کابل ناتهـ، Kabulnath



 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

Deutsch
هـــنـــدو  گذر
آرشيف صفحات اول
همدلان کابل ناتهـ

دريچهء تماس
دروازهء کابل

 

 

 

 

۱

 

 

 

۲

 

 

۳

 

 

 

۴

 

 

۵

 
 

   

برگردان داکتر خلیل الله وداد

    

 
پیشینه تاریخی پیدایش معضل پشتونستان و ایجاد ولایت مرزی شمالغرب (صوبه سرحد)

 

 

 

بخش چهارم.

تصمیم مبنی بر تعلق ولایت مرزی شمالغرب (صوبه سرحد) به پاکستان.

۱. موقف لیگ سراسری مسلمانان هند و محمد علی جناح. کمپاین مقاومت مدنی مسلم لیگ در ولایت مرزی شمالغرب (صوبه سرحد)

                                                

اقدامات مستقیم در راستای ایجاد پاکستان که به برخوردهای خونین جماعتی انجامیدند، ولایت صوبه سرحد را نیز احتوا کردند، گرچه اوضاع در این استان از ولایات دیگر بکلی تفاوت داشت. در صوبه سرحد تقریبا همهء باشندگان مسلمان بوده، سیکها و هندوها اقلیت مطلق بوده و برای هواداران ایجاد پاکستان هیچ خطری پنداشته نمیشدند. مگر بقول س. آ. ریتنبرگ در میان پشتونهای صوبه سرحد نه فقط سنن اسلامی بلکه رسوم و عنعنات ملی (قومی) نیز پایدار بوده و در آنجا نه فقط شریعت بلکه اصول حقوق عادی موسوم به «پشتونوالی» مسلط بود. فقط شهرستان دیره اسماعیل خان و هزاره با بیشترینه نفوس پنجابی از این امر مستثنی بودند. ۱ بنابراین دشمن اصلی مسلم لیگ ملی گرایان پشتون یعنی کانگرسیهای مسلمان بودند و کمپاین مقاومت مدنی مسلم لیگ برضد حکومت کانگرسی ولایت که فقط از مسلمانان تشکیل یافته بود، صورت میگرفت. همکاران لیگ پس از رویدادهای کلکته و بیهار آنان (پشتونها) را خاین پنداشته و بنابراین مبارزهء حاد و حتی شدیدی در جریان بود. هواداران لیگ فقط آنها را دشمن اصلی میپنداشتند، نه استعمار انگلیس را.

چرا در ولایتی که بیشترینه باشندگانش از کمونالیزم حمایت نکرده و کانگرس پیروزیهای بیشتری بدست آورده بود، ناگهان انفجار تمایلات ضد کانگرسی و پشتیبانی از داعیهء پاکسان رخ داد؟  در بالا یاددهانی شد که پندار دو ملتی مورد پسند رهبر لیگ م. ع. جناح قرار گرفت. این اندیشه شالودهء فکری هواداران تشکیل پاکستان را ساخت. او. پلیشوف تاکید میکند: پندارهای م. ع.  جناح (۱۸۷۶-۱۹۴۷) رهبر جنبش ایجاد پاکستان «پدر ملت» و رییس تغییر ناپذیر مسلم لیگ را بشکل فشرده میتوان چنین فرمولبندی کرد:

- در پاکستان باید سیستم ادارهء سکولار (لائیک) و دموکراتیک مستقر باشد؛

- تعلق به ملت واحد، نه تعلق به دین یگانه اصل عمده پاکستانیها میباشد؛

- حکومت پاکستان در فعالیتهایش باید از اصول اسلامی و سنن عدالت اجتماعی، مساوات و شکیبایی پیروی کند.۲ 

باید گفت که م. ع. جناح از آنجمله ایدیولوگهایی بود که جذبهء شعارهای سوسیالیستی را میدانست. چنانچه او گفته بود: مرام قاطع تمام تلاشهای ما در عرصه های اقتصادی و اجتماعی استقرار سوسیالیزم اسلامی در پاکستان میباشد. ۳

پندار «سوسیالیزم اسلامی» برای همکاران نزدیک م.ع. جناح نیز بیگانه نبود. لیاقت علیخان و خ.ش. سهروردی نیز آنرا میپسندیدند. اینها همه گواه آنند که ایده های سوسیالیزم در آنزمان کشش داشتند. 

م. ع. جناح دربارهء پندار ایجاد پاکستان گفته بود: این نظر چنین است، ما میخواهیم دولتی داشته باشیم که مطابق طبیعت و فرهنگ خویش در آن رشد نماییم.۴ یعنی او پاکستان آینده را دولتی عادی مدنی و دموکراتیک میدید۵. م.ع. جناح آنرا چنین توصیف میکرد: اشتباه نکنید. پاکستان- تئوکراسی*[1]  و چیزی شبیه به آن نیست...  در هر حالتی پاکستان دولت تئوکراتیک نخواهد بود که آنرا روحانیون که وظایف یزدانی دارند، رهبری کنند.۶

او. پلیشوف تاکید میکند که م.ع. جناح فکر میکرد که حکومت پاکستان باید از سنن و اصول  اسلامی پیروی کند. درست از اصول و نه از قوانین آن. در گفته های م.ع. جناح یک نکته هم نیست که درآن از قوانین شریعت که شالودهء قانونگذاریهای دولت پاکستان را بسازند، تذکر رفته باشد.۷

برعکس، او تاکید میکرد که در پاکستان آینده پیروان همهء مذاهب حقوق مساویانه خواهند داشت. چنانچه م. ع. جناح در بیانیهء پیرامون انتخاب وی بحیث رییس مجلس مقننه پاکستان گفت: اکنون- فکر میکنم که ما میدانیم، و شما درک میکنید، که ایدیال ما با روان عصر کنونی مطابقت دارد، که هندوان باید دیگر هندو نبوده و مسلمانان دیگر مسلمان نباشند، البته نه به مفهوم دینی آن زیرا این امر کار شخصی هرکس است، بلکه به معنی سیاسی آن بحیث شهروند دولت.۸

با درنظرداشت این امر دیده میشود که م.ع. جناح طرفدار سیکولاریزم و برضد اسلامیزم بود. در خطابیه یی به دانشجویان دانشگاه الیگره در سال ۱۹۳۸ او از رهایی بخش باشعور سیاسی جامعه اسلامی از‌»تاثیر نامطلوب» ملاهها به مثابهء خدمت بزرگ مسلم لیگ یادآوری کرده بود.۹

موقف این چنینی رییس مسلم لیگ، البته با خشم اسلامگرایان که آرزومند تفوق قوانین شریعت در کشورهای هوادار ترویج سنتی اسلام بودند، مواجه شد.

آیا این موضع م.ع. جناح بویژه در شرایط ولایت صوبه سرحد که بنابر بیسوادی بیشترینه مردم زیر تاثیر ملاها قرار داشتند، واقعبینانه بود؟  تجربه نشان میدهد که حتی هر آغاز پیشرونده در چنین شرایطی بدون اتکا به قرآن و پیامبر محکوم به شکست است. مگر، آیا قاید اعظم بدون جلب کمک روحانیون اسلامی فقط با پشتیبانی مسلمان فرهیخته میتوانست حمایت مردم از پندارهایش در این استان را بدست آورد؟  

اصول دموکراتیک م.ع. جناح همچون تضاد با اسلام دیده نمیشد، چون هر شهروند پاکستان میتوانست مناسک دینی اش را بدون ترس از بازداشت، اجرا کند. اینگونه علما از زندگی اجتماعی که دارای ماهیت سيکولار بود، بدور نگهداشته میشدند. مگر بدبختی در آن بود که قشر مسلمان فعال سیاسی که در میان آن اندیشه های دولت سیکولار (لائیک) زاده شده بود، بسیار ناچیز بود. این قشر بصورت عموم از نخبه گان روشنفکر «سالاریات»[2]  یا حقوق بگیران ۱۰ تشکیل یافته بود. این ترکیبی گوناگون از روشنفکران با مرام ایجاد دولت اسلامی در جنوب آسیا بود. مگر برخلاف مناطق دیگر هند برتانوی که این قشر ناچیز بود، آیا میشد این اکثریت را در صوبه سرحد نادیده گرفت؟ از سویی خود تیوری دو ملت از جانب م. ع. جناح پایه ریزی نشده بود، و فقط در راستای ایجاد دولت پاکستان استفاده شد. در واقع این تیوری واهی و میان تهی بود چونکه ملت مفهوم دینی نه بلکه سیاسی است. البته در شرایط بیسوادی آنهم در صوبه سرحد، اسلامگرایان بسادگی میتوانستند بدون دشواری پندارهای روشنگرایانه م.ع. جناح را به گونه مذهبی تفسیر کنند. در هند برتانوی آنزمان ناممکن بود که پندار ایجاد پاکستان بدون درنظرداشت اتکأ به قوانین شریعت و قرآن تبلیغ گردد. در چنین شرایطی فقط مذهبی های صوبه سرحد میتوانستند از این طرح دفاع کنند. بی کمک و بدون مداخلهء پیر مانکی شریف مسلم لیگ نمیتوانست نفوذش را در ولایت صوبه سرحد برقرار نموده و پیروزی نهایی را در ریفراندوم این استان بدست آورد.۱۱

 علما نیز در این راستا کمک بزرگی نمودند. مولانا شبیراحمد عثمانی برای کمک رسانی در این ولایت مرزی موظف شد. ۱۱ باینترتیب مسلم لیگ در صوبه سرحد نمیتوانست با اتکا به سیکولاریزم و بدون حمایت پیر پانکی شریف و علمایی چون مولانا شبیر احمد عثمانی، مولانا ستارخان نیازی و دیگران رای دهندگان را بسویش جلب کند.۱۲

به اینگونه بدون درنظرداشت پندارهای نیکوی م.ع. جناح، این واقعیت که لیگ سازمان اسلامی بوده و گرچه مبارزهء آن نه به ایجاد دولت اسلامی بلکه به دولتی تشکیل یافته از اکثریت مسلمان میانجامید، برای بنیاد گرایان مذهبی که شمار شان کم نبود، کافی بود تا به جنبهء سیکولاریزم و دموکراتیک پندارهای قاید اعظم توجه نه بلکه به ایدههای  اسلامیستی قابل درک وی توجه نمایند. درست همین عامل تأثیر قاطعی را در مسأله تعلق و سرنوشت آیندهء ولایت صوبه سرحد و انکشاف بعدی خود پاکستان بازی کرد. 

برای اسلامگرایان دموکراسی م. ع. جناح نه بلکه قدرت مهم بود. او. و. پلیشوف مینویسد: «هرگونه اسلام سازی توسط هرکسی که پیش برده میشد، اهداف سیاسی را تعقیب میکرد که در گام نخست برای بدست آوری حاکمیت ویا حفظ آن صورت میگرفت».۱۳ همزمان باید اضافه کرد که اشتهای بنیادگراها به مرزهای دولتهای خویش محدود نمیماند که بشریت بارها در درازنای تاریخ به آن معتقد شده است.  

عامل کمپاین مقاومت مدنی در صوبه سرحد خودسری رهبران کانگرس نیز بود. رهبری شاخهء ولایتی صوبه سرحد کانگرس در واقعیت در سال ۱۹۴۶ اشتباه شعبات کانگرس در ولایات دیگر در سالهای ۱۹۳۶-۱۹۳۷ را تکرار کرد. ماهیت قضیه در این بود که کانگرس باید در صورت عدم کسب بیشترینه رای مطابق رسم معمول باید حکومات اییتلافی با احزاب دیگر را میساخت، چنانکه چنین هم کرد (مثلا در آسام). مگر در آنجاهایی که شرایط خواستار ایجاد حکومات اییتلافی مسلم لیگ و کانگرس ملی هند بود، شوربختانه که این اصل مراعات نشد.۱۴

در سال ۱۹۴۶ پس از گذار پیروزمندانه کانگرس در انتخابات ولایتی حکومت کانگرس در استان صوبه سرحد فقط از شمار اعضای کانگرس انتخاب شد که برعلاوه خان صاحب از سه تن دیگر که یکی آن مهرچند خانه- یک هندو بوده و بگونه آشکار متناسب به درصد باشندگان هندوتبار در صوبه سرحد نبود،- تشکیل یافته بود.  بعبارهء دیگر رهبران شاخه ولایتی کانگرس بحیث نخبه گان (سیاسی) میتوانستند، شمار کرسیهای وزارت را بیشتر نموده و چند پست را به شعبه ولایتی مسلم لیگ دهند. علاوه براین در آنزمان ادارهء برتانیا برنامه تقسیم هند را نداشت. و به پندار ما اگر معاون صدراعظم نه جواهر لعل نهر بلکه م.ع. جناح میشد، میشد که از تقسیم  کشور جلوگیری شود.

پس از اعلام «کمپاین اقدامات مستقیم» از سوی رهبری مرکزی مسلم لیگ شاخهء صوبه سرحدِ آن نیز در پیشبرد فعالانهء آن سهیم شد. «کمپاین اقدامات مستقیم» در صوبه سرحد توسط «کمیته اقدامات مستقیم» پیس برده میشد. رییس این کمیته پیر پانکی شریف بود. اعضای دیگر آن ارباب عبدالغفور و رهبران محلی شعبه ولایتی لیگ بودند. جالب است که عبدالقیوم خان برخلاف انتظارش عضو کمیته نشد.۱۵

حکومت ولایتی صوبه سرحد به اقداماتی ویژه برای جلوگیری از رویاروییها و بی نظمیهای ممکن در «روز اقدامات مستقیم» در ولایت دست یازید.۱۶ محکمه (دادگاه) پیشاور حکمی را صادر کرده و در آن منع سازماندهی و راه اندازی تظاهرات و دادن بیانیه هایی که زمینه ساز برخوردهای جماعتی باشند، را اعلام کرد. این فرمان از تاریخ ۲۷ اگست تا ۷ اکتوبر ۱۹۴۶ نافذ بود. احکام همانندی در تمام شهرهای ولایت (صوبه) سرحد نافذ شدند.۱۷

بتاریخ ۱۶ اگست اتحادیه کارمندان دولتی صوبه سرحد اعلام کرد که این اتحادیه از تاریخ ۲۷ اگست اعتصاب را آغاز میکند. «روز اقدامات مستقیم» بدون کدام برخورد و هرج و مرج گذشت. هرتال، اعتصاب دکانداران و مغازه داران در پیشاور و شهرهای دیگر راه اندازی شده و در جریان آنها میتنگها و مظاهراتی سازماندهی شدند که همهء آنها با آرامش گذشتند. ۱۸      

در ماه سپتامبر «کمیته اقدامات مستقیم» قطعنامه یی را مبنی بر گسترش ساحه مبارزه اش تصویب کرد. در یکی از آنها پیرامون آمادگی برای تهیهء فهرست مبلغان برای گسیل به بیرون از ولایت تذکر رفته بود. یک مصوبه دیگر مسلمانان را به خرید محصولات فقط از مغازه مسلمانها مجبور میکرد تا به اینگونه به اقتصاد آنان کمک شود. همچنان قطعنامه سومی نیز تصویب شد که طی آن از حقوقدانان مسلمان درخواست شده بود تا در راستای ایجاد پاکستان تبلیغ کرده و در محاکم از اعضای لیگ دفاع کنند. برای اجرای این قطعنامه ۱۴ حقوقدان شناخته شده پیشاوری جلسه یی را در خانهء یکی از سازمان دهندگان شاخه ولایتی لیگ میان ضیاالدین دایر کردند. آنها باتفاق آرا فیصله کردند تا با مسلم لیگ همکاری همه جانبه کنند.۱۹    

اتاقهای تجارت اسلامی جلسه یی را پیرامون چالشهای استقلال اقتصاد مسلمانان دایر کرد. در این نشست که رییس سازمان ولایتی پیشاور لیگ میان عبدالله شاه  اعلام کرد که باید به اقدامات جدی در راستای فروش کالاهای مولدان مسلمان و استقلال آنها از هندوان دست یازید. میان ضیالله تاکید کرد که بازرگانی و صنعت خط الرأس ملتها بوده و نقش اساسی هندوها در عرصه های دیگر به برکت قدرت در این دوعرصه ممکن شده است.۲۰  

اینهمه اقدامات سودی حاصل مبارزان مرام پاکستان نکرد. مگر رویدادهای کلکته و بیهار خواستار اقدامات پاسخی بر علیه هندوان شدند. برای کمک به بنگال و بیهار از صوبه سرحد هیاتی گسیل شد. روزیکه هیات کمک طبی به استیشن پیشاور میرفت، رسوایی یی رخ داد که همانا توهین به یک زن هندو و یک سیک بود.۲۱

 هیاتی به کلکته و بیهار جهت بررسی امور در محل اعزام شد. گفته های آنها مورد استفاده مطبوعات در صوبه سرحد قرا ر گرفت. همچنان اقداماتی عملی برای نگهدارای کودکان یتیم و بیوههای بیهار و بنگال اجرا شد. همچنان در صوبه سرحد «سازمان دفاع از اقلیت مسلمان» برای کمک مسلمانها بشمول تبادلهء باشندگان تاسیس شد.۲۲  

 اوضاع در استان صوبه سرحد و ولایات دیگر به وخامت میگرایید. در وزیرستان فقیر ایپی به مبارزه اش ادامه میداد. نفوذ فقیر چنان پهناور بود که هم کانگرس ملی و هم مسلم لیگ به تلاشهای پیگیری برای جلب وی انجام دادند.۲۳ مگر مسلم لیگ بگونه آشکار در این امر ناکام شد. فقیر برخلاف انتظار رهبر مسلم لیگ جناح، در تاسیس پاکستان تهدیدی جدی را برای مردم میدید. وی همانند دوران آستانهء جنگ باعث امیدواری کانگرس ملی و رهبران آن بود. فقیر هیچگاهی امکان آنرا نمیدید که زیر حاکمیت مسلم لیگ سازمانی که همواره از حمایت دشمنانش انگلیسها برخوردار بود- درآید.۲۴ 

زمامداران انگلیس نمیتوانستند که جلو مبارزه و مقاومت فقیر را بگیرند، بنابرآن به بمباردمان مواضع و روستاهای وزیرستان ادامه میدادند. مگر ناگهان در صوبه سرحد یک عامل دیگر تشنج نیز بمیان آمد. بروز ۲۱جون  نمایندهٔ سیاسی (پولیتیکل اجنت) انگلیس جانس دونالد توسط گروهی از طایفهء برومی خیل ربوده شد. زمامداران بریتانیایی رهایی بیدرنگ او را درخواست نمودند. مگر ربایندگان و حامیان آنها از رهایی وی خودداری کردند. پس از این حاکمان انگلیس محلات مسکونی ربایندگان را مورد بمباردمان هوایی و توپخانه قرار دادند، تا آنها را به اجرای تقاضاهای خویش مجبور سازند.

در نهایت گناه این کار به گردن جواهر لعل نهرو معاون نخست وزیر حکومت هند انداخته شد. مگر نهرو بمباردمانهای آنها را نکوهش کرده و اعلام کرد که ولایت مرزی شمالغرب نباید دیگر عرصهء پیشبرد «فاروارد پالیسی» علیه کشورهای همسایه هند باشد.۲۵ او همچنان اعلام کرد که تصمیم بازدید از صوبه سرحد و منطقه قبایل را دارد.

این تصمیم ج. ل. نهرو باعث خشم نایب السلطنه هند لارد اویویل شد. وی در جریان مکاتبه با او. کِروی ازاو درخواست ممانعت سفر نهرو را کرده و بادرنظرداشت پافشاری معاوم نخست وزیر به تفهیم کرداشاره کرد که این کار را تاحد ممکن (برای نهرو، مترجم) دشوار سازند.۲۶ عبدالکلام آزاد و سردار پاتیل نیز مخالف سفر نهرو به استان صوبه سرحد بودند. مگر موضع رهبر آنان در این امر تغییر ناپذیر بود. ۲۷     

اداره انگلیس در راستای جلوگیری از سفر نهرو به صوبه سرحد غیرفعال نماند. او. کِروی به دهلی آمد. وی با سفر معاون نخست وزیر به پیشاور موافق بوده، ولی مخالف برقراری ارتباطاتش با رهبران قبایل بود. مگر نه اندرزهای اویویل و نه دلایل دیگران هیچکدام تاثیری نداشتند. در آنصورت گورنر صوبه سرحد و نایب السلطنه به م. ع. جناح مراجعه کرده و از وی خواستند  تا او از هوادارنش بخواهد تا آنها از راه اندازی تظاهرات برضد نهرو خودداری کنند. در نامهء مورخ ۱۴ اکتوبر ۱۹۴۶ او به نایب السلطنه وعدهء اجرای آنرا داد.۲۸ 

عبدالغفار خان و خان صاحب مبتکران سفر ج. نهرو بودند. رهبر خدایی خدمتگاران از لزوم کمک به مردم ساحهء قبایل به نهرو میگفت. او تاکید میکرد که اگر اینکار صورت گیرد، ناآرامیها در آنجا خاتمه مییابند. وی همچنان به نهرو میگفت که پول تخصیص یافتهء قبایل در جیب زمانداران انگلیسی و ملکها گم میشود. رهبران کانگرسی صوبه سرحد با اتفاق نظر به نهرو تلقین میکردند که این کار را کند چون به حمایت پشتونهای سرحدی از کانگرس اطمینان داشتند.۲۹ عبدالغفار خان به نهرو میگفت: بیآ و با مردم ملاقات کن. آنها بسیار تهیدست و خیلی توهین شده اند، مگر آنها ترا دوست دارند.۳۰ کانگرسیهای صوبه سرحد و ج. نهرو بصورت واضح اوضاع را درست درک نمیکردند. در احساس مردم دگرگونی بمیان آمده بود. اینرا هم ماموران ادارهء انگلیس و همچنان رهبران لیگ میدانستند. باوجود هوشدار همکاران حزبی خویش ج. هنرو، عبدالغفار خان و خان صاحب بهر کاری رست یازیدند، تا این سفر صورت گیرد.

یک چیز دیگر نیز باعث هراس مخافان این سفر شد که همانا درخواست علنی نهرو مبنی بر الغای اداره سیاسی و دادن مسایل مربوط به قبایل به وزارت امور خارجه یعنی ادارهء زیر نظارت شخص خودش، بود. اینکار را نه اجنتهای سیاسی که بیکار میشدند و نه رهبران لیگ اجازه میدادند، چون در آنصورت کانگرس میتوانست در میان قبایل به تبلیغات بپردازد. آغاز کمپاین «اقدامات مستقیم» در میان قبایل تاثیر کمی داشت، مگر هنگامیکه نهرو تصمیم به سفر صوبه سرحد گرفت، اوضاع بطور دراماتیک دگرگون شدند.۳۱  

بروز ۱۶ اکتوبر نهرو به پیشاور آمد.۳۱ او ازسوی چهرههای رسمی صوبه سرحد از جمله صدراعظم خان صاحب، عبدالغفار خان و سکرتر گورنر ولایت پذیرایی شد. ناآرامیها بیدرنگ پس از بزمین نشستن هواپیما در میدان هوایی پیشاور آغاز شدند. بیش از پنجهزار هوادر لیگ مجهز با اسلحه سرد و گرم به آنجا رفتند تا مخالفت شان را به سفر نهرو ابراز نمایند. آنها در درازنای راه خروجی فرودگاه قرار گرفته و شعار میدادند: «نهرو گم شو!» و «مرگ بر کانگرس». ۳۳ 

معاون نخست وزیر از راه اضافی خارج شد. خان صاحب مجبور شد هنگام استقبال نهرو از دهلیز دراز مظاهره کنندگان سبزپوش بگذرد. در جایی که خان صاحب میخواست از موترش پیاده شود، یکی از مظاهر چیان نیزه یی را بسویش پرتاب کرد. نیزه به یک افسر هندی که در نزدیکی او بود، اصابت کرده و یونیفورمش را پاره نمود مگر صدمه یی برایش نرساند.۳۴ خان صاحب برای دفاع از نهرو دست به تفنگچه اش برد. مظاهره چیان موترهای دیگر را نیز محاصره کردند. پس از رفتن نهرو از فرودگاه آنها مارش کنان بسوی خانه یی که او توقف کرده بود، رفته و به تظاهراتشان ادامه دادند. حکومت دست به اقدامات دفاعی زد. واحدهای ارتش انگلیس و هند مجهز با تفنگ و سرنیزه در بخشهای گوناگون فرودگاه جابجا شدند. رهبری مظاهره کنندگان را که عبدالقیوم خان بعهده داشت، اعلام کرد که اگر در تمام دنیا آرامش باشد در صوبه سرحد اکنون جنگ است.۳۴

بروز ۱۷ اکتوبر ج. ل. نهرو همراه با مشایعینش به میرانشاه در وزیرستان شمالی رفته و از آنجا به رزمک رسید. هنگامیکه یکی از هواپیماها به زمین نشست، مورد شلیک مرمی ۲۲ ملی متری توپخانه مستقر در نزدیکی رمزک قرار گرفت.۳۵

در جرگه برگزار شده در میرانشاه اشتراک کنندگان به نهرو نامه یی را به زبان اردو دادند که در آن واضح شده بود که وزیریها  از آزادیهای خویش دست نکشیده و اگر آنها بخواهند در بارهء سیاست هند بحث کنند با جناح تماس خواهند گرفت. این جرگه موضع خیلی خصمانه نسبت به نهرو داشت. عبدالغفغار خان میگفت که این فقط نمایش آغازین است، و خان صاحب گفت که اینها طور ویژه از سوی ادارهء سیاسی گسیل شده اند تا با نهرو ملاقات کنند. مگر نمایندگان ادارهء سیاسی این ادعا را تکذیب کردند.   

فقیر ایپی از سفر نهرو استقبال کرده و اعلام کرد که آمادهء ملاقات با اوست، مگر اینکار را تا زملنیکه هند زیر تسلط انگلیسها ست نمیتواند بکند. عبدالقیوم خان که خودرا اپوزیسیون انگلیسها پنداشته و تظاهرات را رهبری میکرد، عبدالفغار خان  را بعلت دعوت نهرو به صوبه سرحد در ناآرامیها مقصر میدانست.۳۶ هیات نهرو به رمزک و وانه رسید. در رمزک و وانه همان چیزی که در میرانشاه رخ داده بود، تکرار شد.۳۷  ج. ل. نهرو در آنجا از واحدهای مستقر ارتش هند نیز دیدن کرد. این ملاقات برعکس در یک فضای دوستانه صورت گرفت. هنگام برگشت هیات از رمزک به پیشاور حکومت صوبه سرحد برای آنها در درازنای راه سربازان هندی را جابجا کرد، که مورد حمله افراد قبایلی قرار گرفته و در نتیجه یک سرباز هندی کشته و سه تن زخمی شدند. 

در ساحه قبایل تنها مبلغان لیگ نه بلکه بازیگران دیگری نیز فعال بودند. چنانچه برنامه کشتن نهرو هنگام سفرش به روستاییکه مورد بمباردمان قرار میگرفت، طرح شد، مگر شخص قاتل ازبین برده شد.۳۸  بروز ۱۸ اکتوبر در بازارهای محلی اعضای لیگ میتنگهایی را سازماندهی کرده و شعار میدادند تا از هندوی کاستی- نهرو پشتیبانی نشود.

هیات به ناحیه تانک و سپس به  جندولو که نماینده سیاسی (پولیتکل ایجنت) آن دیوان شیوسراندال هندو بود رفت. در جندولو نهرو با استقبال گرم مواجه شد.۳۹ مگر هنگام برگشت به تانک، هنگامیکه گروه نهرو به شهر میرفت، مورد حمله هواداران لیگ قرار گرفت. چنانچه ۱۶ تن با پرتاب سنگ زخمی شدند، که سه نفر شان به شفاخانه بستری شدند. ۴۰ پس از این بازهم یک حمله دیگر صورت گرفت که پیامد آن زخمی شدن خبرنگار انگلیسی بود.

با اینهم فردا تصمیم رفتن به ایجنسی مالاکاند که نمایندهء سیاسی (پولیتیکل ایجنت) آن شیخ محبوب علی از شرکت کنندگان شورش براندازی امان الله خان و برتخت نشانی «بچه سقا» بود، گرفته شد.۴۱ هنگام رسیدن به مالاکاند به عبدالغفار خان و خان صاحب هوشدار داده شده بود، که بالای شان سوء قصدی از سوی افراد محبوب علی صورت میگیرد. مگر خان صاحب اخطار را نادیده گرفت و در نهایت هنگام رسیدن هیات به آنجا مورد حمله قرار گرفت. چنانچه شانه عبدالغفار خان توسط سنگ زخمی شد. تودهء مهاجم پس از آنکه خان صاحب تهدید به شلیک نمود، فرار کرد. در راه درگی هیات دوباره مورد حمله قبایلییان قرار گرفت. یکی از سنگها بسوی نهرو پرتاب شده ولی عبدالغفار خان توانست از آن با دستش جلوگیری کند. دست (غفار خان) زخمی شده و مدتی در بنداژ بود. برعلاوه یکی از اوباشان ظرف پر از کثافات را به درون موتر شان انداخت، نهرو و عبدالفغار خان توانستند بموقع خودرا عقب بکشند، مگر خان صاحب نتوانست. گروه نامبرده با دشواری زیاد به پیشاور رسید. 

در روز بعدی ج. ل. نهرو و عبدالغفار خان به خان صاحب خبر دادند که آنها ضرورتی به محافظان انگلیسی ندارند، چونکه آنها با سهل انگاری خویش به حمله کنندگان عملا کمک میکنند. پس از این نگهبانی آنان توسط فعالان خدایی خدمتگار و هواداران مردمی مسلح صورت میگرفت. سفر گروه از پیشاور به سرداریاب- مرکز آمادگی خدایی خدمتگاران بگونهء باشکوهی سپری شد. در سرداریاب میتنگ بزرگی دایر شد. اعضای لیگ که برای تظاهرات متقابل آمده بودند، قادر به تدویر آن نشدند. پس از پایان میتنگ گروه به پیشاور برگشته و در روز بعد معاون نخست وزیر با هواپیما به دهلی برگشت.

ارزیابی سفر ج. ل. نهرو به استان صوبه سرحد متفاوت بود. هواداران کانگرس تلاش داشتند، تا آنرا پیروزمندانه بدانند. مگر بیشترینه‌ ارزیابی دیگری داشتند. چنانچه آ. اویویل مینویسد، که در نتیجه سفر نهرو اوضاع در صوبه سرحد به آشفتگی کشانده شده و این بازدید حیثیت دلخواه را برایش ببار نیآورد.۴۲ ای. یانسون تاکید میکند: سفر نهرو بسلاحی کاری در تبلیغات مسلم لیگ بویژه در میان قبایل تبدیل شد. سکرتر جنرال مسلم لیگ در صوبه سرحد اعلامیه یی را پخش کرده و اعلام کرد که نهرو با برنامهء جلب مردم به بازی نو حکومت هندوان آمده بود.۴۳ او همچنان گفت که برادران خان صاحب و عبدالغفار خان نهرو را بخاطر منافع خودشان دعوت کرده بودند.۴۴

رهبر سازمان منطقه پیشاور لیگ اعلام کرد که تظاهرات دایر شده برضد رهبران کانگرس نه بلکه بر ضد نهرو بودند. و اگر او به صوبه سرحد همانند رهبر کانگرس میآمد، همیشه با مهماننوازی پذیرفته میشد. به نظر ما (مولف) این ادعای وی جدی نیست.

همچنان مطلوب الحسن سید فعال سیاسی و پژوهشگر نیز پندار منفی دراینباره دارد.۴۵ والی (گورنر) صوبه سرحد او. کِروی گرچه مخالف سفر نهرو بود مگر در گذارشش به نایب السلطنه دلیری وی را میستاید.

یک واقعیت قالب توجه آن بود که کانگرس ملی هیچ اعلامیه یی را پیرامون سفر رهبرش به صوبه سرحد نشر نکرده بود. آیا ضرورت به اعلامیه بود؟ هم خان صاحب، هم عبدالغفار خان و هم ج. نهرو که آندو ویرا به این کار متیقن ساخته بودند، میپنداشتند که پس از پیروزیهای انتخاباتی ۱۹۴۴ بیشترینه باشندگان آنولایت هوادار کامل کانگرس اند. در حالیکه نتیجه برعکس بود. و دلیل این امر را باید در سرکوبهای کلکته و بیهار در ماه اگست ۱۹۴۴ و همچنان بمباردمان روستاهای پشتوننشین که گناه آن بگردن ج. ل. نهرو همچون معاون نخست وزیر حکومت هند افتید، جستجو کرد.

با جمعبندی همهء آنچه آمد میتوان نتیجه گیری کرد که سفر نهرو به صوبه سرحد به سود کانگرس تمام نشد. برعکس شاخه مسلم لیگ هنگام سفر نهرو «اقدامات مستقیم» برای پاکستان را به کمپاین مقاومت مدنی و اما در عمل به فعالیتهای تروریستی تبدیل کرد- چنانچه هواپیمای معاون نخست وزیر و هیات همراهش مورد شلیک قرار گرفته و به آنها سنگ پرتاب شد. 

صرف نظر از ماهیت این اقدامات، هواداران پاکستان در صوبه سرحد هرچه بیشتر و بیشتر شده و مواضع مسلم لیگ در این استان مستحکمتر میشد. باید پذیرفت آنعده رهبران کانگرس که مخالف سفر نهرو بودند، درست میگفتند. چون این سفر باعث تحکیم موقف مخالفان شان شد. 

 

*****


 

[1]*- تئوکراسی حکومت دینی – مذهبی یا یزدان سالاری است. دراین نوع حاکمیت حکومت الهی توسط رهبران مذهبی (مرجع عالی روحانی)  که دارای قدرت مطلق سیاسی و دینی اند، بر جامعه تطبیق میشود (مترجم).  

 

[2] - مترجم)) salary گرفته شده از واژه انگلیسی حقوق، مزد، تنخواه یا معاش  -

 

بالا

دروازهً کابل

الا

شمارهء مسلسل       ۲۷۸   سال  دوازدهم       قوس/جدی     ۱۳۹۵         هجری  خورشیدی                    شانزدهم دسمبر   ۲۰۱۶