کابل ناتهـ، Kabulnath




















Deutsch
هـــنـــدو  گذر
آرشيف صفحات اول
همدلان کابل ناتهـ

دريچهء تماس
دروازهء کابل

 

 

 

 

 

۱

 

 

۲

 

 

۳

 

 

۴

 

 

۵

 

 

۶

 

 

۷

 

 

 

 

 

 

 

 

 
 

پوهاند پروفیسر داکتر عنایت الله شهرانی

 
 

                تاریخچهء
                                     اقوام در افغانستان
                
                             

 

 
 
 
 

   

تورك قزلباش

 

 

   تاریخ این كلمه توركی بعداًز دوره امیر تیمور جهانكشآ بلند شده است . قزل در توركی بمعنی "سرخ" و "باش" سر معنی میدهد كه تحت الفظی آن "سرخ سر" ولی بمفهوم "كلاه سرخ" در میان اردو ویا عساكر پذیرفته شده است.

   اولین بار این تركیب زیبا یا صاحبان كلاه قرمزی بدوره اولاده شاه صفی ولی استعمال گشت و بعداًز آن این گروپ بمانند "ینگ چریان" ونه به اندازه شان صاحب قدرت خوب بودند بلكه عمومآ و مستقیمآ بفرمان حكام كار میكردند.

   "ینگ چریان" از نوجوانان تشكیل شده بودند كه بعداًز استقرار و كثرت نفوس شان بمقام خلافت نفوذ آنها بحدی رسیده بود كه یك خلیفه را از میان برمیداشتند و خلیفه دیگری را بمقام خلافت عثمانی مینشاندند.

   ولی قزل باشان اصلآ از اسیران جنگی امیر تیمور بودند كه امیر تیمور آنها را در برگشت بعداًز فتح خلیفه مقتدر توركیه اسلامی سلطان بایزید ایلدرم به اردبیل آذربایجان باخود داشت و میخواست آنها را به سمرقند ببرد . ولی حضرت خواجه علی خلف مولانا صدرالدین نبیره جناب سید شاه صفی الدین ولی (رح) كه امیر تیمور به او و فامیلش ارادت داشت مانع بردن اسرآ به سمرقند شد و چون آنها مسن تر از دوره های اول "ینگ چری" های توركیه بودند ، بمریدی شیخ صفوی خواجه علی نشستند و زیاده تر از شكل عسكری به روحانیون وبعباره دیگر بمریدان شیخ میماندند . ازآنرو در آغاز نام شان را قزل باش نگذاشته بودند ،

   سپس بعداًز چند نسل آن زمان كه شاه اسماعیل صفوی آهنگ جهانداری نموده و خانقآ را بجای خود گذاشته وبر تخت سلطنت نشست همین اولاده مریدان را كه از زمان جدش خواجه علی مانده بودند ، گارد محافظ و رزمندگان تعیین نمود و نام شان را"قزلباش" گذاشت.

   وجه تسمیه قزلباش را بهتر است از زبان سردفتر موًرخان عباس شیروانی بشنویم : « نگاشته اند كه هرگاه امیر تیمور كورگان بجنگ شتافت بشهر اردبیل رسید خبر كرامات و خرق عادات حضرت خواجه علی خلف مولانا صدرالدین ، نبیره جناب سیدشاه صفی الدین علیهم الرحمه شنیده تنها وقت صبح بخانقآه نبیره شاه صفی آمد ، شاه بعداًز نماز فجر در مجلس خود بمراقبه مشغول بود ، مریدانش دور او مراقب بودند هرگاه امیر تیمور در رسید شاه چشم كشاد و از راه كشف دریافته برخاست و امیر تیمور را در بغل كشید و پهلوی خود نشاند امیر تیمور در دل خود گفت كه من بر بایزید فتح خواهم یافت یانه شاه از روشندلی دریافته فرمود كه برو به مقصد خواهی رسید ، آنگاه یك كلاه عنایت كرده رخصت فرمود امیر تیمور بعداًز فتح مراجعت كرده در سواد اردبیل رسیده بعداًزظهر تنها به خدمت شاه حاضر شد و ملازمت حاصل نموده بسیار جواهر و اسباب عمده و كیسه های زر پیشكش كرد شاه قبول نكرد و هیچ نگرفت امیر تیمور گفت شاه نذر مرا قبول فرماید تا خاطر من شاد شود فرمود كه مرا به این اشیآ حاجت نیست مگر از لشكر بایزید كه اسیر آورده اید ازآن كسان آنقدر كه در حجره من درآیند بمن دهید امیر تیمور بجان منت گفته اسیران را طلب كرد ، جوق جوق میآمدند و در حجره میرفتند تا آنكه چند هزار اسیر كه در قید امیر تیمور بودند جمله در آن حجره داخل شدند ، امیر تیمور ازین كرامت نهایت معتقد شد و زمین ادب بوسید مرخص گشت ، شاه اسیران را از حجره بیرون آورد و گفت كه آزاد كردیم شما به اوطان خود بروید جمله مرید شدند و گفتند كه ما نمیرویم در خدمت خادمانه خواهیم زیست شاه قبول كرد بعداًز دودمان شاه صفی هرگاه شاه اسماعیل صفوی بر جای آبای خود نشست اولاد همین اسیران آزاد و دیگر مریدان نیك نهاد كه جمله شریف و سپاهی دلیر بودند شاه اسماعیل اولی را ترغیب جهانگیری دادند ، ملك ایران را مسخر كردند و قزلباش عبارت از همین گروه با شكوه است .چنانكه در تاریخ عالم آرای عباسی مسطور است كه سلطان حیدرالموسی الصفوی پدر شاه اسماعیل شبی در خواب دید كه او را تاج دوازده ترك از عالم غیب عطا گردیده ، لهذا از سقرلات قرمزی كلاه تركمانی را بكلاه دوازده تركه مبدل كرده بر سرمریدان نهاد منشیان خاندان صفویه باین افسر ممتاز شدند و ملقب به قزلباش گشتند.

   ولادت این پادشاه درسال ۷۶۱ واقع شد و در ۷۹۱ جلوس كرد » ( ص دوازده سلطان نامه).

   در قسمت وجه تسمیه بالا كه سردفتر موًرخان نظر داده ، نگارنده موافق میباشم ، زیرا خاندان شاه صفی ولی صاحب كرامات بوده اند ، و گنجانیدن چند هزار نفر در یك حجره بی تردید میتواند كرامت باشد ، اما گاه گاهی یك تعداد موًرخین میگویند كه حجره مذكور دو دروازه داشته و كسانیكه از اسرآ از یك دروازه داخل حجره میشدند و از دروازه دیگر میبرامدند اما بی خبر از آن هستند كه امیر تیمور یك مرد زرنگ ، هوشیار و حكاك بود ، بهرصورتیكه است و به هر قسمیكه مردم عقیده دارد اختیار به آنهاست وما درینجا یك مثال دیگری را از وجه تسمیه قزلباش میآوریم و پیش ازآنكه بدان شرح بپردازیم باید گفته شود كه شاه صفی ولی دارای دو مشخصه بود كه مردم صاحب حكومت ایران معاصر علاقه به آن دو صفت فامیل شاه مذكور ندارند . اول اینكه خاندان شاه صفی همه از مذهب اهل سنت و جماعه ، ثانی جمله توركتبار و بزبان توركی صحبت مینمودند . چنانچه اگر به تاریخ ایران و تواریخ دیگر مراجعه نمائیم ، زبان درباری صفوی و قاجاری ها همه توركی بود.

   صائب تبریزی مشهور كه از توركان تبریز و پارسی گوی بدربار صفویان شاعر دربار بود و باری هم از طریق افغانستان بدربار توركان بابری هند سفر نمود و خاطراتش را این راقم در كتاب " مرزهای همزیستی زبانها " نوشته است كه از جمله همین آذربایجانیان است.

 

   و اینك وجه تسمیه"قزلباش" از جانب موًرخ دیگر:

   تاریخ صفویه را ما از زمان جلوس شاه اسماعیل اول ( ۹۰۷ هجری - ۱۵۰۱ میلادی ) شروع میكنیم اما در حقیقت این تاریخ را باید كمی عقب تر برد ، زیرا شروع كار صفوی از زمانی است كه قدرت معنوی این طائفه با قدرت مادی توام شد و خدیجه سلطان خواهر حسن بیك به خانه سلطان جنید نبیره شیخ صدرالدین آمد و سلطان حیدر پسرش با عالمشاه بیگم ازدواج كرد و ازین ازدواج شاهانه ، اسماعیل میرزا بوجود آمد كه معروف به شاه اسماعیل اول است.

   شیخ صفی اردبیلی ( وفات ۷۳۵ هجری - ۱۳۳۴ م ) مردی عارف و شاعر بود و روزگاری از خرابی حال و كار مینالید و میگفت.

هـــرگـه كه رسی به خلوت یار ای دل         ازمــــن برسان ســــــــلام بسیار  ای  دل
وآنــگـــــــــــه خبر از  خـــرابی حالـــــــــــــم گوی 

 زنهــــــــــــار ای دل ، هــــــــزار زنهـــــــــــار ای دل

 

   اما كم كم كارش چنان خوب شد و بالا گرفت كه از اكناف ایران ، مردم برای چارهً درد خویش بخانقآه او پناه می بردند چنانچه در روایات مردم كرمان است كه وقتی دو خانواده از مردم رفسنجان برای حل اختلافات خود بدربار شیروان شاهان شكایت میبردند و شب بخانقآه شیخ در اردبیل درآمدند و شیخ پیش از آنكه آنان به دربار شیروانشاه برسند آنها را در همان خانقاه صلح داد و هردو خانواده باز گشتند درحالیكه خود از مریدان شیخ شده بودند و هرساله مبلغی كمك به سفره خانقاه میفرستادند .

   ازنظر مادی و مالی، خانقاه شیخ، بودجه كافی كم كم برایش فراهم آمد وتا بدانجا رسید كه در زمان شیخ صفی ، « سیدی بنام سید جمال الدین، كاراطعام فقرآ را انجام میداد، و تنها یكروز به هزار گوسفند احتیاج افتاد » بودجه خانقاه وقتی قابل اطمینان تر شد كه تیمور دستور داد اردبیل و كلیه دهات و قصبات و اراضی متعلق به آن به عنوان وقف به خاندان صفوی منتقل گردد و خانقاه او حتی برای خطرناكترین جنایتكاران بست باشد. تقویت تیمور ازین خانقاه تنها جهت مادی نداشت، او غیر مستقیم پیروان و مریدان فداكار نیز تقدیم خانقاه كرد كه هر كدام بهتر از یك ده ششدانگی بودند! كیفیت واقعآ آنطور كه نوشته اند چنین است : روزی كه تیمور یورش سهمگین هفت ساله خود را شروع كرد و رو به دیار مغرب نهاد هیچ مانعی در برابر او مقاومت نتوانست كرد، دیار بكر و دشت قبچاق و شهر های شام وارزنگان وارزروم پی در پی سقوط كردند (۸۰۲ هجری ۱۳۹۹ م )، در جنگ سیواس كه در پنجم ماه محرم سنه ثلاث و ثمانمایه      (۸۰۳ هجری ۲۷ اوت۱۴۰۰ م ) رخ داد « عموم سپاهیان را زنده زنده در چاه نهاده بخاك بینباشت » و شام و انطاكیه را نابود كرد و آنگاه بطرف انگوریه ( آنقره ) رفت و روز جمعه اول محرم ۸۰۵ هجری ( اول اوت ۱۴۰۴ م) با ایلدرم بایزید به نبرد پرداخت تا او را اسیر كردند و بدرگاه آوردند ، آنگاه از راه گرجستان و ایران به فكر بازگشت به سمرقند افتاد در حالی كه « مجموع اقوام تاتار را كه موازی ده تومان خانوار بوده باشد از نواحی سوری حصار و آق شهر بطرف آذربایجان كوچانید و ایلدرم بایزید را با خود میآورد( .

   این كاروان فتح كه یك دریا اسیر همراه داشت ، و این اسیران بیشتر روئسای ایلات شاملو و قاجار و استاجلو و افشار و بیات و ذوالقدر و تكلو بودند به اردبیل رسید.

   در آنجا تیمور بخاطر آورد كه در اردبیل پیری نازنین سكونت دارد . این مرد خواجه علی (معروف به سلطان علی سیاهپوش متوفی( ۸۳۰ هجری - ۱۴۲۶ م ) پسر شیخ صدرالدین و نوه شیخ صفی الدین اردبیلی بود ، روایت است كه تیمور با پدر شیخ نیز ملاقات كرده بود و آن در وقتی بود كه از برابر امیر حسین فراری بود . در روایات صوفیه آمده است كه در كنار جیحون امیر تیمور « سیدی را دید كه بروی آب میدود و فرو نمیرود به آب . امیر تیمور آنوقت از پیش امیر حسین فراری بود ، در آنجا دست ارادت به شیخ صدرالدین “صفوی” میدهد و در آنجا شیخ صدرالدین وعده سلطنت به او میدهد و جهانگیری و عالم كشی و تخریب بلاد و عباد و ضعف اسلام تقریبآ اغلب به واسطه امیر تیمور شده ..... » در همین ملاقات بود كه صدرالدین دستمال سرخ رنگی به تیمور نشان داده و او را به سلطنت نوید بخشید .بهرحال تیمور از جهت ادای شكر وهم از جهت ارادتی كه به صوفیه داشت بدیار خواجه علی رفت.

   هنگام ملاقات با خواجه علی ، در نخستین برخورد ، شیخ به كثرت اسرای به پناه اشاره كرد و تقاضای آزادی آنها را نمود . روایت است كه شیخ به تیمور گفت : « این اسرآ مرید های مخصوص من هستند و مانند تو هستند در مریدی ، اگر آنها به این ذلت باشند ، به غیرت خداوندی قبول نمیآید و تو رانده خواهی شد.

   امیر تیمور عرض كرد كه چگونه تمیز بدهم در تمام این اسرآ كه كدام مرید حضرت شیخ هستند و كدام نیستند ؟ پارچه سرخی ( كه در ملاقات روحانی اول كه در كنار جیحون در وقت فرار امیر تیمور از پیش امیر حسین ، به او نشان داده وعده سلطنت و جهانگیری عالم را به او داد ) از زیر پوستین درویشی درآورد و پیش امیر تیمور انداخت و گفت : مریدان شخصی من هریكی قدری ازین بسر شان دوخته اند ، آنها را بگو تواچیان ( لشكر نویسان ، یساولان ) از میان اسرآ بیرون كرده به خانقاه من تسلیم كنند . از كرامت حضرت شیخ ، آن مختصر دلق با پارچه های قرمز دیگر درآورد و به او اضافه كرد ، اسرای رومی بر خود دوخته قزل باش خود را نامیدند ..... اسیر زادگان روم به مرور دهور امیرزادگان شدند و پیر زادگان خود را از كنج خانقاه درویشی بر تخت سلطنت اردشیر وشاپور و گنج كیخسرو و كیكاس رساندند .

   هفت ایل ترك كه اسرای روم بودند و بتوسط شیخ صدرالدین خلاص شدند از ظلم امیر تیمور:

   اول - ایل قاجاریه - به دوازده شعبه و تیره كه یك تیره قوانلوست كه ما باشیم و امروز در ایران سلطنت میكنیم ( مقصود گوینده ظل السلطان است ) یازده تیره دیگر هست .....

   دوم - شاملو كه آنهم دوازده تیره هستند .....

   سوم - استاجلو .....

   چهارم - افشار ،

   پنجم - بیات ،

   ششم - ذوالقدر

   هفتم - تكلو.... » روایت است كه خوجه علی برای آزادی این اسرآ تمهیدی بكار برد ، بدین معنی كه شیخ از تیمور خواهش كرد كه اسرای روم را به او ببخشد ......تیمور به او گفت : همه اسرآ را كه نمیتوان بخشید ، یك تعداد معینی را بخواه تا قبول كنم ، شیخ گفت ، ازین اسرآ آنقدر كه در خانقاه من بگنجد به من ببخش ! تیمور پذیرفت و دستور داد اسیران وارد خانقاه شوند . گویند خانقاه شیخ دو در داشت . به دستور شیخ در عقبی را نیز باز كردند .بدینطریق از یك در اسرآ وارد و از دیگر در خارج میشدند ، و یكوقت تیمور متوجه شد كه دیگر اسیری باقی نماند.

   بعض از موًرخین درباب ملاقات تیمور با شیخ شك كرده اند ، اما باید دانست كه در اواسط دوران صفویه هم این واقعه معروف و مشهور بوده است.

   صاحب عالم آرای عباسی مینویسد : « بین الجمهور چنین مشهور است كه امیر تیمور را بر حضرت سلطان صدرالدین مسی ملاقات افتاد اما اَصَحّ آنست كه سلطان خواجه علی بود ، اگرچه این روایت در كتب تاریخ و حالات منظوم و منثور این سلسله بنظر احقر نرسیده ..... "

   بهرحالت روایت آنست كه تعداد این اسرای آزاد شده سی هزار تن بوده است كه همه را تحویل شیخ دادند . این اسرآ همه به عنوان حق شناسی در شمار اتباع و مریدان شیخ درآمدند.

   درست یكصد سال پس از عبور تیمور ، یعنی درسال( ۹۰۷ هجری ۱۵۰۱ م ) فرزندان و احفاد این آزاد شدگان ، در زیر لوای نبیره شیخ ، یعنی شاه اسماعیل ( فرزند حیدر ، مقتول ۸۹۳ هجری ، فرزند جنید مقتول ، ۸۶۰ ، فرزند شیخ ابراهیم معروف به شیخ شاه متوفی ۸۵۱ پسر سلطان علی سیاه پوش متوفی ۸۳۰ ، پسر شیخ صدرالدین موسی متوفی ۷۹۳ ، پسر شیخ صفی متوفی ۷۳۵ هجری ) شمشیر زدند و او را به سلطنت ایران رساندند. "نقل از مقاله "شروع یك حكومت" « ص ۹ - ۱۴ » از كتاب « سیاست و اقتصاد صفوی ".

   در فرهنگ ها نیز قزلباش را به تائید گفته های بالا میابیم . فرهنگ غیاث میگوید : " بكسرتین لفظ تركی است بمعنی"سرخ سر" و كنایه از سپاهی چه شاه اسماعیل صفوی ایجاد كرده كه همه لشكر خود را قاج قرمزی كه دوازده ترك داشت پوشانند چون قزل بمعنی سرخ است و باش بمعنی سر از آن روز این لقب در ایران به لشكریان ماند و عدد ترك كلاه كه دوازده اند عدد ائمه اثنا عشر علیهم السلام منظور داشت از سراج" این بود داستانهای وجه تسمیه قزلباش كه در افغانستان و ایران از مردمان بسیار عمده ، باسواد ، سیاسی و نظامی بشمار میآیند. این گروپ مردم طوریكه شرح داده شد همه و همه از مردمان تورك توركیه بودند.

   بعدها توركان آذری و دیگر قبایل تورك به این جمعیت افزوده شدند . و ازآنست كه به اقتدار یافتن توركان صفوی در خاك ایران نقش عمده را بازی كردند و شاهان مشهور صفویان تورك ایران شاه اسماعیل اول ، شاه طهماسب اول ، شاه اسماعیل دوم ، شاه محمد خدا بنده ، شاه عباس اول ، شاه عباس دوم ، شاه سلیمان اول ( شاه صفوی دوم ) ، سلطان حسین اول ، اما " اعقاب او شاه طهماسب ثانی و شاه عباسی سوم و شاه اسماعیل سوم و سلطان حسین دوم و محمد شاه ابوالفتح كسانی هستند كه دست نشانده پادشاهانی مثل نادر و علیمردان بختیاری و كریم خان زند و آقا محمد خان قاجار " بودند .

   این صفویان یا پادشاهان تورك نژاد ایران از آغاز پادشاهی شاه اسماعیل كه ۱۵۰۱ میلادی شروع و در سال ۱۷۲۲ مسیحی بپایان میرسد ، شاهان با اقتدار صفویان بودند اما ما بقی كه اعقاب آنها بود قابل چندان یادآوری نمیباشد و صفویان بیش از دو صد سال در ایران حكم راندند.

   فوفلزائی در قسمت تعداد قزلباشان با احمد شاه ابدالی كه منحیث گارد محافظ داشته در حدود بیش از چهارده هزار نفر می آورد . و این برعلاوه آنكه خوانین قزلباشیه در شهرهاییكه با اقوام خود زندگی میكردند ، هریك در جنگ ها با اقوام خود اشتراك میكردند و علاوه بر آن سردار مراد خان كه امروز بنام مرادخانی یاد میشود قوای علاحیده از قزلباش را با خود داشت.

   قزلباش در افغانستان علاوه ازینكه نفوس شان زیاد میباشد ، در سیاست و دفتر داری خاصتآ در حكومات درانی ها و محمدزائی ها نقش عمده را داشتند ، چنداول ، ریكا خانه و دیگر مناطق کابل مردمان تورك قزلباش میباشند كه اكثریت قاطع شان درین سالهای اخیر زبان اصلی شان توركی را از دست داده و بزبان فارسی تكلم مینمایند ، و دلچسپ تر اینكه یك تعداد شان سرداران بزرگ فارسی چون ارواح شاد پروفیسور داكتر عبدالاحمد جاوید وغیره میباشند.

   درمیان قزلباشان گروه های زیادی از ایشان اهل سنت چون استاد جاوید میباشند ولی كثیری از آنها پیرو حضرت امام جعفر صادق ( رح ) هستند ، زمانیكه در كابل ویا در ساحات دیگر افغانستان نام از قزلباش برده میشود ، فورآ دانسته میشود كه او تورك و شیعه است . در بالا گفتیم كه اساسآ قزلباشان و شیخ اعلی آنها همه سنیان بودند ولی بخاطر جاه طلبی صفویان جاه طلب و حكومت خواه ، بخاطر مقابله با خلافت اسلامی توركیه حنفی مذهب ، شیعه را تقویت و انكشاف دادند.

   از همان افكار منحوس و منفور صفویان تخت طلب بود كه ریاست ظاهری را به خانقآه باطنی ترجیح دادند و اختلافات شیعه و سنی را دامن زدند و از همان است كه اختلافات مذهبی را انگلیسها آله دست خود قرار دادند و ایران شیعه را برعلیه توركیه سنی و تورك های حنفی را برضد شیعه ایرانی قرار دادند و یكبار دیگر مردمان گوسفند مزاج شرق ثابت كردند كه آنها آله دست بیگانگان میباشند بدون اینكه بدانند عاملان اصلی كی ها اند وفرق بین شیعه و سنی چیست و هردو یكیست و هردو خدای مشترك ، پیغمبر مشترك و كتاب مشترك دارند.

   یكی از علت هائیكه ایرانی ها بوقت شاه بدهل امریكائی رقصیدند ، و عرب ها بساز انگلیس پایكوبی میكردند دلیلش آن بود كه جهان غرب میخواست خلافت اسلامی توركیه را ریشه كن نماید و اروپا از هیبت آنها در امان باشد و حكومتی ضعیفی را در آسیای صغیر برقرار سازد كه بعداًز صلاح الدین ایوبی تا زمان سلطان عبدالحمید ایجاد شده بود.

شیعه ها ویا قزلباشان به كابل ، قندهار ، هرات ، ولایات شمال و ساحات مركزی زیاد میباشند ، اما قزلباشان عمومآ از دوره نادرقلی خان افشار توركمن در افغانستان وارد شدند . یك گروپ زیاد قزلباشان كابل مخصوصآ سنی ها از اخلاف آنهائی میباشند كه نادر افشار آنها را بخاطر دفاع بشكل دیوار در مقابل هند در كابل مستقر نموده بود و از آنست كه ایشان در كابل ماندند و اولاده آنها مردمان با فرهنگ و دانش افغانستان شدند. و دیگر اینكه قزلباشان مهمترین ركن شاهنشاهی احمد شاه و اولاده او را تشكیل میدادند و از آنست كه میرزایان زیادی با اعلیحضرت تیمورقلی (تیمورشاه میرزا) فرزند احمدشاه ملتانی بكابل نقل مكان میكردند.

   یكی از علت های مهم كامیابی های امیر دوست محمد كه از مادر تورك جوانشیر بود ، این بود كه وی هرگاه مشكلی برایش پیش میشد ویا مشكلی را میخواست حل نماید به قزلباش ها رجوع میكرد . حتی به استناد تاج التواریخ تآلیف امیر عبدالرحمن ، مادر امیر محمد افضل و امیر محمد اعظم تورك طهماسی ویا بعباره دیگر از جمله توركان صفوی بود.

   این نگارنده زمانیكه بسال ۲۰۰۳ میلادی به شبرغان مركز جوزجان عازم شدم ، گروپ هفت نفره را بریاست لطیفی زیارت كردم كه میگفتند آنها قزلباش و به نمایندگی قزلباشان افغانستان آمده اند و تعداد مجموعی كلی قزلباشان را در افغانستان یك ملیون قلمداد كردند و گفتند كه احصائیه بشمول آنهائی است كه تعدادی از آنها با اقوام هضم و منحل شدند ، ولی همینقدر میدانند كه اصلیت شان به تورك های قزلباش میرسد .

   قزلباشان را اگرچه در منشآ از توركیه عثمانی معرفی داشتیم ولی در زمان حكومت صفویان ، توركان دیگر علی الخصوص توركان آذری ، قبچاق ، تاتار ، توركمن ، قره چای وغیره علاوه شدند و در طول دوصد سال و بیش از آن از حكومت های صفوی حراست كردند وبیش از دو صد سال به حكومات پشتون نژاد افغانستان خیر و بركت شان رسیده است.

   استاد محمد آصف آهنگ فرزند میرزا مهدی جان چنداولی قزلباش و منشی اعلیحضرت شاه امان الله غازی یك یادداشت را برایم فرستاد كه آوردن آن درین قسمت مقاله عاری از فائده نمیباشد و آن نوته ، اقوام مختلف قزلباشانیست كه در گارد محافظ احمد شاه شامل و پادشاهی او را تقویت میبخشیدند:

قوتولوها، ایرلو، گندوزلو، جلایر، جلال وند، قرق لو، فیلی، زعفران لو، قزاق، قلماق، افشارارشلو، افشار احمد لو، ایران لو، افشار قاسملو، دلفان، سالاروند، افشار استاجلو، كیوان لو، قرائی، عمارلو، نیكالو، یموت، شاملو ( ازین دانسته میشود كه احمد شاملو شاه و سلطان شعر نو از طائفه قزلباش و تورك میباشد ) .

    باجلان شارلو « در بحث شار ها گفته شد كه از "شیران" -شاران درست تر است و طوریكه اینجا هم میابیم كه كلمه "شار" كه از آن "شارلو" ساختند از همان ریشه شار است كه ذكر نمودیم »، جلیل وند، قراچورلو، جاف، چارنگ، چاچ « كلمه چاچ هم قدیم است و نام سابق شهر تاشكند كنونی میباشد » ، خواجو ، خدابنده لو باقلان و بهتوی . (( درینجا لازم به تذكر است، پسوند "لو" كه در اكثریت كلمات فوق الذكر ضمیمه گردیده است، به معنی "نسبت" میباشد و این پسوند نسبتی به پنج قسم مورد استعمال دارد « لو ، لی ، لق ، لیك ، لیغ » فرق استعمال این پسوند ها ازیكطرف در میان اقوام مختلف تورك محسوس و مشهود است و از جانب دیگر مربوط به نحوه تلفظ كلمه ، نسبت داده شده میگردد . "لو" كه شكل كلاسیك و قدیمی پسوند نسبتی است ، اوزبیكان افغانستان بخصوص در ولایات فاریاب ، سرپل و جوزجان پسوند نسبتی "لی" را بكار میبرند مثلآ المارلی ، قیصارلی ، خواجه موسی لی - یعنی الماری ، قیصاری و خواجه موسی یی .همین پسوند میتواند در بعضی از اقوام توركتبار افغانستان ویا تورك های آسیای میانه"لیك" استعمال گردد ، چنانچه قزاق ، تاتار ، باشقر و بعضی دیگر "لق" ویا "لیغ" را بكار میبرند .مانند المارلق ، قیصارلق قسمیكه بعضی از اتنیك های تورك تبار "لیغ" را بكار میبرند .در آذربایجان اگر در اسم فاعل "محمد لی"بگوید و درعین حال به اسم مكان نسبت دهد "گنجی لیك " یعنی از گنجه میگوید خلاصه هر پنج این پسوند ها یكی بوده و بزبان توركی "پسوند نسبتی" میباشد .- ویراستار (( .

   در نتیجه جمله قزلباشان در جمله توركان بشمار میآیند و ازینكه آیا آنها بیك ملیون میرسند ویا نمیرسند موضوع بحث ما نیست ، زیرا در افغانستان احصائیه گیری دقیق صورت نگرفته ولی یك موضوع را میپذیریم كه قزلباشان در احصائیه توركان افغانستان شامل میباشند.

 

 

ادامه دارد


فصل چهارم
- كوشاني ها و يفتليان. . . . .

فصل پنجم
- تورکان غلجائي . . . . . . .
- توركان غوري .. . . . . . . . . . . .
- مغولان تورک شده . . . . . . . . . . .
- توركان فرملي . . . . . . . . . . . . . .
- عرب تورك
- سه قسم عرب در افغانستان . . . .

فصل ششم
- بلوچها ، نورستانيها ، پراچي ها ، پشه يي ها ، اورمولي ها و هندو ها. . . - زبانها و اقوام پامير بدخشان
ييدغه يا يودغا: . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . ..  . .
فصل هفتم
- سيستان .
- بلخ. . . . . . .
- تخارها . . . . .
- فهرست مآخذ. .

 

 

 
 

بالا

دروازهً کابل

 

شمارهء مسلسل ۲۰۳          سال نهــــــــــم                      عقرب   ۱۳۹۲                اول نوامبر   ۲۰۱۳