کابل ناتهـ، Kabulnath


 

 

 

 

 

 

 

 

ازهمین خامه:

 

 

[پیوستن به حیوانیت
تبار گریزی]

 

 

 

[وحدت ملی یک توهم
و هزار گمان]

 

 

[چکامه های فرازستان]

 

 

[مبارکنامه ای به
استاد ناظمی]

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 رحمت الله بیژنپور

 

 

 

دومین بخش

چکامه هایی

از چامه سرایان نو اندیش در سده های ۱۳ و ۱۴ خور شیدی

شناسنامه ی شعر فارسی در سرزمین آریا شاهان (درواز)
 

(۲)

 

پیــــام من بــبر ای باد پیــر یمگـا ن را        بزرگ دانش و دین، رهــــبر خراســــان را

بگویش از بر اند یشــگی پیـام و سخن         بدارش از ســــر آزادگی، بد خــــــــشان را

نهــاد ه چرخ بـراو تهمت سخن دانــی          شمرده گاهـــــــــش به دانایی تاج پوشان را

ازو بمـن بــرسا ن نامه یــی پسند همه         که او پــــــــیامبر است، اینهــمه پریشان را

نگرکه چیست زفرما ن او به جا نب من       که پیروی کنم ازجـــان چو پیر ایشــــان را

برآنکه ریشه و پیوندش از بدخشا نست        یکــی و نیک تر از جمـــــله پور ایران را

( شه ترک خان دروازی) *

 

 

 شه ترک خان فرزند دوم شه سلطان محمود و نوه ی شاه دروازی است. در ایام حکومت همین پادشاه درواز وکوهستان بود، که سیاست خشونت علیه پیروان فرقه اسماعلیان در بدخشان بزرگ پایان یافت.

 در پادشاهی درواز ساختار تباری و مناسبت های خویشاوندی بسیار پیوسته وگسترده بوده است. میرهای بدخشان که آخرین سلسله ی ایشان با میر یاربیک ولی آغاز میگردد، اساساً در سمر قند میزیستند و از سوی شاهان درواز برای اداره ی بدخشان نسبت یافته اند. (1)

 مادر بزرگ میر یاربیک ولی که همسر میر زاهد خان است، دختر اسکندر شاه پادشاه درواز است، که در سالهای 880 قمری زندگانی داشته است. این زن که اهل ذوق و دارای هنر چکامه سرایی بوده است، مدتی در فاخره ی بخارا نزد اکابر و علمای معروف آن روزگار، درنزد مدرسین گوناگون، تلمذ نموده و خود فقه و علوم اسلامی را بهتر از متشرعان همدوره ی خویش آموخته است. (2)

 دانستی است که تاریخ درواز شاهان هنوز نا نوشته مانده است. تاریخ بدخشان نوشته سنگ محمد بدخشی، با شرح تتمه الکتاب از سوی افضل علی بیک سرخ افسر در سالهای 1280 خورشیدی، نمیتواند تاریخ بدخشان پذیر فته شود. این کتاب که بهمت متوچهر ستوده در ایران اخیراً چاپ شده است، تاریخ فیض آباد و یامان سلسله ی میر یاربیک خان ولی از توابع سمرقند است.

 در تاریخ بدخشان به گذشته های این سرزمین اشاراتی نیامده است. حدود بدخشان، توجیه نام و سرگذشت این حوزه که بیشترین حوادث وروشنترین گذشته ها را دارد؛ انجام نشده است. تاریخ میر یاربیک ولی و سلسله او که دوصد سال در بدخشان حاکم بوده اند، با تسلط امیر عبدالرحمان در افغانستان، پایان یافت.

 من بشخصه در تدارک آن هستم که اقدام به نبشتن تاریخ پیراسته ی بدخشان را با همکاری پژوهشگران تاریخ در دو سوی آمو دریا، سا مان بدهم و تمام منابع تاریخ کوهستانات را فراهم آورم. تاریخ تحلیلی و نگرش انتقادی به سیر تحول اندیشه و کارنامه ی شاهان و امیران و میران و بیگ باشیان بخارای شرقی، می طلبد که دانشنامه ی سیاسی و گذشته نامه ی فراگیر احوال گذشته گان، با دید ودرک نو ار نفس گذشته تا امروز فراهم آید.

 

 اما کار تاریخ بماند و تاریخ ادبیات آن دوران را به شناخت و بررسی بگیریم :

 اقوام تاجیک تبار و گویندگان زبان فارسی با شیوه های بیان دری و تاجیکی، بیشتر در بخارای شریف، خجند ( سغد) سمر قند، کاسان و اورا تپه، کان بادام و حصار، دوشنبه و فرغانه و درواز ( بدخشان) زندگی دارند. البته در تمام مناطق ازبک نشین نیز تاجکان هستند، اما من از تاجیک نشین ها پر جمعیتی آنان را در شهر ها و نواحی گوناگون مراد کرده ام.

 تاریخ ادبیات زبان فارسی، نوشته ی ویل دورانت، وهمین تاریخ نبشته ی دکتور ذبیح الله صفا، که هرکدام بیشتر و کمتر از هزار شاعر وپارسی گویان را شناخته اند، با بد اقبالی باید گفت؛ ایشان نتوانستند، یک سوم شاعران همین زبان در آسیای میانه، افغانستان، هند وکشمیر را شناسایی و معرفی بدارند. اما معنای این سخن آن نیست که کار ایشان کم ارزش و نا سودمند است، بلکه مفهوم این بیان آنست، که کار ایشان فراگیر و کامل نیست.

 

 برخی منابع و تذکره های پسین، مانند:

 * چراغ انجمن - از ابوالوفا مو لانا عبدالحکیم ولوالجی رستاقی

 * تذکره الاشعار - تذکره صدر ضیا، اشعار بخشی از شاعران بخارا از آغاز قرن دوازده اسلامی تا پایان قرن سیزده

 * بیاض شاهین - دست نویس وانشا ی خوش نویسان بخارایی سال 1314 خورشیدی

 * شوکت نامه - شه اسماعیل خان خاطرات شاعران در بار پا شاهی درواز

 * تاریخ بدخشان - سنگ محمد بدخشی وافضل علی بیک سرخ افسر

 * چهار باغ آذر - تذکره ی شه محمد اکبر خان آذر، از شاهان درواز

 * تاریخ درواز - میرزا نصرت الله بیک قلمچی

 * تاریخ شغنان - سید حیدر شاه شغنی

 * یادی ازرفتگان - اثر مولانا خال محمد خسته

 * ارمغان بدخشان - از شاه عبدالله خان بدخشی

 * معاصرین سخنور - از مولانا خسته

 * یادداشتها - صدرالدین خواجه عینی پایه گذار ادبیات نوین تاجیک

 * نمونه ادبیات تاجیک - صدرالدین عینی

 * مجلدات آریانا - دایره المعارف شش جلدی آریانا

 * منتخب اشعار شاهین - برگزیده یی از اشعار مولانا شمس الدین مخدوم شاهین پایه گزار شعر شعبی در بخارا، چاپ دوشنبه

 * سخنوران دروازی - مهندس احمد نجیب بیضایی

 * گلشن ناز - تذکره نصر الله بیگ عبرت (دروازی)، گلچین غزلیات شاعران بدخشانی تبار در هند و کشمیر وبلخ وهرات وبخارا.

 * بیاض و خامه های شاعران و تذکره های چاپ ناشده

 * مجلات - خراسان، آریانا، عرفان، کابل، هنر وادب

 * روزنامه ی اصلاح در خان آباد، و جریده بدخشان

 * لعل بدخشان - مجموعه ی از عبدالکریم حسینی مدیر مطبوعات بدخشان در دوران شاهی

 * شاعران کوهستان - تذکره یی از استاد عبدالسلام دهاتی دانشمند تاجیک

 * فحلویات درواز - کلمچنسکی روسی

 * نمونه های فولکلور درواز - الکساندر. ز. رازنفیلد روسی

 * اسرار سخن - ملا محمد پارسا متخلص به اسرار دروازی است

 * احوال و اشعار ملایار ونجی - پژوهشگر امیر بیگ حبیب زاده

 * ارمغان سباق - تذکره شاعران نسل تجدد و شعر شعبی، نویسنده شیخ عبدالقادر کرامت الله سباق مقیم مکه معظمه

 * بیاض مغموم - اولیاحسین مغموم کاتب احوال شاعران درواز در عصر امانی

 

مصادر فوق کمترین منابعی اند، که از نام و میراث هنری و شعر و آفرینشهای ادبی صدها چامه ساز و چکامه سرا در حوزه ی بخارای شرقی یا همان کوهستانات دامنه های پامیر در گستره بدخشان بزرگ (دوبر رود آمو) خبر میدهند. در سال 1301 خورشیدی محمد نادر خان وزیر جنگ افغانستان، همراه با تعدادی از کار شناسان دولت، برای سروی وبررسی کردن اراضی و وضعیت مردم شمال شرق (قطغن زمین) و بدخشان، به منطقه سفر نمود. او در این مسافرت، گمانهای خویش نسبت به آینده را پخته مینمود.

 سفر ایشان که چهار ماه را در بر داشت، بیشتر به شناخت بدخشان و جغرافیای آن اختصاص یافته بود. گروه همراهان وزیر جنگ که نامدار ترین شان مولا برهان الدین کشککی هراتی بود، به عنوان واقعه نویس و منشی گروه در رکاب نادرخان قرار داشت. البته ره آورد و دست آمد این سفر کار شناسی چهار ماهه نوشتن سفر نامه یی شد، که بیشتر به رهنامه شبیه است. این کتاب بنام رهنمای قطغن وبدخشان نام دارد، که توسط برهان الدین خان کشککی ترتیب و نوشته شده است.

 رهنمای قطغن وبدخشان در سال 1302 خ در مطبع سنگی وزارت حربیه به دارالسلطنه کابل صورت دستنویس آن در 400 صفحه و پانصد جلد چاپ گردیده است. منظور سفر نادر شاه در آن هنگام دو مورد داشت : یکی - آنکه اراضی و موقعیت اجتماعی مردم را بشناسد و خودرا با خصوصیات محل آگاه گرداند. دوم – آنکه از نقش و اعتبار شاه محمد ولیخان آگاه که از اولاده و احفاد همان درواز شاهان بود، خودرا با خبر سازد. نادر شاه در سفر خود به بدخشان عمدتاً از نفوذ واعتبار درواز شاهان بسیار استفاده نمود.

 بود وباش خود در اطراف بدخشان را اکثراً در نزد همان باز ماندگان شاهان درواز تنظیم کرده بود. در مدت بیست روز اقامت در درواز همواره مهمان شه عبدالمعانی خان پسر کاکای محمد ولیخان بود. مهمترین دشمنی او با مردم درواز آن بود، که با استفاده از نام محمد ولیخان دروازی، کتب ومیراث خطی را از مردم جمع آورد و به آنها وعده داد که در کابل برای چاپ تمام دست نویسها اقدام خواهد کرد.

 بیست و دو اثر نفیس خطاطی شده که در نزد نویسندگان یک نسخه بیشنر نبود ند، را گرفت و در راه آتش زد. از میان این نوشته ها 12 بیاض بود؛ که صدها شاعر و سخنور در آنها معرفی شده بود. بقیه نیز آثار مهمی بوده اند که تاریخ درواز نسخه خطی، قرار داد امیر عبدالرحمن با امیر مظفر خان منغیت، پادشاه بخارا در مورد تقسیم قدرت میان شه محمود خان دروازی بحیث صدر اعظم دولت امیر عبدالرحمن خان، و کتب دیگر شامل بودند.

 نادرشاه ومولوی کشککی با استفاده از برخی نسخه های مورد نظر استفاده کردند، اما هرگز از چاپ آنها خبری بیرون نیامد. ویرانگری فرهنگی اهانت و حقارتی بود که هم نادر شاه وهم خیلی از نایب الحکومه ها ی وابسته به او در دوران حکومتش بر بلخ و تخار، بد خشان وهرات و نواحی دیگر افغانستان روا داشته اند.

 درسده ی سیزدهم و آغاز سده ی چهاردهم خورشیدی نیز همین کار در بخارا و بد خشان زمین انجام یافته است. خیلی از شاعران دوصد سال پسین در بخارای شرقی (بد خشان زمین - درواز و کوهستانات) گفته اند، که از دهها تذکره اد بی و بیاض ادیبان که شعر توصیفی و ستایش نامه نه سروده اند، بدست کسان و دستیاران پاد شاهان بخارا، درواز شاهان و امیران بد خشان نابود شده اند.

 این سرنوشت در دوران استقرار دولت شوروی جوان در آسیای میانه، پس از سالهای 1924 میلادی بر تاجیکان اعمال شده است. یادداشتهای نویسندگان بخارا و سیاست نامه های برخی روشنفکران ملی در ایام حکومت بلشویکی نمایانگر این استبداد و اثر کشی حزب کمونیستی حاکم بر بخارا وسمرقند وتاجیکستان است.

 من در سومین بخش همین مقالت که به بررسی شعر فارسی در دوقرن اخیر، در دوسوی آمو دریا اختصاص دارد، به کیفیت حوادث و اشارات و نگاشته های همان شاعران وتذکره نگاران خواهم پرداخت.

 اینک پایان این بخش نامه را با شعری از شمس الدین شاهین شاعر توانای درواز و همکار ویار آوازه دار مخد وم دانش در نهضت معارف و تجدد خواهان اد بی - سیاسی بخارا رقم میزنم.

 

من که در پای تو کردم ســــــر سودا یی را         بــاختم برســر ســــــــودای تو ملایی را

برده ذوق لب شـــــــیرین تو از خاطــر من         شکــر درس طمع لعــــلی ی حلوایی را

دگــری ازرخ خــــود پــرده بر انداز که من        ازرخت آب دهـم چشــــــــم تماشا یی را

نیست ممـکن بخدا مخلص زندان ازقرض          گم شـود دفتر خط، چـــوب مگر بایی را

تنگ شد حال بمن زین دل هرجایی چنان           در ســــر زلف تو کردم دل هر جایی را

بمن از ذهد دل ودین وخـرد هیـــچ نما ند           یارب انصــــــاف بده آن بت یغما یی را

شکر بخشــــــید بمن، بند گـی خاک درت          آنکه دیدست منـــــــــاسب بتو مولایی را

                                  طبع شاهین که به شیرین سخنی مشهور است

                                  همـــــه از لعـــل تو آموخت شکــر خـــا یی را

 

 

* چهار باغ آذر، یاد نامه شاعران توانی کوهستان. شه محمد اکبر خان آذر درس آموخته در نزد استاد ملک الشعرا بهار در مدرسه دارالفنون یاد گار امیر کبیر.

* تاریخ دست نویس درواز، کاتب میر زا نصرت الله بیگ قلمچی. این شاعر و واقعه نویس در نزد شاه اسماعیل فرزند شاه دروازی دبیری میکرده است.

* چهار باغ آذر - باغ سخنوران.

 

 

***********

بالا

دروازهً کابل

شمارهء مسلسل ٢۹                           سال دوم                                   جون ٢٠٠٦