يكي از آداب، و بل
ضروريات معاشرت و همزيستي آدميان با هم، احترام متقابل است و البته يكي از
اشكال و جوانب اين احترام، خطابكردن به همديگر با نام نيك است.
در آموزههاي ديني ما
مسلمانان نيز خطاب كردن همديگر با نامهاي زشت و يا ناپسند، كاري نامطلوب
دانسته شده است، چنان كه يكي از حقوق فرزندان بر والدين را نهادن نام نيك
دانستهاند.
اين قضيه در بعد وسيع،
در مورد گروهها، قشرهاي اجتماعي و طوايف و فرقههاي ديني هم صادق است.
يعني نامي كه براي اين گروهها برگزيده ميشود نيز ميبايد بهگونهاي نباشد
كه شأن اجتماعي آنان را در چشم ديگران فرود بياورد.
ولي با اينهمه، در
جامعههايي كه هنوز به يك بلوغ فكري نرسيدهاند و يا اختلافهاي فرقهاي
دامنگير آنهاست، گاهي با اين پديده روبهرو ميشويم كه در آنها، بعضي
گروههاي اجتماعي، بهويژه اقليتها با نامهايي نه درخور شأن خويش ياد
ميشوند. ما ديدهايم كه مثلاً مناطق مركزي افغانستان، سالهاست كه با
عنوان «هزارهجات» ياد ميشود كه نامي است نازيبا و يادآور كلماتي مثل
«ميوهجات» و «سبزيجات». از اين قبيل است، نام «اهل هنود» براي جامعة
هندوان افغانستان كه گاهي از سوي ديگر اقوام و طوايف به كار ميرود.
اگر از نظر زباني
بنگريم، «هنود» يك جمع مكسّر عربي براي كلمة «هند» است. البته اين كلمه
در متون كهن ما نيز سابقه داشته است، ولي واقعيت اين است كه جمعبستن به
صورت مكسّر در مورد اقوام و ملل، هم از لحاظ اصول زبان فارسي نادرست است و
هم ناخواسته نوعي تحقير در خود دارد. ما مردم افغانستان همواره از كلمة
«افاغنه» كه غالباً توسط همزبانان ايراني ما به كار ميرفته است و گاه به
كار ميرود، رنجيدهخاطر بودهايم.
اما از اين گذشته، بايد
دانست كه «هنود» طبق قاعدة جمع مكسّر، بايد جمعِ كلمة «هند» باشد نه
«هندو» و از اين جهت هم كاربرد آن از لحاظ زباني درست نيست. به اين مشكل
بايد افزود كلمة «اهل» را كه ميبايد با اسم مكان يا اسم يك مذهب فكري يا
فقهي به كار رود، چنان كه مثلاً ميگوييم «اهل كابل»، «هرات»، «اهل
حديث»، «اهل كلام»، «اهل تسنن»، «اهل تشيع» و امثال اينها. ولي كاربرد
«اهل» در كنار صفت و آن هم صفت جمع، درست نيست. يعني ميتوان گفت «اهل
افغانستان» ولي نميتوان گفت «اهل افاغنه» يا ميتوان گفت «اهل
هزارهجات»، ولي نميتوان گفت «اهل هزارهها».
اين «اهل هنود» برفرض كه
درست هم باشد، به واقع بايد بر مردم هندوستان اطلاق شود، نه بر بخشي از
مردم افغانستان كه فقط از لحاظ مذهبي با مردم هندوستان اشتراك دارند. اين
نام به واقع به صورت غيرمستقيم افغانبودن بخشي از ملت افغانستان را زير
سؤال ميبرد و چنين وانمود ميكند كه آنان به كشوري ديگر تعلّق دارند، در
حالي كه نيك ميدانيم هندوان كشور ما از ديرباز به همين كشور تعلّق
داشتهاند و از اين نظر، حقوق قانوني مساوي با ديگر اقوام و قبايل دارند.
باري، از نظر اجتماعي،
يك اسم فقط وقتي مطلوب و مقبول است كه از سوي همان شخص يا اشخاصي كه بدان
ناميده ميشوند، مورد پذيرش باشد. در واقع يك نام درست آن است كه در درجة
اول، از سوي خود اشخاص پذيرفته شود تا ديگران. بنابراين اگر گروهي از اهل
فضل از يك طايفه يا قشر اجتماعي، بر نامي كه بدانها نهادهشده است، معترض
باشند، ديگران وظيفه دارند كه آن نام را به كار نبرند و با نامي ديگر كه از
سوي همان گروه پيشنهاد ميشود، تعويض كنند.
اين قضيه باري در مورد
مردم هزارهاي كه در اثر ستمهاي عبدالرحمان خان به ايران كوچيده بودند،
اتفاق افتاد. آنها در آغاز به «بربري» شهرت داشتند، ولي بنا بر
نارضايتيشان از اين اسم، دولت وقت ايران (در عصر رضاشاه پهلوي) اين نام
را به «خاوري» بدل كرد و اكنون هزارگان ايران، «خاوري» ناميده ميشوند.
همچنين است كلماتي مثل «اتراك» (تركها) و «اكراد» (كُردها) و امثال اينها
كه اكنون به خاطر همين ناپسندي خويش، به كنار نهاده شدهاند.
بنابراين مسلم است كه
جامعة شريف هندوان افغانستان، حق دارند نسبت به نامي كه مطلوب آنان نيست
معترض باشند و دولت و باقي مردم افغانستان ميبايد به اين حق احترام
بگذارند و زمينة تحقق آن را مهيّا سازند.
|