کابل ناتهـ، Kabulnath
|
شعر را مقدار جنس کاه نتوان یافتن (شاعر شهید سرشار شمالی )
گفتگوی مجله ء مریم با پرتو نادری در پیوند به وضعیت کنونی شعر و ادبیات در کشور
مقدمه: میگویند ابتکار هر شاعر وابسته به میزان کشف اودر شعراست، البته هر کشفی به وسیلهء تخیل صورت می گیرد. می توان گفت که کشف در شعر خود بیانگر قوت تخیل شاعراست. شاعر فرهیخته روز گار ما پرتو نادری را در این استوا، می توان از طلایه داران شعر سپید دانست،درشعراو زنده گی، طبیعت، عشق، عاطفه و اندیشه و گویی همه چیز در هییت تصاویر زیبایی با هم در می آمیزند و تو آنگاه که شعر او را می خوانی مشتاقانه در میابی که پرتو نادری شاعر پیشتاز روزگار ما، با اندیشه های بلند و تخیل نیرومندی که دارد، چه تصویر های تازه و زیبایی پدید آورده است. پرتو سرایش شعر سپید را دشوارتر از انواع دیگر آن می داند. با این حال و قتی شعر های او را می خوانی در می یابی که او از عهده ء این مشکل با سرفرازی به در آمده است.
پرتو نادری به سال 1354 زمانی که هنوز در صنف چهارم دانشکده ء ساینس دانشگاه کابل در س می خواند نخستین جایزه ادبی خود را که جایزه ء درجه دوم بود به مناسبت روز مادر دریاف کرد. دریافت این جایزه برای او که تازه به سرایش آغاز کرده بود پیروزی بزرگی به حساب می آمد این امر او را امید تازه يی بخشید تا در راه دشوار و بی فرجام شعر و ادبیات با اطمنان بیشتری گام بردارد. او در دههء شصت خورشیدی به عضویت شورای مرکزی انجمن نویسنده گان افغانستان برگزیده شد. او یکی ازپایه گزاران انجمن قلم افغانستان است و زمانی که این انجمن به سال 1383 در شهر کابل پایه گذاری شد پرتونادری به حیث نخستین رییس دوره یی این انجمن برگزیده شد. او بعداً درشصت ونهمین کانگرس انجمن جهانی قلم در شهر مکسیکو به نماینده گی از انجمن قلم افغانستان اشتراک کرد. او در این کانگرس دررابطه به چگونه گی ایجاد انجمن قلم افغانستان و وضعیت فرهنگی افغانستان سخنرانی کرد. درست در همین کانگرس بود که افغانستان به عضویت انجمن جهانی قلم پذیرفته شد. اشتراک پرتو در این کانگرس که اضافه از سه صد شاعر و نویسنده از سراسر جهان در آن اشتراک داشت فرصت خوبی بود تا با شمارزیادی از نویسنده گان جهان آشنا شود. از پرتو تا هم اکنون این گزینه های شعری به چاپ رسیده است: 1- «قفلی بر درگاه خاکستر » این گزینه بیشتر در بر گیرنده ء شعر های او در زندان پلچرخی است و می شود گفت که آثار آمده در این گزینه نخستین تجربه های او در سرایش شعر در وزن نمیایی است. شعر های این دفتر به مقایسه ء گزینه های دیگر او با ابهام بیشتری آمیخته است، شاید هم دلیل آن موجودیت شرایط دشوار زندان بوده باشد که شاعر را نا گزیر از آن ساخته است تا خود را بیشتر در پشت پرده ء ابهام پنهان سازد. این گزینه ء شعری پرتونادری به وسیله ء انجمن نویسنده گان افغانستان به چاپ رسیده است. 2- «سوگنامه یی برای تاک » هر چند در این گزینه نیز بخشی از شعر های زندان شاعر آمده است؛ ولی شعر های سروده شده در سالهای بعد از زندان نیز در آن دیده می شوند. در این گزینه نخستین گرایش های پرتو به سوی شعر سپید بیشتر متجلی شده است. این گزینه نیز به وسیله ء انجمن نویسنده گان افغانستان انتشار یافته است. 3- «آن سوی موجهای بنفش » سومین گزینه شعر های پرتو نادری به هزینه شاعر در چاپخانهء میوند در پشاور پاکستان به چاپ رسیده است. این گرینه نه تنها یکی اززیبا ترین گزینه های شعری پرتو درشعر سپید است؛ بلکه این گزینه می تواند در سطح بسیار بلندی از وضعیت شعر سپید در افغانستان نماینده گی کند. 4- چهارمین گزینهء شعری پرتو « تصویر بزرگ و آینه کوچک » نام دارد. این کتاب او نیز در پشاور به وسیله ء بنیاد نشراتی آرش انتشار یافته است. تقریباً تمام شعر های آمده در این کتاب به شیوه ء سپید سروده شده اند و تنها یکی دوپارچه ء آن در اوزان نیمایی است. می شود گفت که پرتو در این گزینه به دریافت و کشف های تازی دست یافته است. بخش بیشتر ازشعر های این دفتر تیر های زهر الودیست که شاعر به سوی طالبان رها کرده است. 5- « لحظه های سربی تیر باران » تا هم اکنون اخرین گزینه ء منتشر شده ء پرتو است. پرتو در این گزینه بیشتر سیاسی شده است و شمار شعر های او در این گزینه نوع هم آهنگی و بافت مسایل سیاسی، اجتماعی در پیوند با رویداد های سالهای پس ازسقوط طالبان است که با نوع شعار های سیاسی نیز آمیخته است. بااین حال در شعر های سیاسی پرتو هیچگاهی در رابطه به جنبه های ادبی و عاطفی شعر کم توجهی صورت نگرفته است. این نکته را باید برای تو خواننده ء عزیز روشن سازم که شعر تنها یک بعد شخصیت فرهنگی پرتو نادری را می سازد، او را می توان به حیث یک تن از پژوهشگران نستوه عرصه ء تحقیقات ادبی و اجتماعی نیز به شمار آورد. ازاو تا هم اکنون دهها مقاله و رساله های تحقیقی در زمینه های گوناگو ن ادبیا ت شناسی، نقد ادبی و مسایل اجتماعی در نشریه های کشور و در نشریه های کشور های همسایه و نشریه های فارسی در اروپا و امریکا به چاپ رسیده است. پرتو در سالها اخیر به نشریه های برقی توجه ی بیشتری نشان داده و بخش بیشتر نوشته های تحقیقی اش را به سایت های ادبی – فرهنگی افغانها در اروپا و امریکا فرستاده است. غیر از این اخیراً شماری ازنوشته های پژوهشی او در سایت مجتمع جامعهء مدنی افغانستان (مجما) www.acsf.af
نیز انتشار یافته است.اواز سه سال بدینسو در همین نهاد به جیث مسوول بخش رسانه ها کار می کند. از پرتو تا هم اکنون تنها یک اثر پژوهشی در زمینه ادبیات شناسی و نقد ادبی در اختیار علاقه مندان قرار داشته است. که « عبوری از دریا و شبنم» نام دارد. این اثر پرتو در بر گیرنده ء دوازه نوشته او در رابطه به چگونه گی شعر شماری از شاعران کلاسیک و معاصر کشوراست. افزون براین پرتو گفتگوی مفصلی دارد با،پژوهشگر، شاعر و فرهنگی نام آور کشور استاد واصف باختری که به وسیله ء بنیاد نشراتی میوند زیرنام « روبه رو با واصف باختری » به نشر رسیده است. « ازواژه های اشک تا قطره های شعر » نام اثر دیگر شاعر است که در یک گفتگوی مفصل به برسی وضعیت شعر فارسی دری درسده ء بیستم پرداخته است. این اثر همانگونه که گفته شد نتیجه پاسخ هایست که شاعر به پرسش ها ی شاعر و ادبیات شناس ایران محمد حسین جعفریان پرداخته است. این اثر نخستین بار در مجله ء سپیده در شهر پشاور به چاپ رسید و در حلقات فرهنگی افغان ها در پاکستان، ایران و کشور های غربی بازتاب گسترده یی پیدا کرد. پرتو در این گفتگو دیدگاه هایش را بدون هر گونه ملاحظه یی در پیوند به تحول شعر فارسی دری و چگونه گی شعر شماری از شاعران مطرح درکشور بیان داشته است که این امر سبب رنجش شماری از شاعران و نویسنده گان گردید. «از واژه های اشک تا قطره های شعر »بعداً نظر به علاقه مندی افغانهای مقیم اروپا به وسیلهء انجمن فرهنگی افغانهای شهر هامبورگ به گونه ء اثر مستقیلی انتشار یافت. این اثر پرتو می تواند منبع خوبی در امر تحقیق چگونه گی شعر نمیایی و سپد و وضعیت نقدی ادبی درافغانستان باشد. بخش دیگر شخصیت فرهنگی پرتو نادری را خبرنگاری تشکیل می دهد. او در زمینه ء ژورنالیزم رادیویی و مطبوعاتی کارنامه های درخشانی دارد. در سالهای حاکمیت طالبان او در شهر پشاور بابخش فارسی رادیوی بی بی سی کار می کرد که گذشته از گزارشهاس سیاسی – اجتماعی روزمره، هر هفته برنامه یی را زیر نام گزارشهای فرهنگی افغانستان نیز تهیه می کرد. او دراین برنامه مسایل زیادی را در رابطه به فرهنگ و ادبیات افغانستان مطرح کرده است.
او هم اکنون مدیر مسوول مجله ء جامعهء مدنی است. این یگانه نشریه در کشور است که نخستین بار بحث جامعه ء مدنی را به میان آورد. این نشریه هم اکنون یکی از نشریه های مرجع درکشور به شمار می آید.
پرتو چه در نظم و چه در نثر آثار دیگری دارد که تا هنوز به سبب مشکلات مالی به انتشار آنها موفق نشده است، مانند: 1- چگونه گی رسانه ها در افغانستان 2- گزینه ء شعر های کلاسیک 3- یک آینه و چند تصویر، نقد و تحقیقات ادبی 4- پیش در آمدی بر طنزنویسی فارسی دری در افغانستان. 5- پژوهشی در زنده گی و احوال مولانا و نوشته های دیگر...
هرچند پیشگفتار ما به درازا کشید؛ ولی فکر می کنم ناگزیز از چنین کاری بودم و حالا مرسیم به طرح پرسش ها: *****
مریم: می شود بگویید که آیا شما به سراغ شعر می روید و یا این که شعر به سراغ شما می ايد؟
پرتو: تشکر از مجله مریم و تشکر ازشما که در این روزگاری که شعر و فرهنگ و فرهنگیان چنان جذامیانی در جزیر ه های دورانزوا تبعید شده اند، به سراغ من آمدید تا ازشعر سخنی بگوییم. از چیزی که می ترسم روزگار مکاره تا چندی دیگر آن را به سنگواره یی بدل نکند.
می خواهم بگویم این یک پرسش بسیار تازه نیست و گویا از شمارآن پرسش هایی است که با هرشاعری در میان گذاشته می شود. به هر حال تا هم اکنون آن چیزی را که به نام شعر سروده ام، در واقع بیان ویژه يي از لحظه های زنده گی من بوده است. شعر برای من همیشه حرکتی بوده است از دورن. من هیچگاهی خود را برای سرودن شعر تنبه نمی کنم. شاید چنین است که ظرف سالهای اخیر وقفه هایی و گاهی هم وقفه های درازی درکار شاعری خود داشته ام. شعر همین گونه می آید. مثل یک دوست مثل یک نسیم، مثل طلوع ناگهانی یک ستاره، مثل عطری از سوی باغ. مثل یک آواز ناشناخته و دلپذیر و بعد چیزی در تو دیگر گون می شود و تو همان دیگر گونی را می نویسی،البته در هییتی که به آن شعر می گویند. چون هر نوشتنی شعر نیست. در چنین حالتی شعر ها چنان سروده می شوند که آسان تر از نوشتن یک نامه به یک دوست است آنهایی که تصمیم می گیرند تا شعر بسرایند اساساً تصمیم به جان کندن می گیرند. البته شاعر نه به دنبال شعر می رود و نه هم به دنبال واژه گان. شعر وقتی می آید با تمام هستی خویش می آید با وزن و ریتم خود می آید. با واژه گان خود می آید و با شور و هیجان خود می آید؛ اما شاعرانی هم اند که پیوشته به دنبال واژه و شعر سرگردان اند که با دریغ هیچگاهی به آن نمی رسند.
مریم: شما رابطهء شعر با « عشق » و « عشق » با زنده گی را چگونه می بینید؟
پرتو: به گفته آن شاعر شهید، رابعهء بلخی، عشق دریایست کرانه نا پدید، دریای که هوشمندان نمی توانند در آن شنا کنند و برای شنا کردن در آن باید هوش این حس ظاهر بین را از دست داد تا به بیهوشی که خود همان بیکرانه گیست دست یابی. دوستی دارم که باور دارد، همه چیزازعشق آغاز می شود و آفرینش جهان به وسیله ء خداوند نیز به سبب عشق بوده است. به هر حال عشق به نظر من وسیلهء رسیدن به هدف است. عشق به ذات خود هدف نیست؛ بلکه وسیله است.آن گاه که به هدف رسیدی دیگر خود هدف شده ای و عالم اسباب از میانه بر می خیزد. شعر خودعشق است، عشق بیان زیبایی. اگر شعر نمی بود بیان زیبایی نا قص می ماند. شاعران عاشق یا به بیان دیگر عاشقان شاعر جهان را پر از ولوله ء زیبایی ساخته اند. یکی از بزرگترین دلیل ماند گاری شعر شاعرانی چون سنایی،، مولانا جلال الدین محمد بلخی، حافظ و دیگران بیان عاشقانانه ء هستی است. آنها از روزنه ء عشق به هستی نگاه کرده اند. مولانا عشق را اصطرلاب اسرار خدا می داند. حافظ باور دارد که عشق آموخته نمی شود، حرف و سخن آن در دفتر نمی گنجد.رابطه ء شعر با عشق چنان است که گویی خداوند شعر را آفرید تا عشق وسیله ء بیان خود را پیدا کند. من فکر می کنم که عشق زیبا ترین بیان خویش را در شعر یافته است. شاید بتوان گفت که همه شاعران جهان شعر را با بیان عشق آغاز کرده اند. عارفان باورمند اند که خدا را نمی توان به وسیله ء خرد شناخت. برای آن که خرد انسانی محدود و نا قص است و با این وسیله ء محدود و ناقص نمی توان آن هستی مطلق و بیکرانه را شناخت. آنها یگانه راه رسیدن و شناخت خدا را در عشق می دانند. وقتی که مولانا می گوید:
اندرین گر خرد رهبین بدی فخر رازی راز دار دین بدی به همین مساله اشاره دارد و یا هم جای دیگری در مثنوی معنوی:
پای استدلالیان چوبین بود پای چوبین سخت بی تمکین بود
باز هم اشاره به این امر دارد که انسان از طریق استدلال و منطق ناقص خود نمی تواند خداوند را بشناسد.
مریم: عوامل موثر در سرایش شعر یا شکل گیری آن ناشی از چه اصولی می تواند باشد؟
پرتو: تصور من چنین است که برای هر کار هنری نخست ازهمه به قریحه هنری نیازاست. آن که قریحهء هنری ندارد هیچگاهی نمی تواند اثر هنری قابل توجهی پدید آورد. البته قریحه شرط ضروری در کار هنری است؛ اما به هیچ صورت شرط کافی نیست. یعنی تنها با اتکا به قریحه نیز نمی توان آثار ماندگار پدید آورد. تجربه، دانش و دریافت های شاعر از زنده گی و محیط نیز اهمیت بزرگی در امر آفرینش های هنری –ادبی دارند.قریجه را باید یا چنین چیز های تقویت کرد. من فکر میکنم برای کار هنری اول باید قریحه وجود داشته باشد. فکر میکنم که ذات آفرینش هنری –ادبی را نمی توان کسب کرد. آنچه که اکتسابی است همان تکنیک است. باور من این است که، شاعری یک امر خدا یست که خداوند از ازل در هستی کسانی به ودیعت گذاشته است.بااین همه مایه های اصلی شعر از زنده گی گرفته می شود. ذهن شاعر در یک سو با واقعیت زنده گی پیوند دارد و در جهت دیگر با تخیل. این تخیل است که دریافت و احساس های پراگنده ء شاعر را در یک زمان واحد با هم در می آمیزد و از آن ها شعری پدید می آورد. شعر یک فرهنگ است شعر خو ب در حقیقت به مانند یک طیف نور است. اگر شما یک طیف نور را تجزیه کنید، به رنگ ها و موجهای گوناگونی تجزیه می گردد. شعر خوب همین گونه است. زیبایی شناختی دارد، اندیشه و تفکر دارد، پیام و مخاطب دارد واین همه چیز ها در زبان آهنگین، فشرده و خیال بر انگیز در هییت شعری با هم ترکیب می شوند. شعر سرودن در واقع ترکیب کردن اجزا است؛ اما منتقد این ترکیب را تجزیه می کند و نقش هر بخش را برجسته می سازد. منتقد نشان می دهد و قضاوت را می گذارد به خواننده. هر چند منتقدان ما بر منبر سلیقه های ادبی خود می برایند و به موعظه گویی می پردازند.
مریم: عده یی سبک را در امر ماندگاری شعر بسیار با اهمیت تلقی می کنند. گفته می شود که سبک هر شاعر بازتاب دهنده ء تجربه ء شعری اوست در مقابل شماری به امر سبک درشعر اهمیت چندان قایل نیستند، نظر و برداشت شما در زمینه چگونه است؟
پرتو: سبک امر فردیست. می شود گفت که سبک همان ویژه گیهای ابداعی یک شاعر است و هر شاعر می تواند ویژه گیهای ابداعی خود را داشته باشد، پس می توان گفت که هر شاعر می تواند سبک خود را د اشته باشد و این امر دلیل بزرگی بر ماندگاری شعر شاعری شده نمی تواند. البته سبک همگام با کار های آفرینشی شاعر و هنرمند آرام آرام شکل می گیرد یعنی هیج شاعری از همان آغاز شاعری نمی تواند دارای سبک باشد. این سبک در یک دوره يي از آفرینش های ادبی او پدید می آید. سبک هر شاعر می تواند بیان گرآن ویژهگیهای ابداعی باشد که شاعر به آن دست یافته است. بازهم می خواهم بگویم که داشتن سبک بزرگترین امتیاز یک شاعر نیست. این که در مطبوعات ما گاهی می گویند که فلان ابن فلان از شاعران صاحب سبک ماست و به این امر چنان بها می دهند که گویا سبک بزرگترین امتیاز در امر شاعری است به گمان من چنین چیزهایی می تواند بیان گر نوع دریافت غیر دقیق ازمقوله ادبی سبک باشد. سبک را نوع برهم زدن نورم و معیار های زبان نیز خوانده اند. حالا یک شاعر مثلاً میزان کاربد واژه گان عربی یا زبان دیگری را در شعرش به فیصدی بالا تر از میزان مروج آن می رساند، در این جا می توان گفت که او سبکی برای خود پدید آورده است. شما فکر می کنید حافظ برای آن شاعر بزرک است که گویا سبک خاصی خود را دارد، به گمان من بزرگی او به مضوعات دیگر شعر او وابسته است.اگر حافظ سبک بسیار مشخصی می داشت در این صورت چگونه شعر های دیگران در دیوان او راه می یافتند ! فکر می کنم این نکته را باید یاد آوری کنم که درکشور ما گاهی مفاهیم سبک و مکتب را با هم در می آمیزند که این امر سوء تفاهمهایی را سبب می شود باید گفت که مکتب بر خلاف سبک یک امر کلی و عام است و بر بنیاد اندیشه ها و شیوه های ابداعی شماری از آفرینشگران پایه گذاری می شود. می شود گفت که مکتب از درهم آمیزی سبک های گوناگون پدید می آید و هر مکتب آغاز، اوج و انجامی دارد. مکتب در بر گیرنده ء یک دوره دراز تایخی است، درحالی که کمتر اتفاق می افتد که سبک شاعری پس از مرگ او به وسیلهء دیگران ادامه یابد. مکتب در اثر تلاش چندین شاعر در یک دورهء معین ادبی به وجود می آید؛ ولی هر شاعری با استعدادی می تواند سبک خود را داشته باشد.
بخش فرماجمین در شمارهء آینده تقدیم میگردد.
در بخش همدلان کابل ناتهـ، آرشیف مطالب نشرشدهء جناب استاد پرتو نادری جهت مطالعه گذاشته شده است.
*********** |
بالا
شمارهء مسلسل ٣۸ سال دوم نومبر ٢٠٠٦