اوضاع اقتصادی:
اقتصاد افغانستان شکنند است.
این کشور ضروریات اولیه ای خود، چای، شکر، روغن، تکه، مواد پطرولی و
همچنان مواد ساختماتی،
ابزار آلات و مقادیر بزرگ مهمات، اسلحه و ماشین آلات حربی را از خارج وارد
میکند و تنها میوه خشک، پوست قرهقل و لاجورد به خارج صادر مینماید.
بیلانس تجارتی آن مطلق منفی است.
وضعیت پول افغانی (زیادتر روپیه گفته میشود) خیلی وخیم است. این پول در
خلال ده سال اخیر سه بر چهار حصه ای ارزش خود را از دست داده است. دولو در
این راستا یک مثال تعجبآور ارایه میکند. او میگوید که حکومت پس از آنکه
متوجه گردید که رقم مربوط به روغنیات و تیل در بودجه ای دولت کسری میباشد
یک هیأت تفتیش تعیین نمود تا دیده شود که آیا تقلبی در میان است یا نه؟ و
اگر است به کدام پیمانه؟ اما پس از بررسی معلوم گردید که اختلاسی صورت
نگرفته است اما مواد مذکور به قیمت نازلتر از قیمت خرید به بازار عرضه
میگردد!
تصمیم دولت در ایجاد انحصار در صادرات پوست قرهقل نیز نتایج تباه کننده
در قبال دارد. قرار تخصیصیه وضع شده برای بانک ملی افغانستان پنج صد هزار
پارچه، برای وزارت تجارت یک صد و پنجاه هزار پارچه و برای وزارت دفاع پنجاه
هزار پارچه پوست تخصیص داده شده است. به منظور به دست آوردن یک مقدار هنگفت
پول مؤسسات فوقالذکر قیمت فروش را به حدی بلند تعیین نموده اند که
خریداران از انجام معامله صرف نظر و از صحنه خارج گردیدند. در نتیجه ارزش
افغانی بیحد پایین افتاد و سرانجام پوستهای عرضه شده به قیمت خیلی
پایینتر از آنچه انتظار میرفت به فروش رسید (گزارش ۲۸ دسمبر ۱۹۳۴).
در ماه اپریل ۱۹۳۵ کار تنظیم امور مالی دولت به کمک جینو مانسیولیی
ایتالوی به پایان رسید. قرار است که نتیجه ای آن منحیث کود مالیاتی دولت
نشر و تعمیل گردد.
در اثر شناسایی با مانسیولی، دولو از سند مذکور با همه جزئیات آن گزارش داد
چرا که مانسیولی با منتهای مهربانی در مورد ریفورم مذکور یک راپور تایپ شده
ای سه ورقه ترتیب و برایش تسلیم داده بود. چندی پعد از آن دولو یک گزارش
جدید راجع به سیستم مالیهگیری در افغانستان ترتیب و به وزارت خارجه
فرستاد. طی این راپور که به شکل بکری ارایه گردیده است دولو از موجودیت
یازده نوع مالیه ای مختلف صحبت میکند. مالیه ای زمین سیرآب، مالیه ای زمین
للمی، مالیه ای مواشی، مالیه ای دکاکین، مالیه ای آسیابها، مالیه ای
عرادهجات، مالیه ای سرک ( حقالعبور)، مالیه ای مسکن (تکس شاروالی)، تکس
گمرکات، تکس عواید پوستی (تکت پوسته)، تکس بر عواید برق رسانی (گزارش ۲۳
اپریل ۱۹۳۵). او اضافه میکند که حصول مالیات و تکسهای فوق و پرداخت آن
به حساب دولت نیز یقیناً امری است مشکل و مملو از پیچیدگیهای زایدالوصف.
لعبور)ا
در ماه دسمبر ۱۹۳۵ بانک ملی افغان برای اولین بار به چاپ بانکنوت مبادرت
ورزید و بدین ترتیب این پول جدید در پهلوی سکههای مسی و نقره یی که تا آن
موقع از آنها استفاده به عمل میآمد، قرار داده شد.
مقامات افغانی میدانند که در نواحی مزار شریف و هرات زیرزمینی ای مملکت
شان مملو از مواد پطرولی میباشد. این مقامات برای زارعین وعده سپرده اند
که برای هر کسی که از علایم موجودیت پطرول در زمینش به حکومت اطلاع دهد
مبلغ صد افغانی انعام داده خواهد شد. به همین خاطر است که یک دهقان با
مقدار کمی از خاک زمینش که بالای آن مقدار امدکی پطرول خریده شده از بازار
را انداخته بود به دولت مراجعه کرد. یک متخصص آلمانی فوراً پرده از تقلب
برداشت و در نتیجه مکافات صد افغانی به مجازات صد ضربه ای چوب بر کف پای او
تبدیل گردید (گزارش اول مارچ ۱۹۳۵).
دو کمپنی به استخراج و صدور تیل دلچسپی گرفتهاند. یک کمپنی هالندی که
نماینده ای بانک پیرسون هالند از آنها نمایندهگی میکند و دیگری هم کمپنی
مقتدر ستاندارد آیل (همان گزارش).
و اما مناسبات افتصادی افغانستان با فرانسه تقریباً در سطح صفر قرار دارد.
تجارتخانه ای "ری ویان"
(Révillon)
در نظر داشت تعدادی گوسفندهای قرهقل افغانی را به فرانسه انتقال و به
ایجاد رمههای آن اقدام نماید. اما این پروژه تعقیب نشد. به تعقیب پیشنهاد
دولت افغانستان مبنی بر فروش تریاک برای صنعت دواسازی بالای فرانسه، حکومت
فرانسه به دولو پیام داد که تولیدات هندوچین [که در آنوقت مستعمره فرانسه
بود] به این منظور کفایت میکند. در ضمن نوشته بودند که در اثر خرابی
بستهبندی نمونههای فرستاده شده کیفیت خود را از دست داده بودند.
وزارتمختاری فرانسه با کمپنی چکوسلاواکیایای سکودا، که توپهای ۷۵ میلی
متره ای فرانسوی را تولید میکرد، همکاری نمود تا بیست عراده ای آن را بالا
افغانستان به فروش برساند ولی این اقدام نیز بینتیجه ماند. رونی دولو
اشاره کنان میگفت که تولیدات فرانسه عموماً خیلی گران میباشند. علاوتاً
بایست گفت که برخورد مقامات فرانسوی با مقامات افغانی نیز به شکل ناشیانه
صورت میگرفت. در همین راستا دولو یک نشانی را که دولت فرانسه نظر به
تفاضای او عنوانی فیضمحمد خان وزیر خارجه افغانستان فرستاده بود، چون
مقامات فرانسوی یک نشان نسبتاً کم ارزشی را انتخاب نموده بودند، از بیم
اینکه مبادا مقامات افغانی تفویض آنرا هتک حرمت تلقی نمایند دوباره به
پاریس ارسال نمود
(گزارش ۲۵ آگست ۱۹۳۵). جانشین دولو، دوفور دو له پراد نیز ثبت نموده است که
حین دیدار شاهمحمود خان وزیر دفاع افغانستان از پاریس در ماه نوامبر ۱۹۳۶،
مقامات فرانسوی با منتهای بی مبالاتی با او رفتار نمودند. چنانچه در جریان
یک محفل رسمی، در حالیکه شاهمحمود خان در سه متری البرت لوبران
(Albert Lebrun)
رییس جمهور فرانسه قرار داشت هیچ کسی به فکر اینکه او را به رییس جمهور
معرفی کند نیافتاد! (گزارش ۱۰ دسمبر ۱۹۳۶).
در همین راستا روسها و جرمنها حین بازدید مقامات افغانی از ممالک شان
نسبت به مقامات فرانسوی زرنگی ی ویژه ای از خود نشان دادند.
زوزف هاکن - مشاور خاص:
در افغانستان دهه ای ۳۰ ژوزف هاکن آمر هیأت باستانشناسی ای فرانسه و
جانشین الفرد فوشه، از نگاه علمی و از نگاه سیاسی از یک موقعیت خاصی
برخوردار بود.
در آن زمان ژوزف هاکن به حیث بزرگترین متخصص در هنر شرق دور شناخته میشد.
او در نتیجه ای روابط نیکی که با عالیترین مقامات دولت شاهی [افغانستان]
داشت در ایجاد روابط بین افغانستان و فرانسه رول اساسی ای بازی نمود.
زمانیکه نادر شاه و فامیلش در مهاجرت مقیم پاریس بودند او از ایشان
خبرگیری کرده بود و آنها این را هرگز فراموش ننمودند. بدین صورت هاکن به
آسانی میتوانست با صدراعظم، با برادرش شاهمحمود خان وزیر دفاع و بالاخره
با مارشال شاهولی خان داخل تماس شود. چنانچه چندی بعد یک وزیرمختار دیگر
فرانسه – ژان باتیست باربیه – به همین لحاظ با او حسادت ورزید.
دولو هاکن را نسبت به آنچه یقیناً آرزویش بود کمتر شناخت چه اخیرالذکر
تقریباً کلیه ای سال ۱۹۳۵ را در سفر گذشتاند. اما نوشتههای او را میخواند
و در ضمن با اعضای دیگر هیأت باستان شناسی – دافا - ژان کارل و ژاک مونیه
(Jacques Meunié)
آشنایی داشت. مخصوصاً که دفتر دافا نیز در داخل محوطه ای وزارتمختاری قرار
داشت.
هکن به خاطری در بین مقامات بلندپایه ای افغانی از حیثیت خاصی برخوردار بود
که کشفیات او (مانند کشفیات اسلافش) و دستیابی اش به آثار باقی مانده از
تمدنهای درخشان ماضی سبب ارضای احساسات ملی افغانها میگردید و ضمناً
ادعای کسانیرا که مدعی بودند که افغانستان یک کشور بیتاریخ است – شاید
منظور ایران بوده باشد – خنثی میساخت.
در سالهای ۱۹۳۱
–
۱۹۳۲ هاکن در سفر مسمی به "راهپیمایی ی زرد"
که به تشبث
آندره سیتروئن
(André Citroën)
ترتیب شده بود اشتراک نمود. سپس آمریت مؤسسۀ
"خانۀ فرانسه – جاپان" را عهدهدار شد. او در سال ۱۹۳۴ به حیث آمر دافا
مقرر گردید و کاوشکاریهای بامیان و به تعقیب آن در ۱۹۳۶ کاوشکاریهای
بگرام را به کمک خانمش "ریا" (ماری پارمانتیه –
Marie Parmentier)
و ژان کارل انجام داد و گنجینههای نایاب مربوط به امپراطوری کاشانی را کشف
نمود.
در
سال ۱۹۳۹ [شروع جنگ جهانی دوم] او که در قوای احتیاط رتبه کاپیتانی داشت
از جانب مقامات نظامی جلب و با رتبه اعزازی قومندان در قطعات مربوط به
جنرال ویگان
(Général Weygand)
فرمانده قوای عملیاتی در ساحه شرق اوسط جذب و به همین عنوان به مقامات
افغانی معرفی گردید. او یکبار برای اجرای وظیفه عازم بیروت گردید و در
آنجا نظر به درخواست آمرینش در باره افغانستان، هندوستان و پاره مسایل
دیگر چندین راپور نوشت.
هاکن در سال ۱۹۴۰ طی تلیگرامی که از کابل فرستاد از پیوستن خود به جنرال
دوگول
(Général de Gaulle)
خبر داد و در ماه اکتوبر همان سال همراه با خانمش و کارل وارد لندن گردید.
پس از تقرر به حیث نماینده ای "فرانسه آزاد"
در شرق دور کشتی عازم او و خانمش به تاریخ ۲۴ فبروری ۱۹۴۱ توسط قوای بحری
دشمن غرق گردید و هر دو جان باختند. با دریافت این خبر همکارش کارل خودکشی
نمود.
بعدها، مدیر جدید "دافا" دانیل شولومبیرژه
(Daniel Schlumberger)
از کارآمد های باستانشناسی ای هاکن به شدت انتقاد نمود. ما نمیتوانیم که
در این مورد قضاوت کنیم. ولی مسلم است که در سالهای بین دو جنگ عمومی،
هاکن در ایجاد مناسبات بین فرانسه و افغانستان رول قاطعی بازی نمود و با
وزیرمختاران فرانسه نیز کمکهای شایانی نموده است.
دولو – سیاح: در شماره ی آینده میخوانید
|