صحبت خیرمقدم و ابراز امتننان
 

 خانم سهیلا  احمدی غنی

 

 



 

مهمانان عزیز، از همه اولتر احساسات قلبی خود د را یکبار دیگر تقدیم همه شمایان می نمایم و از فامیل های عزیز و فرهنگیان محترم یک جهان سپاس گذارم که دراین محفل اشتراک نموده اند و با علاقمندی قلبی شنواگر بودند و همچنان رونق محفل ما را دوچندان نموده در پهلوی آن روح پدرم نیز شاد شده. چراکه این اولین محفل یادبود و معرفی دیوان پدرم بعد از مرگ وی بود.

 

[شادروان غنی نسواری]

 

البته جای تأثر و تاسف است که درین مدت طولانی من و برادران مرحومی ام انجینر عبدالجلیل غنی و محمد تیمور غنی بخاطر مشکلات زنده گی و دوری از وطن نتوانستم یاد پدر را در خاطره ها زنده نمایم اما با آنهم من امشب شادم که دین پدر را ادا کردم با وجود آنکه کمبود مادر و برادرانم را احساس می نمایم اما شب خوش و فراموش ناشدنی برای من است از همین سبب با یادآوری از خاطرات پدر لحظات چند غم و خوشی خود را با شما تقسیم می نمایم.

دوستان عزیز، پدرم برای من شخصیت ساده ئی نبود او بالاتر از آنچه من فکر می کردم بود او در خانواده که علاقمند به شعر و موسیقی بود چشم به جهان کشود او سخاوت و برده باری و مردمداری را پدرش غنی نسواری به میراث گرفته بود. غنی نسواری خود از عیاران کابل و شاعر تک فردها بود.

چنانچه فرد مشهور وی که شعار رندگیش نیز بود و امروز زبانزد مردم کابل است چنین بود:
 

به ظاهر طلا و بباطن مسم              غنی نام دارم ولی مفلسم

ویا

چو رسی برسر خاکم نگهء شیرین کن           که استخوانم همه آمیخته مزار است

 غنی نسواری در مادیات غنی نبود بلکه در معنویات و مردم داری غنی بود این روش زندگی غنی سواری تاثیر مستقیم در حیات پسرش داشت از همین لحاظ بخاطر او به بزرگترین سرمایه معنوی دست یافت و به سرودن شعر پرداخت و اشعار زیبای سرود چنانچه در جای گفته:

خوشا کسی که دمی چشم پر نمی دارد  

فرخ دلی که بحال وطن غمی دارد.

 

برای پور غنی بزرگترین مدرسه علم و دانش مردم و وطنش بود. او در مرسه گوشی و بدست آوردن تاریخ به حساب ابجد از شخصیت های ادبی مهارت بسیار داشت که مثال های زیادی در دیوانش موجود است.

او در شناخت کتاب های قلمی، نوعیت خط، خطاط آن و زمان نوشتن آن استعداد خارق العاده داشت چنانچه درین مورد همیشه با آرشیف ملی همکاری می نمود و کتاب های ناشناخته را برای آنها تاریخ گذاری می نمود. اما متاسفانه ازین استعداد وی دوستان خودش استفاده ناجایز نمودند که از آن جمله مرحوم سید کاغذ بزرگترین سرمانه خانوادگی ما را که دو جلد قرآن شریف قلمی بود از پدرم هدیه کرد و مرحوم سهیل پرونتا یک جلد قرآن شریف طلا کاری را از پدرم با پول ناچیز هدیه نموده از افغانستان خارج کرده به ملیون مارک در آلمان بفروش رسانید که این خاطرات بدی در زندگی من است بعد ازین واقعه خروج کتاب های قلمی از افغانستان ممنوع قرار داده شد.

[شادروان پورغنی]

 

پدرم شخصی فقیرمشرب بود در زند گی به فکر مادیات نبود همانقدر بدست می آورد که چرخ زند گی می چرخید. گرچه او می توانست توسط تمجید و توصیف از سردمداران وقت تضمین اقتصادی شود و مقامی بدست آورد اما اینکار در فطرت او نبود ازهمین سبب 20 سال قبل از طرف ریئس اتحادیه شعراو نویسنده گان برخورد ناخوشایند همراه شخصی که برگزیده اشعارش را برای چاپ برده بود، صورت گرفت چرا که برای آنها مدحسرای نکرده بود.

 

 گرچه آغاز شعرگویی پدرم از یک عشق پاک شروع شد و در اوایل اشعارش عشقی بود اما با مرگ عبدالوکیل غنی بردار وسطی ام در اوان جوانی روند شعرگویی پدرم تغییر کرد. اما با اندوه عمیق از مرگ فرزند جوانش اشعار غم انگیز سرود آهسته آهسته روبه تصوف رفت و جهان هستی را به هیچ شمرد. چنانچه خودش گفته:

بعد فرزندم به عشرتخانه دنیا غنی

صورت نقش در دیوار داریم ما

ویا

جز درگه تو نبود درگاه دیگر ما را

دستم ز کرامت گیر یا خواجه عبیدالله

 

 بهرصورت هرچه بگویم از آن پدر مهربان کم گفته ام و هرچه انجام داده ام کم است. من تاسف روزهای گذشته را دارم که دست پُری از دانش پدر ندارم تا امروز جای خالی او را پر می نمودم اما کوشش می نمایم. البته در کوشش موجوده و ترتیب دیوان پدرم شخصیت محترم محمد نصیر مهرین سهم ارزنده گرفته اند و نوشته شان شامل دیوان است و در آماده گی مراسم امشب مرا یاری نموده اند این زحمات شان قابل قدر و فراموش ناشدنی برای من است. و تا اخیر زنده گی ممنون ایشان هستم.

 

 

  • -          از دوست محترم و دانشمند گرامی آقای عنایت الله شهرانی مقیم امریکا که نوشته شان شامل دیوان نیز است و از رهنمایی شان در مورد دیوان پدرم از پیام شان که توسط ذکیه جان کهزاد خوانده شد متشکرم.

  • -          از پیام محترم ضیاء قاریزاده از کانادا  به صدای خودشان و مرثیه ایکه در مورد مرگ پدرم نوشته اند، تشکر میکنم.

  • -          از پیام محترم محمد یوسف کهزاد از امریکا که توسط خود شان ثبت شده و هم نوشته شان شامل کتاب است، متشکرم و همچنان از ذکیه جان کهزاد که با صدای مقبول پیام برای ما ثبت نموده فرستاده اند، متشکرم.

  • -          از پیام محترمه لیلای تیموری با صدای مقبول خودشان که از امریکا فرستاده اند، و هم مرثیه در باره مرگ پدرم سروده اند، تشکر میدارم.

  • -         از پیام های داکتر روان فرهادی از امریکا، داکتر صاحب اکرم عثمان از سویدن، استاد واصف باختری از امریکا، محترم حیدری وجودی از افغانستان، استاد محمد نسیم اسیر و محترم سایل شبآهنگ از المان مواصلت کرده اند، اظهار سپاس میگردد.

  • -          از نظم مقبول آغای یوسف پناه تشکر می نمایم

  • -          از نوشته محترم پورن قاسمی که در مورد غنی نسواری و عیاری وی که شامل دیوان پور غنی است و از نوشته محترم برهان الدین نامق مقیم پاکستان در مورد شادروان پورغنی که شامل دیوان است شکرگذارم.

  • -          از محترم غلام فاروق سروش مقیم هالیند که در قسمت معرفت من با آقای مهرین و خطاطی محفل و از محترم ابوبکر ابوی مقیم هالیند در قسمت نقاشی تصاویر غنی نسواری و پورغنی و از محترمه منیژه نادری مقیم هالیند در قسمت دیکور و دیزاین و چاپ دیوان پدرم یک جهان ممنونم.

  • -          از پیام کانون فرهنگی افغانستان و المان که توسط محترم آقای فضل الله رضاعی قرائت شد تشکر می کنم.

  • -          از پیام بنیاد ژورنالیستان که توسط محترم محمد اختر حیدر قرائت شد، ابراز امتنان میگردد.

  • -          از نظم های مقبول و نثر های دلچسپ در مورد پدرم که توسط دوستان فرهنگی ما: محترم آقای ابراهیم حجاری ـ آقای ناظم باختری ـ آقای شبگیرپولادیان آقای مختارزاده و محمد احسان ولی خواهرزاده پدرم بیان شد بی اندازه سپاس گذارم و هم از تشریف آوری صایقه جان احراری ممنون هستم.

  • -          از محترمه زهره جان یوسفی که امشب باید در محفل ما می بود و با آواز مقبول خود کیفیت محفل را دو چندان می نمود اما در اثر حادثه غم انگیز مرگ مادر عزیزش آمده نتوانست ما کمبود او را احساس نمودیم با آنهم در عالم تاثر و غم مقدمه پرمفهوم و پر محتوا که قبلا آماده نموده بود برای ما فرستاد که در شروع محفل توسط خودم برایتان قرائت شد، یک دنیا تشکر و ازش ممنون هستم. از محترم آقای صفرزداه که گویندگی پروگرام را بدوش گرفتند تشکر می نمایم.

  • -          از محترم استاد لطیف جان یاری غزل خوان با استعداد که لحظاتی بعد با آواز مقبول خود محفل ما را رنگ می دهد شکر گذارم.

  • -          از محترم عبدالله جان و عمرجان ولی که در قسمت موسیقی آنها هم سهم گرفته اند ممنونم همچنان دعاهای قلبی خود را نثار اولادهای مهربانم قریحه جان و شوهرش گیدو دونمن، فاروق جان، فوادجان، و عبدالله جان که در قسمت هزینه چاپ کتاب و محفل امشب سهم بارز گرفته اند می نمایم چراکه پدر و مادر از اولاد ها ممنون شده نمی توانند بلکه دعا داده می توانند.

  • -          از شوهرم مومن جان که در قسمت اصلاح دیوان پدرم با من همکاری نموده، تشکر می کنم. و به دختر کوچکم فرشته جان نیز دعا میکنم که با من در دوران که من در مورد کتاب کار می کردم همکاری همه جانبه نموده است.
    در اخیر از محترم محمد نصیر مهرین خواهشنمدم که به ستیژ تشریف آورده و درباز نمودن صفحات دیوان پدرم مرا یاری نمایند و از فامیلم می خواهم که درین لحظه با من یکجا شده تا بهترین خاطره زنده گی خود را با آنها یکجا در قید تصویر بیاورم و هم ا زفامیل های عزیزم و دوستان فرهنگی نیز خواهشمندم تا عکس یادگاری با من بگیرند. با سپاس فراوان سهیلا احمدی غنی

 

*********

بالا

دروازهً کابل

سال دوم          شمارهً ٢٤         مارچ 2006