کابل ناتهـ، Kabulnath
|
پرتو نادری
"لحظه های سربی تير باران"
پيام آوران مرگ در سمت غربی خيابان خاک آلود تبسم ليمانه يی بر لب دارند و چشم های شان چراغ سرخ حادثه است در چار راهی که آزادی ازآن عبور می کند پيام آوران مرگ چون کفچه ماری برانبوه جمجمه های نياکان من چنبر زده اند و خون تفکر تاريخ را آنقدر مکيده اند که حماسهء روزگار به بيهوده گی هذيان ديوانه گان بدل شده است .... » اما ؛ « زنده گی شايد زمين زخم خوردهء غمناکيست که آغوش خونينش را به روی من گشوده است و من در چند قدمی پيروزی یزرگ خويش نماز شکرانه می گزارم ورقپاره هاي که در باد پريشان مي شوند انفجار هستي يک خشم است شايد خطابه ء بربادي آزاديست که پيشوايان دموکراسي خونين درسرزمين من در عراق در فلسطين ازگلوگاه تانک فرياد مي زنند
*********** |
بالا
سال اول شمارهً بيستم جنوری 2006