حكام غوری:
خاندان غوری های خلجی كه درین رساله درباره اصل و نسب آنها ذكر نمودیم از قدیم الایام منحیث امرای محلی و بعداً به سلطنت های بزرگ دست یافتند و آنها جمله تركی التبار ها اند:
- از دوره امیر شنسب تا ملك شجاع الدین بن عزالدین از ( ۴۰ - ۵۵۰ هجری )؛
- علاوالین جهانسوز بن عزالدین از ( ۵۴۴ - ۵۵۱ هجری )؛
- سیف الدین بن عزالدین از ( ۵۴۳ - ۵۴۴ هجری ) ؛
- ملك فخرالدین مسعود بن عزالدین ( ۵۴۰ هجری ) ؛
- سیف الدین محمد بن علاوالدین جهانسوز ( ۵۵۱ هجری)؛
- غیاث الدین محمد سام از ( ۵۵۸ - ۵۹۹ هجری ) ؛
- سلطان معزالدین محمد سام از ( ۵۶۹ - ۶۰۲ هجری )؛
- سلطان غیاث الدین محمود بن غیاث الدین محمد از ( ۵۹۹ - ۶۰۷ هجری)؛
- سلطان بهاوالدین سام بن محمود ( ۶۰۷ هجری)؛
- علاوالدین اتسز بن علاوالدین جهانسوز از ( ۶۰۷ - ۶۱۱ )؛
- علاوالدین در حكومت خود غور از ( ۵۹۹ - ۶۱۲ ) ؛
- ملك ناصرالدین ( حدود ۶۱۸ هجری) ؛
- سلطان شمس الدین بن فخرالدین مسعود ( حدود ۶۵۰ هجری)؛
- سلطان بهاوالدین سام بن شمس الدین محمد از ( ۵۸۷ - ۶۰۲ هجری)، پانزده - جلال الدین بن بهاوالدین سام از ( ۶۰۲ ۶۱۲ هجری)؛
- علاوالدین مسعود بن بهاوالدین مسعود سام از ( ۶۰۲ - ۶۱۲ هجری) ، هفده - علاوالدین مسعود بن شمس الدین محمد ( حدود ۶۱۰ هجری)، جمعآ دوران حكومت شان بیش از پنج صد سال بوده است . در كتاب طبقات ناصری كه منبع اصلی تحقیقات پوهاند حبیبی را تشكیل مینماید، عنوانی است بنام « السلاطین الشنسبیه بطخارستان و بامیان » و ما جمله را در بالا بیك ردیف گنجانیدیم .
در كتاب مذكور درباره تورك هائیكه در هند حكومت كردند و ارتباط مستقیم با سلاطین غور دارند آورده است كه جمله را شمسیه می نامند:
۱. السلطان قطب الدین معزی ؛
۲. آرامشاه بن سلطان قطب الدین ؛
۳. الملك ناصرالدین قباچه المعزی؛
۴. بهاوالدین طغرل المعزی ؛
۵. الملك الغازی اختیارالدین محمد بختیارالخلجی ؛
۶. الملك عزالدین محمد شیران خلج ؛
۷. الملك علاوالدین علی مردان الخلجی ؛
۸. الملك حسام الدین عوض حسین خلجی؛
درباره سلاطین شمسیه هم منهاج سراج علاوه میدارد :
۱. السلطان المعظم شمس الدنیا و الدین ابولمظفر التتمش سلطان؛
۲. الملك سعید ناصرالدین محمود بن السلطان؛
۳. سلطان ركن الدین فیروزشاه ؛
۴. بهآالدین طغرل المعزی؛
۵. پن الملك غازی اختیار الدین محمد بختیار الخلجی؛
۶. الملك عزالدین محمد شیران خلج ؛
۷. الملك علآالدین علیمردان الخلجی ؛
الملك حسام الدین عوض حسین خلجی ، درباره سلاطین شمسیه هم منهاج سراج علاوه میدارد:
۱. السلطان المعظم شمس الدنیا والدین ابولمظفر التتمش سلطان؛
۲. الملك السعید ناصرالدین محمود بن السلطان ؛
۳. سلطان ركن الدین فیروزشاه ؛
۴. السلطان رضیه الدنیا والدین بنت سلطان؛
۵. سلطان علآالدین مسعود شاه بن فیروزشاه؛
۶. السلطان المعظم ناصرالدنیا والدین ابوالمظفر محمود بن سلطان؛
منهاج سراج در جلد دوم طبقات ناصری به تصحیح حبیبی بدوام شاهان تورك در هند و افغانستان چنین ادامه میدهد:
۱. ملك تاج الدین سنجر كزلكخان " قزل خان - ویراستار "؛
۲. ملك كبیر خان ایاز المعزی ؛
۳. ملك نصرالدین اتمیرالبهائی ؛
۴. سیف الدین ایبك چه " آیبیگ چه- ویراستار "؛
۵. ملك قطب الدین ایبك ؛
۶. ملك نصرت الدین تایسی المعزی ؛
۷. ملك عزالدین طغانخان طغرل ؛
۸. ملك تیمورخان « تلفظ تیمور بزبان توركی اویغوری تمر میباشد و این كلمه معنی دیگری هم دارد – ویراستار»؛
۹. ملك هندو خان مویدالدین مبارك الخازن ؛
۱۰. ملك اختیار الدین قراقُش خان ایتكین ؛
۱۱. ملك اختیار الدین تونیه ؛
۱۲. اختیار الدین ایتكین؛
۱۳. ملك بدرالدین سنقر رومی ؛
۱۴. ملك تاج الدین سنجر قُتلق ؛
۱۵. تاج الدین سنجر كریتخان ؛
۱۶. الملك بت خان سیف الدین ایبك خطائی؛
۱۷. الملك تاج الدین سنجر ترخان؛
۱۸. الملك اختیارالدین یوزبك " یوزبیگ - ویراستار " طغرل خان ؛
۱۹. الملك تاج الدین سنجر ارسلان خان الخوارزمی ، « ارسلان از زبان تورركی اویغوری به معنی شیر دلاور و غران است – ویراستار»؛
۲۰. الملك عزالدین كشلوخان سلطانی ؛
۲۱. الملك سیف الدین اركلی دادبیگ؛
۲۲. ملك بدرالدین نصرت خان سنقر صوفی؛
۲۳. ملك نصرالدین شیرخان ؛
۲۴. ملك كشلی خان سیف الدین ایبك؛
۲۵. الخاقان المعظم الخان الاعظم بهآ الحق والدین الغ خان بلبن السلطانی.
حكام مغولی:
- چنگیز در افغانستان از ( ۶۱۶ - ۶۱۸ هجری ) ؛
- اوكدای بن چنگیز ( ۶۱۸ هجری) ؛
- چغتای بن چنگیز از ( ۶۱۸ - ۶۳۹ هجری ) ؛
- تولی خان بن چنگیز خان ( در حدود ۶۲۰ هجری ) ؛
- قراهو لاكو بن تولی بن چنگیز از ( ۶۳۹ - ۶۴۹ هجری)؛
- ارغون بن اباقا بن هولاكو ( در حدود ۶۴۳ هجری ) ؛
حكام مغول در حدود یكصد سال در افغانستان حكمراندند و بعداًز آن امیر تیمور ریشه چنگیزیان را برید و خودبر سریر قدرت آسیای مركزی و افغانستان وممالك دیگر نشست.
حكام تیموری ها در افغانستان:
امیر تیمور در حقیقت پیش از ( ۷۷۱ هجری ) بقدرت رسیده بود ولی زمانیكه وی امیرحسین مغولی را از پای درآورد ، آن سال ( ۷۷۱ ) بود بنآ تاریخ حكومت او را از آن انتخاب كرده اند و او چهل سال حكمرانی نمود ، موضوعیكه باید یادآور شد استاد حبیبی نسبت امیر تیمور را چنگیزی گفته است و این البته برای یك تاریخ نویس اشتباه بزرگ است كه تكرار چنین اشتباهات در حق تاریخ یك مردم میتواند گناه تلقی گردد . امیر تیمور فرزند تراغای خان از قوم برلاس و یكی از خاندانهای نجیب و مشهور سمرقند در شهر كش "شهر سبز" میباشد . بعداًز امیر تیمور كه خود امپراتور بود و افغانستان را مربوط فتوحات خویش ساخته بود ، چندین نسل تا زمان سلطان حسین بایقرا در هرات و ظهیرالدین محمد بابر در كابل حكومت كردند . از بدخشان تابه هرات بشمول كابل و بلخ بدست اولاده امیر تیمور بود . سلطان ابوسعید كه تقریبآ خط مشی امیر تیمور را تعقیب میكرد ، به هریك از اولاده خود هر
منطقه افغانستان را داده بود ، مثلآ در قندهار مراد میرزا ، در كابل میرزااولوغ بیک و میرزا ویس الدین و در هرات بابر میرزا وغیره حكومت میكردند . به هرصورت تیموریان از سال ( ۷۷۱ - ۹۲۰ هجری ) در افغانستان حكم راندند .
الف: حكام تیموری در هرات باستان:
- تیمور مشهور به كورگان و صاحبقران از ( ۷۷۱ - ۸۰۷ هجری ( ؛
- شاهرخ میرزا بن امیر تیمور از ( ۸۰۷ - ۸۵۰ هجری( ؛
- میرزا اولوغ بیک بن شاهرخ از ( ۸۵۰ - ۸۵۳ هجری) ؛
- میرزا عبدالطیف بن اولوغ بیگ بن تیمور از ( ۸۵۳ - ۸۵۴ هجری ( ؛
- ابولقاسم بابر بن بایسنقر میرزا « برپا كننده رنسانس در هرات و شرق » بن شاهرخ از ( ۸۵۱ - ۸۶۱ هجری) ؛
- ابوسعید میرزا بن محمد میرزا بن میرانشاه بن امیر تیمور از ( ۸۶۱ - ۸۷۳ هجری) ؛
- سلطان حسین میرزا بن غیاث الدین منصور بن بایقرا بن عمر شیخ بن امیر تیمور از ( ۸۷۳ - ۹۱۱ هجری( ؛
- بدیع الزمان میرزا و مظفر حسین میرزا؛
- شاهان تیموری در هرات تخمینآ یكصد وچهل ویك سال پادشاهی نمودند و بعداًز آن قوهً اوزبیک خان شیبانی سلسله مذكور را از پای در انداخت .
ب: حكام دیگر تیموری ها در افغانستان:
- ظهیرالدین محمد بابر بن عمر شیخ بن ابوسعید بن محمد بن جلال الدین میران شاه بن امیر تیمور از ( ۹۱۰ - ۹۳۷ هجری (؛
- نصرالدین محمد همایون بن بابر از ( ۹۳۷ - ۹۶۳ هجری( ؛
- كامران بن بابرشاه ( حدود ۹۶۰ هجری ( ؛
- جلال الدین محمد اكبر بن همایون از ( ۹۶۳ - ۱۰۱۴ هجری( ؛
- محمد حكیم بن همایون ( حدود ۹۹۰ هجری ) ؛
- جهانگیر بن جلال الدین اكبر از ( ۱۰۱۴ - ۱۰۳۷ هجری( ؛
- شاه جهان بن جهانگیر از ( ۱۰۳۷ - ۱۰۶۸ هجری ) ؛
- اورنگ زیب بن شاه جهان از ( ۱۰۶۸ - ۱۱۱۸ هجری ( ؛
- معظم شاه بن عالمگیر از ( ۱۱۱۸ - ۱۱۲۴ هجری ( ؛
درحقیقت بعداًز اورنگ زیب كه امپراتور مقتدر بابری ، تیموری بود ، زعمای بزرگ برنخاستند . مجموع حكومت داری بابریان در افغانستان بشمول شاهان كوچك بابری در حدود ۲۵۰ دوصد وپنجاه سال دوام نمود و درحقیقت دوره بابری ها در هندوستان بسال ۱۸۴۷ هجری پس از سه صدوسی نه سال حکومت خاتمه میآبد كه انگلیس ها جمله شهزادگان تورك مسلمان تیموری را سربریدند .
میران و شاهان محلی كه توركی التبار اند:
الف: میران میمنه:
- تاریخ جلوس میر اول میمنه ۱۷۵۱ میلادی و ختم حكومت میران ۱۸۸۴ میلادی؛
- میر اول بنام حاجی خان میمنگی آغاز كار ۱۷۵۱ میلادی ؛
- میر آخر بنام میر دلاور خان ختم كار ۱۸۸۴ میلادی.
ب: شاهان درواز:
پیش از شاهان متآخر توركان قلماقی از نسل تورك های قرغز بودند و از همین شاهان قلماقی اولاده شان در اطراف كابل بنامهای گل آغه " گلبهار " ، جمال آغه و محمد آغه « در لوگر » بنابر علتی سكونت اختیار كردند ، ( این سه شهزاده به حكمرانی درواز دل نبستند و گل آغه بنسبت عشقش به دختر زیبای سالنگی با دو برادرش درواز را ترك كردند. مدت حكومت قلماق ها طویل است و اسنادی درین خصوص بدست نداریم .
ج : شاهان متآخر درواز که از نسل شتر خانی ها میباشند:
نسب شاهان درواز كه شاهان متآخر كه ابولآبای آنها ندر محمد خان پادشاه بلخ میباشد به این ترتیب معرفی میگردد:
- پادشاه بلخ ندر محمد خان بن دین محمد خان و تاریخ بحرالاسرار محمود كتابدار بنام او نوشته و اهدآ كرده است ،از ندر محمد خان دو فرزند بنامهای سبحان قلی خان و عبدالعزیز خان ؛
- سبحان قلی خان دو فرزند داشت ، اسكندرقلی خان و عبدالله خان ؛
- محمد مقیم خان فرزند عبدالله خان پادشاه بلخ كه سلسله اولاد های او در بلخ پادشاه شدند و كتابی بنام او « تاریخ مقیم خانی » تآلیف شده است كه از نظر نگارنده گذشته است .
- اسكندر قلی خان فرزند سبحان قلی كه شهزاده بلخ بامی بود ، بدرواز رفته و مقام شاهی درواز را با همكاری مردم درواز بدست آورد و شاهان همان قلماقی را از درواز معدوم ساختند .و شاه اول شاهان متآخر درواز همین اسكندر قلی بیگ میباشد .
- شهً درواز خان ؛
- شهً سلطان محمود خان ؛
- شهً تورك خان ؛
- شهً محمد اسمعیل خان ؛
- شهً محمد ابراهیم بیگ ؛
- شهً محمد سراج خان ؛
- شهً ابولفیض خان ؛
- شهً محمود شان . فرزند شهً ابولفیض خان عبارت از شهً محمد ولیخان دروازی وكیل السلطنت اعلیحضرت شاه امان الله غازی میباشد . كتابی در باره اش ازین قلم تحریر و به چاپ رسیده است.
د: میران بدخشان:
- میر یاربیگ خان ( پنجاه سال حكومت كرده ) ؛
- شاه سلیمان بیگ ( هفت سال( ؛
- میر یوسف علی خان ( پنج سال( ؛
- میر پادشاه فرزند میر یوسف علی ؛
- میر ضیآ الدین ( هژده سال ( ؛
- میر سلیمان خان بن شاه سلیمان ؛
- میرزا نبات ابن میر ضیآ الدین ؛
- میر پادشاه بن میر یوسف علی ؛
- سلیمان خان ( هفت سال ( ؛
- سلطان شاه فرزند میر پادشاه ملقب به اژدهار ، ( میرزا برهان الدین بن میر پادشاه و برادر سلطان شاه پادشاه اعزازی).
ه : میر محمد شاه بار اول :
- آقسقال بهادر از طائفه قرلق میر نبود مگر حكومت كرده است ؛
- میر محمد شاه بار دوم از ( ۱۲۰۷ - ۱۲۳۷ قمری( ؛
- میر سلطان ولد میر محمد شاه از ( ۱۲۳۷ - ۱۲۶۷ قمری( ؛
- میر یاربیگ خان بن میر محمد شاه از آغاز سال ۱۲۶۷ قمری بر مسند میری نشست؛
- میر كلان برادر میر محمد شاه و عموی میر یاربیگ خان ( چهار سال( ؛
- میر سلیمان شاه ولد میر محمد شاه از ( ۱۲۸۳ - ۱۲۸۵ قمری) ، بعداًز میر سلیمان حكومت بدخشان از ( ۱۲۸۶ - ۱۳۰۰ قمری ) بدست خانان قطغن قرار گرفت . یکی از قبایل تورکان است وقدغن بمعنی ممنوع است و قطغن یکی از طوایف تورک است که پیش از هجوم مغول در قطغن کنونی در کنار شانزده قبیله دیگر تورک زنده گی میکردند." – ویراستار"
میر یاربیگ خان ( پنج سال) ؛
- میر شاه زمان الدین ( بیست سال ، بعضی ها گویند كه او سی سال حكومت كرده است ) ؛
میر جهاندار شاه ( پنج سال ) ، مادران امیر حبیب الله خان و سردار نصرالله خان دختر یكی از كنیز های همین میر بدخشانیست؛
- مضراب شاه ( یك و نیم سال)؛
- بار دوم میر جهاندار شاه ( یك ونیم سال )؛
- میر محمود شاه ( پنج سال ) ، این میر پدر مرحومه شاه بیگم مخفی بدخشی میباشد ؛
میر عالم خان بن شاه سلیمان ( یك سال ) ، (( بدخشان بمدت پنج سال در تصرف امیر شیرعلی خان)) ؛
- میر بابا خان امیر الامرآ ؛
- شهزاده حسن ولد میرشاه ( دو فرزند این پادشاه بنامهای میر زمان الدین خان و میر یاربیگ خان بدوره امیر حبیب الله خان و شاه امان الله خان شهرت بسزائی داشتند) ؛
- میر عالم خان ( هفت ماه ) این میر آخرین میر بدخشان بود . میران بدخشان كه اصلآ از توركان سمرقند میباشند به این شكل آغاز حكومت آنها قرار گرفت : « امیر یاری بیگ خان مع الامرآ آقسقالان خود عازم بلخ گردیده بملاقات سبحان قلی خان مشرف شده پس از چند روز مرخص گردیده و لاكن در حكومت و مسند میریاری بیگ خان در خطه بدخشان برسم استقلال از طرف خان بلخ رخصت یافته بملك بدخشان آمدند .» ( ص نهم تاریخ بدخشان ) درین وقت پادشاه بلخ سبحان قلی خان بود و همین سبحان قلی خان است كه شهزاده خود را بنام اسكندر قلی خان منحیث پادشاه ملك درواز فرستاد . و معلوم است كه سبحان قلی خان قدرت زیاد داشته است.آغاز حكومت میران از ۱۰۶۸ تا دوره حكومت امیر عبدالرحمن خان میباشد كه تقریبآ سیصد سال حكومت كردند.
ز: شاهان شغنان و بامیان:
در قسمت اینكه تورك ها به شغنان حكم رانده اند در چند جای آوردیم و بآنهم اسناد كم وجود دارد ، اما میران بامیان كه جمله تورك ها بودند ، درباره شان درین مجموعه نوشته شده است .
همچنان در قسمت خان های قطغن كه مركز عمده شان خان آباد امروزی بود معلومات كمتر بدست آمد و درین مقاله شكل تفصیلی آنرا نیاوردیم .
در احصائیه بالا از سلاطین تغلقیه ، لودی ها ، سوری ها ، خلج ها و ترخان ها كه زیاده حكمروائی شان در سرزمین هندوستان كه تصرفات زیادی را به افغانستان هم دوام داده و زیر نظارت وحكومت خود داشته اند درینجا ذكر ننمودیم زیراكه موضوع بدان نسبت طویل میگردد بنآ تا جائیكه امكان داشت تقریبآ بیش از بیست خانواده ویا سلسله حكام توركی را در افغانستان كه حكومت كردند و جمله آثار تاریخی و شهكاری ها مربوط آن شاهان تورك افغانستان بودند آوردیم. اگر حكومت های تورك ها را در افغانستان در هر گوشه قرار دهیم و همزمان سه یا چهار سلسله را در گوشه های مختلف افغانستان منحیث حكام بشناسیم دست كم سه هزار سال را توركان حكمروائی كردند . بطور مثال فریغونیان ، غزنویان ، سلجوقیان و غوریان كه البته همزمان و گاهی مستقل حكومت كردند و اگر از هر یك علاحیده شمار شوند بازهم حدود سه هزار سال ویا زیاده تر را دربر خواهد گرفت .و این احصائیه شامل لاویك
ها و انوك ها میباشد كه پوهاند حبیبی آنها را به پشتونها نسب داده اند . و باید مكررآ عرض شود كه اصلآ وی از روی خیال موضوع را به پشتون كشانیده اند ، لاویك را كه كلمه اصل به "لویك" تبدیل كرده و "لوی" را بزرگ و سردار ترجمه نموده و بعداً در آن باره كتاب نوشته است كه اصلآ بصورت قطع اساس و ریشه ندارد ، آنها "لاویك ها" جمله از نژاد كوشانی ها ، یفتلی ها و هون های ختنی میباشند كه قبلآ هم از گفته خود استاد ثابت ساختیم كه آنها ارتباطی به تبار پشتون ندارد . كلمات اصلی لاویك و انوك است و لویك فقط ساخته و بافته میباشد ، فرضآ اگر ساخته نباشد ، خوانندگان را راجع میسازیم به معنی لغت "لوی" كه در توركی چیست و چه معنی دارد ، و بنگرید متون توركی را از جمله نوشته ها و تحقیقات استاد برلاس را .
عروق های تورك:
اینك برای رفع اشتباه یك تعداد برادران تورك هزاره و ایماق وغیره شمارش دقیق عروقهای توركان را میآورم ، و ناگفته نماند كه تعداد عروق دقیق جمله توركان از امكان دور است تا در نوشته ها آورده شود، زیرا ملت تورك یكی از ملت های بزرگ دنیا و در حدود سه صد وپنجاه ملیون تخمین زده میشوند كه در خاك آسیا و اروپا در قسمت های بزرگ حیات بسر میبرند . اینست طوایف ترکان:
۱ - مینگ ۲- یوز ۳- قرق ۴- اونغجت ۵- جلایر ۶- سارای ۷- اون ( هون ) ۸- قونغرات ۹- تورك هزاره ( تاتار ، نایمان ، توركمن ، زاولی ، بربری ، خلج ، غلج ، خلخ قرلق ، چگل ، لاچین ، چیچكه ، ترخان وغیره نامهای فرعی دیگر و البته نامهای زیر كلمه هزاره كه درینجا آورده شدند در میان اصل اقوام تورك وجود دارند و درینجا آورده میشوند ). ۱۰- لاچین ۱۱- نیمان ( نایمان ) ۱۲- آر ۱۳- قبچاق ۱۴ - چیچاك ۱۵ - قلماق ۱۶ - ایرات ۱۷- اونگقوت ۱۸ - تورگاوت ۱۹ - بوسلاق ۲۰ - چمرچین ۲۱ - قطغن ( قطغن قوم بزرگی است كه شامل ولایات بغلان ، تخار و نام یكی از خانهای بزرگ تورك نیز میباشد ) ۲۲ - قلچی ۲۳ - كینگس ۲۴ - بویراق ۲۵ - قویرات ۲۶ - بوزای
۲۷ - ایماق ( ایماق ها كه دارای چهار قبیله میباشد : تایمنی ، جمشیدی ، فیروزكوهی و زوری در كنار زوری دونام دیگری میآید كه آنها سوری و تیموری میباشند و اصل كلمه همان زوری است كه از "زوركوه" غورات وجه تسمیه آن
پدید آمده است ) . ۲۸ - ختای ۲۹ - قانلی ۳۰ - اوزجه ۳۱ - قوچی ( قچی ) ۳۲ - بولاچی ۳۳ - اوفلاچی ۳۴ - جولون ۳۵ - جیت ۳۶ - جیوت ۳۷ - بویاوت ۳۸ - اوترانچی ۳۹ - ارلات ۴۰ - كرایت ۴۱ - اونقوت ۴۲ - مانغیت ۴۳ - قانغیت ۴۴ - اویماوت ۴۵ - قاچات ۴۶ مركیت ۴۷ - بورقاوت ۴۸ - قورالاس ۴۹ - قارلاف ۵۰ - ایلچی ۵۱ - قیش لیق ۵۲ - اوغلان ۵۳ - قدای ۵۴ - تركمان ۵۵ - دورمان ۵۶ - تابین ۵۷ - تاما ۵۹ - مچت ۶۰ - قیرداری ۶۱ - رمادان ۶۲ - مومون ۶۳ - آدای ۶۴ - توقسابه ۶۵ - قرغز ۶۶ - اویروچی ۶۷ - جیرات ۶۸ - بوزات ۶۹ - اویسون ۷۰ - جورگا ۷۱ - باتاش ( تباش ) ۷۲ - قویسون ۷۳ - سولدوز ۷۴ - تومای ۷۵ - تاتار ۷۶ - تیلاو ۷۷ - قایان ۷۸ - شرین ۷۹ - قورلاوت ۸۰ - چلقس ۸۱ - اویغور ۸۲ - یاباقو ۸۳ - آغیر ۸۴ - بوزان ۸۵ -
بوزاق ۸۶ - مویتان ۸۷ - مجار ۸۸ - قوچالیق ۸۹ - چوران ۹۰ - چورچوت ۹۱ - بارین ( بهرین ) ۹۲ - نقوس ۹۳ - قزاق ۹۴ - قره قلپاق ۹۵ - قره چای ۹۶ - قوچامن ۹۷ - تورغاق ۹۸ - قنگلو ۹۹ - اوموت ۱۰۰ - بغلان : ( بغلان اصلآ نام قومی است بمانند قطغن و ولایت بغلان بنام همان قوم منسوب است ) . ۱۰۱ - لقی ۱۰۲ - قرقین ۱۰۳ - برلاس ۱۰۴ - دورمان ۱۰۵ - بچقر ۱۰۶ - اورتاچی ( اوترنچی هم گویند در ارگو ) ۱۰۷ - چوبرغان ( اصلآ شبرغان از همین كلمه گرفته شده است كه اعراب حرف"چ" را به حرف "ش" مبدل ساخته اند ) ۱۰۸ - آلچین ۱۰۹ - ارب ( عرب ) ۱۱۰ - لاچی ۱۱۱ - لنگور ۱۱۲ - فولات چی ۱۱۳ - ارلات ۱۱۴ - جانی بای ۱۱۵ - تویداق ۱۱۶ - قوچاق ۱۱۷ - موغول ( مغول ) ۱۱۸ - چقماق ۱۱۹ - یراق ۱۲۰ - برلاق ۱۲۱ - اسراق ۱۲۲ - چولاق ۱۲۳ - اورتاق ۱۲۴ - براق
۱۲۵ - قتماق ۱۲۶ - میركه ۱۲۷ - بورلق ۱۲۸ - ازاق ۱۲۹ - چیچكه ۱۳۰ -خلج ۱۳۱ - لاچین ۱۳۲ - چوگل ۱۳۳ - ترخان و صد های دیگر .
به اثر تحقیقات و كاوشها به این نتیجه رسیدیم كه تمام اقوام ویا به عباره دیگر خیل ها و طوائفیكه در میان توررك ها موجود بوده ، عینآ در میان تورك های هزاره وجود دارند . و دو كلمه مغول و عرب را كه درر ردیف دیگر طوائف ملاحظه نمودیم ، آنها مغول های تورك شده و اعراب تورك شده میباشند ، البته مغول و تورك چندان تفاوتی ندارند ولی اعراب از نسل دیگر میباشد كه برادروار در كنار هم زیست مینمایند .
ادامه دارد
فصل چهارم
- توركان هزاره
- تورك هاي ايماق : . . . .
- تورك هاي قزلباش. . . . . .
- كوشاني ها و يفتليان. . . . .
فصل پنجم
- تورکان غلجائي . . . . . . .
- توركان غوري .. . . . . . . . . . . .
- مغولان تورک شده . . . . . . . . . . .
- توركان فرملي . . . . . . . . . . . . . .
- عرب تورك
- سه قسم عرب در افغانستان . . . .
فصل ششم
- بلوچها ، نورستانيها ، پراچي ها ، پشه يي ها ، اورمولي ها و هندو ها. . . - زبانها و اقوام پامير بدخشان
ييدغه يا يودغا: . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .. . .
فصل هفتم
- سيستان .
- بلخ. . . . . . .
- تخارها . . . . .
- فهرست مآخذ. .
|