کابل ناتهـ، Kabulnath























بخش اول




بخش دوم



بخش سوم




Deutsch
هـــنـــدو  گذر
آرشيف صفحات اول
همدلان کابل ناتهـ

دريچهء تماس
دروازهء کابل

 
 
 


استاد قاسم با فرزند ارشدش شادروان استاد یعقوب قاسمی

سالگره استاد قاسم افغان ٢٣ سنبلهء ١٣٣٦
 

غلام حبیب نوابی

 

بخش چهارم

 

مخصتر شرح حال استاد قاسم مرحوم

 

سعدالدین بهــــا

 

تاريخ با همه شمول و امتداد خودزادهء جنبش ها و کارنامه های بشر است، تاریخ دفتر ثبت اسامی آن شخصیت های برجسته ایست که در خلال زندگانی خویش رول های مهم انتهاضی را در دایره آرت و صنعت و سایر مشاغل و مکلفات خود بازی و نام نامی خود را با خط درشت در دامن اوراق حوادث به یادگار سپرده اند.

عالم کون از بدو موجودیت کتلهء بشر تا امروز ملیاردها نفوس را در آغوش پرورش خود استقبال کرده وهزارها ملیون را در بطن خاک تیره سپرده است. و چندین ملیارد دیگر به مثابه سایر موجودات حیه در بحبوحهء این سیاره مکور مانند اجرام متحرک در جنبش و حرکت هستند، ولی همه در قطار ناموران نامی جهان قابل ذکر تاریخ نبوده و این افتخار سرمدی را حایز شده نمی توانند، چنانچه شاعری می گوید:

به محض کوه کندن همسر فرهاد نتوان شد

ز ارباب هنر از صد یکی مشهور میگردد

 

هر صاحب آرت و هنر در قلب تاریخ جاگرفته نمیتواند بل کسانی در پرتو این تجلیگاه عرض تظاهر کرده میتوانند که در ساحهء حیات پرفتور خویش رول های بس خطیر و بارزی را بازی کرده و ابراز موجودیت و برازندگی نموده باشند.

استاد قاسم از آن نیرومندان صحنهء هنرمندی بود که در تاریخچهء نهضت موسیقی کشور چنان جنبش ها و تحولات ابتکاری را مرجد شده، است که خاطرات تاریخی این سرزمین حق استادی این موسیقی دان معروف وطن را فراموش نخواهند کرد.

استاد قاسم نه تنها بکعالم موسیقی بوده و محیط آمیزش و اختلاط او محدود و محصور بر ارباب این فن بود بلکه ذوق و میل استاد بطرف علم و ادب هم به حدی بود که قسمت اعظم اوقات او بالخاصه در مجالس بیدل خوانی با ادبا و فضلای وطن سپری و شب ها را به مشاعره و تفسیر اشعار بیدل به پایان میرساند.

استاد قاسم به میرزا بیدل شاعر و فیلسوف نامور شرق و شعار سحرآفرین او عقیده و میل مفرطی داشته و غالبأ هنگام نواختن موسیقی سامعه و روح سامعین خویش را به اشعار آن شاعر شهیر نوازش می نمود.

استاد موسیقی جامعی بوده و در تمام شقوق موسیقی حق استادی را داشته و جنبه های فنی و احساسی موسیقی را حین سرودن مراعات میکرد، در سرودن راگ، تهمری، راگنی، خیال غزل و ترانه حتی طرزهای ملی، روستایی و پشتو علی السویه گوی سبقت را اساتذهء معاصر برده بود در خواندن راگ ها و انواع طرزهای مخصوصهء هندی در بسی کانفرانس های موسیقی هندی در سلسلهء اساتذهء بصفت یک استاد موسیقی استقبال میشد.

در تاثیر صدا و لهجه خوش آیند استاد حکایات و روایات عجیبی شنیده شده میگویند هنگامیکه استاد به خواندان آغاز و آواز او روح میگرفت نه تنها روخ خود استاد بلکه ارواح تمام سامعین بحدی تحت تاثیر و جذبات موسیقی و صوت جذاب استاد واقع میشد که پیر و برنا و بلکه اطفال خورد هم به اندازه مجذوب آواز او میشدند که سر را از پا نشناخته و با لتمام وضع و حال غیر طبیعی را بخود میگرفتند.

پس استادان موسیقی هند که در جشن ها وغیره مواقع به افغانستان آمده و با استاد مسابقه موسیقی کرده اند یادگارها و خاطرات خوبی از طرز خواندان استاد و معیار استادی او با خود برده اند.

 


استاد یعقوب قاسمی، استاد رحیم بخش و دیگر دوستان و اقارب شان، به مزار استاد قاسم افغان

 

می گویند پیش از چهل یا پنجاه سال موسیقی افغانستان به طرز معمول امروز نبوده و بلکه منحیث العموم دو طرز خواندان که یکی ایرانی باشد و دیگر به شیوه خاص هندی قدیم در پایتخت کشور معمول و متداول بود، گرچه استاد قاسم مرحوم به طرز خواندن هندی مایل و بدوأ شاگرد پدر مرحوم خود استاد ستارجو و استاد قربان علی مرحوم در کابل و پس از آن یکی از تلامذهء لایق استاد پیارا خان هندی در هند بوده و استاد همین طرزها را در خواندن خود تعقیب میکرد. اما همینکه در فن خود بحد کمال رسیده و شعله ملیت در کانون سینه استاد مشتعل شد، حس افغانیت او را واداشت به موسیقی معمول « که یکدسته اشخاص بدون کدام اسناد تاریخی آنرا موسیقی هندی گمان میکنند» دست تصرف دراز و موسیقی افغانی را از موسیقی هندی جدا و شکل و هیئت عمومی آن را تغییر داده طرزهای جدید و تازه ای بنام طرزهای قاسمی و افغانی در داخل دایره فن موسیقی کشف و به همین ترتیب موسیقی کلاسیکی افغانی را رنگ و شکل قانونی و فنی بخشود که تا امروز همان طرز معمول بوده و تمام ارباب موسیقی کشور را از آن پیروی کرده هنگام نواختن طرز تمری و غزلخوانی بهر شکل و قافیه  و هر تغییر و تحولیکه نغمه سرایی میکنند (ولو بهر رنگ و روغن که بخوانند) از طرز و روش استاد تقلید و کاپی کرده و نمیتوانند منحیث العموم از آن چوکات خارج شوند، یعنی استاد قاسم مرحوم توانست که اثرات خارجی را از وطن معدوم و استقلال موسیقی افغانی را تامین نماید.

 


استاد قاسم افغان، با استاد وزیر خان و دیگر اهل طرب، در دهلی

 

در دوره نهضت موسیقی وطن استاد قاسم مرحوم توانست که در حدود دوصد نفر خواننده و سراینده شوقی و مسلکی طور مستقیم و غیر مستقیم تربیه و به موسیقی عصری آشنا نماید و بهمین استاذ است که میگویند تاریخچه نهضت موسیقی کلاسیکی در کشور ما با داخل شدان استاد قاسم درین صحنه توام است.

علاوه بر مزایا و محاسنیکه در فن و شغل مسلکی خود داشت استاد قاسم شخص فقیر و فقیر دوستی هم بوده با فقرا و سالکین حقیقی با یک عقیده راسخ و صمیمی روابط روحی و معنوی داشته و با اعتقاد سلیمی از فیض و برکات آنها نیر مستفید و متفیض میشد. چنانچه می گویند تاثیر روحی و احساسی که در صدا و لهجه استاد قاسم بود از فیض دعای همین فقرا و صاحبان حال است.

استاد قاسم مرحوم شخص با مسلک و عزم و تبانی هم بوده بالخاصه در راه دوستی و رفاقت آنقدر پابند و صمیمی بود که بسایقهء طبع کریم خویش حتی از ایثار سرو مال خود هم در راه دوستی و رفاقت مضایقه نداشت. چندین مرتبه برای نجات چندین دوست و رفیق خود را مواجه به خطر نموده و دوست خود را نجات داده است، در وصف کرامت طبع و همت بلند او میگویند بعد از جنگ عمومی اول و اضمحلال سلطنت عثمانی، سفارت انگلیس جشنی را به یادوبود آن روز گرفته و استاد را برای خواندن بسفارت دعوت داده بود. استاد دعوت شان را رد کرده گفت:" چون من مرید حضرت غوث العظم دستگیر هستم به هیچصورت قبول کرده نمیتوانم که آرامگاه پیشوای من بدست غیر دین بیفتد و من در جشن دشمن اسلام شامل شوم. بلی این جشن جشن شکست اسلام و کامیابی کفر است لذا قطعأ نخواهم رفت."

 

همچنان از زرنگی و موقع شناسی او میگویند پس از جنگ استقلال افغانستان وقتیکه دابس بکابل آمده راجع به شناسایی استقلال افغانستان با حکومت وقت مذاکره داشت و هنوز ماهده امضاء نشده بود، در یکی از دعوت های رسمی دابس از استاد سوال کرد که به کدام یک آلات موسیقی بیشتر مهارت دارید؟ استاد گفت به همه. دابس گفت آیا به پیانو هم؟ استاد گفت: آری.

باز دابس پرسید که آیا از طرز موسیقی خاص افغانی که خود شما ترتیب کرده بمن هم یاد داده میتوانید؟ استاد گفت: بلی. اما بشرط یکه هر نغمهء را که من بیک سمت پرده پیانو شروع کنم شما طرف دیگر آن بنوازید دابس قبول کرد. و استاد ترانهء استقلال را شروع نمود صدای ترانه استقلال افغانستان در فضای قصر طنین انداز گردید و استاد بصدای رسا بخواندن آغاز نمود: مکتب ماست جای استقلال...

درین حال آواز کف زدن های مدعوین بشدت بلند شد و دابس از ینکه خودش بدست خود ترانهء استقلال را نواخته به نزاکت مساله ملتفت ولی نتوانست از ادامهء آن خودداری نماید.

دفتر سوانح استاد نظیر همچو واقعات را بسیار دارد. اگر تمام آنرا یگان یگان شرح و بمرض اشاعه بگذاریم شرح حال مختصر او به کتاب مفصلی تبدیل خواهد شد. لذا مناسب ترست به همین قدر اکتفا کرده و گفتار خود را بدعای نیک برحق آن استاد بزرگ خاتمه بخشیم. سعدالدین « بها»

 

ادامه دارد...

 

بالا

دروازهً کابل

شمارهء مسلسل ۷٦             سال چهـــــــــارم                   سرطان    ١٣٨۷                  جولای 2008