کابل ناتهـ، Kabulnath


 

 

 

بخش های پیشینِ
این شعر بلند:

 

 

[١]

 

[٢]

 

[٣]

 

[٤]

 

[۵]

 

[۶]

 

[٧]

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

سخت از آن دوری جستیم
ولی اندیشیدیم:ا
چه چیزی بهتر از آن استبراء مان را؟
آخر گناه ما چیست:ا
در شمال و در جنوب
در خاوران و در باختران
و در همه کاخ های سیاه و سپید جهان
این کاغذ پارۀ چرکین را به چیزی نمیخرند!ا
پس باز هم زنده باد خودمان!ا
بر خیزید ای برده های لال
بر گور همه جلادان تاریخ اکلیل گل بگذارید!ا
بلند باد قامت دارها!ا
درازا گیرند تازیانه ها و سیمهای خاردار!ا
سقط جنین بادا بر زنان باردار!ا
به ویژه اگر از بخت وارون دختر زایند.ا

مارا خوش نیاید بسا از لفظهای پارسی
که به "دی" پایان مییابند.ا
بدانید که "دی" یکی از حروف الفبای کافرانست
پس زدوده باد از قاموسها:ا
آزادی
آبادی
شادی 

رادی
و البته "بربادی" مستثنا است
زیرا الشاذ کالنادر والنادر کالمعدوم
ا"بربادی" را در همه فرهنگها
با خط جلی باید نبشت.ا
و "گادی" که فارسی نیست
و کلمۀ پر معنایی هم هست
زیرا آرزوی ماست
که در قلمرو خویش
بر شمار اسپهای گادی بیفزاییم.ا
چه نجیبند اسپهای گادی
و آدمیانی که خوی آنها را میپذیرند!ا

کاش سه رجل جلیل و نبیل
-
و کیاست و فراست را دلیل-
در روزگار پر انوار ما میزیستند.ا
تا هر سه برمیکشیدیم
و به ندیمی میگزیدیم:ا
نخست "بوسهل زوزنی"ا
که پاک طینت بود و دور از حسد و ضلت
دیوان اشراف و انهاء
اورا می سپردیم
و دیگر حکیم "سوزنی"

که دشمنان ما
-از بیم مهاجات او-
دچار مرگ مفاجات میشدند.ا
و دیگر ابوالمؤرخین استرآبادی
که اگر بعد از حُقنه شدن
-پس از یبوست دیرین-
تیزی از ما بر جهد
در تاریخ خویش بنویسد:ا
ا"سلطان جهان سِتان
ریحی چون ریحان
صادر فرمودند!ا"ا

 

ادامه دارد...

***********

بالا

دروازهً کابل

شمارهء مسلسل ٣٧                     سال دوم                               اکتوبر ٢٠٠٦