کابل ناتهـ، Kabulnath







































 


 

بخش اول



بخش دوم



بخش سوم




بخش چهارم




بخش پنجم








بخش ششم


بخش هفتم



بخش هشتم


بخش نهم




بخش دهــــــم



بخش یازدهم







بخش دوازدهم





بخش سیزدهم


بخش ۱۴/۱۵



بخش ۱٦





بخش ۱۷

 

 

بخش ۱۸



بخش ۱٩
 



بخش بیســـتم







Deutsch
هـــنـــدو  گذر
آرشيف صفحات اول
همدلان کابل ناتهـ

دريچهء تماس
دروازهء کابل

 
 
 

 (بخـش بیسـت و یکم)

 

صبورالله سـیاه سـنگ
hajarulaswad@yahoo.com

 

یک دسـت بیصــداسـت!

 

این فشـرده کـه هـرگـز نمـیتواند به درسـت یا نادرسـت بودن کـارنامــه سـیاسـی مـحـمـد داوود  (نخسـتین رییس جـمهـور افـغـانسـتان) و بیگناه یا گنهکـار بودنش بپردازد، مـیخـواهـد دسـتچینی از آگـاهیهـای دسـترس در پیرامـون چگـونگـی کشـته شـدن او و خـانواده اش باشـد.

 

کـوشـیده خـواهـد شـد برای روشـن شـدن برخـی آوازه هـای فزاینده کـه اینجـا و آنجـا شـنیده یا خـوانده مـیشـوند، دسـتکم با چهـار تن از بلندپایگـان پیشـین حـزب دمـوکـراتیک خـلـق افـغـانسـتان  (کـریم مـیثاق، دسـتگـیر پنجشـیری، ســلیمـان لایق و خیال مـحـمـد کـتوازی) و نیز با جنرال امـام الـدین گـفـت و شـنودهـای دامـنه دار تلفـونی راه اندازی شـود.

 

هـمچنان نیاز اسـت به کمک هـر آنکـه بخـواهـد در بهـبود این نوشـته یاری رسـاند.

 

سـیاه سـنگ

بیسـت و هـشـتم اپـریل 2008

 

شـمـاره هـای تلفـون: 1  (306) 5438950 و 1  (306) 5020882

نشـانی: Siasang, 679 Rink Ave., Regina, SK., S4X2P3, CANADA

 

[][]

 

نقـشــه پرداز پشـت پرده "مـر جـان"

 

پیـش از روز هـشــتم ثور سـیزده پنجـاه و هـفـت نیز نقـشـه هـایی بـرای کـشـتن مـحـمــد داوود کشـیده شـده بود. نشـان انگشـت چـه کـس یا کـسـانی در خـاکـه آن نگاشـته هـا پیداسـت؟ برای یافـتن پاسخهـای درسـت یا نزدیک به درسـت، بایسـتی از چـندین گزارش درشـت و نادرسـت گـذشـت.

 

1) مـرجـان و ارتجـاع ســـیاه

 

شـاید باور کـردنش دشـوار باشـد، ولی در برگ 841 در کـتاب "افغـانسـتان در پنج قـرن اخـیر"، نوشـته مـیر مـحـمـد صــدیق فــرهـنگ، چـاپ نخـسـت، انتـشـارات عــرفـان، تهـــران/ ایران، اردیبهـشـت سـیزده هـفـتاد و چهـار [اپریل 1995] در پیرامـون کشـته شـدن مـیر عـلی احـمـد خـرم، بیشـتر از یک پاراگـراف زیرین به چشـم نمـیخـورد:

 

"در ماه نوامبر [سـال؟] عـلی احـمـد خـرم وزیر پلان در حـالی کـه با هـیئت تجـارتی جـاپان در دفـتر کارش مشغـول مذاکـره بود، توسـط شـخصی کـه در پیش نظـر صـاحبمنصب محـافـظ پلیس عـنفاً در اتاق او وارد شــد، از عـمارت خـارج و در جـاده با گلوله تفـنگچـه به قـتل رسـانده شــد. قـاتل کـه از وزیر پلان مـیخـواسـت او را با خـود نزد رییس جـمهـور [مـحـمـد داوود] ببرد، در ازدحـام عـابرین گـم شـد. اما بعـداً شـخصی به نام مـرجـان در سـرک بگـرامـی با تفـنگ شکاری گـرفـتار گـردید و به حـیث قـاتل محـاکمه شـد. کمـونیسـتهـا او را اخـوانی خـواندند و وزیر عـدلیه وقـت پرچـمـی. چـون مـردم بر حکـومت بی اعتماد بودند، به هیچ گـفـته باور نکـردند. لیکـن رییس دولـت کـه معـلـوم نیسـت تا کجـا از حقـایق اطلاع داشـت، در مـوقـع دفـن عـلی احـمـد خـرم، قـاتل او را از عـامـلان ارتجـاع سـیاه قـلمـداد کـرد." هـمـین.

 

2) مــرجـان چـپگــرا یا راســــتگـرا؟

 

"عـلـی احـمـد خـرم وزیر پلان به قـتل رســید: تحـقیقات نشـان داد کـه قـاتل [مــرجان] به گــروه چـپیها تعـلـق داشـت و ظـاهــراً به اخــوانیها پیوســته بود. رییس دولت [مـحـمـد داوود] هـنگام دفــن جـنازه اخـطار داد و گـفـت: دولت به هـیچوجـه، نه به چـپی و نه به راسـتی اجـازه خـواهــد داد با ســرنوشـت افـغـانســتان بازی کـند. ســفـیر شــوروی نیز هـنگام دفــن مـیر عـلی احـمـد خــرم حـاضـر بود." (برگ 19، کـتاب "قــيام و جــمـهـوريت بيسـت و شـش سـرطان سـيزده پنجـاه و دو هــجــری شمـسـی" [17 جــولاي 1973]، نويســـنده و گـردآورنده: ديپلـوم انجـنير کـريم عـطايی، چـاپ دوم، ســنت گلن، سـويتزرلند، 2004)

 

3) مـــرجـان، گلبدین حکـمتیار و جـیمـی کارتر

 

"قـتل عـلی احـمـد خـرم وزیر پلان در روز روشن به تاریخ بیسـت و چهـار عـقـرب سـیزده پنجـاه و شش [16 نوامبر 1977] حـادثه تکاندهـنده بود. معـلمـی به نام مـرجـان، باشـنده لغـمان کـه مفکـوره کمـونیسـتی اش هـویدا بود، خـواسـتار مـلاقـات با وزیر پلان در وزارتخـانه گـردید. درخـواسـت اصرارآمـیز بود و شکل جـدی داشـت.

 

وزیر جلسـه با هـیئت جـاپانی را معطل قـرار داد و جهـت مـلاقـات با مـرجـان از اتاق بیرون آمـد. خـواسـته مـرجـان تهـدید کـننده در اینجـا خـاتمه نیافـت. او از خـرم خـواسـت کـه وی را نزد داوود به ارگ ببرد. خـرم کـه مـورد تهـدید قـرار گـرفـته بود، این سخـن را نیز پذیرفـت و به هـمـراهی او عـازم ارگ گـردید.

 

سـوال و جواب [مـیان آن دو تن] به درازا کـشـید. لیکـن حـارندوی یا کدام مامـور به کـمک وزیر نشـتافـت. وزیر جـلو افـتاده و مـرجـان به دنبالش، به مقـصــد ارگ از وزارتخـانه بیرون آمـدند. عـلی احـمـد خــرم در پیشـروی وزارتخـانه در اثر شـلیک گلوله مــرجـان نقـش بر زمـین گـردید. هـر نوع کمک برای وزیر دیر شـده بود. او در شـفاخـانه جـان سپرد.

 

مـرجـان فـرار کـرد و خـود را به منزلش در شـاه شهید مـینه رسـاند. نامبرده بدون سعـی در جهت فـرار و بدون مقـاومت خـود را با تفـنگچـه به پولیس تسلیم کـرد. وی به داوود نشـان داد کـه وزیر در وزارتخـانه نیز مامـون و مصون نیسـت.

 

در تشـییع جنازه خـرم، عـلاوه بر سفـرای بعضی از کشـورهـای عربی  و متحـابه، الکـسـاندر مـیخاییلویچ پوزانوف سـفـیر کبیر شـوروی نیز حضـور داشـت. داوود بیانیه ســراپا سـوز و یاس ایراد کـرد. او کـه نمـیتوانسـت احسـاسـاتش را مهـار کـند، از ایالات متحـده و شـوروی شکایت کـرد و افـزود کـه در کمکـهـای شـوروی نیز اغـراض شـخصی نهـفـته اسـت. (این بیانیه داوود خـان در مطبوعـات نشـر نگـردید. عبدالرحیم نوین وزیر اطلاعـات و کلـتور به عجـله خـود را به دسـتگاه رادیو رسـانید و بیانیه را از بین برد.)

 

تحـقیق فقـره آغـاز گـردید. به مـوضوع شـاخ و پنجه داده شـد و بیمـورد و بیجـا متورم سـاخته شـد. عـده زیادی از کارمندان مامـور تحقیق گـردیدند. شـبکاری حـواله گـردید و زیرزمـینیهـای وزارت داخله برای تحـقیق در نظر گـرفـته شـدند.

 

بر اسـاس قـانون اسـاسـی جـدید، تحـقیق در صلاحیت حـارنوالی بود، ولـی حـارندویان توانسـتند به نام "مـرسـتندویان" یا گـروه کمکـیهـای مسلکـی در پروسـه تحقیق نفـوذ کـرده و سـرانجـام روند تحـقـیق را در دسـت خـود گیرند. در گـروه تحـقـیق باز هـم حـارندویان شـناخته شـده چـون باقـی، نبی، اتمـر، هـمکار، قطره، خیر مـحـمـد و سـایر پرچـمـیان عضویت داشـته و به حـارنوالهـا نقش فـرعـی داده شـد. (بر پیشـانی حـارنوالهـا از مـدتهـا قبل تاپه اخـوانیت زده شـده بود، زیرا عـده یی از فارغـان فاکـولـته شـرعـیات نیز در مـیان آنان مـوجود بودند.)

 

پس از آنکـه مــرجـان لب به اعـتراف کـشـود و ارتباط خــود و ترور مـیر عـلی احـمـد خــرم را به هـدایت اخـوانیان قلمـداد کـرد، به رعب و وحشـت حـارنوالان افزوده شـد. لذا آنهـا به نفـوذ حـارندویان گـردن نهـادند.

 

وفی الله سمـیعـی وزیر عـدلیه و معـینش عبدالهـادی هـدایت به عنوان اعضای نهضت اسلامـی، به "اخـوانی" معروف بودند و در مـوضع ضعـیف قـرار داشـتند. از آنجـایی کـه وزیر عـدلیه کـودتاچی نبود، از وزرای درجه دو به شـمار مـیرفـت. کـسـی دیگـری هـم نبود کـه داوود را در جـریان وقـایع قـرار دهـد.

 

مـرجـان شکـنجه نشـد و به طیب خـاطر لب به اعتراف کشـود. قـاتل یک تن بود و هیئت تحقیق اعضای زیادی داشـت. پرس و جو مـدتی را در برگـرفـت. دوسـیه مکمـل گـردید و نتیجه از رادیو اعـلام گـردید.

 

در این فـقـره ایالات متحـده امـریکا و شخص جیمـی کارتر رییس جـمهـور آن کشـور، گلبدین حکمتیار و مـحـمـد اعظم وکـیل شـینوار متهـم به دسـت داشـتن در قضیه گـردیدند.

 

قـاتل چنین اعتراف کـرد: "گلاب الدین حکمتیار به هـدایت جیمـی کارتر هـمـراه با وکـیل مـحـمـد اعظم شـینوار برنامه ترور مـیر عـلی احـمـد خـرم را ترتیب کـرد. حکمتیار در بخش اجـرای این برنامه، من (مـرجـان) را رهـنمایی کـرد و من طـرح کارتر را عمـلی کـردم."

 

(مـدتی قبل از این واقـعه، شـیرآقـا مهـندس رییس شـرکـت سـمنت جبل السـراج کـه از رفقـای دوران کلوپ مـلی مـحـمـد داوود به شـمار مـیرفـت، در منزل _بدون اینکـه به امـوال میان خانه اش دسـت زده شـود_ به قـتل رسـید. گـمان میرود کـه آن عمـل را کدام جـانی مجـرب و حرفـوی با غصه و خـونسـردی انجـام داده باشـد.)

 

محـمـد داوود نتیجه گیری هیئت تحقیق و اسـناد ارائه شـده در دوسـیه را پذیرفـت. دوسـیه به صورت عـادی به محکمه ارجـاع گـردید. آنهـا نتوانسـتند به کارتر، حکمتیار و وکـیل شـینوار دسـت یابند، در نتیجه صرفاً به زندانی سـاختن مـرجـان اکـتفا شـد.

 

مـرجـان با آنکه مـیتوانسـت بگـریزد، فـداکاری کرد. ولی اگـر مـیگـریخت، چه کـسـی مـیتوانسـت نامهـای  جیمـی کارتر و گلبدین حکمتیار را در این قضیه دخیل سـازد؟

 

در هـمـین زمان، وکـیل مـحـمـد اعظم شـینواری فـرزند مـحـمـد افضل خـان شـینواری به آنسـوی خط دیورند فـرار کـرد. او در منطقه شـینوار به سـر مـیبرد و در جهـاد نیز سـهیم گـردید. در سـال سـیزده شصت و هـفـت [1988] به دعـوت داکـتر نجـیب به کابل رفـت و به حیث والی ننگـرهـار تعـیین گـردید، در حـالی کـه در رژیم نور مـحـمـد تره کـی و حفیظ الله امـین کـودکان و زنان خـانواده اش نیز به زندان پلچـرخی افگنده شـده بودند.

 

(دکـتور نصـری حقـشـناس در صفحه 474 کـتاب "دسـایس و جنایت روس در افغـانسـتان"، مانند سـایر نوشـته هـای غیرمسـتندش از عـبدالسمـیع ژوند به حیث رییس محکـمـه فـقــره مـرجـان نام برده اسـت. شـاید منظورش سمـیع الدین ژوند رییس تفـتیش وزارت عـدلیه باشـد، زیرا عبدالسمـیع ژوند نه قـاضی بود و نه حـارنوال.)

 

پس از هـفـت ثور [27 اپریل 1978] کـسـی مـرجـان را ندید. مـیگـویند شـاید به روسـیه فـرسـتاده شـده باشـد. (مـرجـان با وجود عضویت در جناح خـلـق، در رژیمهـای نورالامـینی و امـینی زندانی ماند و آزاد نشـد. خـلـقیهـا ادعـا مـیکـردند کـه او از دسـاتیر حـزبی سـرپیچی کـرده اسـت. این مـوضوع باعث گـردید کـه مـرجـان به جـنون مبتلا شـود. نامبرده در رژیم ببرک کارمـل نیز چند سـال را در زندان سپری کـرد. او در سـال سـیزده شصت و سـه [1984] تحت مـداوا قـرار گـرفـت و در سـیزده شصت و چهـار [1985] از بند آزاد گـردید.  پس از چندی جـسدش از گـوشه سـرکـی [در کابل؟] پیدا شـد، ظاهـراً در اثر افـراط در نوشـیدن مشـروب الکـولی به نام "شـراب پلاسـتیکـی" درگـذشـته بود. برگـهـای 133 تا 136 و هـمچنان برگ 298 کـتاب "داوود خـان در چنگال ک.ج.ب"/ "داوود خـان د کـی جی بی په لومـو کـی" نوشـته الف هـارون،  ترجـمه، تصحــیح و تذکـر از حـامـد، چاپ مـرکـز نشـراتی مـیوند، پشـاور/ پاکـسـتان، دســـمبر 1997)

 

4) مـرجـان و دکـتور حلیم تنویر

 

اندکـی بیشـتر از %99 آگاهی بالا در پیرامـون مـرجـان با کمترین دگـرگـونی واژگانی، در برگـهـای 216 و 217 "تاریخ و روزنامـه نگاری افغـانســتان" (‏نوشـته دکـتور حـلیم تنویر، چـاپ مـرکـز نشـرات اســلامـی صـبور، پشـاور/ پاکـسـتان، جنوری 2000) آمـده اسـت، بدون آنکـه نامـی از کـتاب "داوود خـان در چنگال ک.ج.ب"/ "داوود خـان د کـی جی بی په لومـو کـی" یا نویسـنده و برگـردان آن (الف هـارون و حـامـد) در گـوشه و کـناری یاد شـود.

 

اینک هـمان درصدی کـه از آنجـا برداشـته نشـده اسـت:

 

"یکـی از شـاهـدان مـینویسد: "حـینی کـه در جـدی سـیزده پنجـاه و هـفـت [دسمبر 1978] در زندان پلچـرخی محـبوس شـدم، معـلم مـرجـان را در بلاک دوم دیدم. حرکاتش غیرنورمال و لحظه یی هـم مانند انسـان سـالم سخـن مـیگـفـت. مـرجـان در عـفـو عمـومـی پانزدهـم جدی سـیزده پنجـاه و هـشـت [پنجـم جنوری 1979] از محبس رهـا گـردید."

 

دکـتور تنویر در هـمان برگ 217 "تاریخ و روزنامه نگاری افغـانسـتان" مـی افزاید: "واقـعـیت امـر آن اسـت کـه کمـونیسـتهـا مـرجـان را با تغـییر نام به روسـیه برده و بعـد از اختلال عـقـلی وی کـه عمـداً به منظور جلوگیری از افشـای حقـایق به فـرد دیوانه یی مبدل و دوباره به کابل فـرسـتادند تا در مـورد حـقـایق آن توطئه نتواند چیزی بگـوید."

 

چند پرسش ناخـوشـایند: مـرجـان کـه به گـفـته دکـتور حلیم تنویر، در نخسـتین ماههای درون زندان دارای "حرکات غیرنورمال" بود، چـرا باید پس از دو سـال و چند ماه زندانی بودن، از سـوی دسـتگاه نیرومند برونمـرزی نخسـت به "اختلال عـقـلی" دچار سـاخته شـود و سپس به "دیوانگی"؟ چـرا باید کمـونیسـتهـا او را به روسـیه ببرند و آنجـا "دیوانه اش سـازند؟ آیا در زندان پلچـرخی نمـیشـد او را با یک آمپول سـاده دیوانه یا خـامـوش سـاخت؟ چـرا بایسـتی این ماجـرا را از تغییر نام زیبای "مـرجـان" آغـاز کـنند؟ چـرا باید او را از روسـیه واپس به کابل بفـرسـتند؟ و چندین چـرای زیراناپذیر دیگـر...

 

ایکاش دکـتور تنویر دسـتکم هـمان ضریب سـنگین "واقـعـیت امـر" را در آغـاز گـفـته هـایش نمیگـذاشـت و این سخـن نازکتر از گل را فـرامـوش نمـیکـرد: برای دسـتگاهی کـه نابود ساختن رهـبرهـای خـودی و بیگانه، به سـادگی ودکا نوشـیدن باشـد، دار زدن آدمـکـشی کـه شـکنجه ناشـده گـفـته بود "علی احـمـد خــرم را مــن کشـته ام"، آســانتر از فشـردن پشـه با انگشـت است.

 

و اگـر هـنوز هـم آن پاراگـراف دکـتور حلیم تنویر و این سخـن بزرگان کـه مـیگـویند "حـقـیقـت را یا از کـودک بپرســید یا از دیوانه" درسـت باشند، مـیتوان گـفـت شـاید روسـیه با دیوانه سـاختن مـرجـان و آگاهانه واپس فـرســتادنش به کابل، مـیخـواسـت باشــندگان کنجکاو پایتخـت به ریشــه "حقـایق توطئه" دسـت یابند!

 

5) مـــرجـان و حفیظ الله امـین

 

"مســئولیت سـازمانهـای کامـلاً ســری نظامـی جناح خـلـق [حـزب دمـوکـراتیک خـلـق افغـانسـتان] را حـفیظ الله امـین و داکـتر شـاه ولی، و مسئولیت سـازمانهـای مخــفی جناح پرچـم را نور احـمـد نور و عـبدالوکـیل به عهـده داشـتند. این سـازمانهـا به عـلـت فقـدان اعـتماد متقـابله، وحـدت ارگانیک نیافـته بودند. 

به طـور کلی در هـمه مقـامهـای رهـبری کـننده حـزب واحـد، فـرکـسـیونهـای قبلی خـلـق و پرچـم مسـاویانه سـهـم گـرفـته بودند. وحـدت غـیر قـابل پیشبینی هـر دو فـرکـسـیون ح.د.خ.ا سـردار داوود رهـبر "حـزب انقلاب مـلی"، محـافـل حـاکـمـه اشـرافـی، سـازمانهـای رنگارنگ راسـتگـرا و هـمچنان محـافل واپسگـرای منطقه را بیش از هـر وقـت و زمان دیگـر وحشـی، تلافـی جـو، خـشـمگین و عمـیقـا متعجب سـاخت. اما به برکـت هـمبســتگی برادرانه انترناســیونالیسـتی و وحـدت سـیاســی ســازمانی و رهـبری در درون ح.د.خ.ا تلاشـهـای جـنون آمـیز و توطئه هــای ریشه دار رهـبران "انقلاب مـلی" وگـماشـتگان آشکار و پنهـان اسـتکبار جهـانی در این سـازمان پوشـالی کامـلاً به مـوقـع کشف و با خلاقیت و انعطاف اصولی، خـنثا و نقش بر آب گـردیدند.

 

رشـد پروسـه وحـدت، اوج نوین مبارزه آگاهـانه اجتماعـی، ارتقـای قـدرت رزمندگی و قـابلیت حیاتی ح.د.خ.ا مبارزان انقلابی کشـور را توانایی بخشـید تا عـلیه امـر و نهی رهـبری حـزب حـاکم انقلاب مـلی و بر ضد افـراط کاریهـای مسـتبدانه سـردار مـحـمـد داوود و دیگـر نمایندگان برجـسـته دولـت، مقـاومت پرخـاشگـرانه و دمـوکـراتیک را بعـد از پنج سـال تحمـل تلخی پالیسـی اختناق آغـاز کـنند و توطئه سکـوت رژیم را برای نخسـتین بار در اول مـی 1976 در جـشن هـمبسـتگی کارگـران جهـان با سـازماندهی تظاهـرات خیابانی در هـم شکـنند. اما از این تصمـیم جـسـورانه و به مـوقـع بیروی سـیاسـی کمـیته مـرکـزی ح.د.خ.ا، پولیس دولـت قبلاً اطلاع یافـته بود؛ طـوری کـه بعـد از قیام ثور افشـا شـد.

 

در آخـرین سـال فـرمانروایی سـردار مـحـمـد داوود، جـریان جلسـه هـای بیروی سـیاسـی در هـمسـایگی طرف چـپ منزل نور مـحـمـد تره کـی توسط پولیس اسـتبداد غـالباً ثبت مـیشـد و در اختیار رهـبری "انقلاب مـلی" قـرار مـیگـرفـت. به هـر حـال، دولـت با اطلاع از این تصمـیم حــزب، پروســه حمـله خـود را به رهـبری ح.د.خ.ا تسـریع کـرد. ســردار داوود قبل از حـمـله دیوانه وار به رهـبری ح.د.خ.ا به ایران و عربسـتان سعودی مسـافـرت کـرد، خـرقه روحـانیت پوشـید و در جـسـتجوی بهـانه تراشـیهـا و کـنجکاویهـای بیمـزه گـردید.

 

حفیظ الله امـین و ببرک کارمـل نیز مانند سـردار داوود، هـر یک به درجه هـای متفاوت از وحـدت هـر دو جناح تشـویشهـا و نگـرانیهـای جـداگانه داشـتند. آنهـا به عـلـت سـوء تفاهـم متقـابله و بدگـمانی حـاضر نشـدند سـازمانهـای نظامـی حـزب را به این دلیل کـه گـویا افسـران نمـیتوانند به هـمـدیگـر اعتماد کـنند، متحـد و یکپارچه سـازند.

 

این کـه آیا امـین با سـردار داوود پیود و ارتباطی داشـت یا گـماشـته او بود یا نه، اسـناد مـوثق در دسـترس نیسـت. اما حفیظ الله امـین در هـنگام تسلط دولـت بیروکـراتیک سـردار داوود، آزادانه و بدون رعـایت مـوازین مبارزه بیسـر و صدا، کار سـازماندهی افسـران و سـازمانهـای نظامـی را پیش مـیبرد. حـال آنکـه سـایر اعضای حرفه یی بیروی سـیاسـی مـورد پیگـرد دایمـی پولیس و شبکـه هـای جـاسـوسـی قـدیر نورسـتانی وزیر داخله سـردار داوود بودند.

 

دوسـیه هـای سـازمان مصونیت مـلی رژیم کـودتا گـواه این حقیقـت انکار ناپذیر بود کـه سـردار داوود از فعـالیت سـازمانهـای افســری و نظامـی ح.د.خ.ا به طـور کل اطلاع کافی داشـت. او افسـران برجـسـته فـرکـسـیون "خـلـق" را مـیشناخت و در پهلوی نام هـر یک از افسـران این عـلامت () را به رنگ سـرخ گـذاشـته بود.

 

دوسـیه هـای هـــر یک از اعــضای بیروی سـیاسـی قـطـورتر از دوســـیه حـفیظ الله امـین بود. دوســـیه هـای رهـبری حـزبی و سـازمانهـای نظامـی (اسـناد سـازمــان مصونیت مـلی سـردار مـحـمـد داوود) را مــن شــخصاً در راس هیاتی در پایان نخسـتین هـفـته قیام هـفـتم ثور [27 اپریل 1976] بررسـی کـرده بودم.

 

هـنگامـی کـه از نور مـحـمـد تره کـی در مـورد پیوند حـفیظ الله امـین با محـافل حـاکمه پرسـش صـورت مـیگـرفـت، او با تبســم، اشـاره، کـنایه و به صـورت غـیرجـدی چنین وانمـود مـیسـاخت: هـمانگـونه کـه از جـریده "پیام وجــدان" برای پخش ایدیولوژی دورانسـاز طبقه کارگـر اسـتفاده مـیکـنیم،  حـزب ما با خلاقیت و انعطاف اصولی توسط عـناصر شناخته شـده نیز باید بدون تحریک محـافل  اندیشه هـای حـاکمه، اندیشه هـای پیشـرو زحمتکشـان را در صفـوف اردو پخش و ترویج و پایه اجتماعـی و سـیاسـی حـزب را تقویت کـند.

 

اگـر از این حـدسـیات و قـرینه سـازیهـای ذهـنی صرفـنظر کـنیم، حفیظ الله امـین بدون تردید عنصر انارشـیسـت، حـادثه جو، پیگیر، اراده گـرا، خـودخـواه، جـاه طلب، بیرحم، خـونسـرد، کاربر، قـاطع، عظمت طلب، تیزهـوش، پرکار، جـسـور و در اداره با کفایت و معـلم خـوب ریاضی بود. او مایل بود کـه در دسـتگاه رهـبری حـزبی، هـمانگـونه کـه بارق شـفیعـی او را توصیف مـیکـرد، "یکـه تاز و بیرقیب" باشـد.گـرایش قـوی انحصار طلبی، خـودمحوری و تشـبث و تلاش جنون آمـیز برای تمـرکـز خـونین قـدرت چه قبل و چه بعـد از قیام ثور در او به مـلاحظه مـیرسـید.

 

او در شب نشـینی نخسـتین سـالگـرد "قیام ثور سـیزده پنجـاه و هـفـت" در تالار وزارت خـارجه با بلندپروازی عـریان مـیگـفـت کـه نقش ســتالین را در جـامعه افغـانی ایفا خـواهـد کـرد. عـیب بزرگ حیات سـیاسـی و عـامـل عمـده شکـسـت امـین این بود کـه به رابطه هـای شخصی بیشـتر اهـمـیت قـایل مـیشـد تا به ضابطه هـا. هـمچنان او غـالباً به مـوازین سـازمانی سـیاسـی قوانین و مقـررات حـزبی و دولـتی چندان توجه نمـیکـرد.

 

باید دانسـت کـه طاهـر بدخشـی، کـریم زرغـون، امان الله اسـتوار، ظاهـر افـق و ابراهیم سـامـل هـمه کادرهـای خـلـقی بودند کـه در جـریان مبارزه درون حـزبی با امـین، قبل از قیام هـفـتم ثور سـیزده پنجـاه و هـفـت [اپریل 1978] به شکلی از اشـکال مجـبور به ترک حـزب شـدند. دیگـران، به اسـتثنای دکـتور زرغـون، مبارزات شـان را به شـیوه هـای رنگارنگ و تکـنیکـهـای جداگانه در سـازمانهـای جداگانه و به نامهـای مختلف ادامه دادند.

 

یکـی از تحریکات خـودسـرانه حفیظ الله امـین، ترور عـلی احـمـد خـرم وزیر پلان حکـومت سـردار داوود به تاریخ بیسـت و پنجـم عـقـرب سـیزده پنجـاه و شش [16 نوامبر 1977] بود. این نقـشه، تا جـایی کـه تحقیقـات کمـیسـیون کـنترول در ولایت کـندز آشکار سـاخت، توسط حفیظ الله امـین طرح گـردیده بود.

 

در آن زمان در راس کمـیسـیون کـنترول حـزبی قـرار داشـتم. در ترکـیب هیئت فـوق العـاده بیروی سـیاسـی کمـیته مـرکـزی حـزب دمـوکـراتیک خـلـق افغـانسـتان، ســلیمان لایق عضو کمـیسـیون کـنترول حـزبی، نظام الدین تهـذیب مسئول حرفه یی ولایت کـندز و اعضای دیگـر کمـیسـیون اشـتراک داشـتند.

 

تحقیقـات چهـار روز ادامه یافـت. بیش از صد کادر حـزبی در منزل نظام الدین تهذیب به پرسشهـای هیات پاسخ گـفـتند. تا جـایی کـه از نتایج بررسـی معـلوم شـد، حفیظ الله امـین برای اجـرای توطئه خـود اعضا و حتا کادرهـای حـزبی کـندز را مـورد اسـتفاده و اسـتعمال قـرار داده بود.

 

هـدف امـین از این عمـل ماجـراجویانه چنین بود: عـلی احـمـد خـرم به اثر تهـدید مـرجـان تروریسـت داخل ارگ گـردد و تروریسـت را با خـود نزد سـردار داوود انتقـال دهـد. سپس حمـله تروریسـتی عـلیه سـردار داوود انجـام شـود. آنگاه اردو به حـال آماده باش درآید. حفیظ الله امـین به آسـانی از طریق قیام اردو قـدرت سـیاسـی را به تصرف خـود آورد. هـمچنان در جـریان قیام مسلحـانه مخـالفان و رقیبان سـیاسـی خـود را تار و مار و سـرکـوب کـند. (دوسـیه و اسـناد کـنترول حـزبی تا آغـاز حمـله داوود به رهـبری حـزب دمـوکـراتیک خـلـق افغـانسـتان، روز پنجـم ثور سـیزده پنجـاه و هـفـت [25 اپریل 1978] در منزل سلیمان لایق محفـوظ بود. مگـر به اسـاس گزارش شــفاهی سـلیمان لایق، این اسـناد هـمزمان به حمـله سـردار داوود محو گـردیدند.)

 

حوادث قیام ثور، نظریه هـا و نتایج هیئت اعزامـی دفـتر سـیاسـی را به وضوح به اثبات رسـاند؛ زیرا اولین اقـدام امـین در هـمان فـردای تشکـیل حکـومت جـمهـوری دمـوکـراتیک افغـانسـتان، پذیرفـتن زندانیان حـادثه ترور خـرم، از جـمـله آزاد کـردن و برخـوردار سـاختن شخصی به نام شـینواری از مسـاعـدتهـای مادی دولـت نوبنیاد بود. از مـیان آن زندانیان تنهـا مـرجـان قـاتل خـرم رهـا نشـد.

 

هـنگامـی کـه حـزب دمـوکـراتیک خـلـق افغـانسـتان این توطئه تحریک آمـیز حفیظ الله امـین را توسط کمـیسـیون کـنترول کشف کـرد، بیدرنگ مـوضوع اخـراج امـین از کمـیته مـرکـزی و در درجه اول سلب مسئولیت و سبکدوشـی وی از رهـبری سـازمان مخفی نظامـی مطرح بحث قـرار گـرفـت.

 

طرح مصوبه سبکدوشـی امـین از رهـبری سـازمان مخفی و اخـراج او از کمـیته مـرکـزی، در یکـی از جلسـه هـای دفـتر سـیاسـی توسط کـریم مـیثاق نوشـته شـد. اما نور مـحـمـد تره کـی و ببرک کارمـل مانع صدور مصوبه گـردیدند.

 

تره کـی اخـراج امـین را به این عـلـت به تعویق انداخت تا طی یک ماه افسـران بلند پایه اردو و عناصر رهـبری کـننده سـازمانهـای نظامـی را از تحت نفـوذ امـین بیرون بکشـد. 

 

این دلیل و منطق به هیچـوجه نزد اکثریت قـریب به اتفاق بیروی سـیاسـی قـانع کـننده نبود. واقـعـیت امـر هـنوز روشن نشـده و قضاوت بر آن دشـوار اسـت." (برگهـای 52 تا 56 کـتاب "ظهـور و زوال حـزب دمـوکـراتیک خـلـق افغـانسـتان"، نوشـته اکادمسـین دسـتگیر پنجشـیری، پشـاور/ پاکـسـتان، جــنوری 1999)

 

شـام نزدهـم اگسـت 2008، زنجـیره پاسخ_پرسشهـای زیرین نیز به این بخش افــزوده شـد:

 

سـیاه سـنگ: مـرجـان از نگاه آگاهــی چگـونه آدمـی بود؟

پنجشـیری: مـرجـان تحصیلات بلند داشـت، در دارالمعـلمـین عـالی درس خـوانده بود و سـاینس تدریس مـیکـرد.

 

سـیاه سـنگ: چـرا کمـیسـیون کـنترل کـه شـما گـرداننده اش بودید و سلیمان لایق، قـدوس غوربندی و نظام الدین تهذیب اعضای آن، برای بررسـی کارنامـه مـرجـان کـندز را برگزید؟

 

پنجشـیری: مـرجـان در یکـی از مکاتب ولسـوالی عـلی آباد ولایت کـندر معـلم بود. در همان جـا تعـداد بیشـتر مـردم با فعـالیتهـای سـیاسـی او آشنا بودند

 

سـیاه سـنگ: به گـفـته شـمـا، کمـیسـیون کـنترل در جـریان گفت و شـنود چـهـارروزه با بیشـتر از یکـصـد تن کادر حزبی دریافـت که مـرجـان عضـو حـزب دمـوکـراتیک خـلـق افغـانسـتان اسـت و فــرمان کشــتن مـحـمـد داوود را از حفیظ الله امـین گرفته بود. پس از آشـکار شــدن این راز، واکـنش درون حـزبی و برآمـد سـیاسـی حـزب چه و چگـونه بود؟

 

پنجشـیری: بعـد از بررسـی نتایج هـمه جـانبه کار کمـیسـیون کـنترل، اولاً مـوضوع اخـراج حفیظ الله امـین از کمـیته مـرکـزی حـزب دمـوکـراتیک خـلـق افغـانسـتان و سلب مسئولیت و سبکدوشـی وی از رهـبری سـازمان مخفی نظامـی مطرح بحث قـرار گـرفـت. در ضمن رهـبری حـزب دسـتور داد تا فـوراً اعـلامـیه نشـر شـود و در آن تاکـید گـردد کـه مـرجـان اخـوانی اسـت نه عضو حـزب دمـوکـراتیک خـلـق افغـانسـتان.

 

سـیاه سـنگ: آیا آن اعـلامـیه در مـورد مـرجـان نوشـته و پخش گـردید؟

پنجشـیری: بلی. ما هـمان اعـلامیه را وسـیعـاً نشـر کـردیم.

 

مـحـمـد اقبال وزیری: نقشه دیگـر

 

روز سـیزدهـم جولای 2008، کاندید اکادمـیسـین مـحـمـد اعظم سـیسـتانی یادداشـتهـای زیرین را به "و آن گلوله باران بامـداد بهـار" فـرسـتاد:

 

"مـحـمـد اقبال وزیری، سـابق رییس امـور سـیاسـی وزارت دفاع در حکـومت نورمـحـمـد تره کـی کـه اکـنون در هـالند پناهـنده اسـت، در کـتاب "د ثور پاحون، د کـی جی بی دسـیسـی او شـوروی یرغل" (قیام هـفـت ثور، دسـیسـه هـای کـی جی بی و یورش شـوروی/ چاپخـانه دانش، پشـاور، 2007) زیرعنوان "د شـوروی اتحـاد له خـوا د مـحـمـد داود پر ضد د کـودتا تجویز" (تجویز کـودتا از سـوی اتحـاد شـوروی بر ضد مـحـمـد داوود) چنین نوشـته اسـت:

 

1) صفحه 72 - [برگردان از پشــتو به فـارسـی: سـیســتانی]

 

"خـلـقیهـا از دو راه در گارد ریاسـت جـمهـوری داوود خـان نفـوذ کـرده بودند: یک تعـداد رفـقـای ننگـرهـاری از طــریق شناخت و دوسـتی با نیک مـحـمـد پسـر باز مـحـمـد ناظر داوود خـان و  گـروه دیگـراز طـریق رفاقـت و شناخت با صاحـبجـان قــوماندان گارد (البته گـروه اول قبل از کـودتای ثور افشـا گـردیدند واز گارد به قطعـات دیگـر اردو تبدیل شـدند.)

 

از جـانب خـلـقیهـا آقـا مـحـمـد افسـرمخـابره، قوماندان گارد تعـیین شـده بود، گـرچه به رفقـای گارد دسـتوری از طرف رهـبری حـزب نرسـیده بود، مگـر اقـا مـحـمـد کـه تا صبح وظیفه مخـابرات را تحت قـومانده شـخص داوود خـان اجـرا مـیکـرد، وظایف خـود را به بسـیار مهـارت به نـفـع خـلـقیهـا انجـام داد، چنانی کـه داوود خـان تا پایان کار بر او بد گـمان نگـردید. 

 

وقـتی کـه داوود خـان  یا رفقـای دیگـر او به آقـا مـحـمـد دسـتور مـیدادند کـه به فلان قوماندان یا فلان قطعه این پیام را مخـابره کـند، او در هـنگام مخـابره با زرنگی خـاصی روی کدام دکـمه مخصوص انگشـت مـیگـذاشـت و آنقـدر فـشـار مـیداد کـه صـدا مغشـوش مـیشـد و طرف مقـابل نمـیتوانسـت صدای داوود خـان را واضح و دقیق بشـنود. در نتیجه، دسـتور یا قـومانده درسـت دریافـت نمـیشـد.

 

هـنگام نماز خـفـتن رفقـای داوود خـان تصمـیم گـرفـتند کـه از ارگ خـارج شــوند. این راز را آقـا مـحـمـد کشف کـرد و به رفقـای خـلـقی خـود رسـاند. آنهـا هـمـین کـه دیدند پسـر داوود خـان در مـوتر داخل مـیشـود، بر او فـیر کـردند. درنتیجه پسـر داوود خـان  شهید گـردید و بقیه به قـصــر گلخـانه فـرارکـردند. به این ترتیب پلان فـرار ناکام شـد."

 

2) صفحه 51 - [برگردان از پشــتو به فـارسـی: سـیســتانی]

 

مـحـمـد داوود تمام دسـتاوردهـای نسـبتاً دمـوکـراتیکـی را کـه در قـانون اسـاسـی سـال سـیزده چهل و سـه [1964] مـوجود بود، از مـیان برداشـت و سـیسـتم یک حـزبی را به مـیان آورد. او در امـور دولـت باز هـم به حیث چهـره مسـتبدی کـه به یک عـده اشخـاص بیکفایت تکـیه داشـت، تبارز کـرد. نامبرده طــرفداران شـاه سـابق را هـم از اطـراف خـود طـرد نمـود و روشنفکـران را از خـود دور سـاخت.  حتا مـحـمـد نعـیم خـان [برادر مـحـمـد داوود] از این سـیاسـت تباه کـننده آنقـدر ناراض بود کـه با عمـر داوود [پسـر مـحـمـد داوود]  یکجـا در صدد کشـتن داوود خـان گـردید.

 

برای رسـیدن به این هـدف مـحـمـد نعـیم خـان به عـمـر داوود وظیفه مـیدهـد کـه با پاچـاگل وفادار در این باره صحبت کـند. پاچـاگل وفادار سـالهـا پیش به خـواسـت داوود خـان از پکـتیا به کابل آورده شـده و شـامـل لیسـه حـربی گـردیده بود. او روزهـای پنجشـنبه و جـمعـه در خـانه رییس جـمهـور مـیبود و مـانند عـضـو این خـانواده  تربیت شـده بود. داوود خـان بر وفـاداری پاچـاگل پوره باور داشـت.

 

عـمـر داوود پاچاگل را به خـانه خـود مـیخـواند و ضـمن طـرح مـوضوع مـیگـوید کـه کاکایش [مـحـمـد نعـیم] نیز مـیخـواهـد در این مـورد با او صحبت کـند. روز دیگـر نعـیم خـان و پاچا گل مـلاقـات مـیکـنند. پاچا گل در مقـابل پیشنهـاد او مـیگـوید: "اگـر داوود خـان بر سـر کـوهی خـوابیده باشـد و در دسـت مـن گل باشـد، آن را به سـویش نخـواهـم برد، مبادا از بوی گل بیدار شـود. شـما کـه از کشـتن او صحبت مـیکـنید." این سخـنان را پاچـاگل در فـرانکـفـورت [جـرمنی/ سال؟] به مـن گـفـته اسـت."

 

اعظم سـیسـتانی در پایان مـی افزاید: "مـوضـوع فـوق را با داکـتر اکـرم عـثمان در مـیان گـذاشـتم. او گـفـت: عمـر جـان هـمصنفی مـن بود و تا جایی که به یاد دارم، جـرئت کشـتن مـرغ را هـم نداشـت، چـه رسـد به کشـتن آدم و آنهـم کشـتن پدرش. عـمـر مـرد بسـیار بی توقـع بود و سـعـی مـیکـرد از سـیاسـت بازی هـرچـه دورتر باشـد. واضحـاً به پدرش احـترام داشـت. گـذشـته ازین، سـردار نعـیم خـان به برادرش داوود خـان حـرمـت فـراوان مـیگـذاشـت و روابط شـان مـانند روابط پدر و پسـر بود. میتوان گـفت این ادعـای نادرسـت نویسـنده بیمـایه و بیریشـه اسـت."

 

[][]

دنباله دارد

 

بالا

دروازهً کابل

شمارهء مسلسل ٩٠          سال چهـــــــــارم              دلـــــو/ حــــوت    ١٣٨۷  خورشیدی           فبــــــــوری 2009