کابل ناتهـ، Kabulnath



 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

Deutsch
هـــنـــدو  گذر
آرشيف صفحات اول
همدلان کابل ناتهـ

دريچهء تماس
دروازهء کابل

 

 

 

 

۱

 

۲

 

۳

 

۴

 

۵

 

۶

 

۷

 

۸

 

 

 

 

۹

 
 

   

 

    

 
حکایات و روایات
مؤلف:
داکتر عنایت الله شهرانی

 

از دانشمند گران‌ارج جناب فضل الرحمن فاضل،
سپاسگزارم که این اثر پوهاند شهرانی را در گرامیداشت آغاز چهاردهمین سال نشرات کابل ناتهـ
 به اخیتارم گذاشت. البته پاره‌وار خدمت شما پیشکش می‌گردد. ایشور داس
 


کابل و غزنه و زابل

درزمانه های قبل از میلاد که هنوز اسکندر مقدونی در افغانستان استیلا نیافته بود، در سرزمین قدیم تورکستان شرق ( اویغورستان، ختای، لاچین و تبت ) دو خان بزرگ از قبیله هایی توکیوها و ژوان، ژوان ها، باهم برخلاف می شوند و اختلافات به حدی میرسد که درمیان شان نزاع رخ میدهد و بالآخره بعد از چندین درگیری و قتل و قتال یکی برنده و دیگری جنگ را می بازد و مغلوب می گردد . مغلوب عبارت از خان بزرگان تورکان توکیو به نام آچیل خان است، که از منطقه خارج شده با خانواده و طرفدارانش اولاَ جانب تورکستان جنوبی و بعداَ به سوی تورکستان افغانستان که به نام تورکستان صغیر یاد می گردید، در منطقه تخارستان می آید، و در تخارستان آن وقت اسلاف یبغوها حکومت داشتند . آچیل خان دو فرزند مردینه به نام های قابل خان و جابل خان دارد که در میان قوم خود به نام های قابل بای و جابل بای شهرت داشتن، هم چنان آچیل خان دختری دارد به اسم غزنه خان در تورکستانات تا کنون به افراد مردینه « جان » و زنان کلمه « خان » را علاوه میدارند .
آچیل خان بعد از اینکه از طرف تعقیب خان ژوان ژوان ها، مصئون می ماند، در ساحۀ شهرتالقان استقامت نموده و خستگی های سفر دور و دراز را مرفوع می سازد . آچیل زمانی بود که در تختگاه خاقان ها بر سریر سلطنت و درچار بالش آن تکیه زده بوده فرمان ها میداد و قدرت زیادی داشت، در هرگوشۀ تورکستانات، من حیث زعیم پراقتدار نامش ورد زبانها بود . ولی نمی دانم که وی این را می دانست که دنیا پستی ها و بلندی ها دارد، گاهی سلطانی قلندر می شود و گاهی یتیمی به مقام شاهی می رسد، و این گردش زمانه را کسی نمیتواند، به مقتضای خواهش خود چرخ دهد .
دوران های حیات با شکوه و فرمانروایی آچیل خان با آخرین جنگ خونین او، خان مقتدر ترکان ژوان ژوان و فرار و آوراگی او یک به یک درپیش چشمانش مثلی که در رویا باشد یکی پی دیگر به مانند پردۀ تمثیل معلوم می گردد . و از بس حسرت و درد و الم بیمار می شود و در تالقان چشم ازجهان می پوشد . این خان نامدار آچیل خان که شهرت او در اقصای جهان رسیده بود، پیش از وفاتش به فرزندان خود توصیه نموده بود، که هنوزهم دورتر از تخارستان سفرنمایند و درهرجائیکه مسکن گزین می شوند، توجه خاص شان را به خواهر خود غزنه خان داشته باشند . بازماندگان آچیل خان به سرکردگی قابل بای باعمله و فعله، بعد از مدتی جانب افغانستان مرکزی کنونی که باشندگان آنجا اکثرَ از قبایل هون های سفید و به عبارت دیگر تورکان توکیو بودند، سفرنمایند و چون با ایشان هم قبیله بودند، یقین داشتند که از ایشان پذیرایی خواهند کرد . زمانی که کاروان در سرزمین کابل فعلیه می رسد، قابل بای را درآن جا متوطن می سازند و چون باشندگان اصلی، آوازۀ این خاندان را شنیده بودند، و ازقضیه پدرقابل خان نیزآگاه بودند، وی را به صفت خان منطقه می پذیرند، و ملک کابل را به نام ملک قابل بای می شناسند و به اثر گذشت زمان، قابل به کابل مبدل میشود، و ما تاکنون درکابل منطقه و دهی را به نام قابل بای داریم، که معلوم است، قابل بای درآن جا سکونت داشته و یا اینکه بعد از مرگش در آنجا دفن گردیده است .
در بعضی جای ها مورخان وطن نظر دارند که همین قابل بای فرزند حضرت آدم می باشد، مگر فکر می شود که باورکردن بدان مشکل خواهد بود، و البته به گمان غالب آن سراندیب و جای های گرم چون آسیای میانه است، نه در کابل پر از برف .
درزمانه های قدیم رواج چنین بود که ملک و مربوطات یک شاه به نام شاه، خان و یا امیر مسمی می گردید و ازآن است که کلمۀ قابل یا کابل به نام خان گذاشته شده است، و به قرار نوشتۀ یک عده محققین وطن قابل بای فرزند یکی ازشاهان قدیم یوچی ها بوده است که بی تردید قابل قبول می باشد . بعد از قابل بای همراهان گفتند که باید برادرش جابل بای در یک منطقه دورتر از کابل من حیث خان پذیرفته شود و بناءَ اورا به زابلستان کنونی می برند و من حیث خان آنجا مقرر می گردد، که آن ملک را به نام او مسمی می سازند و می گویند ملک جابل یا زابل، به قرار نوشتۀ یک عده مؤرخین هزاره، چون استاد شاه علی اکبر شهرستانی، زابل عبارت ازقومی از اهل هزاره است، و این جابل یا زابل طبعاَ از طبقۀ هون های سفید و تورکان توکیو و از جمع یوچی ها می باشند که ابوالآبای جمله هزارگان به شمار می آید . غزنه خان دختر آچیل خان و خواهر قابل و جابل چون زن است، باید توسط هردو برادران حمایت می گردید برای وی منطقۀ را بین قابل و جابل تعیین می نماید و نام آنجا را به نامش غزنه می گذارند و غزنی هم از غز، اوغز و از ترکیب آن است که به اجداد بسیار پیشین تورکان تعلق می گیرد . کسیکه از غزنی می باشد اورا غزنیچی که ترکیب تورکی است نسبت میدهند، مثلی که بامیانی است اورا بامیانچی گویند . و این بود وجه تسمیۀ قرین به حقیقت سه ولایت کابل غزنی و زابل .

مغول دختر و عرب بچه

 

 

بالا

دروازهً کابل

الا

شمارهء مسلسل  ۳۱۶      سال  چهــــــــــــــــــاردهم                   سرطان/اسد ۱۳۹۷          هجری  خورشیدی        شانزدهم  جولای    ۲۰۱۸