کابل ناتهـ، دوکتور محمد رضاء بهمنش، پرهیز از خشونت علیه زنان

کابل ناتهـ   kabulnath

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

از همین قلم:

 

 

 

- برگشت مرغ مهاجر
 

 

 

 

- نبايد صداي اعتراض مابخموشي گرايد
 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

دوکتور محمد رضاء بهمنش

هفتهء پرهيز از خشونت عليه زنان

 
 
 

  شايد از ايروني زمان باشد، درهمين هفتهء که مصادف به  " روزجهاني پرهيز ازخشونت عليه زنان " بود ودر گوشه هاي مختلف جهان ازان تجليل وبزرگداشت به عمل مي آمد،  روزنامه ها ، جرائد، تلويزيونها وسائر رسانه هاي دنيا عکسي را از کشور ما به چاپ رسانيدند که نمايشگر يک "جفت عروس ودامادي "  بود که داماد يک مرد کهنسال، به عقيدهء عکاس چهلساله،  درحاليکه با ملاحظهء ريش رنگشدهء او بيشترازان خواهد بود،  درکناراو يک دختريکه عمراو يازده سال تخمين شده است بحيث عروس، جاگرفته بود.


عروس یازده ساله

اين عکس ازطرف يونيسف بحيث "عکس سال" انتخاب شده که عکاس آن يک خانم امريکائي بنام ستافاني سنکلير آنرا " عروس کودک" نام گذاشته است.

خانم ايفا-لوئيزي کولر، خانم رئيس جمهور آلمان،  که رياست افتخاري يونيسف را به عهده دارد نظر به اين رويداد گفت که در جهان( که متا سفانه اکثريت قريب به کل آن در جهان ما مسلمانان اتفاق مي افتد) مليونها دختر صغيرباين صورت به ازدواج هاي اجباري وا دار ميشوند ودر افغانستان حدود نيمهء تمام زنان افغان پيش ازهژدهمين سالگرد زندگي شان به حجلهء ازدواج سوق داده ميشوند بدون اينکه لذت دوران کودکي خود را تجربه کرده باشند، اين حقيقت در زبان عوام شکل يک ضرب المثل نا هنجاري بخود گرفته که گفته ميشود " اگردخترت ميرسد به بيست ،  بحال زار او بايد گريست " ويا معيار عاميانهء فزيکي به آن قايل شده بودند که گفته ميشد دختر را به کلاه خود بزن اگر هنوز هم بپاي خود ايستاده ماند پس وقت آن رسيده که بخانهء شوهر برود.  اين واقعيت جانکاه وبراي جامعهء مردسالار ما خجالت برانگبز،  يکي ازهزاران نمونهء سنن زن ستيزاجتماع ما بحساب ميرود که بايد عليه آن با قاطعيت هر چه تمام مبارزه کرد.

بخاطر دارم که در سال گذشته يکروزي در يکي ازمحافلي که بمناسبت جلوگيري از زورگوئي مردان عليه زنان درافغانستان بحضور جمعي از آلمانيها وافغانهادرشهر ما داير شده بود طي راپور مستندي خانمم راجع به تجاوزهاي جنسي نسبت به زنان چه درقيد ازدواج وچه خارج ازان در کشورما بشکل روزمره واقع ميشوند واز اثر آن ترضيضات وضربه هاي شديد رواني که درنتيجه باعت صدها واقعهء خودکشي وخودسوزي زنان درنقاط مختلف کشور ما ميگردند صحبت مينمود،  يکتعداد از جوان هاو کلانسالان احساساتي هموطن ما با هيجان احتجاج کردند که گويا با اين نوع اظهارات حيثيت ملي ما پايان مي آيد وباينترتيب محفل را مزاحمت ومختل کردند. نميدانم که حالا آن همشهريان ما کجا تشريف دارند که بيايند از " حيثيت وغرور ملي " خود دفاع کنند. نميدانم که چنين اشخاص مانند مرغ لايخوارسرخودرا زير ريگ داخل ميکنند که گويا کسي را نمي بينند آيا ازبقيهء وجود خودخبردارند يانه؟

اگر خودما چشم خودرا از کمبود ها ونقصان خود ببنديم وآنرا ناديده بگيريم وسر خودرا زير ريگ فروبريم  ديگران که يقينا" بخاطر ما چشم خودرا نميبندند بايد اينرا هم بدانيم که مردم جهان نسبت به چنين رويدادها مانند ما بيتفاوت نيستند.

باين يک نمونهء کوچک امابمثابهء يک مشت نمونهء خرواري از ستم مردان عليه زنان بايد اذعان کرد وکافي نيست که براي خفظ حيثيت ملي ما ازان چشم پوشيد و گذشت بلکه بحيث مردان اين جامعه باصداقت به اين بيعدالتي اجتماع اعتراف کرد که تا وقتيکه اين لکهء ننگ از دامان رسم ورواج جامعهء ما سترده نشده باشد در شرم ابدي آن شريک هستيم هنوز در عکس موصوف ازرواجهاي  شرافتزداي ديگرنسبت به زنان افغانستان  حرف بميان نيامده است مانند چندزنگي(پوليگامي)،  بدل( جائيکه از جنس مرد خانه لياقت ازدواج را نداشته باشند با بدل خواهر يا دختر خود به طرف مقابل  خودرا صاحب زن ميسازند)،  بد( همان طوريکه از نام آن پيداست بدترين رواج جامعهء بشري، يعني هنگاميکه مرد يک خانواده در دهات دست به قتلي زده باشد ويابه ناموس وحيثيت خانوادهء ديگر تجاوز کرده باشد به جاي دادگاه وپيگرد قانوني يکي از دختران طرف متجاوز بيکي از اقارب تجاوزشده بحيث جبران خساره  داده ميشود وانگاه سرنوشت اين "زن بد" را خود تصور کرده ميتوانيد).

بسي پيامد هاي اينچنين رواجهاي قرون وسطائي که در زمان سلطهء حکومت طالبان که خودرا اميرالمومنين و حافظ امر بالمعروف ونهي از منکرجازده بودند، نه تنها اين سنن فوق الذکر بلکه بالا تر ازانها مانند شلاقکاري و دره زدنهاي زنان در زير برقع در روي کوچه وبازار، سنگسارها ، چانواريها وتيربارانها در ستديوم سپورتي ، بيرون کردن زنان از تمام ادارات وکارخانه هاي دولتي وغير دولتي، بسته کردن دروازه هاي تعليم وتحصيل بروي زنان در برنامهء روز حکومت قرار داشت واز طرف ناظرين شرع بدون چون وچرابحيث قانون خدشه ناپذيرو يک اصل بدون گفت وگو قبول شده بود.

اگر در گذشته ها دختران نابالغ بنا بخواست وميل مردان وبزرگان خانواده بنا بر مقتضيات دوره عاي تاريک و قرون وسطائي بشوهر داده ميشدند، ويادر بدل  مهريه ( طويانه) هاي کمرشکن بطرف مقابل فروخته ميشدند وحتي بمعاوضهء زمين وحيوانات حتي دختر شيرخوار وپيچيده در قنداق را نامزد مبکردند و طرف مقابل بخاطر پول يا جنسي که به خانوادهء زن داده بود خود را صاحب و مالک زن تلقي ميکردندو در يک بخش زبان ما شوهر= خاوند تلقي شده بود ويا دختران شش وهفت ساله را بخانهء شوهر ميبردند وبيرحمانه ترين برخوردها را در برابر چنين کودکان بخود اجازه ميدادند، که حتي در جهان حيوانات ديده شده نميتواند.

اينجانب در مدت کوتاه کار طبابت خود در کشوردرقسمت زنان بحيث اختلاط هاي بعد از شب زفاف ، شاهد تثقب هاي مهبلي ورحم وخونريزيها، وانتانهاي مرگ آور متعددي بحيث عواقب بعدي چنين مجامعت ها بوده ام که تا امروز که نزديک به سه دهه ازان ميگذرد خاطرهء آنها مو به بدنم راست ميکند،  بايداينها همه به گذشته تعلق بگيرند.  اگر در گذشته شهادت يک زن در محاکم بحيث نيم انسان پذيرفته ميشد، اگردر گذشته زنان از نيمهء حق ميراث (اگراساسا" ) بهره ور ميشدند،  اگردرگذشته ها شکنجه هاي جسمي وروحي بمقابل زنها  و اجحاف وتعدي وتجاوزدر برابراين جنس لطيف طبيعي تلقي ميشد، طوريکه گفته ميشد که زن را بزن اگر مرد ديگر زن وگر زنده ماند بار ديگر زن،  بالاخره بايد بچنين اخلاق وطرز نظر ها تجديد نظر بعمل آيد.

امروز در بسي امور زندگي ما طرزالعمل هاي پيشينه مو بمو قابل اجراء نيست يطور مثال اگر ديروز پاي پياده ويا باشتر و الاغ وقاطر بزيارت حج ميرفتيم امروز آنرا کاملا" ترک کرده بسواري کشتي، موترها ويا طياره راهي حج ميشويم، اگر ديروز با قاصد و بال کبوتر پيغام بيکديگر ميفرستاديم امروز پست وپست برقي همهء گوشه هاي عالم را در کسر ثانيه طي ميکند، اگر تا ديروز از قارهء امريکا مردم تا سفر کولمبوس در تصور خود جا داده نميتوانستند امروز هر يکي ميبيند که سرنوشت ملتها درانجا تعيين ميشود، اکر تا ديروز روزها بکار بود تا خبري از يک قشلاق تا قشلاق ديگري برسد امروز ازنظر اطلاعاتي وذريعهء رسانه هاي جمعي تمام جهان ليک روستا تبديل شده است،  بهمين منوال ديگرصدها مثال ديگر ميتوان ذکر کرد.

بنا بران ماهم رسوم سنن ازمنهء قديم را هم يک بيک نميتوانيم مرعي الاجراء بدانيم بايد ما با عصر خود همگام وهمنوا باشيم ونگذاريم که زنان جامعهء ما که نيمهء کالبد اجتماع ما ونيروي سازنده وبالقوهء پيشرفت جامعهء ما بحساب ميروند انرا بالفعل عاطل وخنثي بسازيم، در غير آن از قافلهء زمان که امروز بسرعت نور حرکت دارد هنوز هم عقب وعقبتر خواهيم ماند وفاصله هاي استرونومي زيادتري ميان ما وباقي جهان متمدن ايجاد ميگردد، آرزومندم که حداقل درين راه درميان روشنفکران وجوانان ما موء فقيت نسبي نصيب مردم ما شود. 

 

دروازهً کابل

 

سال سوم                  شمارهً ٦٣    دسمبر    2007