کابل ناتهـ، Kabulnath



 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

Deutsch
هـــنـــدو  گذر
آرشيف صفحات اول
همدلان کابل ناتهـ

دريچهء تماس
دروازهء کابل

 

 

بخش اول

 
 

   

نویسنده: Katrin Kuntz
تصویرها: Maria Feck
Der Spiegel. Nr. 15/9.4.2016
برگردان ویادداشت از: نصیر مهرین
 

    

 
کودکان "دولت اسلامی"

 

 

داکتران درعراق کردستان بر این نظر استند که تعداد "کودکان دولت اسلامی" در حدود  چهل  تا صد تن می رسد. اما با توجه به رقم اختطاف شده گان این تعداد کم به نظر می آیند.

گرچه تجاوزجنسی به مثابۀ وسیلۀ جنگی پیشینه یی دارد مانند تاریخ جنگ، اما زیر تسلط "دولت اسلامی"، این جنایت رذیلانه سازماندهی ویژۀ یافت. "دولت اسلامی" سعی نمود یزیدی های (از آنها با نام ایزدی ها ویزدانی ها نیز نام برد ه شده است) به اسارت گرفته واختطاف شده حامله نشوند. زیرا حامله بودن زنان، فروش پنج، شش وهفت دفعه یی آنها ازطرف جنگجویان را با دشواری مواجه می نمود. به سخن دیگر اسیرشده گانی که با صفت کنیز معرفی شده بودند، اگر حامله می بودند، ارزش خرید وفروش را از دست می دادند. زنان آزاد شده از تسلط "دولت اسلامی"، دکتوران وروانشناسانی که با پرسش های مجلۀ اشپیگل مواجه شدند، همه  تأئید نمودند که برای زنان یزیدی، قرص های ضد حاملگی توزیع می شد. بعضی از زنان قرص ها را می خوردند، برخی آن را مخفیانه دوباره از دهن خویش تف می کردند. یک تن از زنان گزارش داد که جنگجوی "دولت اسلامی" از عقب ازنشیمنگاه به او تجاوز نمود تا از حامله داری او جلوگیری شود.

"کودکان داعشی" ویا به گونۀ که در عربی "دولت اسلامی" نامیده شده اند، بیش از شش ماه ندارند. آنها یک وسیلۀ تحقیراند تا کرد ها را به کونۀ ژرف متلاشی نمایند. دشوار است که کودکی را به عنوان فرزند داعشی سراغ نمود زیرا فرزند مرد داعشی بودن یکی از موارد ممنوعه و نکوهش پذیراست. اما با توجه به واقعیت های موجود اسیر شده گانی که در شمال عراق درمعرض تجاوز قرار گرفته اند، چه پیامد ورفتاری را در اجتماع می تواند بار بیاورد؟ آن کودکان چه مفهومی رابرای مادران خویش خواهند داشت؟ و "دولت اسلامی" چه واکنشی را با اسیران حامله یا کنیزان خواهد داشت؟

این پرسش ها به تنهایی در ایالت های آلمان مطرح نیست، بلکه برای دکتوری که در کردستان عراق نیزحضور دارد، موضوع مهمی است. زنان باردار به سوی محکمۀ هدایت می شوند که در شهرک دُهک ویژۀ کودکان "فرزندی" است. دهک جایی است در کنارۀ شمال عراق. نورا یا آن کودکی که در تصویر بالا در گهوار خوابیده است نیز در همانجا می باشد.

  قصۀ سرگذشت زنان باردار شده از طرف اعضای"دولت اسلامی" قصۀ خوب ویا زشت، و یا حکایت داستان سیاه وسفید نیست. داستان جامعۀ فرو افتاده یی را حکایت می کند که ژرفتربا دشواری ها مواجه است. اما با آنهم سعی دارد از فروپاشیده گی وانهدام جلوگیری نماید. داستان جامعه یی است با قابلیت تعجب انگیز.

                                           *

دیدار با خاوله

در بادن ورتنبرگ، روزیست روشن وبا هوای گوارا. خاوله شربت سیب وتوته گوشت را همراه لوبیا در یک رستوران فرمایش داد. غذایی که خورده نشد. بوت های دراز و لباس سیاه بر تن دارد. انسان صمیمی ومحجوب. قصه های غم آمیز خاوله چندین ساعت به درازا کشید. او نه گریست. چهره اش هنگام شرح داستان اسارت اش، چنان بود که گویی شخص دیگری آن رویداد را تجربه نموده است. وی افزود:"من قصه می کنم تا خانوادۀ اسیرشدۀ من به فراموشی سپرده نشوند."

سوم ماه اگست سال  ۲۰۱۴ بود که داعشی ها به قریۀ خاوله هجوم آوردند. در خلال یک ماه ۵۰۰۰ هزار انسان از منطقه ناپدید شدند. خاوله همراه به وسیلۀ بس با صد ها تن دخترجوان با جبر وادار شدند راهی زندانی شوند. در آنجا آبی را می آشامیدند که داعشی ها زیر نگاه های اسیران در آن تف می انداختند. در آن فرصت تدارک فروش آنها نیز دیده می شد. خاوله را یک تن از بلند پایه گان"دولت اسلامی" در برابر یک ونیم ملیون لیرۀ عراقی خرید، که معادل ۱۵۰۰ ایرو می شود. مردی ۴۵ ساله بالباس سپید که خود را ابوعمرمی نامید، پس از خریدن خاوله به او گفت:" تو فرمانبردارمن هستی"

ابوعمرخاوله را در خانۀ واقع در موصل در یکی از ساختمان هایی که "حکومت اسلامی" به تصرف آورده بود، مقید کرد.

در آن منزل با اجبار و با طرز وحشیانه با وی خوابید. نخست او را بر روی زمین انداخت.هنگامی که تصمیم گرفت تا با وی بخوابد، خاوله فریاد می نمود. اما ابوعمر از موی های وی گرفت، او را به سوی تخت کشید، به ناسزاگویی وتحقیرخاوله پرداخت. فریاد های خاوله چنان بود که سایرزنان اسیرنیز آنرا در اطاق های مجاور می شنیدند.

 پس از سپری شدن چهار ماه، ابوعمر وی را به خانۀ برد که همسرش در آنجا زنده گی می نمود. همسرش  حامله بود و خاوله باید او را درکارهای خانه مانند شستن لباس ها و پختن غذا کمک می رسانید. باری زن ابوعمر به دلیل حسادت با یک چوکی ( صندلی) بر روی خاوله حمله ورشد. خود خاوله نیزیک بارسعی نمود که خود را از بادپکۀ اطاق حلق آویز کند.

ابوعمر که از زن نخست خویش دارندۀ پنج دختر بود، برای خاوله گفت: "من از تو می خواهم که برایم یک پسربیاوری"

خاوله در خلال چندین ساعت قصۀ خویش در بارۀ کودکی که پسانتر به دنیا آمد، گفت که زنده گی اش برای من اهمیتی نداشت. همچنان افزود که " آن کودک بسیار زیبا بود"

ادامه دارد

 

بالا

دروازهً کابل

الا

شمارهء مسلسل                ۲۶۳         سال  دوازدهم          ثور     ۱۳۹۵         هجری  خورشیدی        اول می  ۲۰۱۶