کابل ناتهـ، Kabulnath


 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 


Deutsch
هـــنـــدو  گذر
آرشيف صفحات اول
همدلان کابل ناتهـ

دريچهء تماس
دروازهء کابل

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 
 
 

ذبیح الله امانیار ژورنالیست آزاد افغان
با استاد حکیم اطرافی

 
 

 

مصاحبه باهنرمندگرانمایه یی تیاتراستادعبدالحکیم اطرافی یا بابه چلم طبراقی کمیدین محبوب وشناخته شده افغانتسان

 

تیاتر افغانستان که از گذشته های دور و حتی از زمانه های نهضت امانی (۱۹۲۰ـ۱۹۳۰) م تا همین دو سه دهه قبل هنرمندان ممتاز و صاحب نامی داشت، متاسفانه درین دهه های اخی رشیرازه یی آن ازهم گسسته و افول دردناکی را شاهد است.عده یی از هنرمندان ممتاز تیار ما این جهان فانی را لبیک گفته اندوعده یی علیل و باز نشسته شده، عده یی ترک وطن کرده ودر ى آوارگی بسرمیبرند. طلایه داران این معرفت وفرهنگ اگرهم باقی مانده اند، دیگر از جستار و پویش بازمانده و در میهن ویا در خارج ازمیهن کشتی شان عمریست که برامواج پریشانی روان است وساحل امیدی را در افق نمی بینند  تاریخ تیاتر افغانستان  به دوران شاه امان الله آغاز مییابد وحتا آن شاه ترقیخواه و فرهنگ پرور خود برای تشویق سایرین به سوی این هنرکه در کشور ناشناخته بود، بعضی ازنقش ها را بازی میکرد. بعدهاهنرمندان بسیاری وارد این عرصه شدند. تیاترهای شخصی وانفرادی به وجودآمد وتماشاگران بیشتری را بخود جلب کرد.تیاتر دولتی نیز رو به رشد گذاشت و نمایشنامه های معروفی از نویسندگان خارجی و داخلی در روی صحنه تیاتر تمثل شد وکار نمایش و تیاتر رونق گرفت هنرمندان نامداری که طلایه داران تیاترافغانستان بودند، میتوان ازعده یی از آنها نام برد: استاد حمید جلیا، عبدالرحمن بینا، اکرم نقاش، یوسف کهزاد، امین آشفته، غلام علی امید، عباس شعبان، آقا محمد سیار، ابراهیم نسیم، خلیل قاریزاده، استاد بیسد، سید مقدس نگاه، ساربان، احد عزیززاه، عاقلشاه پیمانی (پغمانی)، کبیرآهنگ، عبدالواحد بهره، رحیم سرخوش، علیشاه الفت هیروی، مهدی نصرت، غلام محمد فرحت غوث عسکرزاده، ناوک، خان آقا سرور، مزیده سرور، استاد رفیق صادق، مشعل هنریار، حاجی محمد کامران، اسود، فرحان، رناء محرابی، حبیبه عسکر، حکیم اطرافی، انیسه وهاب، سایرهراتی، ایمن، جمیله ایمن، جسور، ف عبادی، احسان اطیل، رشید پایا، خورشید، عزیزالله هدف، محبوبه جباری، میمونه غزال، هما مستمندی، حمیده عبدالله، ف فضلی، زلیخافخری، ستارجفایی، فهیم سدوزی، زینت گلچین، نایل پاحون، خاکسار، نبی نوجو، جمیله وردک، پتنگ، ستوری منگل، پروین صنعتگر، قادرفرخ، زرغونه رفاه، اکبرروشن، حسین رشکین، سیداحمد هلال، وزیرمحمد نگهت، زرغونه آرام، اسدالله آرام، همایون امان، عنایت شفق وده ها نام شریف دیگرکه درین مختصرنمی گنجداین چهره های عاشق ودلداده هنربودند که تیاتر را درکشورما با جیبهای خالی وشکمهای گرسنه پایه ریزی کردند و برلبهای مردم خنده راکشتند، اما خدا میدانست که دردلهای شان چه جوی خونی روان بود.

تعدادی زیادی از علاقمندان این هنرپرمایه پرسشهای را از هنرمندوالای این شاخه هنر استاد حکیم اطرافی مطرح نموده ماخوشبختانه توانیستیم استاد گرامی را که در کشور نیوزیلاند بسرمیبرند از طریق تیلفون دریافته و پرسشهای علاقمندان شانرا در میان بگذاریم. اینک باهم پاسخ ها را بخوانش میگیریم:

 

 

عبدالحکیم اطرافی هفتادویکسال قبل در خانواده هنر پرور دوست محمد عسکرزاده سپاهی، که شاعر و صاحب قلم بود در شهرهرات بدنیا آمد.از همان آوان کودکی پسر با هوش و با استعدادی بود و ازهمان دوره مکتب ابتدایی به شعر گفتن و نمایشنامه نوشتن شروع کرد.در نمایشات مکتب اشتراک و نمایشنامه مینوشت و خود در تمثیل شرکت می جست. نمایشنامه های او ضد زور گویان و ستمگران بود از همین سبب او را از مکتب اخراج کردند وحتا زمانیکه ازمکتب فارغ شده بود، مدتی به زندان افتاد. به این ترتیب او هنرمند مردمی شد ودردلها جای باز نمود.

مدتی در لیسه لشکرگاه وظیفه مقدس معلمی را پیش برد ولی بعد از مدتی او را از آن وظیفه سبکدوش كردند به همین ترتیب در چندین مکتب با دخول و اخراج مواجه شد زمانیکه تلویزیون در افغانستان به نشرات خود آغاز کرد، او با جبین گشاده به صفت نمایشنامه نویس و ممثل پذیرفته شده خدمتگذار راه فرهنگ و هنر به مردمش گشت این هنرمند محبوب را در آخرین نقطه کره زمین (نیوزیلاند) از طریق تیلیفون دریافتیم و گفت وشنودی را با ایشان انجام دادیم که شما خواسته بودید:

 

 

پرسش: محترم اطرافی در یکی از نمایشنامه های تان به اسم ( بابه چلم طبراقی) نقش ایفا نمودید دلیل چه بود؟

 

پاسخ:این اسم نمایشنامه من بوده که سالها قبل آنرا نوشته بودم و آن چنین بودکه نامه یی بدست کسی افتیده بود که سواد کافی نداشت واز آن نامه چنین برداشت نموده بود. میناگل جان از دوری شما رشک میپزد، روی یکشنبه جان را از طرف ما نوشته کنید. بی تجربه مورچه پوف برادر لوچک شما وشتر گل شپودوز شما پیرشده واره میکشد.... باچندخرمست بابه چلم طبراقی.

 

اصل نامه این چنین است:

ما گل جان از دوری شما اشک میریزد. روی انیسه جان را از طرف ما بوسه کنید. فی تحریر مورخه فوق برادر کوچک شما وشی رگل، شب و روز شما را پرسیده وآه میکشد...باعرض حرمت عبدالحکیم اطرافی.

 

پرسش: در چه تعداد نمایشنامه ها شما نقش بازی کرده اید؟

 

پاسخ: در بیش از ده ها نمایشنامه های تلویزیونی در نقش های کمیدی وغیر کمیدی بازی نموده و اکثر آنها را نوشته وهم دایرکت واز طریق برنامه های زن وجامعه ، زراعت ومالداری، معارف وغیره به نشر رسیده است. علاوه بر اینها در برنامه های رادیویی داستان های دنباله دار، رادیو درام ها و سایر برنامه ها باهنرمندانی چون زنده یاد انیسه جان وهاب و دیگران نقش آفرینی نموده ام.

 

پرسش: پیرامون هنر تیاتر فعلا در افغانستان نظرتان چیست؟

 

پاسخ: نقش آفرینی در تیاتر کار مشکل ودشواری است، زیرا در گذشته زمینه مساعد تربیتی برای هنرمند ممثل وجود چندانی نداشت و اکنون که از گذشته ها به مراتب بدترشده است. شرایط سختگیرانه اجتماعی هنر مند را حمایت نمیکرد و حتا همان هنرمندان با نام و نشانی چون استاد سایرهراتی، نعیم فرحان، هلال، اسود و دیگران نیز چندان دل خوشی از زمانه نداشتند. من بیاد دارم زمانی که در تیاتر های شخصی نقش بازی میکردم، بعضی از هنرمندان مرد نقش زن را اجرا میکردند. چون در آن زمان زنان حق اشتراک در تیاتر و سایرفعالیت های هنری را نداشتند. اما تشویق مردم باعث تقویت روحیه یی هنرمندان میگردید، ورنه دیگر کدام حمایت وارج گذاری نسبت به هنرمند وجود نداشت.وضع تیاتر در حال حاضر بسیار آشفته است و قابل نگرانی، زیرا پیشکسوتان این عرصه همه پیر و ناتوان شده اند و در باره جوانان نیز اصلا توجهی صورت نمیگیرد .دولت همانگونه که در دیگرساحات کاری نکرده واگر هم کرده به نظرنمیرسد. اما درباره تیاتر کوچکترین توجه و اقدامی صورت نگرفته که جای بس تاسف است عمال وکارگزارانی دولت در زمینه هنر و فرهنگ گماشته بیشتر به حفظ مقام و منافع خود می اندیشد تا خدمت در راه اعتلای هنر و فرهنگ کشور. چنانچه اطلاع دارید جناب وزیراطلاعات وفرهنگ کابینه یی آقای کرزی سیدمخدوم رهین در دوره نخست به خاطر استفاده جویی وبی کفایتی از جانب پارلمان کشور رای بی اعتمادی نگرفت و جناب کرزی به عوض اینکه این استفاده جو را به محکمه بکشاند بد بختانه او را به سفارت کبرای افغان در کشورهند و از آنجا بار دیگر او را در پست وزارت اطلاعات گماشت. با آنکه این شخص کوچکترین خدمتی را در راه مطبوعات و فرهنگ انجام نداد و سروصدای بلند شدکه او از منابع قیمتی وآثار باستانی و موزیم های افغانستان سوءاستفاده بعمل آورد ولی دولت او را تقدیر وبالای حقوق مستحقین این پست اساس خط بطلان کشید متاسفانه در کشور تا کنون آن حقوقی که جهان در مورد هنرمندان قایل اند عاجز بوده و هنرمندرا در زمان حیاتش قدر نمی نمایند وقتی هنرمند از جهان رود آنگاه آه و تاسف دولت در مورد هنرمند بالامیشود.هرچند من تاکنون چندین مدال افتخاری را نصیب گردیده ام. ولی خداوند(ج) راسپاسگزارم که از جانب مردم عزیز و دلبندم همیشه قدروعزت ومحبت دیده ام.

 

 

پرسش: چرا اطرافی شدید؟و چگونه این تخلص را بالای تان گذاشتید؟

 

پاسخ: روزی در منزل یکی از دوستان و یاران دوره مکتب مهمان بودم وعده یی دیگر نیز درین محفل حضور به هم رسانیده بودند. بعداز آنکه غذاهای متنوع بر دسترخوان چیده شد وهمه مشغول صرف غذا شدند متوجه گردیدم عده یی غذاهایی متفاوت را باهم مخلوط ونوش جان میکنند به گونه شوخی من هم جک دوغ یخدار را گرفته دربین غوری پلو ریختم این عمل من سبب اعتراض دوردسترخوان واقع و گفتند که چرا اینکار را انجام داده ام. در آن اثنا صدایم بلندشده گفتم تا کنون که همه یی شما این عمل را انجام دادید هیچ عکس العمل نشان داده نشد ولی زمانیکه ازطرف من این عمل صورت گرفت صدای همه تان بالاشد. درین زمان یکی ازمهمانان رو بهه طرف نموده وگفت برادر تو که اطرافی نیستی! دیگران را چکار داری.از همان وقت کلمه (اطرافی) دردلم نقش بست و از آن به بعد اطرافی شدم

 

پرسش: ازخاطره هاچیزهای بگویید وچه زمانی ما در وطن را ترک گفتید؟

 

پاسخ: در زمان جنگهای مسلمان نماهای تنظیمی در ششدرک کابل سکونت داشتم. بدبختانه روزی مانند سایرهموطنانم خانه یی من هم مورداصابت راکت کور واقع و آن کلبه غریبانه ام که با تکالیف زیاد مالک آن شده بودم طعمه حریق گردید. برای خاموش گردانیدن حریق شتافتم. چندین بار در میان شعله های آتش بخانه داخل و خارج شده که سبب تعجب همسایه ها واقع شد تا اینکه حوصله یکی از همسایه ها سر رفته فریاد زد اطرافی چه میکنی؟ چرا در میان شعله های آتش با سراسیمگی بداخل منزل رفت و آمد میکنی. کسی نمیدانست که من چکار راانجام میدهم. بلی دوستان عزیز حالا میخواهم که حقیقت موضوع را برایتان بیان دارم وآن راز را افشاء نمایم. در موقع اصابت راکت به منزلم تنها خشوی بیچاره ام در منزل بود و دیگران خارج منزل. اینکه برای چندینبار در اثنای آتش سوزی به مشکل داخل خانه می شدم علت آن بود که خشوی بیچاره ام را در آتش پشت و رو مینمودم تا خوب بریان گردد. این بود خاطره ام  بگونه خنداندن شماشوخی نمودم.

 

 

برمیگردم به اصل مطلب بعداز آنکه همه هستی و زندگیم در زیر شعله های آتش یکسان گردید وهرچه داشتم از بین رفت ولی خداوند کریم و رحیم را سپاسگزارم که الحمدالله تلفات جانی نداشتیم و صرف باهمان لباسهایکه برتن داشتیم باخانواده خویش را در خیرخانه کابل بمنزل یکی از دوستان رسانیده و زندگی را با مشکلات تازه آن آغاز نمودیم ولی در فکر ترک وطن عزیزم نبودم. زمانیکه حکومت طالبان در کشورحکمفرما گردید دیگر همه دروازه ها برویم مسدود گشت وبناچار با فامیل ترک وطن نموده و بانهایت مشکل خود را مانند هزاران هموطن دیگر به پشاور رسانیده ودر آنجا زندگی رقت باری را سپری کرده تا اینکه روزی در بازاری بنام بورد در پشاور با یکی از دوستانم مواجه گردیده واو تمام مشکلاتم را درک و مرا در یکی از دفاتر ملل متحد با خود برد. در آنجا با خانم محترمی که هموطن افغانم بود و  در آن اداره وظیفه اجرا میکرد بعد از احوال پرسی خیلی مرا  مورد شفقت قرارداده برایش گفتم مرا از وطنم راندند وخیلی ها بیچار شده ام. خانم گرامی بعد ازچند پرسش مرا مرخص نمود.چند روز بعدمکتوبی ازطریق آن اداره به آدرسم مواصلت ودرآن تحریرگردیده بود که استاداطرافی کشور نیوزیلاند به شما پناهندگی داده و همان بود که من با خانمم و دودخترم درسال (۲۰۰۲)م به کشور نیوزیلاند مهاجر گردیدیم. با آنکه درین کشور زندگی انسانی و آرام دارم ولی تمام این کشور زیبا را به همان خانه ویرانه ام تبدیل نکرده و دایما در حق آن جفاجویان که من را از وطنم آواره ساختند در حضور خالق یکتایم دعای بد مینمایم.

 

پرسش: آوازه شد که شما در کشور نیوزیلاند مفقود شده بودید آیا واققیت دارد؟ و هم واضح سازید چه فعالیتهای هنری را در اين کشور انجام داده اید؟

 

پاسخ: زمانیکه بکشور نیوزیلاند آمدم، چند روز بعد برای قدم زدن بخارج از منزلم تصمیم گرفتم چندقدمی برداشته واز چهارراهی که در پیشرویم قرارداشت گذشتم خواستم از مغازه یی سگرت خریداری کنم ولی متاسفانه درآن حوالی کدام مغازه یادکانی راندیدم. خانمی را دیدم که سگرتی را دود میکند.نزدیکش رفته واز او چند سگرت طلب نمودم البته بزبان انگلیسی (سگرت مای به حوض فراموش ، پولیز ون دانه سگرت فور می بده، تنکیو بده ماچ (خانم به حرفهایم گوش داده، در حالیکه میخندید چیزهای گفت و بداخل منزلش شد. در آن زمان متوجه شدم که راه منزلم را فراموش کرده ام زیرا تازه به این کشورآمده و به آدرس منزل خود بلدیت نداشتم هرقدر اینطرف وآنطرف گشتم ولی سراغی از منزلم را نیافتم. نماز شام نزدیک شده بود از فرط خستگی پاهایم یارای رفتن را نداشت. ناچار درچهارراهی کفشهایم را ازپا درآورده، آنرا در زیر سرم گذاشته و دروسط آن درازکشیدم. ترافیک مسدود واز هر طرف صدای موترها بلندبود. درین اثنا پولیس خود را باعجله به من رسانیده دستم را گرفته مرا از  زمین بلند ساخته وگفت: فامیلت از مفقودی شما درا داره پولیس اطلاع داده و عکس شما را دراختیار ما قرار دادند و به آن اساس شما را شناختم. خلاصه اینکه ازطرف پولیس دوباره بدیدار فامیل نایل شده و خداوند را سپاسگزار شده که از بیخانوادگی نجات حاصل کردم، بیوطن که شده بودم حالا قریب بود که بدون خانواده ام گردمدر مورد فعالیتهای هنری میگویم: هنرمند عزیز آوازخوان محبوب آقای امانیار مانند من آواره وطن شده وقرعه فالش به این کشور اصابت نمود، با آمدن این هنرمندگرامی بدین جا باهمکاری وی فعالیتهای موثرهنری را برای افغانهای عزیز خود براه انداختیم  ولی متاسفانه به اثر مریضی که عاید حالم میباشد واز جانب دیگر وضع بد اقتصادی ونبود همکاران مسلکی فعالیتهایم بطی شده و آنهم بدین دلیل بوده که من دیگر وطن ندارم، زیرا قدر وعزت هنرمند دروطنش بوده و میباشد

 

پرسش: درمورد اتحادیه سراسری هنرمندان چه گفتنی دارید زیرا شما نماینده یی شان دراين کشور میباشید، اگر زحمت نباشد پیرامون زندگی شخصی تان معلومات داده آیا فرزندان تان راه شما را تعقیب نموده اند؟

 

پاسخ: زمانیکه درین کشور مهاجرشدم چندی بعد مکتوبی ازجانب اتحادیه سراسری هنرمندان که بگفته خود شان مقر آنها در امریکاست برایم مواصلت و در آن از من تقاضا بعمل آمده بود که شما نماینده این بخش در کشور نیوزیلاند میباشید. تاجاییکه بعدا اطلاع حاصل نمودم این کانون هنری و فرهنگی در امریکا از طرف عده یی از بی هنران که از نام واقعی هنرمندان سوء استفاده نموده وجیب های شانرا مملوگردانیده  بنامن آنرا اتحادیه یی چپاولگران نام گذاشته واز مراجع مربوط تمنادارم تا ازین به اصطلاح هنرمندان بازخواست قانونی بعمل آورند.

با دخترکاکایم سالهای قبل ازدواج نموده و ثمره یی آن دو پسر و دودخترمیباشد. یکی از پسرانم در افغاستان وفات نموده وبقیه اولادهایم درین کشور با من زندگی دارند.

مسعوداطرافی نویسنده و طنزنویس شناخته شده مطبوعات کشور بوده مطالب ومضامینش در نشرات داخلی وخارجی بچاپ رسیده است.

 

محترم استادحکیم اطرافی نویسنده وهنرمند محبوب ازاینکه به پرسشهای علاقمندان تان با حوصله مندی پاسخ ارائه نمودید جهان سپاس.

 

مهمان شماره آینده ما هنرمند بلند مرتبت خرابات فخر موسیقی کشور استاد بزرگوار هماهنگ میباشد پرسش هایتان را لطفا با ما به این آدرس مطرح سازید

 

zafghan2000@hotmail.com

 

قابل توجه

دوستانی پرسشهای جالبی را ازمحترم محمدصدیق افغان موسس ریاضی فلسفی مطرح ساخته اند. این مصاحبه جالب را انشاالله در شماره های بعدی پایگاه ی انترنیتی کابل ناتهـ نشر خواهیم کرد.

 

 

بالا

دروازهً کابل

شمارهء مسلسل ۱٢۶         سال شـــشم               اســـــد/ سنبله ۱۳۸٩  خورشیدی         اگست ٢٠۱٠