پری بدخشی
درکتاب « پرده نشینان سخنگوی » پری بدخشی را درجملۀ بانوان آورده اند . اما
در حقیقت پری بدخشی از جمله شعرای مردینه می باشد . پری داستانی دارد که
باید به خدمت خوانندگان گرامی تحریر گردد :
پری بدخشی را ادبا و کسانی که به تاریخ ادبیات معلومات دارند، میدانند که
وی یکی از شعرای مشهور و از ادبای عالیقدر محسوب میشود . چون شهرۀ پری در
ساحه بخارا و سمرقند، بلخ و بدخشان و کابل اوج گرفت، علاقمندان زیادی را به
خوبی جلب نمود، و اتفاقاَ همه کسانی که در دوردست ها حیات به سر می بردند،
فکرمی کردند که پری یک خانم زیبا روی و خوشگل و قشنگ می باشد که نامش را به
اسم مسمی پری گذاشته اند . پری که اصلاَ از بدخشان آن طرف دریای جیحون می
باشد، در سمرقند حیات به سر می برد و در آنجا با شعرای بخارا و سمرقند و
شهرهای نزدیک سمرقند دیدو وادیدهای داشته و مشاعره ها انجام می داد . دریکی
از وقت ها یک نفر شاعر از بدخشان افغانستان باخواندن اشعار عشقی پری
علاقمند به پری می گردد و راه دور و دراز بدخشان تا سمرقند را می پیماید،
تا به دیدار پری زیبا روی برسد . چون به سمرقند می رسد، بعد از پرس و پال
زیاد، خانه پری را می یابد و دق الباب می نماید، شخصی از داخل خانه می
برآید و برای شاعر بدخشی میگوید، بفرمایید چه می خواستید، شاعربدخشانی می
گوید که من آمده ام به حضور پری بدخشی مشرف شوم، اگر اجازه بدهید تا به
صحبت ایشان برسم، این شخص در خنده می شود و می گوید که من خودم پری می
باشم، شاعربدخشانی می بیند که پری با چهرۀ بسیار سیاه و پر از خال های چیچک
است و نمی دانسته که شعرا و ادبای ماوراءالنهر اورا به نسبت بدرنگی کنایتاَ
لقب « پری » را داده بودند . وی با تعجب میگوید که راست می گویی که تو پری
هستی وی می گوید بلی من خودم پری می باشم فوراَ پری این بیت را می خواند :
پری و روغن پاک بخارا
شنیدن دارد و دیدن ندارد
به « روغن پاک » در بازارهای بخارا خراب ترین و ارزانترین روغن ها نسبت
داده می شد، از آن است که شاعربدخشی خجالت زده می شود ولی با پری دوست می
گردد .
در شماره ی آینده می خوانید: کابل و غزنه و زابل |