خواننده گرانقدرسلام علیکم
امیدوارم جوروتیارباشید.خاطره هنری رامیخواهم حضورتان پیشکش دارم در یکی از روزهای سال1354هجری شمسی از طریق رادیو افغانستان ازورای آهنگهای جدید آهنگی زیربه این مطلع نشرگردید (مینای من بیاماه من)
آری آهنگ را جوانی به اسم احمد مرید سراییده بود آهنگ بزودترین فرصت سر زبانها افتیده مشهور گردید و روزانه چندین بار از طریق رادیو در اثر تقاضای مردم به نشر میرسید و او آوازخوان محبوب مردم گردید.
تعدادی زیادی از علاقمندان این هنرمند محبوب و گرامی پرسش های را از طریق ایمیل و تیلفون مطرح ساخته اند ما این پرسشها را از طریق تیلفون با ایشان درمیان گذاشتیم هنرمند محبوب احمد مرید با حوصله مندی درفضای باز با جبین گشاده پاسخ ارائه داشتند توجه نمایید به این مصاحبه یی جالب :
- هنرمند میتواند رییس جمهور شود ولی رییس جمهور نمیتواند که هنرمند شود.
- در زندان دهمزنگ خبر شهادت دوست عزیزم احمد ظاهر را شنیدم .
- من به یاری هنرم محبوب القلوب مردم گردیدم.
- کارمندان رادیو وتلویزیون نمیدانستند که با رییس جمهور قرابت دارم، هنرمند با زور و قدرت بالای مردم تعمیل شده نمیتواند.
پرسش: معیاراساسی آوازخوانی رابیان دارید؟
پاسخ: در تمامی عرصه های هنری احساس انسان خیلیها ارزش داشته وهنرمند باید این احاس را اداشته باشد تا تواند خود را درمیان مردمش تبارز دهد. در پهلوی احساس خداوند کریم و بزرگ در وجود همه بندگانش استعداد را ارزانی فرموده اند این ستعداد در وجود انسانها متفاوت میباشد یعنی در بعضیها رشد ودرعده یی تبارز نیافته است. من فکرمیکنم که استعداد عالی و احساس عالی و علاقه و عشق به مسلک و پشتکار اکادمیک و پیگرد، ریاضت کشیدن، داشتن صدای خوش باهم یکجاشده هنرمندی را در
جامعه تقدیم میدارد که مردمش او را میپذیرند آنزمان که او هنرمند قبول شده شد او در برابر مردم خود رسالت پیدا میکند و کار یرا باید انجام دهد تا رضایت همه را حاصل بدارد. مثلا در آهنگی که اجرامیکند تمام اوصاف آنرا چون انتخاب شعر، کمپوز ناب و موسیقی دلپذیر که با آهنگ هماهنگی داشته باشد واین اهنگ باید پیامی را به مردمش داشته باشد و آوازخوان تلاش نماید تا آهنگش را عاشقانه به مردم اجرا بدارد یعنی او با عشق هنری که الله پاک به او اعطا فرموده از دل و جان آنرا درخدمت مردم قرار دهد.
پرسش: احمد مرید عزیز درین اواخر مشاهده میگردد تعدادی از نوازندگان خوب موسیقی گرایش به آوازخوانی پیدا نموده در حالیکه وظیفه نوازندگی شان نهایت با ارزشتر میباشد.بگونه مثال ازمحترم محشر ستارنواز محبوب میتوان نام برد نظرشما را خواهانیم؟.
پاسخ: پرسش نهایت باارزش ولی مشکل را دوستان عزیزم مطرح ساخته اند. در واقیعت نوازنده های محترم با نواختن آلات موسیقی گویا روح را در قالب آهنگ جامی دهند ولی متاسفانه درکشور عزیزما به نوازنده چندان اهمیت قایل نبوده و از جانب دیگر مساله اقتصاد در میان میباشد. یعنی آوازخوان در جامعه زود پذیرفته شده شهرت کسب و پول بدست میآورند من این مسوولیت را بدوش اراکین مطبوعات کشور میگذارم تا ازین گرانمایه های فرهنگی که پایه و اساس موسیقی
میباشند به صورت جدی مواظبت بدارند تا این سرمایه ها به مسلک اصلی شان دلبسته گردند. خوشبختانه هنرمندانی داریم که به هر دو رشته یعنی هم آوازخوان خوب وهم نوازنده چیره دست میباشند. بنا گفته میتوانم هنرمند در آن رشته یی ازهنرکه استعداد داشته باشد آنرا دنبال نماید ومحبوبیت حاصل بدارد.
پرسش: صادقانه بگویید بالآخره مینای گمشده یی تانرا یافتید یا تا کنون بدنبال آن سرگرانید؟
پاسخ: ازهمان دورانیکه من این آهنگرا از طریق رادیو به نشر رسانیده و توسط آن به جامعه هنری معرفی گردیدم تا کنون علاقمندان عزیزم این پرسش را از من دارند. هرانسان در زندگی اش رویایی و یک عشقی میداشته باشد این عشق در نزد من یک تخیل نهایت بلند بوده که تاکنون به هیچکس آنرا افشاءنکرده ام، هیچکس نمیداند که مینای من کیست وچیست زیرا میناهم انسان بوده میتواند هم موسیقی وهم گل وهم....مینای که مقصد شنوده هاست باید بگویم که آن میناهمیشه
بامن بوده،است و خواهد بود ولی وعده میدهم این مینا راعنقریب بدوستان افشاءبدارم.
پرسش: چه زمانی صدای تان بگوش مردم رسید و در آغاز آهنگهای کدام یک از آواز خوانهای گرامی را زمزمه مینمودید؟
پاسخ: زمانیکه در کودکستان پایم گذاشته شد در آنجا چون عاشق موسیقی بودم وصدای خوب داشتم درخوانش ترانه های اطفال در وصف مادر، مکتب وسرود ملی را دایما میسرودم. دردوران مکتب موسیقی عمیقا در تاروپودم داخل شد و چنان در من اثرمند گردید که باشنیدن آهنگهای شاد خود را شاد و با شنیدن آهنگهای غمگین وتراژید خویشرا غمگین احساس میکردم.آهنگهای خوب هنرمندان گرامی را در کنسرتهای مکتب زمزمه نموده درآغاز آ هنگ های محترم ساربان و احمد ظاهر را در
کنسرتها و محافل هنری اجرا و برای بار اول آهنگ (بیاشبهای مهتاب است) از محترم استاد قاریزاده را درپرده آرمونیه نواختم و از آن چنان لذت بردم که مزه آن همیشه بامن میباشد. بعدا تصمیم گرفتم تا موسیقی را وسیعتر بیاموزم .همان بود در کورس موسیقی زنده یاد استاد سلیم سرمست شامل و در قدم اول نواختن آرمونیه و اساسات آواز خوانی را فرا گرفتم گرچه این مدت کوتاه بود ولی برای من سودمند. درین زمان خوشبختانه با کمپوزیتور محبوب شهید نینواز آشنا شدم و آن زمانی
بود که میخواستم آهنگ (مینای من) را در رادیو ثبت بدارم ولی این مرد بزرگ موسیقی نگذاشتند آن آهنگرا ثبت بدارم درعوض آهنگی (ستاره گان بخوانید) که از ساخته های خود شان بود در اختیارم گذاشتند وآنرا ثبت نوار رادیو ساختم و بعدا این آهنگ را هنرمند حنجره طلایی ما شهیداحمد ظاهر با تغییر شعر سرودند و به تعقیب آن اهنگ (مینای من) را سرودم با نشراین آهنگ مورد علاقه مردم واقع گردیده و احمد مرید آواز خوان قبول شده شان شدم. درحالیکه در حدود بیش از سی سال ازعمر این آهنگ میگذرد ولی با آنهم
مورد قبول همه و حتی نسل جوان بوده در هر کنسرت چندین بار آنرا اجرا میکنم.
پرسش: آواز خوان نسل ها یک هنرمند کدام راه ها را باید بپیماید تا این موفقیت را بدست آورد؟
پاسخ: برای موفقیت در کاری باید انسان عاشقانه آنرا دنبال نماید و عاشقانه آنرا دوست داشته باشد هنرمند باید از واژه زیبای عشق به موسیقی و احترام به مردم و از هنرش بصورت اساسی و درست استفاده نماید بنا من با احساس عمیق این راه نیکو را دنبال نموده و سبب موفقیتم گردیده است. در کنسرت هایم دایما علاوه بر خوانش آهنگهای خودم چند آهنگ از هنرمند شهید احمد ظاهر عزیز را اجرا میکنم و به بیننده ها میگفتم: دوستان آهنگهای احمد ظاهر را با احساس احمد
مرید خدمت تان تقدیم میدارم زیرا هر هنرمند احساس و عشق جداگانه در برابر هنرخود دارد.اگر به هنر احمد ظاهر خوب متوجه شویم او واقعا عاشق هنرش بود با آنکه پدرش صدراعظم دولت وقت بود و خانواده اش نمیخواست که پسرشان هنرمند شوند ولی او از مقام و چوکی گذشته و هنرش را عاشقانه دوست داشت، عاشقانه سرایید وتا کنون با آنکه بیش ازسه دهه از مرگش میگذرد ولی هنرش جاودان است و میباشد. پس هنرمند باید با احساس بوده و عاشق هنرش باشد.
پرسش: مدت مدیدی است که از فعالیتهای هنری تان کاسته شده، آیا رهروان تازه وارد هنری را یاری رسانیده اید؟
پاسخ: این حرف بکلی واقعیت دارد. درسال 1357از طریق دولت وقت بدون اینکه کدام جرمی را متقبل شده باشم زندانی گردیدم و رابطه ام با هنر و مردم قطع گردید وبرایم ایندوره نهایت طاقت فرسا بود زیرا میدانستم که روی عقده های شخصی مرا زندانی ساخته بودند ورنه گناهم این بود که هنرمند شناخته شده مردمم بوده وهمین مقام عالی ام بود . درسال1980غرض تحصیلات عالی در رشته یی حقوق بین الدول عازم مسکو گردیدم در آنجا
فعالیتهای هنری ام را مجددا آغاز نموده وآهنگهای جدیدثبت وکنسرتهای زیادی را در تاجکستان اجرا وبا گرفتن جوایز و مدالهاو تقدیرنامه ها افتخاراتی بزرگی را نصیب وطن ومردم عزیزم گردانیدم. هجرت بدنیای غرب سبب گردید تا زندگی را باید از سر آغاز کرد. درین کشورها امکاناتی را که برای رشد هنر در وطن عزیزداشتم میسرم نبود هنرمند آوازخوان بالای نوازنده هایش زنده است متاسفانه درین کشورها هنرمندان بایکدیگر فرسنگها فرسنگ ازهم مصافه داشته و کارهای هنریشان به سکتگی مواجه میباشد. تعدادی آهنگهای جدید آماده ثبت داشته
انشاالله درهمین زودی ها در یکی از استدیوها ثبت و در اختیارعلاقمندانم قرارخواهم داد. در مورد هنرمندان تازه کار به عرض میرسانم: همانطوریکه گذشته های هنر ما را یاری رسانیدند، برما لازم است تا تازه واردان را یاری رسانیم من اولین همکاری هنری را با دخترجوانم مریم جان انجام داده آهنگی را در اختیارش گذاشتم زمانیکه آهنگ ازطریق تلویزیون جهانی آریانا به نشر رسید از طرف مراجع معتبر هنری جایزه آهنگ سال را بدست آورد. جوانان عزیز و هنرمندان گرامی جاوید شریف،
فرهاد شمس، عارف پردیس و تعدادی از جوانان علاقه مند این رشته را تا کنون یاری و معاونت رسانیده و کمپوز های را در اختیار شان قرارداده وآماده هرگونه همکاری باتمام جوانان علاقمند موسیقی میباشم.
پرسش: درین اواخرسفرهای هنری بکابل عزیز داشتید مردم چگونه استقبال تان نمودند؟
پاسخ: بنابه دعوت تلویزیون شبکه جهانی آریانای کابل، رادیوتلویزیون ملی و کابل بانک در سالهای 2007و2008ودر سال2009 برای سه مراتبه در فصلهای مختلف به کابل نازنین سفر داشته و از طرف مسوولین گرامی میزبانان و وطن داران عزیز کابل مورداستقبال گرم واقع شده که ازهمه سپاسگذارم. درمیدان هوایی کابل ژورنالستان گرامی پرسیدند: همین لحظه در وطن تان چه احساس به شمارخداده است؟
بیش ازدو دهه است که پایم را به وطن گذاشته ام این سفر برای من نهایت با ارزش و گرانبها بوده وهمین لحظه نمیتوانم احساسم را با کلمات اراهه بدارم. مردم کابل همه وهمه در تفکربوده و چشم به آینده شان دوخته و نگران بوده همه تشنه واژه یی مقبول صلح بودند از هر یکی پرسیده میشد چه آرزو دارید؟ میگفتند:صلح و آرامش، ازجنگ خسته شده ایم. چیزیکه مرا زیاد مسرور گردانید این بود که جوانان عزیز به دانش و مطالعه سخت علاقه پیدا نموده وتقریبا همه شامل کورسهای تحصیلی شده و همه
در تحرک بودند حتی از طرف شب مکتب میرفتند اکثرجوانانیکه درطول این سه دهه ازکشور بیرون شده بودند وحالا دوباره در وطن شان برگشته اند وعقب ماندگی کشور شانرا مشاهده ، کنون شب و روز در فکر آنند تا بیاموزند و وطن شانرا آباد و اقتصاد و فرهنگ آنرا از طریق دانش و تحصیل رشد دهند. امیدوارم دولتی به نظرمردم در وطن رویکارگردد.
پرسش: آگاهی حاصل نمودیم درفلم هنری از شما دعوت بعمل آمده تا آهنگهای آنرا شما اجرا نمایید واقعیت دارد؟
پاسخ: فلمی در کشور بلغایا رویکاراست واز من دعوت شده تا آهنگهای آنرا تهیه و ترتیب واجرا بدارم.
پرسش: چه افتخاراتی را درغربت سرا نصیب وطن تان ساخته و چکارهای تازه هنری سرد ست دارید؟
پاسخ: درفستیوال آسیا که درکشور قزاقستان از طریق کمپنی سمسونگ راه اندازی شده بود به نمایندگی ازهنرمندان کشورعزیزم افغانستان در آن شرکت نمودم این فستیوال در حدود بیست وپنجهار نفر تماشاچی داشت در فستیوال آهنگی داشتم بنام (کابل جانم،درد تو در جانم) آهنگ در فستیوال لقب آهنگ اعلی را کمایی و مایه افتخار وطن عزیزم گردید. درسفریکه به امریکا داشتم سی دی جدید آهنگهایم را تحت نام شهرآشنا آماده و سی دی دیگر را بنام مینای من به علاقمندان
هنرم ثبت و در اختیار شان قرارداده ام.
پرسش:ازکشور های مختلف تعدادی از هموطنان گرامی چنین پرسش را مطرح ساخته اند :شماپسر خاله ببرک کارمل رییس جمهور وقت افغانستان بوده و چون شخص مهم سیاسی درآن دوران بودید همیشه سلاح در اختیارداشته و با بادیگارد رفت وآمد نموده مردم را تهدیدمی نمودید ودر حفظ شهرت هنری تان دولت نقش اساسی داشته.آیا این حرفها واقعیت دارد، امیدواریم ازروی وجدان هنری به پرسش ما پاسخ اراهه دارید؟
پاسخ : من آرزوداشتم که ایکاش چنین پرسشی از من مطرح شود این پرسش در کنفرانس مطبوعاتی در کابل نیز مطرح شد. با آنکه میدانم مردم تا چه اندازه مرا دوست دارند من فرد فرد وطنم را مانند جانم دوست داشته، دایما عاشق مردم و وطنم بوده و میباشم. بدبختانه تعدادی از مردمان مریض وعقده یی حرفهای بی موردی را درا رتباطم مغرضانه وغیرمسوولانه انجام میدهند این حرفهای پوچ و بیمورد جایی رابه خود نمیگیرد. بدقت حرفهایم
را متوجه شوید. در زمان حکومت حزب دیموکراتیک خلق افغانستان شبی بعد از ختم کنسرت که به مناسبت روز معلم در تالار رادیو برگزارشده بود ذریعه وسیله نقلیه رادیو به سوب منزلم روان شدم. در بین راه متوجه گردیدم موتری ما را تعقیب میکند به هر حالت در نزدیکی منزل از موتر پیاده شده در حالیکه دسته گلی را بدست داشتم به طرف خانه درحرکت شدم. درین اثنا متوجه گریدم موتر غرش کنان بطرفم نزدیک شده با سرعت زیاد چند مرمی را بسویم شلیک و فرارنمود در حالیکه خود را در آن لحظه به زمین انداخته بودم وگلهای دستم هر سوپاشان شده بود
از زمین بر خواسته با سرعت به منزل خود را رسانیدم و الله پاک را سپاسگزار گردیدم که گلوله ها در بدنم اصابت نکرد. و به لطف خداوند از مرگ نجات حاصل نمودم. خوب فکر نمایید اگر بادیگار دوتفنگ میداشتم ازخود دفاع کرده نمیتوانستم؟ هیچگونه مسوولیت دولتی نداشتم و یگانه مسوولیتم این بودکه هنرمند قبول شده مردم بوده به همه یی هموطنانم تعلق داشتم و دارم. گفته اند که پسرخاله ببرک کارمل میباشم این حرف بکلی درست نبوده ایشان ازطرف مادرم با ما
خویشاوندی داشته یعنی محترم جنرال صاحب محمدحسین خان پدر ببرک کارمل پسرکاکای مادرم میباشد. بوضاحت عرض میدارم که با ببرک کارمل افتخار خویشاوندی را داشتم او رییس جمهور وقت و سیاست مدار بود ولی من هنرمند قبول شده یی مردم ومانند من جناب شان به ده ها خویشاوند دیگر نیز داشتند. خوب توجه کنید در آن زمان من چکاره بودم؟ وزیر، معین،رییس، والی، شاروال و..... در اداره موسیقی تلویزیون کارمندعادی بوده وهنرم را به چوکیهای بلند پایه دولتی تبدیل نمیکردم زیرایک
هنرمند میتواند که رییس جمهور شود ولی رییس جمهور نمیواند که هنرمند شود. خدا را شکر که در نزد وجدانم سرافرازبوده و صادقانه حاضرهستم اگرکوچکترین جفایی را درمقابل کسی انجام داده باشم مرامحاکمه نمایندوهرجزایی راکه لازم میبینند آنرادرحقم را دارند درغیرآن حرفهای بیهوده وبتان دورازانسانیت ومردانگی میباشد. درآنزمان من مدتی رادرزندان مخوف آن رژیم سپری نموده ووقتی دانستم که امن وآسایش ازین کشور رخت بسته مانند
سایرهموطئانم وطنی را که بیش از جانم دوستش داشتم ترک کرده مهاجر گردیدم .کسانیکه تا دیروز دستهای شان به خون مردم آلوده بود، رقصهای مرده ، برسرها میخ کوبیدنها ، بریدن پستانهای زنان ، چورچپاول دارایی عامه ،
به آتش کشیدن مساجد و منازل مسکونی ،وده ها مظالم دیگر را در حق مردم انجام دادند حالا،حرف درینجاست که این افراد و اشخاص حق دارنند که در وطن زندگی نمایند ولی من که یک هنر مند قبول شده مردم بوده و سلاح من قلم وموسیقی بوده وگناه هم گویا این است که با ببرک کارمل خویشاوندی دارم پس من حق ندارم در وطنم زندگی نمایم بنا حرفهای بیمورد جا ییرا نمی گیردمن بخودمیبالم که درمقابل
مردم روسیاه نبوده هرچه میگویند بگویند من هنرمندی هستم که خود را درمقابل این حرفهاپل ساخته وخوشبختانه ممه میدانند مردم ووطنم را بیشتر از زندگی ام دوست داشته انسان آزاد مترقی وبا تفکرعالی انسان دوست وخود را همیشه درکنارمردم احساس
میکنم. از چیزیکه نفرت دارم جنگ وخونریزی وغیبت و بدگویی میباشد. اینرا میدانندکه گل خشک هیچگاه بدیوار نمی چسپد من میدانم که چشمان شان کور وفاقد عقل گردیده اند این افراد مریض نه تنها در مورد من حرفهای دارند بلکه در مورد عده دیگرهم چنین حرفهای را روا داشته که دور از شواهد و حقیقت میباشد. شهرتی را که بدست آورده ام همه و همه از توجه و محبت مردم عزیز واستعداد خودم بوده
هیچ مقامی نمیتواند که هنرمند مردم را خلق نماید.
پرسش: هنرمندعزیز احمدمرید، قبل از هفتم ثور سال هنر شما در اوجش قرار داشت و ما فکرمیکردیم که شما روزی هنرمند خارج مرزها خواهی شد ولی بدبختانه هنر و محوبیت تان بعد ازهفتم ثور نزول نمود آیا به این داوری های ما باوردارید؟
پاسخ: دوستان گرامی انقلاب هفتم ثور نه تنها درساحه هنری من تاثیر پذیر بود بلکه تاثیراتش در سایر هنرمندان نیز مشاهده گردیده و حتا گفته میتوانم که این تاثیرات را در تمام عرصه های دیگر قابل لمس بوده و من به این داوری معتقد میباشم.
پرسش: علاوه ازهنرآوازخوانی بدیگریک ازشاخه های آن دسترسی دارد؟
پاسخ: ازدیر زمانی هنرنقاشی را در پهلوی موسیقی فرا گرفته وسخت دلبند آن گردیده ام خوشبختانه در دیارغربت با نقاش چهره دستی آشنا گردیده وداشته های خوبی رادرین رشته ازاوآموختم علاقمندان این رشته میتوانند آثار نقاشی ام را در صفحه یی انترنتی ام تماشا نمایند.
پرسش: درسفری که به وطن داشتیدعده یی ازهموطنان از طریق شبکه تلوزیون جهانی آریاناکه ازامریکاپخش میگرددشمارامتهم ساخته اندکه دردوران حکومت حزب دیموکراتیک خلق افغانستان برضدمنافع مردم کارهای راانجام داده .تاجاییکه مامیدانیم شماهنرمندمردم بودیدپس گفته میتوانیدچه اعمال زشت راعلیه مردم تان متقبل شده ودرحالیکه درقتل احمدظاهرشمارا شریک میدانند پس اهدانمودن دسته گل درمقبره یی شان چه معنی دارد؟
پاسخ: بخاطردارم درکابل عده بی فرهنگ عقده یی ومریض پرسشهای غرض آلودی رادرموردم مطرح میساختندبه صراحت میگویم اینگونه اقلیت ناچیز حق ندارندکه نمایندگی از تمام مردم را داشته باشند درمدت سه باریکه بعدازغربت بکابلی که بیش ازشش ملیون سکنه داردسفرداشتم و درنقاط مختلف شهر زیبایم، کوچه کاه فروشی ،کوچه گلفروشی ،شهرنو، شهدای صالحین، مقبره های استاد سرآهنگ و احمدظاهر، شوربازار، استالف ، پغمان ، قرغه ، پنجشیر، جهارآسیاب، کوهدامن، سروبی،
تمام کوچه ها و پس کوچه های آنرا به شمول عده از ولایات وطن عزیز با مردم نازنینم گشت و گزار و ملاقات داشته همه در آغوشم میکشیدند ودعوت هایرا برایم ترتیب میدادند باآنکه وضع اقتصادی شان خوب نبود ولی چنان مورداستقبال ومحبت شان قرارگرفتم که تا زنده باشم فراموش نخواهم کردودانستم که مردم عزیزم هنرمند شانرا تاچه اندازه دوست دارند.خبرشهادت دوست نهایت خوب،مشوق هنرم زنده یاد احمد ظاهر را وقتی شنیدم که در زندان دهمزنگ کابل محبوس بودم باورکنید برای یک هفته میگریستم و زندانی شدنم را
فراموش کرده بودم. پس حالا حق نداشتم که دسته گلی را در بالای مقبره اش اهداکنم.هموطن گرامی خودقضاوت کنید من که درآن زمان زندانی بودم. ازخانم سجیه هنرمندعزیز، گوینده مردمی وشجاع شبکه تلویزیون جهانی آریانا که ازامریکا نشرات دارد جهان سپاس دارم در یکی از برنامه های زیبای شان پاسخهای واقعبینانه و جوانمردانه یی را در برابر پرسشهای عده یی از افراد مریض،عقده یی وبی فرهنگ ابراز داشتند.
پرسش: میخواهیم تا از زندگی شخصی تان آگاه شویم آیا زندگی خوش دارید؟
پاسخ: تاکنون تقدیرم به این رفته که دوبار ازدواج کنم مدت ده سال زندگی با خانم اولم داشته وثمره آن دخترعزیزی به اسم مریم جان مرید آوازخوان موفق و علاقمند موسیقی بوده وآهنگی راکه باهنرمند جوان ولی اجرا نمود آهنگ جایزه سال را نصیب گردیده است فعلا تحصیلاتش را در رشته بانک داری درلندن ادامه میدهد.پسرم خیام جان مرید نام دارد ودوره کالچ را تکمیل نموده است.بار دوم با لیلی جان مرید ازدواج نموده و ثمره زندگی ما دوپسر نازنین به اسمای
ادریس جان والیاس جان و زینت جان دختر نهایت شرین ده ماهه میباشد.زندگی پر از شادی وسعادت داشته وهر لحظه ازآن لذت میبرم. فعلا در کشور فرانسه با فامیلم زندگی داریم.
پرسش: باکدام یک از هنرمندان آهنگهای دوگانه اجرا نموده، آینده هنرمسیقی را چگونه ارزیابی میکنید، در مورد اتحایه یی سراسری امریکا چه نظر دارید؟
پاسخ: باهنرمندمحبوب پریسا مرسل آهنگی را ازساخته های استا دخیال به این مطلع (آمین آمین آمین) سرودیم.
آهنگهای تازه یی دیگر دارم که انشاالله در همین زودیها باهنرمندان جوان طبقه اناث ثبت خواهم کرد. آینده موسیقی کشور را ارتباط میدهم به اوضاع سیاسی، اقتصادی و اجتماعی آن اگر اوضاع بهترگردد به شمول موسیقی همه کارها رشد میآبد ولی من به آینده موسیقی خوشبینم در سه سفر اخیر که بکشور داشتم تعدادی از جوانان عزیز رامشاهده نمودم که بامهارت زیاد آلات موسیقی را مینوازند ودرین راه استعداد شانرا تبارز داده اند و برای من مایه یی افتخاراست. از اتحادیه یی سراسری
هنرمندان باراول میباشد که این اسم باعظمت راشنیده ام اگرچنین کانونی وجود داشته باشد تمنا دارم از روی محبت به من اطلاع دهید من به عنوان یک هنرمند سابقه دار تا فعلا ازآن سراغی ندارم.
هنرمند گرامی و محبوب احمد مریداز اینکه باحوصله مندی وبا جبین گشاده به پرسشهای علاقمندان هنرتان پاسخ های قناعت بخش ارائه داشتید به نمایندگی ازسایت فرهنگی کابل ناتهـ از شما سپاسگزار بوده زندگی خوش را از خداوند متعال برای تان تمنا داریم.
دوستان گرامی
مهمان شماره آینده ماهنرمند محبوب آماتوراحمدشاه حسن بوده شما میتوانید پرسشهای تان رابه این آدرس مطرح سازید
zafghan2000@hotmail.com
|