کابل ناتهـ، Kabulnath


 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

Deutsch
هـــنـــدو  گذر
آرشيف صفحات اول
همدلان کابل ناتهـ

دريچهء تماس
دروازهء کابل

 

 

 

۱

 

 

 

٢

 

 

 

۳

 

 

 

٤

 

 

 

۵

 

 

 

۶

 
 
   
"تو از چشم من"
مجموعهء نثر و شعر
(۷)

پروین پژواک

 

"تو از چشم من"
مجموعه شعر و نثر
پروین پژواک
اهدا به دوست و همسفر زنده گیم همایون هژبر
www.ppazhwak.hozhaber.com

 
 

سلام

 

متوجه شده ام همواره نخست من سلام داده ام، سپس تو.

آنگاه اول تو خداحافظ گفته ای، سپس من.

تو هر قدر بگویی خداحافظ، من دوباره سلام خواهم داد.

آغاز تازه نفس من، پایان سوخته نفس ترا به جان خواهد آورد.

 

۱۳۷۱

گنجشک در زمستان

 

بر زخم های جور تو مرهم های مهر ترا می گذارم.

درین تاریکی و تنهایی و هجوم اشک، نگاه های ترا، سخنان ترا، خنده های ترا و کوشش و مهربانی های ترا برای خود به خاطر می آورم.

خود را همچون گنجشکی می یابم که در هجوم سرما در دودرو سیاه با خود می گوید:  بهار، شگوفه، سبزه، گرما، امید، زندگی...

اوه بیچاره گنجشک، بیچاره من!

خوشبخت بهار، خوشبخت تو!

 

۱۳۷۱/۲/۳

جنتری

 

محبوبم نمی خواهم به تو بیندیشم،

اما درین ماه هر صبح که به جنتری می نگرم، معنی نام ترا می خوانم.

 

اسد ۱۳۷۱

پرسش

 

دلم می خواهد گریه کنم.  ولی ساعتی است، درهم فشرده با سکوت غرق اندیشه ام.

به ابری لبریز از باران می مانم که از تراکم آب تیره درهم پیچیده، اما نمی بارد.

پربار ولی عقیم.

تو کیستی؟ 

از خویش می پرسم و پاسخی ندارم.

 

۱۳۷۱/۱/۱۸

گنجشک در زمستان

 

بر زخم های جور تو مرهم های مهر ترا می گذارم.

درین تاریکی و تنهایی و هجوم اشک، نگاه های ترا، سخنان ترا، خنده های ترا و کوشش و مهربانی های ترا برای خود به خاطر می آورم.

خود را همچون گنجشکی می یابم که در هجوم سرما در دودرو سیاه با خود می گوید:  بهار، شگوفه، سبزه، گرما، امید، زندگی...

اوه بیچاره گنجشک، بیچاره من!

خوشبخت بهار، خوشبخت تو!

 

۱۳۷۱/۲/۳

 

 

بالا

دروازهً کابل

شمارهء مسلسل    ۱٤۷   سال        هفتم               سرطان       ۱۳۸٩  خورشیدی                 اول جولای ٢٠۱۱