6.2.3. کردها: فرصت تاریخی در راستای شکل گیری به مثابه یک نیروی نظام مند
کرد ها به مثابه یک ملت از گذشته های دور به این سو دارای یک سرنوشت شگفت
آور و پر فراز و نشیب بوده اند. رژیم های اقتدار گرا در ترکیه، عراق، ایران
و سوریه، یعنی آن کشور های که کردها به مثابه اقلیت های تباری بود و باش
دارند، بر آنها بیداد سیاسی و ستم فرهنگی روا داشته و تا زمانه های نه
چندان دور فرزندان کردی، حتی از حق آموزش به زبان مادری شان محروم بودند.
با شکست رژیم اقتدار گرای صدام حسین در جنگ اول خلیج در اوایل سال های نود
سده بیستم، که منجر به متلاشی شدن نیروهای تا به دندان مسلح عراق گردید،
نیروهای مهاجم تصمیم گرفتند تا در شمال عراق، در مناطق کرد نشین و در جنوب
آن کشور، در مناطق شیعه نشین "حوزه های منع پرواز" ایجاد نمایند. پس از آن،
و با وجود تنش های سیاسی و برخورد های مسلحانه با نیرو های جنگی عراق،
ستاره بخت کردهای عراقی بالا گرفت. در اخیر فرو پاشی قطعی رژیم صدام حسین،
پس از سال 2003 زمینه ساز "حق خود ارادیت" برای کردها در مناطق شمال عراق
گردید. در دهه اخیر کردهای عراقی تحت رهبری سازمان های سیاسی- نظامی
(حزب دموکرات کردستان عراق و حزب اتحادیه میهنی کردستان) توانستند که در
آشوبگری ها ی جنگی بین شیعه و سنی در شکل گیری اوضاع سیاسی پسا صدام فراتر
ار مناطق کردنشین نقش سیاسی و رزمی مهم بازی نمایند.
ولی کاستی های ناشی از انحصار گرایی رژیم نوری مالکی از یکسو و محاسبات
سیاسی کشور های عربی خلیج مبنی بر پشتیبانی از نیرو های افراطی ضد حکومت
بغداد، سرزمین عراق را به کارزار بزرگ افراط گرایی عقیدتی مبدل کرد. در این
میان در همسویی با خیزش "بهار عربی" مقاومت قشر های گسترده سوریه علیه رژیم
اقتدار گرای بشار اسد با مداخله های بیگانگان ناشی از استراتژی غیر متجانس
شان، به آتش پیکار جویی گروه "دولت اسلامی" بیشتر دامن زد. در نتیجه شعله
های این آتش خانمان سوز دامنگیر کردها نیز گردید.
ابو خالد عبدالله، یکی از فرماندهان دولت اسلامی خطاب به کردها می گوید:"
کردها مسلمان نیستند. همان حکمی که در مورد رافضی ها، ایزدی ها و مسیحی ها
اجرا کردیم، برا ی کردها نیز اجرا خواهد شد." او می افزاید که "ما به
مجاهدین دستور داده ایم تا با دختران و زنان کردها مانند دختران و زنان
رافضی ها، ایزدی ها و مسیحی ها رفتار نمایند."(78)
ابو
خالد مردمان دیگر کیش را در مقابل این گزینش قرار میدهد: "اهالی هر شهری که
در تصرف گروه دولت اسلامی در می آید، مختار اند که یا خلافت "دولت اسلامی"
را قبول کنند که در این صورت در امان خواهند بود و یا جزیه بدهند و به
قوانین و احکام دولت اسلامی پابند باشند. راه سومی جز مرگ برای آنها وجود
ندارد". (79)
خطرات ناشی از تهدیدات گروه دولت اسلامی از جمله در مورد کردها، منجر به
همبستگی بیشتر کردها در گستره فرا ملی گردید. مناطق کرد نشین در شمال
عراق محل رفت آمد سیاستمداران بلند رتبه سیاسی غرب گردید و در نتیجه در
کنار حملات هوایی نیرو های ایتلاف علیه مواضع دولت اسلامی، جنگ افزارها ی
فرا وان به سنگر های پیش مرگه های کردی سرازیر گردیدند. ولی زمانی که
کردهای عراقی خواستند تا در دفاع از شهر کرد نشین "کوبانی" (عین العرب) در
سوریه به کمک خواهران دلیر و برادران مبارز کردی شان بشتابند، با مقاومت
انقره مواجه گردیدند. در این جا دوباره پیچیدگی مبارزه سیاسی-نظامی علیه
گروه "دولت اسلامی" و دو سویه بودن استراتژی اردوغان روشن می گردد. از آن
جایی که انقره - با وجود روند مصالحه - با کردها ی ترکیه نشین، به ویژه با
حزب کار گران کردستان (PKK)
در جنگ و ستیز دایمی قرار دارد، با معضل کردها با ترس مزمن برخورد می
نماید. تقویت کردها در مبارزه علیه "دولت اسلامی"، از نظر انقره به معنی
"مجلس نشین شدن" حزب کارگران کردستان تعبیر می گردد. به اضافه آن، اردوغان
در "تفاهم مخفی" با "دولت اسلامی" تا حد امکان از پیاده کردن تصمیمی
خودداری می نماید که منجر به ضعف این گروه هراس افکن گردد. با وجود این
سیاست دوگانه بالاخره حکومت ترکیه مجبور گردید تا اجازه دهد، که تعداد از
پیش مرگه ها از طریق خاک ترکیه وارد شهر جنگ زده کوبانی شوند. درست مانند
"ریزه گل" در فراه که پس از قتل پسرش با دختر غیور جوان و عروس نا شاد با
شهامت اش در مبارزه علیه طالب به نماد مقاومت در افغانستان شهره گردید، شیر
زنان و دختران کردی در دفاع از شهر کوبانی و در راه حفظ و صیانت عزت و
آبروی همه آزاده گان حماسه آفریدند.
6.2.4. مواضع جمهوری اسلامی ایران
– در گذر گاه تنگ "جنگ های نیابتی"، تلاش در جهت دریدن پرده انزوا –
"تمام کشور ها باید در راستای مبارزه علیه داعش متحد شوند"
حسن روحانی، رییس جمهور ایران
درست مانند کشور های رقیب از قبیل ترکیه و عربستان سعودی که در راستای
گسترش نفوذ سیاسی هرچه بیشتر در منطقه تلاش می نمایند، ایران نیز به نوبت
خویش در این "مبارزه استراتژیک و مذهبی" به مثابه قطب مخالف نقش کلیدی بازی
می نماید. با در نظر داشت شرایط دگرگون معاصر، حتی می توان ریشه های رقابت
های این سه نیروی بزرگ منطقه را نماد از رستاخیز امپراتوری های ساسانی،
عربی و عثمانی خواند. ولی برخلاف انقره و ریاض که در اتحاد استراتژیک با
ایالات متحده امریکا قرار دارند، تهران از یکسو با عدم نرمش پذیری غرب و
از سوی دیگر با مقاومت نیرو های متصلب دینی ناشی از ساختار جمهوری اسلامی
ایران در درون کشور دست و پنجه نرم می نماید. با در نظر داشت همین پدیده
دشوار استراتژیک و ساختار اقتدار گرای رژیم ایران، می توان در منطقه از یک
"جنگ نیابتی" بین سه نیروی بزرگ، یعنی ایران، عربستان و ترکیه سخن به میان
آورد.
حسن روحانی، رییس جمهور ایران تلاش می نماید تا "ورقه اصلاحات" درون مرزی
خویش را در بازی "مذاکرات هسته ایران در وین" حتی الا مکان خوب بازی کند.
با وجود مقاومت سخت اسراییل، بارک اوباما، رییس جمهور ایالات متحده امریکا،
به ویژه نظر به خطرات ناشی از قیام گروه "دولت اسلامی"، در اشارات
دیپلماتیک به آدرس تهران به صورت نسبی نرمش پذیر دیده می شود. ولی عربستان
سعودی در "همایش اتحاد پاریس علیه دولت اسلامی" توانست تا شرایط همکاری
کشور های عربی خلیج را بر غرب تحمیل کند و در ورودی این همایش را بر تهران
بسته نگاه دارد. گفتنی است که خیزش "دولت اسلامی" با شعار های مبارزه ضد
شیعه، خطرات حملات هراس افکنی را از عراق تا مرز های غربی ایران کشانید ه
است. همچنان جندالله، سازمان هراس افکن که به گروه "دولت اسلامی" بیعت کرده
است، در مناطق بلوچ نشین در جنوب شرق، کشور ایران را تهدید می کند. بیداد
گری مذهبی گروه "دولت اسلامی" در چارچوب شعار باقی نمانده، خطرات ناشی از
خصومت مذهبی این گروه نه تنها اماکن مقدس شیعه باوران را در عراق و سوریه
تهدید می کند، بلکه قتل و قتال هزار ها انسان بیگناه، از جمله پیروان شیعه
در عراق و سوریه در دستور روز این هراس افکنان قرار دارد. از همین نگاه است
که علاوه بر همکاری های نزدیک نظامی تهران با بغداد و دمشق، نیرو های
بسیجی، قدس و پاسداران ایران از اماکن مقدس اهل تشیع در نجف، کربلا، سامره
و حتی از مقبره زینب بنت علی در سوریه دفاع می نمایند. حسین علی شهریاری،
نماینده مجلس ایران می گوید " تمام جهان باید بداند، در صورت نیاز، جوانان
و مردان ایران به عراق خواهند رفت تا اماکن مقدس را حفظ کنند و به هیچ کس
اجازه نخواهند داد تا به مقبره های امامان اهانت کنند." (80) گزارش ها حاکی
است که در حدود پنج هزار رضا کاران از ایران به دفاع از اماکن مقدس مذهبی
اهل تشییع روانه کارزار در عراق و سوریه گردیده اند. (81) در حالی که
روحانی در مبارزه علیه گروه دولت اسلامی از نیاز مبارزه مشترک با نیرو های
ذی دخل دیگر یاد آوری می کند، نیرو های اصول گرای ایران علل ظهور دولت
اسلامی را در اتحاد نیرو های ارتجاعی منطقه و در هم سوی با غرب می بینند.
(82)
با وجود آن که عربستان سعودی در مبارزه علیه "دولت اسلامی" در چارچوب
استراتژی مشترک با غرب و در نتیجه با ایران نیز در این راه کار همسویی
دارد، ولی در عین حال با هدف جلو گیری از نفوذ ایران تشییع، از نیروهای
افراطی تسنن پشتیبانی می نماید. در این جا باید افزود که ریاض به نوبت خود
در جبهه عربی ضد "دولت اسلامی" نیز با دشواری های چند مواجه می باشد.
چنانچه برخلاف عربستان سعودی، قطر از گرو های "اخوان المسلمین " علناً
پشتیبانی مالی و سیاسی کرده و در این راه حتی از رویارویی با برادر بزرگ
در ریاض نیز خودداری نه می نماید. در نتیجه و باوجود اختلاف های عقیدتی و
تفاوتهای سیاسی در بین کشور های عربی خلیج، در پشت پرده مبارزه علیه "دولت
اسلامی" و از طریق پشتیبانی گروه های بنیاد گرا به آتش خصومت مذهبی بین
تشییع و تسنن دامن زده می شود. بنا بر همین پیچیدگی های سیاسی و مذهبی است
که مبارزه نخست علیه گروه "دولت اسلامی" ولی از دراز مدت علیه بنیاد گرایی
دینی با چالش های زیاد مواجه دیده می شود.
6.2.5. پاکستان: در آستانه گردش بنیاد گرایی از ابزار استراتژی به خطر حاد
سیاسی
"این یک امر واجب است بر علما ی مذهبی تا باهم گرد آمده و در مبارزه علیه
تروریزم نقش خویش را ایفا نمایند"
نواز شریف، نخست وزیر پاکستان
کشور پاکستان (با تفاوت های کم و زیاد با اسراییل) یگانه کشوری است که در
جهان تهداب گذاری آن بر شاخص "دین" تکیه می زند. ولی دین اسلام به مثابه
رشته پیوند بین پاکستان شرقی و پاکستان غربی پیشین نتوانست وحدت این کشور
اسلامی جدا شده از نیم قاره هند را در دراز مدت تضمین نماید. تفاوت ها در
دیدگاه های فرهنگی و دگر گونی های محسوس ساختار های اقتصادی در اوایل سال
های هفتاد منجر به تجزیه پاکستان گردیده و پاکستان شرقی آن زمان به نام
بنگلادش (سرزمین بنگالی ها) در جغرافیای منطقه به مثابه کشور مستقل ظهور
کرد. ولی پاکستان غربی می بایست ناچار با اتکای هر چه ببیشتر بر رشته
پیوند دینی بین ایالت های (صوبه) مختلف آن کشور ( بلوچستان، سند، پنجاب و
خیبر- پشتونخوا) به حیات خویش ادامه می داد. الیگارشی حاکم آن کشور، به
ویژه بخش پنجابی آن در رابطه تنگاتنگ با ساختار نظامی به مثابه دولت در
دولت، در راستای تحکیم نظام و یک پارچه گی کشور از دین استفاده ابزاری می
نماید. چنانچه ضیاالحق، رییس جمهور و قوماندان اعلای این کشور در سال های
هشتاد، در رابطه با مقاومت افغانها علیه امپراتوری شوروی ورقه جهاد اسلامی
را نخست در جهت استحکام نظام اقتدار گرایان نظامی آن کشور و از این طریق در
جهت منافع کشورش به بهترین وجه بازی کرد. اصل جهاد که در جنگ مقاومت باشند
گان سرزمین هندو کش آبدیده گردید، منجر به ظهور سازمان القاعده و گروه های
افراطی هراس افکن در هر دو کشور همسایه، افغانستان و پاکستان گردید. با
جانشین ساختن گروه طالبان افغانی به مثابه یک نیروی نظام مند در افغانستان،
اسلام آباد، به نظر خودش، موفق گردید تا منافع استراتژیک اش را در رقابت و
خصومت با حکومت های گذشته افغانستان و همچنان در رابطه با کشور هند به
مثابه دشمن تاریخی اش عجالتاٌ تامین نماید.
با حضور نیرو های رزمی بین المللی که در سرزمین هندو کش منجر به فرو پاشی
"امارت اسلامی" طالبان گردید، اسلام آباد در راستای ارزیابی مواضع خویش در
قبال طالبان مجبور به باز نگری کلی سیاسی گردید؛ به ترتیبی که طالبان به
عوض نقش یک گروه "نظام مند" به ابزار استراتژیک با نقش "عامل تخریبی" مبدل
گردیدند. شیوه فکری "دیو بندی" توام با تسهیلات فراوان مالی از کشور های
عربی خلیج فارس، که مدارس دینی و مراکز سلفی را در آن کشور تمویل می
کردند، نخست منجر به گسترش سازمان ها و گروه های افراطی گردید. کثرت
گروهای افراط گرا بالاخره منجر به آن گردید، که ارگان های اطلاعاتی
پاکستان، به ویژه سازمان استخبارات نظامی (
ISI)
از این عاجز ماند که از همه گروه های افراطی به طور شاید و باید سرپرستی
نماید و آن ها را تحت نظر داشته باشد. یکی از پی آمد های این "درماندگی
اداری" ظهور "تحریک طالبان پاکستان" در پیوند عقیدتی و سازمانی با
القاعده، مقیم در مناطق قبایل نشین پاکستان در دسامبر سال 2007 تشخیص می
گردد. با وجود هم عقیدتی با تحریک طالبان پاکستان، طالبان افغانی پاکستان
نشین، که اعمال تخریبی را علیه "نیرو های کفر" در سرزمین هندو کش جهاد می
خوانند، حملات هراس افکنی را در خاک پاکستان ناروا می دانند. ولی گروه
طالبان پاکستانی در همسویی با القاعده، "جهاد تعرضی" را در خاک پاکستان نیز
وجیبه دینی می داننند. اهداف تحریک طالبان پاکستان به نوبت خویش در
برانداختن حکومت آن کشور، ایجاد دولت اسلامی و پیاده کردن شریعت تعریف و
تشریح می گردد. در اخیر از این طریق پاکستان نیز با بزرگ کردن "مار در
آستین"، خود به " کارزار جهادی" بخش مشخصی از گروه های هراس افکن تبدیل
گردید. از آن جایی که ارتش پاکستان هم از شش سال به این سو نتوانسته است
تا گروه های هراس افکن پرورده دست خودش را ریشه کن کند، طالبان پاکستانی
امروز به خطر جدی و حاد برای آن کشور تبدیل گردیده اند.
ولی یکپارچگی گروه طالبان پاکستانی به زودی دست خوش انشعا ب گردید. طبق
گزارش بیل روجیو، خبر نگار جریده "Long
War Journal"،
در ماه آگست سال 2014، زمانی که طالبان پاکستانی می خواستند با حکومت آن
کشور به گفت و گو بپردازند، گروهی از کادرهای طالبان تحت رهبری مولانا قسیم
"جماعت الاحرار" را بنیاد گذاشتند. قسیم ادعا می کند که گروه او بیشتر در
شهر های بزرگ پاکستان، از جمله در شهر کراچی از پایگاه های اجتماعی و مردمی
بر خور دار می باشد. به نظر این سازمان "شریعت را نه می توان از طریق
گفتگوهای سیاسی پیاده کرد." (83) . در "جماعت الاحرار" یک تعداد از
کادرهای متنفذ "تحریک طالبان پاکستان" از مناطق مهمند، باجور، خیبر، اورکزی
تا پیشاور و سوات گرد آمده اند. رهبری این گروه را قسیم خراسانی بدوش
داشته، مولانا عبدالله؛ قاری اسماعیل، مفتی مصباح و مولانا یاسین قوماندان
های برجسته این گروه می باشند. قسیم خراسانی اهداف سازمان نوظهور ش را
بیشتر از سقوط حکومت پاکستان و پیاده کردن شریعت در آن کشور می خواند. وی
می گوید که گروه آنها با تصرف دستگاه های اتمی پاکستان جهاد خویش را تا
ایجاد خلافت اسلامی در تمام جهان ادامه می دهد. احسان الله احسان، سخنگوی
جماعت الاحرار، مولانا فضل الله، رهبر "تحریک طالبان پاکستان" را به تنگ
نظری و محدود ساختن جهاد در مناطق قبایلی متهم می کند. گروه الحرار از
کفایت های بزرگ سازماندهی، نفوذ گسترده در مناطق قبایلی و در اخیر از تجارب
دراز مدت هراس افکنی برخوردار می باشد. بنا بر همین مشخصات، نیویورک
تایمز، روزنامه معتبر امریکا در شماره تاریخی 26 آگست سال 2014 خویش این
سازمان را بزرگترین خطر برای حکومت پاکستان می خواند. (84) گفتنی است که
جماعت لاحرار به گروه دولت اسلامی به ابوبکر البغدادی بیعت کرده و از این
طریق به دولت اسلامی اعلام وفا داری نموده است.
(85)
بر علاوه جماعت الاحرا، گروه افراطی دیگر مقیم بلوچستان نیز به دولت اسلامی
اعلام وفا داری کرده است. طبق گزارش خبر رسانی آژانس اسوشیتد پرس یک هیئت
گروه "دولت اسلامی" در نخستین روزهای ماه نوامبر سال 2014 به مناطق
بلوچستان سفر کرده و با سازمان جندالله از نزدیک دیدار نموده است. این
دیدار در زمانی صورت می گیرد که چاودری نثار علی خان، وزیر امور داخله
پاکستان موجودیت گروه "دولت اسلامی" را در پاکستان قاطعانه رد می کند. به
تاریخ دهم نوامبر فهد مروت، سخنگوی جندالله دیدار با گروه "دولت اسلامی" را
تایید کرده و هدف آنرا آماده ساختن زمینه های همکاری خوانده است. (86)
نظر به اظهارات مروت رهبری هیئت "دولت اسلامی" را زبیر کویتی بر دوش داشته
است. مروت "دولت اسلامی" را "برادران خویش" خوانده و گفته است "هر آنچه که
آن ها طرح کنند، از پشتیبانی ما بر خور دار می باشد" (87)
با گسترش حملات انتحاری که در سرتاسر پاکستان آرامش باشند گان آن کشور را
برهم زده است، می توان چنین نتیجه گرفت که اسلام آباد دیگر توانایی آن را
ندارد تا همه گروه های هراس افکن را تحت اداره خود داشته باشد. این دگرگونی
اوضاع خود بیانگر این نکته است که چهره تروریزم در پاکستان با یک چرخش ویژه
روبرو دیده می شود. تروریزم که اسلام آباد از آن به مثابه ابزار سیاسی علیه
هند و افغانستان استفاده می کرد، اکنون به یک خطر جدی برای خود آن کشور
مبدل گردیده است. برای مهار کردن اوضاع، نواز شریف، نخست وزیر پاکستان
بیشتر از گذشته ها به عامل دین پناه می برد. او می گوید علمای دینی می
بایست وجایب دینی شان را در راه مبارزه علیه تروریزم انجام دهند. طوری که
متین حیدر، خبر نگار روزنامه دان (ِDawn
) به تاریخ سوم اکتوبر سال 2014 گزارش می دهد، نواز شریف در یک نشست با
علما ی آن کشور بر این نکته تاکید کرده است که علما بایست به همقطاران خویش
تبلیغ کنند که اسلام دین خشونت نه، بلکه دین صلح می باشد. از آن جایی که
مولانا فضل الحق، رییس جماعت اسلامی پاکستان مانند همیشه در کنار نخست وزیر
آن کشور در خوان قدرت شریک می باشد، نواز شریف هم مانند مولانا های
پاکستانی بین "طالبان خوب" که در افغانستان جهاد می کنند و "طالبان بد"،
که در پاکستان تخریب می کنند تفاوت قایل می گردد. نواز شریف حملات نظامی آن
کشور را در مناطق قبایلی بنام "ضرب عضب" با فتوی یک صد عالم دینی با پوشش
"جهاد" آراسته ساخت. این حملات در 15 جون سال 2014 آغاز گردیده است و تلفات
زیادی همراه داشته است.
به تاریخ شانزدهم دسامبر 2014، گروهی از مهاجمان مسلح بر مکتبی در شهر
پشاور پاکستان حمله کردند و حدود 142 دانش آموز و آموزگار را کشتند. این
حمله هراس افکنی که از همه سو تقبیح گردید، در خود پاکستان نیز منجر به
بازنگری سیاسی کرسی نشینان در قبال گروه های مسلح و پیکار جوی مذهبی گردید.
تمام احزاب مهم کشور که به دعوت نواز شریف گرد آمده بودند، این حمله هراس
افکنی را تقبیح کرده و تعهد سپردند که در راه مبارزه علیه هراس افکنی از
اسلام آباد پشتیبانی نمایند.
در دسامبر سال 2014 در یک ویدیو تعدادی از جوانان پاکستانی دیده می شوند که
در زیر بیرق سیاه گروه "دولت اسلامی" وفا داری خویش را به البغدادی اعلام
می دارند.(88)
در کنار این انکشافات، پیکار جویی اسلامی، در کشوری که خود ار ده ها سال
به این سو از گروه های افراطی مسلح استفاده ابزاری کرده است، سه عامل دیگر
نیز در راستای باز بینی سیاسی نخبگان کرسی نشین پاکستانی موثر می باشند:
1)
سرمایه تجاری و صنعتی پنجابی که از حکومت های قبلی آن کشور که نظر به عدم
آماده ساختن زمینه های مناسب سرمایه گذاری در افغانستان ناراضی بوده و
اکنون با به میان آمدن حزب "پاکستان مسلم لیگ (ن)" این قشر که از نفوذ زیاد
سیاسی و نظامی نیز برخوردار می باشد، نواز شریف را وادار به تجدید نظر
سیاسی کرده است؛ از همه اول تر به امید این که با انتقال قدرت سیاسی در
افغانستان و به ویژه با پیروزی نسبی اشرف غنی زمینه های بیشتر سرمایه گذاری
برای پاکستان به خصوص در مناطق شمال افغانستان میسر گردیده و همچنان حجم
تجارت در بین دو کشور همسایه افزایش یابد.
2)
از این که نواز شریف در ماه می سال 2013 دوباره به قدرت بر گشت، او از
مخالفت با ارتش آن کشور درس عبرت گرفته و نظر به توافقات سری، اسلام آباد
در تدوین و پیاده کردن سیاست خارجی، به ویژه در حوزه هند و افغانستان از
اختیارات نسبی بیشتر برخوردار می باشد. ارتش پاکستان که از دهه ها به این
سو به مثابه "دولت در دولت" نقش بازی می کند، از وضع ناهنجار سیاسی و رکود
اقتصادی کشور باخبر بوده و ناچار با نمایندگان سرمایه تجاری و صنعتی کشور
به این مصالحه تن داده است.
3)
خروج نیرو های رزمی بین المللی از افغانستان اگر از یک سو فرصت تاثیر گذاری
اسلام آباد بر کابل را زیادتر می سازد، ولی در عین حال "توجیه دینی"
ترویج "جهاد" را در افغانستان بی پایه می سازد. با در نظر داشت این کشمکش
سیاسی و دینی، در این میان فشار واشنگتن بر حکومت پاکستان نیز در این راستا
بیشتر شده است، تا اسلام آباد مورد سیاست تعرضی اش در قبال هند و
افغانستان تجدید نظر کند. سفر های پی در پی جان کری، وزیر خارجه ایالات
متحده امریکا و گفت و گو های جدی پشت پرده با مقامات مسوول پاکستانی، به
شمول نظامی های آن کشور، به مثابه قله کوه برف است که 9 در 10 بخش آن زیر
آب می باشد.
انکشاف و تاثیرات همین عوامل بود که حکومت پاکستان قبل از سفر اوباما به
هند (به تاریخ 24 جنوری سال 2015) تصمیم گرفت تا فعالیت های شبکه های هراس
افکن حقّانی و جمعیت الدعوه را در آن کشور متوقف کند. ,اسلام آباد تاکید می
کند که حکومت آن کشور علیه تمام گروه های که در فهرست سازمان ملل به مثابه
هراس افکن شناخته می شوند، اقدامات جدی می نماید. ولی طوری که بیل روجیو،
خبر نگار جریده "
langwarjournal"
گزارش می دهد، جمعیت الدعوه در سال 2005 و شبکه حقّانی در سال 2012 به
مثابه گروه های هراس افکنی شناخته شده اند. (89) ولی پاکستان تازه دارد در
اوایل سال 2015 در این مورد تصمیم می گیرد. اینکه آیا پاکستان علیه این دو
گروه هراس افکن اقدامات عملی اتخاذ کرده، مانع فعالیت های تخریبی آن ها
گردیده و از انتقال منابع مالی به نفع آن ها جلو گیری خواهد کرد، به زودی
روشن خواهد گردید؛ ولی عجالتا این تعهد اسلام آباد را باید با خط جلی تحت
پرسش برد. در این بازی خطرناک سیاسی که بیانگر سیاست نوسانی اسلام آباد می
باشد، ظهور گروه "دولت اسلامی" و گسترش آن در پاکستان، بازهم اسلام آباد را
با چالش تازه و توام با خطرات بیشتر مواجه می سازد. در این راه کرسی نشینان
پاکستانی در تنگنای مبارزه سیاسی-نظامی بین دو گروه متخاصم القاعده و
"دولت اسلامی" قرار گرفته است.
به نظر من دور از واقعیت نخواهد بود اگر راه کار نوسانی پاکستان در مبارزه
علیه بیماری ساری القاعده و "دولت اسلامی" به مثابه "نوش داروی" پس از جان
دادن سهراب باشد.
ادامه دارد |