سال 2002
که در حقیقت هنوز آستانهء یک سده وهزارهء تازه درتاریخ ملتها بود، مردم
افغانستان این سال را به فال نیک گرفتند. باوجودیکه یک یورش دیگر از ملل
مختلف به هدایت ورهنمائی جامعهء ملل درکشور بود وکدام افتخار تاریخی بر ملت
ما راجع نمی شد، اما ملت ما، ازاولین روزگار پیدایش کشوری بنام افغانستان،
به استثنای دورهء محدود امارت امیر امان الله خان، اگرچه این حقیقت را با
میل ورغبت اعتراف نمیکنیم، کم یا بیش به وجود وحضورمرئی یا غیر مرئی بیگانه
در کشور خود عادت پیدا کرده اند. زیرا آنها واقف اند که حتی در ازمنهء که
وجود قوای بیگانه مستقیما" در افغانستان حاضر نبودند رهبران ما به خاطر
بقای زندگی خجالتبار سیاسی شان، وبخاطر سبقت جوئی از رقیبان خانوادگی،
زدوبند های خائنانه ووابستگیهای بیشرمانه با قدرتهای اجنبی پرورش میدادند.
درحالیکه نزد بیگانگان کرنش وعبدیت ابراز میکردند مقابل هموطنان وبه حرف
خود شان مقابل رعایا "سرداری وبابائی" میفروختند. شاید یگانه شاه وطنپرست
ودموکرات ، اعلیحضرت امان الله خان، که این علایق را مردود میدانست و اتکأ
به منافع علیای مردم داشت وهیچگاهی ادعای "بابائی" مقابل مردم نکرده بود
وقدرت وسیطرهء خود را ازمردم می پنداشت وبه مردم باور داشت، به زودی قربانی
دسائس وتوطئه های دشمنان وطن گردید، ودول ذینفع نوکران خود را از پناهگاه
های استعماری شان باز به سوی این خطه گسیل داد که بعد از یک تنفس کوتاه ملت
بلا کشیدهء ما باز وسیلهء بازی قدرتهای استعماری گردید که تا امروز یک
لحظهء دیگر هم قدراست وآزاد در قطار ملل غیروابسته اظهار وجود کنیم. بهر
روی باز هم آنهائیکه جهنم امارت اسلامی طالبان را در کشور تجربه کرده بودند
وازین آتش به تازگی گذشته بودند که در حقیقت آخرین جرقه های امید شان بی
نور شده بود، با برهم خوردن سیطرهء طالبی-پاکستانی-عربی یک بار دیگر به
زندگی امیدوار تر شدند. واین اعجاز را که گوئی روزنهء امیدی به سوی روشنی
ورهائی بروی شان باز شده باشد به فال نیک گرفتند وبا تغیرات اخیراز هر جا
وهر قشر جامعه نوای همگنانهء همکاری وهمنوائی بالا شد.
از سال
2002 که سال امیدِ نسبی برای مردم ما حساب می شد، هفت سال دیگر مردمِ
بلاکشیده، رنج آزموده وآسیب رسیدهء افغانستان بازهم تحتِ نام دیگری رنج
وزیان کشید ند، به امید اینکه اینبار به همتِ وهمیاری خبرگان وپیشتازانِ
دموکراسی دنیا وهمدلی جامعهء ملل، مرحمی به زخم خود یابند، اما تا امروز از
درد این مردم بسیار چیزی کاسته نشده است. وتاجائیکه معلوم است مرحم زبان
جامعهء ملل وقوای اتلانتیک شمالی (ناتو) هم به زخم مردم ما کاری نیافتاده
است.
هفت سال
اگر چه به مقیاس تکامل تمدن بشری وطی تاریخ آن به مثابهء یک چشم بهم خوردن
است. اما اگر از چشم دنیای پیشرفته ومترقی دنیا بررسی شود که دنیا به خصوص
دنیای علم وتکنولوژی درین مدت چه پیشرفت هائی را نایل شدند ودر عین حال خود
را در موقفِ ملیونها تن ازمردمِ آشفته وبیخانمان افغانستان قرار دهیم که از
فقدان سرپناه، ونبودِ نان ولباس رنج میبرند. از امنیت وصلح درکشور هنوز
اثری نیست وبرخلاف در بسیاری از نقاط بی امنی، دزدی، رهزنی، زورگوئی وخشونت
مخصوصا" علیه زنان وکودکان، آدم ربائی واختطاف ، تهدید ها ازجانب افراد
مافیائی ومسلح ، تشدید عرف وعنعنات خرافاتی وترویج عادات کمرشکن بار های
زائد دیگری اند که بر شانه های ناتوان مردم ما لنگر انداخته اند. در موقف
مردمی که از دنیای پر زرق وبرق تمدن ومزایای دموکراسی ذره ئی هم مستفید
نشده اند، عدالت در هیچ گوشهء زندگی اجتماع آنها راه نیافته است، در موقف
آنهائیکه زیر بار خیانت ورشوه ستانی دست اندرکاران دولتی کمر شان راست نمی
شود، درموقف آنهائیکه کودکان شان با مریضیهای ساده وعلاج پذیری به پیش
چشمان شان میمیرند وهنوز کمترین امکانات صحی در اختیار ندارند ویا از هر 16
خانم حامله یکی در جریان زایمان هلاک میشود وکاری برای جلوگیری آن نمی شود.
در موقف آنهائیکه هنوز آب آشامیدنی صحی را نمی شناسند، آنهائیکه هنوز در
فقرو بیسوادی وبیکاری دست وپا میزنند، آنهائیکه از ابتدائی ترین امکانات
جهان متمدن هنوز کمترین بهره ندارند وقس علی هذا...باید اذعان کرد که برای
این گروه، هفت سال یک زمان بسیار طولانی است که بسی از شهروندان ما تاب این
دورهء دراز پر از رنج وبدبختی را نیاورده وزندگی را چه بسا نا بهنگام پدرود
گفته اند.
درینجا
باید سؤال کرد که آیا درین کشور یک مریضی علاج ناپذیری مسلط است، ویا از
طرف این طبیبان ما که با اینهمه زرق وبرق وبوق وسرنا به آنجا شتافته اند
تشخیصِ نادرست به کاررفته است ویا دوای ناکارآمدی درینجا تطبیق میشود که
بهبودی در وضع این مردم به چشم نمیخورد وکاری ازکار پیش نمی رود؟
باید یک
باز نگری کرد که آب از کجا گل آلود است؟ وکدام مانعه در چرخ پیشرفت ملت ما
داخل شده است که سدّ پیشرفت واعتلای این کشور گردیده است؟ اگرچه من نه
سیاستمدارم ونه کارشناس متخصص جامعه، اما فکر میکنم که برای فهم این مطلب
نباید پیغمبر بود تا این کمبود ونقیصه را پی برد. یک حکایت کوتاهی را این
موضوع بخاطرم تداعی میکند که گفته اند شخصی در مورد یک شعر مبتذلی تبصره
میکرد. شاعر که اتفاقا" در مجلس حاضر بود آشفته گردیده وپرسید که آقا آیا
شما شاعر هستید که این تبصرهء بالاتر از صلاحیت خود را میکنید؟ وی در جواب
گفت آقا جان نه خیرمن شاعر نیستم اما من ماکیان هم نیستم که تخم بگذارم اما
میتوانم که یک تخم تازه را از گنده فرق کنم. بهر روی من هم اکنون با
وجودیکه شاعر نیستم میخواهم بعضی از اشتباهات برجستهء جامعهء ملل یا جهان
غرب، قوای ناتو ودولت تحت الحمایهء شانرا بشمرم وراه علاج وبرون رفت آنرا ،
با اذعانِ صلاحیت محدود خود، تا جائیکه به اصطلاح عقل بنده قد میدهد به حیث
عریضه وپیشنهاد پسشکش کنم وقضاوت بعدی ونظرخواهی صاحب نظران ومتخصصین امور
را به آن معطوف بدارم.
به نظر
بنده، واینرا خود مجریان امورجامعهء ملل وناتونیز معترف اند، که از طرف
جامعهء بین الملل در ابتدأ ی کار درافغانستان بنا بر مشی نادرست رئیس جمهور
وقت امریکا، آقای جورج دبلیو بوش، وقوماندانان زورگوی وازخودرازی ناتو به
خصوص امریکائیها، اشتباهات سنگین وجبران ناپذیری در داخل وخارج کشور رخ
داده که ایشان به تکیه گاه های سست وبی بنیاد اعتماد واطمینان کردند. فکر
میکنم که این معضله تا حال برایشان بن بستی ایجاد کرده است که راه برون رفت
را ازین چاله وچالشِ بزرگ دشوار ساخته است.
نخست در
بخش سیاست داخلی
: جامعهء جهانی وقوای ناتو روی یک حکومت فاسد ومنحط وبدنام اتکأ کردند بدون
اینکه از کارآئی آنها مطمئن باشند. کار را به اهل کارنسپردند. نظر تکنوکرات
ها ومتخصصین کارآزموده وتعلیم دیده را کمتر وقع گذاشتند، وبه عوض روی
کسانیکه هنوز از سرانگشتان هریک شان خون دهها وسدها انسان بیگناه میچکید و
روی آن سلاحداران وتفنگدارانی که مردم خاطر خوبی ازانها نداشتند، واز دست
شان به جان آمده بودند حساب کردند و طبعا" این حساب نادرست از آب برآمد.
درست در
زمانیکه ارزش های دموکراسی (البته آنطوریکه پدران دموکراسی می اندیشیدند،
نه آنطوریکه جورج دبلیوبوش ازدموکراسی فهمیده بود)، باموازاتِ رشد زیربنای
اقتصادی جامعه وتقویهء معارف، که روح رسالت جامعهء ملل بود، باید کار بندی
می شد وآنهائی را که واقعا" اعتقاد به ارزشهای دموکراتیک داشتند به
کاروهمکاری میگماردند، برخلاف روی اشخاص وگروپهائی تکیه زدند که اساسا"
باور به این ارزشها نداشتند وبسا که خصومت عقیدتی نیز به این روند داشتند.
پس جهت معلوم بود که طبعا" بسوی زورگوئی، عملیات نظامی، تقویهء ارتش خارجی
و بکاربرد روزافزون وتدریجی اسلحه بالای مردم باید رو می آوردند. این
اشتباهی است که هیچ کس نمیداند که اصلا" دگر جبرانی خواهد داشت یا خیر.
فکر میکنم
که رسولان جامعهء جهانی وپیمان اتلانتیک شمالی (ناتو)، مانند زعامت دولت
شوروی سابق از ضوابط وروابط ذات البینی منطقه وخصوصیات تفنگدارانِ آن ولا
آگاهی کامل نداشتند. وبا اسرارو روابط محرمانه وآشکار جنگسالاران
وتفنگداران افغانستان با دستگاه های جاسوسی ونظامی دولت خائن پاکستان
وشبکهء تروریستی القائده آشنا نبودند. این زدوبندها دولت تحت الحمایهء حمید
کرزی را، توسط اسلامیست های حول وبرش، با همهء خصومت ظاهری دولت با طالبانِ
شکست خورده وگروه تروریستی القائده با شبکه های جاسوسی اردوی پاکستان،
بخیهء جداناپذیری داده بود.
از نظر
باورمایگی وعقیدتی، ما اخیرا" در تصویب قانون "حالات شخصیهء شیعیان
افغانستان" تجربه کردیم که دولتمندان وگروه های مختلف مجاهدین امروز حتی
دانشمند ترین ومعتدلترین آن که گروپ آیت الله محسنی باشد در نهایت امر از
ماهیت طالبان تفاوت چندانی ندارند، ودر مسائل بنیادگرائی همه با هم همسو
وهمنظر اند. طالبان ویک سلسله از گروپهای مجاهدین که تا دیروز حکم کفر مردم
شیعه را صادر میکردند وهر نوع تجاوز را در حق شان مباح میدانستند، امروز با
انفاذ این قانون ارتجاعی قرون وسطائی ومبتذل وجه مشابه پیدا کردند و مؤ ید
یکدیگر شدند وتا جائیکه گفته شد که قانون مذکور حکم قرآن است وفرق بین شیعه
وثنی اصلا" وجود ندارد وگویا دشمنان اسلام اند که بین اوشان تفرقه ایجاد
میکنند. چه بجا فرمودند که هنگامیکه دید عقب گرانهء دوران تراش سنگ مطرح
باشد فرق بین طالب ومجاهد، فرق میان شیعه وثنی دیگر محسوس نیست وهمهء شان
از یک یخن سر میکشند. جناب آقای کرزی هم جرئت این بی آزرمی را دارد که برای
جلب آرای چند رای دهندهء شیعه، مزخرف ترین ومنحط ترین قانونی را مُهر صحه
گذاشته و توشیحش کند. چه بسی از آنهائیکه در کالبد دولت موجود در سنگرِ
جامعهء جهانی خود را جا میزنند بنیادگراتر وعقبگرا تر از جمعیت ملا محسنی
اند.
این گروه
مفسد بر جان وسرنوشت مردم به کمک جامعهء ملل و ناتومسلط شده اند وبا پخش
فساد روزافزون، ارستوکراتی مذهبی جنگ سالاری، قاچاق مواد مخدره واسلحه،
حمایت شبکه های مافیائی که به شکل چشمگیری قوت میگیرد، بیم آن میرود که جنگ
در کشور در طی نسل های بعدی هم ادامه خواهد یافت. چه مردم در تمام ناروائی
ها وجنایات این گروه ها درحقیقت جامعهء جهانی وناتو را شریک جرم ایشان
میدانند. به این صورت باز هم این جنگسالاران آب در آسیاب طالبان میریزند،
زیرا هر قدر دوام جنگ افزایش یابد وجنگ بیک جنگ فرسایشی تبدیل شود، بر قدرت
ونفوذ طالبان افزوده میشود و به اصطلاح تبر شان دسته می یابد وافراد بیشتری
میتوانند در اردوی انتحاری خود جلب وجذب کنند.
پرواضح است
که هرقدر این بی امنی وجنگها دامنهء گسترده پیدا کند بین دولت افغانستان
وقوای جامعهء ملل از یک طرف ومردمیکه در جنگ تحت بمباران قرار میگیرند از
جانب دیگر خط سرخ خصومت کشیده میشود، وطالبان از مناطق جنگزده به آسانی
جوانان را به لشکرخود سوق داده میتوانند برای اینکه از یکطرف مناطقیکه زیر
آتش جنگ واقع اند از دسترس و نظارتِ دولت و قوای جامعهء ملل میبرایند، ودوم
با اختناق جنگ مکاتب بسته شده وبیسوادی افزوده میشود واین خود یک زمینهء
مساعد برای رشد اندیشه های بنیادگرائی وتروریزم وبالنتیجه زمینهء وسعت
اردوی جهالت طالبی را روزافزون میسازد، سوم اینکه در شرائط جنگ بیکاری وبی
سر نوشتی وناامیدی جوانان، دلایل افزونتری برای رفتن به سوی اردوی طالب
والقاعده وآمادگی آنها برای قربانی وعملیات انتحاری دیده می شود چه آنها
وسیلهء دیگری برای آیندهء مسعود وتهیهء نفقهء خانواده ومنسوبین خود سراغ
نمی بینند. . البته که کشورهای همجوارمانند پاکستان، ایران، روسیه وچین
وبعضی شبکه های دور ونزدیک که از موجودیت قوای ضد دهشت افکنی جامعهء جهانی
در افغانستان نگران اند با همه تظاهر همنوائی ووعده های همکاری خصومت
پنهانی شان را با حضور قوای ناتو در افغانستان دارند وهمزمان با آن از فروش
اسلحه وتجهیزات جنگی برای اشرار وتروریستان انتفاع قابل ملاحظه ئی میبرند.
دوم
در بخش سیاست خارجی ومنطقوی:
جامعهء جهانی درین بخش هم روی دوستان دروغین از جمله دولت پاکستان و ارتشی
که بر بنیادِ بنیادگرائی استوار بود اتکأ زد. هزینه های ملیارد دالری را در
اختیار بلاقید ارتش پاکستان واگذاشتند. بسیار سؤال برانگیز وجای تعجب است
که جهان غرب وقوای ناتو که یقینا" از دستگاه فاسد آی.اس.آی. وزدوبند های
آشکارومحرمانهء شان با القائده، بنیادگرایان اخوان المسلمین و وهابیت، این
عقبگرأ ترین، متعصب ترین ومدهشترین حلقه های سازمانیافتهء تروریستی، شناخت
کافی داشتند باز هم چگونه فریب این شیادان ودشمنان دوستنما را خوردند و
سالهای دراز این مار مهلک را در آستین خود پرورش وجا دادند. در نهایت امر
بازهم به سوی ایشان (در داخل وخارج مرزهای افغانستان) دست تعاون وهمکاری
دراز کردند.
در حالیکه
به همه آشکار بود که طالبان پاکستانی یک ائتلاف علنی با طالبان افغانی از
یک طرف و تروریزم القائده از جانب دیگر ایجاد کرده بودند، چگونه دول غربی
وناتو با خونسردی تماشا کردند که این گروه دهشت افکن خود را قدم به قدم به
مراکز بمب اتمی پاکستان نزدیک کنند. آنها تحمل و موافقه کردند که در
ولسوالی موسی قلعه در وادی هلمند ودر دره های سوات با عملی کردن شریعه
محیطِ زندگی را برای زنان آن ولا به جهنم تبدیل کنند، دروازه های علم ومکتب
را بروی جوانان بخصوص بروی زنان ببندند، ضوابط عصرحجر را در منطقه حاکم
بسازند و شکنجه های قرون وسطائی را بر مردم بیچاره روا بینند، به امید
اینکه دولتمندان و قوای ناتو در آن مناطق از در گیری در امان گردند. ناگهان
وقتیکه این هیولا در سد کیلومتری اسلام آباد(دستگاه بمب اتوم) رسیدند،
یکبار با دستپاچگی بیسابقه وزارت دفاع وخارجهء دولت امریکا به منطقه توجه
نسبتا" جدی نشان داده وبا لهجهء جدی تری با آی.اس.آی. ودولت پاکستان داخل
صحبت شدند. برای دولت پاکستان ادامهء کمک های خود را با پیش شرط عملیات جدی
مقابل تروریزم منوط وانمود کردند، که طرف مقابل هم مطلب را فهمیده و بدون
درنگ بطورنسبتا" جدی داخل عملیات شدند.
خوب حال
چه باید کرد؟ آیا جهان غرب میتواند به خود اجازه بدهد که این پدیده ها
بهمین منوال پیش بروند و اوشان با بی تفاوتی شانهء خود را بالا انداخته
ناظر احوال بنشینند؟ جواب به صراحت منفی است. ایالات متحدهء امریکا تحت
زعامت رئیس جمهوربارک اوباما باید ملتفت باشد که تنها تغییر ستراتیژی با
افزایش قوای نظامی در منطقه برای پیروزی کافی نیست. دولت شوروی سابق با
قوای بیشتری با قصد اشغالگری ازینجا مؤفق برنگشت وبا تحمل تلفات بیحد جانی
ومالی شکست تاریخی خورد، برای آنها افغانستان ویتنامی شد که در سالهای 60
و70 برای امریکائیها شده بود. اکنون امریکا نباید دوباره تجربهء ویتنام را
در افغانستان تکرار کند. اینبار در عقب صحنه اسلامیست های بنیادگرائی کمین
دارند که با یک چشم برهم زدن به دگمهء بم اتوم در اسلام آباد خواهند رسید
وباحمایت ورهنمائی قوای نظامی وتخنیک های آی. اس. آی واردوی پاکستان و سایر
اسلامیست ها کاخ سفید، اسرائیل، لندن و سائر کشورهای اروپائی امنیت خود را
از دست خواهند داد. بناء" باید فکر اشغال و ماندن درازمدت در ین خطه از کله
ها کشیده شود وبا ستراتیژی مؤثر وکوتاه مدت با یک پلان و تعیین ضرب الاجل
برای برامدن از افغانستان، همکاری مردم را برای سرکوب فوری تروربزم به خود
جلب کند.
ما اگر
بخواهیم یا نخواهیم امروزروندِ ملیگرائی ومنطقه گرائی به طور روزافزون
درموارد خاص از ارزش خود میکاهد و مطالبی از قماش تروریزم که ریشه ها وشاخه
های آن به ماورای مرز ها میرسند به خود مفهوم گلوبال ( جهانی وسراسری ) را
میگیرند. بخصوص وقتیکه بحث بالای تروریزم، جنگ، قاچاق های کتلوی مواد
مخدره، سلاح هستوی واتومی، پناهندگان سیاسی واقتصادی با مهاجرت های دسته
جمعی، بحرانها ویا شگوفائی اقتصادی، زمینلرزه ها وتسونامی وسائر آفات طبیعی
با اثرات و آسیب های گسترده ووسیع ویا امراض ساری وعالمگیر باشد، مرز های
سیاسی وجغرافیائی و اندیشه های ملیگرائی دیگر معنی خود را از دست میدهند
وعلاقهء دولتمندان منطقه وجامعهء بین الملل را به خود جلب میکنند. ما خود
دیروز شاهد آن بودیم که جهان غرب به کمک دولت پاکستان و آی.اس.آی. القائده
را حمایت کردند و مدارس تربیهء طالبان را با هزینهء سرشاری تمویل وتقویه
کردند و جوانان ماورای خط دیورند را شستشوی دماغی دادند تا این مارها را،
به بهانهء مخالفت با نظام سوسیالیستی وتهاجم اتحاد شوروی سابق، در آشیان
مردم افغانستان بگذارند این جوجه مار ها امروز به افعی آدم خواری تبدیل شده
اند که هر بار قصد نیش زدن به سوی پروردگاران خود دارند. روزگارانیکه آقای
برژنسکی ، مشاور نظامی ریاست جمهوری ایلات متحدهء امریکا با طرح گسترده
وپرهزینه اش برای ایجاد به اصطلاح کمربند سبز به ماحول قلمرو روسیهء شوروی
اسبق در کاخ سفید رای زنی میکرد ودست اندرکاران پنتاگون، به گمان اینکه این
آتش از خاک وخانهء خود شان بسیار فاصله دارد وهیچ وقتی برای خود شان درد
سری ایجاد نخواهد کرد، با شور وشعف ازان استقبال میکردند. دیری ازان نگذشت
که همین آتش در آسمانخراش های دوقلوی مرکز تجارت جهانی در نیویارک زبانه
کشید واین سمبول اقتصاد وقدرت یک ابر قدرت را به خاک هموار کرد. یک شاخهء
این شعله حتی به پنتاگون رسید وروی یک تصادف که کاخ سفید ازین آتش در امان
ماند. بخش دیگر این آتش راکه با همدستی دولت خائن پاکستان وعمال آی.اس.آی.
بر کاشانهء دیروز مردم جنک زده و آفت کشیدهء افغانستان تهیه دیده بودند،
دیری نگذشت که این آتش چنان به دامن پاکستان وجهان غرب امروزی زبانه کشید
که خاموش ساختن آن، اگر اصلا" ممکن باشد، ایجاب هزینهء هنگفـت مالی وتلفات
بزرگِ جانی را میکند. گویا جهـان غرب به کمک دولت اسلامیست پاکستان با خلق
کردن یک فرانک شتاین در آزمایشگاه هیولائی خویش حالا راه گریز را خود گم
کرده اند وهم نمیتوانند که آنرا رام ومهار بسازند، واین معضله درد سر بزرگی
برای جامعهء بین المللی ایجاد کرده است ودورنمای آن هم چنان مغلق گردیده که
هیچ کسی راه حل و برون رفتِ مطمئنی برای آن پیشنهاد کرده نمیتواند.
حالا این
لهیب منطقه سوز وبلکه جهانخوار چطور خاموش شود؟ آیا مقابل این ائتلاف
تروریستی که خطرناکترین گروه های دهشتافکنی را دور هم آورده است، میشود
ازمسالمت ومسامحه وملایمت کار گرفت؟ آیا با امتیازدادن و گذشت وکرنش میشود
که با آنها آشتی کرد ودست دوستی با آنها داد، بدون اینکه این دست نیش
بخورد؟ به نظر بنده این آرزو هرگز بر آورده نخواهد شد زیرا ارزشگذاری
وجهانبینی بنیادگرایان مذهبی با ارزش های دموکراتیک ازهم فاصلهء نجومی
دارند. باید دانست که مبارزه مقابل ایدیولوژی عصر حجر جهالت طالبی ودهشت
افکنی القائده با مبارزه مقابل اسلام هممعنی وهمسنگ نیست. طالب والقائده
وایدیولوژی بنیادگرائی در دیدِ دور در حقیقت خود خوره ودشمن دامنه دارِجهان
اسلام است. سیاست کردن زیر نام شعارهای دروغین ومحیل اسلامی راهی جز به سوی
قهقرأ وپرتگاه نمی برد. زیرا ایشان اسلام را، مانند دوران دولتداری
پنجسالهء طالبان در افغانستان، از کالبد جهان متمدن ومترقی جدا کرده وبسوی
فقر وبیدانشی وعقبگرائی تجرید میکنند. واین عمل به درازمدت ضربهء جبران
ناپذیری را به دنیای اسلام وارد میکند که ازان هیچکسی، بجز دشمنان
افغانستان واسلام، نفع برده نمیتواند. ایشان در حقیقت با دستورات عقبگرائی
وشیوهء پا درگِلی جامعه ومردم ما را در حالتی نگهمیدارند که دیر یا زود از
کاروان ترقی وپیشرفت به حدی به عقب بمانند که ناگزیر زیر چرخ های پیشروندهء
تاریخ خورد وخمیر خواهند شد وتجربهء تلخ مردم سومالی بالای مردم ما تکرار
خواهد شد.
حالا طرق
پیشنهادی برای برون رفت ازین بنـبست نکات آتی را تذکار میدهم ، بدون اینکه
تضمینی برای مؤثربودن وکارآئی آن کرده بتوانم وطوریکه قبلا" یادآور شدم که
برای راه حل آن دست اندرکار شدن متخصصین امور اعم از مردمان ارتش وامنیت،
سیاستمداران، جامعه شناسان و اقتصاددانان صائب وصاحب نظر باید روی صحنه
کشیده شوند.
ما به
خوبی میدانیم که جامعهء جهانی وقوای ناتو که در شرائط موجود 42 کشور
مستقیما" سهم نظامی وارتشی در افغانستان در مبارزه با تروریزم دارند وتعداد
بیشتر ازین رقم از نظر سیاسی واقتصادی سهیم وعلاقه مند اند وسالانه هزینهء
هنگفتی درین راه مصرف میکنند. با آنهم ایشان یک جنگ فرسایشی و دامنه دار را
هم نمیتوانند به خود اجازه بدهند. زیرا هرقدر جنگ ادامه پیدا کند القائده
وطالبان ازان بهرهء بیشتر به نفع جنگ تبلیغاتی خود میبرند و از هر کشته ئی
به اصطلاح پیراهن عثمان ساخته و برای آشوب خویش صبغهء تقدس وجهاد میبخشد.
از جانب دیگرکشور های ذیدخل در ائتلاف ضدتروریستی تلفات جانی دامنه داری را
هم نمیتوانند به ارتش خود اجازه بدهند زیرا درانصورت در کشور های مربوطه،
که مردم از آگاهی بیشتری برخوردار اند، صدای اعتراضات ومقاومت مردم بلند
خواهد شد. در حالیکه درمورد القائده وطالبان این امر صدق نمیکند وبر خلاف
در آسیاب تبلیغاتی آنها آب بیشتر خواهد ریخت وهرچه بیشتر داوطلبان جنگی
وانتحاری به ارتش خود جلب خواهند کرد. بنا بران قوای ناتو که حالا به
بهانهء تدارکات امنیتی جهت انتخابات ریاست جمهوری افغانستان در منطقه به
افزایش ارتش خود دست یازیده اند، باید با هر امکانی که در اختیار دارند با
فشار بیشتر بر مقامات ارتش پاکستان وتقویهء جدی قوای امنیتی وارتش
افغانستان باید در کوتاه مدت با عملیات برق آسائی نشان بدهند که بر اوضاع
مسلط اند، وبه تروریستان و دهشتافکنان وحامیان آنها درس جدی بدهند، تا
شرائط امنیتی در افغانستان هرچه زودتر برقرار گردیده وامکانات خروج قوای
ائتلافی جامعهء ملل وناتو میسر گردد.
اگرچه
عملیات سریع وبرق آسا از طرف ارتش تلفات جانبی خود را در پی دارد، اما اگر
می پذیریم که گروه طالبان والقائده هم اجانبی بیش نیستند واگر یک بخش آنها
تذکره وهویت افغانستانی هم داشته باشند با شستوشوی مغزی وعقبگرائی بیمانند
شان بدون شبهه بر ضد منافع علیای کشور ودر خط واضح دشمن عمل میکنند، ما در
دوران قدرتمندی ودولتداری پنجسالهء طالبان تجربه کردیم که کشور را به یک
گورستان امنیت تبدیل کردند وبا خشن ترین برخورد مقابل ملت افغانستان به شکل
بی نهایت اهانت آمیز آن که حتی حریم خانه ها وخانواده ها از زیر چشم تفتیش
عقاید شبکهء امر بالمعروف ونهی عن المنکر آنها در امان نبود وگویا هیچ نوع
احترامی به جو خانواده ها قایل نبودند. تنها معیار خوبی واخلاق ریش های
انبوه ولباس وسروصورت ناپاک ومندرس بود وبس. هرکسی با این صفات اجازه داشت
هر کس دیگری را که با آن اوصاف موصوف نبود بدون کدام اندیشه بر سر سرک ها و
میدان ها فتوأ داده وحکمی صادر نموده ویک سزائی برایش تعیین کند. دروازه
های مکاتب و دانشگاهها یکی بعد دیگر بسته شدند و دست وپای خانمها که 50%
جمعیت کشور را تشکیل میدهند یکبار از صحن مکاتب ، دانشکده ها،
دفاتروفابریکه ها وسایرامور فعال زندگی کوتاه شد. وحتی امکانات خرید شان از
بازار بدون همراهی یک محرم مرد از نزد شان گرفته شد. به امر وفرمان باداران
پاکستانی شان موزیم های کشور چپاول ونابود شدند و تندیس های 1800 سالهء
بودا در بامیان را آماج توپ وتانک ساخته وآوار آنرا به زمین ریختند که در
حقیقت خاک وجغرافیای کشور را به طور پنهانی اما تاریخ کشور و آثار آنرا به
طور علنی وآشکار به پاکستان فروختند.
بنا بران
باید این را تأئید وحمایت کنیم که قطع وقلع طالبان والقائده و ریشه کن
ساختن تمام حامیان آنها در کشور، که ریشه های شان از طرف اجانب ودشمنان وطن
آب میخورند، یگانه شعار ملی ووطنپرستی میتواند حساب شود تا این غدهء سرطانی
وآفت ساری از کالبد کشور بلاکشیدهء ما برای همیشه دور ونابود گردند.
البته که
تأمین واعادهء صلح در افغانستان، بنا بر اشتباهات گذشته، بدون یک هزینهء
هنگفت صورت پذیر وعملی نیست، وبا بودجهء صفر نمیتوان به این هدف سترگ نایل
شد. به موازات عملیات مؤثر وضربتی ارتشی باید جامعهء جهانی وقوای ناتو برای
اعمار مجدد افغانستان بطور عملی وجدی کار های انجام دهند که برای رفع
بدبختی های مردم افغانستان قابل لمس باشند. در حالیکه در جریان هفت سال
گذشته ملیارد ها دالر به آنسو سرازیر شد، تغییر قابل ملاحظهء مثبت وملموسی
بحال مردم متأسفانه دیده نمیشود. قسمت زیاد آن در جیب های ان.جی.او. ها ،
تفنگداران وجنگسالاران ریخت و با یک چشم زدن از سد راه مرئی وغیر مرئی دو
باره به دوبی ، پاکستان ودیگر بانک های خارج رسانده شد.
از
دموکراسی وتمدن تنها نشان دادنِ ناپالم وبمباردمان وهواپیماهای بی 52 وسائر
طیاره های بدون پیلوت و هلیکوپترهای جنگی به حالت دوامدار وکم اثر به مزاج
مردم چندان نمی نشینند ومزهء گوارا ندارند. دموکراسی و تمدن را باید به
صورت عملی با تمام ارزش های اصلی آن به خورد مردم داد به طور مثال در وجود
شخصی مانند آقای کرزی که خانواده اش در کنار او در ظرف مدت کوتاهی ثروت
سرشاری جمع میکند وخودش یک قانون دوران قرون وسطائی را بدون اینکه مطالعه
کند امضأ کرده وتازه بعد از احتجاج واعتراض مردم وعده میدهد که آنرا بخواند
ومورد مداقه قرار بدهد اینطور مثالها زیاد اند که متأسفانه کمک خوبی برای
معرفی ارزش های دموکراسی در یک کشور عقب افتاده نمی باشند. باید کار به
کسانی محول شود که واقعا" ایمان به ارزش های دموکراسی دارند.
باید گام
های عملی در تحکیم زیربنای اقتصاد کشور با در نظرداشت ضروریات آتی گذاشته
شود:
- قوانین
مدنی با درنظرداشت حقوق بشر ومراعات کرامت انسانی رایج وجاری گردند.
تبعیضات قومی وزبانی واز همه مهمتر جنسی باید با جدیت مقابله شوند.
امتیازات مذهبی-ارستوکراتی وزدوبند های لجام گسیختهء جنگسالاران باید خاتمه
داده شوند. باید برای مردم تفهیم شود که این اوضاع با روح دموکراسی و
جامعهء متمدن سازگار نیستند.
- ایجاد یک
نظام مؤثر امنیتی وتقویه وآماده ساختن نیروی ارتش ملی وپولیس برای ایجاد یک
فضای امن، یک امر ضروری بوده وباید از اولویت واهمیت خاص برخوردار گردد.
- با یک
پلان عاقلانه و منطقی و یک تدبیر حسابی باید ضرب الاجلی برای برآمدن قوای
خارجی جامعهء جهانی وناتو وعده داده شود. با دلیل وبرهان یقین آور وقوف
وباورمردم را حاصل کنند که در بیان و اظهارات خود صادق ووفادار میباشند.
- کار و
اشتغال بحیث مهمترین فکتور برای بلند بردن فقر روزافزون مردم هرچه زود تر
تدارک دیده شود. تاقدرت خرید مردم بالا رفته وچرخ اقتصاد جامعه یک گردش
دوامدار باز یابد.
- کالای
مورد نیاز اولیهء جامعه تهیه دیده شده وبازار ها را باید رونق داد.
- تجارت هم
انکشاف یابد وتسهیلات خرید وفروش تولیدات دهاقین وصنعتگران بزرگ وکوچک در
داخل وخارج مملکت ایجاد گردد.
- شاهراه
ها وامکانات مواصلاتی و ترانسپورتی دیگر از قبیل خطوط آهن، خطوط هوائی
مکانات مخابراتی مدرن باید انکشاف مزید نمایند.
- خدمات
بانکی ومالیاتی باید بهبود یابند.
- زراعت
وسیستم های آبیاری همگام با تولید برق از منابع ذخایر آب واستفاده از
ماشینیزه سازی امور کشاورزی باید انکشاف یابد تا طرق شیار کردن وگاوآهن که
میراث دوران اسکندر کبیر در افغانستان است بالآخره به یک سیستم کارآرای
مدرن جای خود را خالی کند. بایست محصولات کشاورزی وباغداری به معیاری بالا
برده شوند که جوابگوی نیاز دهاقین وباغبانان به حد خودکفائی گردند،
ومایحتاج زندگی ومعیشت آنها را طوری تأمین کنند تا باعث تشویق باغداران
وزمینداران گردیده وضرورت به کشت کوکنار وتولید ادویهء مخدره پیدا نکنند.
همزمان با آن مبارزهء جدی، بی امان ، مصرانه وپیگیرعلیه کشت غیرقانونی
کوکنار براه انداخته شود، ویا کشت کوکنار در یک سطح وحد معین برای صنعت
دواسازی، زیر نظر دولت قانونی ساخته شود تا قیمت ها را بازار سیاه
وقاچاقچیان تعیین نکرده وجلو سؤ استفاده ها گرفته شود.
- ایجاد
مکاتب ومؤسسات آموزش وپرورش از دوره های ابتدائی تا تحصیلات عالی مطابق به
اقتضای علمی ونیازمندی های عصر.
- حمایت
هنر وتشویق منرمندان اعم از موزیک، شعر، رقص، تیاتر، نقاشی، کالبدتراشی
وانکشاف فنون دستی وحرفه ها وصنایع دستی.
- انکشاف
نشر وطبع کتب، تولید وتورید کتب ومواد درسی مورد نیاز، بهبود کیفیت نشرات
ورسانه ها اعم از رسانه های چاپی، سمعی وبصری وغیره.
- حمایت
وایجاد کودکستانها وشیرخوارگاهها در محل کار کارمندان وخارج ازان.
- عرضهء
خدمات صحی با انکشاف طب وقایوی با هدف جلوگیری از مرگ ومیر کودکان ومادران
ومعالجوی جهت بهبود وضع صحی تمام شهروندان، با اعمار وباز سازی بیمارستانها
وکلینیک های صحی با خدمات سرپائی. ( درین مورد توجه دست اندر کاران را به
رسالهء که اینجانب در سال 2001 زیر عنوان پروگرام
پیشنهادی وطرح تیوریهای اساسی پیرامون رشد وبازسازی امور صحی
افغانستان،
در 106 صفحه تألیف کرده ام و به دسترس کتابخانه های کابل، قندهار، هرات،
جلال آباد ووزارتخانه های ذیعلاقه در افغانستان یک عده از دوکتوران علاقع
مند وسفارت افغانستان در آلمان گذاشته ام، معطوف میدارم).
- اعمار
وبازسازی دواخانه ها همراه با تولید وتورید ادویهء مورد نیاز بیماران با
جلوگیری از قاچاق ادویهء غیر مجاز وبی کیفیت در کشور.
- اعمار
وبازسازی ساختمان های رهایشی عصری ومدنی با در نظرداشت ویرانیهای سه دهه
جنگهای خانمانسوز ونیاز مبرم مردم برای سرپناه. برای رسیدن به این هدف اخیر
باید هرچه زود تر پروژهء ساختمان شهرنو کابل( یا شهرکابل نو) که در شمال
کابل فعلی بین ولسوالی ده سبز ومیدان هوائی بگرام در نظر گرفته شده است.
این محل با گرهگاه دو دریای غوربند وپنجشیر، که آب صاف دایمی درانها جریان
دارد، یک موقعیت مناسب برای شهرسازی است. باید کار آن بدون درنگ، اما با یک
پلان درست دوربینانه وعملی شهرسازی که تمام امکانات یک شهر متمدن دران در
نظر گرفته شده باشد کار آن روی دست گرفته شود. نباید مثل سالهای گذشته
پولهای گزاف با سلیقهء ناقص حیف ومیل شود. پلان شهرسازی با تمام جزئیات آن
که جوابگوی نفوس روزافزون شهروندان چند ملیونی آن باشد مد نظر گرفته شود.
کارته بندیها وجاده ها با پهنای که به درد ایجابات ماشینی امروز بخورد
وامکانات پیاده رو ها ودوچرخه سواران درنظر گرفته شوند، شبکه های آبرسانی،
کانال های فاضلاب با در نظرگرفتن ضرورتهای روزافزون وایجابات حفظ الصحهء
محیطی، شبکه های برق، تلفون، شبکه های کَبِل نوری ودیجیتال، خط آهن
زیرزمینی، تعمیرات پخته واساسی با پلان منظم ودر نظرگرفتن ضرورت پارکنگ
موتر ها، امکانات بس های معمولی، بس های برقی وخط آهن وایستگاه های لازمه
با امکانات کارآئی برای سالهای متمادی آینده، در نظرداشتن مناطق سبزو
باغهای عمومی وپارکها با داشتن آبهای جاری، در نظرگرفتن جای کافی ومناسب
برای شفاخانه ها، مساجد، مکاتب، کتابخانه ها، دانشگاه ها، ستودیو های
ورزشی، حوض های آببازی سربسته وآزاد، اعمار توالت های عامه به اندازهء
ضرورت، اعمار کودکستانها و میدانهای بازی کافی برای اطفال وسایر تسهیلاتی
که این مقاله حوصلهء ذکرهمه را ندارد، باید در نظر گرفته شوند.
- در
تقسیمات زمین ها از اصل عدالت عدول نشده وجلو مافیای زمین پیش از پیش گرفته
شود تا دلالان ومحتکرین زمین برای نیل به منفعت وسود فراوان قیم زمین را به
آسمان نرسانند. این یک پروژه ایست که برای ده ها هزار شهروند کابل برای
چندین سال کار وبرای جوانان امکانات آموزش مهارت های مختلف را مهیا می
سازد. وعدهء زیاد مردم که از سالها رنج بیسرپناهی میکشند شاید بتوانند سقفی
بالای سر خود وخانوادهء خویش پیدا کنند.
- باید
پروژه های مثمری که ایجاد کار دوامدار برای مردم بکنند به راه انداخته
شوند.
- سروی
واستخراج معادن ، جنگلداری وزراعت باید توجه جدی دست اندرکاران را جلب
کنند. صنایع خفیفه تقویه شده وصنایع ثقیله مانند ذوب آهن وپیشبرد تخنیک و
ماشینیزه کردن امور که کار های دوامدار را تضمین میکنند باید روی دست گرفته
شوند. سرمایه گذاریهای خصوصی ودولتی حمایت شوند.
- آب که یک
ضرورت اولی انسان است باید طوری در اختیارهمهء مردم گذاشته شود که تضمینی
برای زندگی خود شان، مواشی شان وزراعت شانرا کرده بتواند. اتفاقا" آبهای
فراوانی هم در افغانستان جاری است که بیش از 65% آنرا کشور های همجوار ما
بهره مند میشوند وما با وجودیکه یک کشور زراعتی داریم باز هم صرف 12% زمین
های ما قابل کشت است وازانجمله صرف نیم آن براستی جهت کشت استفاده می شود.
گذشته ازین چه بسا که حتی آب نوشیدنی برای یک عده ئی کثیر مردم به یک متاع
لوکس مبدل شده که آنها از فاصله های دور بروی شانه های خویش ویا توسط
خرهاودیگر چارپایان آب مورد نیاز روزمرهء شانرا به منزل انتقال میدهند.
طبیعی است که آب قلیلی که به این وسیله حاصل میشود جوابگوی ایجابات ومقررات
صحی نبوده و نتیجهء آن اسهالات وسایر مریضی های کشنده می باشند که از یک
طرف تداوی آن اقتصاد ضعیف مردم را آسیب بیشتر رسانیده واز جانب دیگر
احصائیهء مرگ ومیر را خصوصا"، نزد اطفال، به کهکشان می رساند..
- مردم
مالدار ما بار ها رمه های شانرا به نسبت قلت آب یکباره از دست داده اند.
رود ها ودریاچه های که در دره های شمال ومرکزی جاری اند سالانه هزاران
هکتار زمین های جوار خود را آسیب رسانده بدون اینکه آنها برای آبیاری مهار
کرده شده باشند. در حالیکه اگر جامعهء جهانی به این امر توجه کنند از آبهای
دره های پرنشیب افغانستان با احداث بند های ذخیره نه تنها ضرورت برق مردم
افغانستان را تکافو میتوانند، بلکه با کنترول ومراقبت ذخائر آب احتیاج
زراعت ومالداری مردم نیز رفع خواهد شد ومردم مالدار وزراعت پیشه از آرامش
برخوردار شده ودر پی فتنهء طالب والقائده نخواهند رفت.
- احداث
وانکشاف تسهیلات مواصلاتی و ساختمان شبکه های سرک ها وسایر امکانات
ترانسپورتی مانند احداث خط آهن که جهت انتقال مردم وفراورده های کاری ومال
التجارهء شان سهولت محسوس ببار آورده ومردم به کار وزندگی باورمند شوند.
همچنان ساختنان واعمار مجدد شفاخانه ها مطابق نورم وستندرد بین المللی
مطابق نیاز محل با تجهیزات لازم همگانی بدسترس مردم گذاشته شوند، اعمار
مکاتب با فراهم آوری امکانات تعلیمی وتربیهء بدنی اطفال وشاگردان اعم از
پسران ودختران تا زمینهء مساعد برای آیندهء مطمئن برای جوانان وعده بدهند.
با عملی
کردن بدون درنگ این پیشنهاد ها فکر میکنم که زمینهء کاریابی واشتغال سالم
مردم تا حدودی تهیه خواهد شد. وضع مالی وقدرت خرید آنها بالا خواهد رفت .
من باور دارم که یک ملت آرام وخوشبخت به سوی تروریزم وآشوب نمی رود چه
افغانستان در گذشته هم یک ملت آشوبگرا نبوده است. کسانیکه این کشور را از
سالهای دهه های ششم وهفتم سدهء بیستم میشناسند بخوبی به خاطر دارند که یک
خانم اروپائی با لباس های سبک تابستانی از شمال تا جنوب واز شرق تا غرب
افغانستان به تنهائی سفر میکرد. از مناظر زیبای کشور واز مهمان نوازی مردم
آن برخوردار می شد، بدون اینکه تشویشی از لحاظ امنیت وترسی از جان خود
میداشت. حالا سه دهه شرایط جنگ البته اخلاق وتربیهء ما را متأثر کرده باشد.
اما یقین کامل دارم که با بهبود شرایط اقتصادی وتغییرات زیربنای کشور بسوی
مثبت، ما اخلاق وتربیهء خود را بازخواهیم یافت.
به امید آن
روزیکه یکبار دیگرهنگامیکه در اخبارو رسانه ها ی جمعی از مردم افغانستان
یادی شود، یک زن برقع پوش ویا یک مردپیر را با الاغش مانند شناسنامهء
افغانستان به تصویر نیاندازند، ویا جمعیت خون آلودی را بعد از یک عمل
انتحاری نشان ندهند، بلکه جوانان ما با دریافت جوائز قهرمانی سپورتی
ودانشمندان ما با احراز جوائز نوبل وسائر امتیازات وجوائز افتخارآفرین به
مفهوم عام فهم واصلی آن در رسانه ها استقبال شوند.
به امید
روزیکه ما شایستگی آنرا پیدا کنیم که امنیت کشور، حاکمیت، حفظ هویت
وافتخارات ملی مانرا خود ما تأمین کرده بتوانیم واین توانائی و شایستگی را
نه تنها خود ما باگزافگوئی ادعا کنیم بلکه جهان دیگر نیز به تصدیق وتأئید
آن ناگزیر باشند.
به آرزوی
روزیکه کبوترهای صلح بر بام های خانه های ما فرود آیند ومادران ما با
فرستادن فرزندان شان به سوی مکتب، تشویش کدام دهشت وآفتی را نداشته باشند.
به امید
روزیکه مردم ما به جنگ وکشتار، که خاصیت حیوانات درنده است، دیگر افتخار
نکنند بلکه به پیشرفت علم، هنر، کشفیات واختراعات خود بتوانند مباهات کنند.
جوانان ما
نیروی جسمی وتوانائی علمی خودرا در کشور های بیگانه به فروش نرسانند ودر یک
فضای امن با علاقه به کشور خود برگردند وآنجا بمانند وبگویند ما یک ملت
خوشبخت هستیم.
به آرزوی
چنین یک روزی !! |