در زندان های بسا ازکشورهای جهان، می توان سراغ زندانیان خارجی را گرفت. زندانیانی که دراوضاع مختلف و با انگیزه های مختلف به کشوری مسافرت نموده و بنابردلایل مختلف زندانی شده اند. همین اکنون درخلال پرسش ها و تشبثات مقدماتی پیرامون هموطنان مهاجرما، این نتیجه حاصل می شود که دربسا ازکشورهای جهان، تعداد کم ویا زیاد زندانی هستند. بیشترین زندانیان درپاکستان وایران به سر می برند. و در چند دهۀ پسین در کابل هم خارجی ها زندانی بوده اند.
درافغانستان سدۀ پیشین نمونه هایی از ورود خارجی هایی را داریم، که طرف شک مامورین سرحدی ومقامات حکومتی قرار گرفته، به اتهام جاسوسی روانۀ زندان شده اند. یکی از آن نمونه ها میرزا سراج الدین نام است، که در زمان حکومت امیر حبیب الله " سراج الملة والدین" به منظور سیاحت وتجارت از راه ایران وارد هرات گردیده بود. اما طرف اشتباه جاسوسی قرار گرفت ، مدتی را در محبس هرات و بعد در محبس کابل واقع قلعۀ قاضی به سر برد. میرزا سراج پس از آزادی از زندان روانۀ بخارا شد وسفرنامه یی نوشت که « سفرنامۀ تحف بخارا » نام دارد. مزیت این سفرنامه به ویژه در قسمت افغانستان برای تاریخ ما ، در آن است که از احوال زندانی ها ورفتارمامورین امنیتی؛ و "روز دربار سرکار والا امیر صاحب "، همچنان نام بردن وی از دو تن اروپایی ( روسی - ایوان سرباز، که مسلمان شده و نام خود را دین محمد نهاده بود و یک تن آلمانی )، که به اتهام جاسوسی زندانی بودند، گزارش های
جالبی دارد. (۱)
اما متأسفانه در بارۀ تعداد زندانیان خارجی وجزییات آنها چه در آن زمان و چه بعد تر منبع جامعی که به چنین موضوعی پرداخته باشد، در دسترس نیست . از اینرو اندک مطالب گسیخته یی که در اینجا جمع شده اند، بیشتر تأکید بر رفع چنان نیاز است، تا جوابگوی آن. محتاج افزوده های تکمیلی و گرد آوردن اطلاعات پراگنده است.
به گونه یی که در این نبشته می بینیم ، درسال های مورد نظرما ، عده یی ازخارجی ها درزندان مخصوص ولایت ودهمزنگ کابل، زندانی سیاسی بوده اند، که گفتن از آنها از دو جهت می تواند دلچسپی را بار بیاورد.
نخست، انگیزۀ روی آورد ایشان به سوی افغانستان و دو دیگر،از جهت پیشامد هایی که از جانب حکومت افغانستان دیده اند.
انگیزۀ روی آورد آنها به سوی افغانستان، برمی گردد به نارضایتی آنها از وضعیت زمان ویا اوضاع سیاسی آن وقت در کشورهای ایشان . این برداشت بیشتردربارۀ شیخ محمد تقی بهلول ایرانی، زندانیان روسی وآنانی که از پاردریا به سوی افغانستان آمدند، مطابقت دارد تعدادی پس از آن وارد افغانستان شدند، که فعل وانفعالات سیاسی ونظامی در بخارا و مناطق همجوار به وقوع پیوست. و آن هنگامی بود که انقلاب اکتبر ۱۹۱۷ قدرت را به دست بلشویک ها نهاده بود.
در این زمینه انگیزۀ مهاجرین بخارایی که با شاه بخارا به افغانستان آمدند، متعاقب آن همراهان ابراهیم بیگ، مهاجرین تاجیکی و به ویژه پاردریایی ها، مخالفت با حکومت شوروی ودست درازی های آن و آرزومندی برای دریافت کمک نظامی وسیاسی بود.
درزمان شاه امان الله خان وامیر حبیب الله کلکانی، که بیشترین پناهندگان را نیروهای مخالف حکومت شوروی تشکیل می داد؛مساعدت های مادی ومعیشتی برای مخالفین شوروی تا انداازه یی فراهم شد.
بعد در زمان محمد نادرشاه، بقایای صفوف همراه با ابراهیم بیگ ( مشهور به غازی و لقی) تعدادی از طرف حکومت افغانستان کشته شدند ویک عده زندانی . اما، در وقت جنگ عمومی دوم،چند تن از روسها و مسلمانان آسیای مرکزی، که درحدود سه صد وپنجاه نفر می شد، وارد افغانستان شدند. در میان آنها انجنیران وتخنیکران روسی مردان وتعدادی هم زنان، شامل بودند که زندانی شدند. (۲)
حکومت افغانستان برای آنها حقوق پناهندگی را رعایت ننمود؛ بلکه از مسلکی های آنها در زندان( که البته زندانی هم بودند)، دربخش صنعتی بهره گرفت. همانگونه که در قسمت کار درزندان دهمزنگ یادآوری شد، از تمام آن مسلکی های روسی و پاردریایی ها، در شعبات صنعتی زندان دهمزنگ استفاده می شد. ضرورت به آنها آن هم با کار بی مزدی که انجام می دادند، بهترین سود را نصیب صاحبان اصلی سود؛ مانند سردار محمد هاشم خان می نمود. از این رو آن انجنیرها با آگاهی از نقش خویش، گاهی دست به تمرد و رفتارهای اعتصاب گونه نیز می زدند. یکی از آن نمونه ها اعتصاب ابراهیموف تخنیکر روسی است، که تمامی ماشین های بخش صنعتی زندان به کمک اوفعال بود. نکته هایی که در مطالبۀ او وپاسخ دهی وپذیرش رئیس زندان ومسلماً سردار محمد هاشم خان نهفته است، فشردۀ آن را از روی نبشتۀ شادروان محمد هاشم زمانی می آوریم :
باری ابراهیموف درماشین های بخش صنعتی زندان اختلالی ایجاد کرد ودست به اعتصاب زد . کوشش های رئیس برای فعال نمودن دوبارۀ ماشین ها، از طریق فرا خواندن تخنیکران بیرون از زندان به ثمر نه نشست. ابراهیموف هم شکم خویش را برای رئیس نشان داد وگفت، تا وقتی که این ماشین را فعال نکنی ، و" تیل " آن را ندهی، ماشین ها همچنان غیرفعال وبیکاره خواهند بود.
فردای آن روز دو کارتن ودکا( مشروب الکولی مشهور روسیه) و ویسکی ( مشروب الکولی امریکایی)، زیرنام تیل ماشین ها، خریداری وتحویل ابراهیموف شد . ابراهیموف هم ماشین ها را دوباره به کار انداخت.
از آن به بعد هر ماه " تیل مخصوص" ابراهیموف خریداری می شد.( ۳)
سرنوشت زنان خارجی زندانی
حکومت سردار محمد هاشم خان در محبس زنانه کوتوالی کابل ، که در مجاورت ولایت کنونی کابل، قرار داشت ، دو گروه زنان خارجی را زندانی نموده بود.در گروه نخست آن زنان خارجی شامل بودند، که شوهران شان از افغانستان بودند. حکومت پس از زندانی نمودن شوهر؛ زن را نیز به زندان می سپرد. هنگام شرح حال محمد رحیم خان کوریر، کارمند وزارت خارجه، می خوانیم :
خانم تریسا، همسر محمد رحیم خان کوریر
" محمد رحیم خان کوریرطی مسافرت های خود به کشور روسیه با یک دوشیزۀ روسی به نام تریسا آشنایی پیداکرده وبا وی ازدواج نمود. هنوز طفلی از این ازدواج به دنیا نیامده بود، که محمد رحیم خان در سال ۱۳۱۲ در زمان صدارت محمد هاشم خان وسلطنت ظاهرشاه زندانی سیاسی گردید. خانم تریسا، همسر کوریرهم در زندان زنانۀ کوتوالی وقت ولایت کابل امروز، با یک عدۀ دیگراز زنان خارجی به اسارت رفت .
این خانم ها عبارت بودند از :
۱- همسر آلمانی یک نفر به نام محمد عمر خان که در کشور آلمان به منظور احراز تخصص در رشتۀ چرم تحصیلاتش را به پایان رسانیده بود، با دو نفر دوشیزگان خرد سال او.
۲- خانم روسی قمبرعلی خان، کارمند افغانی در سفارت مسکو. قمبرعلی خان با دوپسرش به نام های محمد اکبر ومحمد انور، که همچنانِ محمد عمرخان، مدت سیزده سال در اسارت به سر بردند. . . (۴)
گروه دوم چند زن پناهنده از شوروی بود. بر بنیاد گزارشی که سعادت خان یکی از تحویلداران زندان دهمزنگ می دهد؛ صالح جان تحویلدار( جناب خالد صدیق می افزاید که صالح در مجاورت زندان دهمزنگ فروشگاهی داشت که محصولات زندان را نیز به فروش می رسانید ) با یک زن روسی آزاد شده از زندان زنانه ازدواج نمود. عبدالخالق خان رئیس بخش صنعتی درمنزل وی یک زن روسی دیگر را می بیند، که او هم از زندان زنانه آزاد شده بود، اما با زن صالح زندگی می نمود. زن دومی زبان فارسی را درتاجیکستان فراگرفته بود. آن دوتن درهنگام جنگ دوم جهانی از شوروی فرار نموده و وارد مزارشریف شده بودند. اما پس از تحمل رنج شکنجه وآزار درمزارشریف به کابل فرستاده شده وزندانی گردیدند. زن نخستین پس از رهایی از زندان گفته بود، که من به شوروی برنمی گردم زیرا اعدام می شوم. چنان بود که صالح جان با او ازدواج نمود. وهنگامی که رئیس زن دومی را در مهمانی منزل صالح دیده وجویای احوال
اوگردید،صالح برایش می گوید که وی بی سرنوشت است. اگر کدام انسان خوب پیدا شود حاضر است که با او ازدواج کند.
رئیس برایش می گوید که من یک زن دارم اگر وی موافق باشد، من با وی ازدواج می کنم.
به این ترتیب ، رئیس بخش صنعتی زندان دهمزنگ با آن خانم پناهندۀ زندان دیدۀ روس ازدواج نمود و درشهرنو کابل برایش منزلی را کرایه کرد. از زن روسی و رئیس فرزندی به دنیا آمد که اسمش وحید بود . . . ( ۵)
انگیزه های آمدن به افغانستان را می توان رهایی از یک نظام سیاسی و امیدواری برای زیستن در جای دیگر جست. اما انگیزۀ حکومت افغانستان را که با آنها رفتار بسیارظالمانه انجام داد، باید در سیاستی جست وجو نمود که با سرکوب آن مظلومین، رضایت مقامات کرملن را با چنان وسیلۀ ممکن ومیسر، جواب می گفت. به دیگرسخن مقامات حکومتی افغانستان در چارچوب مناسباتی که با شوروی در نظر گرفته بودند، می خواستند به مقامات شوروی نشان دهند، که ما مخالفین شما را جای نداده در زندان فرستاده ایم. زیرا حکومت افغانستان از دوباره فرستادن آنها که هنگام نپذیرفتن پناهنده معمول است، نیز امتناع کرده بود.
واگر محکمۀ ورود غیر قانونی درمیان می بود، باید آنها محکمه می شدند. در حالی که هرگز برای آنها محکمه یی دایر نشد ومانند زندانیان داخلی بی سرنوشت بودند. محترم آصف آهنگ هنگام نام بردن از زندانیان پیرامون یک تن از خردسالان پاردریا، که در زندان دهمزنگ بزرگ شده بود، می نویسد :
" یک نفر به نام قاری که اسمش از یادم رفته است( درشعر شادروان بلخی اسم او عبدالغفور آمده است ) بنگریم :
قاری آن مرد اهل صفا عبدالغفور زهد تقوا عملش طالب غفران امشب
در صغر سن از پاردریا با فامیل خود به کابل آمده بودند، درسال ۱۳۲۹ زندانی شد و درسال ۱۳۴۱ رها گردید. جرمش نامعلوم بود.(۶)
گفتیم حکومت افغانستان تعدادی را که لازم ندیده بود، بکشد، زندانی می نمود وپس نمی فرستاد . اما، از یک مورد استثنایی ، که یک صاحب منصب روسی بود و پس فرستاده شده ، نام برده شده است. از چند منبع نام او با اندک معلومات دست یاب ما گردید. یکی از آن منابع معلومات نوشتاری محترم آصف آهنگ است .بربنیاد معلومات ایشان پس ازاینکه سردار محمد داؤود خان صدراعظم شد، او را به روسها تسلیم کرد. جناب خالد صدیق از یک روسی نام می برد که او را " شیشقین" می نامیدند،اما، کسی با او تماس نداشت. که احتمال دارد همان صاحب منصب روسی باشد.(۷)
منبع دیگر قصیدۀ معروف شادروان سید اسماعیل بلخی است . نام روسی یا نام اصلی او در این منبع نیامده است. اما نامی که او برای خود در زندان انتخاب کرده؛ ملا نصر الدین است. این نام را نیز جناب آهنگ در توضیح نام های می دهد، که در اشعار بلخی آمده اند. بلخی او را روسی مرموز می نامد. بنگریم:
غرش روسی مرموز ، ز حد افزون است
نیست در حجرۀ او ، یار زبان دان امشب
ظاهراً بر اثر شدت سرما و خنک
حرف بیهوده همیگوید و هذیان امشب
یا که از غربت و وحدت ، شده دل تنگ و فگار
گوییا رفته به سودای کرملان امشب
آنچنان ناله و فریاد زند ،کز اثرش
روح لنین و استالین شده حیران امشب
ای خروشچف ! بطلب جانب مسکو بازش
سیبری رفت چه خوف است ز خذلان امشب. . .(۸)
تصویری از یک پاکستانی در زندان
وقتی به زندانی پاکستانی در دهمزنگ بر می خوریم، معلوماتی که حاکی از انگیزۀ او برای مراجعه به سوی افغانستان باشد، به دست نیامد. دربارۀ او یگانه منبع ما شعربلند وگویای شادروان بلخی است. همانگونه که می دانیم سید اسماعیل بلخی با جمعی ازاعضای هیأ ت رهبری حزب اتحاد، درروز اول سال ۱۳۲۹ خورشیدی یا زمان صدارت شاه محمود خان زندانی شد. آنها مدتی را هم در زندان مخصوص ولایت کابل زندانی بودند. قصیدۀ شب دیجور( شب سیاه) هم در آنجا سروده شده است. بعد تعداد وسیعی از آن زندانیان به دهمزنگ انتقال یافته اند. پیرامون وقت دستگیری وبقیه جزییات آن پاکستانی اطلاعی دیگری دراختیار نگارنده نیست.از روی پاکستانی نامیدن او و تاریخ سرایش شب دیجور(جدی ۱۳۳۶ خورشیدی)، فقط این برداشت حاصل می شود که باید پس از به وجود آمدن پاکستان وی زندانی شده باشد.
شادروان بلخی از او چنین تصویری ارایه می دارد :
جانب غربی من ،حجرۀ پاکستانی است
که نشسته است به یک حالت عریان امشب
زیر پایش نبود هیچ ، به غیر از دو حصیر
نه ورا ملبس و نه بستر و سامان امشب
خواب از شدت سرما به دو چشمش نرسد
مانده محروم ، ز حرارت و ز غلیان امشب
گاه با ملّت افغان ، سخنی داشت ز طعن
کز خجالت نبود ، حالت تبیان امشب
گاه هم فکرتش از شدّت سرما می کرد
سوی ملتان سفر و جانب مکران امشب
با همان حالت غربت ،چه نیکو اخلاقی است
که حکایت کند از خلق کریمان امشب
پشت هر حجره همی رفت و همی گفت خدای:
نبود بی خبر از برّه و گرگان امشب
به یکی فندسیه دادی و یک را سگرت
با یکی لطف خوشی داشت ز احسان امشب
زودتر باز سوی مسکن خود بر می گشت
که نفهمند مگر جمع لَییمان امشب
آخر ای هموطنان ! من به کی گویم این درد
میهمان پهن کند سفرۀ میزبان امشب . . . (۹)
ادامه دارد
توضیحات ورویکردها
۱- میرزا سراج الدین بن حاجی میرزا عبدالرؤوف.سفرنامۀ تحف بخارا. تهران . انتشارات بوعلی ۱۳۶۹چاپ دوم. در بارۀ چاپ نخست آن چنین نوشته شده است : چاپ اول آن در سال ۱۳۳۳ هجریه ( قمری) در مطبعۀ کاگان بخارای شریف طبع شد.
۲- محمد هاشم زمانی . زندانی خاطرات .صص ۵۰ /۵۱
۳- منبع بالا ص ۵۴
۴- خالد صدیق چرخی . برگی چند از نهفته های تاریخ در افغانستان. جلد اول. ص ۳۸۵. چاپ امریکا/ ۱۳۹۰ خورشیدی.
۵- م.هـ . زمانی . زندانی خاطرات. ص ۵۲
۶- محمد آصف آهنگ . توضیح نام های اشخاص در شب دیجور. قصیدۀ سید اسماعیل بلخی
۷- از سخنان جناب خالد صدیق وبرداشت نگارندۀ این سطرها
۸- سید محمد اسماعیل بلخی. شب دیجور. سروده شده در زندان مخصوص . پهلوی ولایت کابل. جدی سال ۱۳۳۶ خورشیدی. بهره گیری از متن قلمی جناب آصف آهنگ. این متن قلمی را با متنی مطابقت داده ام که در سایت یا علی مدد، شعرشب دیجور نشر شده است.
۹- منبع بالا.
|