كوشانیها و یفتلیها
كوشانیها و یفتلیها یكی از قدیم ترین توركان افغانستان میباشند ، ازینكه در تواریخ میخوانیم كه كوشانیها چند صد سال پیش از میلاد مسیح در بگرام كابل تخت نشینی كرده اند ، بی تردید درست است . اما سوال اینجاست كه آیا وقتیكه آنها از توركان ختای یا توركستان شرقی چین (فرق چین و ما چین در اینست که چین مملکت چین امروزی را می گفتند و ما چین به اطراف چین اطلاق میگردید و چین و ماچین هیچگاه یک معنی را افاده نمیکرد.) بیرون آمدند و از طریق تخارستان به كابل داخل شدند و به زودی جلو حكومت را در خاك افغانستان كنونی بدست آوردند ؟ جواب ما درین سوال منفی است ، زیرا در ساحات زابلستان و كابلستان ، سرزمینهای غزنی وهم ارزگان از اقوام آنها یا كوشانی یفتلی حیات بسر میبردند و هنوز یك موًرخ مدقیق نتوانسته است دریابد كه آیا كسانیكه از بیرون آمدند و فورآ زعیم افغانستان آنوقت شدند ویا اینكه از داخل اقوامیكه قبلآ در آنجا حیات بسر میبردند
خانواده ئی باسم كوشانیها بر سر قدرت رسیدند . اما برای ما معلوم است كه كوشانیهای تورك تبار از توركان ختای میباشند .
یك مسئله دیگر اینست كه در تخارستان كنونی افغانستان ، كوشانیها و یفتلیها زندگی میكردند و مردم آنجا نیز اهل تورك بودند و متآسفانه در بعضی جای ها دیده میشود كه تخارستان و تاریخ آنرا بصورت درست نمی نویسند و بتاریخ جعل مینمایند. و زبان تورکی تخاری را به زبان دیگر تعویض و معرفی میدادند.
كوشانیها و یفتلیها هر دو یك فامیل و از یك قوم میباشند و در همه تواریخ میخوانیم كه یفتلیها بقایای كوشانیها میباشند و این موضوع كاملآ حقیقت دارد.
مگر مهم اینست كه یكتعداد ایراندوست ها كوشانی و یفتلی را از نژاد آرین میشمارند و این موضوع بصورت قطع نادرست و جعل كردن تاریخ میباشد . زیرا طوریکه در صفحات گذشته آوردیم در دایرة المعارف ها ، خاصتآ در دایرة المعارف اسلامی كوشانیها و یفتلیها را تورك گفته اند . مثلآ در بعضی منابع معتبر دیگر چنین آمده اند : « شاهنشاهی آتیلا هون یعنی بدون شك تورك بود ..... هون های اروپا كه قطعآ از نژاد تورك بودند ..... توكیو ها قرار دارند ، این ملت از نژاد تورك بود و نام خود را به مجموعه مللی داده است كه بان زبان تكلم میكردند » ( صفحات 154 - 157 امپراتوری صحرانوردان ( .
یوچی ها ، سیتی ها ، توكیو ها ، ژوان - ژوان ها و هون های سفید عبارت از كسانی میباشند كه از میان آنها تگین شاهان ، یفتل شاهان ، كوشان شاهان ، رتبیلان ، كابلشاهان ، قرلوق شاهان (طائفه سبكتگین ) سربرآوردند و در خاك كنونی افغانستان حكمروائی كردند .
رنه گروسه محقق توركشناس یفتلیها را مغول میداند و چون یفتلیها را مغول ثابت نموده بنآ كوشانیها نیز مغول ثابت میگردند چونكه همه از یك نسل میباشند مگر در متن این نوشته آوردیم كه بسیاری از محققین تفاوت بین مغول و تورك را نیافته و مغشوش شده اند كه این راه گمی آنها خطری را در نوشته هایشان وارد نمیسازد چونكه تورك و مغول در ریشه یكی میباشند . در یكی از جای ها رنه گروسه خودش اعتراف مینماید كه : « "هیونگ نو"های تورك نژاد قبل از میلاد مسیح و "سین پی"های مغولی نژاد در قرن سوم پس از میلاد"ژوئن – ژوئن" های مغولی در قرن پنجم میلادی "تركان توكیو" تورکان آسمانی" یا کوک تورکها در قرن ششم ، "تركان اویغوری" در قرن هشتم ، تركان قرقزی ( قرغزی ) در قرن نهم ، ختائیان مغولی نژاد در قرن دهم "كرائت" ها یا "نایمان" ها كه آنها نیز بلاشك تورك نژاد بوده اند از قرن دوازدهم و بالآخره مغولان چنگیز خانی در قرن سیزدهم ، هر چند ما بر هویت
این قبایل واقفیم و میدانیم گاه تورك وگاه مغول بوده اند و تفوق و تسلط خودشان را بر دیگران تحمیل نموده اند ولی نمیدانیم كه در ابتدآ و در مبدآ قلمرو آبآ و اجداد این تركان و مغولان و تنگقوت ( تنگغوت ) ها چگونه و در كجا ها بوده است » ( ص 15 امپراتوری ) .
این موًرخ بزرگوار بازهم اقلا وقت آنرا نیافته تا چند دقیقه ای تفكر نماید كه آنهائیكه در خاك افغانستان حكومت كرده اند ، آنها از خاك افغانستان سر برآوردند وتنها در نسب به هون ها ، ژوان - ژوان ها و توركان ختای ارتباط میگیرند و ازینكه اگر در جستجوی منشآ آنهائیكه در ختا بوده اند باشند ، لابد موضوع آسانی نیست زیرا باز به افسانه میكشد كه همان اولاده یافث میباشند و در همان سرزمینهای یاد شده وجود داشتند .
حالا بنگرید كه رنه گروسه با اعتماد كامل و از روی اسناد انكار ناپذیر هیاطله را از نسل تورك و مغول میگوید : « هیاطله كه نیز بدون تردید مغولی هستند « ( ص 154 امپراتوری ) .
همچنان تكرارآ ذكر میكند كه : « هون های اروپا كه قطعآ از نژاد تورك بودند ..... توكیو ها ، این ملت از نژاد تورك بود » ( ص 157 همان كتاب ) و استاد حبیبی ابدالی ها را بقایای یفتلی ها میداند و آنها را از پشتونیت می برآرد.
پوهاندعبدالحی حبیبی میگوید كه دودمان های حكام افغانستان قدیم از نسل یفتلیها و كوشانیها میباشد .
" دودمان های حكمرانان داخلی كه از بقایای كوشانیان و یفتلیان و دیگر مردم این سرزمین بودند » (تاریخ افغانستان ) چون حكمرانان و دودمانهای حكام بعداًز یفتلی ها و كوشانیها عبارت بودند از تگین شاهان ، رتبیل شاهان ، كابلشاهان وغیره و همه از نسل هون های سفید و تورك بودند ، بنآ بروایت پوهاند حبیبی به استناد منابع عربی و دایرة المعارف اسلامی همه تورك بودند ، پس یفتلیها و كوشانیها كه ابولآبای آنها میباشند نیز تورك هستند . استاد حبیبی باز علاوه میدارد كه كوشانی ها و یفتلی ها اصلآ تورك میباشند : « كابلشاهان را موًرخین بنامهای مختلف یاد كرده اند ، برخی آنها را به اعتبار كیش و آئینی كه داشته اند برهمن یا هندو شاهان ویا بودائی شمردند و جمعی موًرخان ایشان را از بقایای كوشان هیفتلی یا تورك خوانده اند » ( ص 74 افغانستان ) .
استاد حبیبی باز به تایید قول بالا كه بقایای كوشانی و یفتلی را به تورك منسوب میسازد از زبان البیرونی چنین میآورد « در كابل پادشاهان تورك حكم میراندند كه اصل ایشان را از تبت گویند و نخستین شاه این سلاله برهتگین بود ..... بعداًز آن بر این سرزمین شاهیان كابلی مستولی شده اند كه قرنها از حكمرانی ایشان گذشته وتا شصت نفر میرسند و من شنیدم كه نسب آنها را بردیبایی نوشته اند كه در قلعه نغر كوت موجود است و خواستم بر آن آگاهی حاصل كنم بنابر سبب هایی ممكن نگشت از جمله این شاهان كنك ( كنشكآ ) است كه بهار پشاور به او منسوب است .....) ص 75 افغانستان(.
مكررآ گفتیم كه حبیبی بسیار سعی دارد یفتلیها و كوشانیها را به آریائی و باز به پشتونها نسبت دهد در پاورقی گفته های بالا موضوع را چنین تردید مینماید : « چون قبایل كوشانی و هفتلی آریائی از ماورای پامیر و واخان به اراضی شمال هندوكش فرود آمده بودند بنابرآن موًرخان قدیم ایشان را ترك پنداشته اند و تصور میكردند كه از تبت آمده اند » ( ص 75 ) .
قضاوت را به خوانندگان با انصاف میگذاریم ، اولآ سخن البیرونی صحیح ترین و موًثق ترین بوده هیچكس تا اكنون در دنیای ما حرفی از وی را رد نكرده و گفته های او را سند اعلی میدانند.
دوم اینكه استاد حبیبی ، موًرخین قدیم را بخاطر اثبات قول و میل خود غلط میگوید در حالیكه همه مآخذ وی از همان موًرخین قدیم است ولی نمیدانم چه اتفاقی افتاد كه وی بخاطر اینكه ابدالی ها را از نسل یفتلی ثابت كند یفتلی ها را آریائی میسازد . وما مكررآ دیدیم كه صد ها موًرخ قاطعانه گفته اند كه كوشان و یفتل یكی و از نسل و نژاد تورك میباشند .
سوم اینكه میفرماید كه از ماورای پامیر و واخان یفتلی و كوشانی آمدند و این را بخاطر اثبات قول خود آورده اند ، درحالیكه متوجه نشده اند كه ماورای پامیر و واخان همان توركستان چین و خاك هون ها ، ژوان - ژوان ها ، توكیو ها و خطائی ها هستند كه تبتی ها با ایشان هم خونی و هم نژادی دارند .
نظر زائر چینی : « زایر مشهور چینی شوانگ چوانگ ( هیوان تسنگ ) درباره اقوام مختلف تورك كه در تخارستان ، بلخ ، قندهار و ننگرهار حكمروائی داشتند ، معلومات مبسوطی ارائه میكند . موًلف Afghanistan of the Afghans عقیده دارد كه حاكمیت كوشانیهای تورك تبار كه یكی از گروپ های فرعی یوچیها بودند ، بعداًز پارچه شدن بصورت شهزاده نشینی ها ادامه پیدا كرد و نمونه بزرگ آن كابلشاهان و یبغو های تخارستان اند » ( ص 17 - 18 آریانای برونمرزی برلاس و او از منابع چینی و توركی ) .
استاد حبیبی تورك بودن كوشانی و یفتلی را درینجا بصراحت توضیح میدهد كه :« در نصف اول قرن هفتم میلادی در شمال هندوكش و ولایت تخارستان تا بلخ و میمنه امرایی از نژاد توكیو ( بقایای كوشانی و یفتلی ) حكمرانی داشتند كه مركز ایشان قندز بود " ( ص 107 تاریخ افغانستان) .
در بالا استاد حبیبی توكیو را در میان هلالین بقایای یفتلی و كوشانی میآورد و حقیقت هم همین است كه وی گفته وبا صد دلیل در سطور دیگر گفتیم كه توكیو ها توركان میباشند و در آن گفته شكی و تردیدی موجود نیست .
در كتاب افغانستان بعداًز اسلام درباره تگینهای افغانستان كه شاهان معروف بودند چنین آمده است : « در مدت سه قرن اول اسلامی در تاریخ افغانستان ، نام امرآ و حكمرانانی برده میشود كه در آخر اسمای ایشان كلمه "تگین" اضافه میشود. این سلسله شاهان شاید از یك خاندان معین نباشند ولی مانند امرای شمال هندوكش ایشان نیز از عناصر "كوشانی هفتلی" اند كه در ازمنه قبل از اسلام به صفحات شمال هندوكش و تخارستان آمده اند و از رجال همین كشور شمرده میشوند . و حتی بنام یكی از ایشان بین مجرای ارغنداب و هلمند در غرب قندهار كنونی شهری بود در دوره غزنویان آنرا"تگین آباد" گفتندی » (ص 109 ).
چون تگین كلمه توركی است و تگین به معنی شهزاده و ولیعهد پادشاه می باشد و این لقب در زمان قراخانیان یا آل افراسیاب یا ایلک خانیان و غزنویان بسیار بلند آوازه بود قراخانیان هم دو پادشاه داشتند یکی در قسمت شرقی امپراتوری آنها حکمرانی می کرد و دیگر به نیابت قراخان در قسمت غربی امپراتوری آنان حکم میراند قراخان بزرگ در بلا ساغون و قراخان نایب در بخارا بود علی تگین یکی از شهزاده گان قراخانیان است که پس از سقوط سامانیان در بخارا به نیابت قراخان بزرگ فرمان میراند و این علی تگین با سلجوقیان و غزنویان دایم بر سر ماوراءالنهر در کشمکش بود و تگین شاهان صد در صد تورك و پادشاهان بسیار قدیم افغانستان میباشند كه حتی تگین آباد یا نام قدیم قندهار بنام آنها مسمی است و بگفته خود استاد حبیبی كه میگوید ، تگین ها نیز از عناصر كوشانی و هفتلی اند ، پس سوالی پیدا نمیشود كه ما كوشانی و یفتلی را قاطعانه طائفه تورك بشماریم .
نپكیان امرای تورك قدیم افغانستان كه قبل از تگینان در افغانستان حكم میراندند نیز از نژاد تورك و بقایای یفتلی ها اند ، چنانچه استاد حبیبی گفته: « گمان میرود كه این دسته شاهان از بقایای امرای هفتالی و كوشانی باشند كه بعداًز اختتام دوره عروج هفتالیان در شمال و جنوب هندوكش حكمرانی داشته اند .» ( ص 105 و او از مقاله مارتن) .
بقول استاد حبیبی و او به تآیید كرستین سین در تخارستان یبغو ها كه لقب قدیم شاهان كوشانی بود حكم میراندند و نیزك های تورك نژاد بآنها همكار بودند و در تاریخ اسلام در افغانستان تصریح شده كه نیزك ترخان ، جان نثاری هایی برعلیه نفوذ اسلام در توركستان كرده است .
در قسمت شاران بامیان كه استاد حبیبی آنرا به ( شیران ) مبدل ساخته سوالاتی برمیخیزد ، اولآ قطعآ نمیتوان آنرا "شیر" خواند و دوم كلمه "شار" در شاهان غور و سلاله های توركی كوشان و یفتل كلمه "شار" معمول بوده است .
"شار" خود كلمه توركی و به یك سلسله شاهان چون تگینان ، نپكیان ، رتبیلان وغیره استعمال میگردد ، چون موًرخین نتوانستند معنی كلمه را دریابند بنآ آنرا "شیر" بمعنی حیوان درنده آوردند ، البته با آنكه تعبیر غلط است ولی این تعبیر غلط با همه غلطی خود سابقه طولانی دارد و بعید نیست كه زعمآ و رهبر ها علاقمند میباشند تا در غیرت و حمله چون "شیر ژیان" نسبت پیدا نماید .
ولی كلمه اصلآ "شار" كه در متون به همین شكل آورده شده است مثلآ در صفحه 122 افغانستان بعداًز اسلام میخوانیم : « در زمانهای قدیم بنای شهرستان بخارا از طرف شهزاده شیر كشور بن قراجور بن یبغو میداند ..... » درینجا شیر كشور آمده است گویا مرد غیور مملكت میتواند تعبیر گردد ، گیرم كه اگر "شیر" بمعنی حیوان درنده باشد ، ناگزیر آنرا نیز میتوان پذیرفت بخاطریكه كلمات توركی و تاجیكی اصلآ مخلوط و مركب میباشند و در جمله بالا آمد كه « شیر كشور بن قراجور بن یبغو كه این خود نمایانگر تورك بودن آنهاست ، بنگرید درینبیت كه "شاران" را به چه معنی آورده اند :
پیش از همه شاهان است در ماضی ومستقبل
پیش از هــمـــــــــــه شیرانست در شیــــــــــری و در شاری
اكنون چندین دهکده وقصبه و قشلاق بنام "شاران"میباشد و در اصطلاح مردم آنرا"شهران" هم گویند. د رتاریخ رشیدی میرزا حیدر دو غلات آمده که شاران رباطی بوده در نزدیکی سمرقند و شوران تام طایفه از طوایف تورک است و بعضاً شاران را شهرخان نیز گفته اند.
شاید در بحث تاجیك ها كه مقاله مستقل نوشته خواهد شد بسیار مسائل را روشن بسازیم و بسیار كلمات را تشریح نمائیم ، یك مثال از آن كلمات اینست كه در فارسی ما میگوئیم"شاه" یا پادشاه بمعنی زعیم و آمر ، درعین حال كلمه "پاشا" ( بدون حرف های دال و ها ) معنی رزم آور و رهبر جنگ و زعیم را میدهد كه در توركیه سابق منصبی بزرگی بوده كه بمانند "خان خانان" تورك های بابری هند ، معنی رئیس كابینه و رئیس الوزرآ استعمال میگردید .ودرین باره مثال ها زیاد است كه بوقت موعود تحریر خواهد شد .
و حالا بخاطر اثبات قول به كتاب خود استاد حبیبی و اسناد او مراجعه مینمائیم كه "شار" بمعنی شهریاران آورده شده است ونه "شیر" . « رتبیلان و كابلشاهان و لویك و شار وغیره » (ص 30 ) كه "شار" در ردیف شاهان دیگر ویا تورك شاهان آورده شده است .
بقول ماركوارت محقق آلمانی" ریشه كلمات شار و شیر و شهر و شاه یكی بوده وبا كشتریه (طبقه حكمرانان نظامی ) مقارنت دارند » ( ص 71 ).
كلمات بالا و استعمال آنها تحلیل كار دارد ونه به حكم آنی و لحظوی ، اگر "شار" بمعنی تلفظ عامیانه بیاوریم كابلیان "شهر"را "شار" گویند كه به "شاه"و "شیر" ارتباطی ندارند ، تنها تشابه اندرمیان آنها حرف "شین" است و بس .
" الیعقوبی ..... نام ملك تخارستان را شروین مینویسد ... چون شروین نامیست كه همان ریشه شار و شیر و شاه دارد . بنابران میتوان گفت كه این امرآ نیز از همان عناصر بومی كوشانی و هفتلی اند » ( ص 113 ) . استاد حبیبی درین جمله بالا با بزرگواری خویش اعتراف مینماید كه "شار" های بامیان تورك میباشند از جانب دیگر ما در ایران شروانشاهان داریم كه همه تورك میباشند و سرور و سردار سخنوران توركان پارسی گوی نظامی گنجوی یا خداوندگار داستان سرائی بدربار یكی ازین شروان شاهان شاعر دربار بود و میخواست به شیروان شاه خمسه را بزبان توركی آذری بسراید ولی شروانشاه كه تعصب نداشت برایش گفت كه فارسی را ترجیح میدهد .
و از "شروین" بالا دانسته میشود با شروان شاهان شاید ارتباطی باشد ورنه كم از كم در كلمات مشابهت دارند كه به شاهان تورك نسبت میابند ، و پادشاه تخارستان كه شروین است بدرستی میرساند كه شاهان تخارستان بشمول شروین همه از توركان میباشند .
استاد حبیبی در كتاب پرمحتوای « تاریخ افغانستان بعداًز اسلام » باردیگر به صراحت لهجه برخلاف یكتعداد محدود و بموافقت قاطبه مورخین كوشانی و یفتلی را میگوید كه تورك میباشند : « نیزك معاصر یزدگر ( 31 هجری ) كه مورخان عرب لشكریان او را ترك ( عناصر كوشانی هفتلی ) شمرده اند » ( ص 115 ) ، آوردن كلمات كوشانی و یفتلی در میان هلالین توسط استاد حبیبی، قاطعانه حكم بر آن مینماید كه كوشانی ها و یفتلی ها توركان میباشند .
طوریکه گفته آمد در قسمت "شیر" و"شار" یك دلیل خوب دیگری چنین داریم :
مر طغرل تركمان وجغری را بـا بخت نبود وبـا مهمی كاری
استاده بود به بامیان شیری بنشسته بعز بشـــــین شاری
در قسمت آوردن كلمه "شیر" به عوض "شار" به یك نتیجه دیگر میرسیم كه به رهبران جهت خوشی شان كلمه شیر را میآورند و در تواریخ زعمآ ، نویسندگان و شعرا درین نسبت سعی ها بخرچ داده اند .
در اخیر این بحث چنین نتیجه بدست میآید كه كوشانیها و یفتلیها كه آنها را به قوم سیتی های توركان ختای نسبت میدهند، از شهریاران تورك میباشند و بقایای آنها را به این شكل میشناسیم كه در افغانستان قدیم حكم راندند :
1. لاویك ها كه استاد عبدالحی حبیبی تلاش زیاد نموده كه آنها را نسبت نسب پشتون بدهد ولی هیچ دلیلی عقلی و نقلی در آن موجود نیست همانطوریكه كلمه "لوی" آورده و آنها را لویكان ( بمعنی بزرگان ) آورده ، درحالیكه استاد راعی میفرماید كه "لوی" در توركی و در متون بسیار قدیم نیز معنی "بزرگ" را میدهد . ولی عقیده من همین است كه كلمه لاویك است و تورك ها به تلفظ "الف چندان " وقعی نمیگذارند و لویگ ( بفتح واو و كاف فارسی یا "گ" ) تلفظ مینمایند و ما در چند جای ذكر كردیم كه اینهمه شاهان مختلف از احفاد كوشان و یفتلی میباشند و ابدال قطعآ به یفتل ارتباطی ندارد و شاید به حسن ابدال رابطه بگیرد. استاد حبیبی باز میآورد : « درین وقت حكمران حدود غزنه شخصی بود از خاندان لویك كه ذكر ایشان در اوایل كتاب گذشت و شاید از بقایای امرای كوشان و هپتالی افغانستان باشند ( ص 140 تاریخ... ) .
2. رتبیلان كه ایشان تورك و تورك نژاد میباشند ؛
3. كابل شاهان كه شرح آنرا آوردیم همه اتراك اند؛
4. نپكیان به اعتراف خود استاد حبیبی و دیگران این شاهان از توركان اند ؛
5. حكام و امرای شمال افغانستان همه اتراك اند ؛
6. تگینان نیز از تورك هائی میباشند كه ما از آنها یادآور شدیم؛
7. شیران بامیان ( شاران ) كه در بالا بر آنها بحث بعمل آمد كه همه اتراك اند .
8. سوریان : در جاهای دیگر این مقاله از آنها یادآوری كرده ایم كه همه اهل تورك میباشند و ارتباطی به توركان ایماق دارند. هشت طائفه بالا عمومآ از اولاده و بقایای توركان توكیو ویا كوشان و یفتلی ها میباشند كه شرح آنها داده شد. ما هنوز در بدخشان یفتلی ها را كه بزبان اصلی توركی اویغوری یفتلی ها صحبت میكنند داریم و آنها كاملآ از اولاده یفتلی های اصیل میباشند و در حقیقت در شهر فیض آباد بدخشان از نگاه نسل و نسب همین یفتلیها اكثریت دارند كه بداخل شهر لغت تاجیكی بر آنها غالب آمده و به تاجیكی صحبت مینمایند .در شمال كابلستان ، به صد ها هزار اهل كوشان و یفتلی تشریف دارند كه بعداًز سپری عصور و قرون زبان دری را اختیار كرده اند ولی طوریكه ذكر نمودیم هنوز قریه های زیادی وجود دارند كه بزبان اصلی یفتلی ها و كوشانیها یعنی لهجه مشهور و قدیم توركی اویغوری صحبت مینمایند. در ساحه غوربند و دره كوشان و نواحی كوتل شیبر ( اصلآ شور
"بفتح اول و دوم" بمعنی تپهً سر سبز و جای چراگاه و ایلاق و تلفظ آن به ضم شین و فتح واو به توركی یفتلی ها ) كثیری از مردم بزبان اصلی كوشانیها سخن میگویند و این نگارنده به تعدادی از آنها صحبت نموده ام و كوه نشین هایشان زبان توركی كوشانی را بسیار فصیح و روان تكلم مینمایند.
ادامه دارد
فصل پنجم
- تورکان غلجائي . . . . . . .
- توركان غوري .. . . . . . . . . . . .
- مغولان تورک شده . . . . . . . . . . .
- توركان فرملي . . . . . . . . . . . . . .
- عرب تورك
- سه قسم عرب در افغانستان . . . .
فصل ششم
- بلوچها ، نورستانيها ، پراچي ها ، پشه يي ها ، اورمولي ها و هندو ها. . . - زبانها و اقوام پامير بدخشان
ييدغه يا يودغا: . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .. . .
فصل هفتم
- سيستان .
- بلخ. . . . . . .
- تخارها . . . . .
- فهرست مآخذ. .
|