من لالۀ آزادم، خود رویـم و خـود بویم
در دشـت مکان دارم،
هم فطرت آهـویم
آبــم نــم باران است، فارغ ز لب جویم
تنگست محیـط آنجا، در باغ نمــی رویم
من لالۀ آزادم، خود رویم وخود بویم
ازخون رگ خویشست گر رنگ برخ دارم
مشاطه نمیخواهــد زیبایی رخســــــــارم
بر ساقــه خود ثابت فارغ ز مدد گارم
نی در طلب یارم نی در غــم اغـــیارم
من لالۀ آزادم . . .
هر صبح نسيم آيد بر قصد طواف من
آهو برگان را چشم از ديدن من روشن
سوزنده چراغستم در گوشۀ اين مامن
پروانه بسی دارم سر گشته به پيرامن
من لالۀ آزادم . . .
از جلوه ی سبز و سرخ طرح چمنی ريزم
گشته است ختن صحرا از بوی دلاويزم
خم می شوم از مستی هر لحظه و می خيزم
سر تا به قدم نازم پا تا به سر انگيزم
من لالۀ آزادم . . .
جوش می و مستی بين در چهره گلگونم
داغ است نشان عشق در سينه ی پر خونم
آزاده و سر مستم خو کرده به هامونم
رانده ست جنون عشق از شهر به افسونم
من لالۀ آزادم . . .
از سعی کسـی منت بـر خود نپـذیـرم من
قیـد چمن و گلشـــن بر خویش نگیرم من
بر فطرت خود نازم، وارسته ضمیرم من
آزاده برون آیــــــم ، آزاده بمـــــیرم من
من لالۀ آزاد م خود رویم وخود
بویم.(1)
تا آنجا که در خاطردارم، شعر"لالۀ آزاد"، سرودۀ شادروان محمد ابراهیم صفا
را در کتاب قرائت فارسی درمکتب خواندیم. آهنگی دلنوازی که با آوازِگیرای
بانو آزاده و جناب عبدالوهاب مددی با این شعر از رادیو به نشر رسید، به
بُـعد جلب توجه و احساس بر انگیزی افزود.
سرودۀ لالۀ آزاد، چنان باصفا، ساده و دلنشین است که برای جای یافتن در
حافظه، زحمت تکرار بیشتر را نیاز ندارد. چنان است که این شعر دربسا حافظه
ها صمیمانه وبا آسانی جای گرفته است.
دراین پیوند، میخواهم سخنی از نویسنده و شاعر فرزانه پرتو نادری را که سخن
دلم من را دارد و برداشتی است درست، در این قسمت می افزایم:
"تا جایی که من می اندیشم، در شعر معاصرافغانستان کمترشعری توانسته است که
به پیمانۀ شعر"لالۀ آزاد" ابراهیم صفا به این همه شهرت گسترده و تاثیر
گذاری بزرگ برسد. گویی این لالۀ آزاد نام دیگر ابراهیم صفا است. اگر هیچ
شعر دیگری هم که از این شاعر برجای نمی ماند، همین شعر بسنده بود تا نام
پرشکوه او را در همه روزگاران پرچم افرازد.
می پندارم که "لالۀ آزاد" در پرورش ذوق ادبی شاعران نسلهای بعد از صفا، به
گونۀ مشخص پس از آن که این شعر در مضمون قرائت فارسی، شامل برنامۀ آموزشی
معارف افغانستان گردید، تاثیر گذاری قابل توجهی داشته است. تا من به یاد می
آورم کمتر شاگرد مکتب بود که این شعر را درحافظه نمی داشت. هم چنان می شود
گفت کمتر پارسی زبان آموزش دیدهیی در افغانستان می توان یافت که بخشهای
از این شعر را در حافظه نداشته باشد. لالۀ آزاد موسیقی افغانستان را نیز
رنگین ساخته است. آهنگی که بر این شعر ساخته شده، یکی از آهنگهای ماندگار
در موسیقی کشور است که از مرزها گذشته است.
در دورۀ ابتدایی مکتب، پس از آن که با این شعر آشنا شدم، لاله در
دامنههای کوهستانها در ذهن و روان من مفهوم دیگری پیداکرد. چنان بود که
با خواندن نخستین مصراعهای این شعردر هستی یک لالۀ کوهی استحاله می یافتم.
. . ."(2)
پسانتر که چندین بار دیگر نیز، البته در پیوند با چند موضوع ادبی، سیر
شعر درافغانستان، ویا دیدن نمونه های شاعران هموطن؛ این شعر از نظرم گذشت،
برداشتم این بود که محمد ابراهیم صفا با این لاله و طرح آرزو های آن، عصارۀ
دامن پرگل از چهره های رنگارنگ لاله را به سخن آورده است.
هر چند زمان دقیق سرودن این شعرهنوز هم معلوم نیست، اما نامۀ توضیحی دوست
عزیزم محمد یوسف صفا حاکی از سالهای تقریبی سرایش این شعر است. وی در پاسخ
به پرسش من مینویسد:
"گرانقدرم
مهرین ... تاریخ سرودن این شعر به صورت دقیق معلوم نیست. اما اینقدر گفته
می توانم که ایشان به تاریخ یازدهم عقرب 1311 در ارگ زندانی شدند و مدت
چهار سال را در آن جا گذراندند. بعد ار تکمیل قلعۀ جدید در زندان دهمزنگ،
به آنجا انتقال یافتند. چندین بار کوته قلفی شدند در یکی از همین کوته قلفی
ها این شعر را سرودده اند."(3)
جناب
محمد یوسف صف
با توجه به نوآوری های که در آن راه یافته است، می تواند چنین استنباط شود
که در واپسین روزگار محبوسیت، در زندان سروده شده باشد. این نوآری ها را در
شفافیت، دوری از سبک وسیاق سایرغزلیات وبه ویژه دور ازتأثیرسبک پیچیدۀ
بیدل، می توان دریافت. با توجه به این ویژه گی ها برداشت می شود که صفا
قالب از ترجیع بند را به مثابۀ آزمونی از تمایل به شعر نو روی دست داشته
است. چنان که خودش از نهادینه شدن تحول وایجاد سبک نو سخن دارد.
بنگریم، موضع او را در شاعر و مقدم بهار:
. . . تازگی سرکنم نشاط آرم راه ورسم جمود بگذارم
تازه سازم به زندگی پیمان که ز سر تازه گشته است جهان
غزل نو به سبک نو خوانم از نوین فکر نوسخن رانم
معنی نو کنم ادا به بیان که به خود طرز نو گرفته جهان
کنم از عصر تازه وصف الحال وز تجدد زنم همایون فال
که به گیتی کنون فضای نو است
سال نو، فصل نو، هوای نو است (4)
نوآوری در لالۀ آزاد و پذیرش چنان رویکرد آگاهانۀ صفا را هنگامی بیشتر
ومطمین تر می توانیم پذیرا شویم که از صافی نقد ونظر با صلاحیت استاد لطیف
ناظمی نیز گذشته است. وی می نویسد:
"صفا درسروده هایی که در قالب غیرغزل سروده است، افزون بر این که نگاهی
تازه به زندگی و حوادث پیرامونش دارد، از نگاه شیوۀ بیان، فضا و زبان نیز
دست به نو آوری میزند. تا جایی که گاهی تساوی طولی مصراع ها را به هم
میزند. هرچند این شعر ها را نمی توان به معنی دقیق کلمه شعر نیمایی خواند،
اما باید اذعان کرد که صفا از معدود سخنوران کشورماست که در مساعد ساختن
زمینۀ شعر در ادبیات ما سهم شایسته دارد." (5)
ادامه دارد
......................................................................................................................
1-
لالۀ آزاد. دیوان صفا. منبع یاد شده د ر بخش های پیشین. صص275-276
2-
پرتو نادری. ابراهیم صفا، زندان در زندان لالۀ آزادی.15/09/2016. تارنمای
خراسان زمین
3-
از نامه محترم محمد یوسف صفا عنوانی نگارنده
4-
دیوان صفا.
ص 269
5-
ابراهیم صفا شاعر درد آشنای تلخکام. در مقدمۀ کتاب لالۀ ازاد.مجموعۀ شعر
محمد ابراهیم صفا. مهتمم محمد یوسف صفا.چاپ امریکا.سال 2008
ادامه دارد
|