کابل ناتهـ، Kabulnath


 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 


Deutsch
هـــنـــدو  گذر
آرشيف صفحات اول
همدلان کابل ناتهـ

دريچهء تماس
دروازهء کابل

 
 
 
(تا یک نفرافغان است زنده افغانسان است)
 
 
 
 

 

   مصاحبه ی تیلفونی ذبیح الله امانیار ژورنالیست آزاد افغان در ارتباط هنروالای  هنرمند محبوب، کمپوزیتور بنام بحرموسیقی  افغان استاد شاه ولی ولی ترانه ساز با محترم «خانم فیرزه ولی» دختر صاحب صلاحیت هنری استاد

 

شعر و موسیقی پدیده های زیبا وخلسه آوری است که هرکس به گونه یی ازآنها لذت میبرند، هنرموسیقی یکی از لوازم اساسی بشر است به هرپیمانه یی که تمدن بشر بالارود و ساحه تمدن پهن گردد و فعالیتهای دماغی زیاد گردد احتیاج شدید انسان به هنر بیشتر میگردد بنا هنرعنصر اصلی در یک جامعه بوده و برای تشکیل احساسات و تحولات اجتماعی وظیفه بس بزرگی را به عهده دارد، هنرگاهی یک خنجراست که بر فرق ظالمان کوبیده میشود و گاهی یک صاعقه و زمانی هم یک فریاد خاموش.

بزرگ مرد موسیقی و شعرو ادب وطن عزیزما.استاد ترانه ساز درموسیقی معاصر انقلابی را به میان آوردند ودرباغستان هنربلبلانی راپرورانیدند که هرکدام این نغمه سرایان امروز در هرخانه در قلبها جا داشته و از نغمه هایشان لذت میبرند.استاد در تاریخ موسیقی معاصرکشورمکتب با ارزشی را پایه گذاری نمودند که موسیقی ما تا کنون چنین انقلابی راندیده است.

افسوس وصد افسوس آنچنانکه جنگهای تحمیلی تمام عرصه های زندگی ما را صدمه رسانید، پیکر فرهنگ، هنر و موسیقی ما را نیز فاجعه بارساخت و تعدادی زیادی ازهنرمندان اصیل مهاجر وترک وطن نمودند که استاد هم از آنجمله هنرمندان بودند. این شخصیت والای فرهنگی دردوران هجرت هم آرام ننشسه با پیشکش نمودن آهنگها و کمپوزهای ناب مصدرخدمات هنری وملی گردیدند.بادریغ ودردشنیدیم که صدایی خاموش گشت، قلمی از کاربازماند وصفحه یی کاغذ نا تمام هنرمندی درعالم غربت ومهاجرت وبی وطنی نفسش قید شد، قلبی ایستاد، هنرمند مردم ازهمه مردم با دل پر ازآرمان، غم و درد و ناتوانی که وجودش را خورد کرده  بود مرد،دردل مهاجرت، دردل بی وطنی! مشعلی دیگروجودنداشت ،شناسایی بیگانه گشت وضربه یی کوبنده یی به پیکر فرهنگ وهنرتن ناتوان وضعیف افغانستان وارد گردید.عده یی زیادی از علاقمندان استاددرزمان حبات شان پرسشهای رامطرح ساخته بودندولی درآنزمان استاد دربسترمریضی بسرمیبردند وخیلی ها ناتوان گردیده ونمی توانستندبه پرسشهای علاقمنانشان پاسخ اراهه فرمایند به دخترشان فیروزه  ولی که او را (زندگیلقب داده بودند اجازه سپرده بودند تا دوشادوش  پدر درکارهای هنری او را همکار باشند.ما ازطریق تیلفون خانم فیروزه ولی را دریافتیم وپرسشهای علاقمندان استاد را باوی درمیان گذاشتیم.

خانم ولی بانهایت صممیت حاضرگردیدندتابه پرسشها پاسخ دهند و قبل از اراهه پاسخ به تمام علاقمندان هنرپدرگرامی اش سلام تقدیم میدارند.

باتشکرازخانم فیروزه جان ولی اینک میپردازیم به پرسشهای علاقمندان استاد:

 

 

پرسش:استادچگونه شخصیتی بودند؟درموردفرهنگ وموسیق اصیل افغان چه حرفهای داشتند؟

پاسخ:اوهنرمندمردم وشخیت ملی بود،عاشق دلباخته وطنش ومخالف نفاق وشقاق،قوم پرستی وتضادملی درکشور،واقعایک افغان به تمام معنای آن بود و آرزوداشتندتاتمام ملیتهای کشورخودراافغان بنامند چنانچه ادعای شان درآهنگ معروف(اوبچه)که خانم مهوش آنرا سروده اند به اثبات میرسد.استاددیوانه وارعاشق وحدت ملی درکشورودایمادراین نظر بودندکه مابایددرفکرموسیقی وفرهنگ اصیل کشورخود باشیم.هیچگاه آرزونداشتندکه فرهنگ بیگانه جاگزین فرهنگ وموسیقی اصیل افغان شود،موسیقی کوه پایه های افغانستان رادوست داشتندودایمادراین تلاش بودندتاآهنگهای راکمپوزنماندکه بوی وطن ازآنطریق به مشام برسدکه درین عرصه آثاراارزشمند راازخودبجاگذاشته اند.اوشخصیت چندبعدی ومحبوالقلوب مردمش بود.

زمانیکه درافغانستان آتش جنگ وخونریزی بیدادمیکرداودرپهلوی مردمش قرارگرفت تاریخ آنرارفراموش نخواهدکرد.بارهاخواند:اگرمجاهدهستی درصف یاران برو،لب لب پولوان مرو.این اشاره یی بوددر آنزمان برای مجاهدین راستین،نه به دلالان سیاسی و مجاهدین نماهایی که امروزوطنرابه نابودی کشانیدند.درطول نیم  قرن اشعار،وآهنگهایرابرای مردمش تقدیم داشتند که همه آن ماندگارتاریخ موسیقی کشورمیباشد.

پرسش:قبل ازاینکه استاداین جهان فانی رالبیک گوینددرموردزندگی چه نظرداشتند؟

پاسخ:زندگی رازیبامیخواندندوخیلیهادوست داشتند

وهمیشه این حرف رابزبان میآوردندکه زندگی که زندگی زیباست وبایدازهرلحظه یی آن لذت برد.استاددراخیرعمرش خیلی غگین ودلسرداززندگی شده بودنداکثرا این شعررا میسرودند:

زندگی زندگی بحرخروشان زندگی

زندگی زندگی بحر خروشان زندگی

یک سرغم وسوداستی،بس پوچ وبی معناستی

 یک دل زتوخوشنودنیست،افسانه یی غمهاستی

 رنج فراوان زندگی،دردنمایان زندگی

 

بالاخره استادگرامی درطول حیات دانستندکه زندگی واقعاپوچ وبی مفهوم درین دنیاست اودرطول مختلف حیاتش این حرف راهمیشه بزبان مِیآوردندکه خداوند

درین دنیاانسان رابی آبرودست اورابه نامردان درازنکندوایمان کامل رانصیبش گرداند.

 پرسش:استادازچه زمانی وچگونه به هنرموسقی رو آوردند؟

پاسخ:استاد ترانه سازازآوانی نوجوانی با آنکه خانواده اش مورد ظلم واستبداد دولت وقت قرار گرفتند وخودوبرادران شراازتحصیل مانع  شده بودند.در آن ایام استاد بیش ازپانزده سال عمر نداشتند، پدراستاد ولی محمدخان دروازی که اززمره یی مشروطه خواهان ناهب السلطنه اعلحضرت غازیامان الله خان بودازجانب حکومت نادرخان به زندانافتیدوتمام خانواده اش تحت نظارت قرارگرفتند.

خداوند(ج)به این انسان خودجوش چنان استعدادی درعرصه شعروموسیقی اعطا نمودکه امروزهنرش جهانی گردیدودرتاریخ موسیقی کشورنامش ثبت است.دراوقات فراغت همیشه از آثاربزرگان شعروادب چون مولانای بزرگ،حضرت حافظ وسایربزرگواران معرفت استفاده مینمودند.ترانه ساز یکی از شخصیتای بزرگ فرهنگی و هنری درکشورعزیز گردیدند.یکی ازصفات بزرگ استادجمع آوری آهنگها ی فولکلوری وطن بودواین آهنگهارابه شکل نوت در آوردندوازطریق حنجره های خوش آوازخوانان محبوب آنراپخش ونشرنمودند.دربسترمریضی بعضااشعاری رامیسرودنددریکی ازروزهادوست دیرینه شان استادعبدالرشیدبینش به عیادتشان آمده بودندپدربزرگوارم به دوست خودفرمودند:بتازگی رباعی راسروده ام که خدمت تان آنرابه خوانش میگیرم و شماکه ادیب ودانشمندهستیددرموردنظردهید

 یک روزمیان گورماوی من است

 جاییکه گذشتگان وآبای من است

 چون خاک مراکوزه گران کوزه کنند

آخرسرطاق موزیم جای من است

اوبامهارت واحساس این رباعی راسروده بودندوهرکسی که این رباعی راتحلیل نمایدوعمیقابه آن تفکرنماید مدهوش میگردد.

پرسش:استادمردبزله گووخیلیهاشوخ طبع بودندگاگا این جمله رابیان میکردند(من بک شاعرهستم ولی یک شاعربیسواد)گفته میتواندچرااستاداین حرفرابزبان میآوردند؟

 

 

پاسخ:پدرعزیزم انسان نهایت حلیم وشکسته نفس بودند آنچنانکه قبلایادآورشدم چون پدرکلانم ولی محمدخان دروازی اززمره یی مشروطه خواهان دوره امانی بودندوبالآخره ازطرف دولت وقت، پدربزرگ استاداعدام گردیدندواولاده اش راازتحصیل بازماندندولی استادازطریق دوستانش سوادآموخت استاد این حرف رابمنظوری کنایه درمحافل دوستان ادا میکردند یعنی زخم زبان به حکومت جباران وظالمان بودکه گویابه فکرآنهااولاده ولی محمدخان دروازی نتواننداز نورروشنی سوادبهره بگیرندوچراغ سوادخانواده بصورت دایم خاموش شودولی ازلطف الله پاک بیخبربودندکه یکتاپرسانراچنان استعدادی دادکه استادترانه ساز فرزند خانواده دروازی تاابدنامش درتاریخ فرهنگ وهنرموسیقی کشورجاودان ماندوجایش درمیان مردم. این هنرمندمحبوب وبحرموسیفی کشورترانه ها،رباعی ها وکمپوزهای نابش همه رامجذوب خودگردانیده است به این رباعی استادتوجه کنید:

هرلاله که درکناردرابوده

ازخاک پری رخان زیبابوده 

سطحی منگربه برگ انجیرکه آن

 دربدوی زمان چوچه یی بابابوده

 

پرسش:آهنگهای استادراتعدادی زیادی ازهنرمندان محبوب رادیوتلویزیون سروده ومحبوبیت بدست آورده اندیکی ازین هنرمندان محبوب خانم سلمامیباشند

گفته میتوانید که استادچه علاقه یی به صدای خانمسلماداشتند؟

پاسخ:استادبه صدای خانم سلماعلاقمندبودند.روزی خانم سلماتوسط یکتن ازدوستان پدرم درمنزل مامعرفت حاصل وهمکاری شان ازهمان آوان جوانی باخانم سلما آغازگردید.اومتداوم برای مشق وتمرین آهگهایش به دروازرستورانت که متصدی آن استاد بودندتشریف میآوردند وکمپوزهای راکه استاددراختیارشان قرارداده بودمشق وتمرین میکردند.صدای گیرای سلماراعاشقانه دوست و تقدیرمینمودندودایمابه اومیگفت:سلماجان تودختر بزرگم میباشی ومیخواهم تعدادی زیادآهنگهایم رابه صدای توظبت نوارنمایم.درینجامیتوان ازچند آهنگ استاد نام گرفت که به صدای خانم سلما ثبت شده است الله توکریمی، حوری حوری، نامتو تکرارمیکنم، امروزبعد عمری وده هاآهنگ دیگر.دراواخرزندگی پدرم که در شفاخانه بستربودندسلماجان همه روزه ازپدرم عیادت مینمودند.دریکی ازروزها استاد به سلماجان گفتند:

ایدوست نخواهم که برخاک مزارم

گل برگ تری چندزباغ وچمن آری

باآنکه بپاشی به سرم نرگس غمناک

یاشاخه یی چندی زگل ویاسمن آری

ایدوست نخواهم.....

یاآنکه امایل زگلاب جگرینی

بادسته یی چندی زشقایق به من آری

ایدوست نخواهم......

یاچون پرپروانه یی رنگین بهاری

اوراق پریشان شده یی نسترن آری

ایدوست نخواهم......

یاآنکه گذاری یکی اکلیل گل سرخ

یایک بغلک غنچه یی خونین دهن آری

ایدوست نخواهم........

نه نه زتوخواهم برای سرقبرم

مشت خس وخاشاک زخاک وطن آری

 

یگانه آرزوی استاداین بودتاچشمش به دیده وطنش یکباردیگرروشن گرددولی بدبختانه دردبیدرمان اورا مجال ندادوآن ارمان راباخودبه گوربرد.

پرسش:به مظورقدانی این هنرمندگرانمایه یی وطن وبپاس قدردانی ازخدمات ارزنده یی که درساحه یی هنروفرهنگ کشورعزیزافغانستان انجام داده اند به دولت اسلامی افغانستان پیشنهاد میداریم تایکی از مراکز فرهنگی را بنام این ابرمردموسیقی وفرهنگ افغان مسمی سازند نظرشما را خواهانیم؟

پاسخ:ازاحساس پاک وقدرشناسی تک تک شماهموطنانگرامی سپاسگذارم امیدوارم دولت مداران افغانستان به صدای شمالبیک گفته یادگاریرادرساحه یی فرهنگ وهنربرای نسل آینده بگذارندتانسل آینده ازخدمات والای استادترانه سازواقف گردند.

پرسش:درزمان قدرت حزب دیموکراتیک خلق افغانستان جهاد علیه دولت اعلام ومجاهدین با دولت در پیکارقرار گرفتند.استاد ترانه ساز درهجرت بااشعار وآهنگهای حماسی درصف مجاهدین پیوست. بعداز آنکه مجاهدین به پیروزی رسیدند درکابل جنگهای تنظیمی را شروع مردمآن راآواره و شهر رابه ویرانه یی مبدل نمودند که تاریخ از نوشتن این جنایات عاجزمانده است. بگوییدکه استاد در آن زمان چه حالتی داشتند؟

 

 

پاسخ:تصنیفهاوآهنگهای حماسی این ابرمردموسیقی در ایام جهاداضافه ترازنعره های توپ وتفنگ وراکت وصفیرگلوله وطیاره اثرداشت ومجاهدین راستین رادرمیدان جهادیاری مینمود.مثلا

تایکنفرافغان است زنده افغانستان است

 تسخیرکشورماازدشمنان محال است

 این آرزوی ناپاک چون خواب وچون خیال است

این بیشه یی شیران است،این جای دلیران است

این جای نیاکان است،این خانه یی افغان است

عمری قوای دشمن دراین وطن زوال است

ضعف وشکست انگلیس این گفته رامثال است

این مامن افغان است،این جای دلیران است

اوشب وروزلحظه شماری میکردتاوطنش آزادگردد،آرزو داشت تااستقلال بربادشده میهنش دوباره بدست آیدچشم امیدبه خداوندومجاهدین راستین بسته بودندومی نالدومجاهدین راخطاب میکند:

تنگ است دلم برای وطن چاره ام کنید

فکری به حال این تن آواره ام کنید

بویی گلی زکشورافغان  بیاورید

برقلب مرده ام رمق جان بیاورید

آب حیات وکوثرم آخربکار نیست

آب خنک زچشمه یی پغمان بیاورید

بریادشام نسترنش گریه  می کنم

بریاد بوی یاسمنش گریه می کنم

ای مادر وطن پسر دیده ات زتو

ترانه ساز گلشن رازو نیاز تو

اوبه پیروزی مجاهدین واقعی عقیده داشت وخودراسنگر  دارآن رادمردان محسوب میکردوشب وروزقلم بدست آنها رابدرقه مینمودولی زمانیکه دانست پاکستان تصمیم گرفته به کمک عده یی ازرهبران مجاهدین افغانستان راتجزیه وگویاصوبه یی پنجم پاکستان ساز استادترانه سازازین آرزوی بیشرمانه اطلاع حاصل وصبروقراراازدست داده بودندوچنان غصبانی شده  دایم میگفتند:این بی حیایی راببینیدکه پاکستان میخواهدعقابی راباچنگالش درزیردامن کتان انگلیسی خودبپوشاندقلم برداشت واین سروده رانوشت

یارب توزلطف خویش دورم نکنی

                     درراه جهاد نا صبورم نکنی

هرگونه جزابه من دهی مختاری

                   احتیاج ومطیع دال خورم نکنی

اوعاشق مردمش وطن آزادش بود،همبستگی اش رابامردم مظلوم وضدیت خودراباجباران شعارمیدادوبه مجاهدین نمهاهای فروخته شده چنین گفته بودند:

ازخودکش وبیگانه پرستی ای پست

     دردست کسان آله یی دستی ای پست

        برملت ومیهنت  خیانت کردی

              پستی،پستی رزیل و پستی ای پست

استادبااعمال این خودفروخته های سیاسی خیلیها رنج مییردودمداخلات پاکستانیها راسخت نکوهش میکرد.

آثارعطیفه یی وطنرابه جوال

                   بردی توبغارت ای دزد قوال

دانی زچه بینظیر گویند ترا

                   زانروی که بینظیر بودمادرآل

بعدازآنکه چهره های اصلی سران جهادبه استادمعلوم گردیدکه خیانت بزرگی رابه دلیران راستین راه آزادی واستقلال نمودندوکشوررابه ویرانه یی مبدل ساختندوتعدادی ازوطنداران رابه شهادت وتعدادی را آواره دیاربیگانه نمودند.درهمبستگی باشهدای راه جهادومقاومت  مجاهدین واقعی قلم وصدایشرابلندنمود:

کله هاخالیست خالی آدم داناکجاست

تارهاندمملکت را ازتباییها کجاست

هامی آزادی ماشاه امان الله چه شد

همچو اومردی ضرورت این زمان اماکجاست

اوعاشقانه افغانستان رادوست میداشت زمانیکه حکومت طالبان درکابل سقوط نموددوستانش به اوتبریکی دادندولی استادمتاثربودومیگفت عزیزانم شمادراشتباه

میباشیدماازیک یوغ اسارت رهاگردیدیم ودربندیوغ اسارت دیگری افتیدیم برای بدست آوردن استقلال بایدوطن صاحب یک رهبرملی گردد.تاسف میکنم که اولادنا خلف این مرزوبوم استقلالیراکه نیاکان ماتوسط اعلحضرت امان الله خان غازی بامجاهدت وشهادت صدهاقهرمان ملی بدست آورده بودندمفت وبدون قیمت ازدست دادند کشورومردم شانرااسیرودربدرساختند.

 پرسش:استادترانه سازازهنرشان چگونه استفاده مینمودند،بدیگرشاخه های هنردسترسی داشتند؟

پاسخ:بصورت دقیق هنرموسیقی استادرابه دودسته تقسیم بندی نموده میتوانیم:

-۱هنرموسیقی قبل ازدوره جهاد

-٢هنرموسیقی دردوره جهادومقاومت

دردوره قبل ازجهادومقاومت استاد کمپوزهای شانرا دراختیارهنرمندان محبوب قرارمیدادندوهنرمندان عزیزچون احمدظاهر،احمدولی،خانم سلما،حیدرسلیم ودیگران به اوج شهرت ومحبوبیت تکیه زدند.درآنزمان استادبصدای خودآهنگی رانه سروده بودندونه کنسرتی رااجراداشتندولی زمانیکه مهاجرگردیدندآهنگهای استاد شکل حماسی را بخود گرفت و هنرمندان حاضر نشدند که آن آهنگها ر ااجرا کنند. استادباصدای گیرای خود آن آهنگهارااجراوعلاقمندان زیادیرا به خودجلب وکنسرت های راباآهنگهای حماسی شان به نفع جهاد برای افغانهای مهاجراجرا نمودند ودرسنگرضد استعمار و استثمار قرارگرفته همبستگی خویشرابامردمش درراه آزادی وطن ازچنگال بیگانگان هویداساختند.

استادهنرمندچندبعدی بودنددرهنردیزاین ودیکور استعدادخارقلعاده داشتندشوخ طبع ومجلس آراو دیزاینرماهروذوق عالی درقسمت ساختمانی ومهندسی داشتندکه میتوانیم ازرستورانتهای شهرغلغله،خم  زرگرهوتل درواز،دروازه یی طلایی نام گرفت هنرکه نمونه کار استاددرعرصه یی هنردیزاین ودیکورمیاشد. به هنرمندملی کشوراستادقاسم افغان نهایت احترام داشتندودایمامیگفتند: اوهنرمندی بودکه برای اولین بارارزش هنروسیقی راآشکارنمود،اوموسیقی راوسیله یی عیاشی وخوشگذانی نمی دانست ومیگفت:  مامی توانیم توسط این هنروالادرمسایل اجتماعی وسیاسی تغیراتی رابارآوریم.استادقاسم افغان اولین هنرمندی بودکه معاهده استقلال فرهنگی راقبل ازمعاهده یی استقلال سیاسی که توسط امان الله خان غازی به امضابرسدتحقق بخشید.درمحفلی که قبل ازعقدمعاهده به افتخارنماینده یی انگلیس درکابل برگزارشده بود واستادقاسم درآنجاآوازمیخواد(داپس) نماینده یی هیات بلند پایه انگلیس روبطرف استادقاسم نموده گفت: شمابه نواختن آلات موسیقی بلدیت کافی دارید؟

استاد به حاضرجوابی گفتندبلی، بازمیپرسد آیاپیانو رانواخته میتوانید؟استادمیگویدیقینن،ازاستادخواهش مینمایدتاآهنگ افغانی راتوسط پیانواجرانماید.استادمیگوبدبه کمال میل وازشماخواهش میکنم که دریک بال پیانومن قرارمیگیرم ودربال دیگرش شماقرارگیریدهرمیلودیاکه من نواختم آنراشماتکرار نمایید.نماینده یی انگلیس حرف استادرامیپذیرد. استادبواختن یک آهنگ حماسی که درآنزمان حیثیت سرودملی راداشت باهم یکجانواختند.این ثابت گردانید قبل ازاینکه معاهده استقلال به امضارسدازطریق موسیقی استقلال افغانتان توسط رییس نمایندگی انگلیس برسمیت شناخته شد.دومین هنرمندی میباشند که درمسایل سیاسی واجتماعی خدمات شایانی رادرتاریخ موسیقی کشورانجام داده استادترانه سازمیاشندکه نمونه های آثارشانرادردوران جهادومقاومت دیده میتوانیم که اشعاروآهنگهای حماسی شان قصرکرملین رابه لرزه درآورده واگرحیات شان باقی میماندامروزتوسط هنرشان کاخ سفیدنیز به لرز درمی آمد:

تازنده وجاویدزپیکارتوگردم

ای قوم مجاهدای ملت افغان

جنگ میکنی باخصم مددگارتوگردم

ای قوم مجاهد ای ملت افغان

نه نان ولباس داردونه داروودرمان

خیرات سرطفلک بیمارتوگردم

هرزره یی این خاک توبرخویش ببالد

آن روزکه خاک کف پیزارتو گردم

پرسش:استادباچه کسانی رابطه یی نزدیک داشتندوبه صدای کدام یک ازهنرمندان علاقه داشتند وآیابه مطالعه میل داشتند؟

 پاسخ:باتمام اقشارجامعه درارتباط بودند،فرهنگیان وهنرمندان را قدرمینمودند. باهنرمندان محبوب وکمپوزران بنام استاد محمدهاشم واستاد نینوازرابطه نهابت نزدیک وصمیمی داشتند علاقمند صداهای احمدظاهر، احمدولی و خان تاسیل هنرمندمحلی وانوب جلوتا بودندودایم به این صداهاگوش فرا میدادند.بیش ازهزارآهنگراکمپوزودراختیار هنرمندان عزیزوطن :میرمن پروین،خانم رخشانه،خانم ژیلا،خانم ناهید،خانم آزاده،خانم مهوش، الفت آهنگ،احمدولی، سلما،حیدرسلیم، احمدظاهر،چراغ علی،شفیع محمد وخانمحمد ودیگران گذاشته بودند.باشخصیتهای علمی وفرهنگی جناب استادعبدالرشیدبینش،محترم خالدصدیق،لطیف رشید زاده،سامعه عمر،عبدالله کاظم همیشه درتماس بودند. درزمان جمهوریت محمدداودخان لقب استادی رابدست آوردند.استاددراواخرعمرنسبت به وضع سیاسی کشور سخت مایوس گردیده بودندباآنکه کم حرف میزدنددایم درتفکر بودنددریکی ازروزهابرایم گفتند:ازدست این وطنفروشان دراینجابکلی تک وتنها شده ام درحالیکه دیروز وطن داشتم وهمه بدورم جمع بودند.عاشقانه هنرش را دوست داشت وحتی دربسرمریضی آهنگهای راکه به خاطر سی دی جدیدخانم سلماتهیه نموده مشق وتمرین مینمودندوحتی بعضابااشاره سر تمرین شانراانجام میدادند. دراوقات فراغت دیوان حضرت مولانا،حافظ،آثارتاریخی واشعارشعرای معاصررامطالعه میکردند

پرسش:استادآهنگی رادرزمان جهادزیراین مطلع سرودند:بی آشیانم من،بی خانمانم من دولت وقت کابل عکس تصنیف آهنگ رابه صدای یکتن ازهنرمندان محبوب رادیوتلویزیون زیراین مطلع نشرنمود: بی آشیانی ، بی خانمانی لطفابرای ماتوضع داریدکه عکس العمل استادبعدازنشر آن آهنگ چگونه بود؟

پاسخ:هموطنان عزیزهمه میدانند که چه چیز باعث آن گردید که مردم وطن وخاک شانراترک گویندوبی آشیان شوندوطنیرا که نام نامی آن آریانای کهن که زمانی فخرآسیاو باشندگان آن درصلح شوری سرمشق مردمان َمشرق زمین بودند،اقشارمختلف باشرف این دیارغرض حفظ ونگهداشت نوامیس واستقلال ازدست رفته یی شان برای جهاد مقدس ترک دیاروخاک نمودند.استادترانه سازباآنکه زندگی مرفع یی داشتندبخاطرآزادی وطن درسنگرجهادبا قلم و هنرشان درصف آزادیخواهان ایستادندوچه خوب سرودند:    بی آشیانم من،بی خانمانم من    بلبل آواره یی افغانستانم من با نشر این آهنگ ازسوی آزادی خواهان پیامهای شادباش ارسال گردید.چندی بعدرادیوی زمامداران وقت برنامه یی رابرضدآن آهنگ استادبنشررسانیدندوهنرمندی محبوبی آن آهنگ رادربرنامه خاصی چنین سرودند:

بی آشینی،بی خانمانی    بلبل آواره یی افغانستانی

باشنیدن این برنامه که نوارظبتی آنرادوستانش ازکابل فرستاده بودندلحظه یی متاثرگردیده وتاثرنشان نشان دادند .دریکی ازروزهااستادراخیلیهاغمگن یافتم 

 گفتم پدرجان چه شده؟مرادرآغوش کشیده گفت:دخترعزیزم زندگی پدر!آن هنرمندعزیزیکه دیروزمرابی آشیان گفته بودامروزاومانندمن بی آشیان گردیده است.

پرسش:چگونه استادبه موسیقی روآوردند؟

پاسخ:دریکی ازمحافل شادی درخانواده مااستادقاسم افغان که ازدوستان خوب پدرکلان بزرگوارم بودندآوازمیخواندند ،استادترانه سازدرآن زمان پسربچه یی هشت، نه ساله یی بیش نبودندموسیقی وصدای گیرای استادقاسم بالای استادترانه سازنهایت تاثیرانداخته بودوهمین بود که پدرعزیزم برای فراگرفتن موسیقی رسما شاگرد استاد قاسم شدند که بعدا نزد استاد مدم خان ستار نوازعلم موسیقی رافراگرفتند.چون استعدادفوق العاده درین رشته داشتندآنرابصورت علمی آموختند واولین کمپوزآهنگش بنام (چشم سیاه داری) رابه صدای میرمن پروین نشرنمود.آهنگی(رحم کن رحم کن رجم رحم رحم)که بشکل کورس ترتیب و کمپوزگردیده بود دراختیارهنرمندمحبوب ساربان قراردادندوبه همین ترتیب آهنگهای جاودانی دیگرکه تعدادی  ازهرمندانرابکاخ شهرت کشانیدوخودش درقلب هنردوستان جاگرفت ونامش جهانی گشت.آخرین آهنگ استاد(مریم) نام داردکه در زمان حیاتشان بصدای حیدرسلیم ثبت شده است

پرسش:امیداست چند خاطره از زندگی استاد را بیان دارید؟

پاسخ: تمام زندگی استاد پراز خاطره است درینجاچند خاطره رابیان میدارم:پدرگرانقدرم علاقمندسرسخت فامیلش وزندگی مرفع یی رابرای ماآماده نموده بودنددریکی ازتابستانهاغرض تفریح واستراحت دریکی ازباغهای مقبول خارچ ازشهر رهسپارگردیدیم درزمان بازگشت به منزل متوجه گردیدیم که منزل ماموردسرقت قرارگرفته موضوع رابه اداره پولیس درمیان گذاشتیم خوشبختانه چندروزبعداداره پولیس اطلاع دادند که سارق دستگیرگردیده یکباربه اداره پولیس تشریف بیاورید.زمانیکه استاد به  اداره پولیس مراجعه نمودند درمفابل خود مردژولیده یی لاغراندامرادیدند که لرزه  دراندامش افتیده و  درحالیکه درچشمانش اشک جاری گردیده بودبه پدرم گفت:مراببخشیدازنهایت مجبوریت منزل شماراسرقت نمودم،فرزندانم گرسنه بودندازمن نان مطالبه داشتندولی بیچاره شده بودم وناچاردست بدزدی زدم واطفال گرسنه ام راازمرگ نجات دادم.باشنیدن حرفهای سارق استادکه مردمهربانی بودنداو رابخشیدندواداره پولیس راترک گفتند.هنوزچندقدمی ازاداره پولیس فاصله نگرفته بودندکه صدای راازعقب شان شنیدندکه اوراخطاب مینمودوقتی استادبه عقب شان نگاه نمودند همان سارقرامشاهده نمودندکه آزادشده بود وازاینکه استاد اوراموردعفوه قرارداده بود سپاسگذاری داشته گفت باورکنیدزمانیکه مرادستگیرنمودندوبه اداره پولیس آوردند فرزندام درمنزل گرسنه بودندمراای مردخداکمک نمایید،استادتمام پولهای که درجیب داشتندبدان سارق تسلیم نموده جیب خالی به منزل برگشتند.خاطره تلخ ودردناک:استاد زمانیکه به کشور امریکا مهاجر گردیدند وضع صحی شان روزتاروزبدشده میرفت. چندین عمل جراحی ازناحیه قلب انجام داده بودندند.روزی مرا خطاب قرارداده گفتند: فیرزه،زندگی پدردرناحیه یی گلودردی سنگینی را احساس مینمایم خسته ام ساخته است.اوبه مرض خانمانسوزسرطان مبتلا شده بود.داکتر معالج پدرم ازعمل جراحی گلوی استادخودداری نموده ونظرداندچون وجودشان مقاومت بیهوش شدنراندارد بناازاجرای عمل معذرت میخواهیم.استادبه داکترمعالج شان گفتند:داکترگلویم برایم خیلی ارزش داردمن آوازخوانم،داکترگفت: دیروزآوازخوان بودی ولی امروزدیگرآوازخوان نمیباشی.درچشمان استاداشک جاری شدواین اولین باری بودکه درچشمان زیبای شان اشکرادیده بودم اوعاشقانه موسیقی را دوست داشت وباموسیقی زندگی میکرد. استادازمرگ ترس نداشت اومرگ رادوست میداشت ودایما میگفت:مرگ آغآزنزندگی نوین انسان است ،مرگ رجهت به سوی آفریدگارتواناست،آن آفریدگاریکه چشم امیدهمه به کرم وبخشایش ورحمت او بسته است.

      نفس هردم زقصر عمرخشتی می کند بیدل

      پی تعمیراین ویرانه معماری چنین باید

استادزندگی راچه خوب تعریف نموده بود:

زندگی،زندگی،بحرخروشان زندگی

                 زندگی،زندگی،خواب پریشان زندگی

یک سرغم وسوداستی،بس پوچ وبی معناستی

         یکدل زتوخوشنودنیست،افسانه یی  فرداستی

     رنج فراوان زندگی،بحرخروشان زندگی

دراواخرعمراستادکه درشفاخانه بسرمیبردندخیلی ناتوان وحتی ازحرف زدن باز مانده بودنددرین حالت همیشه به آهنگهای میهنی که سروده بودند گوش فرا

میدادندولذت میبردند.یکی ازروزها متوجه شدم که پدربرگوارم باشنیدن آهنگهایشان ناراحتی مینمایند هرچندآهنگهاراتبدیل میکردم مگرناراحتی شان کم نمی شدوسرش رابه گونه یی اعتراض اینطرف وآنطرف می نمودنددرفکرفرورفتم که چراپدرعزیزم باشنیدن آهنگ های موردعلاقه اش ناراحت است.رادیوکست راخاموش کرده کستی که درآن سوره مبارک یاسین شریف ثبت شده بود گذاشتم متوجه گردیدم که پدربرزگوارم راحت وبدان عمیقاگوش  فراداده بودند.استادبه همه احترام قایل بوده حتی درحالتی که دربسترقرارداشتندهرکی به عیادت شان تشریف میآوردنداورااحترام ومی پرسدند: وضع افغانستان درچه حالت است؟ واقعاکه افغانستان رانهایت دوست داشتند.

پرسش:قرارکه اطلاع داریم استادشمارادرمیان اولادها بیشتردوست داشتندوتمام زندگی هنریشان درنزدشمامحفوظمیباشددرموردچه تصمیم گرفته اید؟

پاسخ:ازپرسشهای علاقمندان پدرم بخودمیبالم ایشان در قلبهاجاداشتندبه صراحت پاسخ دوستان عزیزرااراهه میدارم.پدرگرامی ام تمام فرزندانشان رانهایت دوست داشتند ولی درموردخویش میگویم درمسایل هنری پدرم رایاور بودم ودایماباایشان همکاربودم گاگاهی به من میگفتند:فیروزه جان!نگین زندگی پدرمن بنام تو افتخارمیکنم حتی آهنگیرابنام من کمپوزنموده بودند وآهنگی دیگررابنام خواهرم بی بی عذراکمپوزنموده بودند.آرشیف هنری استادرادراختیاردارم زمانیکهاستاددربسترمریضی قرارداشتندنامه یی راچنین نبشته بودند:دخترم!زندگی پدربانوفیروزه جان تووارث تمام آثارهنری ام میباشی وکمپوزهایم رادراختیارهنرمندان قرار بده که اصالت موسیقی اصیل راحقظ نموده باشند.من تصمیم گرفته ام تاآهنگ های جدیداستادرادراختیارهنرمندتواناوبااستعدادخلیل جان راغب قراردهم تاآهنگهای استادازآنطریق دردسترس هنر دوستان قرارگیرد.

پرسش:آرزومندیم پیرامون زندگی شخصی استاد صحبت کنید؟

پاسخ:استاددومین فرزندشاه محمدولی خان بدخشانی، دروازی متخلص به آگاه،پیشوای مشروطه،پایه گذار روابط سیاسی افغانستان،معرف استقلال سیاسی این سرزمین،وزیرخارجه،وکیل ناهب السلطنه اعلیحضرت غازی امان الله خان ویکی ازشاهان دروازوهمرکاب غازی امان الله خان بودند.زمانیکه سردارمحمدنادرخان به قدرت رسیدندولی محمدخان دروازی پدراستادرادرزندان کشیدندواولاده اوراازتحصیل بازماندند.چون بدرم به موسیقی علاقند بودندزمانیکه به دیدارپدربه زندان میرفت پدرگرامی شان که استادراخیلی دوست داشت و میدانستندکه فرزندش به موسیقی علاقه داردبه زندانی های هم اطاق شان میگفتندتازنجبرهای پاودست شانرابه صدادرآرندوهمه باآنصداهاکف زنند واستادکه درآن زمان پسربچه یی خوردسال بودلذت میبرد.استاددرسال1960بامحترم ماری افضلی ازدواج نموده صاحب پنج اولاد به اسمای:محمدولی ولی،عذراولی،فیروزه ولی،عدم ولی ومسیح ولی میباشند.یگانه آرزوی این مردبزرگ استقلال ازدست رفته یی وطن بودولی دراخیرعمربسیارناامیدشده بودند.بیکی ازدوستانش که بکابل رفته بودندسفارش کرده بودندتا مشتی ازخاک وطن رابرایشان بیاوردوبه فامیل وهمسرش وصیت کرده بودندزمانیکه مرابخاک میسپاریدمشت خاک وطن وبیرق ملی سیاه،سرخ،سبزآنرایکجابامن دفن و بعدازسه روزعذاداری وگریه نکنیدزیرازمانیکه انسان میمیردگویاهمان روز متولدمیگرددیعنی ازدنیای مادی به دنیای معنوی قدم میگذاردخداوند انسانرادرین دنیابیآبروودرآن دنیابی ایمان نسازد واین شعررابربالای مزارم بنوسید:

به سرتربط من بنویسد    به جهان که هنری بودنبود

دراواخرروزهای عمرشان این آهنگراسرودند:

ای هموطن به عشقت شبهاترانه سازم

 ازدیده اشکبارم تنها ترانه سازم

 من ازجفای اغیارمحروم دانش  هستم

 ای هموطن عزیزم میسوزم آتش  هستم

 علمی دیگر ندارم تنهاترانه سازم

  سازنده یی توبودم دردیده افتخارم

  جزمشت شعروآهنگ چیزی دگر  ندارم

    درخدمتت گذارم تنها ترانه سازم

به عشق باورتمام داشتندوزندگی راباعشق به پایانرسانیدند.استادترانه سازبتاریخ(27 مطابق(11دسمبرسال2007 م)به روزسه شنبه به عمر81سال ساعت1/30بعداز ظهردرشفاخانه درآغوش من جانرابه دلداربرین تسلیم نمود. انالیله و اناالیه راجعون

 

هنرمندیکه چنین خاطرات ازخودبجاگذاشته اوهرگزنمی میردتاجهان زنده است خاطرات این ابرمردموسیقی درتاریخ فرهنگ وهنرافغانستان جاودان وزنده است.اوبه عشق باورتمام داشت ازهمان سبب جنازه اش باعشق برداشته شد وباعشق به خاک سپرده شد روحش شادباد.عده یی ازفرهنگیان وعلاقمندان استاددرسوگ استاد مرثیه های سروده اندکه بخوانش آن مصاحبه راختام می بخشیم.

محترم استادمحمداسحق ثناءشاعرگرانمایه یی معاصرمرثیه یی راسروده اند قسمتی ازآنرامیخوانیم:

نخل هنرزباغ هنررخت برکشید

                   بلبل زبزم سازطرب بازپرکشید

درسوگ این عزیزهنرباربدگریست

                   نقاش صورتش که زخون جگرکشید

نازم بنام شاه ولی ترانه ساز

                   تاج هنربه سرچوسرتاج درکشید

رشگ ازدودیده ریخت(ثناء)درنبوداو

                   آه ازنهادخویش بروچرخ برکشید

محترم خالدصدیق شخصیت فرهنگی کشورازدوستان نزدیک ویکی ازارادتمندان استادمرثیه یی بدین مناسبت سروده اند:

شاه طرب جهان هنرازمیان رفت

                 بایکجهان آمدوباصدجهان برفت

فانوس بزم زنده دلانراببرد باد

                 مهرازفضای دهرماه ازآسمان برفت

خوش مشرب وخجسه کلام وظریف طبع

                 سرخیل بادراعیت رامشگران برفت

بشکست سازهاوکسستند    تارها

                آهنگ غم زبربط وازنی فغان برفت

خوش خلق وخوش اداوخوش آوازوخوشنوا

                واه حسرتاکه بلبل افغانستانبرفت

یاران زدیده خون بیفشانیدجای اشک

                کان دلبرگزیده یی پیروجوان برفت

تایب سخن ادیب وهنرمندچیره دست

                رزمنده خوی کتله یی آزادگانبرفت

دلداغداروخون به جگرگشت هریکی

                دررفتنش ببین که چه بردوستانبرفت

 

 

واقعاکه مرگ استاد ترانه سازتمام مردم افغانستان خاصتا فرهنگیان وهنرمندان را متاثرساخته و اگر بتاریخ موسیقی پاپ افغانستان نطراندازیم استاد یکی از پایه های آن موسیقی به شمارمیروند.

 

خانم فیروزه ولی ازحوصله مندیتان نهایت ممنون و جهان سپاس میدارم

 

   ذبیح الله امانیارژورنالیست آزادافغان  

بالا

دروازهً کابل

شمارهء مسلسل ۱٢۱          سال شـــشم              جوزا  ۱۳۸٩  خورشیدی           جون ٢٠۱٠