کابل ناتهـ، Kabulnath




















Deutsch
هـــنـــدو  گذر
آرشيف صفحات اول
همدلان کابل ناتهـ

دريچهء تماس
دروازهء کابل

 

 

 

 

 

۱

 

 

۲

 

 

۳

 

 

۴

 

 

 
 

پوهاند پروفیسر داکتر عنایت الله شهرانی

 
 

                تاریخچهء
                                     اقوام در افغانستان
                
                             

 

   در قسمت فرهنگ، ادبیات و هنر:

بدوره تیموریان هرات زیر نظر سلطان حسین بایقرآ، امیر علی شیر نوائی و میرزا بایسنقر ولد شاهرخ میرزا، فرهنگ بحدی پیش رفت كه آن دوره را دوره رنسانس شرق میگویند. خاتم الشعرآ عبدالرحمن جامی، استاد كمال الدین بهزاد، خود امیرعلی شیر نوائی یا خداوندگار زبان و ادبیات توركی، هلالی چغتائی، بنائی، لطفی هروی، میرعلی هروی، مولاناعبدالرحمن جامی و صدها و هزاران عالم و فاضل محصول و دست پرورده شاهان تورك تیموری میباشند كه نامهای برخی از آنها چون جامی، بهزاد، میرعلی هروی، و نوائی در سراسر دنیا گرفته میشود .مصلی های هرات ، مسجد گوهرشادبیگم وغیره عمارات از آن دوره به یادگار مانده است. استاد حبیبی كتابی را به ضخامت بزرگ بنام هنر عهد تیموریان تآلیف و در ایران چاپ كرده است كه فخر تاریخ تورك ها در افغانستان است . بدربار سلطانان غزنی - فرخی سیستانی، عنصری، فردوسی، عسجدی، ابولفضل، بیهقی، عبدالحی گردیزی و بالآخره چهار صد شاعر و عالم درین دربار تربیه شدند و شهكاری های شان در شرق و جهان تا كنون ورد زبانها میباشد . هنر نقاشی و كاردستی نیز بدوران این شاهان به منتهای پیشرفت صورت گرفته بود ، معماری لشكرگاه ، قلعه بست ، چهل زینه قندهار ، منار های غزنی ، مقابر شاهان، بند سلطان و صدهای دیگر از نشانه های خدمات توركها در افغانستان است.
بدربار غوریهای بزرگ علاوه ازینكه خود آن شاهان فرهنگ دوست بودند منار جام و یادگار های دیگر آنها ورد زبانهای عام و خاص میباشد . علاوتآ یادگار های بزرگ آنها در سرزمین نیم قاره هند بمشاهده میرسد . بابریان در افغانستان یادگار های زیادی بجا مانده اند كه ذكر آنها در صفحات دیگر آورده شد و تنها بدربار نورالدین محمد جهانگیر ملقب به شهزاده سلیم چهارصد شاعر بزرگ فارسی مستمری میگرفتند و هزاران كتاب به دوران آنها نوشته شده و اكثرآ در موزیم های هند تاكنون محفوظ مانده اند و اگر آن كتب به افغانستان میبود توسط حكام معاصر و خصوصاً به فعالیت محمدگل مومند سوختانده میشدند. البته این خیلی مضحك میباشد كه بدوران حكام تورك در افغانستان عمرانات صورت میگیرد و كتب تآلیف میشوند وبدوره حكام متآخر ، آنها ازمیان برده میشوند وبدبختانه خودشان نیز مصدر كاری هم نمیشوند.
ریـــــــــاست بــــــــــــــــــدست کسانی خطاست
که از دست شان دست ها برخداست
بدوره كوشانیان، یفتلیان، كابل شاهان، رتبیل شاهان، شیران بامیان، تگین شاهان و لاویكان مثل هیكل های بزرگ بامیان ، دیوار های كوه های آسه مایی و شیردروازه كابل و صد های دیگر تعمیر و آباد شده كه یگانه افتخارات مردم افغانستان را تشكیل میدهند. در قسمت انكشاف دادن دین مبین اسلام توسط توركها: سلطان محمود غزنوی بزرگ از توركان قرلوق افغانستان تنها در روی زمین دست كم پنجصد ملیون انسان را مسلمان گردانید و پدرش تمام گوشه های جنوبی و شرقی افغانستان را مسلمان ساخت . تنها در شهر بلخ از هزاران شیخ ، ملا ، فقها ، علمآ قدعلم كرده اند. از نمونه های كوچك آن كتاب "فضایل بلخ" میباشد كه استاد حبیبی آنرا تحشیه و تعلیق نموده اند،" هفتاد مشایخ بلخ " هم از همان كتابهایی است كه فخر افغانستان میباشد. منهاج سراج جوزجانی موًرخ بزرگ و موًلف كتاب "طبقات ناصری" از شبرغان میباشد . دقیقی بلخی، رابعه بلخی، شهید بلخی، ناصر خسرو بلخی، امیر خسرو بلخی و صدها و هزاران تورك و تاجیك بلخ و توركستان افغانستان قابل مباهات و فخر كافه افغانستان میباشند . امروز بر سر مولانای روم هفتاد و دو ملت برخاسته است و آن از عظمت مردم توركستان افغانستان میباشد. اگر درباره علمآ، مجتهدین، فقها، محد ثان، مفسران صوفیان و عارفان، شاعران و نویسندگان مردم تورك افغانستان سخن بگوئیم مثنوی هفت من کاغذ میشود، آنچه را كه درین نقطه حساس میخواهم بگویم كه در همین فعالیت های عرفانی ، تاجیكان هم سهم داشته اند.
در قسمت خدمات تورك ها به اسلام كتابهای زیادی نوشته شده است. یك دانشمند برجسته پاكستان بنام خلیل احمد حامدی میگوید: « كلمه تورك هم معنی كلمه مسلم است» ( ص پنج در تاریكی ...) . حضرت امام بخاری رحمت الله علیه كتاب دوم جمله مسلمانان را تهیه و ترتیب نمود كه بنام " صحیح بخاری " یاد میشود. امام ابومنصور مانریدی بعداًز حضرت امام اعظم همه اسالیب تمرین عبادت را به حنفیان جهان آموخت، خلفای عثمانیه شش و نیم سده خلافت اسلامی را بدوش داشتند . بخارا مركز دین بود، در سمرقند چهارونیم هزار امام دفن هستند. امام جعفر هندوانی یا ابوحنیفه كوچك در بلخ دفن است . ابونصر فارابی معلم ثانی بعداًز ارسطو از توركان اوزبیك است . ابوریحان البیرونی ، ابن سینای بلخی و صدهای دیگر فخر مردم افغانستان میباشند.
اگر درباره خدمات عموم توركان دنیا در دین مبین اسلام بحث برانیم ، مقاله هذا گنجایش آنرا ندارد . برای مزید معلومات تنها درباره علمای توركستان غربی و امامان و فقها و علامه های آن دیاربه كتاب خلیل احمد حامدی بنام " در تاریكیهای سرخ" مراجعه بفرمائید .
اكنون بر میگردیم بیاد حكام و شهریارانیكه در خاك فعلیه افغانستان حكم راندند و توركی تبار بودند و بزبان توركی در خانه های خود صحبت مینمودند:


لاویك ها در حدود سال صد قبل از میلاد:


- انوك بوسر ویا دوام لاویك ها در حدود یكصد و شصت ق.م؛
- برهتگین ها تا در حدود پیش از سال صد ق. م . كه شصت نسل ویا پشت بقول ابوریحان البیرونی حكم راندند.
- شارتپه در حدود 430 میلادی؛
- كنك از نسل برهتگین در چهارصد میلادی و فیروز بن كنك؛
- سیری بامیكان در حدود 480 میلادی؛
- خود ویه كه در حدود 400 میلادی؛
- سپاله پتی در حدود پنجصد میلادی؛
- یدمه در حدود پنجصد میلادی؛
- وكه دیوا توزك یبغو در حدود پنجصد میلادی؛
- رتبیل، رتبیل دوم، رتبیل اعظم و رتبیل از سی هجری تا دوصد وپنجاه وهشت هجری؛
- شار معاصر هیوان تسنگ در حدود نه هجری؛
- كابلشاه و كابلشاه بزرگ حدود سی وشش هجری؛
- تاردوشاد، نیزك، شار یبغو، نیزك و نیزك معاصر؛
- ابومسلم از نهم هجری تا یكصد وسی هجری؛
- هو در حدود یكصد ونهم هجری؛
- ماهوی سوری و شنسب تا امیر سوری از ( 34 - 253 هجری)؛
- خانان ویا خاقان ( 164 هجری )؛
- شار معاصر منصور و مسلم ( 145 هجری )؛
- خنچل ( 164 هجری )؛
- تگین حدود یكصد وسی وچهار هجری؛
- امیر ناصر، یكصد وشصت هجری؛
- امیر بنجی ، یكصد وهفتاد هجری؛
- حسن بن شیر بالیق حدود ( 176 هجری ) و محمد بن خاقان ( 200 هجری )؛ - شار بقول ابن خرداد حدود ( 234 هجری )؛
- لكتورمان، كلر، سامند، كملو، بهیم، جپه پاله، انند پاله، ترر جنیانه و بهیم پاله از دوصد هجری تا 417 هجری؛
- افلج بن محمد، منصور بن افلح، ابوعلی، مرسل بن منصور وسهل بن تیرسل از دوصد وهشتاد تا ( 450 هجری)؛
- شاربادیك معاصر آلپتگین شار از سه صد وچهل و هفت تا ( 365 هجری ) ؛
- آلپتگین ، اسحاق ، بكاتگین ، پیری تگین ، سبكتگین " سیویكتگین "، قرا تگین در حدود سال ( 352 - 370 هجری )؛
تواریخ نوشته بالا بسیار موًثق نمیباشند، استاد عبدالحی حبیبی از قول یكتعداد موًرخین و نیز از روی شواهد یك تعداد را تاریخگذاری كرده اند، مآخذ ها عبارت اند از هیوان تسنگ، ابوریحان البیرونی، ابن خرداد، ابن حوقل، ووكونگ، هونچاو وغیره میباشند. دوره تخمینی پادشاهی توركان فوق الذكر از قبل از میلاد تا دوره آخر سبكتگین پدر محمود غزنوی بیش از هزار سال میشود.


حكومت كوشانیان بزرگ:

حكومت كوشانیان بزرگ در افغانستان و هندوستان از تاریخ 70 قبل از میلاد تا ظهور یفتلیان در حدود 488 میلادی دوام نمود و درین میان در اواخر حكومت كوشانیها ساسانیهای ایران بر كوشانیان غلبه نمودند ولی هون های سفید یا یفتلیان كه از بقایای شاهان كوشانی یوچی نژاد بودند در حدود 488 میلادی قباد ایرانی را عقب زدند وباز امپراتوری یفتلی ها ویا اسلاف شان كوشانی ها را برقرار ساختند.


یفتلی ها:

یفتلی ها نیز صدها سال در افغانستان حكم راندند كه شرح حال آنها را با كوشانیان نمیتوانیم درین رساله بگنجانیم.
درین بخش درباره یك نوشته پوهاند حبیبی كه مربوط یفتلیان میباشد چند كلمه بگونه نقد تحریر میگردد. استاد حبیبی مینویسد : « آثار زبان و فرهنگ هپتالیان در السنه افغانی پشتو ، دری وغیره باقی مانده كه از آنجمله لقب " خان " تا كنون هم جزً نام هر افغان بود. و هر فرد افغان در هند بدین نام شهرت دارد . و تورخان و مهرگل هم نامهای بسیار مروج افغانیست، همچنان لغات اولس " ملت " و جرگه " مجلس شوری " و یرغل " ایلغار " در پشتو و دری و نامهای سهاك (ساكه ) و خلجی (غلجی ) و ابدالی (هپتالی ) و كشانی (كوشانی ) و میرویس (مهرویسه- مهره كوله - از خاندان آفتاب وغیره در افغانستان از همان عصر ساكه ها و كوشانیان و هپتالیان باقیست" ( (ص 79 تاریخ مختصر ... ) پوهاند حبیبی نگفته كه اولاده خود همان مردم تاكنون موجود اند و اینطور نبوده كه آنها حكومت كنند وباز بكدام جائی بروند. استاد حبیبی بخاطریكه ابدالیان پشتون تبار را به یفتلیان برساند در كتاب تاریخ افغانستان بعداًز اسلام در صفحه بیست و نهم چنین میآورد : « و در عهد قباد بعداًز 488 میلادی هون های هفتلی ( خاندان ابدالی ) كه از نژاد آریائی بودند »، نسبت به این تحریفات تاریخ باید قاطعآ گفت كه ابدالی ها اصلآ از پاكستان میباشند و احمد شاه ملتانی در ملتان تولد شده و باز هون ها ویفتلی ها را به صد دلیل و فاكت درین رساله ثابت ساختیم كه توركان ختائی میباشند. از جانب دیگر دلایل زیادی را از قلم خود استاد حبیبی آوردیم كه آنها ( هون های سفید ) آریائی نمیباشند و كلمه " خان "را كه نام آریائی نامیده اند، خود وی در تعلیقات طبقات ناصری درباره كلمه "خان " چنین میآورد : « كلمات توركی: خان ملك اعظم و هریكی از بنی افراسیاب كه خاقان هم نامیده میشود دیوان 3 . 117 c اما خاقان ملك اعظم تركست و خان رئیس ایشان پس خاقان مانند شانهشاه فرس ، خان خانان و رئیس الروًسآ باشد » ( مفاتح العلوم 37 ) ( ص 443 طبقات ناصری).
اینجا استاد حبیبی به صراحت كلمه را توركی میداند ولی در بالا آنرا به آریائی و ابدالی توجیه مینماید.
در قسمت دو كلمه دیگر « اولس و جرگه » كه اولس توركی و جرگه مغولی میباشد در كتاب "مرزهای همزیستی زبانها" مراجعه شود و با دلایل زیاد هردو توركی و مغولی ثابت شده اند . این كلمات در وقت محمد ظاهرشاه بنام لغت پشتو معرفی شده بودند كه كاملآ اشتباه میباشد. معلومات موًثق و صد در صد دیگر كه درباره دو كلمه " اولس و جرگه وجود دارد اینست كه نقل قولی از مقاله دكتور همت فاریابی تحت عنوان" جرگه امن منطقوی یك بازی سیاسی" بدون كم وكاست صورت میگیرد :
اصطلاح جرگه - بنظر میرسد كه دراین بحبوحه جرگه بازی های بعد از اجلاس بُن چند سخن كوتاه درمورد تعریف كلمه « جرگه » برای ازدیاد معلومات بیهوده نخواهد بود: اصطلاح جرگه كه در تعاملات حیات سیاسی و اجتماعی مردم افغانستان در ردیف اصطلاحات گردهمآیی شامل گردیده و كاربرد وسیع در جامعه افغانستان دارد، این اصطلاح از فرهنگ مغول وزبان توركی اویغوری مآخوذ میباشد. تلفظ واژه جرگه در اصل خود به زبان مُغلی « جُرغه » به ضم حرف " ج " وسكون حرف " ر " بوده و به معنی جلسه بزرگ قومی میباشد . استعمال این كلمه در جامعه مغول پیشینه عمیق تاریخی دارد كه برای امروز نیز ازین واژه استفاده میگردد.
لقب " تینگیز " كه به معنی بحر بزرگ است ، با تدویر "جُرغه" سراسری قبایل مغل متشكل از خان های مغل برای تیموجین داده شد كه بعداً بنام چنگیز خان " خان بزرگ " معروف گردید.
عظمت " جُرغه " در جامعه امروزی منگولیا بالاتر از اصطلاح سیاسی كنگره معاصر بوده و اصطلاح " قورال خلقی" به نشست ویا جلسه دولتی پایانتر از جُرغه استعمال میگردد. و همچنان اصطلاح " اولس " تورکی كه در زبان پشتو نیز معمول و مستعمل است، مآخوذ از زبان توركی اویغوری بوده و مستعمل به زبان های مغولی ، تورکی، اوزبیكی ، تركمنی ، قزاقی ، قرغزی و آذربایجانی میباشد كه اصل این واژه بنابر گرامر قدیم زبان اویغوری " اوْلْس " به سكون حروف "واو " و " لام " تلفظ گردیده است.
جرگه كه در افغانستان از كاربرد سابقه تاریخی برخوردار است، احتمالااصطلاح جرگه از ورود كوشانی ها در سرزمین بخدی " بلخ " در سال چهلم بعداًز میلاد مسیح به میراث مانده است . نظریاتی هم وجود دارد كه مطابق آن واژه "جرگه" از زمان ورود چنگیز خان بدینسو در كشور افغانستان معمول گردیده است .
ذكر این معلومات بخاطری هم ضروری دانسته شد كه در مقاله ، رساله و حتی آثار علمی بعضی از نخبگان به ارتباط تعریف و مآخذ اصطلاح " جرگه " وهمچنان " اولس " معلومات غیر دقیق ارایه گردیده بود .
مآخذ این معلومات یادداشت های نگارنده است كه در صحبت زنده با یك داكتر زبان شناس منگولیائی بنام دامبینیام دورچ خان در تابستان سال 2003 در هالند تهیه گردیده است "ازطرف ویراستار" « باید گفت که جرگه یک نوع شکار مردم مغول بود و در آن حیوانات بطور دسته جمعی از یک ساحه یکهزار دوصد کلومتری به پیش رانده می شدند زمانیکه آنها را بکلی در یک ساحه محدود قرار میدادند ابتدا چنگیز خان خان مغول بعداً شهزاد ه گان مغول به امرخان بزرگ سپس امرا به شکار حیوانات محصور شده می پرداختند و در آخر برای اینکه نسل حیوانات وحشی قطع نشود از خان بزرگ درخواست عفو و بخشش حیوانات باقی مانده تقاضا می شد و خان آنها را مورد عفو و بخشش قرار میداد تا شکار دیگر جرگه به تعداد آنها افزوده شود این گونه شکار جرگه در ایام که لشکریان خان مغول به استراحت می پرداختند بگونه یک ما نور و آزمایش یا تطبیقات نظامی صورت می گرفت تا نظامیان در وقت جنگ بگونه یک تکتیک حربی از آن استفاده نمایند و جرگه در نوع خود یک پدیده جامعه بدوی است.
استاد حبیبی سهاك را به ساكه مساوی ساخته اند درحالیكه این كلمه از بقایای سكزی ها و سیستان و سجستان و سگستان گرفته شده و ارتباطی با آنچه گفته اند ندارد. " كوشانی" را به " كشانی " ارتباط میدهند كه پر واضح است كه كوشانی و یفتلی به هیچ یك از كشانی پشتو ویا ابدالی ارتباط ندارند، در توركستان جائی بنام " كوشو تزایدام" kocho Tsaidam وجود دارد كه جمله توركان ختای در آن جای زیست دارند و عقیده بسیار قوی اینست كه كوشانی از همین نسب " كوشو " گرفته شده اند. باید علاوه کرد که محمد امین بغرا مؤلف تاریخ تورکستان شرقی کوشان را محرف قوشخان میداند چون کوشانیان همیشه دو مرکز یا پایتخت داشتند یکی زمستانی و دیگری تابستانی آنها بود در عین زمان دوپادشاه که یکی پادشاه بزرگ و دیگری شهزاده نایب سلطنت و ولی عهد وی بود حکم میراندند اگر یکی در کابل بود دیگری در تکسیلا پاکستان امروزی حکمرانی میکرد بغرا پادشاهان کوشانی را شاهان جوره یا قوشخانی میداند که در اثر کثرت تلفظ قوشخان به کوشان تبدیل شده است.
همچنان كلمه " میرویس " را به مهرویسه ، مهره كوله و از خاندان آفتاب گفته اند . درینجا باز اشتباه بزرگ كرده اند و نام " میرویس" بعداًز اسلام در افغانستان آمده "میر" و "ویس" هردو الفاظ عربی میباشند كه "میر" به اولاده چهاریار كبار تعلق میابد و "ویس" هم از كلمات عبری عربی است كه "ویس قرنی" كه در اسلام شهرهً آفاق دارد، بدوران آنحضرت "ص" میزیست و این كلمات به كلمات توركی توركستان چین قطعآ ارتباطی ندارد .همچنان در كلمه "تورخان" كه كاملآ توركی میباشد و خود هم در بالا آنرا توركی گفته اند ولی پشتو دوستی آنها ایشان را وادار میسازد كه گفته های سابق شان فراموش گردد. استاد دریك جای دیگر در رد فرموده خود باز میآورند : « تگینان ، مانند امرای شمال هندوكش ایشان نیز از عناصر كوشانی و هفتلی اند كه در ازمنه قبل از اسلام به صفحات شمالی هندوكش و تخاررستان آمده و درینجا ملیت وفرهنگ و تمدن این سرزمین را پذیرفته و از رجال همین كشور شمرده میشوند و حتی بنام یكی از یشان بین مجرای ارغنداب و هلمند در غرب قندهار كنونی ، شهری بود كه در دوره غزنویان آنرا تگین آباد گفتندی ..... تگین به كسر تین كلمه تركیست» ( ص یکصد ونه افغانستان بعداًز...).
اینك ملاحظه فرمودید كه حبیبی درینجا آریائی بودن را فراموش و حق را گفته است، چونكه ناگزیر به كتاب لغات الترك محمود كاشغری رجوع نموده است. استاد حبیبی همچنان از زبان ابوریحان البیرونی پادشاهان كابل را تورك میآورد".در كابل پادشاهان ترك حكم میراندند " ( ص هفتاد وپنج تاریخ افغانستان ).
سقوط دوره یفتلی ها در سنه 568 میلادی صورت میگیرد ولی بقایای شان تا اوایل اسلام بصورت امارت های كوچك باقی میماند . « در افغانستان مركب از عناصر كوشانی ، هپتالی و خاندانهای تركی تا عصر اسلام باقی ماندند » ( ص 79 تاریخ مختصر). مدت حكومات شان در حدود شش ونیم قرن بوده است.


فریغونیان یا حكام جوزجانیان:

- امیر فریغون ( 250 هجری ) ،
- امیر احمد بن فریغون ( 279 - 337 هجری ) ،
- ابوحارث محمد بن احمد ( 337 - 389 هجرری ) ،
- فریغون بن محمد ( 394 هجری) ،
- ابونصر احمد بن محمد ( 390 - 410 هجری ) ،
- حسن بن ابونصر احمد ( 410 هجری ) فریغون در حدود یكصد وشصت سال
حكم راندند ( از كتاب تاریخ مختصر افغانستان و او از چهارده مآخذ معتبر) ،


بانیجور های تخارستان و بلخ:

- داود بن الیاس از ( 233 - 258 هجری)،
- ابو داود محمد بانیجور از ( 260 - 268 هجری ) ،
- ابو جعفر احمد بن محمد از ( 279 - 288 هجری ) ،
- جعفر بن احمد بن محمد از ( 310 - 313 هجری ) ،
- احمد بن جعفر بن احمد در حدود ( 372 هجری) ، بقرار تذكر حبیبی ازین خاندان حكمرانان زیادی دیگر موجود بودند . این خاندانها در حدود چهارصد وچهل سال حكومت كردند .


شاران غرجستان:

- شار رشید ( سنه 389 هجری بطور امیر )،
- ابونصر محمد بن اسد ( در حدود 405 هجری بطور امیر )،
- شار شاه ابو محمد،
- شار اردشیر،
- شار ابراهیم بن اردشیر،
- شار شاه بن ابراهیم ، تعداد سنوات حكمرانی شاران غرجستان از ( 389 هجری ) آغاز میابد و تا زمان حكومت های مركزی غزنویان و حكمرانان غور بصورت پراگنده حكم میراندند.
- استاد حبیبی نام یك گروه از امرای اندراب را در كتاب خود شامل میسازد و میفرماید كه آنها نیز بمانند شاهان ماضی از اولاده كوشانی و هفتلی میباشند.
- مكتوم بن حرب در حدود ( 359 هجری)،
- سهلان بن مكتوم از حدود ( 365 - 374 هجری)،


حكام غزنویان:

- از آلپتگین تا سبكتگین در ماده "یك" شرح داده شد كه از سال ( 351 - 387 هجری ) میرسد.
- امیر اسمعیل بن سبكتگین ( 387 هجری ) ،
- سلطان محمود غزنوی ولد سبكتگین از ( 387 - 432 هجری ) ،
- امیر محمد بن سلطان محمود ( 421 هجری ) ،
- سلطان مسعود بن السلطان محمود ( 421 - 432 هجری ) ،
- بار دوم محمد ولد سلطان محمود ( 432 هجری)،
- سلطان مودود بن سلطان مسعود ( 432 - 441 هجری)،
- مسعود ثانی بن مودود ( 441 هجری) ،
- علی بن مسعود اول ( 441 هجری )،
- عبدالرشید بن محمود ( 441 - 444 هجری ) ،
- طغرل « از فامیل محمود نبود و یكی از غلامان محمود بشمار میرفت » ( 444 هجری )
آنرا بنام طغرل غاضب نیر لقب داده اند ،
- فرخزاد بن مسعود اول ( 444 - 451 هجری ) ،
- سلطان ابراهیم بن مسعود اول ( 451 - 492 هجری ) ،
- علاوالدین بن مسعود سوم ( 492 - 509 هجری ) ،
- شیرزاد بن مسعود سوم ( 509 هجری ) ،
- ارسلان شاه بن مسعود سوم ( 509 - 511 هجری ) ،
- بهرامشاه بن مسعود سوم ( 511 - 552 هجری ) ،
- خسروشاه بن بهرام شاه ( 552 - 557 هجری ) ،
- خسرو ملك بن خسروشاه ( 557 - 583 هجری)، مدت حكومت غزنویان از دوره محمود غزنوی تا خسرو ملك در حدود یكصد ونودو شش سال بشمار میرود و مدت حكمروائی غزنویان پیش از محمود سی و شش سال میشود كه جمعآ این توركان قرلقی دوصد و سی ودو سال فرمانروایان افغانستان بودند .

سلجوقیان:

- السلطان ركن الدین ابوطالب طغرل بیگ محمد بن میكائیل بن سلجوق ( 429 - 455 هجری ) ،
- السلطان آلپ ارسلان بن جغری بیگ ،
- السلطان ملكشاه بن آلپ ارسلان ،
- السلطان بركیارق بن ملكشاه ،
- السلطان محمد بن ملكشاه آلپ ارسلان ،
- السلطان مغیث الدین سنجر بن ملكشاه ،
- السلطان محمود بن محمد بن ملكشاه ،
- السلطان طغرل بن محمد ،
- السلطان مسعود بن محمد ،
- السلطان ملكشاه بن محمود بن محمد بن ملكشاه ،
- السلطان محمد بن محمود بن محمد ،
- السلطان سلیمانشاه بن طغرل بن محمد ،
- السلطان طغرل بن ارسلان ( آخرین ملك اهل سلاجقه ) . این سلجوقیان در سرتاسر افغانستان حكمرانی نكرده اند و گوشه های شمال افغانستان یعنی توركستان افغانستان متعلق به آنها بود.


دوران حكومت خوارزمشاهیان:

گرچه در تورك بودن این پادشاهان شكی نیست و بازهم (( برای متحرفین تاریخ یاد دهانی میگردد "ویراستار" )) شبانكاره ای در مجمع الانساب كه تحقیقات زیاد نموده تآكید مینماید كه: « اصل این سلاطین "خوارزمشاهیان" هم از ترك است» ( ص 134 مجمع الانساب ) .
- خوارزمشاه اتسزبن محمد بن انوشتگین؛
- خوارزمشاه ایل ارسلان بن اتسز؛
- خوارزمشاه سلطان شان بن ایل ارسلان؛
- خوارزمشاه تكش بن ایل ارسلان؛
- السلطان علاوالدین محمد بن تكش بن ایل ارسلان؛
- سلطان معظم جلال الدین منكبرنی بن محمد بن تكش؛
- غیاث الدین پیرشاه بن محمد بن تكش؛
- سلطان ركن الدین غور سانجی ، دودمان اول خوارزمشاهیان از ( 300 - 390 هجری )؛
- دودمان دوم خوارزمشاهیان از ( 408 - 617 هجری ) ، جمعآ در حدود سه صد سال حكمراندند.

حكام غوری:

 

 

- لاويك ها در حدود سال صد قبل از ميلاد.
- حكومت كوشانيان بزرگ. . . . . . . . . . .
- يفتلي ها. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
- فريغونيان. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
- بانيجور هاي تخارستان و بلخ. . . . . . . .
- شاران غرجستان. . . . . . . . . . . . . . . . . . .
- حكام غزنوي. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
- سلجوقيان. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
- خوارزمشاهيان. . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
- حكام غوري . . . . .. . . . . . . . . . . . . . . .
- حكام مغولي. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
- حكام تيموري ها در افغانستان. . . . . . . . . .
الف : حكام تيموري هرات. . . . . . . . . . . .
ب : حكام ديگر تيموري ها در افغانستان. . . . . .
- ميران و شاهان محلي كه توركي التبار اند. . . . . . .
الف : ميران ميمنه. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
ب : شاهان درواز. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
ج : شاهان متآخر درواز. . . . . . . . . . . . . . . . . . .
د : ميران بدخشان. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
هـ : مير محمد شاه بار اول . . . . . . . . . . . . . . . . .
ز: شاهان شغنان و باميان
- عروق هاي تورك. . . . . . .
فصل چهارم
- توركان هزاره
- تورك هاي ايماق : . . . .
- تورك هاي قزلباش. . . . . .
- كوشاني ها و يفتليان. . . . .

فصل پنجم
- تورکان غلجائي . . . . . . .
- توركان غوري .. . . . . . . . . . . .
- مغولان تورک شده . . . . . . . . . . .
- توركان فرملي . . . . . . . . . . . . . .
- عرب تورك
- سه قسم عرب در افغانستان . . . .

فصل ششم
- بلوچها ، نورستانيها ، پراچي ها ، پشه يي ها ، اورمولي ها و هندو ها. . . - زبانها و اقوام پامير بدخشان
ييدغه يا يودغا: . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . ..  . .
فصل هفتم
- سيستان .
- بلخ. . . . . . .
- تخارها . . . . .
- فهرست مآخذ. .
 

 

 
 

بالا

دروازهً کابل

 

شمارهء مسلسل ۲۰۰          سال نهــــــــــم                      سنبله/میزان    ۱۳۹۲                ۱۶ سپتمبر   ۲۰۱۳