کابل ناتهـ، Kabulnath


 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

[قسمت اول]

 

 

[قسمت دوم]



[قسمت سوم]
 

 

[قسمت چهارم]

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

از تماس اول عربها به کابل

تا ظهور فتنهء مغل

 

 

امیر حسین امیر تیمور، پولاد بوقا، آقبو قا:

 

 

پیش از اینکه امیر تیمور کورگان صحنه واقعات در افغانستان و مخصوصأ در کابل و اطراف بالاحصار وارد شود، امیر حسین نامی بر کابل و بدخشان اقلآ در نیمه شرقی افغانستان تسلط داشتو چون نامبرده هم خسربره و هم ولینعمت و هم پرورش دهنده و هم رفیق و هم رقیب امیر تیمور بود مختصرأ به معرفی او می پردازیم. امیر حسین کورگانی را بعضی ماخذ پسر (اسلام) و برخی دیگر پسر (شداد) خوانده اند و در اسم پدر کلان او امیر (قزغن) اختلافی نیست.


امیرحسین بعد از تغلق تیمور در ماورالنهر به پادشاهی رسید و بعد مانند سلاله چغتایی نفوذ خویش را بر افغانستان بسط داد و بخصوص در حصص شرقی مملکت چه در تخارستان و چه در کابلستان تسلط پیدا کرده و این قسمت ها را ذریعه حکام خود اداره می نمودچنانچه ماخذ اسمای دو نفر از حکام او (آقبوقا) و (پولاد بوقا) را حفظ کرده اند که در کابل حکومت می کردند و بعد تر قضیه قیام ایشان را در بالاحصار و جنگ های ایشان را با امیر حسین و امیر تیمور ذکر خواهیم کرد و چون تیمور قبل از اعلان پادشاهی معاصر زمان سلطنت امیر حسین روی صحنه واقعات کابل دیده شده استف جای آن رسیده است که به معرفی مختصر او هم پرداخته شود.


تیمور بن ظفرای بین امیر برکل که به چند پشت جز بنی اعمام چنگیز میشود و مادرش نگینه خاتون نام داشت و بعد ها به نام امیر تیمور کورگانی و به لقب صاحبقران اعظم و قطب الدنیا و الدین به فتوحات دامنه داری بین هندوستان و کرانه های برسفور موفق میشود کسیست که به تاریخ بیست و پنج شهر شعبان سال 736 به عمر 35 سالگی در
حصار هندوان در بلخ اعلان پادشاهی نمود و بعد از 36 سال سلطنت به عمر 71 سالگی در 807 هجری در حوالی سمرقند چشم از جهان پوشید و در شهر مذکور دفن گردید.


در موقع تولدی او ترمشرین خان از احفاد چغتی که بر ماورالنهر سلطنت داشت توسط برخی از اولاد و حکام خود بر حصص جنوب شرقی افغانستان مثل کابل، غزنه نفوذ قایم کرده بود و سلطان الوسعید بهادر خان ایلخانی که بر برخی قسمت های غربی مملکت ما تسلط یافته بود تازه چهار ماه قبل وفات نموده بوده قراریکه بالاتر ذکر کردیم اوانیکه تیمور سال های جوانی خود را می پیمود امیر حسین که بعدتر خسربره، او میشود برنیمهء بزرگی از افغانستان شرقی سلطنت داشت و تیمور جوان در دربار و در سلک عمال او چه در ماوارالنهر و چه در افغانستان تربیت یافت. مقارن سالهای 767 و 768 هجری حکام امی حسین چه در بدخشان و چه در کابل علم مخالفت بلند کردند و (پولاد بوقا) و (آقبوقا) بالاحصار کابل را پایگاه مقاومت خویش قرار دادند و با اینکه درین موقع میان امیرحسین و تیمور رنجش هایی موجود بود طرفین بر سرآشتی آمده و تیمور به کمک امیرحسین شتافت و هردو به اتفاق هم علیه حکام کابل لشکر کشیدند. عبدالرزاق بن اسحق سمرقندی در مطلع السعدین در ذیل عنوان و عضب گران امیر حسین بر امرای خود چنین می نویسد:

«... القصه از طرفین پیش آمده ملاقات نمودند و عهد و شرط تازه کردند حضرت صاحب قران در وثاق امیر حسین موسی فرود آمده گفت و حضرت صاحب قرآن بقیهء الحضرا، کش آمد و امیرحسین لشکر به جانب بدخشان برده بود چه شاهان انجا عصیان می نمودند و سپاه خراسان در بلخ و توابع دست درازی میکردند. حضرت صاحبقران بقصد خراسان از کش روان شده و ایشان بلخ و خلم غارت کرده به خراسان رفتند و آنحضرت عازم جانب امیرحسین شد و امیر حسین از توجه آنحضرت خبریافته و با شاهان صلح کرد و بازگشت و در قندوز ملاقات فرموده بصفای خاطر از گذشته ها در گذشتند که گفته اند بزرگان از گذشته نگویند. و چند روز بعد بر بالا اشکمش یکدیگر را طوی داده بعیش و عشرت گذارنیدند و از آنجا لشکر کشیده به جانب کابل رفتند چه پولاد آقبوقا یاغی شده بود، حصار کابل را پناه ساخته بودند لشکر نامدار حصار در میان گرفتند حضرت صاحب قرآن دادمردی و مردانگی داد و خطای بهادر و شیخ علی بهادر و دیگر نامداران آنحضرت زخمدار شدند و دشمنان عاجز گشته حصار مسخر شد و هردو دشمن را بخدمت آوردند و به همین موافقت و مساعدت حضرت صاحبقرآن امیر حسین را مهم بدخشان و فتح کابل به موجب دلخواه میسر شد.»

دریک نسخه خطی "ظفرنامه" عین این واقعه تحت عنوان «گفتار در لشکر کشیدن امیر حسین و حضرت قرانی به کابلستان» چنین آمده:

            «چون در آنوقت پولاد آقبوقا.... استحضار به حصار کابل باز گذاشته پیا جاده انقیاد بیون نهاده بودند و سرا از رقبهء ازعان کشیده دم از مخالفت میزدند امیر حسین و حضرت صاحبقران لشکر گران مرتب داشته بعزم توجه آنجانب سوار شدند و چون از عقبه هندوکش گذشته بکابل رسیدند پولاد و آقبوقا مقابله و معارضه را آماده گشته بحصار تحصن جستند و لشکر اینجانب حصار را مرکز وار در میان گرفته به جنگ پیوستند»

شعر

چو باران نیسان به هنگام جنگ                   ببارید از آن باره سنگ و خدنگ

توگفتی شد آن باره ابری مطیر                     تگرکش همه سنگ بارانش تیـــر

 

«حضرت صاحبقران روی همت عالی، به قرار دشمنان آورده ایشان را عاجز و مضطر گردانید و بهادران نصرت پناهش دادمردی و مردانگی داده ختای بهادر و شیخ علی بهادر با بسی دلاوران آنجنگ زخم دار شدند و چون آنحضرت بنفس مبارک متصدی کارزار شده بود مخالفان را بضرورت کارزار گشت و لشکر ظفر قرین حصار بحرب و ضرب بکشادند پولادبوقا و آقبوقا را دستگیر کرده بستند:

شعر

سپه را جو صاحبقران پشت بود                   نگین سعادت در انگشت بود

خدا داد شان از عنایت ظفـــــــر                    بر اعداء بی سود کوته نظـر»

 

و بعد از فتح حصار و قهر مخالفان و ضبط دیار مظفر و کامگار بازگشتند تحصن (پولاد بوقا آقبوقا) و جنگ علیه امیرحسین و امیر تیمور گورگان در تاریخچه بالاحصار کابل اهمیت بسیار دارد زیرا بحیث یک واقعه تاریخی نشان میدهد که ششصد سال قبل قلعهء مذکور مرکز اداری و نظامی شهر بود و استحکام زیاد داشت.


به هرحال بعد از یک سلسله دوستی ها و هم آهنگی ها و آزردگی ها و جنگ ها و آشتی ها، پله اقتدار تیمور روز بروز قوی تر و نفوذ و سلطه سلطنتی امیر حسین ضعیفتر گردیده و آخرین نشانه ضعف امیر حسین را واقعهء نشان میدهد که میخواست در بلخ عماراتی بنا کند و از تیمور مشوره خواست ونامبرده واضح بوی گفت که بلخ را من بعد مال خویش تصور نکند و از بنای عماراتی در آنجا منصرف شود. آخرکار مقارن سال 772 امیرحسین بدست تیمور در بلخ کشته میشود و بعد از ناپدید شدن رقیب، تیمور در شهر مذکور در
قلعه هندوان اعلان پادشاهی میکند. شبهه ئی نیست که ازین تاریخ به بعد امیر تیمور گورگان حیثیت و مقام یک فاتح نیرومندی را پیدا میکند که از هند تا آسیای صغیر را صحنه کشورگشایی های خویش قرار میدهد. به کرات وارد خراسان میشود و هردفعه یی که پایتختش سمرقند به عزم سمتی می برآید خواه قصدش ایران بوده یا هندوستان از یکی از گوشه های افغانستان میگذرد که شرح همه آن خارج از موضوع این اثر است. امیر تیمور تقریبأ 8 سال بعد از اعلان پادشاهی در بلخ مقارن سال 800 هجری قمری از ماورالنهر به قصد کشور گشایی در هندوستان می برآید امیرزاده عمر پسر میرانشاء را در سمرقند میگذارد و خود از گذر ترمذ بر آب جیحون پل بسته بعد از عبور از بلخ و تخارستان وارد سمنگان و بغلان میشود و چون به اندرآب میرسد در اثر شکایات اهالی متوجه هجوم سریع به کتور (نورستان) و جنگ با سپاه پوشان آنجا که ذکر آن با اینکه خالی از دلچسپی نیست، خارج از موضوع مطالعات حاضره میباشد تا اینکه بعد از تحمل مشکلات و داد تلفات زیاد کتور (نورستان) به خاواک میرسد و به اندراب بر میگردد.


امیرتیمور مدت مختصری در اندراب متوقف شده شهزاده شاهرخ را به طرف هرات فرستاد و خود بعزم کال از راه خاواک و پنجشیر و گلبهار دهن غوربند و خواجه سیاران وارد دشت بگرام شد. و به حفر نهر ماهیگیر امر داد و آب را از دره غوره بند به دشت بگرام رسایند و چون این عمل او در مضافات کابل واقع شده اینک متن مطلع السعدین را در مورد می دهیمک

«حضرت صاحبقران، قره العین سلطنت و چشم و چراغ دودمان خلافت امیرزاده شاهرخ را اجازت کرد که بجانب خراسان عود نموده رایات نصرت شعار عازم جانب کابل شده از عقبهء هندوکش برآمد و از پنجهیر گذشته در چلگاه یاران به پنج فرسخی کابل فرودآمد و از رودخانه یی که در آنجا میرود احداث نهری فرمان داد چهار فرسخ طول و امر او لشکریان سعی نموده به اندک مدتی تمام شد و به جوی ماهیگیر مشهور گشت و چند قریهء معتبر به آن جوی معمور گشته صحرا ها مزروع شد و معمار همت آنحضرت وادی غیر ذی زرع را حدایق گردانید و از آنجا روان شده در ظاهر کابل مرغزار دورین از فرنزول پادشاهی روی زمین رشک سپهر برین آمد...»، ناگفته نماند که بعضی ماخذ و برخی از مردمان محلی کوه دامن جلگه یاران را جلگه ماران خوانده و میخوانند و نهر ماهیگیر که از دهن غوربند به دشت بگرام آب میرساند تا حال موجود و مشهور است.


چون خط حرکت امیر تیمور تا بگرام معلوم است تعیین بقیه راه تا کابل اشکالی ندارد زیرا راه مستقیمی از حصص جنوبی دشت بگرام به دشت قلعه حاجی و از این جاه از راه گردنه پای منار به کابل آمده است وراه های مختلف بگرام و آق سرای و قره باغ از گوشه های مختلف دشت قلعه حاجی گذشته به پای منار یکجا میشد چنانچه در این راه های پیاده رو هنوز هم رفت و آمد زیاد بعمل می آید

 

ادامه دارد...

 

***********

بالا

دروازهً کابل

سال دوم          شمارهً ٢۷         می 2006