رادیوتلویزیون افغانستان از بدوی فعالیت نشراتش گویندگانی متعددی را در امانش پرورانیده و تعدادی ازین گلدسته ها نظربه استعداد شان محبوب مردم گردیده ودر دلها جا گرفته اند.
محترم ذکیه کهزاد یکی ازین گلدسته ها بوده که ازهمان آوان گویندگی دررادیو و تلویزیون مورد پذیرش مردم قرار گرفته و محبوب همه گردید. تعدادی زیادی ازهواخواهان این گوینده برجسته پرسشهای راازطریق ایمیل آدرس وتیلفون مطرح ساختتندمااین پرسشها
را ازطریق تیلفون با ایشان درمیان گذاشته
و ذکیه جان کهزاد با نهایت مهربانی در آغاز سلامها و احتراماتش رابه همه علاقمندانش تقدیم داشته و به پرسشهاپاسخ اراهه داشته اند که اینک آنرابه خوانش میگیریم
پرسش:چه زمانی دانستیدکه شمامیتوانیدیک گوینده شوید؟
پاسخ:دراکثرکنفرانسهای مکتب وظیفه گویندگی محفل به دوش من قرارداده میشدودوستانم مرادرین راه سخت تشویق مینمودندهمین بوددرسال1360پایم به رادیوکشانیده شد.درآنزمان گویندگی دررادیوتلویزیون به آسانی میسرنبودیعنی وسیله و واسطه درهمه کارها امکان داشت ولی درفن گویندگی وهنرموسیقی صرف استعدادمعیاراصلی بود.روی این ملحوظ وقتیکه به رادیومراجعه کردم ازطریق ریاست نشرات رادیوبه اداره محترم نطاقان هدایت داده شد تاازمن امتحان اخذبدارند.احکام ریاست محترم
نشرات را به نزدمحترم ابراهیم خیل مدیراداره نطاقان سپردم درروزمعینه غرض اخذامتحان مراجعه نمودم دوتن از نطاقان خوب رادیو محترم آقای عنایت عبیدی وحسین انوش به صفت هیات اخذامتحان صدای من وتعدادی دیگرازگویندگان تازه وارد رادریکی ازاستدیوهای رادیو ثبت ونوارراغرض بررسی کمسیون باصلاحیت که متشکل ازمسوولین رادیوونطاقان سابقه داربودقرار دادند.این کمیسیون دراخیرهربرج صداهای تازه واردان رابررسی ونتایج رادربوردمخصوص ابلاغ میداشت درروزابلاغ نتایج به رادیومراجعه
وازمیان بیست و چهارنفر صرف دونفرموفق شده بود که یکی آن من بودم.ازهمان لحظه به بعددراداره نطاقان مصروف خدمت گویندگی به هموطنانم گردیدم.
پرسش:اولین باریکه ازطریق تلویزیون گویندگی نمودید آیاهراس نداشتید؟
پاسخ:کارگویندگی رادرآغازدررادیو شروع نموده مدت بیست روزاعلانات تجارتی رامیخواندم.دریکی ازروزها زمانیکه به اداره آمدم برایم گفته شدکه طبق هدایت مقام رادیو تلویزیون انانس برنامه های تلویون رابایدازهمان شب بخوانش گیرم این خبردرهمان لحظه نهایت مشکل بودزیرامن قبلاازکمره،استدیوی تلویزیون وغیره وغیره کوچکترین آگایی نداشتم.توکلم ر
ابه الله یگانه نموده بساعت معینه به استدیوهای تلویزیون خودارسانیده وقبل ازاینکه برنامه را آغازمیکردم
درآرایشگاه تلویزیون همکاران عزیزم سهیلاجان نجوا،مریم جان صدیق،فضیله جان وعالیه که درآنجاوظیفه داشتندازمن نهایت استقبال ومهربانی نموده گفتند:ذکیه جان امروز امتحان سخت رادرپیشروداریداگرموفق بدرآییدکه چه خوب واگرخدای ناخواسته موفق نیامدیددیگرراهی به تلویزیون نخواییدداشت زیرادرین امتحان صرف استعدادخودت درکاراست وبس.وقت برنامه فرارسید به استدیوی نشر داخل شده عقب کمره ومکروفون قرارگرفتم.برنامه آغازشدومن
باخوانش( بسم الله الرحمن الرحیم) بابیننده هاسلام علیکی نموده وبدون آنکه به یاداشت معرفی برنامه نگاه کنم،چشم بهچشم بیننده برنامه راموفقانه معرفی داشتم.همه برایم شادباش گفتندوپیام های تبریکی بیننده های گرامی ازطریق تیلفون خطاب به من مواصلت نمود دانستم که مردم مراپذیرفتندهکذاازطرف محترم رییس عمومی رادیو تلویزیون داکترصاحب حیدرمسعودودانشمندگرامی محترم لطیف ناظمی رییس نشرات رادیوموردتقدیرواقع گردیدم.ازآن به بعداجرانمودن برنامه های تلویزون برایم نورمال
بودویگانه هراسی که داشتم ازهمان برنامه اول بودوبس.
پرسش:ذکیه جان شرین کلام تاجاییکه مامشاهده نموده ایم شماحافظه یی نهایت قوی داشته گفته میتوانیدتا چه حدودمطالب رابخاطرسپرده میتوانید؟
پاسخ:اینکه من حافظه قوی درام لطف خداوندی بوده که الله پاک آنرابرایم اعطا فرموده وازجهت دیگرعشق به مردم ووظیفه مراواداشته تاحافظه ام رادرکار باندازم زیراگویندگی دررادیوباتلویزیون فرق فاحش دارد.درتلویزیون گوینده بایدبابیننده سخن گویدو مخاطب اوبیننده است بنامن دربرنامه هایم دایمااز این ژانراستفاده مینمودم ونظربه استعدادی که ذات یکتابرایم اعطافرموده است میتوانستم ومیتوانم کلمات زیادی رادرحافظه بگنجانم ودوباره بدون آنکه
به طرف نوشته نگاه کنم به بیننده پشکش میدارم ازجانب دیگرمن ازدوران کودکی علاقه سرشاری به مطالعه داشتم ودایماعاشقانه کتاب های مختلف را مطالعه میکردم روی این ملحوظ به اساس مطالعات شخصی ام میتوانستم بسیارروشن پیرامون هرموضوع ساعتهاصحبت بدارم ولی اجرای اخبارازین امراستثنااست ینکه چراموفق بودم من مدیون مردم عزیزم میاشم ین نازنینهاآنقدرمرامشوق شدندتاچهره ام برای همه دوستان شناساگردید باورکنیدهرچندمن ازمردم و وطنم یادنمایم زبانم عاجزمانده است.
پرسش:گوینده دلخواه ماذکیه جان برعلاوه مطالب خبری درکدام یک ازبرنامه های تلویزیون خویشراراحت احساس مینمودید وازآن لذت میبردید؟
پاسخ:تمام برنامه های راکه درتلویزیون گویندگی می نمودم خودراراحت احساس میکردم چون هربرنامه رامطابق روحیه یی آن گویندگی مینمودم.مثلادربرنامه های سیاسی وخبری زمانیکه درعقب کمره تلویزیون قرارمیگرفتم خودرادرچوکات یک دیپلومات قرارداده اخباررابه بیننده تقدیم میداشتم.برنامه های ادبی راطوری اجرامینمودم که درقالب ادبیات میبود.سایر برنامه هارادرچوکات تعین شده شان گویندگی میشد وبه همین خاطرتمام ذوقهامراپذیرفته بودند.
برنامه هایراکه اجرامیکردم مانندفرزندانم دوست داشته ودربین شان تفاوت قایل نبودم.زمانیکه برنامه یی رادرتلویزیون اجرامیکردم درهمان لحظات روح ورانم همه وهمه بابیننده هاومردم نجیبم بودزیرامن یک آدم ملی بوده وبه همه مردم تعلق داشتم ومخالف تمام احزاب سیاسی ودسته بندیهابوده و هیچگاه به کدام جنایی درارتباط نبودم بلکه باتفکرآزادم درخدمت همه وطنداران گرامی قرارداشتم واینرابخوبی میدانستم درکشوریکه بیش ازنودوپنج فیصدآن بیسواداست حزب چه
دردی رادوامیکندوماعملادیدیم که همین احزاب سیاسی وتنظیمی باعث بربادی وطن گردیدند.
پرسش: باکدام یک از نطاقان محترم در اثنای خوانش خبر خود را راحت احساس مینمودید. آیا گاهی اتفاق افتیده که همکارخبری تان تحت تاثیرشما رفته باشد و یا برعکس آن؟
پاسخ:خوشبختانه گویندگانی که دررادیوتلویزیون اخباررابه خوانش میگرفتندتمامااز تحصیلات عالی وتجربه نطاقی برخورداربوده درین رشته مسلکی بودند وبالای خبرنهایت حاکم زیراپایه اساسی برای این مسلک ازطریق مراجع مسوول رادیوتلویزیون تهداب گذاری شده بودبه همین سبب نتیجه آن باارزش بود.هرگوینده ونطاق هم معلم هم سیاستمداروهم ادیب بودپس هیچگاهی اتفاق نمی افتادکه گوینده یی تحت تاثیرمن ویاسایرنطاقان قرارگیرندولی من همیشه درخوانش اخباربامحترم کریم روهینا نطاق ورزیده و محبوب خودراکوچک احساس فکرمیکردم چنانچه یکی دو بار درخوانش اخباربه سکتگی مواجه گردیدم ودرآن موقع به جناب شان گفتم:استادمن سخت تحت تاثیرعظمت وبزرگی نطاقی شماقرارگرفته ونهایت مشکل است اخباررابه
بیننده پیشکش نموداگربرایم اجازه باشدبعدازین نمیتوانم باشمااخبارراخوانداین مطلب رادرحضوراکثریت نطاقان دراداره نطاقان رادیو تلویزیون مطرح نمودم. محترم استاد روهینا با بزرگواری درحق من و تمامی گویندگان گرامی نهایت بزرگی مهربانی نموده فرمودند:
من خود را با شما در خوانش اخبار نهایت راحت حساس میکنم زیرا در وجود تان تمام صفات یک گوینده خوب را مشاهده مینمایم.
پرسش:ذکیه جان تیزهوش امیدواریم چندخاطره زندگی خویشرابه ماحکایه داریدآیاازبیننده هایتان راضی میباشید؟
پاسخ:خواننده گرامی!ازکجاآغازکنم،ازکدام محبت مردمم بگویم،ازکدام نامه های پرمحبت شان یادانی بدارم، ازآن هموطن عزیزیکه دایماازولایت زیبای فاریاب نامه های پرازمحبت وتشویق آمیزباخط وانشاءزیباارسال میداشتندمن بااین خاطرات زنده هستم وهم رنج میبرم میدانیدکه چه میگویم،هرلحظه ییکه آن خاطراترابه خاطرمیآورم رنج برده ودایما درتفکر میروم درینجایکی ازخاطرات تلخ خویشرا بیان میدارم:زمانیکه وطنم میدان جنگ وزورگویی
قرارگرفت وروزانه به صدهاراکت کل وکوردرهرگوشه و بیشه یی آن اصابت میکردوبه صدهاکودک وپیروجوان زن ومردجانهای شرین شانراازدست،اموال ودارایی عامه موردچوروچاول وعیف ومیل زورمندان تفنگ دوست بیفرهنگ وبیگانه قرارمیگرفت ولی مردم سرگردان وبی سرنوشت مانندموران به این طرف وآن طرف روان بودند.چشمهای این خدانشناسهای بیگانه کور وگوش هایشان کرشده بود.من وخانواده ام مانندهزاران فامیل دیگرکه تلاش برای زندگی نمودن داشتند مجبوربه ترک خانه وکاشانه گردیدیم.
آری
وطنی که ازجانم، ازتمام هست وبودم دوستش داشتم ونمیخواستم که لحظه یی ام از دامان پرمهرش دورباشم ولی چاره نداشتم وحشی صفتان وبیگانه هابه زوروجبرازدامان مادرماراجدا گردانیدند.باورکنید که زره یی خاک وطنم را به قصرکریملین وکاخ سفید تبادله نمیکنم ولی بیچاره ام ساختند ناگزیر بخاطر زنده ماندن، حیثیت وآبروی خودو فامیلم از وطنم دورشدم زمانیکه ازنزدیکی کوهی که همجوار تورخم سرحدبین افغانستان وپاکستان عبورمیکردم ناگهانی صدایی به گوشم رسید:ذکیه برای آخرین بار با کابل
عزیزوداع کن،باوطن وداع کن من میگریستم ومیگریستم باورکنید که آن لحظه یی تلخ زندگیم تازمانیکه ازین دنیارخت ببندم وصدسال بعد آن استخوانم را از گوربدرآرندداغهای آن خاطره هابه روی استخوانهایم مشاهده خواهد شدکه چه اندازه برایم سخت وناگوارتمام شده بودزیرامن به چشم خود میدیدم مردمم راوطنم را بایکدنیا مصیبت، رنج،درد ومرگ ومیر،کشت وکشتار، گرسنگی و فقروبیچارگی، دودو باروت، ناچار خود وفرزندانم را نجات دادم که این برایم خیلی گران تمام شد. خداوند در روزآخرت جزای این جلادان
وجانیان رابدهد، درین دنیاکه این وطنفروشان مارابی وطن ساختندوخودشان باهم رفیقانه وبرادرانه دریک کاسه خون مردم رانوش جان میکنند الهی شرمسار خاص وعام گردندوبه لعنت خداوندمبتلا شوند.
پرسش:فعلادرکجازندگی دارید؟
پاسخ:علاقمندعزیزم هرجایی که باشم یک مسافر،یک غریب،یک مهاجر،یک بیوطن ویک آواره هستم،افتخار وقدروعزتم وطنم ومردمم بود.وطنم بوستان بزرگی بود که همه یی ماوشماگلخوشه های آن باغ زیبابودیم کنون من یک آدم بی هویت بوده هرجایی که باشم برایم تفاوتی نداردنهایت درددارم،حرفهای زیادبرای گفتن دارم،آنقدرحرف بدل دارم که اگرروزهاوماه هاآنرا بیان کنم پایان ندارددرینجاوقتیک ازدرمنزل بیرون میشوم همه چیزبرایم بیگانه است حتی طبیعت آن،وقتی مهتاب
رادرآسمان تماشامیکنم به آن میگویم: مهتاب زیباتوهمین لحظه درکشورمن هم نورافشانی میکنی ولی خوش به حالت که تودرآنکشورهستی وآنرا میبینی ولی من که فرسنگها فرسنگ ازآن دورافتاده ام.ماوشمادرحقیقت یک دیگرراگم نموده ایم،هریک مارا به گوشه یی پرتاب نموده اند ولی قلبای مان خیلیهابهم نزدیک است زیرااحساس وافکارمایکی بوده وجسمادورازهم قرارداریم،غمهای خودرابه یکدیگر گفته نمیتوانیم،اشکهای یکدیگرانمی بینیم،دردهای خودرابیانکرده نمیتوانیم،ای وای
چه بگویم این ظالم های بیفرهنگ درحق ماوشماچه جفایی رامتقل شدند خداوندحق ماراازآنهابگیرد.
پرسش:ملکه گویندگان ذکیه جان! زمانیکه درغربت سرا زندگی نمودیدبیکبارگی علاقمندان خودرافراموش کردید چراازطریق تلویزیونهای بیرون مرزی که برای افغانها نشرات دارند گویندگی وبرنامه سازی نمیکنید درحالیکه ازطریق این دستگاه های نشراتی افراد واشخاصی گویندگی میکنند که بدبختانه سواد کافی ندارند شما که سرمایه وطن بوده وهمه مردم شمارادوست داشته پس جای افسوس نیست که گویندگی نمیکنیدآیاچشمهای مسوولین این دستگاه هاکورشده که ازوجود شماعزیز مردم استفاده نمیکنندآیابصدای مالبیک میگویید؟
پاسخ:به عرض میرسانم آنچنانیکه اکثریت ماآواره گردیدیم ودرتمامی کشورهاپراگنده گشتیم وفاصله های زیادی بین مابه میان آمد.دستگاه های تلویزیونرا که شماعزیزان ازآن یادانی نمودیدبه فاصله های خیلی هادورازماقراردارندبناگویندگی برای ماازطریق این وسیله هانظربه دوری وفاصله راه نهایت مشکل می باشددرین پروسه تنهامن قرارندارم تعدادی ازگوینده های خوب رادیوتلویزیون ملی به همین مشکلات مواجه میباشند این همانامشکل
بی وطنی بوده اگرماوطن میداشتیم همه امکانات راهم داشتیم.در موردمشکل جدی میخواهم حرفهایمرادنبال بدارم: زمانیکه افغانهاازکشورشان مهاجرگردیدنددردیارغربت فرزندانی را بدنیا آوردند واین نونهالان درهمین دیار بزرگ گردیدندوآنچنانیکه شایدوبایداست اکثرا زبان مادری شانراآهسته آهسته فراموش مینمایند زیراامکانات آموختن لسان مادری درین کشورهااندک بوده چون والدین مصروف کاروبارزندگی بوده واطفال اکثرا درمحیط مکتب لسان همان کشور را فرا میگیرند بنا در اکثریت نشرات
این تلویزیونها جوانانی که درین دیاربزرگ شده اندگویندگی مینمایند بنااگردرخوانش برنامه ها اشتباهی صورت میگیردهمین دلیل است. من منحیث نطاق سابق رادیوتلویزیون ملی به وجود این گویندگان جوان با وجودآنکه درین رشته تجربه ندارندبه جرهت شان افتخارمیکنم با آنکه این جوانان مشکل لسانی دارند ولی احساس وطندوستی در وجود شان زنده بوده ازین راه خدمت میدارند.تمنا دارم تا این نونهالان فرهنگ قدردانی وتشویق شوند.خوشبختانه تعدادی این نونهالان تاکنون بسیارخوب درخشیده اند.به نظر
من پدیده های نوبایدجای پدیده های کهنه رابگیرد. زیرامابالاخره بازنشسته شده وهمین نونهالان اندکه جاهای ماراپرمیکنند.ایکاش امکانات میبودکه این جوانان ازتجارب کهنکاران این مسلک استفاده مینمودند.مسوولین این رسانه های گرویی بخاطررشداین تازه کاران فرهنگ کورسهایرابایددایروازگوینده های باتجربه ومسلکی دعوت بعمل آورندتااین کلدسته هارهنمایی درست شوند. چون مازاده دوفرهنگ میباشیم یعنی فرهنگ داخل وطن وفرهنگ خارج ازوطن باآنکه همه افغان
هستیم منحیث یک مادرویک صاحب نظرمطبوعات پیشنهاددارم تاجوانان امروزخویشرادر مطابق فرهنگ افغانی واسلامی عیارسازند.بدبختی بزرگی که درجوامع غربی بالایش حساب میشود درتمام امورزندگی مساله تجارت یابزنس باارزش میباشدبنابدبختی درینجاست که هنروفرهنگ مابه ابتذال کشیده شده فرهنگ بیگانه جاگزین فرهنگ مامیگردد.دراثرخواهش شما هموطنان گرامی ازمدتی چندی است که برنامه فرهنگی را زیرزیگنال روزنه درهفته یکبار ازطریق تلویزیون جهانی آریانابه هدایت
ژورنالیست گرانمایه، شخصیت ملی کشورمحترم نبیل مسکنیارمسوول این دستگاه نشراتی پیشکش میدارم با آنکه ازمنزل الی تلویزیون مدت دوساعت درموترفاصله میباشد ولی خواستم که به صدای علاقمندانم لبیک بگویم.
پرسش:ذکیه جان دلاورچه زمانی بامحترم کهزادآشناشده پیمان دوستی بستید.درگذشته به این تصوربودیم که شماشایددختراستادیوسف کهزادباشیدولی بعدادانستیم که جناب شان افتخارشریک بودن زندگی باشمارادارندقبلابه این پرسش مواجه شده اید؟
پاسخ: جوانی ام بهاربودوبگذشت به مایک اعتباری بودبگذشت
ایام جوانی خیلیهازودگذراست ومن باهمین کهزادعزیز پیرشدم اماچیزیکه باقی میماندعبارت ازنام نیک، فهم،دانش،شهرت نیک.من خودرادرکنارکهزادعزیزنهایت یک خانم خوشبخت احساس میکنم اومایه افتخارم است نام کهزاددرپهلوی نامم مرانهایت بزرگ ساخته اوعلاوه براینکه شوهرم بوده استادم نیزمیباشداین هستی زندگیم درزندگی بالایم چندین حقوق داردبه واقعت میگویم زمانیکه من به تصمیم خوددرحالیکه پانزده سال بیش نداشتم بامحترم یوسف کهزادمرددلخوام باآنکه باهم تفاوت سن وسال داشتیم
ازدواج نمودم درآن زمان این کهزادبودکه مراپرورش ورهنمایی کردمن در آنزمان درسن وسالی قرارداشتم که به چنین آموزگار نیازداشتم وازدواج من بااین شخصیت باتجربه خوشبختی های زیادیرادرزندگی ام ببارآورد. مانند پندک گل در آن زمان بودم که کهزاد یک باغبان ماهربرگ های گل را جلایش بخشید، مواظبت کرد و بدون اینکه حوادث آنرا پژمرده سازد، رشدداد. اوبرایم نهایت مهربان بود دست نوازش واستادانه بالایم کشیددرفرجام شوهرمهربان وتمام عیاروازهمه مهمترپدرفرزندانم میباشد.نام
کهزاددرکنارنامم مرابزرگی داده ومایه غروروافتخارم میباشد.
پرسش:ذکیه جان گوینده دلخوا!آیاخانم سجیه کامرانی یکی از گردانندگان تلویزیون آریانا خواهر شماست؟
پاسخ:تعدادی زیادی ازدوستان عزیزازطریق تیلفون همیشه این پرسش راازمن دارند. خانم سجیه گوینده توانارانهایت دوست دارم ودایمابه جرهت ژورنالیستی شان افتخارمیکنم دوست خوبم بوده ولی خواهرم نمیباشدوهیچگونه ارتباط خویشاوندی باهم نداریم و حتی ازنزدیک تاحالا یکدیگرراملاقات نکرده ایم ایشان درشهرلاس انجلس زندگی دارندکه باهم درحدودهفت ساعت ذریعه موتر فاصله داریم ودایمابرنامه هایشان راتعقیب داشته آرزومندم روزی ازنزدیک باایشان روبروگردم.
پرسش:گوینده محبوب وشیک پوش افغان ذکیه جان تا جاییکه ماآگایی داریم شما علاوه ازاینکه یک گوینده بنام هستید یک بازیگرخوب درسینمای کشور نیز بودید گفته میتوانید تا کنون در چند فلم هنری نقش ایفا نموده وچرا این رشته هنررا که درآن موفق هم بودید ادامه ندادید؟
پاسخ:درسال های قبل که هژده سال بیش نداشتم بنا بدعوت یکتن ازکارگردان های محترم که خودم واستاد کهزادبه ایشان احترام داشتیم درفلمی بنام مجسمه ها می خندندنقش ایفانمودم دراین فلم صحنه یی زندگی هنرمندی رانشان میدادکه نقشی رادرموردمعناوماده تمثیل میکردیعنی هنرمندی که درمقابل پول چه اعمالی رامتقبل میشد.جای تاسف این بودکه درفلم معنادرمقابل ماده بازنده شد.چون همسر هنرمند محبوب بودم بنادرین فلم نقشی راایفاکردم.این فلم یک فلم
انتباهی بودولی چیزیکه مرادرین فلم رنجانیداین بودکه معنادرمقابل ماده بازنده شد. اینکه چراپایم راازسینما کشیدم صرف مسوولیتهای فامیل بودزیرادرآنزمان اطفال خوردسال داشتم و آنهادرآندوران مواظبت بیشتربکارداشتند.
پرسش:ذکیه جان نازدانه ملت افغان اگرلطف داشته پیرامون زندگی شخصی تان برای مامعلومات بدهید وچه پیامی برای مردم تان دارید؟
پاسخ: سالهای قبل با استاد کهزاد گرامی ازدواج نموده ثمره زندگی ماسه دخترویک پسرمیباشد.پسرم کنشکا جان نام دارد در رشته تجارت یا بزنس تحصیلاتش را به پایان رسانیده، دخترم گیتا جان ازدواج نموده و دارای دوطفل زیبا بوده در آلمان زندگی دارد، ویدا جان دختر دومم تحصیلات عالی اش را در رشته طب ادامه میدهد، حمیرا جان دخترسومم که نزده سال دارد مصروف تحصیلاتش درکالچ میباشد. شوهردوست داشتنی ام کهزاد عزیز مصروف کارهای فرهنگی
بوده تاکنون چندین نمایش ازنقاشی هایش را درشهرهای مختلف امریکا را اندازی نموده و موردعلاقه مردم امریکا واقع وموفقیتهای رانصیب ملت نجیب ماساخته است باتمام نشریه های بیرون مرزی همکاری قلمی داشته عضوانجمن ادبی در امریکا میباشد.
حرفهای اخیرم راچنین بیان میدارم که الله متعال صلح سرتاسری،زندگی نهایت آرام رابرای وطندارانم ازدربارش اعطافرماید.مردم ازین جنگ طولانی خیلی ناراحت اند،کودکان عزیزماخسته وپریشان وتکالیف زیاددیده اند،دیگرجنگ وخونریزی بس است.درزمانیکه آقای کرزی زمام حکومت رادرکشوربدست گرفتندمدتی بکابل سفرکردم درمصاحبه ییکه زطریق تلویزیون ملی داشتم ازآغازمصاحبه الی انجام ناخودآگاه گریستم وگریستم فردای آن دربازاربامردم روبروگردیده ودر آنجادانستم که شب گذشته همه مردم یکجابامن
گریسته اند.درفرجام دست دعارابه درگاه رب العزت خالق یکتایم بلند داشته ومیگویم خدایاازدربارت صلح دایمی رانصیب مردم وطنم بگردان آنوقت اگرمردمآرام میمیرم.
خانم ذکیه کهزادازاینکه باحوصله مندی به پرسشهای علاقمندان تان پاسخ اراهه داشتید از شما جهان سپاس.
مهمان شماره آینده هنرمندمحبوب احمدمرید میباشد علاقمندان این هنرمند میتوانند پرسشهای شان را به این آدرس مطرح سازند
0064-34563458
zafghan2000@hotmail.com |