

   در تمام قلمرو چنگیز خان و اخلاف او اگر تعمق شود، مغولها عموماٌ با اطرافیان نزدیک، بعداًز چند نسل تغییرات زیاد بالایشان آمده است.

   در افغانستان در بسیاری ولایات مغول نژادان زیاد اند اکثراً که همسایه های تورکان اوزبیک بودند و زبان مغولی خود را رها و بزبان تورکی اوزبیکی عادت گرفتند تا مکالمات روز مره خود را انجام دهند. ما در بدخشان مردمان زیادی را بنام "چونگ ها" داریم که اصل شان مغول است ولی بزبان محاوروی تورکی اوزبیکی حرف میزنند. مثلاً در هرات اقوامی را سراغ داریم که خود را چغتایی میگویند ولی زبان شان کاملاً به دری هراتی مبدل شده است و چغتایی فرزند چنگیز خان میباشد. در  غورات چندین دهکده مغول وجود دارد و مردمان این دهکده ها تا هنوز بزبان مغولی صحبت می نمایند دانشمند گرامی پوهاند همام در زمینه پژوهش دقیق و عمیق و  ارزنده نموده اند برای معلومات بیشتر به مقاله ایشان در مجله ملیت های برادر در سالهای ۱۳۶۸ مراجعه گردد.

   صد سالی را که مغولها در جهان حکمرانی نمودند، در جهان اسلام بعداًز یکی دو نسل جمله مسلمان شدند و بمانند تورکان دیگر علاقمند به انکشاف دین شدند، شیبانی خان وعبدالله خان و نیز در ساحه بلخ و شهرهای دیگر افغانستان مثلی قندوز و خان آباد وغیره، مغولها حکم راندند و بعد ها بمانند همان مردم شدند.

   هم اکنون درمیان تورکان هزاره مغولهای زیاد وجود دارند که همه مسلمان و عادات تورکان هزاره را به خود گرفته اند.

   در میان مغولها طوایف زیاد میباشند و نامها و سیستم قبایلی شان به تورک ها قرابت و مشابهت های زیاد دارد، چونکه در ریشه همه یک اند.

   بهر حال فعلاً در افغانستان به نسبت اینکه مغولها منحل گردیدند، بصورت واضح نمیتوان بدقت احصائیه گرفت، در میان تورکان هزاره، مغولهای زیادی هضم گردیده و یکتعدادی که زبان و مذهب تورکی هزاره را بخود گرفتند، بآنهم خود ها را از نسل مغول میدانند.

در بعضی متون قبایل جاجی و منگل را از ریشه مغول میشمارند، طوریکه جاجی را از نسل جوجی خان و قبیله منگل را از بقایای مینگ ها که هر دو قبیله در حال حاضر در قطار اقوام عمده و مهم مغول به حساب میآیند، اما گروه های جاجی و منگل در افغانستان بشکل کامل خود ها را پشتون دانسته، توجه به هیچ ملیت دیگر و اسلاف ندارند، و شاید هم احتمال فوق اشتباه بوده باشد، گفته بالا فقط یک نظر و در حقیقت نظر محققین و نه از این نگارنده است.

   در کتاب نظام اجتماعی مغول آمده است." مینگ ها و یوان ها طوائف دیگر مغول میباشد".

   در میان تورکان افغانستان، بطور مثال در یک قریه بدخشان در مرکز خاش و قشلاق شاران چندین فامیل را بنام "چوگل" یاد مینایند، این کلمه را حاج کاظم یزدانی بشکل سه حرفی بدون "واو" نوشته و در حقیقت هر دو یکی می باشد و معلوم است که این طائفه از مغولان تورک شده میباشد."

   چگل: یکی از اقوام قدیم هزاره قوم "چگل" است که امروز تعدادی از آنها در ناوه، میش و کلا در غرب هزاره جات زنده گی میکنند، اقوام چگل در گذشته بسیار معروف بودند، مرکز اصلی آنها در تورکستان بود، اما تعداد قابل توجهی از آنان در نواحی شمال قندهار زنده گی میکردند... در شعر منوچهری دامغانی کاملاً آشکار است که منظور او چگل های قندهاری است:

بی دلگان جان و روان باختند       با ترکان چگل و قندهاری

   "منوچهری"( ص ۱۸۰ پژوهشی).

   در حدود العالم در قسمت چگل چنین مطلب را بدست میآوریم:" اصل چگل از خلخ است با جمعیت بسیار از شرق و جنوب به حدود خلخ و از غرب به حدود وغش و از شمال به ناحییت خیر خیز "قرقیز" متصل است و مردمان آن به زیبایی مشهرو میباشد"( ص ۵۲ حدود العالم).

   در بالا کلمه "قرقیز" آورده شده که اصل آن "قرغ قیز" میباشد و ترجمه معروف تورکی آن به معنی"چهل دختران" است. سخنور می گوید:

من  ندانم   که  جنس  پری  یا   ملکی

حسن بی مثل تو در خلخ فرخار نبود

قلق ها یا قرلوق و به ویژه چگل ها در بین طوایف تورکان در حسن و زیبایی خود کم نظیر می باشند.

  

تورکان فرملی

 

   یکی از دانشی مردان افغانستان که نامشان پروفیسور محمد محسن فرملی میباشد و در عالم هجرت به شهر پشاور وفات یافتند، کتابی را بنام "فرملیان" نگاشته است.

   آن استاد ارواح شاد که سالها استاد این نگارنده بود، مرد دانشمند، نجیب و در راه نویسنده گی پر تلاش بودند. این استاد از صنف هفتم مکتب تا دوران دانشگاه استاد علوم اجتماعی من بودند و معلومات شان خیلی وسیع و در ضمن آن همه صفات، در مقابل مناقشات بسیار صابر و خود را عادی نشان میدادند، بود ویاش آنها در اطراف شهر کابل و باری هم وکیل شورای مردم چهاردهی کابل انتخاب شدند. بعد از غور و تحقیق در کتاب آن شاد روان دریافتم که آخرین سعی خود را به خرچ دادند تا فرملی ها را از قوم پشتون و سپس آریایی ثابت سازند.

   یکی از روش های این نگارنده در تحقیق اینست که علاقه ندارم تا از طریق گزافه و جعل یک مردم را به یک مردم دیگر متعلق بسازم زیرا خویترین راه، راه حقیقت است، هر کس به هر کسیکه تعلق واقعی دارد، همان درست است، اما باید دانست که همه بشر و از یک ذات میباشند خصوصاً که درین عصر ما ازدواج ها، قرابت ها و صدها تاثیر دیگر باعث آن شده که نسل ها با هم مخلوط شوند. از آن سبب در خصوص ریشه ها درین تحقیق حرفی را که به میان میآوریم تنها بخاطر علم و معلومات میباشد و نه تفرق و تفوق جویی استاد روان شاد محسن فرملی کلمه "فرملی" را به این اشکال آورده اند: پرملیان، فرمل، پرمل، پرمول، پرقل، پارمل، مرمل، پرملی، فرملی، برمل و فرمولی.

   کلمات بالا بزودی میرسانند که اکثر از یک ریشه میباشند، استاد عبدالشکور رشاد به شکل "پرملی" استاد جاوید به قسم"پرملیان" و دیگران نیز زیاده پرملی و پرملیان نوشته اند.

   یک، پرقل، شکل پشتو ندارد و پرقل که ترکیب تورکی و تاجیکی است شاید به پشتو ربطی نداشته باشد دو – برمل، این کلمه به "برمک" نزدیکی دارد و شاید برمک و برمل دو کلمه باشند که اگر یک نباشند شاید به شکل ردیف و یا دو سلسله خاندان باشند که پهلوی هم زیسته باشند   چون برمکیان بلخ شهره جهانی دارند شاید برمل هم از لغاتی آمده باشد که در بلخ الحسنا معمول بوده است.

    سه – مرمل، شاید از کلمه "مارمل" گرفته شده باشد و آن جایی است در بلخ بامی، گروهی ازین منطقه از نژاد عرب میباشد.

   در کتاب پرملیان به بعضی کلمات دیگر روبرو میشویم "توچی"، " سول – اوغ و فرمل".

   کلمه توچی را استاد فرملی چنین معرفی میدارد:" به حوزه توچی داخل میشود، توچی شاخه راست کرم است  و بنو روی آن واقع شده است. در قسمت علیایی وادی توچی اولین منزلی که روی جاده واقع شده، ارغون است. و ان مرکز ناحیه پرمول ... (ص ۲۰ پرملیان )

   توچی و توشی دو کلمه ترکی می باشد، که به یک معنی امده است، "توش" به واو مجهول و شین معجمه به معنی سینه از لغات ترکی و در برهان به معنی قوت و توانایی و جسم و بدن " (غیاث اللغات).

   پس به قرار فرموده صاحب کتاب برهان قاطع کوچ معنی بالا را ادا می نماید که باید کوچ، توش و توچ یک ریشه داشته باشند.

   کلمه ارغون ترکی هزارگی می باشد، که به شکل ارغن هم استعمال می شود، و ارغون رهبریت ترکان هزاره را در دوران تیموریان به دست داشت.

   میرمحمد صدیق فرهنگ می نویسد، " در کابل و قندهار سلسله دیگری حکمرانی می کرد، که موسس آن ذونون بیک ارغون از بقایای ایلخانیان بود" (ص ۱۹ افغانستان...) باید یاد آور شد که ارغون از طوایف عمده تورکان هست که امروز در ارگو بدخشان و قطغن و تورکستان و ماوراءالنهر بود و باش دارند  و ذونون ارغون هزاره نیست و از امرای سلطان حسین بایقرا بود در جنگ با شیبانیان کشته شد و اورا لقب هژبر الله داده بودند شخص ساده لوحی بود.

   از اینکه در کتاب حدود العالم کلمات و یا محلات سول، اوغ و فرمل" کنار هم آمده اند، خیلی دلچسب هست. و یافتن ریشه های بالا هم کار اسانی نیست. اگر ما اوغ را به فتح اول و سکون دوم و سوم تلفظ نمائیم، شکلی از اشکال اواغان یا افغان باشد، و اگر آن را به ضم اول بخوانیم، یکی از اشکال اتوغ مغولی که معنی گروه و قطعه را می دهد. وجه تسمیه فرمول تا جائی که می بینیم خیلی مشکل است، و می تواند به هر زبان هر نوع توجیه گردد.

   بنا بر گفته فرمولی که حاجی زرداد خان در کتاب خود، صولت افغانی می نویسد، "مردم پرملی به اسم پرمل که در توابع غزنی نام محلی است، منصوب می باشد. که در علاقه پر مل سکنی دارد، پرملی خوانده می شود" (ص ۲۱ پرملیان)

   و نیز علاوه می دارد" دایرة المعارف اسلامی، در زمینه شرحی دارد، فرمل یک منطقه کوهستانی در افغانستان است که به غرب کابل واقع بوده، و باشندگان آن اصلا تاجیک معروف به فرملی می باشند"( ص ۲۲ پرملیان)

   ایضا"علاقه پرمل نزدیک سرزمین کاکر واقع است، بنا بر آن بعضی خانواده های کاکر که در این منطقه سکونت دارند، آنان نیز به نام فرملی شهرت یافته اند." (ص ۲۳) و ضمنا از زبان سید بهادر شاه می گوید پرملیان باشندگان پرمل می باشند"

   پس از گفتار بالا چنین مفهوم به دست می اید که این توجیه معنی قوم و نژاد را نمی رساند، بلکه می گوید، کسانی که در آن محل که بنام پرملیان است، باشندگان آن را پر مل می گویند، مثل که ما بگوئیم، کسانیکه در بلخ حیات بسر می برند، آنها بلخی می باشند. این قضیه درست است ولی نمی توانند خالص به قومی نسبت داده شود.

   مثلا در بلخ شاید تاجیک، ترک، بلوچ، احتمالا پشتون زندگی نمایند و یا اینکه آنها در همسایگی کاکر حیات به سر ببرند، معنی این را ندارد که آنها پشتون می باشند. یا اینکه کاکرها را که پر مل می گویند، معنی آن را ندارد، که آنها فرمل و از نژاد دیگر باشند، و فرمل در تواریخ ولایت نیز ذکر شود.

   محسن فرملی به تایید گفته بالا چنین می آورد"از آخرین تحلیل و بررسی پیرامون کلمات پرمل و فرمل و برمل می توان به این نتیجه رسید که میان این کلمات قرابت های لفظی و هم معنایی موجود است، و همه آن معرف یک موضوع و یک محل معین جغرافیایی پر مل بوده است، که قبیله فرملی در آن زیست می کردند. و اکنون از آن جمع کلمات فرمل، یا پرمل و برمل به جا مانده است"(ص۲۳ پرملیان)

در کتاب تواریخ خورشید جهان تالیف یک محقق پشتون به نام ابراهیم زایی نسب قوم و یا طایفه فرملی این طور می خوانیم: "اقوام فرملی ختایی: بدانکه قوم فرملی در اصل از طایفه افاغنه نیست، بلکه این قوم طایفه ای است قدیم، ساکنان موضع فرمل و فرمل نام رودی است که واقع در حدود غزنی است. هرکه بر آن رود سکونت داشته و اب نوش آن رود بوده، او را فرملی می گفتند، و اجداد این طایفه به دست شیخ محمد روحانی مسلمان شده اند، و شیخ محمد در سلسله افاغنیه شیخ بسیار بزرگ است، و اسلاف این طایفه مدتی در خدمت آن ولی بزرگوار گذرانیده از متولیان خاص وی محسوب گردیده، خود را افغان گفته اند. اما در حقیقت و اصل افغان نیستند. اما قوم ختایی پس ایشان را نیز مردم افغانی می گویند، ولی در حقیقت از نسل افغان نیستند، و به سبب مواصلت و بود و باش در تمان افاغنه به افغان مشهور شده اند.

   و این ختابی به تاملات فوقانی است، و ایشان می گویند که اجداد ما، از ختن امده اند، بدان سبب موسوم به ختایی شده ایم" (ص ۱۵۰تواریخ... )

شاد روان استاد محسنی در سراسر کتاب خویش ترکهای بابری"تیموری" را اشتباها مغولی گفته است که درست آن این است، که آنها ترک خالص می باشند، و ترکان اصیل سمرقندی اند، از گفته های بالا نتایج ذیل را به دست می اوریم.

   اول: آنچه که در کتاب فرملیان در باره فرملی ها آورده اند، زیاده تعمق شان در باره ارض، موقعیت،  و موضع جغرافیای می باشد، که به نژاد و قوم وابستگی ندارد، پس از اینکه فرملیان را اگر پشتون بگویند، و از افاغنه بدانند، دلیل شان در نهایت درجه ضعیف است، و خاک نمی تواند مربوط به نسل و نسب باشد. همین اکنون گردیز را ما مرکز عمده پشتون نشین می دانیم، ولی در گذشته مردم می گویند که یک شهر تاجیک نشین بوده است.

   دوم: در نوشته های اسلامی در سطور بالا گفته شد، که فرملی ها اصلا تاجیک می باشند و البته دلایل خواهند داشت، مگر دلایل ارائه نشده است.

   سوم: یکی از دلایل عمده غیر پشتون بودن فرملیان را ابراهیم زایی نیک تحلیل کرده و می گوید که فرملیان توسط شیخ روحانی پشتون تبار مسلمان شده اند و آنها بنا بر این دلایل معتقد به شیخ موصوف شده اند و اهسته آهسته به زبان پشتو آشنایی حاصل نموده و خود را به شیخ نسبت داده پشتون معرفی کرده اند.

   چهارم : در قسمت فصل ترکان هزاره،  لفاظی های زیادی به خرج داده شد، و از ختایی بودن آنها در کتاب تواریخ خورشید جهان، چنین استنباط می نمائیم که فرملیان از نسل ترکان ختایی و شاید قبل از میلاد از ختن با بنی اعمام شان کوشانی و یفتلی توکیوها آمده باشند. طوریکه خلجی ها یا غلجایی ها بر اثر تماس خود را پشتون ساخته اند. فرملی ها نیز به همان شکل به پشتونها قرابت پیدا کرده باشند.

   پنجم: از فحوای شرح بالا نگارنده می گوید که فرملی ها اصلا اهل ختن و به دوران هون های سفید و ژوان ژاونها از طریق تخارستان که مرکز اصلی ترکان توکیو یا ترکان آسمانی یا کوک تورکها می باشد، به نواحی افغانستان مرکزی آمده اند. و بعد از پذیرش اسلام خود را به پشتو و پشتون نزدیک ساخته اند.

 

ادامه دارد


فصل پنجم
- عرب تورك
- سه قسم عرب در افغانستان . . . .

فصل ششم
- بلوچها ، نورستانيها ، پراچي ها ، پشه يي ها ، اورمولي ها و هندو ها. . . - زبانها و اقوام پامير بدخشان
ييدغه يا يودغا: . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . ..  . .
فصل هفتم
- سيستان .
- بلخ. . . . . . .
- تخارها . . . . .
- فهرست مآخذ. .

 

  

 
 

بالا

دروازهً کابل

 

شمارهء مسلسل ۲۰۷       سال نهــــــــــم                      جدی   ۱۳۹۲                اول جنوری   ۲۰۱۳