کابل ناتهـ، Kabulnath


 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

Deutsch
هـــنـــدو  گذر
آرشيف صفحات اول
همدلان کابل ناتهـ

دريچهء تماس
دروازهء کابل

 

 

 

۱

 

 

٢

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 
 
   

نگاه مخفی

جلددوم روزنوشت های سیاسی 

رزاق مامون

 
 

نهم سرطان- 1389

ماه عسل لوی سارنوال وسفیرامریکا هم به پایان رسید.

از زمانی که آقای اسحق الکو به حیث دادستان کل ( لوی سارنوال) برگزیده شد، رابطه میان وی وبرخی حلقات قضایی امریکا بسیارگرم وحسنه بود. اساساً حمایت وعنایت امریکایی ها باعث شده بود که ایشان به این مقام دست یابد. درین مدت نجوا های رسمی وغیررسمی زیادی میان آقای الکو وامریکاییان وجود داشته است. دفترلوی سارنوالی یومیه با سفارت امریکا رابطه تنگاتنگ داشت و حتی کلیه امور مربوط به مسایل رد یابی خلافکاران اقتصادی و کاردرمورد مظنونان عرصه های مختلف با مشوره سفارت مورد رسیدگی قرارمی گرفت. هیأت های قضایی امریکا به طورمنظم با الکو دیدار کرده و او را درپناه حمایت خویش قرارداده بودند. حتی زمزمه های نهانی هم وجود داشته است که شاید درآینده آقای اسحق الکو آنقدر مورد اعتماد جامعه بین المللی قرار گیرد که درصورت لزوم، به حیث جاگزین آقای کرزی نیز مورد بررسی ومشوره قرار گیرد. زیرا وی نیز اهل ولایت قندهار است و سعی می شد تا یک شخص مجرب درامورقضایی مانند الکو به حیث رقیب منطقه ای رئیس جمهورپرورش داده شود. اما روزگذشته همۀ احتمالات وانتظارات ناگهان خاتمه یافت و آقای الکو دریک نشست خبری اعلام کردکه سفیرامریکا صریحاً درامور قضایی افغانستان مداخله می کند. وی سفیرکارل ایکنبیری سفیرامریکا را به شکستن حدود عرف ومقررات دپلوماتیک متهم کرد و مدعی شد که سفیرازوی خواسته است که رفیع الله عظیمی معاون یکی ازبانک ها را به اتهام فساد مالی دستگیرکند. الکو استدلال کرد که وی تا زمانی که علیه شخص مورد اشاره دلایل ومدارک محکمه پسندی دراختیارنداشته باشد، دست به این کارنخواهد زد.

درنشست خبری، آقای الکو ظاهراً درمورد گزارش اخیرروزنامه واشنگتن پست توضیحاتی ارائه می داد. واشنگتن پست خبرداده بود که مقامات ارشد رهبری دولت افغانستان( به شکل تلویحی شکل رئیس جمهورنیزشامل آن می شد) به مقامات عدلی وقضایی پیوسته دستورمی دهند که نام افراد ومقامات عالیه حکومتی را از دوسیه های جرایم مالی وفسادسالاران بیرون کنند. به طورنمونه از محمدصدیق چکری، نادرآتش وچندتای دیگرنام برده شده بود که گویا رهبری دولت دستورداده بوده که ازتعقیب وبازداشت این افراد جداً خود داری صورت گیرد.

گزارش حاکی ازآن بود که روزگذشته قبل ازظهر، آقای اسحق الکو به دفترریاست جمهوری احضار شد و با ساعتی با آقای کرزی ملاقات داشت. بعد از ختم ملاقات وی شتاب زده نشست خبری برگزار کرد و سفیرامریکا را به مداخله در امور قضایی افغانستان متهم کرد. البته تا جایی که من می دانم، این واکنش آقای الکو اصلاً برای سفیرامریکا قابل پیش بینی نبود زیرا آنان الکو را متحد نزدیک خویش تصور کرده و از وی حمایت می کردند. رئیس جمهور درماه های اخیر از رفت وآمد وتماس دایم الکو با سفارت وبرخی حلقات عدلی امریکا احساس نگرانی می کرد. قابل درک است که آقای الکو از سوی کرزی مورد فشار شدیدی قرار گرفته ومجبور شده است تا نشست خبری تحریک آمیزی را برگزار کند.  این حادثه اوج تقابل میان حکومت کرزی وامریکا را نشان می دهد ومحروم شدن ازحمایت امریکا مسلماً آینده خوبی به بارنخواهد آورد. روی گردانی آقای الکو ازمتحدان امریکایی ( به نظرمن) یک عمل واکنشی غیرمترقبه بوده است. تمثیل وفاداری به رئیس جمهورآن هم به این شیوۀ تحریک آمیز، یک برخورد عادی معلوم نمی شود؛ زیرا الکو یکی از منتقدان برجسته سیاست های کرزی درنزدیکی با ایران وپاکستان بوده و علاوتاً ایشان از نحوۀ مدیریت آقای رئیس جمهورهمیشه به حیث نقاط ضعف یاد می کرده است. سخنگوی سفارت امریکا درواکنش به این عمل آقای الکو اشاره کرد که آن چه ممکن است سفیرامریکا برای الکو گفته باشد، نظررسمی نیست بلکه مشوره شخصی وی به دادستان بوده است. به نظرمی رسد که مقامات سفارت خیلی تلاش کرده بودند تا برای رسانه ها جواب دست وپا شکسته ای را که چیزی کمترازقبول ادعا های الکو می تواند حساب شود، ارائه کنند.

نهم سرطان- سی جون 2010

دورجدید تنش ها میان امریکا وحکومت کابل

دیوید پتریوس فرمانده جدید امریکا درافغانستان از"تشدید" جنگ درین کشورخبرداد. این به معنای تغییرروش فرماندهی مک کریستال( فرمانده برکنارشده) است. وی درمورد خروج احتمالی نیروهای امریکایی درجون سال آینده نیز اشاره هایی داشت و یاد آور شد که مسأله خروج تا حد زیادی به شرایط واوضاع افغانستان مرتبط خواهد بود. پتریوس اکنون سرگرم جمع بندی برنامه هایی است که باید برای جلوگیری ازشیوع غیرقابل کنترول بحران درمحاذات جنگ سراز نو بررسی شوند. پتریوس مذاکره با طالبان را به "ایجاد این احساس درمیان طالبان که درمیدان جنگ سرکوب خواهندشد" منوط دانست. همین قضیه یکی ازنقاط اختلاف میان کرزی ونیروهای امریکایی است. گفته می شود که فرمانده جدید امریکایی بیشتربرتأمین ارتباط با سران اقوام تکیه می کند؛ روشی که درعراق نتایج درخشانی به بارآورد. درکمیته دفاعی کنگرس امریکا بحث برسرزمان خروج نیروهای امریکایی بود. تعدادی ازسناتورهای جمهوری خواه ودموکرات اساساً مخالف تعیین تاریخ معین برای خروج نیروها ازافغانستان بودند. آنان گفتند که باید این مسأله تابع شرایط ویژه افغانستان باشد.

ساعت یازده

توقف کمک های امریکا به افغانستان

چه روزگارغریبی! آنانی که ثروت را نامشروع را به قیمت خواری وفلاکت مردم وکشوراندوخته اند، حیران مانده اند که این پول ها را کجا پنهان کنند! روزنامه وال ستریت ژورنال خبرداد که از سال 2007 تا 2010 مبلغ بیش از سه هزارمیلیون دالر ازسوی مقامات حکومت افغانستان به بانک های خارجی منتقل شده تا درخریداری اماکن گران قیمت دردوبی مصرف شود و بدین ترتیب، شاهد ومدرکی درمورد غارت پول های کمک شده از سوی جامعه جهانی به افغانستان باقی نماند. اما وال استریت ژونال چه گونه ازین امر مطلع شده است؟ روشن است که وال استریت ژورنال این خبر را ازطریق استخبارات جامعه جهانی درافغانستان دریافت کرده است. درحالی که آینده این وقایع را نمی توان حدس زد، رئیس کمیته تخصیص کمک های خارجی درکنگرس امریکا از توقف کمک های مالی به افغانستان خبرداد. این خبردردناک، کمرنهاد های نوپای دموکراتیک وفرصت های توسعه ونظام سازی سالم درافغانستان را از بین می برد. مسئولیت این خیانت تاریخی را چه کسانی بردوش می گیرند؟ روزگذشته قرار بود که کنگره امریکا مبلغ سه میلیارد دالر کمک های جدید برای افغانستان را منظور کند اما چنین نشد ورئیس کمیته ویژه کمک ها درکنگره گفت تا زمانی که درمورد استفاده درست ومطمین ازین کمک ها اطمینان حاصل نشود، نباید یک سنت ( به قول افغان ها یک پول) به افغانستان داده شود. ازین منظر می توان حدس زد که حاکمان درکابل چه بلایی را برسرمملکت آورده اند.

ساعت دوازده

پیام پتریوس به پاکستان وطالبان

فرمانده جدید نیروهای ناتو برای افغانستان هشدار داد که جنگ سختی درماه  های آینده درپیش است وتعهد امریکا درقبال افغانستان درازمدت است. این گونه اظهارات تکراری ازسال هاست که اززبان امریکایی ها شنیده می شود و می توان گفت که جزومانورهای مطبوعاتی آنان به شمارمی رود. اما درسخنان دیروز دیوید پتریوس یک نکته آشکارا بود. وی گفت: این را هم دشمنان ما باید بدانند و هم همکاران منطقه ای ما به شمول پاکستان باید بداند که امریکا درافغانستان مطابق به استراتیژی درازمدت خویش عمل خواهد کرد." شاید اشاره موصوف به تحرکات صریح پاکستان درعرصه تقویت نفوذ سنتی خویش درافغانستان باشد که اخیراً تماس های مقامات استخباراتی ونظامی آن کشوربا حکومت افغانستان بیشتربه چشم خورده است. پتریوس از "بی نظمی درمیان نظامیان بلند پایه" امریکا درجنگ افغانستان انتقاد کرد وآن را با "تشتت نظریه ها" درمیان اعضای ناتو مربوط ساخت.

شب هنگام ساعت ده

تقدیرواحد پاکستان وافغانستان

کم کم به این نتیجه می رسم که سرنوشت افغانستان (خوب یابد) با تقدیرپاکستان گره خورده است وهیچ چیزی را نمی شود ازپاکستان جدا فرض کرد. تصوراندوهناک وواقعیت تلخی است! طرح آشکاراین مسأله هنوزهم ازنظربرخی محافل روشنفکری وعناصرمبتلا به ناسیونالیزم خیالی وشعاری مکروه است. شمارزیادی از اندیشمندان ( چه پشتون، تاجک، هزاره وازبک و...) کم وبیش به همین نتیجه رسیده اند که ما باید دم اضافی وخونین خویش را از زیرپای پاکستان رها کنیم وبه واقعیت های انکارناپذیرروی آوریم. نخستین گام برای خشکانیدن حوض خون میان پاکستان وافغانستان، یکسره کردن دعوای "خط دیورند" است. گام بعدی، گرفتن ضمانت امنیتی از پاکستان به کمک جامعه جهانی است. راه های دیگرهمه به دهلیزجنگ می رود.

بامداد دهم سرطان- 1389

اعلام قطع کمک ها به افغانستان

سرانجام آن چه نباید اتفاق می افتاد، به وقوع پیوست. کمیته تدارک کنگره امریکا پیشنهاد کمک چهارمیلیارد دالری به افغانستان را رد کرد واعلام داشت، تا زمانی که یک سیستم حسابدهی شفاف برای جلوگیری ازچپاول کمک ها درحکومت افغانستان ایجاد نشود، امریکا حاضرنیست پول مالیات مردم خویش را به جیب سوء استفاده گران مالی واریزکند. ازسویی هم، رئیس جمهورکرزی ازطریق لوی سارنوال وآقای زاخیل وال وزیرمالیه، حملات لفظی متقابل برضدجامعه جهانی ( به خصوص امریکا) را تشدید بخشیده است. زاخیل وال روزگذشته ادعا کردکه اصلاً نهاد های خارجی، مسبب اصلی گسترش فسادمالی درافغانستان بوده اند و برچسب اتهام به حکومت افغانستان درین باره،"غلط وعاری ازمنطق" است. به نظرمی رسد که جوافکارعمومی به گونه ای دیگر است که این نوع اظهارات ره به جایی نخواهد برد. ذهنیت عمومی درمورد فسادکاران مالی به حد کافی آماده شده است. پرونده چکری، نادرآتش وامین فرهنگ به حیث اختلاس گران کلان هنوز روی میز است و کسی نیست که آن را به جریان بیاندازد. با قطع کمک های امریکا به حکومت، راه به سوی ایران بازترمی شود. درین باره من عقیده دارم که ایران توان حمایه ازحکومت دربرابرجامعه جهانی ومردم را ندارد. ایران خود معروض با تحریم ها وفشارهای چندجانبه داخلی وخارجی است وصرفاً درحوزه افغانستان مطابق منافع خویش بازی می کند وشاهد خواهیم بود که به زودی از صف دفاع ازحکومت کابل خودش را کنار بکشد ویا درمعامله ای جدیدی با غرب به توافق برسد.

 

ده سرطان- 1389

آشفته حالی درمیان مردم

روحیۀ ترس ازآینده و جستجوی مأوایی برای فرار، ازهمین حالا دو باره درمیان اقشارنسبتاً مرفه شیوع یافته است. مردم با تکیه برتجارب، نسبت به تغییرات سیاسی با سرعت واکنش نشان می دهند ودرپی یافتن راه های چاره می افتند. از زمانی که تنش میان حکومت وامریکا فزونی یافته وهرروز حملات ومانورهای لفظی متقابل بررسانه ها ظاهر می شود، احتمال وقایع ناگواردرآینده را دراذهان عامه چاقتر کرده است. حتی وزراء ومقامات حکومتی درصدد افتاده اند تا ازنگاه خود را جمع وجور کنندو امکانات مالی وغیرمنقول خویش را به تصفیه گرفته اند. نگرانی مقامات درسطوح بالا عمیق تر است و برای مقابله مهمتردریک مرحله تعیین کننده ترآمادگی می گیرند. تاجایی من اطلاع گرفته ام، وضع کاروتجارت کم رنگ شده ورونق بازارداد وستد، جایش را به معامله های روزمره وکوچک خالی کرده است. نرخ زمین که سربه آسمان رسانده بود، درماه های اخیرافت کرده ونشانه های توسعه اقتصادی نامشهود تر شده است. فسادکاران بزرگ سعی دارند رد پای پول های دزدیده را گم کنند، اما ازین که ممکن است نتیجه لازمی ازین تلاش ها حاصل نشود، شدیداً وحشت زده شده اند.

روزگذشته گروه طالبان آخرین میخ را برتابوت تلاش های یک جانبه کرزی درمورد امکان مصالحه با مخالفین کوبید واعلام کردکه چون درنبرد برسرقدرت با پیروزی فاصله چندانی ندارند، پس روی آوری به مذاکره صلح به صلاح آنان نیست. موضع گیری طالبان وعملکردآنان درتشدید جنگ گواه آن است که پلان کرزی برای مصالحه که هدفی جزبیمه کردن حاکمیت فسادسالاری درعقب آن قرارندارد، دیگرازاعتبار ساقط شده است. صبح امروزطی یک حمله شش نفری طالبان بریک مهمانخانه مرکزامدادی امریکاییان درقندز، ضمن کشته شدن دست کم دوفرد، هنگامه تبلیغاتی عجیبی نیز بالا گرفت و این نخستین حمله دسته جمعی انتحاری دریک ولایت شمالی است که گفته می شود طالبان به کمک خود غربی ها، درآن جا لانه درست کرده اند.

دوازدهم سرطان- 1389

ساعت 11:20

مانور تبلیغاتی آقای محقق

نامزد وزیران"هزاره" ظاهراً درسه دور رأی گیری درولسی جرگه رد صلاحیت شدند. ازنظررهبران این قوم، چنین چیزی اتفاقی نبود و شخص آقای کرزی درین کاردست دارد. اما چرا باید کرزی درحاشیه رانی وزیران هزاره دست وآستین برزده باشد؟

معاون دوم ریاست جمهوری هزاره است. رئیس اداره امور ریاست جمهوری هزاره است وهم اکنون هزاران کدرجوان وابسته به این قوم ( زن ومرد) دررده های مختلف دستگاه حکومت مشغول وظیفه هستند. درارتش ملی وتشکیلات نظامی نیز چهره های مهم هزاره حضور دارند. به نظرمن، آن چه درپارلمان برخلاف توقع مردم هزاره و شخص کرزی اتفاق افتاده، جزوتلاش هایی است که هدف ازآن، تضعیف حکومت کرزی و جدا کردن یک بازوی حمایتی آن است. کرزی همیشه نسبت به متحدان خویش، می توان گفت که با مروت ومدارا وتوجه دایمی برخورد کرده است. همین مسأله او را درموقعیتی قرار داده است که حتی با جامعه جهانی درین رابطه دست ویخن شده است. کرزی تا کنون به غیرازچند تن از رقبای احتمالی خودش (ازساکنان قندهارنظیربراداران قادری) هیچ کس را که یک بار باوی آشنایی به هم رسانده اند، فراموش نکرده و کنار نگذاشته است. اگرفرضیه آقای محقق درمورد " تیم قبیله گرای" کرزی را مورد توجه قرار بدهیم، این فتوای تبلیغاتی واقعیت ندارد. رشد وتوسعه سیاسی گسترش حضورتاریخی هزاره ها، بیشتر در زمان کرزی محقق شده است که درهیچ یک ازبرهه های تاریخ سیاسی افغانستان تکرارنشده است. کرزی درهشت سال اخیردرهمکاری با جامعه جهانی، ایران وپاکستان پروژه اتحاد با هزاره ها وازبک ها را تا آن جا دنبال کرد که نتایج محسوس آن را درپارچه پارچه کردن بافت سیاسی واجتماعی وزیرضربه قراردادن تاجک ها درتمامی سطوح به وضوع مشاهده کرد. کرزی با ترس ازین که تاجک ها درحکومت داری وحضور گسترده درعرصه سیاست وزندگی شهری می توانند چالش بزرگی را برای حکومت قبیله گرای وی به وجود آورند، چهره های فرمایشی، تابع، بی ابتکاروبی خبرازتاریخ وجغرافیه افغانستان را ازمیان تاجک ها درکنار خود گرفت تا ازشکل گیری یک رهبری ملی سیاسی درمیان تاجک ها جلوگیری کند وبدین وسیله به حیث یک چهره ای که بدیلی برایش پیدا نمی شود، درنظرمردم وجهانیان عرض اندام کند. رئیس جمهوربرای انجام این کار، با جامعه بین المللی، انگلیس، پاکستان وایران عملی کرد وملازمه آن اتحادهزاره وپشتون بود که هماره از سوی روشنفکران ورهبران حکومتی هزاره با رضایت عنوان می گردید. ایران که درگذشته ازتاجک ها برضد طالبان حمایت می کرد، دردور جدید بازی های منطقه ای، دست اتحاد به سوی کرزی وبنا به ملاحظات مذهبی، حفظ بی سروصدای هزاره ها دردستگاه های دولت ورشد این قوم را دردستورکارخود قرار داد وحکومت کرزی نیزهیچگاه ازین اتحاد نانوشته تخطی نکرده است.

حالا حادثه ای که درپارلمان روی داده، نباید انگشت ملامتی به سوی کرزی درازشود؛ بل، رخنه واغوای جامعه جهانی درین کار دخیل است که می خواهند کرزی را به تدریج ضعیف کنند؛ زیرا از دوسال به این سو، آب تیم کرزی با جامعه جهانی دریک بستر جاری نمی شود. من فکرمی کنم که پروژه پیچیده ای برای ایجاد چنین فضایی عملی شده است. کرزی هرگزخیال ندارد متحدان خود را از دست بدهد. سوال این است که چرا آقای خلیلی معاون دوم ریاست دولت نسبت به رد صلاحیت وزرای هزاره واکنش نشان نمی دهد؟ شاید ایشان با این برداشت آقای محقق از ریشه مخالف باشد که هزاره درحاشیه رانده می شوند. وی می خواهد نشان بدهد که پس من کی هستم که درکرسی عالی معاونت ریاست جمهوری نشسته ام؟ پس روشن می شود که سروصدای محقق به خاطر تجارت سیاسی خود ایشان است؛ نه آن که قوم هزاره به حاشیه رانده شده است. قوم هزاره هیچ گاه درحاشیه کشیده نمی شود؛ زیرا نسل کنونی این قوم ثابت کرده است که اهل کاروحرفه وهنر است. سخت کوش، دارای روحیه مماشات وهمزیستی وفعالیت خلاق است. قومی که با چنین صفاتی مجهزباشد، هیچ گاه به حاشیه رانده نمی شود. این هنگامه های تبلیغاتی آقای محقق است که هدف ازآن، تضعیف موقعیت آقای خلیلی ورسیدن به موقعیت جدید درمعاملات جدید است.

اقدام تحریک آمیزجدید از سوی حکومت

تجلیل از مک کریستال

ساعت دوازده

دیروز حکومت به جنرال مک کریستال، فرمانده برکنارشده ناتو یک مدال بلند بالای صداقت و… اهدا کرد. درشرایطی که حکومت امریکا مک کریستال را به حیث یک چهره ای مخدوش اعلام کرده وصلاحیت های او را به کس دیگری واگذارکرده، این عمل حکومت افغانستان، پیام ناخوش آیندی برای بارک اوباما و دیوید پتریوس تعبیر خواهد شد. اوباما مک کریستال را به یک نظامی مظنون که معیارهای رسمی آن کشوررا جدی نگرفته، ازصحنه مأموریت افغانستان حذف می کند؛ حکومت افغانستان ازوی به عنوان یک شخصیت عالی یاد کرده ومراسم یادبود وتوزیع افتخاربرپا می کند. این اقدام ازیک نظرتلاشی است که ممکن است طوری تعبیرشود که انشقاق ودو دسته گی میان جنرالان ارشد کاخ سفید را بیشتر کند. پیام صریح چنین حرکت آن است که به اوباما گفته شود: تو درین کارخبط وخطا کردی؛ اما ما او را گرامی می داریم. پیام سربسته این اقدام برای دیویدپتریوس این است: تو برای ما اهمیت چندانی نداری… آن مک کریستال چیز دیگری بود که به درد ما می خورد. گام های پیاپی ازین نوع، فقط وضع را دشوارترکرده و اضطراب تبلیغاتی وشک وتردید های منفی را نسبت به آینده وضع درافغانستان افزایش می دهد.

 

امرالله صالح چرا درتخار مرکزگرفته است؟

تحولات به گونه ای پیش می رود که شاید یک صف بندی تازه درافغانستان میان تاجک ها، هزاره ها وازبک ها شکل بگیرد تا جامعه بین المللی را فرصت دهد تا بتواند با چالش های فراوانی که روزتا روز ازسوی تیم کرزی علیه امریکا خلق می شود، مقابله کند. متأسفانه سیاست های حکومت، به سوی تقابل با جهان پیش می رود. چنین سیاستی، هیچگاه درافغانستان پیروزنشده است؛ فقط عمرجنگ طولانی شده وچانس های زیادی ازدست افغانستان خارج می شود. ظهورامرالله صالح به حیث یک سیمای جوان ومجرب درامور امنیتی وسیاسی، درقدم اول، محدود کردن نفوذ مارشال فهیم ودکترعبدالله و آقای ربانی به شمار می رود؛ دروهلۀ دیگر، وی به حیث حلقه وصل میان تاجک، ازبک، هزاره وپشتون های غیرطالب عرض وجود می کند. امرالله صالح ( تاجایی که من مطلع هستم) ازحیث فهم ودریافت مسایل تاریخ، اطلاعات جدید دنیای امروز، حرفه کمپیوتر وتسلط برزبان تعیین کننده انگلیسی نسبت به همه رهبران سیاسی پیروجوان رجحان داردو اگر حمایت جامعه جهانی از وی را با این امتیازات اضافه کنیم، می توانیم حدس بزنیم که جنبش عظیمی تحت رهبری ایشان که حتی پاکستان، طالبان، وایران را با چالش های سختی روبه رو کند، به میان خواهد آمد.

سیزدهم سرطان- 1389

ساعت 2 بعدازظهر

نقطه سیاه

روزتا روز، درد مجهول، اختناق وناراحتی محسوسی مرا آزارمی دهد. خوابم غیرعادی است وتمایلی درمن سربرداشته است که از چشم همه مردم دنیا، خودم را مخفی کنم. حس می کنم که به شدت چیزی را ذره ذره از دست می دهم و دیریا زود، تمام می شوم. شاید راه چاره این است که مدتی ازین جا غایب شوم و یا اشتغال سنگین فکری وجسمی برای خودم ایجاد کنم. مرگ "فردا" مثل این که نقطه آغاز مرگ خودم بوده است. من از لحاظ روانی برای مرگ آمادگی ندارم. من ناگفته های زیادی دارم که باید بگویم. به شرطی که برای مردم ووطن مظلومم مفید واقع شود.

ساعت سه بعد ازظهر

تحرکات شوم برای شکستن ستون فقرات افغانستان

سکوت شومی درعرصه تحولات سیاسی حاکم شده است ومن فکرمی کنم که حوادث دراماتیک تازه ای درراه است. روند نا روشنی قابل رؤیت است که جنگ داخلی دو باره آغاز شود. این جنگ گویا از سوی نیروهای بین المللی به طرزماهرانه وساکت تشویق می شود. گروه های کم توان اما بیمارنیز ازین پروسه بهره برداری می کنند تا یک خانه ویرانی تاریخی دیگردرافغانستان تکرارشود. تحرکات مرموز درهرحالتش به نفع ایران وپاکستان است و جامعه جهانی نیز برای پیشبرد اهداف خویش ازآن بهره می گیرد. نشانه هایی پدید آمده است که مانند سابق روی نیروهای ناراضی تاجک وهزاره وازبک سرمایه گزاری مؤقت صورت بگیرد تا اهداف کوتاه مدت حاصل شود. جامعه جهانی ازحیث امنیتی وتسجیل منافع درازمدت خویش با مشکلاتی از سوی حکومت وکشورهای حامی کرزی به چالش کشیده شده است. مسئولیت اصلی چنین چالش روبه افزایش، همانان سیاست های ناپخته ومدیریت غلط خود جامعه جهانی است که افغانستان را از زاویه استخبارات پاکستان نگاه کرد وعمدتاً درامرحکومت سازی وبازسازی، برگروه های دزد وغارتگرداخلی آنانی که همرکاب با آنان از غرب آمده بودند، اتکا کرد. اکنون به نظرمی رسد که برای رفع بحران خطرناک، بازهم با شکستن روحیه همزیستی اقوام کشور، می خواهند به مطلب برسند. این کشورها به خوبی می توانستند نسبت به حوادث افغانستان صادفانه عمل کنند تا با خطرات بزرگترمواجه نشوند؛ اما چنین نکردند. هدف جامعه جهانی، متوقف کردن حرکت حکومت آقای کرزی است. این مأمول را به وسیله اهداف ناپاکترعملی می کنند که درواقع، مردم افغانستان ازحساب اعتماد، نیروهای انسانی وحق خویش تاوان آن را می پردازند. قدرت های بزرگ، تا زمانی که تصفیه حساب خود با پاکستان را تمام نکنند، هرگونه مانورهای کوتاه مدت، آنان را در رسیدن به اهداف شان کمک نخواهد کرد.

سه ونیم بعد ازظهر

معرفی رئیس جدید اداره امنیت ملی

معرفی آقای رحمت الله نبیل به حیث رئیس امنیت ملی، اصلاً غیرقابل باوربود. ازنظرمن، این اقدام آقای کرزی، درحکم آن است که شخصی برای احترازاز مواجه شدن  مستقیم با یک حریف قوی، به سوراخی پناه ببرد؛ به گمان این که حریف کلان جثه هرگزتوان رخنه برسوراخ را ندارد ودستش به وی نخواهد رسید. این یک عقب نشینی مسلم است. بدین ترتیب برداشت من این است که رئیس جمهور، درواقع شرایطی را با دست خود مساعد کرده است که امنیت ملی از اختیارش بیرون خواهد شد. امنیت ملی دارای ساختار وبافت مخصوصی است که حتی درغیاب حکومت به شکل خود گردان عمل می کند و دربرابر اقدامات مسامحه کارانه ومعامله با کشورهای دشمن از سوی حکومت، کمتر آسیب می بیند. ساختارفزیکی وتشکیلاتی امنیت ملی مانند یک لاک پشت سی ساله است که درمواجهه با هرحیوان بزرگ ترو درنده ترازخویش، سردرلاک خود فرومی برد تا خطر بگذرد. هرحیوان درنده ای که دهان بگشاید تا یک عضو این سنگ پشت را با دندان هایش تکه تکه کند، دندان هایش فقط  سپراستخوانی وضخیم این سنگ پشت را با دندان خویش می خراشد وهیچ چیزی را به دست آورده نمی تواند.

علت چیست؟

به نظرمن علت این سخت جانی سازمان امنیت ملی افغانستان آن است که این تشکیلات ذاتاً برضد پاکستان وایران ساخته شده و ماهیت کاری وفکری آن ازقبل مشخص است. این سازمان مطابق به ذات وسرشت خویش عمل می کند؛ چه حکومت ازآن حمایت کند؛ چه نکند. هیچ حکومتی تا کنون موفق به انحلال این سازمان نشده ودرآینده هم نخواهد شد. رئیس جدید امنیت ملی قراری که گفته می شود، درزمینه کارامنیتی واپراتیفی پیشینه تجربی ندارد وفقط تمام وکمال از کرزی اطاعت خواهد کرد؛ تنها چیزی که کرزی خواهان آن است. در هشت سال اخیر، اجنت های پاکستان وایران وکشورهای غربی به شیوه های مختلف تحت بهانه های متفاوت سعی کردند که بافت وتشکیلات وهسته های محوری امنیت ملی را که تازه ازکلاف دوره طالبان سربرآورده بود، متلاشی کنند. این اشخاص واجنت ها که به تازه گی درکرسی های وزیر، والی ومشاورو... تکیه زده بودند، تلاش کردند سهم خود را درشکستن شیرازه امنیت ملی افغانستان ادا کنند. ابتدا با راه اندازی تبلیغات زهرآگین علیه سازمان امنیت ملی، موفق شدند تا اکمال مالی این نهاد را با سکته گی رو به رو کنند. درگام بعدی تلاش کردند به اتهام این که امنیت ملی میراث دوره کمونیست ها درافغانستان است وباید از بین برده شود، کم وبیش اهداف شریرانه ای را عملی توانستند مگروقتی سوال بود ونبود کل ساختار امنیت ملی مطرح گردید، متوجه شدند که این بافتارمخفی را هرگزنمی توانند خرد کنند. به تدریج مشاهده شد که دم لای پا گذاشتند وسرگرم چپاول وغارت دارایی ها ملی افغانستان شدند واین برنامه را نا تمام گذاشتند. با برکناری امرالله صالح وآمدن آقای نبیل، هیچ تهدیدی متوجه شبکه های امنیت ملی نخواهد شد. اکنون ساده ترین کارمند امنیت ملی هرچند با انواع مشکلات مالی روبه رواست، با آن هم عادت کرده اند که اسرارو ظرفیبت عملیاتی امنیت ملی را برای حفاظت ازمأموریت ذاتی امنیت ملی به کارگیرند. درهشت سال اخیر، تلاش های برخی حلقات نفوذی درارگ به گونه ای عملی شد که نهاد های اضافی ومستقلی را درجنب تشکیلات اصلی امنیت ملی ایجاد کنند تا کم کم نهاد های جدید، جایگزین محورهای اصلی شود. این تلاش ها هیچ نتیجه ای دلخواهی نداد وازین بعد هم نخواهد داد.

بامداد چهارده سرطان- 1389

تهدید امریکا برای خروج

امریکایی ها به منظور تشدید فشارها برحکومت کرزی وتضعیف روحیه حکومت وایجاد نوعی ترس وبی نظمی ( قبلاً پلان شده) پیوسته می گویند که خروج نیروهای شان ازجون سال 2011شروع خواهد شد. تهدید های امریکا جدی نیست. این اعلام اولاً به مقصد پاسخ دهی به افکارعمومی مردم امریکا است وثانیاً مطلع هستندکه اکثریت مردم افغانستان طرفدارادامه حضور نیروهای بین المللی درکشور هستند وازتجارب مرگبارتنظیم بازی ها درس های زیادی را آموخته اند؛ پس برای تعضیعف حکومت کرزی وزمینه سازی زودرس سقوط این حکومت، با اعلام این که می خواهند از افغانستان بیرون بروند، قصد دارندافکارعمومی را برضد حکومت کرزی تحریک کنند. امریکاییان خوب می دانند که کرزی خواهان خروج آنان ازافغانستان است وقبلاً دریک توافق منطقه ای به همکاری پاکستان وایران، ترتیبات بعدی را هم سنجیده اند. پس چنین بازی های تبلیغاتی هیچ واقعیت ندارند وجزء سیاست بازی های روزمره اند.

جان مکین چهره ارشد جمهوری خواهان که هماره ازکرزی حمایت می کردند، درسفر به کابل وقندهار، از سه پدیده ( طالبان، فساد اداری و اداره ضعیف) به حیث چالش کلان دربرابرصلح وامنیت نام برد؛ چیزی که میراث خود جمهوری خواهان درافغانستان است. وی به استناد گفته های مردم قندهاراعتراف کرد که سی درصد مشکل قندهار، ازناحیه طالبان است وهفتاد درصد بحران وجنگ مولود اداره ضعیف کرزی است. شاید یکی ازوجوه مشترک میان دموکرات ها وجمهوری خواهان دربرخورد با حکومت کرزی همین نکته است که هردوجناح امریکایی به آن معتقد شده اند. جان مکین اظهار داشت که اعلام تاریخ معین خروج قوت های امریکایی ازافغانستان بیشتربرای طالبان فایده می رساند واعلام تاریخ مشخص یک اشتباه بوده است. به نظرمن، اظهارات مکین غیرازتبلیغات مقدماتی ریاست جمهوری به حساب نمی آید. امریکا به این جا نیامده است که همه چیز را برای دشمنان منطقه ای رها کند وخودش جل پوستک خود را گرفته ازافغانستان خارج شود. درین جا نکته جالب این است سفیرحکومت کابل درواشنگتن نیز حالا اعتراف می کند که حکومت ناکارآمد درکشورحاکم است وباید امریکا چنین زود هنگام تصمیم به خروج نگیرد. مقامات حکومتی به شمول رئیس جمهور واعضای تیم حاکم تا همین اکنون ازشیوع خطرناک فساد مالی درمیان مقامات عالیه منکربودند. ازیک نظر، انکارآقایان یک امرموجه است؛ درکدام جای دنیا دیده شده است که دزد وکلاه بردار، انگشت شهادت را به سوی خودش نشانه بگیرد وبگوید: آری ... دزد وفاسد من هستم... شما راست می گویید!

برای من قابل تعجب است که لوی سارنوال وحضرت عمرزاخیل وال چه گونه حاضرشدندکه ازسیستم باطل وزیان آورحاکم برامور دفاع کنند؟ زاخیل وال مگر نمی داند که فساد، تنها دروجودقراردادهای بین المللی تعریف نمی شودو هزاران چهره دارد؟ گذشته ازین، کلماتی که زاخیل وال علیه جامعه جهانی به کارگرفت، قبل ازهمه به خودش ضرررساند. عواقب آن را بعد ها خودش متوجه خواهد شد.

ساعت یازده شب

از پنجشیربرگشتم

از صبح امروز، ربانی جان آمد ویکجا به دره "پارنده" وادی پنجشیررفتیم. هرگوشه دره پنجشیرمالامال از زیبایی طبیعی بود. اولین باربود که دره باریک وچشم انداز خیره کننده پارنده را از نزدیک دیدم. جادوی دره پارنده هر بیننده را تسخیرمی کند. درراه همان اتاق کوچک وخاکی را دیدم که زمانی شادروان احمدشاه مسعود- سالار رؤیا های بزرگ برای افغانستان- درآن جا زیرنور بی رمق اریکین قرآن می خواند. اتاقک همان طوردست ناخورده باقیست وساختمان های یک طبقه ای نیمه ویران دیگر درسراسرپارنده پراکنده اند که قرارگاه های جنگ به حساب می آمدند. نقب هایی که دردل کوه ها زده شده بود وزمانی به حیث انباراسلحه ازآن استفاده می شد، همچنان باقی اند اما هیچ اسلحه ای درآن ها نیست. من عمیقاً احساس کردم که پارنده ودرمجموع کل وادی پنجشیر زیرباراحساس سنگین از دست دادن مردی بزرگ وتاریخی خم شده است. هرچه پنجشیر زیبا تر می شود، هاله ای درفضا ودرمیان مواج ودرختان خاموش وسبزموج درهم میپیچد که ازورای آن می توان شخصیت سالم وروح بزرگ احمدشاه مسعود را مشاهده کرد. جالب این بود که وقتی به ساعت هشت شب از دامنه ها  به سوی جاده عمومی حرکت کردیم، کلبه های خاکی وساختمان های پخته کاری ونسبتاً قشنگ که تازه اعمار شده اند، غرق نوربرق بودند. دستگاه های محلی وساده ای درست شده است که تنها با یک موتورمتوسط کار می کند و برق مورد نیاز مردم را تأمین می کند. تازه درامتداد ساحل دریا قدم می زدم که نویسا از کابل زنگ زد. برایش گفتم که جایت خالی، من امروز دردامان طبیعت بودم. او مکث کرد وگفت: ترتیبی بده که روزی به پارنده برویم.

بامداد هفده هم سرطان- 1389

اتحاد سازمان یافته امرالله صالح وکرزی

گزارش هایی دریافت شده است که استعفای امرالله صالح براساس تفاهم قبلی وسنجیده شده با رئیس جمهور کرزی صورت گرفته است. هدف ازین اقدام ( ازجانب رئیس جمهور وتیم حکومت) پیشگیری ازتلاش های امریکا به منظور آوردن تغییردرترکیب مراتب عالیه حکومت و دولت و جبران نقطه ضعف حکومت درانظارجامعه جهانی است. درصورت تأیید این گزارش، امرالله صالح بدون مشوره با امریکایی ها( که اکثراً وی را وابسته به آن ها می دانند) صورت گرفته و این به معنای تغییرموضع امرالله صالح به سوی حامدکرزی است. درخبرآمده است که همزمان کردن استعفای حنیف اتمر وامرالله صالح به طورماهرانه ای صورت گرفت که ازیک سو، حنیف اتمر به حیث رقیب قوی وپشتون تباراز سرراه برداشته شد؛ از سوی دیگر، برنامه قبلاً طرح شده میان امرالله صالح وکرزی عملی گردید وموج عظیمی ازحمایت ها کسانی را که معمولاً با دولت مخالفت دارند، درواقع به نفع حکومت ودروجود امرالله صالح حفظ گردیده است. جزئیات این مسأله هنوز قابل توضیح نیست که چه گونه امرالله صالح با روی گردانی از امریکا که دریک سال اخیررابطه سردی وبی جاذبه ای با تیم کرزی داشته، دست درازشده از طرف کرزی را فشرده و برای عملی کردن پروگرام جدید وارد عرصه شده است. اما درگزارش ها ازشرایطی که امرالله صالح بربنیاد آن، دست به چنین اقدامی زده است، به طورکلی یاد آوری شده است. گفته شده که رئیس جمهورامریکا دردیدار اخیر رئیس جمهورازواشنگتن به طورقطع مخالفت خود را با ادامه کار مارشال فهیم وآقای خلیلی ابرازداشته و ازکرزی تعهد گرفته است که به هرشکل ممکن، نخستین حرکت خود به سوی رضایت جامعه جهانی را با دورکردن معاونانش از صحنه قدرت شروع کند. دقیقاً روشن نیست که آیا کرزی این بخش از توافقات خود با برک اوباما را که دورکردن معاونان اجتناب ناپذیراست، با خود معاونانش درمیان گذاشته است ویاخیر؟

درادامه گزارش آمده است که اظهارات انتقادی امرالله صالح علیه کرزی وپاکستان درواقع یک نمایش بود و تأسیس مرکزفعالیت درشمال از سوی ایشان نیزمنطبق با توافقات قبلی با رئیس جمهور کرزی است. گویا این طورنتیجه گیری شده است که نارضایی جامعه جهانی دیریازود باعث یک رشته تحرکات مرموزوبحران عمومی درشمال خواهد شد. پس کرزی براساس یک طرح جامع وتوافق با امرالله صالح، سعی کرده است تا اوضاع این مناطق را قبل ازآن که به ورطۀ بحران ضد دولتی کشانیده شوند، حوادث را مطابق به مقتضیات وخواسته های منتقدان درشمال، شرق ونواحی غربی به نفع ابقای حاکمیت مدیریت کنند. نخستین تأثیراین اقدام آن بوده است که گرایش افکارعمومی مخالفان سیاسی حکومت که قبلاً دروجود دکترعبدالله برجسته وپررنگ بود، اکنون با روی صحنه آمدن آقای صالح به حیث سیمای جوان وبا نفوذ منتقدحکومت، به حمایت از صالح تغییر جهت داده است. این خود در واقع کارت برنده را به دست حکومت می دهد.

بدین ترتیب به نظرمی رسد که بازی بیش ازپیش پیچیده تر شده است. ناقلان غیررسمی گزارش بدین باورند که آقای صالح درصورت پیشرفت وتغییر بیشتراوضاع به حیث معاون اول رئیس جمهور به جای فهیم خان درنظرگرفته است. تا راه را برای ظهور ویا نصب یک چهره دیگر که برای حکومت مطلوب وقابل اعتماد نباشد، مسدود کند. با این محاسبه، آقای کرزی، درحالی که برای معاون تاجک تبار خویش ماهرانه بدیلی دست وپا کرده است؛ درجهت دیگر، رقیب فعال مانند حنیف اتمر را از صحنه سکتورمهم امنیتی درحاشیه رانده و یگانه شخصیت پشتون تبارجز خودش کسی درصحنه باقی نمانده است.

من شخصاً درحالی که این گزارش ها را شنیدم، هنوز هم باور ندارم که قضیه دقیقاً به همین شکل انکشاف کرده باشد. اما منابعی که این اخبار را روایت کرده اند می گویند که قضیه دقیقاً به همین شکل بوده است. حتی گفته می شود که همزمان با اعلام استعفای امرالله صالح، حلقات نظامی امریکایی دستورداده بودند که مبلغ سه صدوپنجاه هزاردالر پول اپراتیفی که نزد آقای صالح وجود داشته، ازنزد ایشان مسترد گردد. تغییرات و مسایل جدید درین رابطه را درروزهای آینده خواهم نوشت.

بیست ویک سرطان 1389

مزارشریف

من وشمیم ناگهان سربه صحرا زدیم وساعت چهارنیم بامداد روانۀ مزارشریف شدیم. بچه ها با خاله شان ماندند. این اولین سفرشمیم به کابل واوضاع روانی اش طوری بود که بالاخره باید چند روزی محیط زندگی را تبدیل کند. با موترخودم راه افتادیم و بنا به لطف آغا صاحب سیدجبار در"مهمانسرای مزار" جا به جا شدیم. خودم از هرلحاظ دستخوش بحران وشدت استرس هستم ونسبت به هروقت دیگر، قوۀ حیاتی خود را از دست می دهم. این وضع را با گذشت هرروز با وضوع لمس می کنم. متأسفانه مقدرات من چنین بوده است که هیچ گاه روی آراش نبینم. حتی درلحظه های آرامش مقطعی هم، ازفرط "حس مسئولیت" به مرز دیوانگی برسم.

یاد آورشوم که وضع وهوای "تونل سالنگ" به نحو بی سابقه ای خراب است وسطح جاده درونی آن کاملاً وبه شکل خطرناکی تخریب شده، حفره برداشته وحتی سیخ هایی که درمنافذ میانی جاده به کارگرفته شده، لخت شده و دراثر عبورموترها، به بالا راست شده اند. صحنۀ آزاردهنده ای است. اصلاً گفتن درباره آن نیش به دل می زند. وقتی ازتونل می گذشتیم به دوچیز فکرکردم:

چرا سازمان نظامی ناتوکه ازین محل به عنوان شاهراه حیاتی واکمالاتی خویش استفاده می کند، درکاربازسازی ومرمت تونل دست به کار نمی شود؟ دوم این که آیا حکومت واقعاً توانایی خود را درامربازسازی تونل از دست داده است یا آن که سیستم مسلط فساد مانع این کار است؟ درگذشته اداره فعال وحاضر درسالنگ به نام" ریاست حفظ ومراقبت سرک ها" با داشتن وسایل مجهز فنی وماشینی درسالنگ ها وجود داشت. با سقوط نجیب همه امکانات سالنگ درمعرض چورچپاول یا بی توجهی قرار گرفت وجنگ های تنظیمی، به هنگام عبور از سالنگ ها، همه را درکام خود فرو برد. حالا از تأسیسات حفظ ومراقبت سرک ها فقط ساختمان های نیمه ویران ولاشه های وسایط دوره نجیب باقی مانده است. درنو سال اخیرنیز تأسیسات حفظ ومراقبت احیا نشده درحالی که وزارت فواید عامه فعال است ووزیردارد. من که دیدم، خطر فروریزی تونل درچندین نقطه وجود دارد. علاوه برآن، تمامی پوشش اسفالتی خارج از تونل درمسیرهای مشبک دالان ها قبل از تونل وبعد از تونل از بین رفته و درهمه این مسیرها آب جاری است. وسایطی ازین مسیر عبور می کنند که صد ها تن وزن دارد و مورچه رو حرکت دارند. اگر روزی درمیانه تونل، انسداد ترافیکی روی بدهد، عده زیادی خفه خواهند شد.

چیز دیگری که دیدم، وضع اسفبار ووحشت ناک شهرک پلخمری وجاده ویران این شهر بود. رنجباربود. فکرکردم اگروضع به همین شکل ادامه یابد، جنگ به سوی شمال به طورحتمی انتقال می کند. مردم این مسیر، سخت فقیر، زده شده، روحیه باخته وبی تفاوت شده اند. هرمصیبتی که برایشان نازل شود، بی کمترین مقاومتی، پذیرا می شوند. یک روحیه "گوسفندی" حاکم است. درپلخمری هیچ چیزی شباهت به زندگی امروزی ندارد. گویا لشکرهای ویران گرجنگ، هرروز ازین جا می گذرند وهرآن چه دم راه شان می آید، متلاشی ولگد مال می کنند.

ساعت سه

سری زدیم به روضه شریف شاه ولایتمآب حضرت علی رضی الله عنه. ازکتابخانه، موزیم، ضریح مبازک وبخش های مختلف روضه ( البته به کمک مسئولان ومتولیان) دیدن کردم. ظاهراً اولین کسی بودم که می توانستم ازآن چه می بینم، عکس بردارم. ازمجموع دیداردو ساعته، تنها چیزتازه ای که دستگیرم شد این بود که دیگ بزرگ وسرپوشیدۀ داخل حرم، هرهفته یا روزانه از سوی صدها وهزاران اخلاصمند وزائران حاجت خواه، از پول وپارچه های نفسی و حتی انگشترها وگوشواره های طلا پرمی شود. این خود داستانی است که به نوشتنش می ارزد. " یک نکته درین معنی، گفتیم وهمین باشد."

مسأله کلیدی ترآن که برای اثبات حضورپیکرمطهرخلیفه چهارم اسلام درروضه شریف، "کتبیه" ای وجود دارد که از گزند زمان محفوظ مانده است. کتیبه گویا واضح می سازد که حضرت علی (رض) به این جا منتقل شده است. داستانش دراز است و به نظر من این داستان شدیداً سیاسی وحساسیت برانگیزاست و من میل دارم درین باره تحقیقات کنم ونقش مزارشریف را آن چه درخورآن است، برجسته کنم.

22 سرطان 1389

مزارشریف- ساعت 12 ظهر

روایت بربادی فرهنگی بلخ

درجه دما به چهل درجه تقرب کرده است. اما با آن هم به دیدن آثار رو به نابودی بلخ قدیم رفتیم. دیدنش بس دردناک واسفبار بود. ناگاه زیرلب گفتم: این مردم به جایی نمی رسند! بقایای بالاحصاربلخ که تا دو سال کم وبیش این جا وآن جا، چهره خود را حفظ کرده بود، اکنون کاملا ازبین رفته وجز تل خاک بی شکل، چیز دیگری به چشم نمی خورد. رهنمای ما حفره ای دربیخ یک بنا که گویا گوشه ای ازساختمان حصارقدیم بوده، به ما نشان داد و گفت:

قوای آلمانی مدتی این جا را محاصره کرده وازنزدیک مردم به این ساحه خود داری می کردند، کسی نمی دانست به چه کاری مشغول هستند. وقتی این جا را ترک کردند مردم جمع شدند ودیدند که این ( گودال های کنده شده را نشان داد) جا را کنده و چیزهایی را بیرون کرده اند. با خود گفتم: وقتی آلمانی ها که نبودند، وضع این جا به همین شکل وبدتر ازآن بود. نوشتن این داستان برملالت خاطر می افزاید. فشرده کلام، ضمن حصارقدیم، ازساختمان بی رمق قدیمی نظیرزیارت خواجه ابوعکاشه ( ولی)، مزاررابعه بلخی وزیارت خواجه ابونصرپارسا وبه خصوص ازبقایای رو به اضمحلال درس خانه سلطان العلما پدر مولانای بلخ نیز دیدار کردیم. سپس ازمسجد "نه گنبد" واقع دربخش شمالی بلخ قدیم دیدن کردیم. برفراز بقایای مسجد نه گنبد، سایبان بزرگ حفاظتی فلزی بر پا کرده اند. نخستین نشانه ای را می دیدیم که برای حراست از نابودی کامل آثار باستانی به چشم می خورد. مسجد نه گنبد تنها محل باستانی است که یکی دو پلیس دریک گوشه آن مشغول حفاظت از محوطه این مسجد اند.

به پلیس مؤظف گفتم:

فکر می کنم این چترحفاظتی کلان در دوره کار والی صاحب عطا محمد نور برپا شده است!؟

پلیس بلافاصله گفت: نه این چتر در زمان سردار داود خان جور شده است!

دردیگر جا ها اصلاً از مراقبت وبازسازی وحتی جلوگیری از کندن بدنه های خشتی آثار خبری نیست. حتی درمحوطه پارک مانندی که زیارت ابونصرپارسا، آرامگاه رابعه بلخی و یک ساختمان نیمه ساخته شده ازخشت وجود دارد، به غیراز گدایان که خود را متولی می خوانند، هیچ کس دیگری به عنوان محافظ ومسئول وجود نداشت. شمیم وقتی به گوشه ورودی ساختمان زرد خشتی دورخورد، از فرط تعجب فریاد کشید. دیدم که گوشه گوشه این ساختمان باستانی خشتی که به گفته برخی آدم های آن جا، کتابخانه معروفی بوده، به محل رفع حاجت مردم مبدل شده است. وحشتناک است!

فی البداهه مأیوس شدم وبا خودگفتم: ملتی که فرهنگ خود را نمی تواند ازاضمحلال وخواری حراست کند، خودش چه ارزشی خواهد داشت؟ درلابه لای خرابه های بلخ کهن، کلبه های خاکی متعلق به مردمانی کاملا فقیر وزمین گیرشده که ازگذشته وحال شان بی خبراند، به طورنامنظم وخلاف پلان ونقشه وجود دارد. حتی دیوارهای کلبه های ساکنان محلی محوطه خانقاه قدیمی سلطان العلما را اشغال کرده و درچند متری خود خانقاه هم دیوار بالا شده است. دوسال پیش که این جا آمده بودم، گفته شده بودکه ترک ها خیال دارند درس خانه سلطان العلما را بازسازی می کند اما نه این که بازسازی نشده بل، ساختمان بی رمق و زمان زده درس خانه، با فروریزی کامل چندان فاصله ای ندارد. سقف بنا ممکن است دربرف وباران امسال فروبریزد که وچانس هرگونه بازسازی از بین برود. این درحالی است که درشهرمزار، تاجران وتیکه داران زیادی وجود دارد و دور والی ولایت بلخ را حلقه بسته اند. هیچ نفهمیدم که شخص والی بلخ درین باره چه فکرمی کند؟ ازوضع ساحات باستانی می توان برداشت که والی درین باره آیا کدام فکری می کند یا اصلاً هیچ فکری درین باره ندارد.

ساعت سه بعد ازظهر

مردم زیرخط فقر درمزارشریف

شهرمزار درنظم وآرامش است؛ اما همه چیز شکننده وآسیب پذیراست. این شهر هیچ دروپیکری ندارد که بتواند درصورت بروز شورش های نوع تنظیمی وطالبی ویا وسوسه های استخباراتی از خود دفاع کند. استخبارات ایران خیلی با دست باز مشغول فعالیت است وحتی بخش های مختلفی را ایجاد کرده اند. ازدحام درشهر کم است وهمه چیز تحت کنترول است. شلوغی، خودسری، زورگویی ولومپن کاری هایی که در کابل به امرمعمول بدل شده، درین جا مشاهده نمی شود. اسفالت جاده های شهر خیلی با مسئولیت وپخته گی انجام گرفته و اعمارخط آهن از ترمزازبکستان به سوی شهر مزارشریف نیز دردست انجام است. اما مردم مزار اکثراً خیلی خیلی نادار اند وزیرخط فقرقرارمی گیرند. من دراطراف روضه، مشاهده کردم که چه گونه شهروندان گرسنه برای به دست آوردن یک مقدار برنج ترشیده درلفافه های نیلونی با هم درگیر می شدند ودرآن گرمای طاقت فرسا، به جان هم می افتادند. با این حال شهروندان مزارشریف، مردمانی قانع، آرام، بی ضرر، سربه گریبان، کم سروصدا وخیررسان اند. حکومت مرکزی کمترین عنایتی برای توسعه اقتصادی وفرهنگی این ولا انجام نمی دهد. تلاش های ولای به نوبه خویش بسیار چشمگیر وجالب است؛ اما والی با آن که درجن درجن آدم ها را به دورخود جمع کرده است، بیشتر درحلقه چاپلوسان وفرصت طلبان گیرمانده است که نمی دانم خودش می داند ویا همین وضع را مصلحتاً ادامه می دهد.

شام

دریک هفته اخیر، استرس وفشارهای هولناک روانی را تحمل کرده ام که واضحاً ازتوان من فزون است.

24 سرطان 1389

کابل- مکروریان

بهتر است درباره خودم درین یادداشت چیزی ننویسم.

ازوضع چنان معلوم می شود که برنامه تبلیغاتی مصالحه با طالبان که ازسوی تیم حاکم ازچند ماه به این سو بدون دست آورد، زمینه طبیعی ومیکانیزم قابل قبول روی دست گرفته شده بود، اندک اندک رنگ باخته وتحرکات امریکایی ها نیز جهت عکس آن را انتخاب کرده است. تلاش برای داخل کردن رسمی طالبان درلست تروریزم جهانی به خصوص پیشنهاد برای نامزد کردن سراج الدین حقانی درفهرست سیاه افراد قابل تعقیب درسطح جهانی، آغاز شده است که این حرکت جهانی واضحاً به معنای خنثی کردن پروگرام حکومت به هدف اتحاد با طالبان است.

سرنخ دردست دیوید پیریوس فرمانده جدید ناتو است. وی شیوه خاصی درمقابله با شورش گرایی دارد. مثلاً درمحورهای جنگ ونا امنی دریک منطقه، امکانات بشری را درمقابله با فشارهای گروه های حرفه ای ترور به کارمی گیرد. برای مردم محلی کمک های نظامی ولوژستیکی فراهم می کند تا آنان بدون دخالت مستقیم ارتش های داخلی وخارجی، نظم ونگهداشت زندگی خویش را خود شان به دوش گیرند. کاری را که درسال های اخیر درشهرهای شورشی عراق انجام داد و القاعده را منزوی کرد. به همین سبب او را فاتح جنگ عراق می دانند. وی قصد دارد برنامه عراق را با پاره ای از تغییرات ولحاظ ویژگی های افغانستان، درمقابله با طالبان نیز عملی کند. شرط تعمیل طرح وی، اتکای نظامی به ساکنان محلی است؛ چیزی که حکومت کرزی ازآن ترس دارد. گذشته ازین، سرمایه گزاری روی ملیشه های محلی درافغانستان درگذشته، ثمرات بس مخربی داشته ومردم نیز نسبت به آن نظر مساعدی ندارند. صبغه دیگرکار آقای پتریوس، ایجاد مفرزه های اطلاعاتی خارج ازحیطه دولت است وعملیات خود را به طورمستقل به جلو می برد. همه این تجارب ممکن است درینجا هم نتیجه ای مطلوب به بارآورد اما حکومت کرزی عواقب این سیاست را به نفع خود نمی داند؛ زیرا پیروزی پروگرام پتریوس، درواقع انزوا وتضعیف توان عملی حکومت افغانستان خواهد بود. مقابله آقای کرزی علیه طرح پتریوس دقیقاً به همین منظور است.

بیست وچهار سرطان 1389

پروژه پلیس کمکی سرآغازتغییرات است

جنگ افغانستان به مرحله جدیدی وارد شده است. رئیس جمهور کرزی هرچند دربرابرتصمیم امریکا برای سازماندهی واحد های محلی وبومی درمناطق جنگی که باراصلی مقابله با نفرات طالبان والقاعده را بردوش بگیرد؛ خیلی مقاومت کرد؛ اما سرانجام به این قضیه گردن نهاده است. شروع پروژه ایجاد "پلیس کمکی" دردرازمدت، مقابله مسلحانه واعمال فشارنظامی بالای گروه های مسلح است نه فرصتی برای مذاکره واتحاد با طالبان که تا کنون آقای کرزی درباره آن شعار داده است. بدین ترتیب، آن نوع مصالحه ای که تیم کابل به آن چنگ می زد، عملاً بی اعتبار ودرته آوار برنامه های جدید دفن شده است. این وضع نتیجۀ مبارزه طلبی های حکومت علیه جامعه جهانی است که قصد داشت با شعارهای عوام پسند، طالبان را به سوی خود کشیده و برای ادامۀ وضع اسفبارکنونی، بقای خود را تضمین کند. درتاریخ افغانستان بارها مشاهده شده است که هرگاه روی تشکل های محلی وقومی سرمایه گزاری شده و باشنده های محل برای انجام کاری به حرکت درآورده شده اند، نتیجه آن دگرگونی های اساسی درکل نظام مرکزی بوده است؛ چیزی که بدون شک آقای کرزی ازآن بیمناک است. اما آیا راه دیگری وجود داشته است؟

این اقدام امریکا درعین حال به معنای آن است که ارتش ملی هنوزبرای گرفتن مسئولیت های کلیدی درجنگ افغانستان آماده نیست. شاید تفسیردرست این باشد که جامعه جهانی با ایجاد محورهای نظامی غیررسمی ومرموز، درواقع بازی با زمان ودرعین حال، بازی با کشورهای رقیب خود درحوزه افغانستان را به راه انداخته است. طالبان یک نیروی ملیشه ای نامنظم است که یک ارتش منظم نمی تواند آن را متلاشی کند. سوال این است که چرا احزاب ونیروهای شامل درحکومت وغیرحکومت که درگذشته مخالفت احیای واحد های شبه نظامی درکشوربودند، اکنون خاموش شده اند؟

به نظرمی رسد که درهشت سال اخیر، طالبان بنا بردلایل ذیل قوی شده اند:

یک: بی تفاوتی ساکنان مناطق جنگی وبی اعتمادی آنان نسبت به قوای خارجی وحکومت.

دو: تنفر روزافزون مردم ازعمل کرد مقامات پلیس، ولایت وسیستم قضایی درمناطق بحران زده.

سه: فقر گسترده وناتوانی ساکنان محلی دربرابرحکومت وطالبان.

اکنون امریکا می خواهد که مردم عملاً درصحنه به امکانات نیرومند اقتصادی ونظامی دست یابند تا خود به حیث صاحبان این مناطق بربنیاد منافع خودشان دربرابرحکومت وطالبان ایستادگی کنند. درصورت قوی شدن این نیروی جدید، طالبان به انزوا رفته وبیشتربه لانه های شان درپاکستان متواری می شوند وآنگاه نیروی "پلیس کمکی" متوجه حکومت مرکزی خواهد شد و همان وضعی پیش خواهد آمد که دربرنامه قدرت های محوری درافغانستان قید شده است.

25 سرطان 1389

حمله انتحاری درایران

حمله انتحاری سه روزپیش درزاهدان ایران، زنگ خطرجدی برای مقامات ایرانی است که هماره منطق"مشت آهنین" را درمواجهه با مردم فقیر که خواهان حقوق اولیۀ برای خود هستند، به کار می گیرد. هدف مشخص حمله بدون شک، عمیق ترکردن درۀ دشمنی وبی اعتمادی میان شیعیان واهل تسنن است. البته این وضع حاصل طبیعی شدت عمل وبلند پروازی های عوامل رژیم ایران برضدمردم خود شان است. تشدد، تشدد می زاید. اما وضع کنونی به گونه ای است که این نوع شدت عمل، درواقع عقده های تاریخی قومی ومذهبی را دامن می زند؛ این همان چیزی است که کشورهای مخالف ایران از خدا می خواهند. مشکل ذاتی حکومت ایران آن است که هیچ مصلحت، گذشت وراه حلی را برای محومعضل زاهدان قبول ندارد. منطق مطلقه بدون شک، دریای خون را تا مدت ها مدید جاری نگه خواهد داشت. یعنی این مخاصمت تازمانی که حاکمان کنونی روی صحنه اند، بدون وقفه شاید با شدت متفاوت ادامه خواهد یافت حتی ممکن است ابتداء به دیگر مناطق اهل تسنن تسری پیدا خواهد کرد وسرانجام جنبه سیاسی سراسری به خود خواهد گرفت.

این طورمعلوم می شود که نقش بلوچستان به عنوان ضعیف ترین حلقه درزنجیرۀ قلمروایران درآینده بازی ها، نقش بسیارمهمی خواهدداشت. سرمایه گزاری ها ممکن است درقدم اول ازخوزستان وآذرباییجان به بلوچستان منتقل شده باشد. البته با توجه به سیاست های اعلام شده و سیاست های قابل اعمال غرب درمنطقه می توان نتیجه گرفت که روی این نکته تمرکزشده است که رژیم ایران ازهیچ چیزی غیرازمردم خودش هراسی به دل راه نمی دهد. اولین گام، احیای شبکه نظامی گروه جندالله است که سپس تئوری های انتزاع طلبی را درسرخط اهداف خویش اعلام خواهد کرد. به نظرمی رسد که حالا نیز برای حل مسأله دیرنشده، اگرکه مقامات جمهوری اسلامی از لاف های تبلیغاتی وتحریک انصراف جویند وبا مردم بلوچستان وارد مفاهمه شوند. تاکید روزمره در مورد "اشراف نهاد های اطلاعاتی" جمهوری اسلامی دردی را درمان نمی کند. آن ها باید متوجه این امرباشند که مجموعۀ اطلاعات نشان می دهد که امریکا وغرب درصدد ایجاد یک بلوچستان مستقل درمنطقه هستند.

26 سرطان- 1389

کابل درمحاصره کامل

از شروع دیشب، مانور نیروهای امنیتی به هدف اعمال کنترول برتمامی راه های منتهی به پایتخت خصوصاً مقاطع جاده ای و چهارراهی ها درمسیر میدان هوایی- وزارت خارجه به شمول تمامی نقاط وزیراکبرخان آغازشده بود. ازهمان ابتداء کارمشترک وایجاد موانع سنگی مصنوعی برروی جاده ها آغاز شد و درسراسر شب وبامداد امروز به مرحله تکمیل رسید. وقتی از خواب برخاستیم، از پنجره به سوی جادۀ مشرف به آبده احمدشاه مسعود نظر افگندم. به اصطلاح روی جاده به غیراز افراد امنیت، ارتش وپلیس هیچ موتری اجازه تردد نداشت؛ حتی دربرخی گره ها تلاشی وتفتیش، به بعضی موترهای پلیس اجازه رفتن داده نمی شد. درسطح حواشی کابل، سه کمربند امنیتی تا فاصله های چهل وپنجاه کیلومتر درچهارجناح شهر ایجاد شده است. ما می خواستیم امروز با استفاده از مرخصی وانسداد راه ها، به درۀ پغمان برویم؛ اما یکی ازکارآگاهان توصیه کرد که از رفتن بگذرید؛ زیرا ساحه امنیتی حتی درهمان ساحات گسترده است و اگردرصورت احتمال کدام واقعه ای درآن حوالی پیش بیاید، ممکن است برای شما مطلوب نباشد. چنین انسداد وتفتیش ( بدون توجه به مشکلات مردم واقتصاد ویران مملکت) درهیچ زمانی دیده نشده بود. تدابیرامنیتی این آقایان خوب سازماندهی شده اما هیچ کدام شان فکرنکرده بود که باید درمسیرراه های بن بست باید چند عراده موترهای امبولانس برای حل نیازهای عاجل مردم درچهارراهی ها مؤظف می شدند. چند زنی را دیدم که از اطراف شهرآمده بودند ویکی ازآنان سخت مریض بود؛ اما اجازه عبور از موانع را نداشت.

تحلیل کنفرانس کابل

جامعۀ جهانی بازهم دردوچهره ظاهر می شود.

برای این کنفرانس سراسری که به طورسازمان یافته، به شدت رسانه ای شده است، تمهیدات مفصلی درنظرگرفته شده بود. درتاریخ افغانستان هیچ گاه چنین کنفرانس بزرگ با شراکت حدود هفتاد تن ازنمایندگان بلند پایه درافغانستان تدارک دیده نشده بود. پاکستان از ابتدای تشکیل خود به حیث کشورمستقل هماره دست نگر ومتحد امریکا بوده اما هرگز چنین کنفرانسی را درپایتخت خود شاهد نبوده است. علت چه است؟ آیا کشورهای جهان می خواهند این بار ( آن طوری که گفته می شود، پول های گزافی را به دامن حکومت افغانستان می ریزند؟ مقامات حکومت چنین انتظار دارند که باید چنین شود! جالب است که حکومت با وصف آن که تا گلو درفساد ورشوه وبی عدالتی غرق است، امیدوار است که جامعه جهانی هزینه های کلانی را دراختیارش قراردهد تا هرچه دلش خواست همان طورکند. ظاهراً به روی خود نمی آورد که جامعه جهانی ومردم از فرط فساد، باندبازی، دزدی، رشوه، غارت و گروگان گیری اقتصاد مملکت به وسیله چند صد نفربه ستوه آمده اند و یکسال است که فریاد می کنند با فساد وفسادکاران کلان درسطح وزرا ووالی ها برخورد کنید تا پول های به باد رفته دوباره به بودجه دولت واریزشود، گوش کس شنوا نیست و حتی وزیر مالیه ( زاخیل وال) می گوید که اتهام زنی فساد ورشوه وخیانت وباندبازی به هدف چاپیدن دارایی های دولتی وشخصی درواقع "بی منطقی" است وهرکه ازین دست مسایل را عنوان می کند" غلط" می کند. این آقایان شاید هنوزدرک نکرده اند که این کنفرانس به خاطرتقویت حکومت فساد نیست؛ بلکه زمینه چینی تبلیغاتی به هدف اثبات بی ظرفیتی وبی اعتمادی آن نزد جامعه جهانی است. مردم با خون وپوست خویش، ازفساد وبی عدالتی و دزدی به فغان آمده اند اما جامعه جهانی با این گونه نمایش ها، درواقع روی خشم ونارضایی مردم عمداً روغن می ریزد تا نوعی واکنش اجتماعی واعتراضی را علیه حکومت چاق کند. جامعه جهانی خوب درک وتحلیل کرده است که حکومت ظرفیتی برای اصلاح ویا پیشروی به سوی جلو ندارد وهمه چانس ها را ازدست داده است؛ اما قصد دارد این آقایان را گول بزند و این ذهنیت را ایجاد کند که جامعه جهانی به خصوص امریکا تمام خواست وانتقادات خود را درمورد بی ظرفیتی، فساد فراگیر وضرورت تحولات ریشه ای درنظام، فراموش کرده و قانع شده است که دنیا گل وگلزارشده است! این نوعی خود فریبی آقایان است. باید بدانند که جامعه جهانی و مردم وقوف دارند که هیچ چیزی تغییر نکرده و هیچ وزیرخاین به دادگاه کشانیده نشده است. می دانند که شهردارسابق از برکت حمایت مشکوک کرزی از وی، به روی قانون وقضا وسارنوالی ریشخند زد و از همان جایی که آمده بود، با عالمی ازاندوختۀ نامشروع، بازگشت. به اصطلاح مردم، با بکس خالی آمده بود، با بکس پر برگشت. فردا قرار است کنفرانس برگزار شود اما من فکرمی کنم که هزینه ونقدینۀ چندانی درکیسه دولت ریخته نخواهد شد. دنیای خارج حرف خود را خواهد زد وطبق معمول ازطرح ها واقدامات دولت" ابرازپشتیبانی" خواهند کرد.

اما درپس پرده چیست؟

این کنفرانس دراصل یک نمایش جهانی به منظور تاکید براهمیت سیاسی واستراتیژیک افغانستان است نه حکومت افغانستان. این همایش صاف وساده به آدرس ایران، پاکستان، روسیه وچین پیام مشخصی را انتقال می دهدکه افغانستان هرگزبه میدان خالی مبدل نخواهد شد تا آنان درین بسترحساس آسیا حضورخود را درغیاب غرب وامریکا مسجل کنند واین فکر دراذهان شان متبادرشده باشد که امریکا وغرب ازبازی درمیدان افغانستان خسته شده و روندخروج نیروهای شان سرازسال آینده شروع خواهد شد. پیام خاص به ایران و پاکستان این است که هم پیمانی مخفی آنان درزمینه تشویق وزمینه سازی برای خروج غرب ازافغانستان محکوم به شکست است و غرب با نشان دادن حضورسیاسی گسترده وسراسری  خود درهمین پایتخت نیمه ویران ومعروض به چالش های سخت امنیتی، این نکته را می رساند که آنان تا مدتی نامعلوم شاهد مقابله استراتیژیک، سخت، دشوار و درازمدت درافغانستان خواهند بود. درین جریان حکومت افغانستان ازحیث اهمیت ونقش خویش کاملاً درحاشیه قرارداده شده وبا برگزاری این کنفرانس، بخشی ازتبلیغات جنگ کلان استراتیژیک غرب اعلام می شود.

از جانب حکومت، هروزارت طرح ها و پیشنهادات مفصلی را آماده کرده اند که به کنفرانس پیش کنند و مطابق به نیازهای مشخص، نمایندگان جامعه جهانی را قناعت بدهند که برای تعمیل چنین طرح ها، وجوه مالی درنظربگیرند. قدرت های غربی بازهم خواسته های جدی قبلی خویش را دررابطه به ضرورت قطعی ایجاد نظام سالم، مقابله با فساد کاران، بازخواست پروندۀ فساد کاران وغیره تکرار خواهند کرد. این مسأله ازحیث تبلیغاتی درداخل افغانستان وکشورهای غربی به نفع سیاست های غربی، دارای اهمیت است.

شام- ساعت هشت

بعد ازیک هفته حالت روانی مدهش ودوزخی، امروز کمی بهترشدم. اما فشار دلتنگی درسینه ام بیداد می کندوهرلحظه احساس می کنم که عمرم به سرعت کوتاه می شود. یعنی ساعت هایی را که ازعمرم کم می شود، به خوبی وصراحت احساس می کنم. به شدت مأیوس هستم وآینده را نمی توانم حدس بزنم. درهیچ یک ازمقاطع زندگی با چنین فشار دوزخی عاطفی روبه رو نشده بودم. به راستی درین سن وسال اولین بار است که درحالتی که نفس می کشم وزنده هستم، بوی مرگ ونابودی به دماغم می خورد. حالا خیلی به وضوع برایم اثبات شده است که مرگ، رهایی است و به گفته گورگی، بیائید که بدین مناسبت از"طبیعت" تشکر کنیم.

بامداد 29 سرطان- 1389

ساعت چهارصبح

زاویۀ به سوی نقص آدمی

وقتی به سوی خود می نگرم ودرخود فرومی روم، نتیجه می گیرم که انسان درواقع زنجیره ای ازنقایص وکمبود هایی است که به درستی برای خود انسان قابل کشف وشناسایی نیستند. وقتی به ریسک ورنج و گمراهی وشکست تبدیل می شوند، آن گاه انسان حقیقت را می فهمد. انسان درطی سال هایی که زندگی می کند، امید موهومی دارد برای رسیدن به چیزهایی که به درستی برای خودش قابل تعریف نیستند. انسان هیچگاه نمی تواند آرزوهای خود را تعریف وتسجیل کند وسپس برای رسیدن به آن، آگاهانه ( یعنی برخوردارازحس پیش گویی درست وبی اشتباه) خودش را نزدیک کند. آدم درهردوره از حیات با گذراز موانع تلخ تجارب به حقایقی می رسداما این نخستین وآخرین حقایق نیستند. تا زمانی که زندگی دوام دارد تجارب وحقایق تازه به تازه برمجموعه زندگی انسان اضافه می شود. تازه وقتی انسان به نوعی مناعت ولذت تجربه دست می یابد که دیگر با مرحلۀ آخرزندگی خویش چندان فاصله نمی داشته باشد. من برای تعریف حیات فقط یک چیز می توانم بگویم: اگربارارزشی خداگونه را از زندگی بردارید، خود به خود به لجن بدل می شوید. به قول فرخزاد: " وبدین سانست که کسی می ماند وکسی می میرد."

ساعت چهار

کنفرانس کابل نتایج موهوم خواهد داشت.

تصمیم به تدویرکنفرانس کابل با آن همه هزینه وخطرهای امنیتی آن درکابل، ازنظرکشورهای غربی به زحمتش می ارزد. به نظرمن این کنفرانس مثل همان کلاهک 75 تنی شرکت بریتش پطرولیم است که سه ماه بعد، با زحمت ونگرانی زیاد، روی نل کفیدۀ نفت دراعماق خلیج مکزیک فرود آورده شد تا فوران نفت را خاموش کند. اذهان عمومی درجوامع غربی درباره جنگ بی نتیجه افغانستان به مرز فوران رسیده است. غرب نمی تواند نسبت به گردش افکارعمومی بی تفاوت باشد. کنفرانس کابل پاسخ غیرواقعی ومؤقتی درمقابله با خیزش های اعتراضی رو به افزایش درجوامع غربی است که دیگرنفع خویش را درادامه جنگ افغانستان نمی دانند. یعنی یک نوع پاسخ باید به افکارعمومی غرب تهیه شود. هرکشور می خواهد به مردم خویش حالی کند که نگاه کنید! درکابل کنفرانس بزرگ سازماندهی شده است که آئینه دارمنافع عمومی غرب درسطح جهان است. ما که تنها درافغانستان مشغول جنگ وهزینه گذاری نیستیم. دست تمام دنیا درین گوشۀ جهان دخیل است. مسأله امنیت جهانی وامنیت فردفرد شما برای ما مطرح است. شما که درکشورخویش صاحب شغل وموقعیت مناسب وبی دردسر هستید، همه اش ازبرکت سیاست های دسته جمعی غرب درکشورهای جنگ زده وآشوب آفرین است. باید برای زندگی کردن بهتر برای دیگران هزینه پرداخت!

کنفرانس پرازتناقض

میان حکومت افغانستان والزامات (هرچند ظاهری) کنفرانس بین المللی کابل تناقض برجسته آشکاری دهان بازکرده است. کنفرانس کابل ( گذشته ازاهداف نهانی آن) درظاهر، تمثیل روشنی ازمدیریت حساس، حسابگیر، جوابده وناظر جهانی است که دریک کشورفاقد سیستم حسابدهی، محاسبۀ سالم ودارای ظرفیت انطباق با متقضاهای مدیریتی بین المللی برگزارمی شود. این دو باهم هم آهنگی ندارند وسیمای تناقض خیلی پررنگ وشک برانگیزاست. کنفرانس همان قدر با ستندرد ها ومعیارهای تجربه شده واثبات شده جهانی برابر است که حکومت وسیستم حکومتی با چنین معیارهای از ریشه بیگانه است. این گروه گروگانگیرکمین گرفته اند که چه گونه هزینه های باد آوردۀ غرب به سوی شان پرتاب می شوند تا ازیک سو، وضع موجود به نفع شان حفظ شود واز سوی دیگر، این کارخود به خود باعث محو خطر احتمالی از سوی غرب نسبت به حکومت شود. سپس نوبت می رسد به استفادۀ بی قاعده ازین هزینه ها که فقط هزار نفراز حکومتی های ارشد می فهمند که چه گونه ازبرج وپهلوی پول ها سهمی برای خویش جدا کنند وبدین وسیله، همان ساز کهنه را بزنند. جامعۀ جهانی اگرچه این قضیه را عمیقاً درک می کند، درقدم اول، سعی می کند نمایش خویش را عملی کند وسپس شرط وشروط قبلی را برای حکومت افغانستان تکرارکند. یعنی تا زمانی که اصلاحات ریشه ای درنظام وارد نشود و مهره هایی که غرب خواهان برکناری وراندن آنان از تشکیلات دولت است، از صحنه دور ساخته نشوند، هیچ کمک ملموس درکار نخواهد بود. استفاده تبلیغاتی ازین کنفرانس برای غربی ها که حداقل بتوانند افکارعامه کشورهای خود را تا مدتی بخوابانند، برای شان کفایت می کند. این کنفرانس همراه با وعده های رسانه ای وبلند بالای خویش، فقط مردم را بیشترازگذشته با امیدهای زیاد مجهزخواهدکرد وسپس به زودی با به سرنرسیدن وعده ها، خشم وناامیدی مردم فراگیرشده و آتش این خشم، درقدم اول حکومت را درخود فرومی برد. این همان چیزی است که غرب کنفرانس کابل را برای رسیدن به آن سازماندهی کرده است.

آیا معامله ای درخفا صورت گرفته است؟

ساعت سه بعد ازظهر

هنوزقطعنامۀ پایانی کنفرانس کابل انتشارنیافته است. اما فحوای کلیه بیانات وزرای خارجه کشورها، مسایلی نظیرامنیت، بازسازی، مبارزه با مواد مخدر، مبارزه با تروریزم ومواردی که هرروز، از رسانه ها به گوش می رسد. هیچ نکتۀ تازه درسخنرانی ها وجود نداشت. فکرمی شود که کلیه بیانیه ها قبلاً به شکل تشریفاتی تهیه شده اما دراصل، میان کشورهای شرکت کننده، روی موضوع اساسی که تا کنون ازآن اشارۀ واضح نشده، یک توافقی ازقبل وجود دارد. به نظرمن، مسأله اساسی، دادن نقش مصرف کنندۀ کمک های مالی به دولت افغانستان تا میزان پنجاه درصد است؛ ولی تا جایی که ما می دانیم، این پول ها حیف ومیل خواهند شد. تا کنون ازسرجمع کمک های مالی جهان به افغانستان، به اندازه بیست درصد آن ازسوی طرف درپروژه های مختلف مصرف می شد. با آن هم درآخرسال افشا می شد که وزارت خانه های حکومت، بودجه های محدود خویش را نتوانسته بودند به مصرف برسانند. به دلیل این که ظرفیت ومهارت درکار ضعیف است. حالا دولت اصراردارد که کمک ها حدود پنجاه درصد دراختیار خود دولت قرارداده شود. به نظر من هرگاه چنین چیزی درقطعنامه تصویب شود، بدون شک معاملۀ سیاسی کلانی درپشت پرده میان کرزی وامریکا ازقبل صورت گرفته است که شاید برکناری دوتن ازمعاونان رئیس جمهوری دررأس آن معامله قرار داشته باشد.

درکنفرانس ازمبارزه قاطع با فساد چیز صریحی مطرح نشد

مثل این که این مأموریت به دوش بانکی مون دبیرکل سازمان ملل متحد گذاشته شده بود وبعد ازختم کنفرانس دریک نشست خبری گفت: ما از فساد دردولت افغانستان نگران هستیم.

او این سخنان را رو درروی حامدکرزی ابرازکرد. بانکی مون گفت: دولت باید دوسیه های فساد را بررسی کند. یعنی این که تا حال چنین نکرده است. آقای مون سه باردرین باره تأکید کردتا آن که آقای کرزی حرفش را قطع کرد وگفت: آقای دبیرکل انصاف داشته باشید... لطفاً ازفساد جامعه بین المللی هم چیزی بگویید!

جالب است! آقای کرزی هیچ قانع نیست که همه چیز دردولت درگروه فسادکاران است. دولت تا گلو درفساد غرق است وبه هیچ کس هم پاسخگو نیست اما به جای آن که از عواقب این وضع بهراسد، ازانتقاد یک مقام جهانی می ترسد. بانکی مون اشاره کرد که دولت کابل درکنفرانس لندن هم تعهداتی را درباره پاسخدهی ارائه کرده بود. او نگفت که آیا دولت به تعهداتش عمل کرده است ویاخیر؟ معلوم است که هیچ تعهدی عملی نشده است.

وزرای خارجه کشورها با احتیاط تمام مطالب کلی را از روی ورق خواندند وروی ضرورت جدی تغییرات اداری وجایگزینی افراد کارشناس ووطن پرست به مناصب مهم چیزی گفته نشد. هیچ کسی ازوضع وخیم فساد و تغییروتبدیل مهم ومؤثردرحکومت به طورگسترده ودسته جمعی چیزی نگفت. شخص رئیس جمهوریگانه دست آورد درزمینه مقابله با فساد را "ثبت دارایی" های مقامات عنوان کرد. ثبت دارایی های مقامات یک مسأله بی ارزش ودروغ است. مقامات به شمول تمام افراد عالی رتبه درخارج وداخل شبکه های پیچیدۀ پول سازی دارند وهیچ کس نمی داند که درکدام بانک خارجی چقدرپول دارند. این دسته هنوزاحمق نشده است که بگوید که چه مقدارپول درکجا دارد. این آقایان هرچند کاملاً مصئون هستند وازهیچ مرجعی ترس ندارند، مگر چه نیازی دارند که بگویند درکجا چقدرپول دارند ودارایی های غیرمنقول ایشان مثلاً دراروپا یا دوبی یا افغانستان چقدر است. بناء حرف کرزی هیچ دردی را درمان نمی کند. وی همچنان از "ادارۀ عالی نظارت برفساد اداری" سخن گفت. تا جایی که من می دانم این اداره درواقع برای نجات تیم حکومت ازبازخواست قانونی ایجاد شده است. این اداره درواقع اداره توجیه فساد وخیانت است.

درین میان تنها آقای زاخیل وال اعتراف کردکه ظرفیت کاری دولت ضعیف است واین قضیه مردم را از دولت دورکرده است. ( خدا کند که عواقب این سخنان زاخیل وال برایش نقص نکند!)

رئیس جمهور اشارۀ سرسری به موضوع سری یعنی ایجاد"نهاد های موازی" از سوی خارجیان کرد. دولت واقعاً ازفعالیت نهاد های موازی درزمینه امنیت، اقتصاد وسایرامورترس دارد. ایجاد پلیس کمکی خود نوعی ادارۀ موازی است که می تواند به مشکل بزرگی درآینده بدل شود. اما به طورتعجب انگیزی مشاهده کردم که وزرای خارجه کشورهای وهمچنان شخص رئیس جمهوردرخصوص ایجاد"پلیس کمکی" چیزی نگفتند.

شعارآشتی با طالبان به چالش کشیده شد

ساعت چهارشنبه

راس موسن دبیرکل سازمان پیمان اتلانتیک شمالی (ناتو) درسخنرانی کوتاه خود گفت: ما وقتی ازافغانستان می رویم که وظایف خود را انجام داده باشیم. وی افزود: مسئولیت امنیتی به نیروهای دولت افغانستان مطابق به شرایط و وضع زمان حال برای آن ها سپرده خواهد شد.

موسن از"نقش حمایتی نیروهای ناتو" دردرازمدت خبر داد وگفت: ناتو تا این دم درافغانستان" قیمت گزاف پرداخته است وهیچگاه به طالبان اجازه نمی دهیم که حکومت منتخب را شکست بدهند ومثل گذشته برای خود پناه گاه امن درست کنند." این مسأله درسخنرانی هیلاری کلنتن نیز به شکل دیگری تکرار شد. راس موسن به مسایل مربوط به آشتی با طالبان وسهم دهی آنان درحکومت که تا کنون با دهل وکرنای تبلیغاتی دنبال می شود، هیچ اشاره ای نکرد. من فکرمی کنم که بحث نزدیکی یک طرفه با طالبان ازذهن کرزی قبلاً بیرون ساخته شده است.

چند وزیرومقام خارجی ( فکرمی کنم وزیرخارجۀ دنمارک وبانکی مون) شب گذشته به دلیل راکت پرانی طالبان نتوانستند درکابل نشست کنند ولاچارطیاره حامل بانکی مون به بگرام فرود آمد ولی هواپیمای حامل وزیرخارجۀ دنمارک بعد ازآن که اجازه فرود درازبکستان نیافت مؤقتاً درفرودگاه قزاقستان به زمین نشست. همین حالا گزارش رسید که چهارتن ازافراد طالبان درکابل که قصد داشتند کنفرانس کابل را اخلال کنند، کشته شدند.

 

 

 

بالا

دروازهً کابل

شمارهء مسلسل    ۱۳۷       سال شـــشم           دلو ۱۳۸٩  خورشیدی        فبوری ٢٠۱۱