تجاوز جنسی
تجاور جنسی درسالهای اخیر ارقام درشتر وکم مانند را نشان میدهد.
نماینده گی ملل متحد، در کابل گفته است :
" کودکان افغانستان هنوزشکارتجاوزجنسی میشوند وعاملان این تجاوزها به ندرت مورد بازخواست قرار می گیرند . 32
یک گزارش تازه از سوی کمسیون حقوق بشر حاکی است که :
" از میان زنان ودختران قربانی تجاوز،حدود 29 در صد( 47 نفر) بعد از تجاوز جنسی واختطاف تهید وخشونت مجبور به ازدواج شده اند . . ." 33
گزارش دیگری این وضع را بارتاب بیشتر میدهد :" چند سازمان فعال حقوق زنان در افغانستان از آزار گستردۀ جنسی در افغانستان خبرداده وخواستار رسیدگی دولت در این مورد شده اند.
مسؤولان کمیسیون حقوق بشر افغانستان ، شبکۀ زنان افغان، شماری از نمایدگان زن در پارلمان وچند نهاد حقوقی دیگر در نشستی مشترک افغانستان خواستند برای کاهش موارد کودک آزاری برنامۀ مشخصی را روی دست بگیرند.
سال گذشته(2010 ) کمیسیون حقوق بشر افغانستان از ثبت 85 مورد تجاوز به کودکان پسرو دختر خبر داده بود؛ اما این نهاد ها خشونت جنسی را بسیار بیشتر از این میدانند.
شبکۀ زنان افغانستان میگوید : نبودن قانون مشخص برای رسیدگی به کودک آزاریوعدم پبگیری درست جرایک علیه کودکان از عوا مل خشوت جنسی علیه کودکان است .
فوزیه کوفی عضو مجلس نمایندگان افغانستان گفت: "علاقمندی برای بیرون ساختن این موضوع از سوی نهادهای اجرایی وجود ندارد وبه عنوان یک تابو وبه عنوان موضوعی که رسیدگی به آن هویت نهادهای اجرایی صدمه وارد کند، توجه نمی شود." 34
ازدواج های اجباری
ازدواج های اجباری که درکشورما حکایت اندوهباردیگریست از بیدادگری ها درحق کودکان .این اجباربه ویژه سپردن اجباری دختران نابالغ به مردان، ریشه های طولانی دارد.
نتیجۀ یک گزارش تحقیقی ابراز میدارد :
"50 در صد ازدواج های اجباری زیر 15 سال بودند. 45/5 در صد آنان ( 73 نفر) به خواست والدین شان،به ازدواج تن داده اند. حدود 9/3 در صد آنان ( 15نفر) در مقابل پول و 3/7 در صد دیگر( 6نفر) به خاطر حل مناقشات خانوادگی *مجبور به ازدواج شده اند. اما تنها 12/5 در صد آنان(20نفر)به رضایت خود ازداواج کرده اند." 35
کودکان رقصنده
تعدادی ازکودکان را عناصرفاسد واستفاده جو، رقصنده تربیه میکنند. این رقصنده ها دختران وپسران هستند. برای کسانی که از ماهیت چنین پرورش ابزاری مطلع نیستند به ویژه کسانی که در برخی ازکشورهای جهان،فرزندان خویش را به آموزشگاه های رقص میفرستـند،شاید گذاشتن انگشت اعتراض برچنین عملی تعجب انگیز باشد. اما کودکان رقصنده درکشورما، اختطاف شده به وسیلۀ مردان فاسد، آموزش رقص می بینند تا برای محافل عروسی وخوشگذرانی ویا درمحافل خصوصی رقص کنند. یک عده از آن راه پول به دست میاورند.بعدتر این کودکان ترجیح میدهند که سالهای متمادی از نظر خانواده، اقارب واشنایان خویش پنهان بمانند.
کودکان نان آور
یکی ازابعاد تأثر بارزندگی کودکان درافغانستان کاراست. تعدادی از کودکان ناگزیر هستند،کارکنند، تا لقمه نانی برای پدر یا مادر ویا خواهر وبه وبرادرخویش تهیه نمایند.
" براساس گزارش های رسمی یک ملیون طفل درافغانستان کار میکنند.شماردقیق آنها معلوم نیست. واقعیت آن است که اطفال زیادی بین 8 تا 16 ساله نان آوران اصلی خانواده هایشان هستند."36
بعضی مواقع، مشغولیت کودک به یک کار به زودی به چشم می خورد، اما موارد دیگراز انظار مردمان بسیار پنهان می ماند. آنانی که در قالین بافی،در مؤسسات فلزکاری،تخنیکی، . . . کارمیکنند،از طرف تعداد معدودی دیده می شوند.
به صورت عمده کودکان افغانستان در شهر ها و روستاها به کار های متفاوتی مشغول اند.
درشهرها کودکان بیشتر به این کارها اشتغال دارند:
آب فروشی.( با یک سطل آب وچند گیلاس پلاستیکی؛ اسپند گردان با یک قطی فلزی وچند دانه ذغال آتش دار،رنگ وپالایش بوت ها، خریطه فروشی،موتر شویی با دولۀ آب و تکه برای پاک کردن شیشه های موتر.( کارموتر شویی سالها پیش برا کودکان منبع خوبی بود. اما با نصب دستگاه های عصری موتر شویی صدمه دیده است ) ، کار مزدوری درمنازل، دوره گردی و دست فروشی برای فروش کالا واجناس بعضی از دکانها،آبرسانی یا سقاوی به منازل، مخصوصا ً در منارلی که در بلندی ها ی کوه ها اعمارشده اند.شاگردی درخیاطخانه ها،شاگردی نزد ورکشاپ ها،رادیوسازی ها، نجاری،فلزکاری . . .
در دهات کودکان بیشتر به چوپانی، سهمگیری در امور زراعت،جمع آوری تولیدات،خرمن وجغل کردن گندم، آبیاری زمین های زراعتی، میوه چینی مشغول اند.
کودکان افغان وسرنوشت نامعلوم - 4 میزان 1390
خبرگزاری بخدی . کودکان افغانستان
یکی از گزارشها حاکی است که:
" حدود 60 در صد کودکان افغان مصروف کارهستند . به قول منبع فوق، چوپانی، دهقانی ودستفروشی کارهای اند که این کودکان انجام میدهند. و8 درصد کود کان افغان برای ادای قرضداری والدین شان مصرف کارهستند."
بیشترین جلب توجه را کار کودکان درشهر کابل می نماید. زیرا بیشترین مسافرت ها و گزارش ها از آنجا تهیه می شوند. علاوه بر آن نفوس شهر در حدود 5 ملینون رسیده است.
منبع دیگری افزوده است که : " 38 درصد کودکان به کارهای شاقه از جمله کار درکشتزارهای خشخاش اشتغال دارند." 37
با آنکه گزارش های دیده شده در بالا همه نقاط افغانستان را درنظردارند، اما به صورت مشخص از چند جای را میاوریم :
" در کنار مشکلات زیاد برای باشنده گان ولایت قندهار، اطفال صغیر مجبور به انجام کارهای سنگین بوده و این امر سبب شده تاشمار زیادی از کودکان از تعلیم وتربیه باز مانند. . . "
تعدادی از اطفال کارگر درروی جاده ها مصروف کارسنگین بوده وشماری ازاین اطفال ازسوی بزرگان شان محبور شده اند تابه کارهای سخت دست وپنجه نرم کنند. . .
به گفتۀ خدیجه (رئیس دفترمحلی کمیسیون مستقل حقوق بشردربخش اطفال قندهار) کودکان درقندهار نه تنها به کار های شاق مصروف هستند،بلکه در رویدادهای مختلف ترافیکی، وقوع درگیری ها وانفجارها، شماری ازآنها جان شان را نیز از دست میدهند." 38
"کودکانی که صبح ها گرسنه به هدف پیدا کردن لقمه ی نانی به خیابان می آیند و شب ها گرسنه و با دستان یخ بسته به خانه بر می گردند. این کودکان تصویر فردای افغانستان است؛ در آیینه ی چشمان سرشار از حسرت و اندوه آنا ن می توان تصویر فردای افغانستان را تماشا کرد. "
تصویروتبصره از تارنمای جمهوری سکوت.ریحانه ارزگانی.وضعیت کودکان کاردرافغانستان .قوس 1389 درگزارش دیگر ازکارکودکان درولایت ارزگان می خوانیم :
" اطفال در ولایت ارزگان به جای رفتن به مکتب به کارهای شاق گماشته می شوند.
کودکانی که مصروف کارهای شاقه در ارزگان هستند، میگویند که درس وتحصیل حق آنهاست ونباید مجبور به کارهای سخت ودشوار شوند.
همین منبع از زبان عبدالقدوس رئیس ریاست کار و امور اجتماعی در ولایت ارزگان نیز اشتغال اطفال به کار های شاقه را تایید کرده وبه خبر گزاری بست باستان گفت که تلاش ها برای آماده سازی زمینۀ فراگیری علم ودانش برای آنها جریان دارد. "
اما ببینیم که والدین این کودکان چه می گویند :
" والدین کودکان درولایت ارزگان گفته اند که به نسبت فقر وبیکاری آنهامجبورهستند تابرای تأمین مایحتاج زندگی از اطفال شان کمک بگیرند ."39
در ین زمینه بازهم خبری را از گزارشگر رادیو صدای آلمان می خوانیم که خبرنگار آن شخصا ًدر کابل وضعیت کودکان نان آور را از نزدیک دیده است :
" یحیا طفل نه ساله یی است که عینک دودی به چشم کرده ومصروف قطع کردن آهن برای ساختن کلکین و دروازه است. این کودک افغان صدایم را در میان صداهایی که از کارخانۀ فلزکاری بلند می شنود، به مشکل می شنود. یحیا درحالای که با دستان لاغروکوچکش دستگاه برش آهن را می فشارد، به سوال من در رابطه به این که آیا از روز جهانی کودک خبر دارد: پاسخ میدهد که: « نه، خبر ندارم»40
کودکان گدایی گر
پدیدۀ گدایی طی سالهای پسین هم از افغانستان نه تنها دور نشد؛ بلکه به تعداد گدایان و کودکان گدایگرافزوده شده است. همه روزه درکابل و برخی ولایات چشم به گدایان می افتد. درکابل ازطرف شب نیز کودکانی را میتوان دید که در کنار درهای رستوران ها، در مراجع پرازدحام، درکنار مغازه ها؛ دوشاوش عابرین رفته، با عذر وزرای واصرار پیهم پول می خواهند. کودک کدایگربا تذرع واصرار، قسم یاد میکند که نان خوردن خود ومادر و برادروخواهرخود را تهیه میکند. ان کودکان جملات وکلماتی را که مطرح میکنند، تقریبا یکسان است. می گویند، مادرم مریض است. پدر ندارم، خواهرم بیمار ومعیوب است و . . . . بعضی مواقع فروشندگان ویا کارکنان رستوران ها به آنها حمله ور می شوندویا فریاد میکشند که ازینجا دورشو!
اما غم انگیز ترین چهرۀ گدایی وحال زارکودکان هنگامی به چشم می خورد، که مادرچادرپوش ( ویا شاید هم زن دیگری) ،در سردی هوای زمستان ویا گرمی تابستان،کودک خویش را در روی زمین ویا روی پای نهاده با سخنان گریه آمیز از عابرین طالب دریافت پول میکند. به این ترتیب،حتا کودکان بسیار خردسال وسیلۀ تهیۀ نان خانواده می شوند.41
ادامه دارد
|