|
کابل ناتهـ، Kabulnath
از همین شاعر:
|
دوکتور وحید نجفی
غم و عشرت
رسیده بـــــــــــهاران کجا شد خزانش چه باشد خوشی گرنــــــــــباشد با ملالش کوهء طور رفتن موسی را چه حاصل جوابی گرنــــــــــــــباشد بهر هر سوالش خود همی داند چــــه بگوید با خدایش چــــــــــــــرا شیخ دربین و بگردد دلالش میان خودی بنیش از بیــــخودی است ز خود گر ندارد پس چه باشد کمـــــــالش ز مکر و حرام سخن ها به هر جاست سرجدایی از بدن چه باشد حـــــــــــلالش چه ارزان به کوه دشت آب گواراست به شهر دوشـــــــند بخار و بگویند زلالش ضرر بردیگران همی نیست مشکل زرهء احسان کردن سخت است و محالش دیدن حسن چرا در چشم و ابروست باهمه چشم و ابرو سراغی کن در نهانش ز یک جــــــــــستن رفتن بالاچه شد
کشد بال همـــــــــــان مور که آید
زوالش غم و عشرت « وحید » چون پشت و روند به آگاهء پشت و رو خود آیـــــــــد سراغش
رباعی
آن شنیدسی چه گفته است هندوان که ما را نباشد حسرت زین جهان رویم و آئـــــــیم رویم باز واپس دنـیا سرای نیست که باشد نگهبان
************ |
بالا
شمارهء مسلسل ٤٥ سال دوم مارچ۲۰۰۷