کابل ناتهـ، Kabulnath



 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 























 

 

 

 

Deutsch
هـــنـــدو  گذر
آرشيف صفحات اول
همدلان کابل ناتهـ

دريچهء تماس
دروازهء کابل

 

 

 

۱

 

 

۲

 

 
 

               نصیرمهرین

    

 
برگی از تاریخ بدخشان افغانستان

 




تهیه ونگارش: ضیأ باری بهاری
ناشر: نشر پرند. کابل
سال: هزار وچهار صد خورشیدی

۳


محمد طاهر بدخشی عبدالرؤوف ضیأزاده


در قسمت پیشتر، از یافته های نخستن در کتاب "برگی از تاریخ بدخشان افغانستان" یادآوری شد. یکی از آنها آشنایی با جمعیتی است دارندۀ نام "سازمان آباد خواهان میهن". در این باره چنین میخوانیم:
"...روز هفتم حمل سال ۱۳۳۱ خورشیدی،مطابق ۲۷ مارچ ۱۹۵۲ میلادی، عده یی از شخصیت های ملی وتجدد خواه ولایت بدخشان، هستۀ مرکزی کمیتۀ هفت نفری، اولین سازمان سیاسی را در ناحیۀ دوم شهر فیض آباد، منزل عبدالرؤوف ضیأراده در باغ آسیای پشت شخ اساس گذاری نمودند که نام آنرا "سازمان آباد خواهان میهن" گذاشتند..."(ص ۱۷۸ کتاب)
منظور آشنایی با اهداف ومرام سازمان آباد خواهان میهن را بهتر است خواننده گان کتاب در برگهای آن بیابند. گرچه سند کتبی از خود برجای ننهاده اند، اما آنچه از کتاب مورد نظر برمی آید، نکاتی را برای بهبود خواهی جامعه، میان اعضا صراحت داده بودند. موضوعی را که در این جا سزاوار یادآوری میدانیم، نداشتن قالب وکلیشه، برای اهداف است که بعدتربا صفت "ایدئولوژیک" جای گسترده تری در میان سیاسی اندیشان به ویژه فعالان سیاسی دهۀ چهل خورشیدی یافت.
نگارندۀ این سطرها حین دنبال نمودن آرزو های آن نهاد، به نکتۀ جالبی عطف نمودم که در نامه های محمد طاهر بدخشی، به عنوان نارضایتی از عبدالرؤوف ضیأ زاده، مبتکر تأسیس آباد خواهان در دهۀ چهل خورشیدی بازتاب یافته است.
عبدالرؤوف ضیأزاده، با توجه به بخشی از نیازهای منطقه وجامعه، رویکرد اصلاحی دارد. بطور مثال به تأسیس مکتب، مکتب دختران، جاده ها، آبادی تعمیرجدید برای ریاست بلدیه(شهرداری)، ایجاد دواخانۀ مدرن و...می اندیشد و درآن زمینه ها فعال بود. اما محمد طاهر بدخشی، به دلیل مجاب شدن به مبارزات طبقاتی به زعم خودش، در پرتو"عقاید جدید"، کوشش های ضیأزاده را چنان تصویرمیکند که:
"... شماحتی با عقایدجدید مخالف شدید، وارد کشمکش های کهنه شدید...
از سال ۴۲-۳۲ شما (ضیأزاده) شما کاملاً در لجنزار محیط (منظور محمد طاهربدخشی فیض آباد بدخشان است) شدید. حس تملک خانه سازی، دوکان سازی، آسیاسازی...بلدیه ونهرسازی وشهر سازی همه این ده سال بیهوده است..."
بعد بدخشی خود را ملامت وتا حدودی برائت میدهد که نتوانسته است، مؤسس آباد خواهان را به منظور نجات از آن راه، "کمک" کند. بدخشی در برگهای بعدتر عنوانی مخاطب خود به توضیح همان آرمان های میپردازد که برای خوانندۀ آشنا با سیر حیات سیاسی اش، گمانی برجای نمیگذارد که حزب اکنون فروپاشیدۀ دموکراتیک خلق است.


اکنون پس از گذشت بیش از نیم سده از آن تاریخ ودرحالی هردو تن از شخصیت های یاد شده حیات ندارند، عنوانی را که بدخشی بر جسته به عنوان "قضاوت تاریخ"، در آن زمان در نامۀ اعتراضیۀ خود مطرح کرده بود، خوانش دگر باره میخواهد. با انبوهی از تجارب در سطح افغانستان وجهان. به ویژه که نیاز های زمان وتحقق رفع برخی از نیاز های پیشینه وفعلی را مانند ایجاد مکتب ودواخانه و ...درنظر آوریم، همچنان قربانی های ناشی از عقاید "ایدئولوژیک" چه برای مردم زیرحاکمیت وچه خود حکومتگران. هیأت کلی داوری وقضاوت، بهبود خواهی اصلاحات آمیز ومیسر را در جامعه نه اینکه مردود نمی شمارد بلکه از آن استقبال میکند.


برگهای متعدد کتاب"برگی از تاریخ بدخشان افغانستان" با داشتن نامه های مستند، در این زمینه، برای تحلیل گران وپژوهنده گان حوزه جامعه شناسی و تاریخ، کمک بسیار شایسته را انجام میدهد.


ادامه دارد.

 

بالا

دروازهً کابل

الا

شمارهء مسلسل   ۳۹۶     سال هــــــــــــــــفدهم                       عقرب/میزان ۱۴۰۰                       هجری  خورشیدی                شانزدهم  نومبر   ۲۰۲۱