فصل پنجم
تورکان غوری
کلمه"غوری" تورکی است و معنی های زیاد دارد، غور - نورس و ناپخته را گویند و اگر حرف "غ" بفتحه تلفظ شود، دقت و تعمق کردم معنی میدهد، غوره های زردآلوپیش از پخته شدن"غور" می نامند و در میان تاجیکان اصطلاح "غورک" معمول میباشد که همان "غورگ" تورکی است.
"غور" که حرف "غ" بضمه تلفظ و حروف دیگر به سکون میآید، نزدیکی دارد و تقریباً اگر یک حرف "واو" پیش از "را" بیاید، در آنصورت تلفظ اصلی تورکی را میدهد و شاید هم "غوری" یا "غور" از همینجا آمده باشد، زیرا شاهان و کلانتران علاقمند میباشد که آنها را به شیر نسبت دهند.
کلمه "غوری" به تلفظ اصل تورکی آن، ظرفی را گویند که در آن پلو "برنج" پخته میگذارند بناً غوری بمفهوم سخی و نان ده آمده و صاجب دسترخوان باز را گویند.
"یک مفهوم تورکی دیگر کلمه "غور" که در ولایات شمالی تورک نشین افغانستان معمول است، عبارت است"بر آمده گی و ناهمواره" را گویند، و این کلمه "غور" نسبت های مختلف دارد مثلاً در وجود انسان یک عنصر نا مطلوب نا خوار و بر آمده پیدا شود، اگر او مانند پندیدگی نرم باشد "شیش" گویند و اگر سخت مانند ککرک و یا استخوان باشد"غور" میگویند و ازین نسبت است که در پهلوی نام های محل مانند "شور تیپه"، "نیز مستعمل است یعنی تپه ایکه نسبت به تپه های اطراف و اکناف غور تر یا بر آمده گی تر و یا به عباره دیگر بلند تر است. - ویراستار".
ازینکه استاد حبیبی این کلمه را به "غر" پشتو نسبت داده اند و آنرا کوه ترجمه نموده اند، هیچ ربطی به "غور" ندارد و اگر رابطه یی دارد، کلمه غر از مآخذ تورکی گرفته شده اند، چنانچه گفته شد غور تیپه. و حتی بعضی مورخین در بار که آنرا به گرشاسب و غرستان و دیگر توجیه نموده اند عاری از حقیقت است.
در حقیقت "غور" یکی از همان مردمان کوشان و یفتل میباشند که در کوهستانات غور حیات بسر برده و بعداً به مقامات حکومتی رسیده اند و یکی از مشهور ترین سلسله شاهان افغانستان را تشکیل مینمایند.
در کنار همه مشاهیر غورستان و غور، باید ذکر نام یکی از شخصیت های با کرامت غوری درینجا آورده شود و بدون ذکر نام آن عارف بزرگوار یا" امیر حسین سادات غوری" نمیتوان تاریخ و سرگذشت غور را مکمل تشریح نمود بنگرید در مجله آریانا برون مرزی بقلم این نگارند شماره بهاری 1386 هجری (. بهر حال کلمه "غور" اصلاً به یک قوم و یا طایفه از طوائف تورکان ختائی و لاچینی منسوب می باشد، و در کتب آمده که غور نام قومیست که ساکن ولایت غور بودند «خیلی ها دلچسپ است که اگر با مردم محل و دانشمندان غور صحبت شود،جمله قاطعانه میگویند که غوری ها بدون تردید نژاد تورکی دارند و نیز خود ها را تورک میشمارند، وقتیکه با بقایای غوری های لوگر در تماس شدیم، آنها گفتند که پدر کلان هایشان میگفتند که ما همه تورکیم.
در دائرهً سپهر نا پیدا غور چائیست که جمله را چشانند بدور
و حکیم ابوالمجد مجدود بن آدم سنائی گوید:
آن شنیدستی که در نواحی آن غور بود جایی مردمش همه کور
چند کــور از میــان آن کــــــوران نــزد فیل آمدند از غــوران
کلمات "غوریان" یعنی غوریها و غوربند" از کلمه"غور" گرفته شده است، اطراف و نواحی این منطقه از قدیم الایام با تورک و تورکی ارتباط داشتند و چنانچه در اطراف کوتل شیبر و دره کوشان در همین رساله نوشته شده است و اصلاً به سلسله جبال مسمی میباشد.
غوریان از مناطق بسیار مشهور افغانستان و در حقیقت متصل مرکز خراسان یا هرات میباشد که در سرحد ایران و افغانستان قرار دارد که کثیری ازین مردم خود را به چغتایی و تیموری نسبت میدهند.
غور کلمه مشهور است و از آنجائیکه بشر همه ازیک جوهر می باشند، اصطلاحات و کلمات وغیره مسایل همه مشترک اند بناً بعضی کلمات مشابه در زمانها مکانها دیده میشود، مثلاً در اردن، در یمن و در اسپانیا جایهائی موجود میباشند که بنام غور یاد میگردد و دانسته نشد که آنها به چه معنی آن جایها را "غور" گفته اند و غور بمعنی غیرت و شجاعت نیز است تورکان هزاره به فکر آن بودند که اگر حکومت فیدرالی در افغانستان پیاده شود آنها ایالت خویش را غرجستان می گذارند که اصل این واژه غورستان و اینکه گاهی غرشستان گویند گمان این نگارنده اصلیت ندارد و تنها شاید از زبان عامیانه آمده باشد اما زمانیکه تورکان هزاره افغانستان با من در تماس شدند با ایشان رای غرجستان را ندادم بلکه زابلستان را برای آنان پیشنهاد نمودم البته دلایل زیاد وجود داشت. ولی غورستان شاید بهترین نام ها باشد.
غرجستان و خلجستان و غلجستان با هم نزدیک میباشند، غلجی و غلجائی و غرجستان میتوانند با هم یکی شوند که بالاخره به همان کلمه خلج و هون ها منتهی میشوند که باز هم غورستان، غرجستان همان ریشه تورکی را میابند که قبلاً هم بودند.
اینکه مورخین ساکنین قدیم غور را تورک یاد کرده اند، به خاطر آنست که این مردم لباس، عادت، اخلاق و قیافه تورکانه داشتند و زبان شان نیز در گذشته های بسیار دور شاید یکهزار و پنجصد سال قبل تورکی یا مغولی بوده است. 178 پژوهشی.....)
"..... و در صدر اسلام قومی بنام طرخان) تورخان یا ترخان (در بامیان و غور زند گی میکردند، اولین شخص مشهور ازین خاندان"نیزک ترخان" بادغیسی است"( ص 180 همان کتاب).
همچنان یزدانی میآورد:" ابن خلدون در مقدمه تاریخ خویش در بخش اقلیم سوم مینویسد: در قسمت باختر و خاور بخش هشتم چادرگاه های خلج واقع است که از طوایف ترک اند، این چادرگاه از مغرب به سر زمین سیستان و از جنوب به ناحیه کابل و هند پیوسته است در شمال این چادرگاه کوهستان غور است و مرکز آن غزنه است که به منزله بندر هند بشمار میآید( ص 191).
در تحقیقات یزدانی که واقعاً دانشمندانه و بیطرفانه نوشته اند در باره عیاران غور چنین معلومات بدست میآید:" غور: طبایع الحیوان مروزی میگویند" یلاق یا ایلاق با خرلج های دیگر از ترکستان به تخارستان آمده اند، در حکایات پیش از اسلام داستانی از دلاوری به نام "یلاق" در جبال غور ذکر شده است که در زمره امیران و عیاران غور بوده است. تورکان ایلاق زبان فارسی را خوب میدانستند" (ص 191) این نوشته بالا میرساند که گروهی از تورکان غور مخصوصاً از بازماندگان عیار مشهور باسم یلاق مسمی بوده اند که در قبل از اسلام در آنجا سکونت داشته اند. گمان میرود که نام "عیار" مذکور اصلاً "یلاق" یا "یراق" یراغ" و یا وراق" بوده است که بالاخره آنرا "یلاق" گفته اند ولی کلمات "ایلاق" و "ییلاق" بمعنی مقابل قشلاق است که در تابستان آنجا قشلاقیان خرگاه میزنند، "ایلاق" مطابق تلفظ تاجیکی است
که از "ییلاق" گرفته شده است.
همچنین متذکر باید شد که عنوانی را در کتاب مذکور یافتم بنام" رواج نامهای تورکی در غور" «که واقعاً جالب و مهم بود زیرا داشتن نامهای تورکی خود دلیل و برهان قوی را بر تورکی بودن آندیار مخصوصاً در سابقه آن کوهساران وانمود میسازد. سپس به عنوان دیگر بر خوردم بنام "لباس اهالی غور" و چون در کتاب "حدودالعالم" جهت مقایسه رجوع نمودم، موضوع را به حق یافتم و احسنت برای آن دانشمندان یزدانی مینویسد" :" از آنجاییکه هزاره ها تا قرن هفتم هجری تحت نام واحدی درنیامده بودند و کلمه هزاره بر همه ساکنین غور قدیم علم نشده بود، مورخین جغرافیه نگاران آنان را بنامهای ترک، تاتار، ترکمن، زاولی، بربری، خلج، خلخ، قرلوق، چگل، لاچین و یا بنام های قبایل فرعی شان یاد کرده اند، اوصافی را که برای این قبایل ذکر نموده اند، مو به مو به هزاره های امروزی تطبیق میکنند( ص 178) و بقرار گفته
دانشمند آقای یزدانی که مورخین ساکنین قدیم غور را تورک گفته اند البته آنها به تورکی میمانند و در حدود شاید یکهزار و پنجصد سال پیش به تورکی صحبت میکردند ولی متوجه باید بود که مردم غوربیش از صد سال هم نمیشود که بفارسی سخن میگویند و یکهزار و پنجصد سال بسیار وقت زیاد و شاید یکصد و پنجاه سال باشد ونه یکهزار و پنجصد سال که معمرین درین باره حکایت دارند.
در قسمت غلجائی های غور تبصره ها بمیاان آمد و همین غوری ها از همان نسل اند و شاه حسین غوری که از شهزادگان غور بود در حقیقت از روی افسانه گونه ابراهیم زایی جدا علی غلجایی ها می باشد در قسمت شاهان غوری در فصل تورک ها شرح خواهد شد.
حدود اربعه غورستان همان حدود اربعه تورکان هزارستان، غرجستان و یا زابلستان میباشد گویا از دره غوربند آغاز، سر زمین کابلستان، غزنی، زابلستان، تگین آباد یا گوشه های از قندهار، ارزگان، غور، بامیان، یکاولنگ، بهسود، جاغوری، جغتو، گوشه یی از وردکستان و لوگر، کیله گی، دهنه غوری، دره کیان، صیغان و کهمرد، دره شکاری، دره صوف، گوشه های سمنگان، گوشه های سرپل وغیره میباشد.
و طوریکه در جای دیگر این مقاله آمد که در سرتاسر کشور ازین نژاد موجود میباشد که ذکر مجملی از آنها بمیان آمده است.
از روی دلیل و سند دیگر تورک بودن غوری، چنین مفاد بدست میآید که میگویند:" منابع چینی تخارستان کوچک را ایالت خرلج خوانده است:» الهیاطله جبل من الناس کانت لهم شوکته وکان لهم بلاد طخیرستان و اتراک خرلخ و خنیجینه من بقایاهم«قبال دیگریکه در زمره هیاطله بشمار میآیند عبارت اند از: کیمجی، غور، خلج، "ایلاق" قون، یماک ارغو و یغنی نیرومند ترین این اقوام همان قبیله خرلخ بوده است"( ص 190 پژوهشی......).
در گفتار بالا به صراحت آمده که "غور" یکی از اقوام تورک و از شاخه غلجایی ها است که در سطور بالا نیز قابل یا آوریست که حبیبی سعی بی نتیجه کرده اند که غوری ها را پشتون ثابت نمایند در حالیکه نه تنها شواهد و اسناد تاریخی به تورک بودن آنها وجود دارد، بلکه اهالی و مردم غور هنوز هم خود را از نژاد تورک میدانند. همچنان یکی از شخصیت های ایران بنام مهدی روشنضمیر کوشش نهایی نموده است که غوری ها را از نژاد آرین و باز ایرانی بسازد ولی از آنجاییکه حقیقت چیز دیگر است لذا آن زحمات نتیجه مثبت نمیدهد زیرا محققین و جستجوگران در یافته اند که جمله غوریان از نژاد تورک میباشند.
چنانچه که مکرراً گفته آمد که در هندوستان فلم هنری را بنام "سلطانه رضیه" از روی اسناد موثق و شواهد معتبر تاریخ تهیه داشته اند که در متن فلم مشاهده میشود که سلطانه رضیه علاقمند به یکی از مشاورین و حاجبان خاص در بارش میشود ولی دریاریان به آن توافق نمی نمایند و میگویند که چون ما همه تورک بن تورک و ابن تورک میباشیم، شایسته نیست که سلطانه رضیه با کسی دیگری غیر از تورک ازدواج نماید. از آنست که آن شخص را تورکان غوری بقتل میرساند.
ما در نوشته ها میآوریم که بهترین بیوگرافی همان است که خود شخص در باره خودش بنویسد و نیز مصرعی دارم که از قدیم مروج بوده که گویند:
ای برادر هیچکس بهــتر زتو نشناسدت
زآنچه هستی یکسر موخویش را افزون منه
غوری ها خودشان که خود بهتر از دیگران میشناسند، فریاد بر میدارند که ما تورکیم و نامهایشان بنامهای عربی و تورکی بمشاهده میرسید ولی بعضی ها بروی تعصب میکوشند که حقیقت را دگرگون جلوه بدهند.
ولی در نتایج هر آنچه که در باره غوری ها گفته آمد که از بقایای کوشان و یفتل میباشند درست میباشد که دلایل زیاد درین رساله آورده شد.
ادامه دارد
فصل پنجم
- مغولان تورک شده . . . . . . . . . . .
- توركان فرملي . . . . . . . . . . . . . .
- عرب تورك
- سه قسم عرب در افغانستان . . . .
فصل ششم
- بلوچها ، نورستانيها ، پراچي ها ، پشه يي ها ، اورمولي ها و هندو ها. . . - زبانها و اقوام پامير بدخشان
ييدغه يا يودغا: . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .. . .
فصل هفتم
- سيستان .
- بلخ. . . . . . .
- تخارها . . . . .
- فهرست مآخذ. .
|