کابل ناتهـ، Kabulnath



 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

Deutsch
هـــنـــدو  گذر
آرشيف صفحات اول
همدلان کابل ناتهـ

دريچهء تماس
دروازهء کابل

 

 

 

 

۱

 

 

 

۲

 

 

۳

 
 

   

برگردان داکتر خلیل الله وداد

    

 
پیشینه تاریخی پیدایش معضل پشتونستان و ایجاد ولایت مرزی شمالغرب (صوبه سرحد)

 

 

 

 

یادداشت مترجم:

 

خواننده گرانقدر اینک بخش دیگر (سوم) کتاب معضل پشتونستان و ایجاد پاکستان  وولایت صوبه سرحد پیشکش تان میگردد. نکات قابل توجه در این بخش رسالهء علمی اینها اند:

- اختلاف نظر سیاسی کانگرس ملی هند (بمثابه حزب سراسری هند که بیشتر از زاویهء میهن پرستی و ناسیونالیزم هندویی عمل میکرد از یکسو، و حزب مسلم لیگ همچون حزب گستردهء اسلامی نیمقاره هند شالودهء تقسیم بعدی هند به دو دولت هند و پاکستان و همچنان تعلق ولایت مرزی شمالغرب (صوبه سرحد) را به کشور اخیرالذکر تشکیل میداد.

- نام دولت پاکستان مستقیما به اسمهای دیگر از جمله ولایت مرزی شمالغرب (صوبه سرحد) که محل بودوباش افغانها (پشتونها) بود، پیوند دارد. م.ع. جناح طراح این نام نبود. در سال ۱۹۳۰ شاعر پنجابی محمد اقبال پیشنهاد ایجاد دولتی خودمختار(اسلامی) ولی مستقل متشکل از پنجاب، صوبه سرحد، سند و بلوچستان را کرد، که جزئی از هند نامتمرکز فدرالی باید میبود.۷۰

- در سال ۱۹۳۳ دانشجوی پنجابی مسلمان چاودری رحمت علی واژهء «پاکستان» را مطرح کرد. به پندار وی پاکستان باید دولت اسلامی بوده و در ترکیب خویش پنجاب (حرف پ)، ولایت صوبه سرحد و یا منطقهء افغانها (حرف آ)، کشمیر (حرف ک)، سند (حرف س) و بلوچستان (پیوند آخر ستان) را داشته باشد. در سال ۱۹۴۰ چاودری رحمت پیشنهاد کرد که آسام و حیدر آباد نیز جز پاکستان باشند.۷۱ 

- مگر بیشترینه هوادران پاکستان این نام را از قسمت اول واژه مذکور همچون کشور «پاک» بزبان اردو تعبیر نمودند. این نام بعدها ازسوی تودههای مسلمان رایجتر شد. مگر برداشت اینچنینی این نام برای برخیها نفرت انگیز بود. عبدالکلام آزاد مینویسد: «باید درک کرد که از نام پاکستان بخودی خود خوشم نمیآید. ازاین نام چنین برمیآید که قسمتی از جهان پاک و بخش دیگر آن ناپاک است.»۷۲

-  حزب مسلم لیگ تا دیرزمانی در صوبه سرحد و نوار قبایلی نفوذی نداشت. تمام تلاشها برای ایجاد شاخهء مسلم لیگ درولایت مرزی شمالغرب (صوبه سرحد) تا انتخابات ۱۹۳۷ ناکام بودند، بنابرآن این حزب نتواست در انتخابات ولایتی صوبه سرحد اشتراک کند. نمایندگی لیگ در این ولایت چنانکه قبلا آمد، پس از این انتخابات ایجاد شد.

- کانگرس ملی هند با اتکا به پیروانش در صوبه سرحد در راس عبدالغفار خان و برادرش داکتر خان صاحب نفوذش را در میان قبایل قایم کرده و رهبران پشتون و همچنان سازمان آنها را بنام خدایی خدمتگاران و یا «سرخ جامه گان» در راستای منافع همگانی هند استفاده میکرد. بنابرآن پشتونها در در جنبش استقلال طلبی سراسری هند و آیندهء آنکشور بزرگ جایگاهی مشخص باهویت پشتونی خویش را نداشتند. آنها با دنباله روی از کانگرس به رقابت با مسلم لیگ کشانده شده و پس از استقلال نتوانستند به استقلال و یا خودمختاری خویش برسند.

- باید گفت لیگ سراسری مسلمانان هند تا سال ۱۹۳۷ هنوز به نیروی متحد فراگیر مسلمانان تبدیل نشده بود. این حزب فقط یک بخش کم نخبه گان سیاسی مسلمان را متحد میساخت. شکست این حزب در انتخابات سال ۱۹۳۷ رهبران آنرا واداشت تا مشی حزب خویشرا به نیروی متکی بر توده های وسیع مسلمان هند تغییر دهند.۷۳ 

یک عامل مهم دیگر رشد ناسیونالیزم اسلامی این بود که در بزرگترین حزب سراسری هند کانگرس هندوها اکثریت حاکم را تشکیل میدادند، و ناسیونالیزم هندی رنگ هندویستی داشت. همچنان تاثیر سازمانهای مذهبی- شووینیستی به کانگرس ملی هند و یک سلسله اشتباهات صورت گرفته ازسوی حکومتهای ولایتی کانگرس در سال ۱۹۳۷ در قبال مسلمانان باعث رشد ناسیونالیزم اسلامی شد.۳۳ 

روابط هندوان و مسلمانان در زمان حکومات ولایتی کانگرس در بیشترینه ولایات بحرانی شد، چونکه در برخی موارد بصورت عموم خواسته های جنبش جماعتی مسلمانان درنظر گرفته نمیشد. کانگرس ملی هند ادعای دفاع منافع همه مسلمانها را میکرد، درحالیکه فقط مسلمانهای کانگره یی را نمایندگان شان میپنداشت. در ولایاتیکه حکومات کانگرسی ایجاد شده بودند، آهنگ و رقص در برابر مساجد آزاد بود، که ترس از ممنوعیت ذبح گاو که تعقیب جنایی را درقبال داشت و همچنان انتخاب «بندِ ماتارام» همچون سرودملی که در آن موضوعات میهن پرستانه بگونه هندویی بازتاب یافته اند، باعث تحریک احساسات مذهبی مسلمانان شد.۳۴

سیاست قومی و زبانی کانگرس ملی هند در محلات ویژه گیهای نواحی مختلف را نیز درنظر نمیگرفت. با پذیرش رسمی اینکه زبان هندوستانی دو گونهء ادبی هندی و اردو را دارد، کانگرس فقط زبان هندی را بحیث زبان رسمی در پهلوی انگلیسی برسمیت شناخت. آموزش اجباری زبان هندی در مکاتب و خودداری از تدریس ادبیات اردو، عربی و فارسی که شالودهء معارف سنتی را میساختند، باعث نارضایتی روشنفکران مسلمان شد.   

- لازم به یادآوریست که مولفان بیشمارطرفدار وحدت هند حزب مسلم لیگ را به هواداری بریتانیا که پا بپای زمامداران استعماری حرکت میکرد، متهم میکنند. به این مطلب مثلا خان ولی خان پسر خان عبدالغفار خان نیز تاکید میکند. این پندار بگونه واضح نادرست است. حزب مسلم لیگ دست نشاندء انگلیسها نبود. این حزب منافع و مرامهای خودش را داشت که قسما با اهداف استعمار همسو بود، مگر عین آنها نبود.

- دولتهای افغانستان هم در زمان امان الله خان و سپس نادر شاه وظاهرشاه (حکومات سردار هاشم خان و شاه محمودخان) به سرنوشت پشتونهای ساکن در ساحهء قبایل شامل در نوار مرزی و صوبه سرحد که توسط سران عشایر و اجنسیهای انگلیسی اداره میشد، دلچسپی نداشتند. در حالیکه رهبران این قبایل سخت خوستار حمایت معنوی و مادی کابل بودند. این مساله در سالهای ۳۰ کسب حدت کرد، مگر هاشم خان و بعدها شاه محمود خان نه تنها به پشتونها کمک نمیکردند، بلکه آنها را از نبرد دربرابر انگلیس نیز بازمیداشتند.

- در سالهای جنگ دوم جهانی زمانیکه جنبش آزادیخواهی هند و بویژه قیامهای پشتونها شدت گرفتند، حکومت افغانستان موقف بیطرفانه را گرفته و از داعیهء استقلال طلبی پشتونها حمایت نکرد. برعکس این منطقه وسیع با توانمندی گسترده مورد علاقمندی جدی آلمان نازی و ایتالیای فاشیستی بود. برشالودهء اسناد انگلیسی در این ساحه میشد تا ۴۰۰ هزار رزمندهء پشتون را که دارای ۲۳۳ هزار میل تفنگ بودند، بسیج کرد، در حالیکه تمام ارتش هند برتانوی دارای ۱۸۷ هزار نفر بود.۵۲

- وزیرستان بخش عمدهء نوار قبایلی بود. تلاشهای اجنتوری نازیستی که میخواستند جنبش آزادیخواهی صوبه سرحد را مورد استفاده قرار دهند، همچنان در تلاشهای شان برای «آموزش» مبارز آزادی وزیرستان فقیر ایپی بازتاب یافت. همچنان عملیاتی زیر نام شفری «آتشخوار» آماده شد. حاجی میرزا علیخان توری خیل  یا فقیر ایپی در سال ۱۹۳۶ قیام وزیرستانیها را برضد استعمار برتانوی رهبری کرد. تمام تلاشهای حکومت هند برتانوی برای سرکوب این قیام بوسیلهء ارتش به ناکامی انجامیدند.

همکاران آلمانی فاشیستهای ایتالیایی نیز دراین راستا پیگیر بوده و پول را به وی انتقال میدادند. برای عملی نمودن برنامه «آتشخوار» سفارت آلمان در کابل مقدار بزرگ مارکِ رایش را بدست آورده بود. در درازنای سال ۱۹۴۱ توسط پنج کوریر نیم ملیون مارکِ رایش به کابل انتقال داده شد، که برابر به ۲ ملیون ۴ صدهزار افغانی میشد. به اینگونه سفارت آلمان فرصت یافت تا فعالیتهای گونه گون تخریبی را تمویل کند.۵۶

در سال ۱۹۴۰ حکومت آلمان تلاش کرد وزیریها را برای لشکرکشی به کابل جهت احیای سلطنت امان الله خان تحریک کند، مگر این تلاش نیز به ناکامی انجامید.

- با آغاز تجاوز آلمان هیتلری به اتحادشوروی فعالیت استخباراتی آلمان تشدید یافت. فرماندهی ارتش آلمان امیدوار بود که فقیر زمینهء لشکرکشی اردوی ورماخت را به هند مهیا میسازد. هواپیماهای آلمانی بوسیلهء پاراشوت به فقیر اسلحه و مهمات پرتاب میکردند. مگر شکست نیروهای آلمان در حومهء استالینگراد برنامه های فرماندهی آلمان را بخاک برابر کرد. ازسوی دیگر فقیر نمیخواست دست نشاندهء آلمان و ایتالیا باشد. بادریافت امکانات گسترده او به هیچ اقدامی خارج از برنامه هایش که همانا مبرزه درراه آرمانهای مردمش بود، متوسل نشد. با دوری از خطرات فقیر توانست زمان دشوار را بدون تلفات سپری کرده و خرانه اش را با پول و ذخایرش را با اسلحه تجهیز و تمویل نماید.۵۷

*****

 

 

 

بخش سوم

 

 

پروسه سیاسی در ولایت مرزی شمالغرب (صوبه سرحد) ۱۹۳۷- تا اگست ۱۹۴۶

۱. انتخابات سال۱۹۳۷ و نخستین حکومت کانگرسی در ولایت مرزی شمالغرب (صوبه سرحد) اوضاع در هند و ولایت صوبه سرحد پس از کناره گیری حکومت. 

آمادگی به انتخابات سال ۱۹۳۷ در صوبه سرحد.

درماه نوامبر همانسال فراکسیون پارلمانی سازمان ولایتی کانگرس بحیث نیروی یگانهء سیاسی مؤثرِ شرکت کننده در انتخابات برسمیت شناخته شد. تضعیف این سازمان با در دادن اختلافات مذهبی در آن به شکست انجامید. امیدواریهای حکومت محلی برای ایجاد حزب «زمینداران» نیز بواقعیت نپیوست. زمینداران اشرافی نمیتوانستند، پیرامون رهبری به توافق برسند. آشکارا شد که گزینه دیگری در برابر کانگرس وجود ندارد. زمامداران زمانیکه درک کردند، در برابر کانگرس کاری از ایشان ساخته نیست، دست به تخریب اقدامات پیش از انتخابات آن زدند. 

ممنوعیت خدایی خدمتگارات تا نوامبر ۱۹۳۶ دوام نموده و به رهبر «سرخ جامه گان» عبدالغفار خان اجازه داده نشد تا به ولایت صوبه سرحد برای شرکت در مبارزه انتخاباتی کانگرس بیآید. دلیل این ممنوعیت این بود که گویا آمدن وی باعث تحریک باشندگان استان صوبه سرحد خواهد شد. به برادرش خان صاحب که وکیل مجلس مرکزی مقننه بود، نیز فقط در ماه نوامبر ۱۹۳۶ اجازه داده شد تا به ولایت صوبه سرحد برای شرکت در مبارزهء انتخاباتی کانگرس بیآید. همزمان در این ولایت بازداشت فعالان و هواداران کانگرس ادامه یافت.  

کمیته سراسری کانگرس (ک.س. ک.) در نشست ۲۲ و ۲۳ ماه اگست سال ۱۹۳۶ بازداشتهای صوبه سرحد را محکوم کرد، مگر این کار همچنان دوام یافت. زمانیکه فعالان کانگرس ب. دیسای و و. پاتیل در ماه نوامبر به صوبه سرحد جهت راه اندازی تبلیغات انتخاباتی رفتند، حاکمان محلی تظاهرات را جهت ملاقات با مردم ممنوع اعلام کردند. به آنها اجازه داده شد فقط به دو شهرستان بروند، دلیل آنرا زمامداران جلوگیری از برهم خوردن نظم و افزایش تشنج اعلام کردند.۱

مگر جواهر لعل نهرو اجازه یافت تا برای کمپاین انتخاباتی به ولایت صوبه سرحد برود.

برشالودهء قانون سال ۱۹۳۴ ادارهء هند، زیر نظر نایب السلطنه مجلس قانونگذاری ایجاد شد که از شورای شهزاده گان (راجه ها) و مجلس نمایندگان تشکیل یافته بود. در عمل همهء نمایندگان از هند برتانوی (۴۰۰ تن از ۴۰۶) انتخاب میشدند. نمایندگان شهزداه نشینهای هند (کمتر از ۲۲۹ تن) از سوی شهزداه ها اتخاب میگردیدند. برعلاوهء شاخصه (مانع)  سنی (۲۱ ساله گی) و شهروندی همچنان معیار شروت نیز مد نظر بود. انتخاب شونده باید از درآمدهایش که کمتر از ۴ هزار روپیه در سال نمیبود، مالیه میپرداخت. برای زمینداران معیار انتخابی برمبنای عاید سالانهء حد اقل یکهزار روپیه درسال و برای اقشار (کاستها)ی دیگر این معیار پنج برابر کاهش مییافت. برای اجاره گیران زمین حق فعال انتخابی از یک و نیم هزار روپیهء مبلغ اجاره زمین شروع شده و برای اقشار(کاستها)ی دیگر اجتماعی این معیار دوبرابر کاهش مییافت. زنان فقط در صورتی حق انتخاب را دریافت میکردند که شوهر شان فوت کرده و خانم در راس خانواده قرار بگیرد. درصورتیکه خانوادهء (مرد متوفی) رییس دودمان و دارای حق مشترک انتخابی و میراث اشتراکی طایفوی میبود، حق انتخابی را رییس خانواده و یا کسی که خانواده خود از میان شان انتخاب میکرد، بدست میآورد. برعلاوه، حق رای به افرادی که دارای القاب افتخاری مروج در هند برتانوی بودند، صرف نظر از داراییهای شان داده میشد. کسانیکه دارای القابی چون دیوان، خان، رای، بهادر و بالاتر ازاینها بودند، و همچنان بانوان شان همیشه از حق انتخاب برخوردار بودند. همینگونه افراد بازنشسته که از حکومت تقاعدی میگرفتند، با همسرانشان، کارمندان حلقات بالایی و متوسط ادارهء امپراتوری تا سطح رهبران شهرستانی و شهرداریها، قاضیان، اعضای شوراهای دانشگاهها، شهرداران انتخابی، ماموران پولیس بمبٔی، مدراس و کلکته و اعضای شوراها (اسامبله) های محلی و ولایتی.۲

شروط (شاخصه) دارایی رای دهندگان برای مجلس مقننه ولایات بسیار پایین بود. از رای دهنده خواسته میشد که منبع درآمدش و اندازه آن که از آن مالیه میپردازد، را نشان دهد. مبلغ معین شده توسط ارگانهای مالیاتی برای اقشار (کاست)های دیگر اجتماعی در محلات و برای هندیهای عادی مطابق درآمد شان ۱۴۰ روپیه در سال و برای خانمهای شان به ۲۰۰ روپیه میرسید. رای دهنده باید دارای مسکن بوده و یا اجاره نشین آن میبود. ارزش خانه یا بهای اجارهء آن در سال نباید از ۲۴ روپیه در سال کمتر میبود. این شاخصه برای اقشار (کاست)های دیگر اجتماعی دوبرابر و برای خانمهایشان یک و نیم برابر کاهش مییافت. برای کشاورزان عاید سالانه پنج روپیه در سال وبرای اجاره دهندگان زمین معیار ۱۰ روپیه در سال مشخص شده بود. برای اقشار (کاست)های دیگر اجتماعی هیچ محدودیت دیگری برای بهره برداری از زمین معین نشده بود. برای رای دهندگانیکه حق رای را به همسرانشان انتقال میدادند، عاید سالانهء زمین ۲۴ روپیه و در صورت اجاره دادن زمین ۴۰ روپیه قید شده بود. برعلاوه حق رای در انتخابات ولایتی را همه کسانیکه مکتب ابتدایی را بپایان رسانده بودند، داشتند.۳  

مجلس قانونگذاری ولایت صوبه سرحد از ۴۰ کرسی تشکیل یافته بود. در این مجلس همچنان ۹ کرسی عمومی غیر شهرداری یعنی کرسیهایی که عملا به نمایندگان هندوتباران و سه کرسی به سیکها تعلق داشتند، وجود داشت. این اقلیتها بیشتر (ازتناسب تعداد شان) نمایندگی داشتند، درحالیکه شمار آنها به کمتر از ۱۰٪ میرسید. آنها همچنان دوکرسی بزرگ نمایندگی لیند لارد را نیز در اختیار داشتند. بیشترینهء نمایندگان در مجلس قانونگذاری با ۳۳ رای از حوزه ههای روستایی انتخاب میشدند. سه کرسی دیگر به حوزههای انتخاباتی شهرهای مسلمان نشین تعلق داشت. زنان نه بخاطر جنسیت شان بلکه بیشتر بخاطر شاخصه ها (معیارها)ی انتخاباتی از حق رای دهی محروم میشدند. بنابرآن رای دهندگان عموما مردان بودند. در سال ۱۹۳۷ شمار باشندگان مردانه ولایت صوبه سرحد به ۴۰٪  نفوس بالغ میرسید.۴ مگر اینها از حق انتخاباتی برخوردار نبودند.

نمایندگی گستردهء اقلیتهای هندو سیک در شورای ولایتی قانونگذاری  (صوبه سرحد. مترجم) را میتوان از ارقام آتی که توسط ای. یانسون تهیه شده اند، دید.۵ نظر به احصاییه سال ۱۹۳۱مسلمانان بیش از ۹۱ اعشاریه ۸ درصد نفوس را میساختند. هندوها ۹،۴ درصد و سیکها ۸،۱ درصد را میساختند. درحالیکه نفوذ هندوها و سیکها در ولایت مرزی شمالغرب (صوبه سرحد) گسترده بود.۶

پیرامون مناسبات قومی (اتنیک) باید نوشت که نظر به ارقام سال ۱۹۳۱ باشندگان عمده ولایت صوبه سرحد را پشتونها تشکیل میدادند. در حوزههای مرکزی پیشاور، مردان و بنو- آنها قوم اکثریت بودند. مگر در شهرستانهای دیره اسماعیل خان و هزاره پشتونها اقلیتهای قومی را تشکیل میدادند. در آنجاها پنجابیها اکثریت را میساختند.۷

آ.ک. گوپتا نیز ارقام مشابه را پیرامون ترکیب باشندگان ولایت صوبه سرحد ارایه میدارد. او مینویسد که تعداد کلی نفوس این ولایت نظر به سرشماری مارچ سال ۱۹۲۱ به ۴۰۷۶۴۷۶ نفر میرسید که از آنجمله ۲۸۲۴۱۳۶ نفر را باشندگان نوار قبایلی میساختند. بیشترینه باشندگان را پشتونها میساختند، که به زبان پختو یا پشتو تکلم مینمودند. با استثنای شهرستان هزاره در بیشتر مناطق این  ولایت به این زبان گپ زده میشد. تعداد کل باشندگان مسلمان در ولایت صوبه سرحد بشمول نوار قبایلی در سال ۱۹۲۱از جمله پشتونها و غیر پشتونها به ۲۰۸۴۱۲۳ نفر یا به ۴۷،۹۲ درصد کل نفوس میرسید. هندوها که درسال ۱۹۲۱ ۱۴۹۸۸۹ نفر بودند ۷،۰ درصد نفوس ولایت را میساختند.۸  ۱۶ درصد نفوس در شهرها زندگی میکردند. نزدیک به ۸۴٪ مردم در روستاها بودوباش داشتند.۹ 

درصدی رای دهندگان به تناسب تعداد نفوس ولایت صوبه سرحد چگونه بود؟  ا. ب. زوبوف ارقام زیر را دراینباره آورده است: فقط  از هر هشت نفر هندوستانی یکنفر (۱۲،۷ درصد) حق اشتراک در انتخابات ولایتی را داشت.۱۰ یو. و. گانکوفسکی و ل.ار. گوردون- پولونسکایا نوشته اند که نظر به قانون اساسی ۱۹۳۴ فقط ۱۴ درصد نفوس ولایت صوبه سرحد از حق رای برخوردار بودند.۱۱ 

برشالودهء ارقام ای. یانسون و آ.ک. گوپتا و همچنان بادرنظرداشت تعداد اشتراک کنندگان در ریفراندوم ۱۹۴۷ که ۴۷۲۷۷۹۸ نفر بوده و تفاوت چندانی با شمار رای دهندگان نداشت، میتوان گفت که درصدی رای دهندگان ولایت صوبه سرحد بیشتر از ۱۴ فیصد جمع کل نفوس ولایت نبود.

باوجود مشکل تراشیهای ادارهء حکومتی سازمان ولایتی کانگرس پیروزیهایی را بدست آورد. در ماه اکتوبر ۱۹۳۶ در انتخابات دایر شده در حوزه پیشاور کانگرس ۲۷ کرسی را از ۳۴ بدست اورد. اوضاع خدایی خدمتگاران را نیز واداشت تابه شیوهء پارلمانی روی آوردند. عبدالغفار خان که در آنوقت در بمبئی بود، دستور داد تا پیرهن سرخان از کاندیدای کانگرس پشتیبانی کنند. 

زمامداران انگلیسی به تقویه پشتیبانان شان از حساب خانهای قبایل، ثروتمندان و ماموران ادارهء استعماری چشم امید بسته بودند. نمایندگان این گروهها اصولا دارای نظریات معتدل سیاسی بوده و با علاقمندی با حاکمیت همکاری میکردند.

انتخابات در ولایت صوبه سرحد در هفته یکم فبروری سال ۱۹۳۷ آغاز شد. در این انتخابات  ۷۲ اعشاریه ۸ درصد مردان و۴ اعشاریه ۷۲ درصد زنان دارای حق رای دهی اشتراک کرده بودند.۱۲ برعلاوهء کانگرس در انتخابات حزب ملی گرای هندو- سیک که در آستانهء انتخابات تشکیل یافته بود و همچنان نماینگان مستقل اشتراک کرد ه بودند.

نظر به ارقام ارایه شده توسط آ. ک. گوپتا در نتیجه انتخابات کرسیهای مجلس مقننه (اسامبله) ولایت صوبه سرحد به شکل زیر تقسیم شدند:

کانگرس                                                                                                   ۱۹

حزب ملی گرای هندو- سیک                                                                           ۶                         

کاندیدان مستقل شامل یک هندو و یک سیک                                                      ۲۴

جمع کل                                                                                                   ۴۰

این ارقام۱۳ با احصاییه ای. یانسون تفاوت دارد. مطابق ارقام وی حزب ملی گرای هندو- سیک شش کرسی نه بلکه هفت چوکی را و نماینگان مستقل ۲۴ نه بلکه ۲۳ کرسی بدست آوردند. مگر اینها در ماهیت موضوع تاثیری ندارد.۱۴

مسلم لیگ در این انتخابات اشتراک نکرد، چونکه این حزب نتوانسته بود که نمایندگی ولایتی اش را پیش از انتخابات تشکیل دهد. شعبهء این حزب فقط در سال ۱۹۳۷ یعنی پس از انتخابات توانست در آنجا تشکیل گردد.

سازمان ولایتی کانگرس ۱۹ کرسی را در مجلس قانونگذاری ولایتی بدست آورد که در واقع پیروزی بزرگی بود. مگر ناسیونایستهای پشتون هنوز آنقدر کرسی را بدست نیآورده بودند تا راه پیروزی آنها را در راستای ساختن حکومت هموار سازد. در برابر آنها هنوز راه دراز مبارزه پارلمانی در درون خود مجلس مقننه ولایتی قرار داشت.

در راس نمایندگان غیر وابسته سِر عبدالقیوم (اورا نباید با یکی از رهبران سازمان ولایتی کانگرس خان عبدالقیوم خان اشتباه گرفت که پسانها از کانگرس برآمده، به مسلم لیگ پیوسته و در راس اپوزیسیون حکومت کانگرسی در ولایت صوبه سرحد قرار گرفت. سِر عبدالقیوم به گونه یی امیدواری ادارهء استعماری بوده ولی به اشرافیت قبیله یی تعلق نداشته و به همین دلیل از پشتیبانی رهبران قبایل و خانها برخوردار نبود. در آنزمانها این امر جنبهء ضعف او بود. 

پروسهء سیاسی پس از انتخابات با شور و هیجان همراه بود. چنانچه فراکسیونها و احزاب نو تشکیل شدند. نمایندگان مستقل هندو و سیک به حزب ناسیونالیستی هندو- سیک پیوستند. بقیه ۲۳ وکیل غیر وابسته در راس سِر عبدالقیوم تصمیم به اتحاد گرفته و به تشکیل حزب پرداختند. ۱۶ وکیل مستقل به حزب متحد ملی، ۴ نماینده دیگر به حزب دموکراتیک و ۳ تای باقیمانده همچنان مستقل باقی ماندند.

نمایندگان کانگرسی بدلیل اینکه ک.س. ک. (کمیته سراسری کانگرس هند) ازپیش تصمیم به عدم شرکت در انتخابات ولایتی گرفته بود، نمیتوانستند به تشکیل حکومت بپردازند. بنابراین سِر عبدالقیوم با نمایندگان دیگر متمایل به ادارهء استعماری به تلاشش برای ساختن ادارهء ولایت صوبه سرحد آغاز کرد. در پایان مارچ سال ۱۹۳۷ وی آماده بود تا حکومت ایتلافی را که عملاْ انگلیسی مآب باشد، بسازد. 

در ماه مارچ ۱۹۳۷ جورج کانینگهم جای رالف گریفیت را بحیث گورنر ولایت مرزی شمالغرب (صوبه سرحد) گرفت. بروز ۱ اپریل سال ۱۹۳۷ باید به «خودمختاری ولایتی» نامنهاد دست مییازید. بنابراین بروز ۱۶ مارچ گورنر جدید سِر عبدالقیوم را نزدش خواسته و به وی پیشنهاد تشکیل حکومت را داد. این حکومت ایتلافی و دارای اپوزیسیون قوی در شورای ولایتی بود.  

در چنین حالتی باید کمیته سراسری کانگرس هند تصمیمش را میگرفت. کانگرسیها در انتخابات هشت ولایت پیروز شدند. کانگرس فقط در سند و پنجاب در اقلیت بود. این پیروزیهای کانگرسیها آنها را واداشت تا از تحریم (بایکوت) قانون سال ۱۹۳۴ ادارهء هند صرف نظر کنند. کامیابی سازمان کانگرس در ولایت صوبه سرحد بصورت عموم باعث تقویه مواضعش شد. در جلسه کمیته سراسری کانگرس هند در ماه مارچ ۱۹۳۷ کانگرسیها تصمیم گرفتند، برای شمولیت در ادارهء حکومت ولایت صوبه سرحد مبارزه کنند.  در همان ماه خان صاحب بحیث لیدر فراکسیون کانگرسیها در مجلس ولایت مرزی شمالغرب (صوبه سرحد) انتخاب شده و کمیته سراسری کانگرس هند به وی اجازه داد، تا حکومت محلی را تشکیل دهد.

موضع کابینهء سر عبدالقیوم چندان مستحکم نبود. در ماه سپتامبر  ۱۹۳۷ در اجلاس دوم شورای مقننه ولایتی به وی رای عدم اعتماد داده شد ( ۲۷ دربرابر ۲۲). خان صاحب وظیفه گرفت، تا کابینهء جدید را تشکیل دهد. به او در این امر رهبران کانگرس راجندرا پرساد و عبدالکلام آزاد که به ولایت صوبه سرحد آمده بودند. خان صاحب میدانست که در موجودیت تناسب کنونی در شورای ولایتی او نمیتواند، فقط با اعضای کانگرس تشکیل حکومت دهد، بنابراین میکوشید تا احزاب دیگر را به تشکیل حکومت ایتلافی ترغیب کند.

۶ سپتامبر ۱۹۳۷ خان صاحب نخستین حکومت ایتلافی خویش را تشکیل داد. نمایندگان حزب متحدهء اسلامی و حزب هندو- سیک نقش اپوزیسیون را بعهده گرفتند. رهبر اپوزیسیون سر عبدالقیوم در ماه دسامبر ۱۹۳۷ طور ناگهانی مرد. این رویداد باعث تضعیف صفوف اپوزیسیون و تلاش برای تشکل گروپ مسلم لیگ در شورای مجلس مقننه ولایتی در صوبه سرحد شد.

حکومت تشکیل شده توسط خان صاحب به پشتیبانی اقشار گستردهء مردم متکی بود. البته اقشار اصلی (حامی) وی عملاْ پشتیبانان سازمان خدایی خدمتگاران بودند، تا از کمیته سراسری کانگرس هند روشنفکران، خرده بازرگانان، کشاورزان و پیشه وران انتظار اصلاحات اجتماعی را کشیده و مبارزهء ضد استعماری آنها با مبارزه برای حل معضلات اجتماعی مطابقت داشت. بنابراین پس از تشکیل حکومت خان صاحب به اجرای اصلاحات معتدلانه ولی لازمی برای ارتقای سطح زندگی اکثریت باشندگان پرداخت.

پیش از همه حکومت به مساله سلب حق نپرداختن مالیه از سوی باصطلاح «معاف دار» ها، کسانیکه صاحب بزرگترین قطعات زمین بوده ولی از حق امتیازی معافیت مالی بخاطر خدمت به ادارهء استعماری برخوردار بودند، پرداخت.۱۴

پس از آن امتیازات باصطلاح «ضِله دارها» یا «ضایله دارها»، کسانیکه امور اداری را در روستاها پیش میبردند، ملغی شد.۱۵ آنها نیز از سوی ادارهء استعماری از میان زمینداران بزرگ محلی انتصاب شده و مسوولیت جمعآوری مالیات از ساحهء زیر تابعیت خویش را داشتند. آنها این حاکمیت خودرا همانند بیگانه گانیکه در انجیل از آنها یادشده با عواید «سیاه» برای خودشان عملی میساختند. در صلاحیتهای آنها همچنان محاکمات شامل بودند. نظر به قانون (جدید) تصویب شده آنها حق امتیازی نپرداختن مالیه را از دست دادند.۱۶

افزایش تعداد مالیه پردازان امکان غنای خزانهء ولایتی را ممکن ساخته و زمینهء استفادهء درآمدهای نو را در عرصه های معارف، کمک به ناداران وغیره مساعد ساخت. همچنان بیگاری، جمع آوری کمک برای تمویل پولیس که گاه با مجبور ساختن دهقانان برای انجام دادن وظیفهء پولیس و نگهبان همراه بود، از میان رفت. همچنان قانونی تصویب شد که برشالودهء آن رباخواران (سودخواران) از مقروضان (بدهکاران) نمیتوانستند بیش از ۶٪ قرض را بدست آورند. به اینگونه حکومت (ولایتی) کاهش بهای اجاره زمین را اعلام کرد که در ولایت شمالغربی (صوبه سرحد) به بیش از  ۲۴۰ هزار روپیه رسیده و نسل اندر نسل توسط اجاره گیران پرداخته میشد.۱۷ 

حکومت برنامهء رشد ولایت را نیز اعلام کرد.  در این پلان ساختمان موسسات صنعتی، شبکه های آبیاری، اقدامات برای حمایت از تولیدات پیشه وران و صنایع کوچک مد نظر گرفته شده بود. همچنان اقداماتی در راستای ترغیب بورژوازی تجاری جهت سرمایه گذاری در تولیدات صنعتی عملی شد.۱۸ زمینداران بزرگ نیز از توجه بدور نماندند. چنانچه هنگام ساختمان کارخانه شکر در نزدیکی پیشاور قسمتی از اسهام به آنهایی داده شد که مشغول تولید نیشکر بودند. حکومت خان صاحب برنامهء کمک به باشندگان نوار قبایلی را نیز داشت. 

اقداماتی هم برای «پشتونیزه ساختن» اداره ولایت و شیوه آموزش و پرورش رویدست گرفته شد. ماموران پنجابی در برخی موارد با روشنفکران پشتون تعویض شدند. در مکاتب تا صنف پنجم تدریس بزبان پشتو آغاز شد.

همچنان اقداماتی دیگر برای تقویت خودشناسی پشتونی عملی شدند. چنانچه، بناهای یادبود قربانیان  قهرمان نبردهای آزدیبخش ملی سالهای ۱۹۳۲-۱۹۳۰علیه انگلیسها ساخته شدند..۱۹

اینگونه اقدامات باعث تحکیم مواضع حکومت خان صاحب، افزایش اعتبار کمیته سراسری کانگرس هند و خدایی خدمتگاران در میان مردم شد. همزمان بذل مساعی در مبارزهء ضداستعماری در راستای دستیابی به استقلال هند مرام عمدهء تلاشهای وی بود. باوجود دستآوردهای نامبرده حکومت محلی با یکسلسله چالشها مواجه بود. بزرگترین ضربه را به حکومت کانگرسی جنگهای میان گروهی (قومی) و گسترش جنایت وارد کرد. گرچه این متناقض (ناسازنما) مینماید، مگر حکومت مستقر در ولایت صوبه سرحد، در برابر حملات دوامدار ملیشه های قبایلی بالای مراکز اداری حکومت و جلوگیری از خشونت و خونریزی مرتبط با آنها  ناتوان بود. دریکی ازاین حملات در بنو بتاریخ ۲۳ جون ۱۹۳۸ دوازه نفر بشول چند تن مهاجم کشته شدند. مگر این حمله باعث خسارهء فراوان مادی نیز شد.۲۰ 

موضع حکومت بخاطر آن نیز ضعیف بود که مطابق قانون سال ۱۹۳۲ شیوهء دو حکومتی هنوز ماندگار بود. گورنر میتوانست طبق این قانون مجلس (شورای) ولایتی را منحل کرده و فعالیت حکومت را متوقف سازد.

رهبران کمیته سراسری کانگرس هند به همکارانشان در ولایت صوبه سرحد کمک دوامدار میرساندند. شعبهء ولایتی کانگرس در اینولایت بدلیل اعتبار زیاد عبدالغفار خان هنوز شهرتش را از دست نداده بود، که در این کار بازدید مهاتما گاندی در ماه می و جنوری ۱۹۳۸ و جواهر لعل نهرو در اکتوبر سال ۱۹۳۷موثر بودند. باید خاطد نشان کرد که شاخه ولایتی سازمان کانگرس در ولایت مرزی شمالغرب (صوبه سرحد) بیش ازحد به کمیته سراسری کانگرس ملی هند وابسته بود.

باوجود این که احزاب ملی گرای هند از قانون سال ۱۹۳۴ ادارهء هند حمایه نمیکردند، آنها تصمیم گرفتند، در انتخابات سال ۱۹۳۷ اشتراک نمایند. کانگرس ملی هند و حزب مسلم لیگ دو حزب سراسری هندوستان بودند. در ولایات بیشماری احزاب محلی فعال بودند. پیش از انتخابات، در نیمهء دوم سال ۱۹۳۷  کانگرس مواضع اش را مستحکم کرد. همچنان روابط بین المللی حزب گسترش یافت.۲۱ 

پیرامون لیگ سراسری مسلمانان هند باید گفت که در این حزب اوضاع بگونهء دیگری بود. اعلامیهء «۱۴ ماده یی» سال  ۱۹۳۰ م.ع. جناح  فقط نخبه گان مسلمان را بدورش بسیج کرده بود. لازم بود که این حزب تودههای مردم را بسویش جلب کند. مگر در آن زمان تا پایان سالهای ۳۰ (مسلم) لیگ مبارزهء فعال را برای نفوذ در میان تودههای وسیع پیش نبرده و حزبی با بنیاد پهناور نبود.۲۲

در سال ۱۹۳۲ زمامداران بریتانیایی فیصله نامنهاد جماعتی را تصویب کردند که پسانها شامل  قانون سال ۱۹۳۴ ادارهء هند شد. ماهیت این قانون در آن بود که در ولایات با بیشترینه نفوس مسلمان آنها بیشترین کرسیها را در مقابل غیر مسلمانان بدست آورده و در استانهایی که بیشتر باشندگان آن غیر مسلمانان بودند، آنها در برابر مسلمانان از تعداد بیشتر کرسی برخوردار میشدند. این مصوبه از جانب مسلم لیگ پشتیبانی شد، گرچه همانگونه که پیشتر آمد، این حزب از قانون ۱۹۳۰ ادارهء هند حمایت نمیکرد. مگر پس از سال ۱۹۲۱ لیگ نتوانست نفوذش را در میان اقشار متوسط مسلمان احیا کند، بویژه زمانیکه رهبر آن محمد علی جناح بعلت رفتن به  لندن (۱۹۳۰-۱۹۳۲) از امور درون حزبی کنار رفت، امور لیگ بکلی برهم خورد.۲۳  

م. ع. جناح در بیانیه اش در نشست اجتماع خادمان هند در پونه بتاریخ ۱۹ فبروری ۱۹۲۱ پیرامون کمپاین مقاومت مدنی م. ک. گاندی گفت: میستر گاندی، بدون شک شخص بزرگی است و او جناح از هرکسی بیشتر به او احترام دارد. مگر او به برنامه اش اطمینان ندارد و نمیتواند از او پشتیبانی کند.۲۴ اجلاس لیگ در سال ۱۹۲۱ از کمپاین مقاومت مدنی همانند کمیته خلافت (خلیفه یی) و «جمیعت العلمای هند» حمایت نکرد. پس از این لیگ بسرعت نفوذش را در میان مسلمانان روشنفکر رادیکال از دست داد.

مسلم لیگ بتدریج به کمپاین انتخاباتی کشانده شده و بتاریخ ۱۲ جون ۱۹۳۶ اعلامیهء (مانیفست) پیش از انتخاباتش را  پخش کرد که در آن آمده بود، برنامهء مبارزه اش برای اصلاحات اجتماعی و خود گردانی از پروگرام کانگرس ملی هند تفاوت نداشته و برعکسِ کانگرس مسلم لیگ مدافع راستین اقلیتهای مذهبی است. گرچه در عرصهء اقتصادی و اجتماعی برنامه های لیگ و کانگرس از هم فرق نداشتند، مگر در بخش سیاسی آنها شدیدا متفاوت بودند. چنانچه لیگ با تفاوت از کانگرس در مانیفست اش خواستار کسب استقلال کامل (هند) نبود. مگر در موارد دیگر چون تقسیم انتخابات، «حل جماعتی»، ضمانت به اقلیتها، قانون اساسی سال ۱۹۳۴ و دعوت تدویر مجلس مقننه پندارهای هردو حزب یکی بودند.۲۴

با اینهم در آنزمان تضادهای آشتی ناپذیر میان هردو حزب هنوز وجود نداشت. رهبران کانگرس ملی هند از مسلمانان در جاهاییکه کانگرس کاندید نداشت، مشوره میگرفتند. به اینگونه انتخابات سال ۱۹۳۷ آخرین کمپاین سراسری هند بود که در آن لیگ و کانگرس هنوز رقیب یکدیگر نبودند.۲۶  

در نتیجه انتخابات کانگرس ملی هند در ۸ ولایت از ۱۱ استان (بدون پنجاب و بنگال) پیروز شده و در آنجاها حکومت ولایتی را تشکیل داد.۲۷

به اینگونه لیگ سراسری مسلمانان هند در انتخابات سال ۱۹۳۷ شکست خورد. لیگ در انتخابات سال ۱۹۳۷ از ۴۸۲ کرسی ۱۰۸ را از کوریه های مسلمانان ( یعنی کمتر از ۳٪ همهء چوکیها در مجالس مقننه ولایتی) را بدست آورد. از ۷۳۱۹۴۴۴ رای دهندهء مسلمان به کاندیدان مسلم لیگ ۳۲۱۷۲۲ رای را دادند. رهبران لیگ در راس م. ع. جناح مجبور شدند درک کنند که برای بسیج گروههای گونه گون ولایتی و جلب تودهها شعارها و شیوههای نو سازمانی ضرورت اند.۲۸

دشواریهای لیگ سراسری مسلمانان هند در راستای حزب سراسری توده یی در برنامهء نو لیگ که در اجلاس لکنهو در اکتوبر سال ۱۹۳۷ تصویب شده بود، بازتاب یافتند. در آستانهء پذیرش این برنامهء نو و اساسنامهء آن شاعر و فیلسوف نامور مسلمانِ هند محمد اقبال به جناح نوشت: « لیگ باید بالآخره این مساله را حل کند، که بحیث سازمان سراسری نمایندهء محافل بالایی مسلمان هند، چنانکه تا اکنون بود، باقی میماند، یا اینکه به سازمان تودههای مسلمان تبدیل میشود، که تا کنون به فعالیتهای آن دلچسپی نداشته اند.»۲۹

شالودهء برنامهء نو ر ا اصل «تیوری دو ملت» و دادن خودمختاری به ولایات دارای بیشترینه مسلمان در چوکات هند تشکیل میداد. مرام اصلی این برنامه ایجاد فدراسیون بکلی مستقل هند بود که باید از دولتهای مستقلی که حقوق و منافع مسلمانان و دیگر اقلیتها را مطابق قانون اساسی بازتاب میداد، تشکیل مییافت. 

در این اجلاس آیین نامه (اساسنامه) جدید لیگ تصویب شد که شمولیت روشنفکران، کشاورزان و پیشه وران را به حزب آسانتر میساخت. کمیتهء آمادگی برنامه و اساسنامه نو تاکید میکرد که با پذیرش این فیصله خواسته های جدی مسلمانان را در جریان آمادگی و پروسهء انتخابات اخیر مدنظر داشته، تا مسلم لیگ بیشتر از پیش وسیعتر شده، به یک سازمان دموکراتیک نسبت به گذشته تبدیل گردیده و عضویتش برای هر مسلمان صرف نظر از اینکه نادار بوده و موقف اجتماعی پایین داشته باشد، آزاد باشد.۳۰

این اسناد و فیصله ها باعث بسیج باشندگان مسلمان هند بدور لیگ سراسری مسلمانان هند شدند. به این حزب همچنان سازمانهای بیشمار دیگر پیوستند، چنانچه در سند و ولایت صوبه سرحد شعبات حزب ایجاد گردیدند. به اینگونه جدایی گروهی مسلمانان از کانگرس آغاز شد.

به این امر تاحد زیادی اشتباهات سیاستمداران خود کانگرس نقش داشت. پس از انتخابات  حکومتهای ولایتی کانگرس طرح قانون کار را که حقوق اتحادیه های صنفی را خدشه دار میکرد، مانند قانون حل منازعات کاری در بمبٔی را آماده ساختند.۳۱ برعلاوه اختلافات میان رهبری کانگرس و حزب کمونیست هند (ح.ک.ه.) آغاز شد. در کنگرهء حزب کانگرس در هریپور رویارویی واضح نمایندگان چپ زیر رهبری سوبهاس چندرا بوس و راستگرایان بوقوع پیوست. س. چ. بوس در آنزمان ریاست حزب کانگرس را بعهده داشت، مگر در سال ۱۹۳۹ از این پست کنار رفت. جای س. چ. بوس را ر. پرساد گرفت. در کانگرس انشعاب رخ داد. س. چ. بوس با گروه بزرگی از هوادرانش از کانگرس خارج شده و حزب «بلوک فاروارد» را که بیشتر در بنگال نفوذ داشت، ایجاد کرد.۳۲ یک عامل مهم دیگر رشد ناسیونالیزم اسلامی این بود که در بزرگترین حزب سراسری هند یعنی کانگرس هندوها اکثریت حاکم را تشکیل میدادند، و ناسیونالیزم هندوستان رنگ هندویستی داشت. همچنان تاثیر سازمانهای مذهبی- شووینیستی به کانگرس ملی هند و یک سلسله اشتباهات صورت گرفته ازسوی حکومتهای ولایتی کانگرس در سال ۱۹۳۷ در برابر مسلمانان باعث رشد ناسیونالیزم اسلامی شد.۳۳ 

روابط هندوان و مسلمانان در زمان حکومات ولایتی کانگرس در بیشترینه ولایات بحرانی شد، چونکه در برخی موارد بصورت عموم خواسته های جنبش جماعتی مسلمانان درنظر گرفته نمیشد. کانگرس ملی هند ادعای دفاع منافع همه مسلمانها را میکرد، درحالیکه فقط مسلمانهای کانگره یی را نمایندگان شان میپنداشت. در ولایاتیکه حکومات کانگرسی ایجاد شده بودند، آهنگ و رقص در برابر مساجد آزاد بود، و ترس از ممنوعیت ذبح گاو که تعقیب جنایی را درقبال داشت و همچنان انتخاب «بندِ ماتارام» همچون سرودملی که در آن موضوعات میهن پرستانه بشکل هندویی بازتاب یافتند، باعث تحریک احساسات مذهبی مسلمانان شد.۳۴

سیاست قومی و زبانی کانگرس ملی هند در محلات ویژه گیهای نواحی مختلف را نیز درنظر نمیگرفت. با پذیرش رسمی اینکه زبان هندوستانی دو گونهء ادبی هندی و اردو را دارد، کانگرس فقط زبان هندی را بحیث زبان رسمی در پهلوی انگلیسی برسمیت شناخت. آموزش اجباری زبان هندی در مکاتب و خودداری از تدریس ادبیات اردو، عربی و فارسی که شالودهء معارف سنتی را میساختند، باعث نارضایتی روشنفکران مسلمان شد.   

کمپاین آغاز شدهء مسلم لیگ در راستای ارتباطات با تودهها از حزب کار گستردهء تبلیغاتی، تشکیل ساختار لازم تبلیغی، گزینش گونه های نو ترویجی و گسترش وسایل ارتباط جمعی را مطلبید. گام مهم در این راستا ایجاد ارگان ویژه توسط لیگ برای مسایل اطلاعاتی، تبلیغات و آگهیها بود. این ارگان کارش را از تحلیل امکانات وسایل تبلیغی موجود در هند و دورنماهای استفاده از آنها برای منافع لیگ آغاز کرد.۳۵ فعالان لیگ سراسری مسلمانان هند از سیاست اقتصادی حکومتهای ولایتی کانگرسی انتقاد نموده اعلام میکردند که این مشی جنبهء کمونالیستی[1] دارد.

 اینها همه موثر بوده و باعث شدند تا مسلم لیگ با اتکا به پشتیبانی اکثریت مطلق مسلمانان هند در آینده به حزب توده یی سیاسی تبدیل شود، که این امر خود در رشد بعدی جنبش ملی گرایی تا استقلال این «دُر تاج سلطنتی بریتانیا» و تقسیم آن به دو کشور هند و پاکستان خیلی تاثیر گذار بود.  

در سال ۱۹۳۶ م. ع. جناح تلاش کرد شعبهء مسلم لیگ را در صوبه سرحد ایجاد کند. او به دو شخصیت حزب مستقل امیدوار بود، که عبارت بودند از پیربخش و خدابخش. در ماه می ۱۹۳۶ او با آنهابه آرزوی اینکه ایشان شاخهء مسلم لیگ را در صوبه سرحد ایجاد میکنند، ملاقات کرد. مگر این امیدواری عملی نشد. در ماه سپتامبر خدابخش به م. ع. جناح طی نامه یی نوشت که امکان ایجاد شاخهء مسلم لیگ در صوبه سرحد کم و حتی ناممکن است. همچنان او به جناح اطمینان داد که وی شخصا حاضر است، در این راستا حرکت کند. مگر حزب مستقل تصمیم گرفت نام پیشینش را حفظ کند و به شعبهء مسلم لیگ تبدیل نشود.

در این میان م.ع. جناح سفرش را به صوبه سرحد برنامه ریزی کرد، مگر خدابخش باور نمیکرد که نتیجهء این سفر ایجاد شاخهء مسلم لیگ باشد. شاید او بخاطری مخالف این کار بود که در صوبه سرحد رقیبی را برای حزبش نمیخواست.۳۶

در ماه اکتوبر ۱۹۳۶ م.ع. جناح به پشاور با مرام ایجاد شعبهء مسلم لیگ سفر کرد. در میتنگ پشاور که توسط حزب مستقل دایرشده بود، او از مسلمانان صوبه سرحد تقاضا کرد در یک حزب متحد که قادر باشد همه تلاشهایش را برای تشکیل حکومت انجام دهد، بسیج شوند. وی به مسلمانها همانند هندوان اطمینان میداد که بهترین نمایندگانش را به مجلس ولایتی بفرستند تا آنها در راستای وحدت هندوان- مسلمانان با مرام دستیابی به خودگردانی (سوارج) مشترکا عمل نمایند.۳۷

در نتیجه سفر م.ع. جناح گروپ مشورتی آمادگی شرایط برای ایجاد شاخهء ولایتی مسلم لیگ بوجود آمد. پیربخش بحیث رییس آن انتخاب شد. مگر تقریبا نیم گروپ هیچگاهی در نشستهای آن شرکت نمیکرد. برخی از اعضای گروپ به کانگرس پیوستند. در انتخابات سال ۱۹۳۷ خدابخش نامبرده و پیربخش بنمایندگی از حزب مستقل اشتراک نمودند، ولی همانطوریکه پیشتر یادآوری شد، کاندیدهای مسلم لیگ شرکت نداشتند.

در آغاز سپتامبر ۱۹۳۷ شعبهء ولایتی مسلم لیگ در ایبت آباد ایجاد شد. جلسه این سازمان قطعنامه یی را با ماهیت عام اسلامی مانند اعتراض به پارچه نمودن فلسطین تصویب کرد. در این قطعنامه همچنان از مجلس مقننه درخواست شده بود تا برای کاهش مالیه زمین[2] اقداماتی را انجام دهد.۳۸

در نشست ایبت آباد هیات رهبری شاخهء ولایتی مسلم لیگ تشکیل شد. مولانا شریک الله از نوشهره که رییس جمیعت العلمای اسلامی بود و مولانا محمد اسحق منصوری وغیره در این شعبه شامل بودند. مولانا محمد شعیب که بحیث رییس سازمان انتخاب شده بود، بزودی و شخصا از این مقام کناره گیری کرده و در ماه دسامبر ۱۹۳۸ استعفا داد. در مناطق دیگر شاخه های حزب در پاییز سال ۱۹۳۷ (در پیشاور در ماه اکتوبر و در شهرستانهای دیگر در ماه نوامبر) ایجاد شدند. شعبهء کوهات آخرین آنها بود.۳۹

بتاریخ ۳ سپتامبر ۱۹۳۹ حکومت بریتانیا به آلمان اعلان جنگ داده و از دومینیونها نیز درخواست همانند را نمود. انگلستان با درنظرداشت موقف اتحادی هندوستان به خواستهای هند درینمورد وقعی نگذاشت. نایب السلطنه لارد لینلیتو اعلام کرد که هند نیز در حالت جنگ با آلمان قرار دارد. واکنش کانگرس ملی هند به این امر منفی بود. در اجلاس واردهه کمیته کاری کانگرس (ک.ک.ک.) وضعیت جدید را بررسی نموده و بتاریخ ۱۴ سپتامبر ۱۹۳۷ اعلام کرد که هند برضد جنایات امپریالیزم بوده و نمیتواند به این جنگ امپریالیستی بپیوندد.۴۰ همزمان کانگرس به نیروهای ضد فاشیستی و دموکرات بریتانیا که برضد آلمان نازی میرزمیدند، علاقمندی اش را نشان داد. برعکس کانگرس مسلم لیگ بصورت کل از فیصله وایسرای (نایب السلطنه) حمایتش را اعلام کرد.۴۱

بتاریخ ۱۷ اکتوبر ۱۹۳۹ لینلیتو رضایتش  از مسلم لیگ را ابراز داشت. در اعلامیه اش وی از همهء احزاب و گروههای توانمند هند درخواست نمود تا به کمیتهء مشورتی نظامی در جنب نایب السلطنه بپیوندند. در واقع ازاین اعلامیه برمیآمد که وایسرای میخواهد حالت موجود را نگه دارد، چونکه در آن هیچ چیز مشخصی پیرامون میکانیزم درخواست استقلال هند تذکر نرفته بود. این امر باعث نارضایتی کانگرس شده و این حزب بروز ۲۲ اکتوبر سال ۱۹۳۹ مصوبه یی را صادر کرد که در آن احضار وزیران حکومات ولایتی تقاضا شده بود.۴۲

با حمایت از ک.ک.ک. (کمیته کاری کانگرس) حکومت ولایت صوبه سرحد بر ضد فیصله نایب السلطنه اعتراض کرد. کانگرس اعلام کرد که برای همکاری هندیان با بریتانیا در این جنگ بریتانیا حق هند بداشتن قانون اساسی و اجرای اصول دموکراسی را باید محترم شمرد. فعالان کانگرس خاطرنشان کردند که بریتانیا سیاست استعماری را که نازیها در پولند میکنند، در هند پیش میبرد.

 

بتاریخ ۷ نوامبر ۱۹۳۹ حکومت خان صاحب استعفا داده و بروز ۱۱ نوامبر گورنر کانینگهم که دورنمای تشکیل حکومت را ناممکن میدید، شخصا حکومت ولایتی را بدست گرفت.  در آغاز ۱۹۴۰ م.ع. جناح از نایب السلطنه درخواست کرد تا به کانینگهم سپارش کند تا تشکیل حکومت مسلم لیگ را در ولایت صوبه سرحد بررسی کند. مگر گورنر حکومت منتخب را بدلیل آرامی اوضاع ولایت غیرضروری میپنداشت.۴۴

در ماه مارچ ۱۹۴۰ رویدادی بوقوع پیوست که سرنوشت نیمقاره را بکلی تغییر داد. در اجلاس حزب سراسری مسلمانان هند (مسلم لیگ) بتاریخ ۲۲ و ۲۳ مارچ در لاهور قطعنامه یی تصویب شد مبنی بر اینکه مرام اصلی لیگ مبارزه در جهت ایجاد دولت اسلامی در هند در آنجاهاییکه مسلملنان اکثریت اند، میباشد. پسانها  هوادران هند واحد این قطنامه را «پاکستانی» نامیدند، گرچه در آن هنوز واژه «پاکستان» وجود نداشت. ۴۵

کانگرس به مشی اش ادامه میداد. در سال ۱۹۴۰ این حزب فیصله کرد که کمپاین نو مقاومت مدنی را آغاز کند که شروع و شیوههای پیشبرد آن را  م. ک. گاندی بحیث رهبر کانگرس بعهده میگیرد.۴۶ 

شعبه کانگرس در صوبه سرحد نیز به این کمپاین امادگی میگرفت. در ماه می ۱۹۴۰ همه کمیته های منطقوی کانگرس به کمیته های پیشبرد کمپاین مقاومت مدنی تبدیل شدند، چنانچه در شهرستانهای پیشاور و بنو مراکز تعلیمی برای آموزشی شرکت کنندگان کمپاین فعال شدند. 

در تابستان سال ۱۹۴۰ مهاتما گاندی با کمیته کاری کانگرس پیرامون کمپاین عدم خشونت اختلاف نظر پیدا کرد. جالب است که عبدالغفار خان اینبار نیز (ماه جون ۱۹۴۰) ازاو حمایت کرده و با اعتراض کانگرس را ترک گفت. پس از برگشت گاندی به کانگرس عبدالفغار خان نیز به این حزب دوباره پیوست.

شاخه کانگرس در صوبه سرحد از گورنر بخاطر توقف فعالیت مجلس مقننه انتقاد کرده و این حکمیت را «مطلق العنان و غیر مسوول» میپنداشت.۴۷

باوجود تلاشهای عبدالفغار خان این کمپاین  در صوبه سرحد موفق نبود. کانینگهم تصمیم گرفت شرکت کنندگان کمپاین را بخاطر تبلیغات گسترده بازداشت نکند، درحالیکه در ولایات دیگر از ۲۰ تا ۳۰ هزار نفر زندانی شده بودند. در نهایت روزی پولیس عبدالغفار خان را بازداشت نموده ولی فقط اورا تا خانه اش بدرقه کرد.۴۸ کمپاین سال ۱۹۴۰ برای زمامداران انگلیسی- هندی دیگر خطرناک نبود. حکومت فعالانی را که پیشتر زندانی کرده بود، مانند ج.ل. نهرو و عبدالکلام و پسانتر دیگر رهبران کانگرس را آزاد نمود.

اوضاع در هند زمانی دگرگون شد که آلمان نازی به اتحادشوروی و جاپان علیه ایالات متحده در اوقیانوس آرام حمله کردند. از سوی جنوبشرق آسیا جنگ بتدریج به هند نزدیک میشد. در چنین احوالی حکومت بریتانیا در پایان مارچ سال ۱۹۴۲هیات ویژه یی در راس سر ستافورد کریپس گسیل نمود که پیشنهادهای وی قناعت هیچ نیروی سیاسی هند را حاصل نکرد.۴۹  

در سال ۱۹۴۳ م.ک.گاندی بازهم تصمیم گرفت کمپاین مقاومت مدنی را آغاز کند. در واردهء بمبٔی در تابستان همانسال پندارهای وی از سوی کمیته کاری کانگرس تایید شد که تصمیم گرفتند این کمپاین زیر شعار «انگلستان از هند خارج شو!» عملی شود. بتاریخ ۹ اگست رهبران کانگرس زندانی شدند. فعالیت کانگرس رسما ممنوع شده و «انقلاب» باصطلاح «اگست» به شکست انجامید.۴۰

در میان سالهای ۱۹۴۰ تا ۱۹۴۲ اوضاع در صوبه سرحد آرام بوده و حالت انتظاری در روحیه (همه) دیده میشد. در این زمان عبدالغفار خان سرگرم برنامه باصطلاح «سازنده» و بنیانگذاری مرکز اصلی آموزشی خدایی خدمتگاران در املاک شخصی اش در روستای سردار یاب بود. گورنر کانینگهم که با خان صاحب آشنا بود، میپنداشت که وزیر اعظم (ولایتی) کانگرسی پیشین توانمند نیست تا حکومت ولایتی صوبه سرحد را رهبری کند.۴۱

مگر سران قبایل، مسلم لیگ و بیروکراسی موجود ضد بازگشت کانگرس به حکومت بودند. شاخه لیگ برضد این کار دو میتنگ را براه انداخته و خود میخواست تشکیل حکومت دهد. زمانیکه در ماه اگست ۱۹۴۲ نایب السلطنه از کانینگهم خواست امکانات تشکیل حکومت کانگرسی را بررسی کند نامبرده چندان به پیروزی این کار امیدوار نبود.۴۲ ای. یانسون همچنان دراینباره نوشته است: «لارد لینلیتو بازهم از کانینگهم خواست تا مساله ایجاد حکومت مسلم لیگ را در صوبه سرحد بررسی کند. مگر کانینگهم بازهم توضیح کرد که در این راستا هیچ دورنمایی را نمیبیند.»۴۳ 

دشمنان کانگرس برای بدنام سازی آن حزب از موضوع نکاح دختر خان صاحب با یک مسیحی استفاده مینمودند. ملاها در منبر از «نکاح ضد شرعی» گفته  و مطبوعات آوازههایی را مبنی بر بروز اختلافات در شعبهء کانگرس پخش کرده، ادعا میکردند که بخش بیشتر خدایی خدمتگاران از این سازمان بیرون شده است. شاخهء کانگرس اعلام میکرد که هیچکس از این سازمان خارج نشده و اختلافات فقط در تصورات دشمنان کانگرس وجود دارد. ج.ل. نهرو نیز صدایش را در دفاع از رفقایش رسا کرد. پروپاگندها علیه خان عبدالفغار خان و کانگرس ناکام شدند.۴۴

بازگشت عبدالغفار خان از وَردها باعث ناراحتی حاکمان شد، مگر تبلیغات «از هند خارج شوید!» بیدرنگ آغاز نشده و بتدریج نیرومند شد. تا سپتامبر ۱۹۴۱ فقط تظاهرات در شهرستانها دایر میشد، و در نوار قبایلی اعلامیهء استقلال را تایید میکردند. حکومت هنوز برخورد خشن نداشت. تبلیغات گسترده میشد. مرحلهء دوم این کمپاین در ماه اکتوبر ۱۹۴۲ آغاز شد، زمانیکه شعبه کانگرس در برابر مغازهها، مکاتب، محاکمات و دفترهای پولیس دست به تحصن (بست نشینی) زد. این اقدامات برشالودهء اصل نافرمانی (مقاومت) مدنی (بیخشونت) صورت گرفت، مگر پولیس زور و حتی اسلحه گرم دربرابر آنها استفاده کرد. ۲۷ اکتوبر سال ۱۹۴۲ عبدالغفار خان در راه میتنگ مردان  زندانی شد. با بازداشت رهبران «سرخ جامگان» در ماه فبروری ۱۹۴۳ تبلیغات بیصدا شده و در ماه می ۱۹۴۳ بکلی متوقف شدند. درینزمان جمعا  ۲۴۴۰ نفر زندانی شدند.۴۵  

بیشترینه رهبران کانگرس در ولایت صوبه سرحد همانند کل هند بازداشت شدند. تعداد اعضای مجلس مقننه ولایتی از ۴۰ تن به ۳۴ نفر کاهش یافت. به نسبت زندانی شدن ۸ نفر از کانگرسیستها ۷ کرسی در این شورا خالی مانده بود. تناسب میان اعضای کانگرسی و غیر آن در مجلس برهم خورد. منع فعالیتهای کانگرس به نمایندهء مسلم لیگ در شواری نایب السلطنه فرصت داد تا ابتکار ایجاد حکومت مسلم لیگ در صوبه سرحد را بدست گیرد.۴۶

در ماه جنوری سال ۱۹۴۳ اورنگزیب خان وکیل مسلم لیگ به مشاوره در راستای ساختن حکومت در صوبه سرحد آغاز کرد. در ماه مارچ همانسال مطبوعات خبردادند که ۱۷ عضو از جمله ۱۸ تن در مجلس ولایتی آمادهء پشتیبانی وی اند. در ماه اپریل اورنگزیب خان از گورنر تقاضا کرد به او وظیفهء تشکیل حکومت سپرده شود. ازاین پیشنهادش بیدرنگ نمایندگان حوزهء هزاره پشتیبانی کردند. همچنان ضامن جان خان «عضو پایدار خدایی خدمتگاران» و عبدالرب نیشتر نمایندهء مستقل از اورنگزیب خان دفاع کرده و به لیگ پیوستند. همچنان پیربخش که همکار مستقل مسلم لیگ بود و دو کانگرسی مسلمان دیگر نیز به این جریان پیوستند. رشد اینچنینی اوضاع گواه آن بود که گذار کانگرسیها به شاخهء تازه ساختهء شدهء مسلم لیگ آغاز شده که این امر در آینده نقش مهمی در پیروزی لیگ داشت.

همچنان در مرحلهء تشکیل حکومت اورنگزیب خان از پشتیبانی حزب  ملی هندو- سیک نیز برخوردار شد. رهبر این حزب کمونالیستی مهر چند خانا در اینزمان در ایالات متحده بوده و جانشینش انجیت سنگ بود. توافق مربوط به ایتلاف این حزب با مسلم لیگ را انجیت سنگ و اورنگزیب خان امضا نمودند. شرایط این ایتلاف خودداری لیگ از طرح مساله پاکستان در جریان حاکمیت ایتلافی و همچنان آمادگی حزب مذکور از حق آزادنهء شمول مسلمانان به کار، دادن ضمانتها برای آموزش و پرورش وغیره بودند. این توافق پیشبینی کرده بود که هیچ فیصله یی در راستای منافع هندوها و سیکها بدون ۴/۳ آرای این اقلیتها پذیرفته نمیشود. مهر چند خانا پس از برگشتش به وطن بدلیل مخالفت با چنین تصمیم به کانگرس پیوست.۴۷

این ایتلاف بنام اتحاد لیگ – آکال (از نام دال آکال حزب مهم سیکها) شهرت یافت. بتاریخ ۲۴ می سال ۱۹۴۳ حکومت ایتلافی اورنگزیب خان بکارش آغاز کرد.

هنگام آمادگی به جنگ (دوم جهانی. مترجم) رویاروییهای انگلستان و آلمان در جنوب و مرکز آسیا شدت گرفت. کابل به مرکز عملیات تخریبی و جاسوسی علیه هند برتانوی تبدیل شد. در سالهای ۱۹۳۷-۱۹۳۸ بارون هس فون ویلتهایم بحیث سفیر آلمان نازی به هند گسیل شد. وظیفهء مهم او جلب نخبه گان سیاسی جنبش آزادیبخش ملی هند بود. برای اجرای وظیفهء محوله او با کانگرسیهای نامور چون و. پاتیل، کرپالانی، و.ل. پاندیت خواهر ج.ل. نهرو، شاعره سراج الدین نایدو، رهبر نامدار نیروهای میهنی شمال هند عبدالغفار خان و دیگران دیدار کرد.۴۸

بارون آلمانی در گفتگوهایش با فعالان سیاسی و شهزداگان هندی دروغگویی میکرد چون آنها از تعصب نژادی (راسیزم) نازیها آگاهی داشتند. برعکس بادرنظرداشت علاقمندی محافل هندی به سوسیالیزم، او میگفت که برخلاف ادعای مارکسیستها فقط در آلمان و ایتالیا سوسالیزم واقعی وجود دارد.۴۹

چنانکه آ.و. رایکوف در کتاب «لحظهء خطرناک هند» آورده، تا حملهء آلمان بالای اتحاد شوروی هند به دو دلیل جایگاه بزرگی را در گفتار و کردار رهبری نازیهای جرمنی نداشت: یکم، هیتلر روی سازش صلح با بریتانیا حساب میکرد. دوم، رهبران فاشیست تلاش میکردند با بازیهایی توجه حکومت شوروی را از حملهء آماده شونده بالای اتحاد شوروی دور داشته  آنکشور را فریب داده  واز دید استراتیژیکی برحذر دارند. چنانچه هنگام سفر و. م. مولوتوف در برلین در ماه نوامبر سال ۱۹۴۰ هیتلر با سرسختی به اتحادشوروی پیشنهاد کرد در امر درهم شکستن امپراتوری انگلیس دست بکار شود.۵۰

مگر مولوتوف محتاط بوده زیر تاثیر تحریکات هیتلر قرار نگرفت. همچنان هویدا است که در جریان آمادگی حمله نیروهای هیتلری به اتحادشوروی درمیان سربازان آلمانی اخباری جعلی مبنی بر اینکه گویا اتحادشوروی اجازهء ورود از خاکش را برای ضربه زدن به هند برتانوی داده است، پخش شد. حتی نقشه هایی از منطقهء نامبرده نیز تقسیم شد.۵۱

ساحهء قبایل شامل در ولایت صوبه سرحد که توسط سران عشایر و اجنسیهای انگلیسی اداره میشد مورد علاقمندی جدی سیاستمداران آلمان بود. برشالودهء اسناد انگلیسی در این ساحه میشد تا ۴۰۰ هزار رزمندهء پشتون را که دارای ۲۳۳ هزار میل تفنگ بودند، بسیج کرد، در حالیکه تمام ارتش هند برتانوی دارای ۱۸۷ هزار نفر بود.۵۲

وزیرستان بخش عمدهء نوار قبایلی بود. تلاشهای اجنتوری نازیستی که میخواستند جنبش آزادیخواهی صوبه سرحد را مورد استفاده قرار دهند، همچنان در تلاشهای شان برای «آموزش» مبارز آزادی وزیرستان فقیر ایپی بازتاب یافت. همچنان عملیاتی زیر نام شفری «آتشخوار» آماده شد. حاجی میرزا علیخان توری خیل یا فقیر ایپی در سال ۱۹۳۶ قیام وزیرستانیها را برضد استعمار برتانوی رهبری کرد. تمام تلاشهای حکومت برای سرکوب این قیام بوسیلهء ارتش به ناکامی انجامیدند.

با آغاز جنگ دوم جهانی فرماندهی هیتلری برنامه های استفادهء وزیریهای بپاخاسته را برضد هند پس از پیروزی بر اتحاد شوروی طرح کرد. زمامداران انگلیس در هند بادقت ناظر مرز نا آرام شمالغرب بعلت موجودیت فقیر بودند. آنها نخستین بار اطلاعاتی را از روابط وی با استخبارات فاشیستی در تابستان سال ۱۹۴۱ بدست آوردند، زمانیکه در بلوچستانِ هممرز با وزیرستان ترجمان سفارت ایتالیا در کابل بازداشت شد. آشکارا شد که در میان سالهای ۱۹۳۹- ۱۹۴۱ اجنتهای ایتالیایی چندین بار فقیر را دیده و به وی اسلحه و پول داده اند.۵۳

همکاران آلمانی فاشیستهای ایتالیایی نیز دراین راستا پیگیر بوده و پول را به وی انتقال میدادند. برای عملی نمودن برنامه «آتشخوار» سفارت آلمان در کابل مقدار بزرگ مارکِ رایش را بدست آورده بود. در درازنای سال ۱۹۴۱ نیم ملیون مارکِ رایش توسط پنج کوریر به کابل انتقال داده شد، که برابر به ۲ ملیون و ۴ صدهزار افغانی میشد. به اینگونه سفارت آلمان فرصت یافت تا فعالیتهای گونه گون تخریبی را تمویل کند.۵۶

در سال ۱۹۴۰ حکومت آلمان تلاش کرد وزیریها را برای لشکرکشی به کابل جهت احیای سلطنت امان الله خان تحریک کند، مگر این تلاش نیز به ناکامی انجامید.

با آغاز تجاوز آلمان هیتلری به اتحادشوروی فعالیت استخباراتی آلمان تشدید یافت. فرماندهی ارتش آلمان امیدوار بود که فقیر زمینهء لشکرکشی اردوی ورماخت به هند را مهیا میسازد. هواپیماهای آلمانی بوسیلهء پاراشوت به فقیر اسلحه و مهمات پرتاب میکردند. مگر شکست نیروهای آلمان در  حومهء استالینگراد برنامه های فرماندهی آلمان را بخاک برابر کرد. ازسوی دیگر فقیر نمیخواست دست نشاندهء آلمان و ایتالیا باشد. باوجود دریافت امکانات گسترده او به هیچ اقدامی خارج از برنامه هایش که همانا مبارزه درراه آرمانهای مردمش بود، متوسل نشد. با دوری از خطرات گوناگون فقیر توانست زمان دشوار را بدون تلفات سپری کرده و خرانه اش را با پول و ذخایرش را با اسلحه تمویل و تجهیز نماید.۵۷

******

 

 

 

 


 

[1] - کمونالیزم نوعی از ایدیولوژی سیاسی انقلابی با ریشه های طولانی تاریخ در جنبشهای مترقی، پندارها وساختارها میباشد که نخستین بار در ۲۵۰۰ سال پیش در آتن هویدا شد. در این نظریه قدرت به مردم و اجتماعات آنها (کمونها) تعلق باید داشته باشد که عملاْ ضد تمرکز قدرت و ادارهء مرکزی دولتی است. این تیوری پسانها در فرانسه تعمیم یافته و نظریهء کنفدراسیونی کمونهای مساوی الحقوق را که در آن دولت مرکزی صلاحیت گسترده ندارد، پیشکش کرد. این واژه را نباید با کمونیزم اشتباه کرد. در اکثر شهرهای اروپایی (از جمله در کشورهمای اسکاندیناویا) به شهر داری کمون میگویند. (مترجم) 

 

[2] - land tax

 

بالا

دروازهً کابل

الا

شمارهء مسلسل            ۲۷۲    سال  دوازدهم       سنبله/ میزان     ۱۳۹۵         هجری  خورشیدی    شانزدهم سپتمبر   ۲۰۱۶