کابل ناتهـ، Kabulnath










































Deutsch
هـــنـــدو  گذر
آرشيف صفحات اول
همدلان کابل ناتهـ

دريچهء تماس
دروازهء کابل

 
 
 
جالب ترین گفته های شهبانوی موسیقی کشور
خانم رخشــــانه
 

 

ذبیح الله امانیار ، ژورنالیست آزاد افغان     

 

یکی از پیشگامان زن در موسیقی افغانستان خانم رخشانه است ، در زمانی که ایشان درین راه گام نهادند و راه را برای سایر زنان آواز خوان باز کردند ، زمانه دشواری بود و هر کس نمی توانست بدون دادن قربانی این پیشگامی را عهده دار شود .

این شهبانوی موسیقی کشور در آغاز کار ، مشکلات زیادی را متقبل شدند و رنج های فراوانی بردند ، تا این کاروان راه افتاد و رو به منزل مقصود نهاد .

این خانم هنرمند و شایسته که نامش به زودی بر سر زبانها افتاد و به زود ترین فرصت محبوبیت خاصی بدست آورد ، از پیشکسوتان  موسیقی اصیل افغانستان می باشد و خدمات برجسته یی به موسیقی انجام داده است . از آهنگهای این هنرمند بوی اصالت و وطنیت و افغانیت می آید. رخشانه از هنرمندانی است که سرمشق سایر زنان هنرمند امروزین واقع گردید و از بنیان گذاران موسیقی توسط زنان به شمار می رود .

اما رخشانه پس از کودتای ثور ١٣۵۷ خ  از موسیقی فاصله گرفت و در گوشه عزلت قرار گرفت . اما صدا و خاطره اش را شنوندگان و دوستداران صدای او فراموش نکرده اند و همچنان آن را می پسندند و می پرسند که این هنرمند عزیز ما در کجاست و چه می کند ؟

ما پرسش های زیادی را از خوانندگان زرنگار توسط نامه ، تلفون و ایمیل دریافت کردیم که سراغی از ایشان می خواستند ، که خوشبختانه ما توانستیم سراغ شان را در امریکا بدست آریم و با ایشان تماس برقرار کنیم .

رخشانه عزیز  و مهربان تقاضای ما را برای انجام مصاحبه با محبت بی پایان پذیرفتند و ما را در ممنونیت و سپاسگذاری قرار دادند :

 

* پرسش در آغاز کار چگونه به موسیقی روی آوردید و یا بهتر است بگویم چه نوع احساسی شما را به سوی موسیقی کشاند ؟

  پاسخ  :  سوال جالبی است من فکر می کنم موسیقی زاده عشق است و انسان باید در زندگی عاشق چیزی باشد ، تا ذهن و مغزش پیوسته در اطراف آن دور بزند و او را به خود مشغول دارد و او  فکر کند ، احساساتی شود و بالاخره زمزمه  همان عشق را سر دهد ، و آن موسیقی شود من نیز  از آوان طفولیتم عاشق بودم . حضرت مولانای بزرگ می گوید که هیچ زبانی توان تعریف عشق را ندارد ، مگر نوای موسیقی !

من از زمان طفولیتم در منطقه کوهدامن شمالی ، در باغ بزرگ پدرم زندگی می کردم . دوره کودکی ام را درین باغ و از آب و هوای آن سرزمین همیشه بهار و خرم استفاده نموده و درانجا جوان شدم  . در ایام کودکی و نوباوه گی با دختران همسن و سالم که در روز های عید و نوروز و سایر روز های خوشی دایره ( دف ) می نواختند، من هم مانند ایشان  و یکجا با آنها می نواختم و آهنگهای محلی را می خواندیم . آن آهنگهای مقبول و آن باغ مقبول و زیبا همه در خاطرم نقش می بستند و من با تمام شوق و احساس عاشقانه آنها را به خاطر می نگاشتم و پیوسته می سراییدم . تا اینکه آهسته آهسته بزرگتر شدم و خیلی ها از اطرافیانم علاقه داشتند که آن آهنگها را در رادیو افغانستان به ثبت رسانم . به هر صورت ، من از همان آوان کودکی و نوباوه گی به موسیقی و سرود و شعر علاقه شدیدی داشتم و بدانسو کشانده شدم .

ابونصر فاریابی معتقد بوده که اقاویل شعر اگر با موسیقی همراه شوند ، عنصر تخیل درانها افزون تر خواهند شد بزرگترین شاعران ما نوازندگان و موسیقیدانان بزرگی نیز بوده اند . لهذا شعری که آفریده اند ، بسیار موسیقیایی بوده است که به طور نمونه می توان  از مولانای بزرگ بلخی نام برد . مهارت مولانا در علم موسیقی سبب شده که وی بتواند در 55 بحر از بحور مختلف عروضی ، شعر بسراید که نمونه های آن در دیوان کبیر مشاهده می شود مولانا نوازنده چیره دست رباب نیز بوده است و حتا خود دران پرده یی افزوده است .

پدرم  به موسیقی و شعر خیلی ها علاقمند بود و تعداد زیاد دواوین شعر شعرای نامدار در خانه ما موجود بود و من عاشقانه آنها را می خواندم ، تا اینکه بنا یه علاقه و شیفتگی خودم و توجه و تشویق پدرم ، راه آواز خوانی را در رادیو گشادم . دران زمان موسیقی برای زنان کار نهایت مشکلی بود و آنهم در میان خانوداه خود ما ، که خیلی ها متعصب بودند و ازین نوع کار ها خوش شان نمی آمد .

پدرم یکی از جنرال های بزرگ دوران شاه بود و او این تابو را شکستاند و به من اجازه داد تا درین راه مبارزه نمایم و راه را برای دیگران باز نمایم . همان بود که به رادیو رفتم و آهنگهایی را ثبت کردم .

* پرسش : زمانی که شما در رادیو آغاز به آواز خواندن کردید ، زنان دیگر کیها بودند که قبل از شما آواز می خواندند ؟

 پاسخ :   قبلا گفتم در باغ بزرگی در کوهدامن زندگی داشتیم . دران باغ رادیویی داشتیم که با باتری موتر روشن می شد و کار می کرد روزی با مادرم در باغ بودم که آهنگی به صدای خانمی به نام مسعوده جلال   از رادیو به نشر رسید که می خواند : ز دست عزیزان وطن می گذارم   مادرم که زن شعر خوان و با سوادی بود گفت این شعر معنی مهمی دارد ، چطور شده که آن را سانسور نکرده اند ؟

ازین خانم آهنگ دیگری با مطلع ای پادشه خوبان ، داد از غم تنهایی نیز از رادیو نشر شد . این خانم اولین خانمی بود که در رادیو آواز خواند . بعد از ایشان خانم دیگری به اسم شریفه ژاله   آواز خواند و بعداً خانم آزاده ، خانم پروین و خانم ناهید ، آهنگ هایی را اجرا کردند . آهنگ دختر گلفروش خانم پروین  خیلی ها هنگامه بر پا کرد و شهرت فوق العاده یافت که تا امروز شنونده دارد . تصنیف این آهنگ را شاعری به نام خلیلی سروده بود . البته با استاد خلیل الله خلیلی شاعر بزرگ ما مغالطه نشود .

همین طور خانم لیلا ، خانم زرین ، خانم کتم شاه در صحنه آواز خوانی برامدند و بعداً هنرمند حنجره طلایی ما که صدای نهایت دل انگیز و زیبا دارد ، یعنی خانم ژیلا ، به میدان آمدند و اولین آهنگ را با مطلع ای از فروغ رویت ، روشن چراغ دیده   خواندند . باید یاد آور شوم که ژیلا بعضاً در درامه ها در لیسه ملالی نیز نقش ایفا می نمودند .

دران زمان در لیسه ملالی یک برنامه هنری اجرا می شد که در واقع برای زنان بود . درانجا آوازخوان مشهور استاد  یعقوب قاسمی آواز می خواند و شاگردان لیسه ملالی را در موسیقی و درامه ها یاری می رساند درین اجتماع که در واقع میله یی برای خانم های شهر کابل بود ، زنان دیگری نیز می آمدند و لباس ها و اجناس مختلفی را برای فروش عرضه می کردند زنان درین میله شاد و خوشحال بودند و وقت شان را به  خوشی می گذشتاندند هم دران زمان بود که خانم پروین ( که ما او را بی بی جان می گفتیم در تیاتر پوهنی ننداری   دختر گلفروش را می خواند و دختر های جوانی چون محبوبه جباری ، طاهره نوابی ، مستوره وزیری ، با تکری های گل تازه ، بی بی جان را همراهی می کردند و گل ها را بالای حضار و تماشاچیان می پاشیدند . در همین وقت خانم ژیلا هم در کنسرت خود آهنگ آمد بهار آمد بهار   را که هنرمند خوب ما آقای زلاند  کمپوز آن را درست کرده بودند ،  برای تماشاچیان اجرا می کرد من ، بعد ازانکه ژیلا در رادیو آواز خواند ، به آواز خوانی پرداختم .

* پرسش  :  موسیقی را از چه کسانی فرا گرفتید و همچنان از اولین آهنگ تان که از رادیو نشر شد ، صحبت کنید و کدام آهنگ تان رخشانه را به شهرت رساند .

 پاسخ  :   اولین بار به اسم فروزان ، آهنگ ای دلستانم را ثبت کردم و بعدا آهنگ به داغ نامرادی پیکرم سوخت   را سرودم . درین وقت کسی پیدا شد و ادعا کرد که فروزان نامی است که متعلق به خانواده او می باشد . من مجبور شدم نام هنری ام را تغییر بدهم و آقای بینوا که دران وقت رئیس رادیو بود ، اسم هنری رخشانه را برایم انتخاب کرد . نام اصلی من حمیده است . پس ازان تمام آهنگهایم با نام رخشانه به نشر رسیدند و به شهرت رسید .

موسیقی را اول بار از مادر عزیزم خدیجه طرزی آموختم . ایشان هارمونیم را به خوبی می نواختند و به راگ های موسیقی دسترس داشتند و آواز بسیار خوب داشتند . مادرم در زمان اعلیحضرت شاه امان الله خان معلم موسیقی بود و برای دختران آموزش می دادند  . مادرم می گفت که استاد  قاسم مرحوم  برای تشویق ، هارمونیم شخصی خود را برایش تحفه داده بود مشوق اصلی من در آواز خوانی مادرم بود و راگ ها را نیز از ایشان آموختم و دیگر استادی نداشتم . اما کمپوزیتوران بسیاری چون استاد خیال ، استاد سرمست ، سلیم کندهاری ، استاد ننگیالی ، شیر شرار ، عزیز آشنا ،  و تعداد دیگر . . . آهنگ ها را ساخته اند اکثریت آهنگ های پشتوی که خوانده ام افغانی و اصیل اند و مال کوهپایه های سر به فلک کشیده پکتیا و سرزمینم هستند . از همه آنها بوی وطن به مشام می رسد . آهنگی که بیشتر مرا به شهرت رساند ، آهنگ : چشم سیاه داری قربانت شوم من و آهنگ پشتوی : ادکی موری دارو مه کوه و غیره .

* پرسش جدا از موسیقی چه کار های هنری انجام داده اید ؟

 پاسخ  :   در درامه ها اشتراک داشته ام و نقش بازی کرده ام زمانی که زینب سراج رئیس موسسه نسوان بود و لطیفه کبیر سراج درانجا ایفای وظیفه می کرد و هم در رادیو نطاق بود ،  من نیز در درامه ها بازی می کردم که مورد استقبال واقع می شد . در یک فلم به نام روزگاران   نیز آهنگی را اجرا کردم به نام : آهوی من رمیده یی   . اما موقعی که در رادیو و موسیقی مشغول شدم ، دیگر از بازی دست کشیدم .

* پرسش  :  زنان آواز خوان دوران شما کدام یک شهرت داشتند ؟

 پاسخ  :   دران زمان بی بی جان خانم پروین   خدا بیامرز مورد علاقه بسیاری از مردم بودند و او را خیلی دوست داشتند . از نظر صدا علاقمندی خاصی به آواز خانم ژیلا در بین مردم وجود داشت. واقعاً صدای ژیلا یک صدای بخصوص و خیلی گیراست و لیاقت استادی را در آواز خوانی دارد .

پرسش  :  چرا شما را هنرمند دربار می گفتند ؟

 پاسخ  :  من هیچ گاهی خواننده دربار نبودم . اما به شاه و خاندان شاهی احترام قایل هستم . اگر اکنون یک روز هم همان آرامی و امنیتی که در دوران شاه بود ، ببینم ، دیگر آرمانی ندارم . اینکه در دعوت های خاندان شاهی در کنسرتها اشتراک کرده ام ، تنها من نبوده ام ، بلکه گروپی از هنرمندان دران اشتراک می کرد و مورد تفقد و مهربانی نیز قرار می گرفتند . شاه شخصاً هنر پرور بود و هنرمندان را تقدیر می کرد در مراسم عروسی شهزاده ها ، هنرمندان را دعوت می کرد و در ختم دعوت همه را مورد تقدیر قرار می داد . یگانه هنرمندی که در دربار آواز می خواند و شاه علاقه زیادی بدان داشت ، استاد سرآهنگ بود . من به صورت فردی در دربار آواز خوانی نکرده ام ولی افتخاراتی از دربار دارم که با شاه و ملکه افغانستان عکس های یادگاری برداشته ام .

* پرسش شما پس از سالهای درازی که در امریکا زندگی کردید ، باری به کشور برگشتید . خاطراتی ازین سفر تان را بگویید .

 پاسخ زمانی که در امریکا مهاجر شدم ، زندگی غربت برایم سخت می گذشت  و همیشه آرزو می کردم کاش روزی به وطن بروم . پس از سقوط طالبان در سال 2003م به وطن رفتم . وقتی طیاره به زمین نشست آخرین مسافری بودم که ازان بیرون آمدم . در گوشه میدان نشستم و مشتی خاکی گرفتم و به دیدگانم مالیدم  (( در حین بیان این خاطره در مصاحبه به گریه افتادند )) و خدا را سپاسگزار شدم که دوباره به خاک خود رسیدم به راه افتادم تا به ترمینال بروم و اسباب و بکس های خود را بگیرم . فکر می کردم که کسی مرا نمی شناسد و من دیگر فراموش شده ام . اما به مجردی که مردم مرا شناختند که رخشانه آواز خوان هستم ، آنچنان محبت از خود در حق من نشان دادند که اصلا نمی توانم بر زبان ادا کنم همه مرا نوازش می دادند و احترام می کردند به منزل ویران شده ام رفتم و مدت سه ماه گرفت تا منزلم را بازسازی کردم و شش ماه دران خانه  زندگی نمودم تا بار و سنگینی سالیان غربت را از شانه هایم دور اندازم با آنکه  شبها در خانه برق نداشتم و با شمع زندکی می گردم ، اما با اینحال خوش بودم . وقتی مسؤلین برق از وجود من دران خانه آگاهی یافتند ، برق را برایم فرستادند . شما باور کنید که از قصاب سر کوچه ، تا چوب شکن و نانوا و سقا  و مردم محل ، همه و همه همه روزه از من خبر می گرفتند و مهمانی ها برایم ترتیب می دادند ، که من ممنون ایشانم  و تا زنده ام اینهمه محبت شان را فراموش نمی کنم .

اما مطبوعات و رسانه ها کوچکترین توجهی به من نکردند که مثلا یک آواز خوان مشهور پس از سی و پنج سال دوری ، دوباره به وطن برگشته  است . متاسفانه  دیدم که وزارت اطلاعات و فرهنگ به کسانی سپرده شده که فاقد کلتور و فرهنگ اند . این را به خاطر خودم نمی گویم . بلکه به خاطر  هنرمندانی می گویم که زندگی شان بسیار خراب و پریشان است و هیچ مرجعی رسمی بدانها توجه نمی کند واقعاً برخورد وزارت فرهنگ با هنرمندان شرم آور است .

 اما باور کنید که برخورد و مهربانی های مردم ، مرا دو باره جوان ساخت . وقتی دوباره به امریکا آمدم  بسیار شاداب و با انرژی بودم و از خوشی در پیرهن نمی گنجیدم .

* پرسش شما با آنکه هنرمند نامدار  و مردم دوستی هستید ، چرا یکسره فعالیت های هنری و آوازخوانی تان را کاملا ختم شده اعلام داشته اید ؟

 پاسخ  :  من زمانی که وطن خود را از دست دادم  و مهاجر شدم دیگر عهد کردم آواز خوانی را در خارج از خاک خود توقف دهم  .  پس از کودتای داود خان ، وزیر اطلاعات و فرهنگ او  داکتر نوین با من مخالفت زیادی نشان داد و مانع فعایت های هنری ام گردید با کودتای ثور کمونستها دیگر خودم نخواستم فعالیت هنری کنم . درین دوره مرا اذیت و آزار بسیار کردند و من دانستم که دیگر وطنم جای من نیست و همان بود که مهاجر شدم و پس از  سرگردانی های بسیار در پاکستان و ایران  بالاخره به امریکا رسیدم . به مجردی که پایم به امریکا رسید ، چند نفر یهودی های افغان از من دعوت کردند تا در محفل شان آواز بخوانم و مبلغ قابل توجهی هم پیشنهاد کردند . اما من با خود فیصله کرده بودم که در خارج از خاک افغانستان آواز نخوانم  و با هنر آواز خوانی وداع بگویم . پیشنهاد شان را نپذیرفتم  و دیگر تا امروز آواز نخوانده ام .

اما من مردم خود را دوست دارم و هرگاه از من خواسته شود در افغانستان آواز می خوانم . اما می دانم که هنر و هنرمند در نزد دولت و مقامات این کشور ارزش ندارد . آنها از هنرمندان قدردانی نمی کنند . فقط وقتی هنرمند مرد ، می گویند مرگ او یک ضایعه بزرگ بود .

 اما مردم باید این مقامات به نام هنری و فرهنگی را با نامه ها و تلفون های خود مجبور گردانند که از هنرمندان یاد کنند و این موضوع را از طریق رادیو ها و تلویزیون ها مطرح کنند و وازرت فرهنگ را مجبور گردانند تا یادی از هنرمندان فراموش شده بکند .

 من و زنان پیشگام موسیقی در افغانستان ، فداکاری های بزرگی کردیم تا راه موسیقی را برای زنان کشور باز کنیم . من شخصاً دختر جنرالی بودم که در معرکه استقلال افغانستان با همراهی پدر ، کاکاهایش و برادرش جنگید و تعداد زیادی از اعضای خانواده ما درین جنگ شهید شدند و قربان وطن شدند . پدرم ترجمان اعلیحضرت شاه امان الله خان بود و در زمان سلطنت ظاهر شاه نیز همرکاب او بود او از جمله جنرالانی بود که تا زمان مرگش او را به خاطر خدمات بزرگش تقاعد ندادند .

 من خود نیز برای آنکه آواز خوان شوم رنج بسیاری کشیدم و در برابر مخالفت های خانواده ایستادم من قوم متعصبی داشتم که مخالف آواز خوانی من بودند چنانکه کاکایم به پدرم دستور داد که مانع آواز خوانی من شود . اما من مقاومت کردم و به فشار های خانواده تسلیم نشدم . پدرم که مرد دوران امانی بود ، به آزادی زن باور داشت و در برابر  سایر اعضای خاندان و برادران ایستاد و از من حمایت کرد به رادیو تلفون کرد و پیشنهاد نمود تا موتر بفرستند که رخشانه به رادیو برود و آهنگ جدید ثبت کند  .

یگانه خانمی بودم که در دوران نهضت زنان و رفع حجاب دوران صدارت داود خان ، چادری از سر برداشتم و با پدرم به سینما رفتم  و بعدا مادرم این کار را کرد . پس ازان بود که موسسه نسوان به میان آمد و زنان از خانه ها بیرون آمدند و به کار آغاز کردند یک تعداد پولیس زن تربیت شد و در جامعه به کار پرداخت و آزادی زنان بوجود امد .

من پیشقدم  این نهضت بودم . حال شما قضاوت کنید که چه زیاده ازین خدمتی به جامعه می توانستم ؟  از نظر فرهنگی و عملی من نهضت زنان را پیشگامی نموده ام . آهنگهای که سروده ام همه پیام مردمی و و طنی دارند . مثلا کشورم افغانستان کهسارش مأمن است + خوابگاه ناز من دامن کهدامن است .

* پرسش از خاطرات دوران آوازخوانی تان بگویید .

 پاسخ هنرمند خاطرات جالب بسیار دارد . از خاطرات آغازین بگویم . در یکی از سفر های هنری که باید عده یی هنرمند و آواز خوان به خارج می رفت ، از هنرمندان امتحان اخذ شد که این آزمون تحت نظر سردار محمد نعیم وزیر خارجه وقت برگزار شد  و در نتیجه از میان خانم ها من و از میان آقایان زلاند و استاد اولمیر انتخاب شدیم . ما سفر خود را از کابل آغاز و در تاجکستان و ازبکستان و چکوسلواکیا ( در شهر پراگ ) کنسرت دادیم که مورد استقبال واقع شد . ازانجا در برگشت به ایران رفتیم و در کاخ ملکه مادر ، برای خاندان شاهی کنسرت اجرا کردیم که شاه ایران و ملکه فرح هم حضور داشتند . خانم فرح خود شخصاً با کمره فلمبرداری شخصی خود از  من فلم بر می داشت و آهنگهایم را ثبت می کرد که خاطره خیلی عزیز و ارزشمندی برای من می باشد .

خاطره نیک دیگر ، سفر اخیر افغانستانم است . چنان مردم از من استقبال کردند که زبان از بیان عاجز است . به هر دفتر که می رفتم بر سر راه من می ایستادند و استاد خطابم می کردند . این خاطرات خوش را هرگز نمی توانم فراموش کنم . می گفتند در دفاتر رشوه خواری است و بدون رشوه دادن هیچ کاری از پیش نمی رود . اما کار های من بدون دادن یک پول همه در ظرف فقط چند روزی انجام شد و خانه ام را که 36 سال از اختیارم بیرون بود ، بدست آوردم . خاطرات خوش از کابل بسیار دارم .

* پرسش آیا پس ازینهمه سالها نمی خواهید دوباره آهنگ بخوانید و یا آهنگ های تان را ثبت ویدیویی کنید ؟

پاسخ  :  من پس از بازگشت از کابل ، با نیروی فوق العاده قویی برگشتم . محبت مردم به من قوت عجیبی بخشید و تصمیم گرفتم تا از گلچین آهنگ هایم یکی دو سی دی تهیه و به علاقمندان عرضه بدارم . اگر صدایم از امتحان ، کامیاب براید ، می خواهم چند آهنگ جدید نیز بخوانم .

* پرسش  :  موسیقی امروز  ما را چگونه می بینید و چه پیشنهاداتی برای بهبود آن دارید ؟

 پاسخ  :   در گذشته ها آهنگهای با کیفیتی تولید می شد ، چون معیار ها ئر نظر بود . اما آهنگ های امروز فاقد معیار های قابل قبول هستند و بیشتر کاپی خوانی خسته کننده می باشند و هرکس هر چه خواست می خواند و عرضه می کند و از همین سبب است که چنگی به دل نمی زنند . البته هنرمندان و آهنگ های خوبی نیز تولید شده و نمی توان همه را یکسان تلقی کرد . برای هنرمندان جوان توصیه من بحیث یک هنرمند قدیمی این است که کمتر بخوانند ، ولی خوب بخوانند تا زنده بمانند . در غیر آن به زودی فراموش می شوند که حتا نام شان را کسی به یاد نمی آورد .

* پرسش  :  از زندگی خصوصی تان بگویید ؟

 پاسخ در اواخر جمهوری داود خان ، چون وضعیت خوبی با من نمی شد ، مهاجر شدم و به امریکا آمدم . با کار هنری وداع گفتم و بحیث خانم خانه مشغول امور خانه داری شدم . سال ها قبل ازدواج کرده ام  و پنج فرزند دارم که چهار پسر به نام های حبیب ، حمید ،  مسعود و زبیر می باشند و دخترم رویا نام دارد . فرزندانم تحصیلات عالی دارند و در امور بزنس و فعالیت تجاری مصروف اند . نواسه های بسیاری خوبی دارم و من از فرزندان  و نواسه ها و  اعضای خانواده خود خوش و راضی هستم آرزوی جز آرامی و امنیت کشور خود ندارم و همیشه از خداوند این نیاز را با دعا طلب می کنم .

لطفا صرف یکبار کلیک کنید

 

 

 *  هنرمند گرامی خانم رخشانه عزیز از شما متشکریم که با ما مصاحبه نمودید . برای تان موفقیت و سلامتی آرزو می کنیم .

خواننده گرامی ! با ما در تماس شوید و سوالات تان را در باره هنرمندان با ما در میان گذارید

 تلفون  : 006434563458  و ایمیل : Zafghan2000@hotmail . com  

 

بالا

دروازهً کابل

شمارهء مسلسل ٨٠             سال چهـــــــــارم                  سنـــبله    ١٣٨۷                 سپتمبر 2008