ساجده، طفلکش را از گهواره برداشت، لباس برتنش نمود ودر
پشت اش داغی را نشان داد. گفت "این داغ ناشی از ضرباتی است که مرد "حکومت
اسلامی" بر شکم ام وارد نمود ودر نتیجه نو را نیز زخمی شد. هنگامی که طفلک
به دنیا آمد، این داغ لکۀ سیاهی بود." اما از نظر اطلاعات طبی، قصۀ او و به
درازا کشیدن چنین داغ، دور از احتمال به نظر می آید. ساجده افزود:"من نیز
نورا را هنگامی که گریه دارد، می زنم. اما به زودی او را برای مادرم می
دهم."
هر وقت که طفلک غمگین است، او نیز متأثر است و در اندوه به سر می برد.
ساجده می کوشد که مادرخوبی برای نورا شود. به سوی او می خندد، حتا
اگرگاهگاهی از روی ناگزیری باشد. او گهوارۀ طفلک را می جنباند و بعد دورتر
از آن می نشیند.
هنگامی که پدر ساجده گفت وگویی را در بارۀ تذکرۀ نورا آغاز می کند، او
مانند پلنگ زخمی در اطاق خیز بر می دارد و داد و فریاد را راه می اندازد.
از آنجایی که میزبان(پدر نورا) به صورت رسمی به عنوان پدر نورا در دفتر
مربوط، ثبت نیست، داشتن سند رسمی چالش زا است. در چنین وضعیتی ساجده کمتر
به سوی در خانۀ نشیمن می رود. چنان به نظر می آید که از یک زندان به زندان
دیگری رفته است.
چند هفته پیش یکی از "انجو" ها(NGO)، او را برای فراگرفتن وآموزش کلمات
انگلیسی به شهر اردبیل دعوت نمود. ده روز او همراه با برخی زنان دیگر که از
ترور "حکومت اسلامی" رهایی یافته اند، مشغول فراگیری کلماتی از انگلیسی
بودند. آنها پای های همدیگر را می شستند، با استفاده از تلفون های دستی فلم
های ویدئویی می دیدند، در جاده های شهر اردبیل می رفتند و مانند پیشینه ها
یا ایام پیش از اسارت، بازهم آب انار وسیب می نوشیدند. ساجده خود را آزاد و
خوشبخت احساس می کرد. طفلک او در خانۀ پدراش بود.
هنگام بازگشت به سوی شهرک خودشان، دیروز ها را به یاد آورد و آرزو های خویش
را . آرزو داشت که روزی پس از پایان تحصیل وکیل ویا دادستان شود. بی عدالتی
هاو جفاهایی را به یاد آورد که بر او و دوستانش سایه گسترد. با همه یک فکر
دارد: مادر خوبی شود برای نورا. اما او می داند که این آرزو نیز دشوار است.
پایان
یادآوری با یک پیوست
........................................
پیش از انتشار برگردان قسمت فرجامین"کودکان حکومت اسلامی"، گزارشی توجه ام
را حلب نمود که با عنوان"
تلاش برای محاکمه برده داران داعش از طرف فرانک گاردنرخبرنگار بیبیسی در
امور امنیتی، در تارنمای بی بی سی، بخش فارسی( 11 اگست 2016) انتشار یافته
است. از آنجایی که این گزارش متمم تصویری می شود که مجلۀ اشپیکل ( متنی که
در چند قسمت برگردانی وانتشار یافت) نتاشر نمود، بخش هایی از آنرا نیز با
چند عکس دراینجا می آورم:
"در آن تاریخ (دوسال پیش) در حالی که جنگجویان به شدت مسلح داعش به زادگاه
اجدادی ایزدیهای سنجار (شنگال) حمله کرده بودند، هزاران روستایی پیرو آیین
ایزدی، وحشتزده از خانههایشان در نزدیکی کوه سنجار در شمال عراق گریختند.
ایزدیها متعلق به یک جامعه قدیمی هستند که جهادیهای داعش آنها را کافر
میدانند. صدها تن از آنان از این منطقه کوهستانی فرار کردند و بسیاری از
آنان در گرمای سوزان جان باختند. بیشتر مردانی که توانایی جنگیدن را داشتند
پس از دستگیری بدون فوت وقت به قتل رسیدند. اما زنان و دخترانی که به اسارت
جهادیهای داعش درآمده بودند، زندگی جهنمی در پیش داشتند. . .
بیل وایلی، بازرس اصلی کمیسیون بینالمللی عدالت و پاسخگویی، می گوید روشن
است که بردگی جنسی هدف گروه موسوم به دولت اسلامی بود: "شواهد کافی نشان
میدهد که نیروهای موسوم به دولت اسلامی در اواسط سال ۲۰۱۴ با هدف برده
کردن ایزدیهایی که به قتل نرسانده بودند، و بهرهبرداری از آنان به عنوان
برده جنسی، وارد عراق شده بودند. . .
این عکس وعکسی را که در آغاز می نگریم، از تارنمای بی بی سی- فارسی. 11
اگست 2016کاپی شده است
گروهی از بازرسان مجرب در زمینه جنایات جنگی، که هزینه آنان را دولتهای
کانادا و آلمان تأمین میکنند تا کنون توانستهاند ۴۹ بردهدار و ۳۴ نفر
دیگر را که در رده بالای تشکیلات داعش قرار دارند شناسایی کنند.
مرکز توجه گروه، همین "سیاستگذاران" داعش هستند که تصور میشود مسئول یک
برنامه سیستماتیک برای بردگی زنان و دختران و قاچاق اجباری آنان در طول مرز
مشترک شمال عراق و سوریه هستند.
آقای وایلی، که کانادایی است و به آرامی صحبت میکند، تجربه خدمت در مناطق
جنگی از بالکان گرفته تا کنگو را دارد. ولی با این وجود میگوید او و کسانی
که به همراه او تحقیق میکنند، به هیجوجه برای مشاهده چنین خشونت و ظلم
برنامهریزی شده در حق زنان و کودکان ایزدی، آمادگی نداشتهاند.
او که به جای عنوان دولت اسلامی از داعش استفاده میکرد گفت: "ما در باره
صدها و صدها زن صحبت میکنیم در باره دختران ۱۰ساله، ۱۲ ساله و ۱۴ سالهای
صحبت میکنیم که اکنون مدت دو سال است در اسارت بردهداران هستند و به
دفعات مورد تجاوز جنسی قرار میگیرند . . .."
|