کابل ناتهـ، Kabulnath













عکس هایی

مربوط به این پژوهش











بخش اول





























Deutsch
هـــنـــدو  گذر
قلعهء هــــنــدوان

همدلان کابل ناتهـ

باغ هـــندو
دروازهء کابل

 
 
 
 
 

پیشینۀ تاریخی باغ بابردرکابل

قسمت دوم

 
 
 
محقق محمد اکبر امینی - تورنتو
 
 

 

قبل از اینکه ببحث روی قست دوم این نبشته وارد گردیم میخواهم بگویم که ازذکرخسارات شدیدیکه باغ بابردرجریان جنگ میان گروپ های مسلح تنظیمی( 1992 -1993م.) دیده و نیزازشرح ترمیمات و بازسازی عناصر ساختمانی باغ بابرکه توسط پروژۀ کلتوری اغاخان وحفریاتیکه بکمک انستیتوت باستانشناسی المان؛ اخیرآ ( 2008 -2002 م.) صورت گرفته است بعلت اینکه عکس ها و گزارشات مفصل ومستند کافی درسایت های متعدد انترنتی وجود دارد؛ صرف نظر گردیده است که میتوان در مورد به آن سایت ها مراجعه کرد.

مطلب دیگری را که میخواهم واضح کنم این است که موضوعات تخنیکی و باستانشناسی این بخش از رسالۀ ( Kabul, the Bagh-Babur) تحقیق و نگارش خانم M.E.Sh.Parpagliolo)   ) ازنشرات IsMEO ، سال 1972 میلادی ترجمه گردیده است.خانم مذکور در بین سالهای 1965 تا 1966 م. تحقیقات کاملی باستانشناسی را از باغ بابر بعمل آورده است که در مورد میتوان به آن مراجعه نمود.

1 – اشجار، بته ها و دیزاین باغ :

   طوریکه قبلآ اشاره نمودیم دامنه یا نشیب غربی کوۀ شیردروازۀ کابل که باغ بابر درآن قسمت احداث گردیده است؛ در اول و قبل از اینکه باغ موجودۀ بابر در آن ساخته شود؛ مانند دامنۀ تمیم انصار شهدای صالحین و تفرجگاۀ خواجه صفا ( دامنۀ جنوبی وشرقی کوۀ شیردروازه) قبرستانی پراز درختان ارغوان ونقطۀ مرتفع خوش آب و هوای بود که بطور طبیعی از آب بارندگی های موسومی و یا ازآب چشمه یی مانند دیگر نقاط مرتفع جنگلی کوهی این شهر مستفید بود. احداث باغ زینتی به بزرگی باغ موجودۀ بابر مستلزم آب فروان همیشگی میباشد که تا قبل از احداث ( بالاجوی) همچو یک سهولت و امکان برای احداث و مشجر ساختن باغی آنهم به اصول باغ سازی اسلامی که آبشارهای مرتبه به مرتبه در خط مرکزی باغ؛ یکی از عناصر عمدۀ ساختمانی و خصوصیت اصلی باغ های اسلامی مذکور محسوب میگردید؛ در این نقطۀ مرتفع کوه میسر نبود.بنآ بطور قطع باید پذیرفت که بعد از احداث (بالاجوی) است که باغ بابر ساخته میشود و ازبرکت آب فراوان و همیشگی بالاجوی، شادابی، سرسبزی و حیات آن تضمین میگردد.

 نتایج حفریات اخیراز موجودیت قبرستان و بعضی از بقایای معماری مربوط تیموریان وتیکر های عصرغوری؛ در محل خیرمیدهد که گویا بقایای عمرانی مذکور دلالت بر موجودیت باغی ازعهد تیموریان در محل میکند. بادرنظرداشت آنچه گفته آمدیم میتوان نتیجه گرفت که دامنۀ باغ بابر، مانند دامنۀخواجه صفا، تفرجگاهی ترتیب داده شده بود که کردها، خیابان ها، صفحه هایکه مردم آنرا فرش وروی آن میله میکردند وشاید هم چشمه یی داشت. طوریکه گفتیم اگر باغی قبل از آمدن جلال الدین اکبر(1590م.) درمحل مذکور آباد میبود مؤرخین آن عصرحتمآ بمناسبت مدفون کردن جسد بابر؛ ازآن نام می بردند.

   سیاحینیکه در نیمۀ اول قرن نزدهم از باغ بابر دیدن کرده و بعضآ در آن سکونت داشته اند در یادداشت های شان از زیبایی و شادابی باغ سخن های گفته اند که همه خیال انگیز و رؤیایی می نماید.(عکس نمره 2).  این مشاهدین از انبوۀ درختان جسیم و قطور چنار؛ از قطار های منظم بلند و باریک درختان سرو؛ تعدادی از درختان توت و مثمر دیگر، بته هایی گلاب رنگارنگ، گل های لاله ، یاسمن و بته های معطر دیگر و ارغوان زار آن یاد ها کرده اند.

 باغ بابربا آن وضعیت شرح شده توسط سیاحین به جنگلی شباهت داشت که انبوۀ درختان معمروقدیمی وافراشتگی قامت درختان اش؛ شکوه و ابهت خاصی بباغ بخشیده بود و همه حکایت از گذشت زمان و روزگاران قدیمی وغرورهنری و سیلقۀ زیبا پسندی مردم با کلتور و آزادۀ کابل داشت که با عشق به گل و زیبایی به آن باغ هستی بخشیده بودند.

   مطابق یادداشت های راورتی  H.G.Ravrty ، مأسون C.Masson ، اتکلسن G.Atkinson، والتن W.I.A.Walton ، هونیک برگر، دانیل و دیگران که در عصر سلطنت تیمورشاۀ درانی و امارت امیر دوست محمد خان از باغ بابردیدن کرده اند؛ درختان طویل و عظیم الجسۀ چنار و درختان بلند و باریک سرو بدو طرف کانال آب ، ابشار ها و حوض های باغ که در خط مرکزی قرار داشت غرس شده بود. درختان چنار دیگر به اطراف حوض بزرگ ذخیره که در مرتبۀ دهم موقعیت داشت وامروز عمارت رستوران باغ درآن محل قرار دارد اخذ موقع کرده بود. همچنان درختان سرو بدو طرف سرک ها و خیابان ها غرس شده  بود.درختان میوه دار که بیشتر به هوای آزاد و نور آفتاب ضرورت دارد در داخل چمن های باز که فراخ و مربع شکل بود، جا داشت. پلان موجودۀ باغ بابر نیز تاکنون قسمآ این طرح ها را نشان داده میتواند.

   طوریکه قبلآ اشاره شده است مرتبه های باغ از ابتدای تأسیس و احداث باغ ازعهد جلال الدین اکبر وجود داشت که شاه جهان آنرا بصورت بهتر بازسازی نمود. در کتاب پادشاه نامه که شرح وقایع حیات شاه جهان میباشد در مورد مرتبه های باغ آمده است که طول باغ را پانصد گز و مرتبه های باغ را پانزده مرتبه  تعین نمودند که ارتفاع مرتبۀ اول از مرتبۀ پانزدهم سی گز بود.  قسمیکه تاکنون معلوم میشود هر کدام از مرتبه های باغ بتناسب وسعت و بزرگی اش به باغچه ها، چمن ها و کرد ها تقسیم شده است. باغ از بالا به پایین در خط وسطی خود بوسیلۀ کانال آب و آبشارهای مرتبه به مرتبۀ؛ بدو حصۀ مساوی جدا شده که به خوبی طرح متناظرگرافیک  و هندسی باغ سازی اسلامی عصر تیموریان و بابر را که دراکثرمیناتوری ها از باغ های آن اعصاردر هرات، کابل و سمرقند دیده میشود، نشان داده میتواند. معلومات مفصل در مورد اینگونه باغ ها و چهار باغ ها را از کتاب مشهور ( ارشادالزراعه) تألیف قاسم بن یوسف ابوالنصر هروی که معاصر ظهیرالدین محمد بابر است بدست آورده میتوانیم.

  دراین کتاب که تقریبآ تمام باغ های عصر آن مطابق و به پیروی از دساتیر و رهنمود های آن ساخته شده، شرح مکملی در مورد اندازه  و سایزباغ ها و چهار باغ ها، ترتیب و تقسیم بندی مرتبه ها ، باغچه ها، چمن ها، کردها و اینکه چه نوع درخت، گل، بته و علف در کجای باغ، به چه تعداد و اندازه غرس و کاشته شود؛ باغ و چهار باغ ها چه شکل داشته باشد؛ حوض ها و آبشار ها و عمارات داخل باغ درکدام قسمت باغ آباد گردد؛ آمده   دساتیر و رهنمایی های عملی بدسترس خوانندگان قرار داده شده است.

  از معلومات داده شده در کتاب مذکور بر می آید که طرح ساختمان باغ های تپیک کلاسیک اسلامی اعصار الغ بیگ ، بابر و اولادۀ وی در کابل و هند ؛ طرح بخصوص و متناسبی بود که پلان آن از روی قوانین هندسی بصورت گرافیک و متناظر؛ ابتدا درروی یک پارچه ( کاغذ و غیره) ریخته و بعدآ از روی نقشه در ساحه تطبیق میگردید. در این نقشه ها تمام تقسیمات جریان آب، کرد ها، چمن ها، باغچه ها، سرکها،  حوضها، غرس نهالها، بته ها، گلها، موقعیت عمارت و غیره و غیره  از روی اصول معلوم و واقعیت های حسابی، هندسی وعلم زراعت که در آن عصر بسیار پیشرفت کرده بود؛ تعین میگردید

   باید متذکر شد که ازعصر بابر تاکنون بنابر تغیرات در اقلیم کابل ، تغیرات زیادی در وضع درختان باغ بابر وارد آمده است:

 اقلیم کابل مربوط بیک خط باریک منطقۀ حرارت معتدله میباشد که در آن طوریکه خود بابر میگوید مناطق سرد و گرم آن نزدیک بهم قرار دارد.( از شهر کابل در یک روز میتوان بجای رسید که در آنجا برف برای همیشه موجود است و در ظرف دو ساعت میتوان بجای رفت که در آنجا برف نمی بارد). بطور عموم گفته میتوانیم که اقلیم کابل از نوع و تیپ مدیترانه یی و مناطق نزدیک به آن میباشد.

  اقلیم کابل از زمان بابر تا کنون بنا برعوامل متعددی به اندازۀ زیادی تغیر کرده است: ازبین رفتن جنگلات اصلی دور و پیش باغ بابر بنا برعوامل مختلفی صورت گرفته که کمبود و فقدان درختان، خود اقلیم را به حالت بدی تغیر داده است. زیادشدن مقدار کاربن دای اکساید در اتموسفیر زمین؛ گرم شدن حرارت زمین؛ کم شدن مقدار وسطی بارندگی برف و نبود آن در ارتفاعات بلند نزدیک شهر کابل عوامل مهمی در تغیر اقلیم بوده و این مسألۀ عالم شمول عصر ماست که در نتیجۀ آن آب دریا ها کم و کمتر شده، سطح آب های زیر زمینی پایین و پایین تررفته و یک اقلیم خشک بوحود آمده است.عوامل مذکورعمدتآ بالای درختان و نباتات کهن تأثیر کرده و اکثر آنرا از بین برده است. درختانیکه بیشتر از همه در کابل متأثر شده و ضرر دیده است درختان چنار ، سرو و ارغوان بوده که اکثرآ ناپدید گردیده است. لیکن درخت توت که نسبت به هر درخت دیگر در برابر شرایط ناهمگون اقلیمی مقاومت کرده میتواند از این سبب خود بخود به هر جا انتشار یافته ولی باآنهم یک تعدادی از این درختان در باغ بابر خشکیده و مرده است. بابر مینویسد که تنها در داخل شهر کابل بتعداد سی ودو نوع مختلف گل لالۀ وحشی را حساب کرده بود که امروز اثری ازآن درکابل و مناطق دور و نزدیک آن دیده نمیشود. همین قسم بسیاری از درختان کهن چنار، سرو، ارغوان ، بته ها و گل های قدیمی باغ بابر از میان رفته و نا پدید شده است. دو چنار قطور و جسیم از همان سالهای اول احداث باغ بابر تا این اواخر درنزدیکی های عمارت رستوران باغ مذکور زنده مانده و قراراظهارات سیاحین از جملۀ همان چنار های بود که بر حوض مرتبۀ دهم باغ سایه افگنده بود. ازسرنوشت این دو چنار کهن سال اطلاعی ندارم.امکان دارد که در جریان جنگ های سال های 1992- 1993 م. که هستی باغ بابر بتاراج رفت این دو درخت چنار نیز برای سوخت قطع و از بین برده شده باشد.

آب های ایستاده و نیزار های کابل که تا هفتاد ، هشتاد سال قبل نیز قسما باقیمانده بود و نیز گزارش مؤلف کتاب (حدودالعالم) درمورد هفت صد فیل جنگی سلطان محمود غزنوی که علوفه و خوراکۀ فیل های مذکور از کابل تهیه میگردید؛ در مقایسه با وضع کنونی اقلیمی کابل؛ از تغیر فوق العاده زیاد اقلیم کابل تصویری بدست میدهد که اصلآ باور آن مشکل می نماید. 

2 – آب باغ بابر :

   آب باغ بابر طوریکه قبلآ نیز اشاره رفت از طریق (بالاجوی) تهیه میگردید که این جوی، آب دریای کابل را از حصۀ چهل دختران (چهاردهی) ، در امتداد بلندی های کوۀ ( شاه کابل) به بالاحصار کابل میرساند و طبق اظهارات بابر؛ بالاجوی در عصر سلطنت کاکایش ( الغ بیگ میرزا) پادشاۀ مستقل کابلستان ( نیمۀ دوم قرن پانزدهم میلادی) توسط ( میرزا ویس اتکه) که در عمرانات شهر کابل خدمات شایانی نموده حفر و احداث گردیده است.

مرقد میرزا ویس اتکه که (ویسل آباد) کنونی کابل بنام وی مسمی می باشد وحق بزرگی برگردن مردم کابل دارد، در زیر گنبد خشتی در دامنۀ شهدای صالحین کابل واقع میباشد که گنبد یا آبدۀ مذکور بنام ( زیارت سه اغر) مشهور است. این آبدۀ مهم فرهنگی و تاریخی بحالت زار و ویرانی درآمده است که امید پروژۀ کلتوری آغاخان هرچه زودتر به ترمیم مرقد این شخصیت برجستۀ فرهنگی تیموریان کابل اقدام نماید.

   آب بالاجوی از زیر دیوار جنوبی عمارت حرمسرای باغ بابر واز روی صفحه یا برندۀ منزل اول سمت شرقی آن میگذرد. بعداز خارج شدن ازعمارت حرمسرای؛ به مرتبۀ دوازدهم داخل باغ میرسد که قبلآ در حوض  بزرگی که در مرتبۀ  دهم  باغ قرار داشت ذخیره و یک مقدار آن از جوی و آبشار های خط مرکزی باغ سرازیرمیگردید و بعد از گذشتن ازوضوخانه های کاروانسرای باغ، دوباره به دریای کابل میریخت. آب اضافی از باغ بابرخارج شده  راه خود را بطرف بالاحصارازطریق گذرگاه،  قلعۀ هزاره های چنداول، خواجه صفا و درخت شنگ در دامنه های بلند کوۀ شیردروازه، پیش میگرفت که حفریۀ یا مجرای جوی مذکور در بسیاری از قسمت های کوه تا کنون بحال خود سالم باقی مانده است.

 بعد از انتقال ارگ از بالاحصار به محل موقعیت کنونی اش توسط امیرعبدالرحمن خان ؛ بالاحصار کابل به موسسات نظامی افغانستان سپرده و از اهمیت بالاحصار نسبت به سابق تا اندازۀ زیادی کاسته شد.ازآن ببعد بود که آب بالاجوی آهسته آهسته و بتدریج کم وکمتر به باغ بابر و بالا حصار میرسید. تقریبآ هشتاد سال قبل بود که بتدریج بالای مسیر جوی مذکور درحصۀ قلعۀ ( تنی کوت) و(چشمۀ علی ملنگ) در نزدیکی های باغ چهلستون، منازل مسکونی خودسرانه اعمار گردید. ولی با آنهم آب کماکان بوسیلۀ پهره دارانیکه بمنظور نظارت آب و انتقال آن به بالاحصار از طریق مقامات نظامی آنجا فرستاده می شد به صد مشکل تا بالاحصار و ضمنآ باغ بابر می رسید. اما این مشکل روز به زور بالاگرفت تا اینکه مقامات ذیصلاح نظامی آنوقت بالاحصار، غرض رفع مشکل خود از این ناحیه به حفر چاۀ عمیق درداخل بالاحصار اقدام ورزیدند که از آن وقت ببعد نه کسی بسراغ آب بالاجوی رفت و نه آبی تا به امروز به بالاحصار وباغ بابرراه یافت. باین ترتیب باغ مذکور از(حق آبۀ) دایمی و تاریخی اش محروم گردید که درنتیجه ، آن باغ شاداب و دارای درختان کهن سال و بته های قدیمی، رفته رفته بیک محیط فاقد درخت و شادابی مبدل گشت و در معرض فنا و نیستی حتمی قرار گرفت.

راورتیH.G.Ravrty  که در زمان سلطنت تیمورشاۀ درانی بکابل آمده بود ضمن شرح جیوگرافی کابل مینگارد که یک قسمتی از آب دریای لوگر از آن جدا و بباغ بابر آورده شده است که این آب بمقدار کافی و به اندازۀ است که میتواند بتعداد چهار عدد آسیاب را به حرکت درآورد.لیکن تیمورشاۀ درانی سه برچهار حصۀ آنرا گشتانده و به حرم سرای خود انتقال داده است.( رسالۀ باغ بابر به زبان انگلیسی؛ همانجا) این تعبیر محقق و روشن نیست. چنانچه چارلس مأسون که بعد از راورتی در زمان امیر دوست محمد خان بکابل آمده است دراین مورد گزارش میدهد که شاخۀ جداشده از دریای لوگر واضحآ برای اهداف دیگرگشتانده شده بود و قسمیکه معلوم است چهارجوی جدا شده از دریای لوگربطرف کابل جاریست که هیچ یک از آن به باغ بابر رسیده نمیتواند. جوی های مذکورعبارت اند از:

1-: جوی کمری که از سمت راست دریای لوگر از حصۀ قلعۀ عباس قلی، یا قشلاق، بسته شده و در دامنه های کوۀ سحاک بطرف قریۀ سحاک وقلعۀ میاخیل جاری شده تا قریۀ کمری و حسن خیل میرسد.

2 -: جوی شیوکی است که آنهم از ساحل راست دریای لوگر از حصۀ (سنگ نبشته) بسته شده بطر ف قریۀ شیوکی تا نه برجۀ شیوکی میرسد.( بقول محترم شاه محمود محمود در مقالۀ« نهر های شهر کابل» دوجوی ایکه از ساحل راست دریای لوگر جدا میشود اگر غلط نکرده باشم تا حصۀ بت خاک و شینه میرسد.).

3-: جوی ده یعقوب است که آن نیز از سنگ نبشته لیکن از ساحل چپ دریای مذکور بسته شده قلعۀ حسن خان بالا و پایین را آب میدهد.

4-: جوی پادشاهی است که امتداد آن در حصۀ چمن حضوری و مقابل بالاحصار بنام جوی پل مستان یاد میگردد. این جوی نیز از ساحل چپ دریای لوگر از حصۀ سنگ نبشته بسته شده و به امتداد قریۀ ولایتی ، بینی حصار و قلعچه به امتداد سرک اسفلت شدۀ کابل – لوگر جریان داشته و در حصۀ پل محمود خان به دریای کابل میریزد که در مواقع کم آبی و تابستان آب جوی مذکور در داخل دریای کابل به بند آب جوی اجمیل رهنمون شده یکه توت و قریۀ اجمیل و غیره نقاط را آب میدهد. قسمیکه ملاحظه میشود این چهار جوی از دریای لوگر بطرف شهر کابل جاریست که هیچ یک از آن به باغ بابر رسیده نمیتواند.  

   در سال های 1350 – 1351 ش. که ریاست بلدیه یا شاروالی وقت کابل کار احیای مجدد باغ بابررا روی دست گرفت؛ طوریکه قبلآ تذکر رفته است بعوض اینکه بفکر باز کردن مجرای (بالاجوی) واحیای حق آبۀ دایمی آن گردد بحفر چاۀ عمیق بحیث یک تدبیر عاجل و مؤقتی در داخل باغ اقدام ورزید و یک واتر پمپ بقطر چهار انچ به آن نصب نمود که آب را از طریق یک پایپلین چدنی به مجرای سابق نزدیک مسجد می فرستاد تا از آن نقطه ذریعۀ جویه ها به ذخیره گاه ها یا حوض های آببازی انتقال داده شود. آب این چاه بتناسب ضرورتیکه در باغ به آن دیده میشد بسیار کم و ناچیز بود و برای آبیاری تمام ساحۀ باغ کفایت نمیکرد وازهمین سبب قسمت زیادتر باغ لامزروع و خشک باقی مانده بود.

چاۀ عمیق مذکور بعد از چند سال به نسبت ریگ دادن و پایین رفتن سطح اب های زیرزمینی از استفاده باز ماند . تا اینکه چاۀ عمق تردیگری درپایین ترین نقطۀ باغ که با دریای کابل اضافه از چند متر فاصله نداشت کشیده شد که عمق آن به 25 متر میرسید و به یقین که در جریان ترمیمات پروژۀ آقاخان چاۀ عمیقتر دیگری در باغ کشیده شده است تا آب مورد نیاز باغ را مرفوع کرده بتواند.

   واقعیت موجود در شهر کابل نشان میدهد که به علت کم شدن مقدار وسطی بارندگی و نبودن برف های دایمی در ارتفاعات بلند شهر کابل و اطراف آن که خود بنابر کم شدن جنگلات و درختان در این ساحات و نیز عوامل دیگر جهان شمول بمیان آمده ؛ آب دریا ها سال بسال کم و کمتر شده، سطح آبهای زیرزمینی پایین و پایین تر رفته است که این امر تهیه و استخراج آب از طریق چاه های عمیق را برای باغ بابر مورد سوال قرار میدهد که در آینده تا چه مقدار آب را از طریق این چاه های عمیق استخراج کرده خواهیم توانست؟ بادرنظر داشت نکات فوق الذکر گفته میتوانیم که حفر چاه های عمیق پی در پی، راۀ حل دایمی مشکل آب باغ بابر بوده نمیتواند ؛ در هر حال باید کوشید تا مسیر بالاجوی را دوباره باز کرد و بمصداق ضرب المثل مردم کابل که میگویند: « درجویکه آب رفته باز خواهد رفت.» آب را باز از دریای کابل بباغ بابر آورد که این کار آنقدر مشکل نخواهد بود. امید پروژۀ آغاخان درمورد این پیشنهاد حقیر فقیر (نگارنده) فکری نماید.

3 -: کانال آب،آبشارها وحوضهای خط مرکزی باغ بابر:

   یکی از عناصرعمدۀ ساختمانی باغ بابرکه ازبدوی تأسیس باغ ( 1590 م.) در خط مرکزی باغ از بالا به پایین وجود داشته است؛ عبارت از کانال کم عرض آب، آبشار های مرتبه به مرتبه و حوض های مربوط به جوی یا کانال مذکور میباشد. نتایج حفریات اخیر عرض جوی مذکور را هفتاد سانتی متر وانمود کرده است.

 مطابق متن پادشاه نامه که نقل آن در قسمت اول این مقاله آورده شد؛ جوی مذکور بصورت آبشار باریک و کم عرضی بود که از مرتبۀ دوازدهم باغ بطرف پایین الی مرتبۀ اول باغ از مراتب باغ سرازیر میگردید و بعد از گذشتن از اطاق های کوچک ( وضوخانه) های کاروانسرای که در اتصال به دیوار احاطۀ غربی باغ آباد شده بود دوباره به دریای کابل میریخت. مجتمع ساختمانی مذکوردراول بصورت آبشار های پی در پی بدون حوض بود که مواد پخته ( سنگ و آهک) در ساختمان آن بکار نرفته بود.

 در سال  1607 م. ( 1016 ق.) زمانیکه که جهانگیر بنای عمرانات جدیدی را در باغ بابر روی دست گرفت؛ کانال یا آبشارمذکور را بحال خود رها کرد و معلوم میشود که جوی و آبشار های مذکور بحالت خوب حفاظتی قرار داشت که ضرورتی به ترمیم آن احساس نمی شد.

 در سال 1646 م. زمانیکه شاه جهان بار اول بکابل می آید سفارش احداث عمارات با شکوهی را که درخور زندگی شاهانۀ وی بوده بتواند درباغ های کابل مخصوصآ (اورته باغ ) و ( باغ مهتاب) میدهد و خود بعلت مصروفیت های نظامی اش کاری بیشتر از این حد کرده نمیتواند و دوباره به هند برمیگردد.

 در سال 1059 ق. حینیکه شاه جهان بار دوم بکابل آمد بقول مؤلف کتاب ( شاه جهان نامه) که به (عمل صالح) موسوم است ؛ تعدادی ازعمارات سفارش شدۀ وی در باغ های کابل تکمیل و تعدادی هم در شرف اکمال بود. به گزارش مؤلف کتاب ( پادشاه نامه) درهمین سفر دوم بود که شاه جهان به بازسازی بعضی از عناصر ساختمانی باغ بابر و تأسیسات جدید درآن می پردازد ومعلوم میشود که کانال یا جوی آب و آبشار های آن که در خط مرکزی باغ قرار داشت؛ بعد از گذشت تقریبآ شصت و یک سال، بقول مؤلف کتاب ( پادشاه نامه) مندرس گشته بود و شاه جهان همه مجتمع ساختمانی مذکور را سراز نو بصورت اساسی و پخته از سنگ و آهک می سازد و همه را از بالا تا پایین به حاشیۀ سنگ مرمر مزیین میکند. چیزی دیگری که شاه جهان در این سیستم اضافه نمود سه عدد حوض بزرگ میباشد که در مرتبه های دهم، نهم و اول باغ مزیین به حاشیۀ سنگ مرمر جدیدآ ساخت که آز آن همه مجتمع ساختمانی صرف حوض مرتبۀ اول تا قبل از ترمیمات اخیر پروژۀ آغاخان باقی مانده که آنهم با خاک و گل متناسب با سطح اراضی باغ پروهموار گردیده بود.

طوریکه قبلآ اشاره نمودیم بعد از آنکه امیر عبدالرحمن خان مقر امارت و سلطنت افغانستان را از بالاحصار کابل به محل موقعیت موجود آن درنزدیکی های ده افغانان کابل انتقال داد و بعد از آن؛ مقامات نظامی مستقر در بالاحصار غرض تهیۀ آب به حفر چاۀ عمیق در داخل صحن بالاحصار اقدام نمودند؛ دیگر کسی بسراغ آب بالاجوی نرفت و زمانیکه مردم فرصت طلب ومفت خوار از موقع استفاده کرده در حصۀ قریۀ (تنی کوت)  و (چشمۀ علی ملنگ) چهلستون بالای مسیر بالاجوی منازل خود سرانه اعمار و مسیر آب را بطرف باغ بابر قطع کردند ؛ باغ بابراز حق آبۀ دایمی و تاریخی خود محروم شد و بعلت نبود آب در باغ ، سیستم جوی و آبشار های پی در پی خط مرکزی باغ کاملآ مندرس گردیده رفت وبصورت یک ساختمان بی فائیده و عبث به نظر مقامات مسؤل حکومت های بعدی درآمد. از اینرو زمانیکه امیر عبدالرحمن خان از سفر اروپایش باز گشت و باغ های را به سبک باغ سازی مدرن اروپایی درنقاط مختلف کشور احداث و مشجر نمود؛ با اعمار تعمیر رستوران باغ بابر برفراز حوض مرتبۀ دهم باغ، برای اولین بار از اهمیت عنصر عمدۀ ساختمانی باغ کلاسیک اسلامی آرامگاۀ بابر کاست و آن سیستم ساختمانی را کم بها جلوه داد. تا اینکه بعد ها در عصر سلطنت نادر خان متباقی حصص مجتمع ساختمانی  جوی و آبشار های پی درپی خط مرکزی باغ را که از مرتبه نهم الی مرتبۀ اول باغ آباد مانده بود؛ نیز از میان برداشتند و بعوض ان مجتمع ساختمانی پته زینه ها و حوض های دارای فواره های سنگی را به سبک باغ سازی مدرن اروپایی اعمار نمودند.

   در ترمیمات اخیریکه بوسیلۀ پروژۀ آغاخان صورت پذیرفت است تمام مجتمع ساختمانی پته زینه ها و فواره های سنگی خط مرکزی که درعهد سلطنت نادرخان ساخته شده بود دوباره از میان برداشته شد و بجای آن ؛  جوی و سیستم آبشار های پی در پی و حوض های مربوط؛ بشکل اولی عصر شاه جهان از سنگ مرمر جدیدآ احداث گردیده است.

 تحقیقاتیکه درسال های 1965 تا 1966 م. توسط خانم M.E.Sh.Parpagliolo در باغ بابر صورت گرفته است نشان میدهد که بقایای ساختمانی دریک خط مستقیم شرقآ وغرقبآ در خط مرکزی باغ بابروجود دارد که ازمرتبۀ دوازدهم باغ درست از خط زیرین وسط مسجد شروع شده بطرف پایین الی مرتبۀ اول مقابل دیوار شرقی عمارت کاروان سرای و وسط آن میرسد و از وسط کاروانسرای عبور می نماید. بنظر وی بقایای ساختمانی مذکور با مجتمع ساختمانی کانال آب، آبشار ها و حوض های شاه جهان مطابقت میکند که بوسیلۀ امیر عبدالرحمن خان و سپس نادر خان ا ز میان برداشته شد.

از روی این بقایای ساختمانی ثابت میگردد که مجتمع ساختمانی کانال آب، آبشارها و حوض های شاه جهان در یک خط مستقیمیکه سمت ( مکه) را داشت واقع بود و با خط مرکزی کنونی باغ که درخط مذکور فعلآ ( زمان نگارش این نبشته) مسجد، عمارت رستوران، جوی آب و آبشار ها پی درپی بازسازی شدۀ جدید ، قرار دارد، منطبق بوده است.

   حوض بزرگی را که شاه جهان در مرتبۀ دهم باغ درزیر آبشاری احداث کرده بود اکثر سیاحین بنام حوض ذخیره یاد کرده و اضافه داشته اند که این حوض ذریعۀ چنار های قطور و جسیمی احاطه شده و درختان مذکور بر آن سایه افگنده است. در موقعیت ایکه این حوض تثبیت میگردد امروز عمارت رستوران باغ بابر قرار میگیرد. مقایسۀ دو عکس نمره 3 و 4 تقریبآ صحت این مطلب را ثابت میسازد. عکس نمبره 3 در سال 1844 م. نقاشی و توسط ( وا لتن) به نشر رسیده است که خیمۀ یکی از سیاحین بنام (مجر تامسن) را در کنار حوض مذکور نشان میدهد. در پسمنظر این حوض؛ برج توپ دهمزنگ و خط بالایی یا مرسوم کوۀ شیردروازه در حصۀ گذرگاه بوضاحت دیده شده میتواند که امروز نیز در پسمنظر عمارت و سمت شمال آن به عین شکل قرار دارد؛ معلوم شده میتواند که عمارت رستوران درست در جای حوض ذخیرۀ مذکور بعدآ آباد گردیده است. چنانچه تا این اواخر چند چنار بزرگ و قطوریکه به حوض سایه افگنده بود دراطراف نزدیک عمارت رستوران باقی مانده که موقعیت حوض مذکور را در جای عمارت رستوران تعین نموده میتوانست.

   مطابق گزارش سیاحین ؛ جریان آب در آبشار های باغ بعد از احداث عمارت رستوران قطع بود وعلت آنهم عدم موجودیت ذخیرۀ کافی آب که درحوض بزرگ مرتبۀ دهم تجمع می نمود بوده است. چنانچه (مستر پرهات) که در سال 1927 م. از باغ بابر دیدن بعمل آورده است مینویسد که صرف بعضی از خرابه های کانال و آبشار ها و حوض ها و تعدای از درختان کهن چنار چیز قابل وصفی در باغ باقی نمانده است.

   . اگر گزارش سیاح مذکور را در نظر بگیریم و آنرا صحت بدانیم پس مجتمع ساختمانی کانال آب، آبشارها و حوض های خط مرکزی باغ که در عصر شاه جهان بازسازی گردیده بود تا عهد سلطنت نادر خان قسمآ در باغ موجود بوده وروایات ذکر شده مبنی براینکه سیستم مذکورکلآ توسط امیرعبدالرحمن خان از میان برداشته شده است درست بوده نمیتواند. قسمیکه قبلآ اشاره کردیم امیرعبدالرحمن خا ن صرف حوض مرتبۀ دهم باغ را از بین برده و عمارت رستوران باغ بابر را در محل موقعیت آن احداث کرده است. چون جریان آب در سیستم کانال آب، آبشار ها و حوض های خط مرکزی باغ بعد از اعمار تعمیر رستوران باغ ، قطع  و بقول سیاح مذکور، آن ساختمان ها همه بحالت خرابی و ویرانی درآمده بود از این سبب در جریان ترمیماتیکه درعصر نادر خان در باغ صورت پذیرفته است سیستم مذکور کاملآ از میان برداشته شده و بجای آن سیستم پته زینه ها با حوض های فواره دار سنگی درخط مرکزی باغ اعمار گردیده است که آن همه درجریان ترمیمات پروژۀ آغاخان از باغ بابر، دوباره از میان برداشته شد و مجتمع ساختمانی جوی آب، آبشارها و حوض های مربوط ، از مرتبۀ نهم باغ به پایین بشکل اولی و اصلی آن که بعضی اوقات آب نیز در آن جریان میداشته باشد ؛ احداث گردیده است. باید فراموش نکرد که در اصل جوی و آبشار های خط مرکزی از زیر مسجد از مرتبۀ دوازدهم باغ شروع میشد و چون عمارت رستوران در مرتبۀ دهم بر مسیر آن آباد گردیده بنآ مسیر جوی و ابشار های مذکور از پیشروی عمارت رستوران به بالا تا زیر مسجد از بین رفته است.

   چارلس مأسون درسال های 1832 تا 1838 م. در مورد باغ بابر وموقعیت سرک در آن گزارش میدهد که زمین باغ بابر به تیراس ها (مرتبه ها) قرار گرفته یکی بالای دیگر و در مرکز ذریعۀ پته زینه های صعودی بهم وصل و درهرطبقه یک قطعه زمین درختان چنار و یا نوع درختان دیگر است. بسمت چپ طبقۀ بالایی یک گروپ ازعین درختان عظیم الجسه قرار دارد که یک ذخیره گاۀ آب را محاط کرده و برآن سایه افگنده است. جاده و خیابان اصلی ازغرب به شرق به طبقات بالا رفته و قطار درختان سرو به امتداد سرک مذکور رهنمون شده ؛ ریزش آب از آبشار ها از بالای نشیبی مرتبه ها صورت میگیرد. تانک یا ذخیره گاۀ  آب ذریعۀ یک جوی مملو میگردد که از طرف خود بابر یادداشت گردیده و این همان یک جوی است که قرار گفتۀ بابر در زمان الغ بیگ میرزا کاکایش ذریعۀ ( ویس اتکه) ساخته شده بود.

از این تفصیل برمیآید که جاده به امتداد آبشار تمدید یافته  لاکن ذریعۀ قطار درختان سرو از آن جدا شده بود. یعنی صعود و بالا رفتن به مرتبه های باغ از سمت راست ( جنوب) کانال و آبشار ها صورت میگرفت. بنآ آبشار ها بخط مرکزی باغ موقعیت گرفته و شروع خیابان و سرک در سمت راست آبشار ها، موقعیت راۀ دخولی به باغ را توجیه میکند که درآمد و یا دروازۀ دخولی باغ احتمالآ درطرف جنوب کاروانسرای درحصۀ باغچۀ (میر نشان آغا) بوده باشد که در مقابل خیابان (سرک پته زینه دار داخل باغ) قرار میگیرد. چنانچه تا به امروز بقایای تهداب های سنگی بطول صد متر بطرف راست ( جنوب) خط مرکزی بصورت یک دیوار سنگی دیده میشود که محتملآ دلالت به پته زینه های متذکره کرده میتواند. این تفصیل مأسون در حقیقت شرح کانال آب، آبشار ها و حوض های شاه جهان میباشد به اضافۀ موقعیت سرک بسمت راست یا جنوب آن.

  گزارشاتیکه در بین سالهای3 183 تا9 183 م. توسط J.Atkinson در مورد باغ بابرداده شده از موجودیت آبشاردرپهلوی مسجد خبر میدهد که موازی بسمت مکه بوده است. تهداب های سنگی که در بالا از آن ذکر شد بعین خط قرار دارد که میتواند به آن دلالت کند. لیکن مسألۀ ارتباط آن را با کاروانسرای و نیز حوض بزرگ در پیشروی کاروانسرای که بقایای آن تاکنون موجود است، حل کرده نمیتواند. زیرا کاروانسرای و حوض مذکور در خط مرکزی زیر مسجد قرار دارد.

خانم  M.E.Sh.Parpagliolo از روی نقشه های هوای باغ بابر اظهار میدارد که خطی از باغ از میان رفته و بسمت دیگر آن سرک پیاده رو آورده شده است که به مدخل بالایی باغ منتهی میگردد.لیکن بیک زاویۀ متفاوت نسبت به لین و خط مرکزی فعلی که سمت مکه را دارد.

در این نقشه های هوایی بقایای یک ساختمان بخصوص دیده میشود که بعقیدۀ موصوف احتملآ تهداب های دروازۀ بزرگی بوده که از طرف شاه جهان سفارش اعمار آن داده شده بود. تمایل این بقایای ساختمانی بخط مرکزی و موازی به آن میباشد و این حقیقت را میرساند که کانال آب و آبشار های آن از مرتبۀ دوازدهم از پهلوی مسجد شروع شده و تا آخرین حوض آب بازی لیول اول باغ در پیشروی دروازۀ ورودی که بطرف جنوب کاروانسرای و شرق باغچۀ میرنشان آغا قرار داشته، میرسید.

گزارشات و تحقیقات فوق الذکر بصورت الترنتیف های متفاوت چگونگی موقعیت کانال آب، آبشار ها و حوض های باغ را در عهد شاه جهان و یا قبل از آن در عهد جلال الدین اکبر که در باغ آباد بود نشان میدهد و فاکت های قابل مناقشه را در زمینۀ احیای مجدد کانال آب، آبشار ها و حوض های باغ بابر درصورتبکه خواسته باشیم آنرا دوباره احیا سازیم تا اندازۀ روشن ساخته میتواند. واقعیت این است که باغ بابر یکی از باغ های تپیک اسلامی میباشد که بصورت گرافیک و متناظر از روی اصول و قواعد حسابی و هندسی دقیقی طرح ریخته شده است که از حصۀ وسط شمالآ – جنوبآ بدو حصۀ کاملآ مساوی تقسیم گردیده بود که کانال آب، آبشار ها و حوض های باغ درست در همین خط مرکزی و با در نظرداشت مرقد بابر همه رو به قبله بود. پس گفته میتوانیم بقایای ساختمانی طویلیکه شرقآ – غربآ از روی نقشه های هوایی بنظر میرسد و یا به اثر حفریات کشف گردیده همه بقایای خیابان (سرک) های پته زینه داری بوده که در مواقع مختلف در سمت راست و یا جنوب خط مرکزی باغ که در آن فعلآ جوی کم عرض آب، آبشارها و حوض های مربوط قرار دارد؛  احداث شده بود.(عکس نمره 15 )

4 - : عمارت کاروانسرای باغ بابر :

مطابق هدایات شاه جهان میبایست دروازه یی با قبه های مطلا و کاروانسرای( چوکی مربع) در اتصال به دیوار احاطۀ غربی باغ بابراعمار میشد. درست معلوم نیست که آیا دروازۀ مذکور ساخته شد و یا صرف تهداب های آن مانده شد ولی باتمام نرسید . چه نقشه های هوایی و نیز گزارشات بعدی در مورد آن گنگ میباشد. اما عمارت کاروانسرای که در متن کتاب پادشاه نامه ازآن به اسم (چوکی مربع ) که یک ضلع آن دیوار احاطۀ باغ و سه جانب دیگر آن حجره ها میباشد یاد گردیده است؛ طوریکه نقشه های هوایی و نتایج حفریات اخیر نشان میدهد تا این اواخر دردیوار های خارجی خود باقی مانده بود که بصورت یک حویلی مربع شکل در قسمت غرب باغ در اتصال به دیوار احاطۀ آن بطرف جنوب دروازۀ غربی کنونی باغ موقعیت داشت که حوض مرتبۀ اول باغ در مقابل دیوار شرقی کاروانسرای مذکور و وسط آن قرار میگرفت.

طبق گفته موسپیدان شهر کابل احاطۀ کاروانسرای در زمان امیر عبدالرحمن خان دست کاری شد وملحقات جدیدی درآن آباد گردید که از آن جمله بقایای خرابۀ یک حمام و چندین سوراخ بیت الخلا در دیوار احاطۀ باغ تا قبل از ترمیمات پروژۀ آغاخان باقی مانده بود. طبق روایات دراین وقت حویلی کاروانسرای مذکور به هرچهار سمت خود دارای اطاق های ارسی داری بود که خادمین حرمسرای و محافظین باغ در آن بود و باش داشتند.( پلان باغ بابر دیده شود).

 در جریان ترمیمات پروژۀ آغاخان ( 2005 م.) بمنظور احیای مجدد کاروانسرای؛عمارت حویلی دار دو منزله بصورت پخته و اساسی در محل موقعیت کاروانسرای مذکور از نو احداث گردیده است که ازآن بحیث یک موزیم اتنوگرافی از زندگی بابر و اولادۀ وی کار گرفته میشود.

5 -: آرامگاۀ بابروقبوردیگردرباغ بابر:

قسمیکه گفته آمدیم بابردرسال 1530 م.( 937 ق.) در آگره وفات نمود. جسد وی تا اواخر سال 1539 م. مطابق 946 ق. درهمان جا در ( حرم باغ) آگره مدفون بود. تا اینکه بی بی مبارکۀ یوسفزایی ( زن افغان بابر ) بقایای جسد وی را بکابل انتقال داد و با سنجش قرین به حقیقت در اوایل سال 1540 م. در دامنۀ  غربی کوۀ شیردروازه که قبرستان و ارغوان زار زیبا و محل مورد نظر خود بابر بود؛ مدفون کرد.

 بابر هنگامیکه در گرمای طاقت فرسای هند در بستر مرگ افتاده بود یاد کابل زیبا و برف های نقره فام، باد ملایم تنگی گذرگاه که به (کوره گاه) یعنی معبر جریان بادهای سرد مشهور است و دیگر زیبایی های طبیعی آن وی را سخت زیر تأثیر آورده بود؛ وصیت نمود تا جسد اش را بعد از مرگ به کابل انتقال دهند و دردامنۀ کوۀ گذرگاه در نقطۀ مرتفعی مدفون سازند تا شمال سرد ( کوره گاه) که ازروی برف های دایمی کوه های پغمان برمیخاست به قبراش بوزد. روی این منظور خواهش کرده بود تا برفراز مرقد اش مقبره یا گنبدی اعمار ننمایند تا به زعم او مشت خاک وجود اش هم ازعطر دلاویز گلهای کابل زمین ، نسیم ملایم و فرحت بخش، برف های نقره فام و مناظر زیبای طبیعی کابل در دل تاریک گورشاد باشد و حظ ببرد. روی این منظور بقایای جسد بابر را در محل موقعیت کنونی قبراش که نقطۀ مرتفعی رو به قبله و رو به کوه های پوشیده از برف های دایمی پغمان است و در معرض تند باد سرد کوره گاه قرار دارد؛ دفن کردند و قبر وی را باساس فرمایش و وصیت خود ش؛ بصورت یک قبر عادی فقیرانه؛ بدون لوحه سنگ، ضریح، چپوتره یا سایبان ومقبره ؛ ترتیب دادند و رها کردند.

 محلیکه مرقد بابر درآن قرار گرفت در زمان مدفون کردن جسد اش قبرستان قدیمی و ارغوان زار طبیعی بود که باغی درآن محل وجود نداشت. پنچاه سال بعد از تاریخ دفن کردن جسد اش( 1590 م.) بود که نواسۀ وی ( جلال الدین اکبر) به زیارت مرقد اش آمد و به قاسم خان صوبه دار وقت کابلستان هدایت داد تا دراطراف مرقد وی (بستان سرای دلکشای) احداث نماید. بدین ترتیب دیده میشود که قبر بابربرای مدت پنجاه سال بدون لوح مزار، ضریح ( صندوقچۀ سنگی روی قبر) وبدون آنکه باغی دراطراف مرقد اش احداث شده باشد در دامنۀ طبیعی کوه بصورت یک قبر معمولی فقیرانه قرار داشت.

زمانیکه جلال الدین اکبر باغ موجودۀ مرقد بابر را برای اولین بار ساخت؛ خواهش بابر را احترام گذاشت و قبر وی را به همان حالت فقیرانه اش در فضای باز، بدون لوح مزار، ضریح و سایبان رها نمود تا اینکه کواسۀ بابر( نورالدین محمد جهانگیر) درسال 1016.ق مطابق 1607 م. باراولی که بحیث شهنشاۀ بزرگ هند بکابل آمد و به زیارت مرقد وی شتافت  هدایاتی در مورد مرقد موصوف، قبرمیرزا هندال و قبر میرزا حکیم خان که تا آنوقت در جوار مرقد بابر مدفون شده بودند؛ داد.

موصوف ضریح ( صندوقچۀ مستطیل نمای روی قبر) مرقد و لوح مزار بابر ، میرزا هندال و میرزا حکیم خان را بساخت. خود متن الواح مزارات آنها را دکته و انشأ نمود. موصوف به همین مقدار عمرانات قبر بابر اکتفا نموده از اعمار مقبره و یا گنبد بر فراز مرقداش خودداری کرد. بعوض آن هدایت داد تا مرقد بابر را ذریعۀ یک محجر مرمرین نازک و نفیسی احاطه نمایند. از قراین بر میآید که این پردۀ نازک سنگی با گل و برگ های نفیس اش تا عصر شاه جهان ساخته نشده بود. در عصر شاه جهان که هنر سنگ تراشی و بکار گرفتن سنگ مرمر در آبدات به اوج تکامل خود رسید؛ محجر مرمرین مرقد بابر نیز ذریعۀ سنگ تراشانیکه در مقبرۀ تاج محل کار می نمودند ساخته شد و بکابل انتقال یافت. گزارشاتیکه توسط سیاحین ازاین محجر مرمرین دور مرقد بابر، بجا مانده نشان میدهد که محجر مرمرین مذکور تا اواخر قرن نزدهم پا بر جا بوده ؛ از آن ببعد تخریب شده و از میان رفته است.

 گفته میشود که قسمت های زیرین این محجر تا تقریبآ هشتاد سال قبل بصورت پراگنده در جوار مسجد شاه جهان در باغ بابر افتاده بود که بموزیم ملی کابل انتقال داده شده است. بعد از اینکه محجر مذکور از میان رفت مرقد بابر برای چند سال بدون پوشش در فضای باز قرار داشت ( عکس نمره 6 ).

طبق یادداشت های مرحوم احمد علی کهزاد تا هشتاد سال قبل؛ قبر بابر عبارت از سکوی مرمری بود که روی آن مرتبۀ اول و مرتبۀ دوم از همان سنگ مرمر سفید دیده میشد. عقب لوحۀ مزار که بالای سرمرقد نصب است چراغ دانی محراب مانند وجود داشت چند سال بعد چوبتره یی با پایه های چوبی روی مرقد بنا کردند( عکس نمره 7). تا اینکه مطابق متن کتیبۀ بعدی که بالای لوحۀ مزار بابر نصب شده در بین سال های 1352 و 1354 ق. پوشش و کتاره های اطراف آن طوریکه تا به امروز ( قبل از آغاز پروژۀ آغاخان 2005 م.) باقی مانده ساخته شد. ( بالاحصار کابل و پیش آمدهای تاریخی؛ احمد علی کهزاد، طبع کابل، سال1336 ش.ص.264). عکس نمره 8 دیده شود.

در جریان فعالیت های عمرانی پروژۀ کلتوری آغاخان در باغ بابر؛ پوششیکه درعصرنادر خان (عکس شماره 8) ساخته شده و درموقع تاراج هستی قابل انتقال باغ بابر (1992 تا 1993 م.) نیز با اندکی خسارات محفوظ مانده بود؛ از میان برداشته شد و بعوض آن یک محجر مرمرین جدیدی مزیین به گل وبرگ های نفیس؛ بدور ضریح یا صندوقچۀ سنگی روی قبر، لوح مزار و شمع دان مرقد وی گرفته شد که این محجر مرمرین ومحتوای داخل آن ( ضریح ، لوح مزار و شمع دان قبر بابر ) همه توسط یک احاطۀ مرتفع سنگی بیرونی دومیکه در دیوار جنوبی آن دروازۀ چوبی قفل داری نصب نموده اند؛ از چشم پنهان گردیده است. این احاطۀ دومی اضافی که فکر میشود بخاطر جلو گیری از شکستاندن و یا دزدی شدن محجر مذکور احداث شده ؛ در پلان عمومی و اولی مرقد بابر قطعآ وجود نداشته است. برای رفع اشتباهات بعدی اذعان میدارم که ضریح ( صندوقچۀ مستطیل شکل سنگی روی قبر)، لوح مزار و شمع دان اصلی و اولی مرقد بابر بحال خویش دست ناخورده باقی مانده  صرف محجر مرمرین مذکور جدیدآ ساخته شده است.( عکس نمره9 و 10 ).

 محجرمرمرین مذکور، بخصوص احاطۀ بیرونی سنگی و مرتفع آن؛ خلاف وصیت بابر آحداث گردیده که همواره قفلی به دروازۀ آن زده و محافظی برآن گماشته شده است. هر زمانیکه یک سیاح و یا زوارخواسته باشد تا مرقد بابر را مشاهده و زیارت کند باید محافظ مربوط را پیدا کند تا قفل دروازۀ احاطۀ جدید مرقد بابر را باز نماید.

این احاطۀ سنگی مرتفع دومی دور قبر بابر نه تنها خلاف وصیت بابر که خواسته بود تا در کابل برفرازمرقد اش عمارتی بنا نکنند ومحافظ و یا متوالی برمرقد اش نگمارند؛ صورت گرفته بلکه از زیبایی ساحۀ اطراف مرقد بابر نیز تا اندازۀ زیادی کاسته (عکس نمره 14)  و محتوای داخل اش ( لوح مزار، شمع دان، ضریح و محجر مرمرین جدید ) را که نسبت به همه عناصر ساختمانی دیگر باغ بابر؛ مهم تر، برجسته تر و با ارزش تر میباشد؛ از چشم بیننده  پنهان کرده است که به نظر نگارنده باید درفرصت مناسبی که صلح و امنیت در کشور کاملآ برقرار باشد آنرا از میان برداشت. چه وجود یک محافظ که گاید یا رهنما نیز باشد بعوض این احاطۀ دومی کافی خواهد بود.

لوح مزار بابر که به خط زیبا و درشت نستعلیق در سنگ مرمر سفید کابل میباشد دارای دو روی است که در یک روی آن نکات و ابیات ذیل خوانده میشود:

یا سبحان یا ملک یا فتاح یا عادل یا قدوس

( الله اکبر) لااله الالله محمد رسول الله

« پادشاهی کز جبینش تافتی نورالله »

« آن ظهیرالدین محمد بود بابرپادشاه»

« با شکوه و دولت و اقبال و عدل و داد و دین »

« داشت از توفیق  فیض و فتح و فیروزی سپاه »

« عالم اجسام را بگرفت وشد روشن روان »

« بهر فتح عالم ارواح چون نور نگاه »

«  شد چو فردوسش مکان رضوان زمن تاریخ جست »

« گفتمش فردوس دائیم جای بابر پادشاه »

                                       937 ق.

در عقب لوح مذکور چنین حک گردیده است:

یا الله یا نور یا فیاض یاغفار یا رحیم

یا ارحم الراحمین

« از فیض عنایت بیغایت الهی وقتی که بزیارت روضۀ منورۀ  فردوس مکانی ظهیرالدین محمد بابر شاه  پادشاۀ غازی؛ ابوالمظفر نورالدین محمد جهانگیر پادشاه بن حضرت عرش آشیانی جلال الدین اکبر پادشاۀ غازی کامجو گردیدند این لوح را فرمودند. سنۀ دوم جلوس جهانگیری مطابق سنۀ 1016 هجری»

سنۀ 1016 ق. مطابق 1607 م. سال آمدن جهانگیر به زیارت مرقد بابرو سال ساختمان ضریح ، لوح مزار و شمع دان مرقد بابر میباشد که با سال وفات بابر( 1530 م.) ویا سال بنای باغ آرامگاۀ بابر( 1590 م.) اشتباه گرفته نشود.

کتیبۀ سنگی دیگری بر بالای لوح مزار بابر بوسیلۀ دو پایۀ سنگی جناحی بعدآ نصب گردیده که در یک روی آن چنین میخوانیم:

« هوالغفور الرحیم، این حضیرۀ حسرت بنیاد که ملاحظۀ آن نقوش بی ثباتی حیات را بخاطر می سپارد و دیدن آثار و ارکانش بر دیدۀ اهل بینش حسرت می افزاید؛   آرامگاۀ بانی سلسلۀ مغولیۀ کبیر افغانستان و هند؛ اعنی ظهیرالدین (محمد بابر) پادشاۀ کورگانی است که در سنۀ 899 ق. جلوس و در سنۀ  937 ق. بعمر 49 سالگی در آگره مرحوم گردید و میت آو را بموجب وصیتش به کابل نقل و بخاک سپاریده اند چون

( در عقب لوحه سنگ مذکور) :

به مرور دهور ابنیۀ مختصری را که نوادۀ وی نورالدین محمد جهانگیر در سنۀ 1016 ق. بران افراشته بود از هم پاشیده و موقعیت این مکان تعمیر مجددی را ایجاب میکرد ؛ در سنۀ 1352 ق. حسب امر پادشاۀ جلیل القدر افغانستان اعلیحضرت غازی محمد نادر شاه شهید به تجدید بنا و ترمیمات صحن و احاطۀ آن آغاز گردیده در سسنۀ 1354 ق. انجام و اتمام پذیرفت.». مقصد از( ابنیۀ مختصر) همان محجر مرمرین میباشد که امر احداث آنرا جهانگیر داده بود. اما درست معلوم نیست که در عصر وی ساخته شد یا بعدآ در عصر شاه جهان ساخته شده است.

در کنار چپ مرقد بابر بفاصلۀ کمتر از دو متر مرقد پسرش ( میرزا هندال ) قرار دارد. میرزا هندال در سال924  هجری شمسی حینکه بابرمشغول فتح هند بود در کابل تولد شد و بابر با شنیدن خبر تولد وی نامش را ( هندال) یعنی ( هند گرفت) گذاشت. میرزا هندال درعهد سلطنت همایون چندین بار به امارات بلخ و قندهار منصوب گردید. تا اینکه در 21 ذی القعدۀ سال 958 ش. در چپرهار ننگرهار در شبخونیکه میرزا کامران بکمک افغانها به اردوی همایون وارد آوردند کشته شد. جسد اش برای چند ماه در جوی شاهی طور امانت گذاشته شد تا اینکه بکابل انتقال گردید. ( آرامگاۀ بابر؛ خلیل اللۀ خلیلی، مجلۀ آریانا،شمارۀ جدی و حوت سال 1356 ق. ص.10)

لوح مزار میرزا هندال درعهد جهانگیر ساخته شد که در یک طرف آن چنین نگاشته شده است:

« (کلمۀ طیبه) از فیض عنایت الهی وقتیکه به زیارت روضۀ حضرت ظهیرالدین محمد بابر پادشاۀ غازی ابوالمظفر نورالدین محمد جهانگیر پاد شاۀ غازی کامجو گردیده اند لوح  مرقد میرزا هندال بن محمد بابر پادشاۀ غازی را فرمودند. سنۀ دوم جلوس جهانگیری مطابق 1016 هجری( قمری) ».

در جوار چپ مرقد میرزا هندال بفاصلۀ تقریبآ یک ونیم متر مرقد میرزا حکیم خان پسر همایون و برادر جلال الدین اکبر قرار دارد. وی بتاریخ 15 جمادی الاول سال 961 ش. در کابل تولد گردید. موصوف در زمان سلطنت اکبر، حکمران کابل تعین شد و تا اینکه دراثر افراط در باده گساری به عمر 32 سالگی در کابل وفات یافت. درلوح مزارش چنین میخوانیم:

« الله اکبر» بفرمود ابوالمظبر نورالدین محمد جهانگیر پادشاۀ غازی بن حضرت جلا الدین محد اکبر پادشاۀ غازی: لوح مزار میرزا محمد حکیم بن جنت آشیانی همایون پادشاۀ غازی . صورت اتمام پذیرفت: سنۀ دوم جلوس جهانگیری 1016 ».

مرقد رقیه سلطان بیگم در مرتبۀ پانزدهم باغ بابر قرار دارد. وی دختر میرزا هندال و زوجۀ بزرگ جلال الدین اکبر میباشد. یعنی موصوفه با پسر کاکای خود ازدواج نموده بود. چون از اکبر فرزندی نداشت شاه جهان ( پسر جهانگیر) و نوادۀ خانم دومی اکبر را ( نواسۀ همباق) خود را به فرزندی بزرگ کرد.

رقیه در سال 1035 ق.به عمر 83 سالگی در اکبر آباد هندوستان وفات یافت و بعدآ جسد اش را بکابل انتقال دادند. (آرامگاۀ بابر؛ همانجا، ص.10 )    

 برفراز مرقد رقیه ضریح بسیار نفیسی از سنگ مرمر سفید مایل به رنگ تباشیری قرار گرفته که به روی آن آیت الکرسی شریف با خط باریک ثلث کنده شده است. جملات ذیل در دو قسمت پایین و بالای سرش طوریکه شروع آن از پایین پا و ختم آن در بالای سر میباشد خوانده میشود:

« مرقد منورۀ حضرت مغفرت مآب خدیجة الزمانی رقیه سلطان بیگم بنت حضرت میرزا هندال بن حضرت ظهیرالدین محمد بابر پادشاۀ غازی انار الله تعالی برهانه» 1040 هجری).

در سال 1035 ق. که رقیه وفات میکند جهانگیر شهنشاۀ هند میباشد و مطابق گزارش کتاب ( پادشاه نامه) ضریح مرقد رقیه در باغ بابر به امر جهانگیر ساخته میشود. چون جهانگیر در سال 1037 ق. وفات میکند سنۀ 1040 ق. درکتیبۀ ضریح مرقد موصوفه این مسأله را ثابت میسازد که ضریح مذکور در زمان حیات جهانگیر هنوز تکمیل نشده بود و سه سال بعد از فوت جهانگیر در زمان شهنشاهی شاه جهان که در کابل سعید خان صوبه دار کابلستان میباشد؛ تکمیل و بر بالای قبر رقیه شانده شده است. تا این وقت (1040 ق.) هنوز شاه جهان به کابل نیامده بود.

 مطابق متن پادشاه نامه؛ شاه جهان در سفر دومش که ترمیمات و عمراناتی در باغ بابر بار آورد ؛ امر کرده بود که بدور چپوترۀ مرمرین مرقد رقیه که قبلآ به امر جهانگیر ساخته شده بود؛ محجرمرمرینی بارتفاع سه گز نصب نمایند. چون هیچ گزارش، عکس و روایت بعدی، از این محجر مرمرین مرقد رقیه وجود ندارد؛ بنآ گفته میتوانیم که محتملآ سفارش شاه جهان در حصۀ ساختن این محجر جنبۀ عملی بخود نگرفته است. نا گفته نماند که شاه جهان بعد از سفر دومش دو بار دیگر نیز بکابل می آید. یعنی جمعآ چهار مرتبه بکابل سفر می نماید.

 در جوار راست (غرب) مرقد بابر بفاصلۀ چند متری؛ مرقد نواب گوهر نساء خانم تیمور شاۀ درانی قرار دارد. ضریح مرقد وی عبارت از یک سنگ مکعب ( مستطیل نما) مرمرین بوده که بر پایین پای و بالای سر وی لوحه سنگی قرار دارد. درلوحه سنگ پایین پای موصوفه این متن نقر شده است:

« هذا مرقد شریف منورۀ حضرت خدیجة الزمانی و خلد  آشیانی نواب گوهر نساء بیگم بنت فردوس آرامگاه عالم گیر ثانی پادشاۀ غازی بتاریخ 28 شهر رمضان المعظم از دارالفنا به دارالبقا رحلت فرمود».

در قسمت پایین متن مذکور بخط شکسته و نا موزون نستعلیق که معلوم میشود بعدی است سنۀ 1202 و نیز جملۀ (عالم گیر ثانی از اولادۀ تیمور پادشاه است ) حک گردیده است.

همین رقم چند قبرکوچک دیگری مربوط به اطفال خانوادۀ بابر نیز در نزدیکی های قبور هندال میرزا و محمد حکیم خان وجود دارد که کتیبه های آن درست خوانده نمیشود.

مرحوم محمد ابراهیم خلیل در کتاب ( مزارات شهر کابل) ، طبع دوم پشاور، صفحۀ 153 مینگارد که بطرف جنوب کتارۀ مرقد بابر پادشاه، یک صندوق سنگی خورد میباشد که به طرفین آن مرقوم است:

زیر گل تنگدل  ای غنچۀ  رعنا  چونی          بیتو ما غرقه بخونیم تو بی ما چونی

سلک جمعیت ما بیتو گسسته است زهم          ما که جمعیم چنینیم  تو  تنها  چونی

در سنگ طرف پای : تاریخ وفات مرحوم شیر محمد میر که....

6 -: مسجد مرمرین شاه جهان درباغ بابر:

قبلآ تذکر دادیم که جهانگیر درسال 1016 ق. برای نمازگزاران درمرتبۀ سیزدهم باغ یک چبوتره ( سایبان) و یک صفه ( صفحه یا پلتفورم)  ساخته بود که بمرور زمان ازمیان رفته است.

  شاه جهان اهداف و مرام عالی تری در مورد باغ بابر داشت و کوشید تا ازهرلحاظ بباغ بابریک کرکتر و سیمای متناسب به شخصیت بابر دهد و شکوه وعظمت دربار مغولی هند را درآن باغ بازتابد.

 وصیت بابر مبنی بر قرار داشتن مرقد اش در فضای باز بدون مقبره و گنبد، مانع از آن میشد تا شاه جهان این عاشق عمرانات و آبادی، بتواند بر فراز مرقد بابر نیای بزرگ خویش مقبرۀ با شکوهی اعمار نماید. بنآ بعوض مقبره به بنای مسجد مرمرینی درمرتبۀ پایین مرقد وی ( مرتبۀ سیزدهم باغ) همت گماشت که یکی از شهکار های معماری مغولیان هند در کابل بحساب میرود.

شاه جهان مرد دین داری بود که این علاقه به دین و تقوی اسلامی اش در اعمار مساجد زیبا و باشکوه تجلی و بازتاب یافته است. از جملۀ مساجدیکه درهند آباد نمود میتوان از مسجد فتح پورسکری (فتح پوری) دهلی، مسجد اجمیر ، مسجد جامع دهلی، موتی مسجد آگره، رنگه مسجد آگره، مسجد جامع آگره، مسجد تاج و مسجد وزیرآباد درلاهورنام برد که همه را با یک سلیقۀ خاصی آباد کرده است. مسجد کوچک سنگی را که در باغ بابر کابل ساخت ؛ بدون گنبد بصورت هموار پوشش گردیده است که این کار با در نظر داشت خصوصیت زلزله خیزی شهر کابل صورت پذیر رفته است.

 طوریکه میدانیم شهر کابل یک شهر زلزله خیز است و آبدات ( یکه - Monument  ) که گنبد و کمان در آن بکار گرفته شده باشد؛ در مناطق زلزله خیزی چون کابل؛ مدت زمان زیادی بحال خود سالم مانده نمیتواند. مخصوصآ که گنبد و کمان های این نوع آبدات در دوره های قبل از پیدایش سمنت و کانکریت اکثرآ از خشت و مصالح ( آژند) گل کار می شد.

مهمترین خصوصیت ساختمان مسجد مرمرین باغ بابر عبارت از کمان های  نعل اسب دندانه دار ((Sculpture Arch  آن میباشد که این نوع کمان ها درعصرکورگانیان هند بخصوص در عهد شاه جهان، به اوج تکامل خود رسیده و درآبدات بیشماری درسنگ مرمر بکار گرفته شده است.  

این مسجد که دارای پلان مستطیل میباشد بصورت یک مسجد بهاری که از سه طرف باز میباشد؛ ساخته  شده است. سمت شرقی یا پیشروی مسجد را سه عدد کمان دندانه دار دربر گرفته و کتیبۀ بزرگ سنگی بخط زیبای نستعلیق در بالای کمان وسطی آن قرار دارد. دو جناح یا دیوار جنوبی و شمالی نیزاز یک یک ازعین کمان های پیشروی مسجد تشکیل گردیده است. سمت غربی مسجد متشکل از دو قسمت میباشد: یکی دیوار قسمت داخلی میباشد که از عین سه کمان دندانه دار پیشروی ساخته شده که در وسط بوسیلۀ دو عدد کمان ازعین کمان ها با کمان های پیشروی مسجد وصل است. یعنی مسجد شملآ – جنوبآ از چهارعدد کمان ساخته شده که کمان های 1و4 بحیث دیوار های شمالی و جنوبی مسجد بکار رفته وکمان های 2و3 شرقآ – غربآ در داخل مسجد قرار دارد. قسمت دومی؛ دیواری است که بطرف غرب این سه کمان بصورت دیوار سمت غربی و بیرونی مسجد آباد گردیده که در وسط آن محراب مسجد داخلآ کشیده شده است.( عکس نمره 16 )

 مسجد مرمرین باغ بابرقسمیکه از نام آن پیداست تمامآ از سنگ مرمر کابل ساخته شده و بقول سیاحین تا سال های 1843 - 1850 م. بوضع ترمیم اساسی و حالت اولی خویش قرار داشته است. ولی از آن ببعد تا اواخر قرن نزدهم یا اوایل قرن بیبستم در زیرسقف آن پایه های استنادی داده شد و بام آن نیز بمنظور جلوگیری از نفوذ ( بارندگی) پوشش (قیچی پوش آهن چادر) گردید.عکس نمره 12  مسجد باغ بابر را درسالهای1916 تا 1917 م. نشان میدهد که با پوشش قیچی پوش آهنی محافظت گردیده است. احتمال میرود این پوشش آهنی در عهد امارت امیرعبد الرحمن خان صورت پذیرفته باشد. ولی تدابیر و ترمیمات متذکره موثر واقع نشد؛ سقف مسجد مذکور و کمان های آن فرو غلطید وآن مسجد زیبا، بحالت ویرانۀ طوریکه برای سالیان متمادی سنگ های آن بهر طرف پراگنده افتاده بود باقی ماند. (عکس نمره 11 ) حالت ویرانی مسجد مذکور را در سال 1964 م. نشان میدند که توسط تیم ترمیم کاران و باسانشناسان ایتالوی که آنرا در همان سال بازسازی نمودند؛ عکاسی شده است.

گرچه یکبار وزارت فوائید عامۀ محتملآ درعهد سلطنت نادرخان؛ کوشش به بستن کمان ها و سقف مسجد مذکور بعمل آورده بود؛ لیکن در بستن کمان های آن موفق نشد و مسجد باز هم بحالت ویرانی و زار باقی ماند. چون مسجد در سال 1917م. با پوشش قیچی پوش آباد بود و نادرخان درسال 1932 یا 1933م. به ترمیمات و بازسای های بزرگی درباغ بابر اقدام میکند؛ پس گفته میتوانیم که محتملآ مسجد در بین سالهای 1917 تا1932 م ویران گرددیده  و در بین سالهای 1929 تا 1933 م. که عهد سلطنت نادرخان است به بازسازی آن اقدام میشود اما در بستن کمان های آن موفق شده نمیتوانند و مسجد باز تا سال 1964 م. بحالت ویرانی باقی می ماند.

درسال های 1345 و 1346ش. ( 1966 – 1964م.) مدیریت حفظ آبدات تاریخی انستیتوت باستان شناسی افغانستان که درآنوقت درچوکات مدیریت عمومی موزیم ها فعالیت داشت  بکمک تیم باستانشناسان ایتالوی تحت نظر آقای ( بینتو کارلو بونو B.c.Bono) مسجد مذکور را سر از نو بازسازی کرد. به ترتیب ایکه ابتدا ، قسمت های پایین دیوار های مسجد که تا آن زمان قسمآ آباد باقی مانده بود بعد از نمره گذاری پایین شد و دوباره از مواد اصلی آن؛ باساس نقشه ایکه در سال 1842 م. توسط  I.N.Allen  از مسجد نقاشی شده بود بازسازی گردید. سنگ های کمبود آن در فابریکۀ حجاری و نجاری وقت جدیدآ ساخته شد و بمنظور اینکه سنگ های جدید از سنگ های اصلی مسجد متمایز شده بتواند در سنگ های جدیدالساخت سنۀ 1345 ش. را حک کردند.(The newly restored mosque in Bagh-i-Babur,IsMEO,P.2)

   در این بازسازی، رویکار بیرونی دیوارغربی مسجد که سنگ های مرمر آن از میان رفته ومفقود بود؛ عکس و نقشه یی هم از آن در دست نبود عجالتآ بدون روپوش سنگ مرمر باقی ماند و بعوض سنگ مرمر، یک رویۀ نازک پلاستر( سمنت،چونه و ریگ) کار شد. ازعکس های تازۀ مسجد ( عکس نمره 16) معلوم میشود که در جریان ترمیمات پروژۀ آغاخان رویکار دیوار مذکور؛ سنگ مرمر گرفته و بام آن ترمیم شده است. متن کتیبۀ پیش طاق مسجد قرار ذیل میباشد:

« این مسجد لطیف و معبد شریف که سجده گاۀ قدوسیان است و جلوه گاۀ کروبیان بفرمان ادب در حریم محترم این گذرگاه ملا اعلی نظرگاۀ عالم بالا یعنی روضۀ منورۀ پادشاۀ غفران پناه رضوان دستگاۀ خلد آرامگاه ، حضرت فردوس مکانی ظهیرالدین محمد بابر شاۀ غازی جز آن عمارتی نتوان ساخت بفرموده این نیازمند تمام شکر سراسر ستایش سراپا نیایش درگاۀ االهی ابوالمظفر شهاب الدین محمد صاحب قران ثانی شاه جهان پادشاۀ غازی بعد فتح بلخ و بدخشان و فرار نظرمحمد خان از بلخ و شبرغان و تعاقب فریقی از کارطلبان و نبرد آرایی او در آن سرزمین با آن گروۀ فیروزی نشان وعزیمت او و ظفر سپاۀ رزمخواه درآن میدان که بمحض کرم کار ساز حقیقی نصیب این نیازمند و دولت خواهان این بندۀ شرمنده احسان حضرت یزدان گشته، اخیر سال نزدهم جلوس میمنت مأنوس موافق سنۀ 1056 هجری درعرض دو سال به چهل هزار روپیه انجام یافت.».( عکس های نمره 13 و16 ).

7 -: عمارت رستوران باغ بابر:

عمارت رستوران باغ بابر که قبلآ بنام قهوه خانه یاد میگردید عبارت از یک سالون وسیع با برنده های عریض و طویل با پوشش آهنی میباشد که بر حسب روایات در عهد امارت امیر عبدالرحمن خان اعمار گردیده است که محل درباروی بود.

عمارت مذکور درمرتبۀ دهم باغ – جایکه حوض پانزده گز در پانزده گز به امر شاه جهان ساخته شده بود اعمار گردیده است.عکس نمره (5 ) که از دیوار پایینی عمارت مذکور( رخ بطرف شرق) در سال 1907 م. توسط Hamilton عکاسی شده و به نشر رسیده است نشان میدهد که عمارت مذکور دراول صرف یک طبقه داشت و اطاق های زیر برنده تا آن زمان کشیده نشده بود که محتملآ در جریان ترمیمات سالهای 1352 و 1354ق. دروقت سلطنت نادرخان این کار صورت گرفته است. قسمیکه دیوار مرتبه یا تیراس نهم باغ در غرب عمارت پایین آورده شده تا ارسی و دروازه های اطاق های زیر برنده بطرف غرب کشیده شده بتواند. گفته میشود که سقف عمارت رستوران گچ مالی بوده و دارای تزیینات عالی از گج بود که بعد از مدت زمانی به اثر رطوبت و نفوذ آب از میان رفته و بجای آن آهن چادرهای تاپه دارهندی گرفته اند.( مجلۀ ژوندون؛ شمارۀ 7، سال 1350 ش. مصاحبه با رئیس ساختمانی شاروالی کابل.).

سروی که در سال 1970 م. توسط تیم باستانشناسان ایتالوی ازعمارت مذکور بعمل آمده بود نشان میدهد که درآن زمان این آبدۀ باشکوه به نسبت بی دوامی و سست شدن پلتفورم یا سکوی آن و نیز بعلت خارج شدن یک تعداد ستون پایه های عمارت از خط و لین اصلی و ردیف پایه ها، نزدیک به ویرانی قرار داشته که میبایست به روی مردم مسدود می ماند و نظر داده شده بود که اطاق های زیر برنده توسط یک دیوار سنگی محکم بسته شود تا بتواند این دیوار بصورت یک تهداب قوی برای طبقۀ بالا و فشار جانبی آن عمل نماید.

این عمارت در جریان ترمیمات ایکه در سال های  1970 و 1971 م. از طرف ریاست شاروالی کابل از باغ بابر صورت گرفت و دوباره مرمت شد بیک کلوپ آبرومندی که تا امروز بحیث رستوران مورد استفاده قرار دارد احیا گردید. دراین ضمن درسمت شمال عمارت در نیمۀ غربی در زیر برنده دو تشناب عصری ( واتر کلازت) و درمقابل آن در سمت جنوب یک اطاق نسبتآ بزرگ بنام آشپزخانه جدیدآ کشیده شد. ولی بعد ها آشپزخانۀ رستوران را خارج عمارت مذکور درعقب کانتین حوض پایین دومی ، انتقال دادند. زیرا بوی طعام و دود بداخل سالون سرایت می نمود.آین عمارت نیز در جریان ترمیمات پروژۀ آغاخان مرمت گردیده است.

8 - : حرمسرای یا قصرملکه درباغ بابر:

عمارت حرمسای بصورت حیاط جداگانه درقسمت جنوب شرق باغ بابر موقعیت دارد که نمونه یی از قصر هایی تپیک شاهانۀ نیمۀ دوم  قرن نزدهم شهر کابل و بیانگر طرزمعماری این دوره ها بحساب میرود.

سیاحینیکه درنیمۀ اول قرن نزدهم میلادی از باغ بابر دیدن کرده وبعضآ  درآن سکونت داشته اند از موجودیت عمارتی در داخل باغ بابر یاد نمی کنند و ظاهرآ چنین می نماید که در داخل باغ بابر تا عصر امارت امیرعبدالرحمن خان کدام تعمیری وجود نداشته است. اما روایتی مبنی بر اینکه تیمور شاۀ درانی باغ بابررا برای خانمش (نواب گوهر نسأ ) که مرقد اش تاکنون درباغ موجود است بخشیده بود نشان میدهد که احتملآ در داخل باغ عمارتی آباد بوده تا خانم موصوف درآن بود و باش داشته است. ازروی پلان عمومی باغ که کم از کم از عصر شاه جهان باین طرف تقریبآ بحال خویش باقی مانده پیداست که عمارتی اگر در باغ بابر آباد بوده محتملآ در همین محلیکه امروز حرمسرای موقعیت دارد قرارداشته و رفته رفته تا اواخر قرن نزدهم رو به ویرانی نهاده است و تا اینکه عمارت فعلی بر طبق روایات توسط امیرعبدالرحمن خان برای زن های صورتی اش آباد میگردد.

 حفریات اخیریکه بین سالهای 2002 تا 2004 م. توسط تیم باستانشناسان جرمنی و افغانی از باغ بابر بعمل آمده است از موجودیت چنین یک عمارتی ازعصرتیموریان؛ گزارش نمی دهد. رجوع شود به: ( www.dainst.org/index_2888_en.html )

  جزیات هنری وساختمانی این قصر از قبیل فیل پایه های خشتی، ستون ها و کمان های نیم دایروی فلزی، تزینات گچی، سرستونی های گچی نوع کورنتین، سالون های شاه نشین دار، ارسی و دروازه های چوبی که به سبک خاصی کارشده دستگیر ها و قفلک های آن، حمام و دهلیز های که بصورت گنبدی و از خشت پخته پوشش گردیده، همچنان پوشش های هموار چوبی و آهن پوش و کاربرد نوع مواد ( خشت پخته همراه با آژند چونه و ریگ) همه و همه که شرح آن در محدودۀ این مختصر نمیگنجد با سایر آبدات مربوط به اوخر قرن نزدهم شهر کابل مقایسه شده شباهت زیادی بهم میرساند و تقریبآ ثابت می ساخت که عمارت موجودۀ حرمسرای باغ بابر درعهد امیر عبدالرحمن خان ساخته شده و هم عصر تعمیر رستوران باغ مذکور میباشد.

متأسفانه در جریان جنگ های 1992 تا 1993 م. تمام هستی این قصر را توانستند بتاراج بردند و آنرا به ویرانه یی غیر قابل ترمیمی مبدل نمودند که شرح بازسازی و عمران مجدد آنرا توسط پروژۀ آغاخان در سایت های مربوط مطالعه کرده میتوانید.( عکس های نمره17 و 18).

طبق روایات، بعداز فوت امیر عبدالرحمن خان پسراش امیر حبیب الله خان قصر یا حرمسرای را برای مادر اندر بیوه اش ( بی بی حلیمه ) بخشید و قسمیکه پیداست این بی بی حلیمه خانم دوم نکاحی امیر عبدالرحمن خان بوده و دو پسر به دنیا آورده بود که یک پسر وی به محمد عمر خان شهرت یافت و پسر دومی اش در سال اول تولد وفات نمود. در عهد سلطنت شاه امان الله حرمسرای بازهم در دست خانم موصوف باقی ماند.  در عهد سقویی سفارت المان در این قصر جاگزین شد. بعد ها ریاست هوتل ها درآن دایر و زمانی هم بصفت دیپوی اسلحه جزء محرمات گردید و برای آخرین بار بدسترس لیلیۀ لیسۀ خوشحال خان قرار گرفت که محلقات زیادی برای طلاب یک لیلۀ چند صد نفری درآن جدیدآ آباد شد و ترمیماتی در آن صورت پذیرفت. تشناب های شاوردار صحن حویلی، بیت ا لخلاهای  خارج حرمسرای و در اتصال به آن ونیز یک اطاق بزرگ کانکریتی در خارج حرمسرای در مقابل دوازۀ بالایی قصر در داخل باغ جدیدآ ساخته شد و برای مدت زمانی هم ریاست (سارندوی) وزارت معارف وقت حرمسرای را باختیار خود داشت.

بعد از خروج لیلیۀ خوشالخان؛ ازسال 1351ش. تا سالهای اخیر که پروژۀ آغاخان ترمیم اساسی باغ و حرمسرای را روی دست گرفت این قصر تپیک و دارای مواد غنی تعمیراتی با بی تفاوتی تمام متروک و بحال خود رها گردیده بود که درجریان جنگ های گروه های مسلح اسلامی تمام مواد قابل انتقال آن بتاراج رفت و خسارات زیادی برآن وارد آمد. درترمیمانیکه برای سپردن حرمسرای به لیلیۀ لیسۀ خوشحال خان صورت گرفت بود به اثر انداختن طبقۀ بسیار ضخیم کانکریت بروی فرش اطاق های منزل دوم سمت شرقی؛ تعدادی از دستک های اطاق های مذکور از وسط شکسته بود و همچنان آب سیل کوۀ شیردروازه از طریق سوراخ بزرگیکه در دیوار شرقی حرمسرای بوجود آمده بود؛ داخل اطاق های منزل اول سمت شرقی میگردید.

 در صورتیکه قصر مذکور ترمیم اساسی و احیا گردد میتوان از آن برای تأسیس یک موزیم اتنوگرافی ملیت برادر ترکمن و ازبک که بابر نیز به آنها ارتباط دارد؛ کار گرفت. همچنان برای دایر نمودن مراکز ثقافتی و کلتوری و یا موسسات عامۀ دیگر که برای مردم کابل و یا سیاحین لازم دیده شود از آن کار گرفته میتوانیم.

9 –: دیوار های احاطۀ باغ بابر:

دیوارهای احاطۀ باغ های زینتی کلاسیک افغانستان باساس تقلید از عنعنۀ باغ سازی اسلامی منطقه احداث شده است که باغ های عصر تیموریان سمرقند، هرات و کابل نیز به همین سبک و اصول باغ سازی کلاسیک اسلامی با دیوارهای مرتفع دارای دروازه های خشتی باشکوهی محاط بود.

 ملاعبدالحمید لاهوری مؤلف کتاب پادشاه نامه در صفحۀ 585 جلد دوم کتاب اش می نویسد که بابر هفت باغ و سه باغچه درشهر کابل ساخت که گرد همه را با دیوارهای خام احاطه کرد.   

جهانگیرکواسۀ بابردرسال 1016ق. ضمن اینکه باغ بابر را مرمت مینمود امر صادر کرد تا تمام باغ های کابل را با دیوارها احاطه نمایند. (تزک جهانگیر، جلد اول، ص.52).

قدیمی ترین متن تاریخی درمورد باغ بابر؛ گزارش مؤلف کتاب ( پادشاه نامه) است که از ترمیمات وعمرانات جدیدیکه شاه جهان درباغ بابر بعمل آورد گزارش مفصلی تهیه میدارد که نقل آن قبلآ از نظر گذشتانده شده است. زمانیکه مؤلف مذکور از دروازۀ باغ و چوکی مربع ( عمارت کاروانسری) حرف میزند در حقیقت از باغی سخن می راند که دیوارهای احاطه داشته است. متن (پادشاه نامه) دراین مورد چنین است:« ...و دروازۀ درخور آن مکان مزین به قبه های مطلا و پیش دروازه چوکی مربع که یک ضلع آن دیوار باغ باشد...بسازند.».( پادشاه نامه؛ همانجا،جلد 2،ص.591).

از روی این گزارش گفته میتوانیم که محتملآ دیوار های اصلی و قدیمی باغ بابرکه در قسمت های بالایی و سمت شمال باغ بابرقسمآ باقی مانده محتملآ دیوار های اصلی و قدیمی باغ بابرمیباشد که ممکن توسط قاسم خان در ابتدای تأسیس باغ و یا بعدآ درعهد جهانگیر احداث شده باشد.

برطبق گزارشات سیاحین؛ باغ بابردرسال 1842 م. به اثر یک زلزلۀ قوی خسارات زیادی دیده بود که ممکن قسمت های از دیوارهای احاطۀ آن هم تخریب شده و شکست نموده باشد.

رسمها و تصاویرقدیمی باغ بابرنشان میدهد که دیوار های مذکور ازاول دارای رواق های مستطیل نما ( نغول تزیینی) بوده که درداخل آن؛ رواق های دیگری با کمان های نوکدار ( Pointed Arch ) کشیده شده است. ازروی عکس های مذکور علاوتآ معلوم میگردد که دیوارها درسطح فوقانی خود دارای کنگره های نیمه دایروی بود که همه از میان رفته و بعوض آن سنگ های پرچالی ( تخته سنگ ) به سطح فوقانی دیوار بصورت (خرند مسطح) فرش گردیده است. این تخته سنگ ها به اثر گذشت سالیان متمادی اکثرآ شکسته و در نتیجه خسارات زیادی به دیوارهای تاریخی مذکور وارد آمده بود که خوشبختانه درجریان ترمیمات پروژۀ آغاخان و همکاری  انستیتوت باستانشناسی جرمنی ؛ دیوارها کلآ ترمیم و در بسیاری قسمت ها بازسازی گردیده است.

 نا گفته نباید گذاشت که این دیوار ها بفواصل معین بطرف داخل باغ دارای )باره( Bastion ) ( های استحکامی دایروی قطوری میباشد که تمامآ از خشت خام و آژند گل ، کار شده است. دیوار های اصلی و قدیمی باغ بابر از پخسه  آباد شده که در ترمیمات بعدی از خشت خام خشک شده در آفتاب کار گرفته شده است.تهداب و کرسی دیوار های احاطه و باره های مذکور ازسنگ میباشد.

دیوار های سمت غربی و جنوبی باغ از نگاۀ سبک ساختمان با دیوار های اصلی قبل الذکر تفاوت فاحشی دارد: کم ارتفاع و بدون باره و رواق میباشد. صرف نغول فرورفته درآن کشیده شده که برطبق روایات این دو دیوار همراه با دروازۀ های چوبی مدخل های عمومی دیوارغربی  و جنوبی باغ درعهد امیرعبدالرحمن خان باز سازی شده است.

باساس تحقیقاتی که خانم M.E.Sh.Parpagliolo در اغ بابربعمل آورده است گفته میشود که دروازۀ اصلی و قدیمی باغ بابردرجنوب عمارت کاروان سرای واقع بود که در مقابل سرک پیاده رویکه درجناح راست جوی آب و ابشارهای پی در پی خط مرکزی باغ قرار میگرفت باز می شد. در بیرون باغ بابر در مقابل این دروازۀ اصلی فعلآ ( باغچۀ میر نشان آغا) قرار میگیرد.

دروازۀ خشتی باغ بابربرطبق گزارش مؤلف کتاب پادشاه نامه با قبه های مطلا آراسته بود. دروازه های خشتی قلعه ها، مساجد و باغ های اسلامی همه بلند تر از ارتفاع دیوار ها بصورت یک عمارت دروسط  دیوار، اعمار میگردید که همه با میناره ها، گلدسته ها، کتاره ها، گنبدهای خرد و بزرگ، قبه ها و سایر عناصر و المنت های تزیینی آراسته می بود که متأسفانه تاکنون پروژۀ آغاخان در حصۀ بازسازی آن درباغ بابر کدام اقدامی بعمل نیآورده وباغ بابر که بعد از ترمیمات پروژۀ آغاخان تا اندازۀ زیادی شکوه و عظمت اولی اش را باز یافته است هنوز با مدخل های معمولی بدون عمارت خشتی لازم اش، باقی مانده است که دروازه های چوبی معمولی موجود آن با ، شکوه و زیبایی داخل باغ متناسب ، همگون و هم تراز بنظر نمی رسد.

در پلان ترمیم سال های 1351 و 1352ش. شاروالی وقت کابل در نظر بود تا دیوار های سمت غربی و جنوبی باغ را که مواجه به سرک عمومی میباشد از میان بردارند و بجای آن پنجره های سیمی بگیرند که بتوان از طریق آن منظرۀ داخل باغ را از بیرون تماشا کرد که این کارخلاف مواد مندرجه و مفاد قانون حفظ میراث های تاریخی و فرهنگی افغانستان ومخالف به اصول حفاظت ابدات تاریخی و قوانین و نورم های بین اللملی حفظ آبدات تاریخی صورت می پذیرفت و یک تغیر و تعدیل غیر ضروری را در ساختمان تپیک اسلامی و کلاسیک باغ بابر بارمی آورد.

تقلید بی جا از باغ های مدرن اروپایی در مورد باغ تاریخی آرامگاۀ بابر که یک مرتبه به پیروی ازآن کانال آب، آبشار ها و حوض های مربوط آنرا که درخط مرکزی باغ قرار داشت از میان بردند و آن ویژگی ممتاز هنری و تزیینی بخصوص باغ های کهن و قدیمی تپیک اسلامی  کابل را در این باغ با آوردن چند پته زینه و فواره های سنگی بی کیف و کرد های دو طرف آن تغیر دادند؛ با از بین بردن این دیوار های احاطۀ باغ که بنابر ضرورت عصر و خصوصیت هنری و معماری سنتی و کلاسیک و اصول باغ سازی آن دوره ها بمیان آمده است؛ یک باردیگرتکرارخواهد شد.

 بهرحال باید کوشش بعمل آید که باغ بابر را درداخل چوکات احاطۀ آن بگونۀ نمونه از تمام باغ های زینتی کلاسیک اسلامی عصر بابر والغ بیگ میرزا در کابل حفاظت نمود تا باغ  مذکور با احاطۀ مضبوط  اش از باغ های نو کابل که اکثرآ به سبک باغ سازی مدرن اروپایی، بدون احاطه است متمایز شده بتواند و نباید هر آبدۀ تاریخی را بنام اینکه کهنه شده و یا باصطلاح از مود افتاده و زیبایی امروزی شهرسازی را ندارد، از بین برد و یا در آن تعدیلات غیر ضروری مخالف نورم های قبول شدۀ جهانی حفظ آبدات تاریخی وارد آورد. برعکس حفظ همچو آبدات تاریخی در شهر کابل که پروسۀ نوسازی و مدرنیزه کردن آن بسرعت جریان دارد بمنظور تثبیت هویت تاریخی این شهر و حفظ چهره و سیمای باستانی آن نهایت درجه مهم میباشد که باید همه وقته همچو آبدات تاریخی مان ترمیم وبشکل اصلی و اولی آن حفاظت گردد.

10 –: سرک های باغ بابر و پیاده روهای آن:

سرکها و پیاده رو های باغ بابر قسمیکه مردم کابل یاد میکنند از تخته سنگ فرش بوده و چنانچه چند متر از تخته سنگ های مذکور که بشکل پوست ماهی فرش گردیده در سرک ها و پیاده رو های باغ قسمآ تا این اواخر باقی مانده بود.

تا قبل ازاکمال پروسۀ ترمیمات و بازسازی های باغ بابر توسط پروژۀ آغاخان؛ تقریبآ تمام سرک ها و پیاده رو های باغ به استثنای سرکیکه از دروازۀ بالایی سمت جنوب الی عمارت رستوران ادامه دارد که اسفلت شده متباقی همه خامه بود که خاک و گرد برخاسته ازآن باعث اذیت عابرین شده و درمواقع باد خیزی فضای باغ را مکدر و خاک آلود میساخت

در جریان ترمیمات پروژۀ آغاخان سرک های باغ سراز نو بصورت اساسی و پخته از سنگ وخشت فرش و جویه های دو طرف آن بمنظور برطرف شدن اب بارندگی ها بصورت منظم کشیده شده است.

11 –: حوض های آب بازی باغ بابر:

طوریکه قبلآ گفته آمده ایم شاه جهان سه حوض بزرگ در مرتبه های دهم، نهم و اول باغ درزیرآبشار ها در خط مرکزی باغ احداث کرد و همه را به حاشیۀ سنگ مرمر مزین نمود که ازحوض مرتبۀ دهم بمنظور ذخیرۀ آب استفاده بعمل می آمد. چه آب (بالاجوی) به وقفه های معین بصورت حق آبۀ نوبت وار درموسوم تابستان و کم آبی بباغ می آمد.

 حوض مرتبۀ دهم که محیط آن پانزده گز در پانزده گز و چنار های قطور اطرافش برآن سایه افگنده بود وسیاحین از آن بنام ( حوض ذخیره) یاد کرده اند درعهد امارت امیرعبدالرحمن خان از بین رفت و درجای آن عمارت موجودۀ رستوران باغ ساخته شد و برای اینکه حوضی غرض تجمع و ذخیرۀ آب ( حق آبه) در باغ وجود داشته باشد حوض بزرگ یا (حوض آب بازی) ایکه در سمت شمال آرامگاۀ بابر تا قبل از سال 2002 م. به وسعت یک هزار مترمربع وعمق پنج متر باقیمانده بود، جدیدآ در آن زمان ساخته شد. پلان موجودۀ باغ بابر نشان میدهد که این حوض بزرگ ذخیره و آب بازی را درجریان ترمیمات و نوسازی های پروژۀ آغاخان؛ ازبین بردند تا طرح متناظر اولی باغ را که حوض مذکوربرهم زده بود؛ دوباره تأمین کرده باشند وبرای اینکه باغ بابر بدون حوض آبازی نمانده باشد یک حوض آب بازی مدرن درخارج محوطۀ باغ در حصۀ جنوب غرب - ساحه ایکه قرار بود در آنجا عمارت دومنزلۀ (مکتب ایمینی) اباد گردد - احداث نمودند. رجوع شود به مقالۀ :( احیای مجدد باغ بابر بر چه منوالی صورت میگیرد؛ دوکتور مهندس صاحب نظرمرادی، مجلۀ تحقیقات کوشانی، طبع کابل،شماره و سال نا معلوم.).

  حوض مرتبۀ نهم باغ که تا تقریبآ هشتاد سال قبل هم مردم کابل آنرا دیده بودند واز عصر شاه جهان بود در جریان ترمیماتیکه در بین سالهای 1352 تا1354ق. از باغ بابر بعمل آمد؛ نیز از میان برداشته شد. طبق اظهارات موسپیدان کابل حواشی دیوار ها و فرش آن با یک نوع کاشی فیروزه یی رنگ ملون بود و دومجسمۀ ( اسب نما) از چوب که آب از دهان آن دو فوران می نمود درآن قرار داشت. حفریات اخیر نشان میدهد که دو حوض دیگر مذکورنیز دارای فواره ها بوده است.

  قسمیکه قبلآ اشاره رفت درجریان ترمیمات سالهای 1352 تا 1354 ق. اطاق های زیر برندۀ عمارت رستوران جدیدآ کشیده شد و برای اینکه ارسی و دروازه های اطاق ها بطرف غرب برآمده بتواند ، دیوار و ارتفاع تیراس یا مرتبۀ نهم باغ را پایین آوردند و حوض مورد نظر ما را که در این مرتبه درمقابل عمارت رستوران قرار داشت از میان برداشتند و بعوض آن حوض آب بازی دومی پایان- سمت شمال عمارت رستوران - را جدیدآ احداث نمودند که آن هم طوریکه عکس های تازه از باغ بابر نشان میدهد درجریان ترمیمات اخیر بدلیل تأمین طرح متناظر باغ ؛یکجا با حوض بزرگ بالایی از میان برداشته شده است.

 همزمان با اعمار این حوض آب بازی دومی؛ لبه و یا دیوار تیراس مذکور( تیراس نهم) را که درغرب این حوض آب بازی احراز موقعیت میکرد؛ با ساختمان های زیگزاگ مانند کانکریتی دیوار نمودند تا استناد پلتفورم مذکور را تأمین کرده باشند. این ساختمان های زیگزاگ مانند را بصورت یک سد مقاوم و مستحکم ساختند تا دربرابر فشارجانبی حاصله از آب این حوض، عمل کرده بتواند.

همین قسم چند اطاق (کابین) در پهلوی این ساختمان های زیگزاگ مانند اعمار شد. علاوتآ در جریان کار های فوق الذکر یک حوض کوچک آب بازی برای اطفال در سمت شرقی حوض اخیرالذکر احداث گردید که متأسفانه از چندین سال قبل از استفاده باز مانده بود.

در بین سال های 1350 1351ش. که ترمیمات و کار احیای مجدد باغ بابر ازطرف شاروالی کابل بعد از قطع شدن کلی جریان آب بالاجوی روی دست گرفته شد؛ هردو حوض آب بازی ترمیم و نل های آن  تجدید گردید. ضمنآ در ساحۀ نزدیک حوض پایین چند شاور نصب کردند و درعقب آن نزدیک به دیوار احاطۀ سمت شمال باغ که در آنجا قبلآ بقایای یک ساختمان مخروبه قرار داشت، یک گلخانۀ مدرن کانکریتی ساختند.گفته میشود که مخروبه های مذکور بقایای یک کانتین بود. در سمت شرقی ساحۀ حوض پایین – شمال برنده های رستوران- مجددآ یک اطاق بزرگ کانکریتی بنام کانتین ساختند که بام آن بصورت یک بالکن (تخت بام) که حوض مذکور درزیر آن قرار دارد تماشا جای خوبی ترتیب گردیده بود.

از فراز این تخت بام ؛ آب نیلگون حوض، کرد های پرگل اطراف آن ، منظر عمومی باغ، دند چهاردهی، ساحۀ سرسبز و شاداب پغمان و تپه های سنگی آن همه و همه در چشم بیننده جلوه گری خاصی می نمود. آنهمه زیبایی ، طراوت و نسیم ملایم  که روح آدمی را بنوازش میگرفت انسان را بیاد روزگاری می انداخت که بابر درین محل و سایر باغ های کابل با علاقه و احساس آگنده از یک عشق واقعی نسبت به طبیعت مساعد و زیبای این شهر، همچو پروانۀ گلستان معطر به سیر و گل گشت و برپاکردن محافل بزم و شراب نوشی می برآمد و بخاطر جاودانی ساختن یاد همین خاطرات شیرین جوانی اش بود که خواست تا جسد اش را از آن دور دستان از سرزمین پهناور و افسانوی هند به این دیار انتقال دهند و یاد آن دوران پر بار و هستی آفرین کابل و کابل زمین را با مدفون کردن جسداش در دامنۀ کوۀ  گذرگاۀ  کابل (فعلا باغ بابر) ، ابدیت و جاویدانگی بخشد. پایان

 ماخد:

بابرنامه؛ ترجمۀ فارسی ازعبدالرحیم خان خانان، طبع بمبی، سال1308ق.

Babur – Nama (Memoirs of Babur); translated in English  by: Annette Susannah Beverage, Vol. 1&2(bound in one),Munshiram Manoharlal Publishers Pvt.Ltd.1998.

Kabul, the Bagh – Babur; M.E.Sh.Parpagliolo,IsMEO,Rom,1972. 

The newly Restored mosque in Bagh -  Babur, IsMEO.1966.

اکبر نامه؛ تألیف ابوالفضل علامی، چاپ نول کشور، سال 1284ق.

پادشاه نامه؛ ملاعبدالحمیدلاهوری، طبع کلکته،سال 1868 م.

تزک جهانگیر؛ طبع میرزا هادی در لکنهو، سال؟

تاریخ فرشته؛ تألیف محمد قاسم هندوشاه، طبع کشور کانپور.سال 1031 ق.

تاریخ صنایع افغانستان؛گالینه پوگاچنکوا، ترجمۀ صدیق طرزی، طبع کابل, 1350ش.

تیمورشاۀ درانی؛ عزیزالدین وکیلی پوپلزایی، طبع دوم ، کابل، 1346ش.

بالاحصار کابل و پیش آمد های تاریخی؛ احمد علی کهزاد، طبع کابل، 1336ش.  

ارشادالزراعه؛ قاسم بن یوسف ابونصر هروی، 921ق. باهتمام محمد مشیری، تهران، سال 1346ش.

آرامگاۀ بابر؛ خلیل اللۀ خلیلی، مجلۀ آریانا، شمارۀ جدی و حوت سال1356 ش. طبع کابل.

مزارات شهر کابل؛ الحاج محمد ابراهیم خلیل، طبع دوم، محل طبع:  بازار قصه خوانی پشاور، سال 1383 ش.

((|))((|))((|))((|))((|))((|))

بالا

دروازهً کابل
 

شمارهء مسلسل 108           سال پنجم        عقرب/قوس   ۱۳۸۸  هجری خورشیدی       نومبـــــر 2009